انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

راز نگاه


مرد

 
راز نگاه 27
بعد از تعمیرگاه و کمال دیگه نوبت زری بود . بیچاره از صبح تا حالا چشم انتظارم بوده ووقتی که منو دید دلخوری خودشو نشون داد . این دفعه دیگه رک و پوست کنده سیر تا پیاز ماجرا را واسش تعریف کرده اونو بردم خونه خودم بعد از این که یه چیزی رو به عنوان شام خوردیم روی تخت ولوشده حدود ساعت دو نصفه شب بود که وقتی چشامو باز کردم زری رو لخت توبغلم دیدم . بیدار بود و دل نداشت منو از خواب بیدار کنه . منم تا حدود زیادی خستگی از تنم در رفته بود حس کردم زری بیشتر از این که بخواد فاعل باشه دوست داره مفعول بشه . مثل من نبود که از صبح تا شب دیروز مفعول بوده و دلی از عزا در آ ورده باشه . سرمو گذاشتم لای پای زری و کوس خوشبوشو که بیچاره از بیست و چهار ساعت پیش تا حالامنتظر بود لیسیدم . کیر مصنوعی کمر بند دار رو که از خونه زری آورده دور کمرم بسته و با کوس روبروم تنظیمش کرده فرستادم داخل حفره زری جونم -فرشته جون تا چند روز دیگه قراره یه کیر دوسره برام برسه هردوتامون می تونیم یک زمان هم حال کنیم هم حال بدیم -قربون تو رفیق خوشگل و کوس کوسوم برم که این قدر کله ات کار می کنه . زری خوشگله رو با کیر مصنوعی می کردم . وآه و ناله اون طوری بود که آدم فکر می کرد چند تا مرد چند تا کیرو در ان واحد کردن تو کوسش . حیوونکی دلم خیلی واسش می سوخت . تا اونجایی که می تونستم بهش حال داده و به ارگاسم رسوندمش . هر چه خواست جبران کنه و به منم یه حالی بده که از خجالتم در آد قبول نکرده گفتم باشه برای دفعه بعد به اندازه کافی دیگه تن و بدنم لرزیده و آبم ریخته بود آخر کار وقتی که لبای من و زری رو هم قرار داشت و دست یکی رو کوس اون خیلی آروم بهش گفتم زری جون اگه یه پارتی جورشه مردشم ردیف باشه پایی دیگه ؟/؟سکوت کرد و من تو چشاش نگاه کردم . این حرفا رو توی نگاش خوندم ولی نمی دونم چرا در اون لحظه یه حیای خاصی نمی ذاشت که احساسشو بگه . شایدم فکر می کرد اگه بگه به فرشته جونش خیانت کرده . با چشاش داشت می گفت من از خدامه کشته مرده کیرم . تا کی کیر مصنوعی بخورم ؟/؟کیر باید هم حال بده هم حال کنه . دوباره ازش پرسیدم این بار خندید و سرشو به علامت رضایت تکون داد و منم اونو حسابی بوسیده و گفتم قربون خوشگل با حجب و حیام برم . مطمئن باش کاری نمی کنم که بهت بد بگذره .... روزها یکی پس از دیگری سپری شده و من هرروز به یکی از تعهدات اختیاری خودم عمل می کردم . پدر برادرا زری سامان کمال ... فقط دیگه دور و بر دایی صمد نپلکیدم و با این که شماره موبایل محجوبه رو داشتم پاپی اش نشدم البته دوست داشتم که یک دستی به سر و گوش محجوبه بکشم ولی دایی صمدو نه. یک هفته ای از تجاوز داوطلبانه به من و محجوبه می گذشت . من برای خرید لباس به میدون ولی عصر رفته بودم و پس از خرید داشتم سوار ماشینم می شدم که دیدم صدایی شبیه عنکر الاصوات خطابم می کنه:خواهر حجابتو حفظ کن روسریتو بیار پایین . نمیدونم اینا دیگه کی بودن . سوار لندرور بودن . دو تا مرد شپشو با یک من ریش و پشم جلو نشستهو چهار تا کلاغ سیاه هم اون پشت نشسته بودند . ای خدا عجب گیری افتادیم . از خونه که میومدم بیرون یادم رفته بود شیطونو لعنت کنم میون این همه بی حجاب و کم حجاب سکسی پوش بدن نما درست باید انگشت بذارن رومن ؟/؟در پشتی ماشین باز شده و یکی از زنا پیاده شده و و منو که راستش از دردسر کمی ترسیده بودم بغل کرد و گفت چطوری فرشته جون ؟/؟-محجوب تویی ؟/؟ترسوندیم --دختر حجابتو حفظ کن .-حجاب بالا رو می گی یا پایینو ..هردو زدیم زیر خنده .ازش خواستم که یکی از شبا یه بهونه ای بتراشه و از خونه جیم شه تا به اتفاق زری یه لز و حال سه نفره داشته باشیم .-فرشته جون همجنس بازی و لز جای خود مخالفتی ندارم ولی مرد اگه نباشه تو جمع ما صفا نداره . لز با خانوما مث نرمش میمونه و بغل مردا و حال دادن به اونا و دادن به اونا مثل ورزش ... ببینم مرد داری بیاری ؟/؟می تونی ردیفش کنی ؟/؟با خودم فکر کرده دیدم به پدر و برادرام نمی تونم چیزی بگم ولی کمال و سامانو می تونستم کاندید کنم ولی تابوی بین من و اونا شکسته می شد دیگه نمی تونستم مث سابق واسشون ارزش داشته باشم . اگه هم قراربود یکیشونو دعوت کنم ترجیح می دادم سامان باشه -اگه برات سخته می تونم دو نفرو ردیف کنم -چه جوری محجوب ؟/؟-بد نیستن فقط ظاهرشون خشنه جلوی ماشین نشستن می تونی بری یه سلام علیک باهاشون بکنی . خیلی خوش تیپ و با حالن . همین یک هفته ای باهاشون جیک شدم . فقط یک ریش و لهجه مصلحتی دارن . رفتم جلو تا یه سلام علیکی باهاشون بکنم . طبق فرموده محجوب خانوم راننده اسمش قاسم بود و کمکش کاظم نام داشت . هردو ریش و سبیلشون یک اندازه بود . شبیه پشمک بود دگمه یقه پیرهنشو بسته راستی راستی برادر شده بودند . چشماشونو وقتی که می خواستن به جایی یا کسی نگاه کنن طوری درشت می کردن که انگار میخوان شلاق بزنن . یعنی کیر اینا باید بره توی کوس من ؟/؟با اکراه واسه این که دل محجوبه رو نشکنم رفتم تا یه سلام و علیکی با قاسم و کاظم بکنم . اول با قاسم روبرو شدم -سلام -سلام علیکم خواهر (چند تا کلمه عربی هم بلغور کرد که حالیم نشد )ببخشید اگه گاهی مجبور به تذکر دادن هستیم وظیفه شرعی ما حکم می کنه که امر به معروف ونهی از منکر را فراموش نکنیم . جسارت نمی کنم با این وضع آرایش و طرز لباس پوشیدن و حجابی که شما رعایت نمی کنین جوانان ما در کشور اسلامی وادار به گناه میشن با چشام زل زدم به چشاش کنترلش کردم ببینم توی فکرش چی می گذره و چه چیزایی رو حساب و کتاب می کنه ؟/؟وای این دیگه از هر مردی که تا به حال دیدم فبلم تر و حقه باز تر بود . داشت با خودش می گفت جوووووون عجب کوسسسسسی به تورمون خورده . فقط باید مواظب باشم بند آب ندم واقعا این جور زنا رو با این کوس شر گفتنا باید کیر کرد. همچین تا دسته بذارم توی کوسش که از دهنش در آد اسلام کجا بود ؟/؟امر به معروف و نهی از منکر چیه ؟/؟دنیا فقط روی کیر و داخل کوسمی چرخه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
رازنگاه 28
