قسمت پایانی:این داستان رو تموم میکنم و از دفعه بعد اگر خواستم قسمتی رو بزارم فقط قسمت کامل رو میزارم.که یعنی داستان تو یه قسمت تموم بشه یه جورایی.پیشاپیش از غلط های املایی معذرت میخوام.رفتم تو لب های شیما و اونم خیلی وحشیانه لب های من رو میخورد.کم کم رفتم سمت سینه هاش و لخت کردم بالاتنش رو شروع کردم به خوردن سینه هاش.تو حالا خودم بودم که یه هو خودش رو کشید عقب.من فکر کردم یه وقت یاسمن اینا اومدن بیرون.برگشتم دیدم کسی نیست.ولی یه لحظه صدای آه و ناله یاسمن رو میشنیدم.که چه جوری داشت زجه میزد زیر کیر پویا.به شیما گفتم چیه؟چی شد؟گفت یه وقت میان بیرون میبینن.من روم نمیشه.گفتم روت نمیشه چیه؟اونا دارن حال میکنن با هم.بیان بیرون.ماهم باهمیم دیگه.نمیفهمم چرا روت نمیشه.آخه احسان اونا زن و شوهرن.من دوست ندارم تنم رو مرد غریبه ببینه.آخخخخخخ.جوووووووننن.پویا غریبست؟غریبه هست دیگه.آره.من چی؟دیوونه تو شوهرمی.صاحب تنمی.اوووف.من تورو میخورمت.وااای نه احسان.لطفن صبر کن.بیا بریم تو اتاق.اینجا دوست ندارم.باشه عزیزم بیا بریم تو اون اتاق.رفتیم تو اتاق کنار اتاق خواب که یاسمن داشت کس میداد.اتاقی که ناموسم زیر پای یکی دیگه بود.رفتیم یه سری ملحفه و پتو و اینا انداختم خوابیدیم.کامل لباس های شیما رو در آوردم.تنش مثل بلور میدرخشید.سفید و خوشکل.خودمم کامل لخت لخت شدم.تو این مدت صدای زجه های یاسمن و داد های پویا بیشتر حشریمون میکرد.یه چراغ خواب خیلی کوچولو هم داشتیم روشن کردم که فقط باعث میشد یه نور کمی تو اتاق بیوفته در حد اینکه جلوت رو ببینی.نورش که افتاد رو کس شیما دیدم خدایا چقدر خیس شده کسش.جوووون.رفتم خوابیدم روش.نرمیه تنش رو حس کردم.شروع کردم دوباره لب گرفتن و رفتم پایین سینه هاش رو خوردم.رفتم بعد لای پاهاش.چوچولش رو میمکیدم.زبون میکشیدم وسطش.جووووون.چه کسی داری جنده ی من.آخخخخ.ماله خودته شوهرم.بخورش.کس زنت رو بخور.آخخخخ.جووون.ممممممممممممم.آااااااااا.شیما خودش رو بلند میکرد میزد زمین.دیگه منم طاقت نیاوردم.بلند شدم پاهاش رو دادم بالا کیرم رو کردم تو کسش.واااااااااییییییی.چه کس تنگی.انگار که اصلا کسی نکرده توش.شروع کردم تلمبه زدن.شیما بعد از 2، 3 دقیقه ارضا شد.منم انقدر حشری شده بودم که آبم اومد.ریختم تو کسش.همونجور کیرم تو کسش که بود خوابیدم روش.همینجور که نفس نفس میزد گفت:دیوونه ریختی توش؟آررررههه.ا ووووووبچه دار شم چی؟ماله خودمه بچه دیگهههه.وای نباید میریختیییی.دوست نداری ازم بچه داشته باشی؟چرا ولی ...ولی چی؟میترسم.نترس دورت بگردم.حالا که همین حالا بچه داز نشدی.بعدم از روش رفتم کنار بوسیدمش.لپاش رو کلی بوس کردم.یه خنده ملوس و خوشکلم کرد.بعد اومد تو بقلم.محکم چسبید بهم.منم محکم بقلش کردم.یه چند دقیقه که گذشت و ضربان قلبمون اومد پایین.یه هو متوجه شدم که صدایی از یاسمن اینا نمیاد دیگه.سرم رو برگردوندم که بیشتر دقت کنم شیما هم گفت: آره صداشون نمیاد.از کی تا حالا؟نمیدونم.منم نفهمیدم.بعد بلند شدم که برم ببینم چی شده.شیما هم بلند شد ملحفه رو کشید دور خودش.منم شورتم رو پوشیدم رفتیم بیرون.