-خواهر فقط به خاطر گل روی محجوبه خانومه که کوتاه میاییم و دنبالشو نمی گیریم وگرنه چند ضربه شلاق جریمه اشه . منم چون می دونستم همه اینا هارت و پورته و اسیر و دیوونه من شده و حاضره شلاق بخوره تا من بهش کوس بدم گفتم برادر آدم ایمان به خدا را که به خاطر بنده خدا از دست نمیده -چرا ؟/؟ولی گاهی وقتا باید با زبون خوش مراعات کرد که اهل بهشت همگی از صاحبان اخلاق نیکو هستند . با بغلدستی هم که صحبت کردم یه همچه وضعیتی داشت . بازم صد رحمت به قاسم که کاظم خیلی بدتر از اون بود . هردو مثل گرگهای گرسنه می خواستن پاره ام کنن . کثافتا یعنی ریشو قیچی ما دست این آشغالا باید باشه ؟/؟که به اسم دین دارن تیشه به ریشه دین می زنن ؟/؟اگه علی ساربونه می دونه شترشو کجا بخوابونه . من تا شما رو کوس درست نکردم کوس بده نیستم . من و اون دو تا برادر مومن و مذهبی اصلا به روی خود نیاوردیم که بعدا باهم چه خواهیم کرد . در واقع اون لحظات محجوبه واسطه ما بود. به محجوبه گفتم که موافقم و قرار شد برای دو سه شب آینده همه ما برنامه هامونو جور کنیم . اونا دوتا مرد و یه زن و از طرف منم یعنی با من دوتا زن و یه مرد که باید کار سامانو ردیف می کردم . اگه هم جور نمی شد کاظم و قاسم باید جور ما سه نفر یعنی زری و محجوبه و منو می کشیدند . می دونستم این سامان هم با این که دوست داره من مختص اون باشم ولی اگه بوی کوس به مشامش برسه به این سادگیها ول کن نیست . مخصوصا اگه بوی یک کوس تازه باشه . فردای آن روز وقتی کهتو آپارتمانم پس از یه سکس طولانی باسامان این موضوع رو باهاش درمیون گذاشتم اولش یکه خورد ولی بعد خوشحالی رو تونگاش خوندم و این که داشت با خودش می گفت ممکنه به پای فرشته گلم نرسن ولی تنوع لازمه . تازه این فرشته که ارث بابام نیست . منم که نمیخوام باهاش از دواج کنم . به خصوص حالا که داره جنده صفت میشه . از این آخرین حرف یعنی تصور سامان خیلی لجم گرفت . خوردم و دم نکشیدم ولی خداییش راستشو می گفت . شاید یه جنده مث من این قدر فعال و پر کار نبود . در هر حال ما 6 نفر برنامه های خودمونو راس و ریس کرده و یکی از شبا ما سه تا یعنی من و زری و سامان که این دونفر از هم خیلی خوششون اومده بود منتظر سه نفر دیگه شدیم . بالاخره انتظارات به سر رسید و متدینین وارد شدند . با چند تا جعبه شیرینی و دسته گل اومدن . هر کی می دید فکر می کرد که اومدن خواستگاری . من شام مفصلی تهیه و تدارک دیده بودم من یکی که با اشتها شاممو خوردم ولی این تازه واردها به ویژه این دو تا برادر هیجان و عجله زیادی داشتند . دل تو دلشون نبود . برادران بهشتی در تب و تاب کوس جهنمی می سوختند و منتظر بودند که هر چه زودتر برنامه رو اجرا کنیم . هر دوتاشون هم رو من زوم کرده بودن . خدا به داد برسه . شام خورده شد و چند دقیقه ای به درو دیوار نگاه کرده و از زمین و زمان حرف زدیم . من قبلا تخت دو نفره روگذاشته بودم وسط هال و پذیرایی تا در یک محیط باز سکس داشته و همه همدیگه رو ببینیم . حالا برادرارو نمی دونم ولی ما چهار تا که موافق بودیم . خود به خود شدیم دو تا گروه سه نفره . البته تا صبح قاعدتا باید گردشی کار می کردیم . ولی استارت کار این دو تا پشمالوی شپشو نصیب من شده بودند . می دونستم باهاشون چیکار کنم . یک درسی بهشون بدم که تا عمر دارن این جور با احساسات مردم بازی نکنن و فکر نکنن هنر پیشه ماهری ان . من و کاظم و قاسم روی تخت نشستیم در رابطه با یک زن خیلی جسورتر از اونچه بودن که فکرشو می کردم من یک تاپ و دامن کوتاه پوشیده بودم . دامن به رنگ مشکی و تاپ هم سفید . من هم وسط دو تا مردا بودم و هرکدوم یه دستشونو گذاشته بودن روی رون پام -کاظم جان دستور صیغه رو با خودت آوردی ؟/؟میخوام امشب کارمون حلال باشه . نمی خوام این همشیره باعث شه عذاب جهنمو مفت مفت بخریم -ببخشید قاسم آقا اگه من جای همشیره اتونم غلط می کنین که می خواهین باهام باشین تازه دارین بچه گول می زنین ؟/؟فکر کردین منم جزو همون اقلیت ساده ام که هر چرندیاتی رو به اسم دین تحویلشون میدین با جان و دل قبول کنم ؟/؟تازه اگه خود صیغه هم یک اصل پذیرفتنی باشه کجای اسلام و کدوم عقل سلیم قبول می کنه کهدر ان واحد دو تا مرد بیان با یه زن طرف شن . همه همدیگه رو در حال گاییدن ببینن ؟/؟سر من یکی رو که نمی تونین شیره بمالین . درسته که من کوسم ولی فکر نکنین کوس گیر آوردین که هر غلطی دلتون میخواد بکنین . هردوتا جا خورده عذر خواهی کردن . عین بچه ها تسلیم شده بودند . مقاومتشون فقط همین اندازه بود .-حالا مثل بچه آدم لختم کنین . قاسم با چند کیلو ریشش لبشو گذاشت رو لبام معلوم نبود که چه عطری به خودش زده که منو به یاد عطرای با بوی تند که دم حرم و شهر های مذهبی می فروختند می انداخت . سرم داشت درد می گرفت . حتما فکر می کردن خیلی هم خوشبو شدن .-اگه دفعه دیگه ای در کار باشه غیر ممکنه من بخوام با این بوی تند و عطر دوران قاجاریه کنار بیام -باشه چشم . لخت لختم کردند . چند دقیقه تمام هردو مثل مجسمه به من زل زده وکفی که از گوشه لبشون به عشق من جاری شده بود حالمو به هم می زد . گویی همچین تن و بدنی را تا به حال ندیده بودند . هردوتاشون خیلی سریع خودشونو لخت کردند . واییییی چه کیر کلفت و درازی . لااقل یه چیزی دیدم که دلمو بهش خوش کنم ولی اوووووففففف بازم از چپل بازیهاشونخسته شده بودم . پشم و پیله دور کیرشون خیلی زیاد بود . من کوسمو حسابی تراشیده برق انداخته بودم این انتظارو هم داشتم که اونا هم با آلتشون این کارو بکنن . در این موردهم بهشون تذکرداده اونا هم قبول کردن دیگه دین و ایمون و فیلم و نمایش و از این جور اراجیف گویی ها رفتهبود پی کارش . فقط ازم کوس و کون می خواستند و می خواستن هر چه زودتر بیفتن به جان من .-برادرا در دین اسلام دو تا مرد می تونن کیر همدیگه رو ببینن که شما دارین می بینین ؟/؟این گناه نیست ؟/؟شما فقط واسه دیگرون روضه می خونین و خودتونو از یاد می برین ؟/؟اون وقتچهار تا خال موی سرمون معلوم میشه هی باید بگین خواهر روسری رو بکش پایین .... خواهر حجابتو حفظ کن . خواهر درست راه برو .. سرشونو انداختند پایین و جیک نمی زدند . حسابی سوارشون شده افسارشونو در دست گرفته بودم . یه زرنگی هم کرده بودم و این که این یکساعت آخرو تا می تونستم هندوانه و چای و نوشیدنیهایی خورده بودم که شاشمو زیاد کنه ... برادرا این ریش و پشمتون حالمو بهم می زنه .بار آخریه که با این جواز کارتون میاین اینجا نمیگم تیغ کنین حداقل تا ته بتراشینش . کسی که به شما ایراد نمی گیره بشاشم به این ایمانتون که همش فیلمه . خیلی شاش داشتم . مثانه ام سنگین شده بود . اگه میخواهین به مرادتون برسین باید بذارین که به ریشتون بشاشمو شاشمم تو دهنتون خالی کنم . قاسم و کاظم برو بر همدیگه رو نگاه کرده سری تکون دادند و هر کدوم با میل و رغبت سرشونو گرفتن طرف من و چشماشونو به صورت نیمه باز در آورده که شاشی که به صورتشون پاشیده میشه زیاد چشاشونو اذیت نکنه .ا ونارو کنار تخت نشوندم و خودم ایستاده کوسمو به طرفشون نشونه گرفتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
رازنگاه 29
قاسم و کاظم مات مونده بودند . شاشمو خیلی تیز و سریع به سرو صورت این دو نفر پاشوندم . بیشتر سعی می کردم که ریششونو خیس کنم و مدام از چپ به راست و از راست به چپ حرکت می کردم تا عدالت بین اونا رعایت بشه .-زود باشین دهنتو باز کنین شاشمو بخورین تا تموم نشه از کوس خبری نیست . چاک دهنو باز کنین وگرنه خودم دست به کار می شم . فلک زده ها دهنشو باز کردند و منم خیلی خوشگل حفره دهنشونو هدف گرفته به نوبت پرشون کردم -همین جوری نگاتون می کنم . شاشو بخورین اگه تف کنین کلاتون پس معرکه هس . هر چی دیدین از چش خودتون دیدین . شاش منم خوردند و کلی با تماشای این صحنه حال کردم گروه سه نفره ای که در چند متری مابودند برای دقایقی دست از سکس برداشته فقط مارو تماشا می کردند . محجوبه که خیلی از این سیاست من خوشش اومده بود -من تر جیح میدم شاش خودمو بوکنم تا ریش شما رو . با این حال برین حموم خودتونو جلدی بشورین و با سه سوت برگردین . از این که اینجوری حالشونو می گرفتم کلی حال میکردم . از ترس این که فرار نکنم یا به کیر بغل دستش پناه نبرم خیلیزود بر گشتند و منم یه داد دیگه سرشون زده و گفتم بار آخرتون باشه که با این پشم و پیله می بینمتون پیش (کیر )و ریش شما رو اگه دفعه دیگه ای در کار باشه اصلاح شده میخوام .. برادر قاسمو روی تخت طاقباز کرده کوسمو گذاشتم رو دهنش وای چقدر این ریشاش اذیتم می کرد و سیخم می داد . ولی بازم جای شکرش باقی بود که موهای صورتش بلند بود اگه چند روزه بود بیشتر اذیتم می کرد . با این حال کوسمو محکمبه دهنش فشار داده و اون بیچاره از همون زیر با زبون واسم لیس می زد . طوری روی قاسم سوار شده بودم که کاظم بر روی کون و سوراخ کونم مسلط باشه -بیکار نشین کاظم آقا تو هم سوراخ کونمو لیس یزن . حالا تو خیابون بلبل زبونی می کنی ؟/؟بیا ببین یه من ماست چقدر روغن داره . لیس بزنین بچه ها .حال بدین . حشریم کنین تا صبح می خواهیم بترکونیم . خیلی داشتم حال می کردم . به اوج هوس رسیده بودم . قاسم تند و تند ترشح کوسمو می خورد و هر لحظه خیسی دیگه ای جاشو می گرفت . دو تا دستاشم گذاشته بود رو سینه هام و باهاشون بازی می کرد . کاظم هم نوک زبونشو فرو کرده بود توی سوراخ کونم و دو تا دستاشم بود دو طرف قمبل کونم و خیلی آروم و هوس انگیز چنگشون میگرفت . دیگه زبونمو بسته بودند . هوس چشامو کور کرده بود . نه حال متلک گفتن به اونا رو داشتم نه دلشو . خیلی خیطشون کرده بودم و می دونستم واسه کوس و کون به این آبداری از جونشونم می گذشتند . فقط یک بار از شدت هوس نمی دونستم چیکار کنم دو تا دستامو گذاشتم روی دو طرف صورت قاسم و ریشاشو از ریشه فشار گرفتم واییییی دختر چه دردیکشید این قاسم و تحمل نکرد !فقط دندوناشو به هم فشار می گرفت و توی چشاش اخم افتاده بود . تو نگاشم داشتم می خوندم که می گفت فرشته تو که ما رو گاییدی حیف که فعلا تو سواری و ما پیاده .. یعنی چهاین قاسم چی فکر کرده حتما فکر کرده بعد از گاییدن من هر غلطی که دلش خواست می تونه بکنه و بعدا هر دستوری هم خواست به من بده کور خونده . فکر کرده جنده گیر آورده . کوس مفت و مجانی هم می زنه طلبکار هم هست . ریدم به اون ریش و پشمت که علمدار ایمان ما تو یکی نباشی . ما اگه اهل حال کردیم دیگه جانماز آب نمی کشیم .. بعد از این که این دو جفنگ حموم کردند خوشبو تر هم شده بودند . دوباره هوس دو کیر در دو سوراخ به سرم افتاده بود . این موهای کیر این دو برادر دینیباعث شده بود که اندازه شون از دستم در بره . واییییی چه کلفت بود کیر این قاسم خان درازیشم بد نبود . حداقل به 17 سانت می رسید . نشستم روی کیرش . چشاش از هوس زیاد به زور باز می شد .. منم به زور در نگاش می خوندم که داره با خودش فکر می کنه که به یکی از آرزوهای بزرگش که گاییدن منه داره می رسه . منم باید طوری با اونا رفتار می کردم که ضمن این که حال خودمم می کنم یه کاری بکنم که گاییدن من در هر مرتبه آرزوشون باشه . فکر نکنن که مفت می تونن منو به چنگ بیارن . اوووف چقدر سفت و کلفت بود این کیر .. از پشت دستمو به کیر کاظم رسوندم تا ارزیابیش کنم از قضا اونم یه کیری در قد و قواره های کیر قاسمو داشت . یه قوطی پمادو باید دور سوراخ کونم خالی می کردم تا نصف این کیره بره توی کونم . با این روغن کوس نمی شد کاریش کرد . این از اون کیرایی بود که اگه خشک یا نیمه خشک هم می خواست بره توی کونم با این روغن کوس نمی شد کاریش کرد .این از اون کیرایی بود که اگه به همین صورت می خواست بره تو کونم بد جوری جرم می داد .درسته که مثل جنده ها کاسب کار نبودم ولی یه مدتی از حال کردن می افتادم و کوسم باید جورشو می کشید... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
راز نگاه 30
دوست نداشتم کیر قاسمو از خودم جدا کرده و خودم برم دنبال پماد . زری هم هنوز کوس و کونش آزاد بود .-زری جون برو روی میز توالت خمیر کون شل کنو بیار . چند لحظه بعد کاظم دور و بر مقعد منو چرب کرد و منم سر کیرشو گرفته به سوراخ کونم چسبوندم -فقط یواشتر .. آروم آروم . اصلا عجله نکن . هم بیشتر حال می کنیم هم کمتر دردم میاد . من فکر کنم حرفه ای تر از قاسم و کاظم ,خودشون بودن . چون یه وقتی به خودم اومدم که هر دو تا کیرو توی بدنم احساس می کردم بدون این که یه ذره هم درد داشته باشم .-بچه ها خیلی واردین شق کنین و این خواهر دینیتونو بگایین . کلفت ترش کنین دراز ترش کنین من حریفم .. اووووووفففف کیییییررررردو تا کییییییرررر باحال حالللللل کنین از حشری شدن زیاد زده بود به سرم معلوم نبود چی دارم میگم بکنین منو قربون جفت کیراتون .. شیشه نوشابه فرو کنین تو کونم .. چماق و باطومو تا ته فرو کنین توی کوسسسسم همه شو می گیرم . قاسم :کیر من و کاظم کار همه اینا رومی کنه -من که نمی بینم زود باشین محکم تر کاری تر .. این بار دیگه میله های سر تختو فشار می گرفتم می ترسیدم اگه به ریش قاسم چنگ بزنم کیرشو از کار بندازم .. با دستام سینه های پرموی قاسمو نوازش می کردم و گاهی هم از نوازش یه خورده اون ور تر . دیگه کاری به ریشاش نداشته شروع کردم به بوسیدن لباش . حرکت دو تا کیرو به خوبی تو تنم احساس کرده دوست داشتم که این طور حال کردنم ساعتها ادامه داشته باشه هنوز تازه اوایل شب بود . کوتا صبح ؟/؟کاظم خیلی خیلی باحال کونمو می کرد . فکر می کردم داره کوسمو می گاد . از بس کارشو نرم و روون انجام می داد . سوراخ کوس من بهتر میز بانی می کرد تا سوراخ کونم . یعنی بیشتر کیرو در خودش جا می داد . موهای سیاه کیر قاسم پر شده بود از خیسی و سفیدکهای کوس من . گویی که پشم کیر شو رنگ کرده باشه . کاظم هم که مشغول گاییدن کون کیپم بود به مرز جنون رسیده فریاد می زد قاسم آقا اگه بدونی چه کونیه چه کون با حالیه منو مجنونم کرده وایییی کونننننن ناز و تپل . دیگه کون بهتر از این چه جوری می تونه باشه ؟/؟دارم دیوونهمیشم . فرشته خانوم نمی تونم تحمل کنم . فرت و فرت آب کیرشو ریخت داخل سوراخ کون تشنه ام . کمی عصبانی شدم . مگه مرد نیستی کاظم ؟/؟یه خورده جلو خودتو داشته باش . کی به تو گفت آبتو بیاری ؟/؟