در رو باز کردم چه خبر بود.پتو و تشک و رو تشکی و همه چیزاش ریخته بود به هم.دیدم صدا از حمام میاد.رفتیم دیدم بعله رفتن دوش بگیرن.در اصلی حمام نیمه باز بود و در خود حمام رو میشد دید.در اولی چوبی هست اما در خود حمام شیشه ی مات هستش.قشنگ میشد دید چه کارایی میکنن ولی.پویا هی کیرش رو مینداخت لای کون یاسمن دستش رو هم از جلو مینداخت تو کس یاسمن میچلوندش.اونم هی خم میشد میخندید.میگفت: آیییییی.نکن کسم له شد.جوووون.چه کس تپلی داری.از حالا ماله خودمه.فقط باید زیر کیر خودم بخوابی.جووووون.میخوابم.اگه انقدر الان نچلونیش له شد به خدااااا.بشه خوب.به درک.کیر من مهم تره یا تو؟وااایییی.دوباره حشریم نکن.بعد همینجوری که کیرش لای کون یاسمن بود و کسش رو فشار میداد با دست چپش، بعد با دست راستش هم گردنش رو گرفت آورد بالا گفت:با تو هستمااا جنده ی لاشی.کیر من مهمتره یا تو؟واااییی.خوب معلومه کیر تو.جونم فدای یه قطره آب کیرت.بمیرم براش.آهان.این شد.دیگه حق نداری سمت احسان بریا.نه دیوونه.برم چیکار؟ احسان یه قسمت از زندگیم بود که با اومدن تو دیگه تموم شد.خوبه.حالا هم که رفتیم بیرون وسایلت رو جمع میکنی میریم خونه خودم.فهمیدی؟چشم پویا جان هرچی شما بگی.توروخدا کسم رو ول کن.درد گرفت.پویا کسش رو ول کرد و برش گردوند شروع کردن لب گرفت.ولی شیما چی؟اون رو میخوای چیکار کنی؟ بایه عشوه خاصی گفت این رو یاسمن.شیما خر کیه بابا؟من تورو میخوام.کیر من تورو میخواد.اون جنده خانمم هرجا میخواد بره.برات مهم نیست یعنییییییییی؟نههه.کی برات مهمه پس؟تو کسو خانم من.تو جنده ی کیره من.آیییی.فقط خودم مهمم برات؟نه.کجاهام پس؟کس تپلت که کیرم رو میخوره.سینه های مرمریت.آخخخخ.همین؟کونم رو دوست نداری؟جوووون.اگه این کون رو نداشتی که نگاتم نمیکررم که فاحشه خانم.یاسمن این رو که شنید یه آهههه بلند کشید گفت: همیشه بهم بگو فاحشه.دوست دارم فاحشگی کنم جلو کیرت.من و شیما هم رفتیم تو حال نشستیم رو مبل.اومد کنارم.گفتم شنیدی؟آره مگه کرم که نشنوم؟چه ناراحت شدی؟نه بابا چرا ناراحت بشم؟که پویا اینجوری گفت به یاسمن دیگه.اصلن برام مهم نیست.من تورو دارم دیگه.یا نکنه تو هم من رو نمیخوای؟منم با اینکه آبم اومده بود و یه جورایی دیگه نمیخواستم ادامه بدم گفتم: نه این حرف ها چیه؟تو زن خودمی.نشوندمش تو بقلم و شروع کردم نازش کردن و بوسیدنش.دستم رو کردم لای پاهای لختش و کسش رو میمالیدم.که کیرم بلند شد.خوابوندمش رو مبل و کردم توش.انقدر تلمبه زدم که آبم اومد.بازم ریختم توش.افتادم روش.گفت: تو تا من رو حاملم نکنی ول کن نیستی که.بعدم لبخند زد منم نفس نفس میزدم و میخندیدم.بلند شدم لباش رو بوسیدم.گفتم دوست داری زنم باشی؟مگه الان نیستم؟چرا ولی منظورم اینه که همینجا بمونی.آخه الان اینا بیان بیرون میرن.دوست داری بمونی پیشم؟زنم بشی؟خانم خونم باشی؟یعنی میخوی واقعنی زنت رو با پویا عوض کنی؟میخوای ناموست رو بندازی زیر پاش؟احسان پویا خیلی عوضیه.اگه یاسمن رو ببر خونه جندش میکنه.فقط خودش نیست که.میبردش باغ.با دوستاش.میرن مسافرت.میبرتش شمال مس میکنن با دوستاش.اونا هم با زنای این و اون.خوب برن.