-ناراحت نباش خانم این کیر به این آسونیها بخواب نیست . تازه بهترمکار می کنه . دیدم قاسمم داره از زیر به من نگاه می کنه و داره به این فکر می کنه که ای کاش اونم می تونست خالی کنه و راحت تر به گاییدنم ادامه بده . نمی دونست که من قرص می خورم . دو ست داشت رو سینه هام خالی کنه و راحت تر به کردنم ادامه بده . منم که کمرم خیلی سنگین شده بود آروم به قاسم گفتم اگه تو هم دوست داری آبتو خالی کن ولی باید بریزی داخل کوسم . من بار دار نمی شم . باید کم نیاری و تا اونجایی که من گفتم و می خوام به گاییدنم ادامه بدی تا ارگاسم شم . با این که قاسم بی نهایت خوشحال شد از این که توی کوس من خالی می کنه کمی هم ترس برش داشت از این که نکنه میخوام گردنش بیفتم و براش شر درست کنم . فکرشو خونده و از دور محجوبه رو که روی کیر سامان نشسته بود صدا کردم و ازش خواستم که قاسمو خاطر جمع کنه . هر چی بود همکار بودند و برادر و خواهر دینیبیشتر حرف همو می فهمیدن قاسم قانع شد و من هم یک تشر دیگه بهش رفتم وگفتم بار آخرت باشه که به من و حرفام شک می کنی . شماها خودتون اهل کلک و ریا و دروغ و حقه بازی هستین فکر می کنین همه مثل خودتونن . یک بار دیگه اگه این رفتارو با من داشته باشی در هر وضعیتی که باشم دیگه ول می کنم . قاسم دیگه جفت کرده بود . وواسه این که کیرش نترسه و جمع نشه ادامه ندادم و در عوض اون از پایین منومی گایید تا این که آب کیرشو سر بالایی خالی کرد داخل کوسم . حیف کهبیشتر آب برگشت کرد و فقط یه مقداریش گوارای وجودم شد . بیچاره ها راست می گفتند دوباره با همان کیر شق و سفت شده داشتند به کارشونادامه می دادند . چشامو بسته بودم و دیگه به هیچی جز لذت حاصل از گاییده شدن توسط دو تا کیر فکر نمی کردم . با هر ضربه رفت و بر گشتی کیر فکر می کردم الانه که آبم بیاد -بچه ها بیشتر حال بدین یه خورده تند تر گازو زیاد کنین .. جاااااااان چه کیییییرررررایی . قاسم:بگیرشششش فرشته جون باهاش حال کن . کاظم :بگیرش تا ته همهاش مال تو مال خودت . قربون اشتهات برم . همش مال خودته .-بزنین تندتر . دستامو دور کمر قاسم حلقه زده و محکم فشارش دادم و لبامو یه باردیگه گذاشتم رو لباش و محکم میکش زدم . دیگه ارضا شده بود . فکر کنم آب کوس من پشم کیر قاسمو سوزونده باشه . به توافق هم خواستیم که چند دقیقه ای رو تو بغل هم استراحت کنیم . کاظم کوس می خواست و قاسم هم دیگه نوبت کون کردنش بود . این برادرا دوباره خیس نکردند . همه کاراشون حسابگرانه بود . نمی خواستن تا صبح کم بیارن .سه نفری با هم قاطی شده چشم به گروه دیگه دوختیم تا ببینیم که اونادارن چیکار می کنن ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 31
سامان بر روی شکم محجوبه ولو شده بود و کیرشو تا ته به کوس گشادش فرو کرده بود طوری با هم اخت شده بودن که انگار سالهاست همدیگه رو می شناسن -سامان جون کوسم حال نمیده ؟/؟تنگ نیست ؟/؟-واقعا کار درستی محجوب جون .. مگه نمی بینی چقدر حال می کنم ؟/؟طفلک زری مثل این که جو گرفته بودتش و اسیر یه خجالت عجیبی شده بود . خنده دار بود . لخت لخت شده بود . می خواست بره طرف کیر انگار هراس داشت . از چند متری داد زدم چته دختر ؟/؟استرس نداشته باش . برای لحظاتی از قاسم و کاظم جدا شده نزد زری رفتم تا ببینم چش شده . تو چشاش نگاه کردم . زری دختر با نمک و جذاب و خوش بدنی بود . نمیدونم چرا خودشو دست کم می گرفت و اعتماد بنفسش در مقابل مردا ضعیف بود . بغلش کرده و در حالیکه سرگرم گاییدن محجوبه بود و قاسم و کاظم هم محو تماشای همکار مذهبیشون بودند که چطوری داره کوس میده . منم به بهونه لز زری رو یه گوشه ایکشیده و لبمو گذاشتم رو لبش . در حال بوسیدن و میک زدن لباش و دستمالی کوسش شمرده شمرده براش زمزمه می کردم که عزیز تن و بدنت بیسته ببین قاسم و کاظم تو کفتن . تند تند منو گاییدن و هنوز خوب سیرم نکرده و به عشق تو ولم کردن . چرا این قدر خودتو دست کم می گیری . تو که کوس و کونتو هوا دادی و بیخیال دارن همه جاتو دید می زنن دختر و دوشیزه 14 ساله هم که نیستی هراس داشته باشی یه مدتی هم شوهر داری کردی و بالاخره چند صباحی هم سیر سیر کیر خوردی -آخه فرشته جون من تو عمرم فقط یه مدل کیر خوردم و از همون یه مدل کیر هم خیری ندیدم . می ترسم دلم شور می زنه -ببینم چند روز پیش بهت سفارش کردم خوردن قرصای ضد بار داریتو شروع کنی کردی ؟/؟آخه میدونی وقتی آب کیر میره توی کوس آدم یه حالی میده که اصلا نمیشه وصفش کرد -آره فرشته جون . مشکل من چیز دیگه ایه -برم بگم اون دو تا نره غول بیان ؟/؟-الان آمادگیشو ندارم . دوست دارم . خوشم میاد -بدبخت از کوست خجالت بکش . هنوز هیچکار نکرده آب و روغنش راه افتاده. تو هر چی باشی از اون دو تا مبلغ دین که بد تر نیستی . اونا هم اولین دفعه شونه . (کوس شر می گفتم چون برام ثابت شده بود که اونا از اون کوس و کون کنای حرفه ای ان )منتظر توان . آبرومو نبر . قربون شرم و حیات برم دختر .-باشه یه شرط داره -چیه بگو -به شرطی که اولش تو پیشم باشی . -شدی مثل دختر بچه ها که می خوان آمپول بزنن میگن مامانمون پیشمون باشه . بابا این آمپول نیست . این کیره اینم بهخاطر تو چشم .. حالا از اون چند متری قاسم و کاظم به من اشاره می زدند که زودتر بیام و بدهی خودمو بدم . نوبت کاظم بود که کوسمو بکنه و قاسم کونمو . خیلی آروم جریانو براشون تعریف کردم و این که شماها بالاخره تا صبح هم که شده حداقل یک بار که باید زری رو بکنین . حالا برین و زودتر کیر گشایی کرده و راه کوس زری رو واسه کیر خوردن باز کنین و آیندگان هم دعا گوی شما بوده و ثوابشم برای شما نوشته میشه . منم بعدا جبران می کنم . روی منو زمین ننداخته در حالی که سامان و محجوبه هنوز از هم سیر نشده بودند ما سه نفری به سمت زری رفتیم . دلهره عجیبی داشت مثل یه دختری که در شب زفاف می خواد پرده اشو از دست بده . کاشکی این دو تا نکیر و منکر ریش نداشتند کوس بیچاره زری بیچاره باید خیلی سیخ بخوره . اون کنار هم سامان هم محجوبه از آخ آخ کردن خسته نشده بودند و معلوم نبود کی می خوان دست از سر هم وردارن . زری خجالتی قمبل کرد تا چشش به برادرا نیفته . به کاظم اشاره زدم که اون کنارم وایسه و یه اشاره ای به قاسم و کیرش کرده و دستور حمله رو صادر کردم . قاسم دست چپشو گذاشت روی کمر زری و با دست راستش کیرشو گرفت و از لای پای زری و درز وسط کونش چند بار محکم و پی در پی به کوس زری مالید و از پایین تا بالا یه اصطکاکی بین کیر خودش و جفت سوراخای زری به وجود آورد -جااااااان عجب لقمه چربو نازیه -نوش جونت گوارای وجودت قاسم آقا -فرشته جون هر لقمه ای یه مزه ای داره -اثر همشون اینه که اعصاب آدمو آروم می کنه . قاسم کیرشو از پشت کرد داخل کوس زری و دوست دختر ما طوری که مثل این که اولین باری باشه که داره کوس میده فریادی کشید و رفت توی آه و ناله و هوس .-جااااااان تاززززه داررررررم مزززززززه کییییییررررو می فهمم اووووففففف وایییی کیر بده کییییررررر بده بززززن میخوام تند بزن سوخخخختم آتیشششششش گرفتم من شده بودم یک مربی و از این تعلیم و اداره کردن امور لذت می بردم از این که تونسته باشم کمک حال زری باشم خیلی خوشحال بودم کرم و کیر مصنوعی را آورده و دور سوراخ کون زری و سر کیر قلابی رو چرب کرده و نرم نرم فرو کردم توی کون زری تا این جوری به جفت کیر خوری عادت کنه . به کاظم هم که بی تاب شده بود و از هیجان داشت کوس منو می مالید دستور دادم بره سمت جلو طرف دهن زری و با ملایمت کیرشو بفرسته داخل دهن دوستم تا اونو به ساک زدن عادت بده بعدم در گوشش طوری که زری نشنوه گفتم من هر وقت کیر مصنوعی رو کشیدم بیرون تو و قاسم با هم کنار بیایین و یکی بره زیر کوس بکنه و یکی هم از بالا بذاره توی این سوراخ آزاد شده .زری که متوجه پچ پچ من شده بود ناله کنان گفت چیه واسه من چه خوابی دیدین ؟/؟-عزیزم ناراحت نباش تا الان که بهت بد نگذشته تو مهمون منی حبیب خدایی نمی ذارم ناراحت از اینجا بری -قربونت برم فرشته جون . خیلی کیف داره بیچاره اونایی که از این لذت کوس دادن محرومن .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

نویسنده: ایرانی جان ‏ازوبلاگ امیر سکسی


راز نگاه 32
من اگه تا آخر دنیا این کیر بیاد و بره و منو بگاد جیکم در نمیاد و سیر نمیشم -قربون اشتهات بره این فرشت تو . کیر مصنوعی رو در آورده لباشو بوسیدم و بهش گفتم حالا دختر حرف گوش کنی باش و با این دو جوون مهربون یه حال درست و حسابی بکن . کاظم کیرشو به دهن زری مالید . زن اول ترسید و یه کمی هم چندشش شد ولی یواش یواش خوشش اومد و دهنشو باز کرد . چه صحنه قشنگ و هوس انگیزی !لبهای روژقرمز مالیده زری مثل یک کلاه دور کیر قرار داشته و مثل یه غلتک روش حرکت می کردند . این دختر خجالتی افتاده بود توی دور من هم روی کوس خودم دست می کشیدم و ناله می کردم با آن که می دانستم شب دراز است و قلندر بیدار و ساعتها فرصت گاییدن همدیگه رو داریم ولی طاقتم طاق شده بود و با حسرت به صحنه های گاییده شدن دو زن به ویژه زرینگاه می کردم . عمل ساک زدن چند دقیقه ای ادامه داشت و زری خانوم ما هم سیر نمی شد تا این که کاظم به قاسم که در حال گاییدن کوس زری بود با حرکت دست به طرف بالا اشاره زد و متوجه اش کرد که کیر رو به سوراخ بالاتر بفرسته سوراخ پایینی رو واسش آزاد کنه . بیچاره تو آتیش کوس داشت می سوخت . نوبت من بود که بهش کوس بدم که این زری خانم تمام کاسه کوزه ها رو به هم ریخت . با سه سوت چریکهایریشوی ما تغییر پوزیشن را انجام داده کاظم رفت زیر و کیرشو فرستاد تو کوس زری و قاسم هم که کیرشو از کوس کشید بیرون فرو کرد داخل سوراخ کونی که من واسش چرب و آماده کرده بودم . وایییی چه حالی می داد تماشای این صحنه ها و چه حالی می کرد زری !-فرشته فرشته چرا زود تر به من نگفتی دو تا کیر این قدر حال میده ؟/؟برادرا هر چی زور دارین رو من خالی کنین . کیرارو فشار بدین . محکم محکم محکم تر . کاظم آقا تاته بفرستش داخل . پشم کیرتم بفرست . بیضه هاتم بذار بره توی کوسسسسسسم . همچین تعارفایی رو به قاسم نمی کرد چون می دونست اگه کیر کلفت و درازش بخواد بره توی کونش دل و روده اشو پاره می کنه .-کاظم جون بغلم کن بغلم کن منو ببوس . سینه هامو فشارش بگیر نازم کن . خودشو به کاظم چسبوند . لباشو رو لباش قرار داد . و گونه های لطیفش در میان ریشای کاظم خان محو گردید نگاهمو به سمت چپم دوختم تا ببینم سامان داره با این جنده مذهبی چیکار می کنه . کون قمبل شده محجوبه وکیر کلفت سامان و جیغ و داد این دونفر رونق مجلسو بیشتر کرده بود خواهر معروفه همچین داد زد و گفت که آبش اومده که همه نگاهها بی اختیار معطوفش شد تا شاهد آخرین ضربات کیر سامان در این سانس نمایش بین او و پسر همسایه باشیم . کیر میرفت توی کوس و محو می شد و میومد بیرون و قد و هیکل خوشگلش معلوم می شد یکی از این مردا هم زودتر کارشونو تموم نمی کنن تا به داد من برسن . خاک تو سرت فرشته که همش فکر دیگرانی . دستامو گذاشتم رو سینه هام و در حسرت کیر می سوختم . بد جوری هوس کیر به خصوص کیر سامانو کرده بودم . کیر سامان مثل یک ماشینی که آخرای حرکتش باشه پس از چند دور سریع از حرکت ایستاد و پیامد اون شیره های سفید منی بود که از کوس محجوبه بر گشت کرده و یه تصویر زیبااز کون بر جسته و سوراخش درست کرده بود . سریع قبل از این که قطره ای حروم شه زبونمو گذاشتم زیر سوراخ کوس و قسمتی از رون پای محجوبه و تمام آب های بر گشتی رو لیس زده و بیشترشو با لذت خوردم بعدشم دستمو گذاشتم روی کون درشت محجوبه و با هوس مثل فرمون ماشین باهاش ور می رفتم . تو همین حال و هوای خودم بودم که یهو یه چیز سفت و سختی رو توی کوسم احساس کردم . یکی کمرمو چسبیده کیرشو توی کوسم فرو کرده بود این چیز سفت و سخت داشت داد می زد که کیر سامانه -اوخ جون بازم تو باید به داد من می رسیدی ؟/؟کیرت درد نکنه . دستت درد نکنه . قربون کیر و کمرت برم من که بعد از یکساعت هم بازم مثل موتور جت داره کار می کنه . محجوبه مث آش ولاش شده ها یه گوشه ای افتاده بود و فقط داشت بر نامه های سوپر دوستاشو می دید -خب حالا اول میری به غریبه ها کوس میدی ؟/؟نو که اومد به بازار کهنه شده دل آزار ؟/؟دیگه اجازه نداریم سرگلتو ما بگیریم ؟/؟-آقا سامان تو خودت گلی . تو خودت سر گل مایی . اینا در واقعمهمون مان . تو هم در واقع صاحب خونه ای . در اینجا صدامو بالاتر برده و گفتم هی .. هی اینقدر تند نرو با کی دعوا داری ؟/؟تو خودت به کی میگی ؟/؟تو که تا کون و کپل محجوبه رو دیدی هوش از سرت پرید منو فراموش کردی .-من دیدم داری با کیرای برادرا حال می کنی رفتم طرف محجوبه -نه اول تو رفتی . حالا ولش کن اینا همه میرن و من میمونم و تو . دعوا دیگه بسه کارتو بکن . منو بکن . چه خوب سور پرایزم کردی . بد جوری نیاز داشتم . می خواستمش -منم واسه رسیدن به کوست لحظه شماری می کردم . دلم می خواست ریش اون دو تا آشغالو از ته بکنم -این قدر بد جنس نباش تو هم همکارشونو گاییدی دیگه . حالا دیگه یه امشبو این جوری خواستیم و همه کیر و کوس ها باید با هم رفیق باشن دیگه . تا سبکم نکردی حق نداری دستو عوض کنی . اونارو نگاه کن زری رو راستیراستی لهش کردن . واقعا نیاز به کیر داشت -چرا زودتر بهم نگفتی تا منمشکلشو حل کنم .-هم روم نشد هم آیم که تا چند وقت پیش زری نمی دونست که منم اهلشم و تازه کلی با خودم کلنجار رفتم تا تحمل کنم کیرتو تو کوس یکی دیگه ببینم .-تو رو جون کونت دیگه از این چاخانا نکن حتما خیلی هم با خودت کلنجاررفتی که کیرای اون دو تا گردن کلفتو توی کوس و کونت تحمل کنی -خوبه دیگه این قدر متلک نگو بذار حالمو بکنم . نمیدونم سامان این فن جدیدو از کی یاد گرفته بود که دستشو حلقه کرد گذاشت ته کیرش و همین طوری که کوسمو از پشت می گایید به ته و سر کیرش فشار می آورد و تماس شدیدی بین کیر و کوس بر قرار می کرد و این حرکت و فشار و نرم نرم ادامه می داد طوری که دلم داشت از جاش در میومد و از حشر زیاد نمی دونستم کجارو بچسبم . کیر سامان اشک کوسمو در آورده بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 33