به من چه.وقتی خودش میخواد چه کار کنم من؟چی بگم؟!منم سر همین کاراش همیشه باهاش بحث میکردم دیگه.ولش کن اونا رو.دوست داری جنده ی خودم بشی یا نه؟جنده ی خودت تنها آره.اما دوست دارم همسرت بشم.نمیخوای تو؟معلومه که میخوام دیوونه.بعدم بوسیدمش و خوابیدم رو مبل اونم خوابوندم تو بقلم.با خودم گفتم چقدر شبیه منه شیما.اونم از زندگی شهوتی با پویا خسته شده.یکی رو میخواد که مال خودش باش.بعدم فکر کردم که زندگیش مثل من و یاسمن بوده.فقط با این فرق که تو زندگی اونا پویا خیلی کثیف بوده و مجبورش میکرده به همه جور سکسی.حالا که اون یاسمن رو پیدا کرده خوب بهتره که اون رو ببره برا عشق و حالش دیگه.تو همین حال بودیم که اومدن بیرون از حمام و رفتن تو اتاق.ما هم رفتیم یه دوش گرفتیم اومدیم بیرون.کلی هم زیر دوش باهم ور رفتیم که بازم شهوتی شدم و کردمش بازم آبم اومد.خسته ی خسته دیگه داشتم بیهوش میشدم.اومدیم بیرون رفتیم تو اتاق.خودمون رو خشک کردیم و لباس پوشیدیم.اومدیم بیرون.رفتیم تو آشپزخونه آب بخوریم.شیما از پشت بقلم کرده بود.بعد یه لیوان آبم با اون دادم.خوشکلم بود انصافا.با اینکه رفته بودیم حمام آرایشش هم پاک شده بود ولی بازم خوب بود.یه جورایی با نمک بود.بیشتر از یاسمنم.تو همین حال که اومدن بیرون.دیدم یاسمن به شدته هرچه تمام تر مثل جنده های خیابونی آرایش کرده.یه ساکم دستشه.گفت: احسان من یه مدت نیستم دارم میرم با پویا سفر.فکر کنم برا هردومون بهتر باشه که من برم.آره.باشه.چی بگم دیگه؟اگه میخوای بری برو.شیما به پویا گفت: من فردا میام وسایلم رو میبرم.پویا: باشا بیا ببر.ما فردا ظهر میریم خواستی بیای عصر بیا ببر.شیما: کی بر میگردین؟پویا: یه هفته ده روز دیگه.چه طور؟شیما: اگه زود برمیگردین نیام خیلی وسیله بیارم.پویا: تو بیا هرچی لازم داری ببر.نهایت باز میاریشون خونه دیگه.بعدم دست انداخت دور کمر یاسمن کشیدش کنار خودش فشارش داد گفت: من و این عروسک خانمم داریم میریم مسافرت.میخوام همه ببینن چه عروسکی دارم.من گفتم: یه وقت تو سفر بهتون گیر ندن؟پلیسی کسی.پویا: شما نیازی نیست نگران باشی.میبرمش پیش یه آخوند.یه صیغه نامه بزنه برامون که گیر نده کسی.شما هم اگه میخواین میتونم هماهنگ کنم بریدا.وااااایییی.کیرم سیخ شده بود.یعنی زنم میخواد صیغه یه نفر دیگه بشه؟جوووونننن.باشه بده آدرسش رو.آدرسی نیست که.باید باهاش هماهنگ کنم.پول میگیره.چقدر؟اونش مهم نیست.من میدم بهش.بعد خبر میدم که کجا برید.ببر شیما رو صیغه کن.زن خوبی میشه برات.بعدم یه خنده طعنه آمیز کرد بهمون.شیما هم بدش اومد گفت: معلومه که صیغش میشم.زیرش میخوابم.یاسمن گفت: بهتره بریم دیگه.خداحافظ احسان.منم گفتم: خداحافظ.پول نمیخوای؟نه اگه بخوام از صاحبم میگیرم.پویا هم از پشت بقلش کرد فشارش داد گفت: جوووووننن.کس خودمی تو.بریم.اونا رفتن و من و شیما موندیم.یه جورایی عجیب بود هنوز.یعنی زنمون رو عوض کرد بودیم واقعا؟ اونم نه یه بار بلکه برا چندین روز؟رفتیم خوابیدیم و فردا شبش رفتیم وسایل شیما رو آوردیم خونه ما.پایان این فصل.از قسمت بعد البته اگه استقبال بشه، تو قسمتهای کامل میزارم.