سامان جون سامان جون تو اینارو ازکجا یاد گرفتی . آخ که بمیرم برای اون کیر آتیش زنت . ادامه بده . ادامه بده . شروع کردی باید تمومش کنی . ولم نکن عزیزم . یه فریاد هایی می کشیدم که همه نگاهها رو متوجه خودم کرده بودم . اون گروه سه نفره هم برای چند دقیقه دست از کار کشیده و به من و سامان زل زده بودند -ایییییی مااااااااماااااااااان ایییییییی بااااااااباااااا کوسسسسسسسم سوختتتتتت . آتیششش گرفتم . آتیشششششششششش گرفتم . اومد اوخ جون . قربون کیرت . قربون نفس و هوست سامان اومددددددد آبم اومد . من سوختم خنکم کن زود باش خنکم کن . با چند تا ضربه دیگه رو آتیش کوس من آب ریخت و خنکم کرد . این بار نوبت محجوبه بود که بیاد آب بر گشتی کیر سامانو از روی روون پا و کوسم لیس بزنه . آنقدر با اشتها لیس می زدو میک می زد که دوباره از هوس دچار ورم کوس شدم . من و سامان و محجوبه سه تایی همدیگه رو بغل کرده و روی زمین ولو شدیم و ما دو تا زن با کیر سامان وررفته اونم دستاشو بیکار نذاشته و هر جایی رو که نزدیک تر بودنوازش می کرد . یواش یواش می خواستیم خودمونو برایحرکت بعدی آماده کنیم . در حین ناخنک زدن به هم و جنبشهای آروم نگاهمون متوجه زری و اون دو نفر دیگه بودیم که ببینیم چیکار می کنن . تصمیم داشتیم تا آخر این مرحله پیگیر قضیه شون یعنی بکن بکنشون باشیم . شیره این برادرا رو باید حسابی می کشیدیم . طوری که دیگه به غلط کردن و گوه خوردن بیفتن . با هم قرار گذاشتیم که دفعه بعد محجوبه رو بدیم به دم اونا -محجوب جون راستشو بگو تا حالا با این دو تا الدنگ یعنی برادرای دینیتو میگم برنامه داشتی ؟/؟-تو که میدونی من اهل دروغ نیستم من تا چند روز پیش که اون موضوع برای من و تو پیش نیومده بود اصلا توی این برنامه ها نبودم . این چند روزه هم با داداشای مذهبی و همکارای نازنین یه مقدمه چینی هایی داشتیم و منتهی جاشو نداشتیم که تا آخر بریم .-پس امروز شیرینی بده شدی اگه می دونستم کاری می کردم که اول ترتیب تو رو بدن و سراغ من نیان -محجوبه رو هر موقع از آب بگیری تازه هست -به شرطیکه تور ماهیگیر بتونه این ماهی رو بکشه .. با این جمله و حاضر جوابیم حتی سامان هم خندید . اون طرف زری و دو تا بکناش همچین سرگرم حال کردن بودند که هر کی اونا رو می دید فکر می کرد که تازه استارت کارو زدن . این بار قاسم داشت کوس می کرد و کاظم هم کون . زری رو بلند کرده روی هوا می کردنش . انگار تازه گرم افتاده بودند . زری رو هوا قاسمو بغل کرده و با کوسش از کیر قاسم پذیرایی می کرد و کاظم هم از پشت کیرشو کرده بود توی مقعد زری . این بار محجوبه از این صحنه تاریخی و به یاد ماندنی فیلم گرفت .-عزیزم به چهدردت می خوره . ازاینا تو فیلما زیاده -یه وقتی اگه هیچی دم دستمون نباشه چه اشکالی داره ما هم مثل مردا با تماشای این جور فیلما جلق بزنیم . تازه این فیلم از خودمونه هیجانش بیشتره . زبان فارسی هم هست.. دوباره خندیدیم .-یادم باشه اگه زری کیر اضافه داره ازش خواهش کنم یکی رو بده به تو .-اگه این کارو در حقم بکنه که همیشه دعا گوشم . تازه اگه آشنا داره من حاضرم چند برابر قیمت هم که شده بهترین هاشو بخرم -حالا فعلا طبیعیشو میل بفر ما تا به مصنوعیش برسیم . مردم همه دارن پیشرفت می کنن ما از سرسره داریم میاییم پایین .-مثلا پیشرفت ما اینجا چی می تونه باشه ؟/؟-پیشرفت این می تونه باشه که به جای این که از کیر آدمیزاد به کیر مصنوعی برسیم بریم دنبال کیر اسب و خر ..-چی میگی فرشته تو اصلا بهداشتی نیستی -فکر کردی کیر آدمیزاد خیلی تمیز تر از کیر اون زبون بسته هاست اونا رو هم میشه با صابون شست -خوبه دیگه بس کن حالمو بهم زدی . بیا اون سه تارو ببینیم و حالمونو بکنیم . دستای زری همچنان دور کمر قاسم حلقه شده و از حالتش می شد فهمید که یه جایی بین زمین و آسمون داره سیر می کنه . پس از این که از این زاویه کلی حال کردن زن آتشین مزاجو روی زمین خوابونده کاظم با لب و لوچه اش وررفت و رفت روی کوسش و قاسم هم کیرشو کرد توی دهن زری -آهههههه قاسم جوووون بلیسسسسسسس صورتتو ریششششششششتو بماللللل به کوسسسسسسم حالللللل میده -اذیت نمیشی ؟/؟سیخ نمی زنه ؟/؟-نه جووونم عزیزم حال میده قلقلکم میده . مسسسسسسسستم می کنه . بخور . بلیس میک بزن . ریشتو فرو کن داخل بمال فشار بده -چشم زری خوشگله بگیر که اومدم اوخ جووووووون . اینو گفت و هر چند لحظهکه کوسسسسسو میک می زد نوبتو می داد به ریشش تا به کوس زریبماله . از اون طرف هم سینه های زن اسیر دست کاظم بوده و کیر کاظمهم در حال ساکیده شدن توسط دهن وسوسه زری . خانوم خانوما از روی سرش کیر کاظمو تو دستش گرفته طوری که انگار داره پستون گاوومی دوشه از ته کیر تا پایینشو حرکت می داد -نه نه زری جون نکن منی من داره می ریزه تو دهنت بدت میادا . زری با یکی از دستاش به به دهنش اشاره کرد و دستور شلیکو داد که یعنی بریز داخل دهنم اشکال نداره . کاظم شپشو هم که خواب همچین کوسهایی رو هم نمی دید خودشو ول کرد و گذاشت کیرش هر چی دوست داره عمل کنه . ریخت وریخت و ریخت .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 34
ان قدر دهن زری رو از آب منی پر کرد که از سرعت بلعیدن اون هم بیشتر بود واسه همین یه خورده از آب های شیری و سفید کاظم از گوشه و کنار لبای زری زد بیرون و من و محجوبه با یه اشاره رفتیم بالاسرش و تتمه آبو از رو گونه هاش لیس زدیم تا چیزی حروم نشه . از طرفی قاسم هم با کوس خوری خود دوست جون جونی منو به ار گاسم رسونده و کیرشو ول کرده بود توی کوس زری هی تلمبه می زد تا اونم هرچی داشت خالی کرد . محجوبه صداش بلند شدو به شوخی سر همکاراش داد زد چه خبرتونه واسه منم بذارین نفر بعدی منم . منم سهمیه دارم . از جام بلند شده و گفتم بهتره بریم دسته جمعی یا اگه هم جا نمیشیم چند تا چند تا یه دوشی بگیریم و خستگی در کنیم و یهکیک و بستنی هم بزنیم تو رگ و ادامه بدیم . قاسم و کاظم از خدا خواسته تر از بقیه بودند . حسابی تلنگشون در اومده بود و نیاز به استراحت داشتند . محجوبه را همراهشون به حموم فرستاده و با خنده گفتم برین بچه ها یه دست گرمی داشته باشین که تا یه ساعت دیگهبر نامه بعدی مال شماست . حالا توی حموم چه خبر بود و پیشواز رفتن یانه نمیدونم . بعدا که با محجوبه صحبت می کردم قسم می خورد که در حمام جز دست مالی کار دیگه ای نکردن چون همه شون خسته بودن. بعد از اونا من و زری و سامان رفتیم حموم و ماهم به یک وررفتن های خشک و خالی قناعت کرده و بعدشم کیک و بستنی خوردیم . محجوبه که برق هوس در نگاهش موج می زد یواشکی طوری که همکاراش نفهمن به من گفت که قاسم و کاظم خیلی خوش خوابن زود باش کار گردانی رو شروع کن که من دیگه تحمل ندارم . به این مبلغین الاسلام امون نداده و فرستادمشون سر وقت محجوبه . زری رو هم دادم به دست سامان . به خودم استراحت داده یه چیزایی تو فکرم بود . قبل از این که مردا گاییدن در این مرحله رو شروع کنن واسه این که وقتی که به من رسیدن کم نیارن قبلش نفری یه وایاگرای 100که از اون کیر شق کن های حسابی بود بهشون دادم . سامان به این جور قرصها عادت داشت می گفت تا حالا سه چهار بار خورده ولی کاظم و قاسم به زور تو کتشون رفت که بخورن . حق هم داشتن . چون میدونستم که تا چند ساعت دیگه یه سر درد درست و حسابی می گیرن . البته اگه آب میوه و میوه با قرص معده و استامینوفن بهشون می دادم می تونستم جلوی این سر دردو تا حدود زیادی بگیرم ولی گذاشتم بعد از عملیاتی که مد نظرم بود . حالا وقتش بود که با دید زدن صحنه های بکن بکن خودمو برای گاییده شدن آماده می کردم . تر جیح می دادم که بیشتر ناظر گاییده شدن محجوبه باشم و ببینم که این سه نفر چگونه از دینشون به کمال می رسن .-عزیزم خواهر محجوبه !باورمون نمیشه کهدستمون به کوس قشنگ و تپلت رسیده باشه . حاجی با این که آخونده ولی خیلی بیرحمه . اون هفته کاش مریض نمی شد و می تونست بره نماز جمعه . منم میومدم خونه ترتیبتو می دادم -حالا امروزه رو بکن چشم هفته دیگه حاجی که با پسر و دخترم رفتن نماز جمعه منم بهانه گشتو کشیکو می کنم تو هم بیا خونه مون -اوخ جووووون . کاظم که تا حالا داشت به حرفای دو تا همکاراش گوش می داد گفت منم میام -باشه تو هم بیا -حالا ما خواستیم یه دفعه تنهایی بریم -بچه ها شما چقدر حریصین هنوز که هیچی نشده منم که فرار نکردم وقت وسیعه ان قدر به شما میدم تا خودتون خسته شین . هنوز که یدفعه منو نگاییدین . قربون کیرتون برم بعدا باید از کارای حاجی واسم تعریف کنین میخوام ببینم راست میگن چشم آخوندا هیزه ؟/؟همش دنبال زنای مردمن ؟/؟-باشه بعدا تعریف می کنم . هر چند جزو اسراره .. همه این جوری نیستن . یه انگشت شماری استثناءان -فرشته جون یه آهنگی نواری چیزی نداری یه خورده برقصیم ؟/؟داشتم شاخ در می آوردم محجوبه و رقص ؟/؟!جل الخالق !-خانوم کی رقاص بودن و من خبر نداشتم ؟/؟-حاجیما خیلی از رقص عربی خوشش میاد هرچی بهش گفتم رقص حرامه و باید توی جهنم جواب پس بدیم می گفت اگه زن برای شوهرش برقصه اشکال نداره . گفتم بهش حاجی رقص درست ,آهنگ چی ؟/؟گفت آهنگ اگه برای کار حلال باشه ایرادی نداره دیدم راست میگه و حرفاش منطقیه. رفتم یه خورده رقص عربی و ایرونی یاد گرفتم . یه آهنگ گذاشتم و محجوبه مشغول شد . آی که این جندهه چقدر خوشگل می رقصید . جمیله باید میومد پیشش لنگ می انداخت . قاسم و کاظم کف کرده بودند و دهدقیقه تمام محو تماشای رقص زیبای محجوبه بودند . حوصله چش خونی رو نداشتم منتظر بودم کی نوبتم میشه . میزبان بودنم همین بد بختیهارو داره . اصولا گذشته از اینا من خودم آدم با گذشتی هستم و دوست دارم همه ازم راضی باشن و دلگیر نشن . محجوب با قر کمرش همه رو دیوونه کرده بود . کم مونده بود سامان زری رو ول کنه و بره طرف محجوبه که من یه نیشگونش گرفتم و نذاشتم . بازم خوب شد که زریمتوجه نشد و گرنه خیلی بهش بر می خورد و ممکن بود از کوس دادنبه سامان پشیمون شه و پارتی امشب ما رو زهر ماری کنه . قاسم و کاظم جلوی محجوبه زانو زده بودند . رقاصه ما خیلی گرم افتاده بود . فقط یه ویسکی کم داشتیم . راستش من که اهلش نبودم ولی حتما این سه تا مجتهد فتوی می دادند که ویسکی موقع سکس حلاله . برادرای ریشوی ما از خود بیخود شده بودند رقاصه واسشون بت شده بود . آن دو بت پرست به حالت زانو زده یکی پشت و یکی دیگه جلوی محجوبه قرار گرفت . کاظم سرشو به کوس محجوبه رسوند و قاسم هم که به پشت خزیده بود . محجوبه هم وسطشون ایستاده بود و دیگه فضایی واسه رقص نداشت . قاسم سرشو به کون زن آخوند چسبوند .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 35
دونفری زانو زده محجوبه رو اون وسط گیر انداخته طوری که دیگه نمی تونست برقصه . قاسم داشت با نوک زبونش سوراخ کون محجوبو لیسمی زد و کاظم هم زبونشو تا ته از حلقومش در آورده روی کوس همکارش می کشید . گردن هر دو تاشون درد گرفته بود ولی دست از لیسیدن زن بر نمی داشتند .-قاسم !باورت میشه داریم با زن حاج آقا حال می کنیم ؟/؟-من یکی که تا کیرم نره توی کوس این خانوم خانوما نمی تونم باور کنم . نمی دونی زن آخوندو گاییدن چه مزه ای میده .-این جوری حرف نزن شاید خواهرمون ناراحت بشه پشت سر شوهرش حرف می زنین . محجوبه :فکر می کنین من نمیدونم شما شوهر کوسکش زن کوس ده منو سوار می کنین و براش کوس گیر میارین ؟/؟فکر می کنین من نمیدونم با زن چند تا شهید و چند زن بیوه دیگه راه داره ؟/؟حالا شوهر دارشو خبر ندارم . از این کوس کش همه چی بر میاد . قاسم هم به خاطر خایه مالی گفت آفرین محجوب خانوم زودتر از اینا باید تلافی می کردی . شوهرت با زمین و زمان رابطه داره و دستبر دار هم نیست وتازگیها هم که شغل جدید گرفته و با این دفتر خونه عقد و ازدواجی که باز کرده دست کم روزی سه چهار تا زن با حال به تورش می خوره و نمیدونه کدومو انتخاب کنه -عیبی نداره باشه سر فرصت خدمت این شوهر دیوثم می رسم . ناسلامتی پیشنماز مسجد محله مونه نماز همه رو باطل می کنه . اگه به خاطر دید دیگرون نباشه وضو هم نمی گیره کثافت آشغال به من خیانت می کنی ؟/؟اگه حالتو نگرفتم ؟/؟اگه بهت نشون ندادم ؟/؟کاظم :خانوم خوشگله حالا این قدر عصبانی نشو بیا حالتو بکن . تازه تو بازم از اون یک قدم جلوتری. داری با دو تا کیر حال می کنی . حاج آقا ایمانش قویه و از نظر اون کراهت داره که در آن واحد دو تا زن لخت بشن و بیفتن رو کیرش . محجوبه خانوم باور کن تو برنده ای . با این صحبتای قاسم و کاظم گل از گل محجوبه شکفت و مثل کیر ندیده ها کاظم را هل داد و آنچنان بر زمین درازش کرد که مردک بیچاره ندونست کی رو زمین ولو شده . سریع کوس جا دارشو رو کیر کلفت کاظم گذاشت و اشاره ای هم از پشتبه قاسم کرد که ترتیب کونشو بده -آخه خشکه دردت میاد -بذارش تو میخوام خشک خشک بکنیش . میره داخل تحمل می کنم . خودم میدونم یه خورده گشاد شدم ای حاجی بد نفس !تو که به زنای مردم رحم نمی کنی حالا چرا مارو گشاد کردی ؟/؟کاری به روزگارت میارم که خودت منوبخوابونی بیمارستان تا کوسمو تنگ کنم . من دارم حالمو می کنم . کیر مردم که گناه نکرده . اونا هم هوس دارن . میخوان باهام حال کنن . کاظم :محجوب خانوم !جون حاج یوسف شوهر گرامتون قسمتون میدم این قدر خودتونو ناراحت نکنین باورکنین کوستون خوبه تنگه . هوس انگیزه . خواستنی و کردنیه . اگه این طور نبود که حالا این قدر شق نمی کردیم وجود خودتون برام مهمه . دوستتون داریم ما -اینارو واسه دلخوشی من میگی ؟/؟-نه از ته دلم میگم . به همین کوست قسم به کون خوشگل و هوس انگیزت قسم دارم جدی میگم . این طور نیست قاسم ؟/؟-چزا منم با کاظم هم عقیده ام ... این دو تا دیگه دست شیطونواز پشت بسته بودند . فکر کنم کوس شرهای اونارو محجوبه باورکردو نرم شد و ناله رو شروع کرد نترس بکن تو کونم دو تا کیر .. حرفشو پس گرفت نزدیک بود بگه دو تا کیر هم یکدفعه رفته داخل که متوجه شد نباید تا این حد هم از لاشی بودن خودش حرف بزنه. کیر قاسم خیلی راحت تر ازاونچه که فکرشو می کرد رفت توی سوراخکون محجوبه . ظاهرا سوراخ کون اگه یه مقدار از حد طبیعی بزرگتر باشه و کیر بتونه داخلش راحت تر حرکت کنه یه حال مخصوصی میده که فقط کننده کار می تونه توصیفش کنه -جاااااان حاجی کجایی ماهم می تونیم به همسرمون نارو بزنیم . ببین زنت داره کوس میده کون میده . تو با یکی طرف میشی من دو تا دو تا تحویل می گیرم . کجاییدملت بیایید ببینید زن آخوند داره کوس میده . کون میده اووووووففففف من کمممممممه دو تا کیر کممه . کاش کیر سامان هم آزاد بود و میومد این طرف . واییییی چقدر مرد این جا کمه منو بمالین .. من که دیدم زنیکه بیچاره از زور شهوت همین جوری ناله می کنه و معلوم نیست چی میگه و از ترس این که ستون آپارتمانمون بلرزه و مارو رسوا کنه رفتم سراغش . درست بالا سرش بین اون و کاظم که کیرش داخل کوس محجوبه بود قرار گرفتم . این جوری به نفع خودمم شد . کاظم هم می تونست کوسمو بلیسه هم سوراخ کونمو . محجوب فقط می تونست کوسمو میک بزنه . اگه من می خواستم با سینه های زن آخوند ور برم اون وقت موقع کوس لیسی من گردن درد می گرفت . به هر حالبا هم کنار اومده کاظم با نوک زبونش سوراخ کونمو لیس می زد . محجوبه هم با زبون و دندونش افتاده بود به جون کوسم . قاسم که در حال کون کردن بود از زیر دستشو به سینه های دوستم رسوند. منم که با کون و کمر محجوبه ور می رفتم و سرمم یه خورده بالا گرفته و یک لب به لب حسابی با قاسم داشتم . جااااان چه حالی می داد .عجب صحنه ای بود . چهار تایی تو هم می لولیدیم و با هم ناله می کردیم . صدا تو صدا گم می شد . حیف شد . واقعا حیف شد که دست یکی خالی نبود تا بتونه از این لحظه های فراموش نشدنی عکس و فیلم یاد گاری بگیره . حال کردن من دست کمی از کیف دوستم نداشت . لذت من وقتی بیشتر شد که همراه با لیسیده شدن کوس من توسط محجوبه اون گوشه کنارای کوس یه روزنه ای پیدا شد و کاظم انگشتشو فرستاد داخل و مثل یک کیر داشت کوس منو می کرد .. ادامه دارد ..نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 36
یک لحظه لبامو از لبای قاسم جدا کرده گفتم نه . نه .. نه سوخخخختتتتم . خواهش می کنم . زودتر سبکم کنین . من دیگه قلبم داره وای می ایسته . میون اونا طوری گیر کرده بودم که فقط می تونستم یه خورده از کیر قاسمو که هر وقت داخل کون محجوب عقب نشینی می کرد ببینم . اگه می خواستم خودمو جلو بکشم که دور سوراخ دوستمو کشیده شدن پوست و حلقه اشو ببینم نظم کلی رو بهم می زدم و اونوقت لبامو که مثل زالو به لبای قاسم چسبونده بودم باید جدا می کردم . از اون زیر هم این محجوبه خانم ول کن نبود -بکنین اووووخخخخ کوسسسسم کوووووننننم . کوس و کون زن آخوندو بکنین . بگایین . بکنین . زن شیخ به این راحتی گیر نمیاد . من تو دلم گفتم خواهر! جنده مث تو زیاد پیدا میشه حالا تو از هر دو طرف آدم مهمی هستی اون دیگه از شانس این برادراس . ایشاءالله که تو جهنم با هم محشور میشین . کمی خودمو خم کرده و قاسم هم مجبور شد با من پایین تر بیاد که همین طور در حال بوسیدنم باشه . حتی از تماس ریشاش هم با صورتم لذت می بردم . وقتی چند سانتیمتر خودمو پایین کشیدم هم می تونستم کون و کمر محجوبه رو بمالم و هم سینه هامو دیگه به کمر زنجنده آخوند مالیده و لذتمو به درجه اعلا برسونم . فکر کنم همه مون یه جورایی خودمو نو سبک می کردیم که به بقیه فشار نیاد . این میونه وضعیت کاظم بهتر بود . ما زنها زار می زدیم که سریعتر .. سریعتر تا زودتر ار ضا شیم و تنمون درد نگیره . چون اگه یه خورده این طرف و اون طرف می کردیم دیر تر ارگاسم می شدیم . وایییییی چوچوله های من داشت تو دهن محجوبه آب می شد . انگشت کاظم هم به خوبی کارشو انجام می داد . بیچاره کاظم از دست من خسته شده بود .از بس ازش می خواستم انگشت وسطی اشو که مثل کیر داخل کوسم رفت و بر گشت می کرد هر یه دقیقه در میون خشک کنه تا بیشتر حال کنم -کاظم جون تند تر بیرون نکش . این دفعه انگشتتو در نیار ادامه بده . محجوب جون کوسمو همین جوری بلیسش . تند تر . چوچولام تو دهنت باشه . فکر کن داری یه شکلات سفتو میک می زنی و کیف می کنی . ولم نکن آهههههههه . اومد جووووون دیگه چشام بسته شده بود اما با این که آب کوسم از جاش تکون خورده ریخته شده بود اما حرکت انگشت و زبون کاظم و محجوبه روی کوسم ادامه داشت . فقطاتوماتیک وار از قاسم کنده شده بودم . در همین حال محجوبه یهو جیغی کشید و زبونش دیگه رو کوس من حرکتی نداشت . لرزش بدنشو احساس می کردم . می خواست به نوعی در بره تا اوج شهوتشو کنترلکنه . اونم آبش اومده بود و ما نمی ذاشتیم در ره . کیر ها بودن تو سوراخاش و منم با این که در عالم خلسه بودم محکم به بدنش فشار می آوردم .-بچه ها آبتونو بریزین تو سوراخش دیگه تحمل نداره . یه موقع قلبش بی حرکت میشه اون وقت جواب آخونده رو نمی تونین بدین . دوتایی باهم پس از چند ضربه محکم و پی در پی و سریع آب کیرشونو یک دفعه توی سوراخهای کوس و کون محجوبه ریخته و منم قبل از این که کیرشونو بکشن بیرون سریع خودمو به پشت محجوبه رسونده و مثل یک گاوداری که منتظر دوشیده شدن شیر گاوش باشه و یا مثل تشنه ای که سرشو بگیره زیر شیر آب سرمو پس از بیرون کشیده شدن کیرها فوری گذاشتم زیر کون محجوبه و ازش خواهش کردم که با این که کمرش درد گرفته چند لحظه ای رو این جوری بمونه . مرداهم واسه این که یه حالی کرده باشن و زن شیخه بیکار نشینه رفتن جلوشو دو تا کیرو به زور چپوندن تو دهن محجوبه که این جوری از هر کدوم چند سانت بیشتر نرفت داخل . که بعدش هر کدومشون مجبور شدن نوبتی کیرشونو بکنن تو دهن زنه و تتمه آبشونو نثار وجود خانوم خوشگله کوس گشاد کنن . از اون طرف این محجوبه و کوس و کونش این قدر بخیل بودن که این خانوم مث یه کویر بیشتر آب کیرو داخل شکم و مقعدش حل کرده فقط به اندازه پنج شش قطره اشو برام پس فرستاد که راستش زیاد تشنگی امو رفع نکرد و به امید سرویس بعدی نشستم ولی خیلی خوب ار گاسم شده بودم . حالاکه دیگه یه خورده بیکار شده و مشغول استراحت شدیم چشم چرونی رو شروع کردیم . زری و سامان انگار که توی این عالم نبودند و یا طوری بودن که مثل این که تنها آدمای رو زمینن . می گفتند و می خندیدند و مدام حالت عوض می کردند -قربون هیکلت برم زریجون . کاش زودتر بهم معرفی می شدی . دلم نمیاد حالا حالا ها ولت کنم .زوده باید بیشتر بگامت -میام عزیزم بیشتر میام این جا مامان اینا هر وقت خونه نیستن میگم بیای پیشم . منم دیگه نمی تونم از کیرت دل بکنم . زری به شکم و کون به هوا روی زمین دراز کشید و از سامان خواست که روش دراز بکشه و قمبل کونشو به طرفش کرفته و ازش خواست که کیرو فرو کنه تو کوسش .-بکن منو بازززززم کیر میخوام.سااااماااان تلمبه بزن .-مگه این لاستیکه که من بادش بزنم .. سامان از پشت شونه هاشو گرفت کیرشم فرو کرد توی کوس زری و با هر ضربه تا ته و مماس با بیضه کیرشو داخل می کرد -عزیزم دستمو از رو شونه هات بگیرم بذارم روی کونت ؟/؟-نه همین خوبه شونه هامو محکم با دستات داشته باش . با هر ضربه خودتو بالا بکش دوباره برو پایین . بازم کیرو بفرست تا ته بره . تند تر اگه بزنی دیگه نزدیکه . زری انگار خوابش برده بود . یه چیزایی می گفت که فکر نمی کنم خودشم می فهمید چه برسه به من که یه چند متری باهاش فاصله داشتم . فقط سامان که سوار برش بود فهمید که کی تونسته زری رو ارضاش کنه . اون وقت از همون طرف هم خودشو خالی کرد و شیر آبشو به طرف کوس زری باز کرد و به همون حالت روی کون و کمرش دراز کشید . ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

راز نگاه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA