با دروددرخواست ایجاد تاپیک با عنوانپریان در غربتنویسنده : استاد ایرانیدر تالار داستانها و خاطرات سکسی رادارمتعداد پستها : این داستان بیش از سی قسمت خواهد بودباسپاسشهرزاد
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱از دست این خواهرام دیگه دیوونه شده بودم . دوسال از پریزاد بزرگتر بودم و چهار سال از پریناز . آخرای پاییز هوس کرده بودند که یک سفر سیاحتی به تایلند داشته باشن . اونم بدون همسرانشون . نه این که اونا دلشون نخواد که شوهرا با هاشون بیان . هیشکدومشون نمی تونستن کاسبی شونو ول کنن و بیان . هر چند ما سه تا خواهر هم همچین بیکار بیکار نبودیم . سه تایی مون یه آرایشگاه ردیف کرده بودیم و واسه خودمون هم کلی مشتری داشتیم . اون دو تا می خواستن منو هم کم کم راضی کردن با اونا بیام . ولی دیگه گفتیم یه ده روزی رو بی خیال این حرفا شیم . شوهر من استاد دانشگاه بود و دو تا دامادم هر دو تاشون دبیر دبیرستان بودند ولی اوقات بیکاری رو کارای متفرقه ای هم انجام می دادند مثل بساز و بفروش ساختمون . ولی شوهرم مهران سرش به این راهها درد نمی کرد . من تازه سی سالم شده بود . یه پسر پنج ساله داشتم که خیلی هم ناز و خوشگل بود . خیلی هم شبیه من بود . با پوستی سفید و روشن و لطیف .. خواهرا صحبت رفتن رو کردن دامادام غصه شون شد . نه این که به اونا بی اعتماد باشن از این که مثلا در دیار غربت سر و گوششون بجنبه بلکه واسه این که خیلی شیطون بودند و سر به سر خیلی ها میذاشتن . اونا در مجالس و مهمونی های عمومی خیلی بی خیال بودند و حجابشونو حفظ نمی کردند ولی من از بچگی این جوری نبودم . سختم بود پیش یه نامحرم روسری از سرم بردارم . با این رسم های مسخره ای که معلوم نبود کی مد کرده به شدت مخالف بودم . مثلا مردا دستشونو به طرف زنا دراز کنن یا بالعکس و با هم دست بدن . اصلا این چه معنا داره . راستش اولش نمی خواستم با این دو تا برم . ولی دیدم بابام و دامادام اصرار می کنند و مهران هم به من میگه که تو که دوازده ماه سالو از وسطای صبح تا آخرای شب داری کار می کنی حداقل چند روزواسه خودت و استراحت خودت بذار . برام جدایی چند روزه از مهرزاد خوشگله که خیلی بهم وابسته بود خیلی سخت بود . پریناز 26 ساله که ته تغاری بود بهم گفت پریسا حالا ناز نکن بهمون خیلی خوش می گذره . اگه بدونی اونجا چه منظره های طبیعی قشنگی داره . همونی که تو دوست داری . پریزاد : راست میگه پریسا بیا این عکسا رو ببین .. آخخخخخخ چه دریایی .. چه ساحلی ... -ببینم اینجا کنارش استخر هم داره ؟/؟ اینا شورتشونو هم در می آوردن که دیگه هیچی تنشون نبود .. نه کار من نیست .. البته من فردی مذهبی نبودم و خیلی هم شاد و شنگول بوده و در میون فامیل در هنر رقص و قدرت و استقامت در رقصیدن در هر مجلسی کسی به پام نمی رسید ولی هر وقت یه مردی وارد می شد فوری دست می کشیدم و روسری رو میذاشتم رو سرم و بر جستگیهای انداممو از دید مخفی می کردم . خلاصه از بس تو گوشم خوندن که منو هم دیگه مجبور کردند که با اونا برم . مهرزاد رو هم دادیم بابا مامانم که پسر نداشته و اونم تنها نوه شون بود داشته باشن . -عزیزم مهران خیلی سختمه که می خوام تنهات بذارم و برم . دلم برات تنگ میشه . کاش تو هم با ما میومدی . -سفر بعدی رو حتما با هم میریم . از همون بچگی ها بپای این دو تا خواهرام بودم . هر وقت پسری دنبالشون راه می افتاد و اونا هم یه چراغ سبزی بهش نشون می دادند دستشونومی کشیدم و دورشون می کردم . کار به جایی رسیده بود که از من بیشتر حساب می بردند تا از بابا مامانم . دیگه اونا رو عاصی کرده بودم . دو تا خواهر خیلی دور و بر من می پلکیدند و می خواستند هر طوری که شده کاری کنن که از تصمیم خودم منصرف نشم . آخه شوهراشون رضایت خودشونو منوط به این دونستن که من با اونا برم . می دونستن که من با اونا باشم اتفاقی واسشون نمیفته . یواش یواش منم داشتم خودمو آماده می کردم که از این سفر نهایت لذتو ببرم . برای اولین باری بود که می خواستم پامو از کشور بذارم بیرون . -دخترا از الان بهتون بگم شلوغ بازی بی شلوغ بازی .. برین بساط شرابخوری و از این بر نامه ها راه بندازین خودتون می دونین . منو که می شناسین . دو تایی تونو فلک می کنم .. -خواهر اگه بخواهیم از این کارا بکنیم همین جا هم می تونیم . چرا این قدر گیر میدی . خیلی دوستشون داشتم . گاهی هم اونا رو اذیت می کردم . خلاصه با هم رفتیم .. اولین سفر من با هواپیما نبود . با این حال نمی دونم چرا استرس داشتم . کار های مقدماتی و تحویل وسایل و انتظار در فرودگاه هم دیگه تموم شد و سوار هواپیما شدیم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲یه چند دقیقه ای که در آسمان اوج گرفتیم دیدم که همه به هم یه نگاههای خاصی انداخته انگار دارن همو ارزیابی می کنن . مهماندارا هم تیپ بدی نداشتن و خیلی خوش مشرب بودن . کمی هم سفارش می شدیم که رعایت حجاب و مقررات و شئونات اسلامی رو بکنیم . ولی انگاری بدشون نمیومد که از این دستور سر پیچی کنیم . از این چند صد نفری که سوار هواپیمای بوئینگ شده بودیم حدود نصفشون مرد و نصفشون زن بودند . به محض این که از مرز ایران رد شدیم و وارد کشور همسایه شدیم یه سری رو سری هاشونو از سرشون در آوردند . پریناز : اینا دیگه چه جورش بودند . صبر کردن از مرز رد شدیم . انگاری رو زمین بودیم . به محض این که یه ده دوازده نفری این کار رو انجام دادن یکی یکی روسری ها از سر در اومد و تمام موهای خوشگل و بعضی ها هم افشون زنونه مشخص شد . ظاهرا هواپیما رو یک دست تشخیص داده بودند . هر چند یکی دو تا از اون کلاغ سیاهای بسیجی نما هم یه گوشه ای نشسته بودند ولی کسی اونا رو آدم حساب نمی کرد و همچنین چند تن از شپشوهای جمهوری اسلامی . پریزاد : واقعا عجب شجاعتی .. پریناز : شکی درش نیست . ولی اکثریت با ماست . هیچ غلطی نمی تونن بکنن . موی کس ما هم نیستن . -پریناز تو چقدر بی ادب شدی . شوهرهم کردی آدم نشدی ؟/؟ -چی میگی پریسا .. اونجا هم دهنمو نو قفل کنیم .. اینجا هم همین ؟/؟ -مگه فر هنگ و اخلاق تغییر کرده که ما تا از آسمون وطن خارج شدیم بخواهیم همه چی رو عوض کنیم ؟/؟ از دست تو من دیوونه شدم . نمی دونم چی شد بهش بر خورد یا علت دیگه ای داشت و خودشم می خواست این کار رو بکنه که روسری خودشو در آورد و پریزاد هم همین کار رو کرد . من و شش هفت زن دیگه ظاهر خودمونو حفظ کردیم . - خواهرا پریای گل .. شوهرتون شما رو سپرده دست من . من نمی دونم دیگه چی بگم . آبرومونو نبرین . اینجا دویست سیصد تایی مرد و پسر هست حالا من نمی دونم شایدم کمتر . همه دارن شمای بی حجابو نگاه می کنن .- پریسا تو که خودت از همه ما رقاص تری -ولی نه میون مرد اجنبی . این کارا چیه .. -پریسا . ما کنار شوهرمون همین جوریم . صاف و ساده و بی ریا . دل آدم باید پاک باشه .. اینو پریناز شیطون بهم گفت . کاملا متوجه بودم که زیر چشمی یه چشمک هم به پریزاد زد که از دید من پنهون نموند . ناراحت شدم ولی به روم نیاوردم . چاره ای نبود . باید تحملشون می کردم . یه چند تا پسر دست می زدند و می خوندند . دیگه حسابی دلی از عزا خالی می کردند . حکم آدمایی رو داشتند که از زندان آزاد شده باشند . منم دیگه اینجا رو کوتاه اومدم . دیگه کاری از دستم بر نمیومد . ولی از یه چیزی تعجب کردم و خوشحال هم شدم و حسرت هم خوردم . جمعیتی که این چنین با هم اتحاد دارند و دسته جمعی روسری خودشونو در میارن و یه عده هم مثل من که اعتقادم این بود و در نیاوردم و محل سگ هم به اون چند تا خود فروش حزب الشیطانی جیره خوار نمی ذارن چرا این شیوه رو در کشور پیاده نمی کنن که مشت محکمی باشه بر دهان این در یوزگان . منم با لذت به شادی و شاد مانی اونا نگاه می کردم . از خانوما کسی واسه رقصیدن در جا پا نشد ولی بعضی هاشون همگام و همصدا با پسرا می خوندن و کف می زدند . مهمانداران دعوت به آرامش و سکوت کردند . نگاهمو متوجه اون چند تا زن در قنداق سیاه پیچیده شده دوختم . صورتشون عین لبو سرخ و عین بادمجون سیاه به نظر می رسید . بیشتر این افراد صورت و باطنشون شبیه همه .. هر چند خودشون دو رنگن . .. پریزاد : چیه آبجی پریسا .. اون سیاها رو نگاه نکن . اونا دارن میرن جنده های تایلند رو آموزش تخصصی بدن -بسه پریزاد . تو هم که پررو بازی رو از خواهرت یاد گرفتی . چند بار بهتون بگم که من نمی خوام از این حرفای زشت از دهنتون در آد . خلاصه اونا با این که حساب خودشونو کرده بودند ولی بازم گاه گاهی تیکه مینداختند . نمی شد حریف اونا شد . هر چند خودم داشتم بی خیال می شدم . دیگه پای سفر در میون بود و نمی شد زیاد هم اونا رو در منگنه گذاشت . تازه بچه که نبودند . ولی پریناز یه تیکه ای انداخت که دیگه حسابی حالمو گرفت ولی با خودم گفتم باشه بعدا حالتو می گیرم . .. خیلی عصبانی بود و داشت به پریزاد می گفت حالا که این جوریه اونجا رسیدیم می خواد چه مادر شوهر بازی در بیاره؟!. مادر شوهرم خواهرشوهرم این جو ر اذیت نمی کنن . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۳من از همون اول به این دو تا آبجی سفارش کرده بودم که شوخی یا جدی از این مسخره بازیها در نیارن . چشامو بستم و خواستم به این فکر کنم که مدتی رو از هیاهوی تهرون و زندگی خانوادگی که بهش احساس وابستگی می کردم و مشتریای آرایشگاه خلاصی دارم . امان از دست چشم چرونی این پسرا . عین ندید بدیدا همش به آدم خیره می شدند و نگاهشون نشون می داد که می خوان درسته آدمو بخورن . من که اهلش نبودم ولی شنیده بودم زنای زیادی هستند که به محض این که پاشون به خارج باز شد دوست پسر بازیشون شروع میشه . اصلا از همین جا با بر نامه های از قبل تعیین شده ای راه میفتن و طوری هم خودشونو پیش شوهرشون جانماز آبکش نشون میدن که شوهره بد بخت موقع خداحاقظی فکر می کنه که زنه از این سفر چه عذابی می کشه و همراه با زنش زار زار گریه می کنه . سرمو هر وقت به چپ بر می گردوندم یه پسر خوش تیپ و سینه چاکو می دیدم که همین جور زل زده بهم نگاه می کنه . یه پنج سالی رو ازم کوچیک تر نشون می داد . اتفاقا دو نفر دیگه هم باهاش بودن .. متوجه رد و بدل شدن نگاهها و لبخند هایی بین اونا و خواهرام بودم . پریناز و پریزاد از این که بخوان سر به سر یکی بذارن و اذیتش کنن و ضد حال بزنن سابقه دار بودند ولی در یک محیط جمع که بخوان اینکار رو بکنن که از کنارشون هم گذر نکنیم سابقه نداشت . یه اخمی به اونا کردم که دیگه ساکت شدند . فکر کنم یه چیزی حدود هفت هشت ساعتی رو در آسمان بودیم . مهماندار وبلند گو هر چند وقت در میون اعلام می کرد که ما در آسمان کدام کشور هستیم . یه هیجان خاصی داشتم از این که با فر هنگ جدیدی آشنا میشم . مناظر تازه ای رو می بینم . دو تا خواهرام بد جوری با هم گرم گرفته بودند و داشتند از این حرف می زدند که پسرا خیلی عشق می کنن و این جور سفرا خیلی به اونا می چسبه . -بچه ها این قدر به کشور های دیگه ننازیم . اگه به ایران خودمون هم برسن بدون این که بخوان صنعت فحشا رو تر ویج بدن تا گردشگر جذب بشه همین مناظر طبیعی و آثار تاریخی کافیه که ایران رو به یکی از قطب های بزرگ توریستی جهان تبدیل کنه . پریناز : این روزا با ایران رادیاتو ر کی میره تو غار.. آبجی بیشترا میان واسه عشق و حال -حریف شما ها نمیشه شد . داشتم به این فکر می کردم که این مدت رو با اینا چه جوری سر کنم . از وقتی که شوهر کرده بودند دیگه کمتر می تونستم خودمو به اونا دیکته کنم . ولی حالا که دیگه با هم تنها بودیم و مرداشون سفارش اونا رو به من کرده بودند خیلی راحت می تونستم حرفامو بزنم . .. دیگه اواخر سفر بیشترا ساکت شده بودند . انگاری خسته شده و منتظر بودند ببینن که چه جوری می تونن خودشونو با شرایط کشور جدید خود بدن . یه سری برای چندمین بار بود که می رفتن و یه عده ای مثل من و جفت خواهرام اولین سفرشون بود . چند بار رفتم چشامو رو هم بذارم دو تا خواهر سرمو برده بودند . پریناز : یواشتر بحرفیم آبجی داره می خوابه . میگم این جور سفرا اصلا با شوهر اومدن حال نمیده . سوسن تعریف می کرد که توی هتلشون دیوار های بین دو تا اتاقا تیغه هاشون نازک بود این پسرا و مردای شیطون که جنده می آوردند یا شایدم زن و شوهرای خارجی که خیالشون نبود اون قدر راحت سکس می کردند و جیغ و داد می زدند که اونا رو به هوس آورده بودند .. -پریناز این جور که تو داری میگی اصلا برعکس نتیجه گیری می کنی . حب حالا اگه ما همچین صدایی بشنویم و به هوس بیاییم چیکار کنیم .. -من چه می دونم . یه قفل می زنیم دم در کسمون تا برسیم تهرون .. .. من بمیرم این دو تا خواهر چقدر بی حیا شده بودند . هر چی دلشون می خواست می گفتند . چشامو نیمه باز کردم تا ببینم هنوز هستند زنایی مثل من که دلشون نخواد جز همسر و محرمشون کسی موهای سرشونو ببینه یا نه ؟/؟ .. خلاصه وقتی رسیدم انگار تازه می خواست روز شه . هوا چقدر مطبوع و دلپذیر بود . منو به یاد اردیبهشت تهران مینداخت . بچه ها راست می گفتند که الان بهترین وقت برای سفره . سفر به کشوری که خط استوا از نزدیکی اون می گذره . در یک هتل بیست طبقه ساکن شدیم و ما هم تقریبا بودیم طبقه وسط .. یعنی طبقه دهم . هتل خیلی شیکی بود . به دور و برت که نگاه می کردی از این آسمان خراشها زیاد بود . دلم می خواست بخوابم . می دونستم اگه نتونم بخوابم دیگه حالی برای گردش و این حرفا ندارم . انگاری از همون اولش شروع شده بود . ظاهرا باید دو بعد از ظهر اتاقو تحویل می گرفتیم و حالا طوری باهامون هماهنگی کرده بودند که نمی دونم چی شد در این ساعت یعنی خیلی زودترداشتیم می رفتیم به اتاق یا سوئیتمون . پریزاد : خیلی شیکه اینجا واووووووووو اینجارو .. این زنه همه چیزشو ریخته بیرون ؟/؟ -این قدر ندید بدید بازی در نیار پریزاد .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۴پریسا جون میشه این چند روزه که ما اینجا هستیم رئیس بازی در نیاری بذاری به همه مون خوش بگذره یا نه ؟/؟ چرا خیطم می کنی .. بهم بر خورده بود . -معلوم هست چی داری میگی ؟/؟ احترام خواهرت رو داشته باش . من دارم حرف می زنم دیگه . پریزاد که دید ناراحت شدم بغلم زد و گفت فدات شم شوخی کردم . حالا ما داریم حرفای زنونه در می زنیم کماندو بازی در نیاریم بهتره . منظورم این بود .. وروجک تخس بازم حرفاشو زده بود. چند ساعتی رو خوابیدیم .. حالا از طرف تور بود یا هتل می خواستن یه دختر تایلندی رو به عنوان راهنما همراهمون بفرستند . البته نه همیشه و نه به طور اجبار این بسته به خودمون داشت . بعضی ها هم انگلیسی خوب حرف می زدند و نیازی به راهنما نداشتند . .. سوئیت خیلی شیکی داشتیم . چقدر هم هوا گرم بود . کولر روشن کردیم -بچه ها اگه این پنجره رو بازش کنیم فکر کنم هوای دلپذیر تری داشته باشیم تا با این کولر روشن کردنامون .. ولی دو تا خواهر آتیش زیر دلشون روشن شده بود .. پریناز : عجب ال سی دی با حالیه .. -نیست که خودت تو خونه ات نداری .. -ولی اینجا توی غربت با اینا حال کردن خیلی می چسبه .. -ببینم تو اومدی حال کنی ؟/؟ فوری ساکت شدم . اصلا به من چه مربوطه .. بذار هر غلطی که دلشون می خواد بکنن . همون قدر که دلشون صاف باشه و جنسشون خرده شیشه نداشته باشه کافیه .. بعد از ظهر رو کمی در شهر گشتیم . برای من که عمری رو در تهرون و ایرون خودمون سر کرده بودم دیدن زنای نیمه بر هنه ای که سطح شهر رو پر کرده بودند جالب توجه بود . نمی دونم چرا هر لحظه منتظر بودم که یکی بیاد و اینا رو با خودشون ببره و شلاق بزنه . دیدن ماچ و بوسه های گوشه کنارا هم واسمون تازگی داشت . معلوم نبود این پریناز به دنبال چه چیزی می گشت که همش از این فروشگاه به اون فروشگاه می رفت .. خودمو زده بودم به کوچه علی چپ . دو تا خواهر با هم پچ پچ می کردن . نمی دونستم چی دارن به هم میگن . فضولی من گل کرده بود . طوری وانمود کرده بودم که محو جاده های چند طبقه و زیبایی ظاهری خیابونها شدم .. -پریناز مطمئنی که بیشتر فروشگاهها دارن ؟/؟ -آره .. اینجا زیاده -می تونی ببری ؟/؟ گمرگ ایران یعنی مفتش فرودگاه گیرش نده -نمی دونم . بعضی ها رو میشه تفکیک کرد . یه سری هم حق و حساب می گیرن . چاره چیه . فوقش دو تا سه تا رو هم ببریم میذاریم برای مصرف خودمون .. -راستم میگی . چیکار به کار سمیرا دارم . میگم همون فرود گاه تایلند جلومو گرفتن . .. نمی دونستم اونا چی می خواستن بخرن . خدا کنه چیز خطر ناکی نباشه . استرس داشتم . طوری هم رفتار می کردند که انگاری بیشتر دوست دارن این وسیله رو که می خرن دو تایی شون با هم باشن .. -پریزاد بهتره از همون اول این قدر سخت نگیریم . ده روز باید کنار هم باشیم . عیسی به دین خودش موسی به دین خودش . ما خودمون شوهر داریم و اختیار . چیکار به این کارا داریم که اون باید این قدر بهمون گیر بده . داشتن در مورد من حرف می زدن . سعی کردم خودمو با اونا صمیمی تر نشون بدم که از این که رازشونو با من در میون بذارن ابایی نداشته باشند .. -خواهرای خوشگلم راست گفتینا .. اصلا آدم یه آب و هوایی عوض می کنه روحیه می گیره . اشتهاش باز میشه . درسته من یک وجب از ایران خودمو به تمامی این جا نمیدم ولی تنوع لازمه .. چقدر همه جا قشنگه .. -من جات بودم روسری مو می گرفتم تا راحت تر باشم .. -هنوز زوده .. کم کم این کارو می کنم . ابه اینو واسه دلخوشی اونا گفتم .. سه تایی مون رفتیم به یک فروشگاه .. دو تا خواهر اینو با هم در میون گذاشته بودند که اگرم نتونستن جنسو به ایران ببرن همین جا واسه مصرف چند روزه شون خوبه . پریناز یه عکسی رو نشون مرد فروشنده داد و به انگلیسی سه چها رکلمه ای رو بلغور کرد که نشنیدم چی گفت . فروشنده چند تا جعبه یا همون باکس آورد جلو و تصویر کیر مصنوعی رو دیدم که چه جورم داره چشمک می زنه .. رو یکیشون هم که یه زنی لنگاشو باز کرده بود و نوک کیر به سمت کسش بود . .. من بمیرم . از خجالت داشتم می مردم . آبروم رفته بود . الان این فروشنده حتما فکر می کنه ما کس هستیم . فشارم افت کرده بود . رنگم پریده بود .. دست گذاشتم تو جیبم و یه شکلات گذاشتم دهنم .. از اونا فاصله گرفتم . وقت جر و بحث کردن نبود . خجالت می کشیدم همراه این دو نفر باشم . یه لحظه سرمو که بر گردوندم اون فروشنده داشت طرز کار دو سه تا از این کیر ها رو به خواهرام نشون می داد . باز جای شکرش باقی بود که کیر خودشو بیرون نکشید و نشون نداد . هر چند میگن تایلندی ها و کلا چش بادومی ها از نژاد کیر کوچولو ها هستند ولی اینایی که خواهرام داشتن می خریدن این دو سه تایی رو که دیده بودم از جنس کیر امریکایی و سیاهپوست و عرب بودند . زیر بیست سانت سلیقه شون نمی گرفت . فاصله مو بیشتر کردم . زیر چشمی اونا رو می پاییدم . یکی از این کیر ها حالت ویبره داشت . سرعتش کم و زیاد می شد . ظاهرا چند دست هم خریده بودند . .. می خواستن چیکار .. این کاراهم خودش معنی یه نوع جنده بازی رو می داد . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۵خیس عرق شده بودم . از این که اوم مرد فکر کنه ما دیگه جه جورشیم . از فروشگاه تا هتل زیاد راه نبود . پیاده بر گشتیم . تو راه یه چند دقیقه ای رو سه تایی مون ساکت بودیم . مثل این که اونا هم حس کرده بودند که سکوت بهترین کاریه که می تونن انجام بدن . -دخترا اینا چی بود که خریدین . اصلا شما خجالت نمی کشین ؟/؟ به خاطر چی با آبروی آدم بازی می کنین ؟/؟ اصلا برای چی گفتین که من در این سفر با شما بیام . زشته . خوبیت نداره . جلوی یک مرد غریبه .. دست به کیر مصنوعی زدن اصلا چه معنا داره . من بمیرم .. تو پریناز چه جوری روت شد دستتو دور کیر مصنوعی لول کنی و از بیضه تا نوکشو بمالی و قطرشو با دور دستت اندازه بگیری . پریزاد تو خجالت نکشیدی متر رو می گرفتی و طول کیر رو اندازه می گرفتی ؟/؟ بمیرم .من چه جوری به شوهراتون بگم که شما به دنبال کیر مصنوعی بودین . پریناز : مگه تو اومدی جاسوسی ما رو بکنی . ما اینا رو واسه یکی دیگه خریدیم . سوغاتی می خوایم ببریم ایران -آره جون خودتون . اگه موقعیتش باشه خودتون هم ازش استفاده می کنین . پریزاد : خواهر یه تست شاید بگیریم کارایی اون تا چه حده .. اینا در ایران شاید بیست برابر قیمتش به فروش می رسه . -مگه شما نیاز پولی دارین ؟/؟ اینجا رو میگیم هیچی . اگه در فرود گاه ایران گیر بدن چی ؟/؟ -با پول همه چی حله .. -چی رو حله . مگه چند بار سفر خارجه داشتی که بخوای با اینا آشنا باشی .. -ببین برادر شوهرم کار مند بانکه .. توی فرود گاه آشنا داره . می تونیم بگیم همون روزی که می رسیم تهرون یه جوری بیاد و ما رو یعنی جنسامونو رد کنه . اگرم طوری بشه حقیقتو میگیم که واسه یکی دیگه می خواستیم ؟/؟ -شما .. شما دلشو ندارین که این آشغالا رو به یکی دیگه بدین . -دستت درد نکنه پریسای خوش لفظ ما حالا ما آشغال استفاده کن شدیم ؟. تازه این قدر هم از این نگو که آبرومون پیش اون فروشنده رفت . اون فروشنده اگه می خواست واسه این چیزا مسئله آبرو رو پیش بکشه نمیومد و از این جنسا نمی فروخت . از طرفی ما الان اونو دیدیم فوقش هم اگه یکی دو بار دیگه واسه خرید بریم اونو ببینیم . و ممکنه تا آخر عمرمون دیگه سفر تایلند نداشته باشیم . واسه چی این قدر گیر میدی .. بازم ساکتم کردند . راستش نمی دونم چرا دموکرات بودن خودمو برده بودم زیر سوال . همش از آزادی افکار و عقاید می گفتم و از این که آدما در چهار چوب قوانین و این که آسیبی به دیگران نزده به حریم اونا تجاوز نکنن آزادن ولی در مورد خواهرام نه تنها مادر بازی در آورده بلکه طوری رفتار می کردم که از صد تا مادر شوهر هم واسشون بیشتر جلوه بده .. با همه اینا بازم حس می کردم که نیازه که مراقبشون باشم که اونا به انحراف کشیده نشن . چیزی بهشون نگفتم .. از در سوئیت که داشتیم وارد استراحتگاه خودمون می شدیم اون سه تا جوون پررو رو دیدیم که دارن میان طرف ما . همونایی که همسفر ما بودن و یکیشون بد جوری رفته بود تو نخ من و بهش اخم کرده بودم . -پریناز اینا این جا چیکار می کنن -ببینم مگه اومدن توی خونه تو ؟/؟ یه خورده اون ور تر اتاق اوناست . اونا هم با تور مان دیگه ؟/؟ ببینم دوست نداشتی در طبقه ما باشن ؟/؟ پسرای خوبی هستند . - بهشون رو ندین . لبخند هم نزنین . ظاهرا اونا مجردند .. پریزاد : میگن مجردا قدر زنا رو بیشتر می دونن . -بازم که پررو شدی . هر شوخی که تا حالا کردی و هر جلف بازی که در آوردی رو تحمل کردم ولی این که بخوای به شوخی هم اشاره به پسرای دیگه و خصلت اونا بکنی در شان ما نیست . ما با عزت و شرف و نجابت خودمون اومدیم اینجا که یه تغییر روحیه ای بدیم دلمون باز شه و از فضای یک نواخت و جو حاکم بر کشور مون چند روزی رو خلاص باشیم .. انرژی بگیریم .. پسرا با پررویی دست تکون داده و بهمون سلام کردند . دو تا خواهرا هم واسشون دست تکون دادند . -ناراحت نشو پریسا تو که می دونی این از ادب به دوره که ما جواب سلامو ندیم . این گناه شرعیه . -خیلی پوست کلفتین شما دو. نفر . فقط اگه بتونیم خودمو نو حفظ کنیم و بر گردیم شاهکار کردیم . من غلط بکنم که دیگه با شما جایی بیام . پریناز : از این دو تا خواهر شاد تر و خود مونی تر و باحال تر کجا می خوای پیدا کنی . کیف نمی کنی ؟/؟ .. دو تایی شون بغلم کرده و با پاچه خواری خودشون حسابی داشتند خرم می کردند . نمی دونستم تکنیک و تاکتیک بعدیشون چیه ولی یه چیزایی حدس می زدم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۶پریناز : خیلی خسته ات کردیم پریسا جون .. الان که شام خوردیم تو می تونی بخوابی و من و پریز بریم یه دوری بزنیم . آخه از شبهای تایلند خیلی تعریف می کنن .. راستش من با این بر نامه ای که از این دو تا خواهر دیده بودم خیلی ترس برم داشته بود که نکنه نصفه شبی بخوان اونا رو از راه به در کنن . تحملشو نداشتم که سرشون بلا بیاد . مو بر تنم راست می شد اگه متوجه می شدم اونا جنسشون خرده شیشه داره و می خوان یه کارایی صورت بدن . دو تا داماد داشتم یکی از یکی بهتر .. نه .. اینا فقط در حد فانتزی و اینه که یه جوری با خودشون حال کنن و فکر نکنم راضی باشن که خودشونو در اختیار یکی دیگه بذارن . -منم با شما میام فعلا که خوابم نگرفته امروز هم به اندازه کافی خوابیدیم و فکر نمی کنم دیگه مشکلی ایجاد شه واسم . دو تایی شون ظاهرا تو ذوقشون خورده بود . من شده بودم سر خر .. باهاشون راه افتادم چقدر همه جا زیبا بود . همه جا عین روز روشن بود . روشن روشن . دو تایی شون می خواستن برن دیسکو . عاشق رقص بودن . با این که من ازشون وارد تر بودم . -چی بچه ها ؟/؟ برین اونجا چیکار کنین . می دونم چه جونورایی اونجا هستن ؟/؟ -خواهر پس ما هم داریم میریم اونجا میشیم جزو جونورا ؟/؟ -کی گفته همچین فکری داشته باشی. اونا دو تا بودن و من یکی بالاخره مجبور شدم که با هاشون راه بیفتم . پول بی زبون تایلندی رو که بهش می گفتن بت یا بات شروع کردیم به خرج کردن .. خانوما هوس یه دیسکو با حال رو داشتن .. -میگم چطوره بریم هالیوود خیلی تعریف می کنن .. -نه پریزاد دیسکو ایرونی ها بهتره .. خلاصه ما رو گردوندن و سه چهار تا دیسکو رو بر رسی کردن آخرش دیگه کلی خسته هم شده بودیم ولی یکی از این جا ها نگه داشتن . یه چند تا تیپی رو که دیدم شبیه آدما بودن ولی قیافه های مسخره هم داخل اون جمع زیاد داشتیم . انواع و اقسام هندی و تایلندی و عرب و حتی چند تا اروپایی هم در این جمعیت بر می خوردند . بعضی هاشون هم چه لباسای زننده ای داشتند که بیشتر بد حجابی ها مال زنان بود .. وووووویییییی صورتم از خجالت سرخ شده بود . یکی از زنا یه شورت توری به رنگ مشکی روشن پاش کرده بود که تمام زوایای کونش مشخص بود . تیپ زنه نشون می داد که باید اروپایی باشه ویه مرد چشم بادومی هم با کف دست مرتب می زد به کونش. هر کی دست هر کی رو می گرفت و مشغول بود . یه عده عده ای رو دعوت به مشروب می کردند . راستش من یه چیزایی در مورد دیسکو شنیده بودم ولی فکر می کردم خیلی راحت تر بشه باهاش کنار اومد . -پریزاد ! پریناز ! اینجا کجاست اومدیم . بعضی حرکاتشون غیر قابل تحمله .. پریناز : منظورت اینه که بعضی تیپ ها شبیه به جنده هاست ؟/؟-دیوونه به خودمون چرا تو هین می کنی .. یه گردن کلفت نره خر که سفید پوست خارجی هم بود دست پریناز خوشگله رو که از همه مون جمع و جور تر هم بود گرفت و برد یه گوشه ای و خواهرم هماهنگ با اون می رقصید -پریناز ..مبادا مشروب بخوری .. یه چند نفری با تعجب به روسریم نگاه می کردن . انگار آدم ندیده بودند . پریزاد بهم گفت خواهر حالا اگه می تونی روسری رو از سرت بر داری بد نیست . این جا یه جوری آدمو نگاه می کنن . فکر می کنن از بیابونای عربستان اومدیم . -فکر کردی اینایی که اینجان فرهنگشون بالاتر از بیابون نشیناست -ما هم این طور -آره .. من با بلوز و یه جین چسبون اومده بودم به دیسکو .. اینو واسه خودم تخفیف اومده بودم ولی هنوز عادت نداشتم روسری از سرم بر دارم . در عالم خودم بودم که حس کردم یه پنجه ای رو وسط کونم نشسته . یکی به کونم چنگ انداخته بود . می خواستم برگردم و بذارم زیر گوش طرف که دستای مردونه شو حس کرده بودم ولی یه حرکتی به خودم دادم و روبه جلو رفتم سرمو که بر گردوندم یه مردی رو دیدم قد بلند با یه تیپ غربی که یه لبخند زد و شستشو برد بالا .. انگاری که منم خیلی لذت برده باشم . پریزاد نفهمید چی شده .. در همین لحظه یکی اومد نزدیکی ما .. -شما ایرانی هستین ؟/؟ پریز طوری خوشحال شده بود که انگاری در کویر یه لیوان آب پیدا کرده باشه .. فوری باهاش رفت .. دو تا خواهرامو می دیدم که دست تو کمر طرفشون دارن می رقصن . یه سری واسه خودشون مشغول بودن .. راستی راستی اینجا شده بود شبیه به جنده خونه .. گرمم شده بود .. بد جوری احساس خفگی می کردم . لـــله دو تا خواهر بودن این درد سرا رو هم داره . خودمو کشیدم به گوشه ای خلوت تر.. ووووووییییی .. یه صحنه دیگه ای جلب توجه می کرد . البته در زشتی .. یه سیاهپوست گردن کلفت افتاده بود رو یه زن تایلندی .. زنه نیمه لخت شده بود و اون مرد لباشو گذاشته بود یه طرف سینه زنه ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷از تماشای این صحنه خیلی ناراحت شدم . نمی تونستم این مسئله رو بپذیرم که تا این حد اینا وقیح باشن . دلم گرفت . .. من بمیرم .. این دیگه چه جورش بود یه خورده اون ور تر یکی کیرشو در آورده بود و محکم می زد به دهن یه زنی تا بالاخره اون زنه دهنشو باز کرد و کیر رو فرو برد توی دهنش . از دست این طایفه دیگه من سر سام گرفته بودم . همون وسط سالن و قسمت رقص خیلی بهتر بود . سرم داشت سوت می کشید . آهنگ ها همه در هم بر هم پخش می شد . ولی یه خوبی این آهنگ ها این بود که در هر قسمتی از سالن غلبه با یکی از این ساز ها بود . طوری به نظر میومد که یه عده ای فقط دارن ادا در میارن که شادن . من خسته شده بودم . یکی خودشو به من مالید و کیرشو حس می کردم . چند شم شده بود . فکر می کردم حداقل در اینجا دموکراسی بر قراره ولی ظاهرا هر کی میومد اینجا باید پیه هر چیزی رو به تنش می مالید . در همین حین دیدم دو تا زن ایرونی دارن رد میشن . از صحبتاشون فهمیدم .. چه لباسی تنشون بود ! یه مدلی که تا حالا ندیده بودم . مدل کمر به صورت نیمه یا بیشتر لخت دیده بودم ولی تمام لختشو تازه می دیذم . -ببخشید اینجا چرا این جوریه .. -ببینم ایرونی تو هنوز روسری از سرت نگرفتی ؟/؟ درش بیار این چیه سرت گذاشتی . آبروی ما میره . مسخره می می کنن . اصلا واسه چی اینجا اومدی . -از دست دو تا خواهرام . شما سختتون نیست این جوری کمرتون لخت لخته و پیش نا محرم می گردین ؟/؟ -اینا که ما رو نمی شناسن . این نا محرم و محرم هم از اون حرفای آخوندای گردن کلفت و بی نا موسه که تا میان اینجا خودشون عبا و عمامه رو میندازن و زناشون هم چا دراشونو و میگن ما حالا کاری به کار هم نداریم و هر کدوم میرن به راه خودشون . فکر کردی وقتی که بهشت تازه درست شده بود همه حجاب داشتن ؟/؟ به مرور زمان همه اینا قرار دادی شد . بیا خوش باشیم . چند روز اومدی اینجا دیگه این قدر حال و روزت رو خراب نکن . اینجا ایران که نیست . اگه دوست نداشتی می خواستی که نیای .. چه دخترای خوشگلی رو می دیدم که خودشونو داده بودن به دست مردای زشت و بد تر کیب . چند تا پیر خوش تیپ هم یه گوشه ای عین دیوونه ها می رقصیدن . اگه منم می خواستم بر م برقصم از همه شون بهتر می رقصیدم ولی نه .. درست نبود . یه لحظه شوهر و پسر کوچولومو به خاطر آوردم و گفتم به احترام اونا هم که شده باید خود نگه دار باشم و به این ها باج ندم . دیگه خیلی خیلی خسته شده بودم . یکی دومورد هم تا حدودی تحریکم کرده بود ولی فوری حواسمو بردم به جای دیگه . آخه منم آدم بودم و هستم آهن که نیستم . خلاصه وقتی اون دو تا زن لخت خودشونو دادن به دست دو تا خارجی دیدم اون مردا هر کدومشون جفت کف دستاشونو گذاشتن رو کمر این خانوما و طوری لمسشون می کردن که حس کردم همین الان می خوان اونا رو درازشون کنن . چه راحت لباشونو در اختبار لبهای کلفت اون دو تا مرد قرار داده بودند . جالب اینجا بود که هر دو شون می گفتند شوهر داشته و شوهرا رفتن یه دیسکو دیگه که کاری به کار هم نداشته باشن و اعصابشون خرد نشه با هم کل کل نکن . عجب تفاهم و همزیستی مسالمت آمیزی ! از پریزاد و پریناز غافل مونده بودم . سرشونو به شونه طرفشون تکیه داده بودند و رفته بودن به عالم حس و خیال . با این که به خاطر اون دو تا ناراحت بودم ولی اگه با راه و چاه آشنایی داشتم خودم سرمو مینداختم پایین و بر می گشتم . هر چند آدرس همرام بود و می تونستم از یکی از تاکسی ها بخوام که منو برسونه . و اتفاقا در این کشور به امنیت شبانه خیلی اهمیت میدن و به خاطر صنعت جهانگردی پلیس حواسش به همه جا هست . فکر نکنم درجنده خونه های قدیم ایران هم تا این حد صمیمیت وجود داشته .. خیلی ها از کنارم رد می شدن یه دستی به کونم می زدن و یه نشگونی می گرفتن رد می شدن . بازم خدا پدرشونو بیامرزه وقتی می دیدن تحویلشون نمی گیرم کاری به کارم نداشتن . حداقل به اینجای کار می شد گفت دموکراسی .. فقط اینو که یکی کیرشو بکنه توی کس یکی دیگه ندیده بودم که اونو هم دیدم ولی خوشبختانه نه کیر دیدم نه کس . طوری به هم چسبیده بودند که می دونستم کیر یارو رفته توی کس زنه . سرعتش طوری بود که نشون می داد این داره از کس میده .. اگه دیر می جنبیدم سر خواهرام هم همچه بلایی می آوردن . رفتم سراغ جفت خواهرام . -بچه ها من دارم میرم -پریسا چه عجولی . تازه داره خوش می گذره .. -حتما بعدشم می خوای شلوارت رو بکشی پایین که خوش تر بگذره . خجالت بکش شوهر داری .. راستش خودمم به دیدن این صحنه ها تحریک شده بودم . اعصابم ریخته بود به هم ولی همش سعی می کردم پسر و شوهرمو مجسم کنم تا مثل این خواهرام به سمت کج خیالی و کج کاری نرم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۸تا رسیدن به خونه دو تا خواهر همش غر غر می زدند . -خانوما کرم و مرض از خود تونه . می خواستین منو کوک نکنین که با هاتون بیام . نمی دونم خوش می گذره ها ومناظر طبیعی داره ها. کوه و جنگل و دشت و دره و دریا داره . باغ وحش داره .. معبد داره .. جاده های چند طبقه و برج های آسمان خراشی داره . پریزاد : پریسا ما حرفی نداشتیم ولی شوهرامون به تو یکی اعتماد داشتند و می گفتند به شرطی ما حاضر میشیم که شما بدون ما برین که پریسا با شما بیاد . -پس شما از روی علاقه نبود که منو می خواستین -چرا خواهر گلم . مگه میشه آدم خواهرشو دوست نداشته باشه . این قدر به ما گیر نده . داری میشی شبیه به زنای کوماندو .. که از پایین دارن میدن و از بالا دارن ارشاد می کنن . از پایین دارن گشاد می کنن از بالا ارشاد . -دستت درد نکنه یعنی منم اون جوری هستم -نیستی ولی ولمون کن -که برین هر جنده بازی که دلتون می خواد در بیارین ؟/؟ منم دیگه جوش آورده بودم . سابقه نداشت این جور با اونا بر خورد تند داشته باشم . خیلی خسته بودم تا چشامو گذاشتم رو هم خوابیدم .. نیمه شبی بیدار شدم دیدم که دو تا خواهر سر مانیتور یا همون ال سی دی رو به طرفی بر گردونده خودشون رو صندلی نشستن و محو تماشای یه بر نامه هایی هستن . کنجکاوی من گل کرده بود . حدس می زدم که اونا الان دارن چی می بینن . خودمو باید عقب تر می کشیدم و اون وقت حالتم خیلی بد می شد ولی از اونجایی که پشت به اونا قرار داشتم و اونا هم فکر نمی کردند که من بیدار باشم و به این فکر بیفتم که همچین تر فندی بزنم خودمو کشیدم عقب تر و جمع تر و در یه حالت جنینی دراز کش شدم حالا می شد بیشر قسمتهای فیلمی رو که بی صدا بود دید . حدسم درست بود یه فیلم سکسی گذاشته بودند و داشتن می دیدن . دلم نیومد دیگه گیرشون بدم . چقدر تصویر شفاف بود و با چه دور بین هایی هم فیلمبرداری شده بود . کیر ی که می رفت داخل کس انگاری به اندازه یک تیر برق بود . اون زن باید چه حالی کرده باشه . روی کیر همه خیسی اون زن و لکه های سفید هوس زن نشسته بود . کیر شق شده و تیز مرد نشون می داد که با چه حرص و هیجانی داره زنو می کنه . دوست داشتم چشامو ببندم ولی نتونستم . لعنتی ها کارشونو کرده بودند . ولی می دونستم در همین حده .. می تونم خودمو کنترل کنم تا بر گردم تهرون؟/؟ . نباید به این آسونی ها گول بچه بازیهای اونا رو بخورم و همراهشون بشم . هر چند اونا هم در همین حد و اندازه ها پیشرفت می کنند و اهل خیانت و هرزه گردی نیستند ولی من اگه بخوام از این حسها بگیرم خیلی سخته در ادامه بتونم خودمو کنترل کنم . اصلا باید ازهمون اولش از این کثافت بازیها فاصله بگیرم . ولی دلم می خواست در اون لحظه مهران بود پیشم و کیرشو می کرد توی کسم . کاش با هام میومد . کاش مهرزاد هم اینجا بود .. می ترسیدم بیش از این خودمو روی تخت حرکت بدم . ممکن بود خواهرام متوجه شن که من بیدارم . برای همین راه راحت تری رو انتخاب کردم و دستمو گذاشتم لای کسم . و خیلی آروم باهاش بازی می کردم . بازی می کردم و چنگش می گرفتم . انگشتامو فرو می کردم توی کسم . تمام بدنم به یه حالتی رسیده بود که دستای مردی رو می خواست که از فرق سر تا نوک پامو لمس کنه . آتیش هوس منو بخوابونه . یه نگام به تصویر تلویزیون بود . ولی همش فکرمو می بردم پیش مهران از این که اونه که داره منو میگاد . اونه که داره منو می کنه . ولی می دونستم کیر اون مردی که رفته به کس زن , منو تحریک کرده نه فکر کردن به کیر شوهرم . نه .. نهههههههه نههههههههه من نباید این جوری شده باشم . پریسا خودت رو ناراحت نکن . این طبیعیه که این جوری حشری شی . تو که گناه نکردی .. هوس داشت منو از پا مینداخت . تنم داغ شده بود . فیلمی که داشتم می دیدم به صحنه های حساس تری رسیده بود . در همین لحظه یه مرد دیگه ای هم وارد شد . شاید شوهر اون زن بوده که سر زده وارد شد . حتما الان پدرشو در میاره .. ولی زنه با لبخند داشت با اون مرد حرف می زد . اون مرد دوم هم در جا خودشو برهنه کرد و مرد اول رفت زیر دراز کشید تا به کس کردن خودش ادامه بده و اون کیر دوم وارد کون زنه شد .. دو تایی داشتن اونو می گاییدن .. دیگه منم واقعا حس کردم دارم به بیراهه کشیده میشم . چون این تصور رو در خودم به وجود آورده بودم که اگه من به جای اون زن بودم و دو تا کیر می خواست وارد دو تا سوراخام بشه چیکار می کردم .. یعنی من نباید خجالت می کشیدم که در آن واحد دو تا مرد دارن منو میگان ؟/؟ من عادت داشتم با عشق خودمو تقدیم همسرم بکنم . اگه یه زمانی دو تا مرد می خواستن منو بکنن چه عشقی داشتم که تحویل اونا بدم . با این افکار فانتزی خودمو مشغول کرده بودم . اون دو نفر توی کس و کون زن آبشونو خالی کردند . کیرشونو کشیدن بیرون .. اوج هیجان بود وقتی که می دیدم آب فوران کرده از کس و کون زن داره می ریزه بیرون و اون با چه هیجانی این آب ها رو جمع کرده اونا رو لیس می زنه و بعد روشو بر می گردونه دو تا کیر رو با هم فرو می بره تو دهنش و می بینه که اینجوری سخته یکی یکی ساکشون می زنه .. ظاهرا فیلم تموم شده بود و صحنه عوض شده بود . من هم خیلی آروم خودمو بالا کشیدم . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۹صبح روز بعد رو تصمیم گرفتیم که بریم و در شهر بگردیم . باغ وحش زیبایی داشت .. انواع و اقسام حیوانات رو میشد اونجا دید . با فیل و زرافه و چند تا موجود دیگه عکس گرفتیم ولی هنوز در حال و هوای فیلم سکسی شب گذشته بودم . منی که اصلا عادت به دیدن این فیلمها نداشتم اونم در دیار غربت و دور ازشوهر تماشای این فیلم واقعا چه تاثیر خاصی می تونست رو من داشته باشه . خیلی درد ناک بود و شهوتناک .. دیدن این مناظر زیبا و گلها و گیاهان همه به من آرامش می داد . دیگه از تماشای مردانی با شلوارک .. پسرای سینه چاک دخترای سینه بیرون انداخته مثل قبل شگفت زده نمی شدم . چون در دیسکو و فیلم دیشب خیلی چیزا دیده بودم .. نمی دونم چرا این زیباییها اون جوری که قبلا انتظار داشتم به من آرامش نمی داد . لذت می بردم . خوشم میومد . من وقتی که زیباییهای طبیعتو می دیدم دوست داشتم اونا واسم جاودانه باشن یا برای مدتی طولانی کنار این زیباییها باشم شاید این حس اومده بود سراغم حس جدایی , این که تا یک هفته دیگه باید از این محیط دل بکنم و همین سبب می شد که لذت نبرم ولی وقتی که رفتم دستشویی و دیدم لکه های سفید و ترشح هوس دفع کردم متوجه شدم دلم مهرانو می خواد و این که بر گردم به تهران و بتونم با شوهرم سکس کنم . می خواستم خواهرامو ارشاد کنم ولی اونا رو من تاثیر بدی گذاشته بودند . یه بار از پچ پچ و گفته های دو تایی شون فهمیدم که تعجب کردن از این که چرا من این قدر ساکت شدم . خلاصه اون لحظات هم داشت سپری می شد و من و خواهرام تا می تونستیم عکس گرفتیم . بعدشم رفتیم خرید و به یکی دو معبد سر زدیم .. وقتی بر گشتیم خونه دو تا خواهر با هم دم گرفتند از این که به من خوش گذشته یا نه و از این حرفا . پریناز : امروز دیگه روز روز تو بود .. -اگه این گردش ها رو هم انجام نمی دادیم چیکار می کردیم . -بچه ها امشبو دیگه زود بخوابیم . این دیسکو ها بیشتر به درد پسرا و مجرد ها می خوره -اتفاقا بیشتر به مردای متاهل حال میده که از دست زناشون خسته شدن -ببین پریزاد تو خودت راضی هستی که پای شوهرت به همچین محافلی کشیده شه ؟/؟ -عمرا آبجی من اگه خودم ده تا دوست پسر بگیرم و به همه شون حال بدم و با همه حال کنم امکان نداره اجازه بدم که شوهرم با یک زنی غیر من باشه -عجب دموکراسی با حالی .. منم خیلی سریع خودمو زدم به خواب . می خواستم اونا بازم یه فیلمی بذارن که منم بتونم ببینم . نمی دونم چی شد که حواسشون نبود یا حالشونداشتن که دیگه مسیر مانیتور رو عوضش نکردن . ظاهرا اونا هم به شدت حشری بوده و هوش و حواسی براشون نمونده بود . فیلمه رو گذاشتن . این یکی از اون فیلمهای ایرانی بود که نشون می داد زنه شوهرش رفته سفر و دوست پسرشو آورده خونه . کیفیت فیلمهای خارجی رو نداشت ولی صحبتاش برام جالب بود . دو تا خواهرام زیپ دامنشونو کشیدن پایین لنگاشونو انداختن رو دسته مبل . دو تا از اون دیلدوها یا کیرای مصنوعی کلفت رو آوردن وهمراه با دیدن فیلم شروع کردن به فرو کردن اونا در کسشون . من فقط دستای اونا رو می دیدم و چیز دیگه ای رو نمی تونستم ببینم . البته کیر مصنوعی هم وقتی که به طرف بالا بر می گشت و از کس بیرون کشیده می شد مشخص بود . دو تا خواهر مدام ناله می کردن -پریز یواش تر پریس بیدار میشه . -چی می گی پرین من دیگه تحملشو ندارم . ببینم از اون سه تا پسرا خبری نشد . -نههههههه نههههههههه .. یکی شون بد جوری پریسو می خواد . رفیقش بهم گفته که باید خواهرت رو واسه رفیقمون جور کنی .. -ولی پریس راضی نمیشه .. همین چند روزه . من اگه حال نکنم بر گردم ایران اصلا این سفر به من نمی چسبه . من میگم نباید بدون شوهرامون بریم سفر حالا که اومدیم و اونا رو نیاوردیم باید حس کنیم که مجردیم و تا می تونیم حال کنیم . دیگه بهتر از این نمیشه . چه اشکالی داره ما هم در غربت واسه خودمون دوست پسر بگیریم -ببین پریز من که طاقتم طاق شده -به نظر تو اگه با اونا جور شیم ازمون انتظارات اون جوری دارن ؟/؟ -نه خیر عاشق جمال ما هستند و منتظرن کی از شوهرمون جدا میشیم بهمون پیشنهاد از دواج بدن . خب معلومه دیگه واسمون دندون تیز کردن .. -من تا حالا از این کارا نکردم -فکر کردی من کردم ؟/؟ اینجا کسی نمی فهمه .. یه کاری می کردیم که پریسا واسه خودش می رفت و می گشت بد نبود .. -ولی اونی که گلوش پیش پریس گیر کرده رو چیکار کنیم . میگه مرغ یه پا داره و من اون زن سرکشو می خوام . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۰خواهران دیوونه من . داشتن واسه من دوست پسر ردیف می کردند نمی دونستن که من اهل این بر نامه ها نیستم ولی خیلی خوبم می دونستن . اون لحظه چقدر دلم می خواست یکی از اینا در اختیار من بود و می تونستم با اون حال کنم . چقدر از شنیدن حرفای سکسی هنر پیشه های ایرونی فیلم لذت می بردم !. واقعا که این دو تا خواهر به من نرفته بودند . حال و حوصله هیچی رو نداشتم . فقط کف دستمو گذاشته بودم روی کسم و ول نمی کردم . نفس در سینه ام حبس شده و طوری هم با خودم ور می رفتم که از صدای بال زدن مگسی هم آروم تر باشه فیلم تموم شد ولی اونا طوری بی حس شده بودند که دیگه از جاشون پا نشدن که یه فیلم دیگه بذارن . در عوض آروم آروم ناله می کردن و اون کیر مصنوعی رو فرو می کردن توی کسشون و در می آوردند -پریز من دیگه نمی دونم میرم با یکی از این پسرا دوست میشم . بی خیال پریس میشیم . اون نه تنها با هامون نمیاد بلکه اگرم بفهمه مانع زنی می کنه . ما توی دیسکو که کاری نمی کردیم و فقط داشتیم می رقصیدیم که اون بلا رو سر مون آورد . اگه بفهمه که می خواهیم با پسرا حال کنیم که دمار از روز گارمون در میاره .. با خودم گفتم پدر شما رو در میارم . فکر کردین شوهر دارین همین جوری برین زیر کیر بقیه بخوابین ؟/؟ یعنی همین ؟/؟ جواب دامادای عزیز و زن دوست خودمو چی بدم . اونا که همین جوری شما رو به دست من ندادن . منم که نمی تونم بهشون دروغ بگم . باید حسابی فالگوش وای می ایستادم تا بفهمم که اونا کی می خوان برن به دیدن پسرا . ولی همینو می دونستم که فعلا فقط حرفشه و نباید زیاد به این چیزا دلخوش باشن . با این حال کمی هم می تر سیدم چون از اونا چیزی بعید نبود .صبح روز بعد از خواب پا شدم . یه تی شرتی دیده بودم خوشم اومده بود که فروشگاهش یه پیاده رو اون ور هتل بود . رفتم و جنسو گرفتم و بر گشتم مهدیس رو دیدم . مهدیس هم یه زنی بود هم سن و سال من که با شوهرش اومده بود ودو تا بچه داشت یه پسر و یه دختر که زن و شوهرهر دو بچه شونو گذاشتن تهران و خودشون مجردی اومدن اینجا .. مهدیس با چه تیپ و قیافه ای هم می گشت . جنده های تایلندی این جور تیپ نمی زدند . شلوارک پاش بود -ببینم شوهرت میذاره این جوری بری بیرون ؟/؟ -مگه چیه ؟/؟ اصلا اینجا فر هنگش فرق می کنه . فکر کردی مث ایران خودمونه که روسری بره عقب هزار تا چش به آدم زل بزنن ؟/؟ بیا داخل پریسا جون .. ببینم تو و خواهرات چیکار می کنین . اصلا واسه چی اونا رو با خودت آوردی شر برای خودت درست کردی .. خودت بودی و خودت و راحت می تونستی حال کنی ؟/؟ -منظورت چیه .. یه دستی به کسش زد و گفت عزیز دلم .آخه اینم می خواد گردش کنه . وقتی که از کشورش خلاص میشه می خواد مملکت دیگه رو بگرده . از زیباییای اون استفاده کنه . تا کی بخواد در چهار دیواری زندانی باشه .. سرم داشت ورم می کرد . این یکی که از دو تا خواهرام کس خل تر بود. یاد اون دو تایی افتاده بودم که در دیسکو دیده بودمشون و از کمر کاملا لخت بودند . -من ومهیار جونم اصلا کاری به کار هم نداریم . اون بهم میگه وقتی اومدی اینجا می تونی بری هر جا دلت خواست بگردی و منم کاری به کار اون ندارم . البته فکر نکن شب و روز در حال عشق و حالم . راستش اینجا واسه حال کردن نیازی نیست که حتما بری یه مرد باهات حال کنه . ببینم دوست داری کوس خودت رو بفرستی گردش ؟/؟ .. می خواستم یه جواب دندان شکنی بهش بدم که گفتم ولش .. -پریسا تو خیلی خوشگلی اگه بدونی تیپی مث تو چقدر طالب داره . الان اگه روسری رو از سرت بر داری خودت متوجه میشی که چه ظلمی در حق خودت و دیگران می کنی . مگه زن و مرد چه تفاوتی دارن که زن در دین ما باید حجاب کنه و مرد نباید این کار رو بکنه یعنی موی سرش معلوم باشه . حالا تو اعتقاد داری باید بگم که این یک عادته . در اینجا عادت نیست . کسی برات کف نمی زنه اگه روسری سرت بذاری و کسی هم محکومت نمی کنه اگه اونو از رو سرت بر داری . اینجا فقط خودتی و خودت . کسی برات تعیین تکلیف نمی کنه . از این لحظه ها استفاده کن . سعی کن برات تنوع داشته باشه . ممکنه این روزا دیگه بر نگردن . یعنی تکرار نشن . اومد جلو روسری از سرم بر داشت . خودت رو جلو آینه نگاه کن . چند تا کیر مصنوعی هم نشونم داد . -ببینم شوهرت الان کجاست -من چه می دونم حتما روی کوس و زنای تایلندی داره کار می کنه .. ولی اگه یه دوست دختر اختصاصی گیرش میومد خیلی بهتر بود . با تعجب به دهنش نگاه می کردم . در کس خلی دست پریزاد و پریناز رو از پشت بسته بود ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۱اصلا از این حرکت مهدیس خوشم نیومده بود . دستشو دور کمرم حلقه زد . صورتشو گذاشت رو صورت من . شده بود شبیه به اون زنای لز بینی که یه تیکه از فیلمشو قبلا دیده بودم و می دونستم چه جور آدمایی هستن . اتفاقا در مدرسه خودمون از این دخترا زیاد داشتیم . نباید بهش رو می دادم . اگه خواهرام با هام از این کارا می کردن می زدم زیر گوششون ولی حس کردم در مورد اون نمی تونم چیزی بگم . بدنم سست شده بود . با ریموت کنترل صفحه مانیتور یا همون ال سی دی رو روشن کرد . با کلید هاش ور رفت .. اووووووخخخخخخخ بازم سکس و فیلمهای سکسی . ظاهرا داشت فیلم ماساژ رو نشون می داد . که از همون اول هم بر هنه بودند . . -نههههههه مهدیس جون این کارو با هام نکن .. -پریسا اگه بدونی چه هیکل خوشگلی داری . چه تن و بدنی داری ! -من شوهر دارم -منم دارم . ومن که نگفتم به شوهرت پشت کن . حیفه این همه پول داری خرج می کنی که بیای و چند روزی رو اینجا خوش باشی . اگه بخوای دست خالی بر گردی کشورت و از این لحظه های مجردی لذت نبری دیگه بعدا حسرتشو می خوری . از این فرصت ها دیگه گیر نمیادا . نگاه کن . کاش من به جای تو بودم و شوهرم با هام نمیومد . هر چند الان به اندازه کافی آزادی دارم و هر کاری که دلم بخواد انجام میدم ولی بازم گاهی که نگام به نگاش میفته یه شرم و حیای خاصی رو بهش منتقل می کنم . می دونم اون به خوبی می فهمه که من چه کارایی صورت دادم . -آهههههههه نکن .. مگه تو چه کارایی صورت میدی . -همون کارایی که اون می کنه . یکی از کیر های مصنوعی رو از پشت به سر کسم مالوند و دستشو هم از پهلوهام رو کسم قرار داد . روبروی آینه تمام قد قرار داشته و تمام این جریانات به خوبی مشخص بود . چشامو خیلی آروم می بستم و باز می کردم . لبامو گاز می گرفتم . خمار شده بودم . اون یک شیطان به تمام معنا بود که نمی تونستم از دستش خلاص شم . کاش مهران با هام میومد . بچه ام پیشم بود . هر وقت دلم می خواست می تونستم شوهرمو در آغوش داشته باشم باهاش سکس کنم . اصلا نمی شد مثل بقیه باشم ولی مهدیس به کسم چنگ انداخته بود . آروم فشارش می گرفت و اونا رو ول می کرد -خواهش می کنم . ولم کن . این گناهه .. -لذت بردن گناه نیست . اگه می خواست گناه باشه پس چرا این جوری آفریده شدیم ؟/؟ مگه ما چقدرمی خواهیم عمر کنیم . حس کردم که دارم لذت می برم . بازم جای شکرش باقی بود که یک زن داشت این کاررو با من انجام می داد و من از این نظر تا حدودی می تونستم عذاب وجدان کمتری داشته باشم . سکوت کردم و منتظر موندم تا مهدیس کی کارشو تموم می کنه . هر چند دلم نمی خواست که کار شو تموم کنه . می خواستم که همچنان به من لذت بده ولی متوجه نشه که من دلم می خواد . -مهدیس -جووووووون فدات چی می خوای بپرسی .. اون خانوما که دارن ماساژ میدن واسه چی .. -راحت باش . حرفتو بزن . مگه نمی بینی که من چه راحت دستمو گذاشتم روی کست و این کیر مصنوعی رو فرو کردم توی کس ناز و خوشگل و تپلی تو .. قربونش برم فداش بشم چقدر خیس و داغه و هوس داره . هوس همین جور داره از سر و روش می ریزه . اون خانومایی رو که می بینی کیر دارن شی میل هستند و به نوعی میشه گفت دو جنسه ولی با دو جنسه هایی که ما می شناسیم فرق می کنن . هم کون میدن و هم با کیرشون حال می کنن . البته با مردا فرق دارن . سینه هاشونو ببین چه با حاله .. با این حال بیشتر شبیه به زنایی هستند که گرایش مردونه دارن ولی هوسشون به مردا نزدیک تره .. شبیه به مردای همجنس باز هم هستند ولی راستش باید یک شی میل شد تا احساس اونا رو درک کرد . اگه بدونی چند تا از این کیر ها توی کسم نشسته . اگه بدونی این کیر ها چقدر داغه . با این که کاندوم روش کشیده میشه ولی حس نمی کنی . فقط همینو حس می کنی که کاندوم آب شده و کیر درسته چسبیده به داخل کست . -تو از این کیر ها خوردی پس -نمی دونم چی بگم شاید چند تا . یکی از یکی با مزه تر . اونا رو نمیشه به حساب مرد گذاشت . گناه هم نداره .. این مهدیسی که من دیده بودم می دونستم علاوه بر کیر شی میل خوردن با کیر مردای نامحرم هم حال کرده . ولی دیدن اون صحنه ها منو دگر گون کرده بود . -ببینم پریسا اگه دوست داشته باشی می تونیم با هم بریم بگردیم و یه سری به یکی از همین مراکز ماساژ در مانی بزنیم -مگه اینا همراه با سکسه .. -اون دیگه بستگی به خودت داره . اونایی که راضی باشن می تونن با هم حال کنن . هر چند در اصل خلاف مقرراته ولی اینجا دیگه شلاق نداره . فقط عشق و حاله . جامعه دموکراسی و آزادی یعنی این . دیگه اختیار کس و کون ما دست ملاهای کثیف زن باره ای نیست که خودشون هر غلطی که دلشون بخواد بکنن و به ما که رسیدن برن دنبال امر به معروف و نهی از منکر . خوار همه شونو این شی میل ها گاییدن . .. ظاهرا شوهرش مهیار می خواست بیاد که زن رضایت داد دست از سر من بر داره وگرنه به این زودیها ول کنم نبود و من تا مدتها بایدزیر دست و پای اون می بودم . کسم خیلی داغ شده بود . وقتی رسیدم خونه اولین کاری که کردم این بود که برم دستشویی . حفره کسم مث دهن ماهی بازشده بود . هر بار به این حالت می رسیدم باید کیر مهران به دادش می رسید . اما در این شرایط من کیر گوشتی داغ از کجا گیر می آورد م. کیر داغی که نه سیخو بسوزونه نه کبابو . هم ارضام کنه و هم منو پیش وجدانم شر منده نکنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۲اون شب با خواهرام بر خورد ملایم تری داشتم و اونا از این تغییر رفتار من کلی هم تعجب کرده بودند و علتشو نمی دونستن برای چیه . حالم یه جوری شده بود . راستش دلم می خواست نیمه شب می شد و اونا دور از چشم من بازم فیلمهای سکسی میذاشتن . تا یه حدی با این کارشون موافق بودم ولی نه این که بخوان به شوهرشون خیانت کنن و از اصول و قانونی که باید متعهد به اون باشن پاشونو اون ور تر بذارن . دیگه کاری نداشتم به پریزاد و پریناز که چی دارن میگن . اونا هر کی رو که به یادشون میومد سر به سرش می ذاشتن . از همینا یی که دور و برمون بودن رو میگم . بیشترش هم به قسمتهای حساس بدنشون کار داشتند . از بس حرف این چیزا رو زده بودند ذهن منو هم آشفته کرده بودند . چه جوری می خواستن با این شرایط کنار بیام معلوم نبود . خیلی دلم می خواست بدونم اونا چیکار می کنن . این بار یه فیلم ماساژو گذاشتن . بازم خودمو کشیدم پایین تر . یه مردی پس از ماساژ یه زنی رو می گایید تمام حرکات مالشی همش وسوسه انگیز بود . چه حسی به آدم دست می داد معلوم نبود . دلم می خواست همون لحظه پا می شدم می رفتم پیش مهدیس و بهش می گفتم که منم حاضرم که با شی میل ها باشم . یا این که اونا منو بمالونن و کاری با هام نکنن . فقط دستاشون روی کسم کار کنه .. ولی لذت بدون لمس کیر فایده ای نداره .اونا مرد نیستن . پس نمیشه گفت که من به مهران خیانت کردم . چرا این قدر تحملم کم شده . دیگه نتونستم و نخواستم به فیلم و ادامه اون نگاه کنم . کسمو آروم رو تشک می کشیدم . برای خودم متاثر بودم . تا صبح راه زیادی بود .اگه نتونم مهدیسو ببینم .. اون وقت باید چیکار کنم . از این پهلو به اون پهلو می کردم . همش به این فکر می کردم که کی صبح میشه و من یه جوری خودمو خلاص کنم . می دونستم این دو تا خواهر از بس شب زنده داری می کنن صبح رو تا چند ساعتی بیشتر می خوابند . بهترین موقع همین بود که اوایل صبح بزنم به چاک.. یکی دو ساعت قبل از رفتن حسابی به خودم رسیدم . خنده ام گرفت . پریسا .. پریسا .. نبینم این قدر پریشون باشی . اونا که مرد نیستن داری این قدر حساسیت نشون میدی . ولی باید خودمو خوشگل و تمیز می کردم .. نه ..نه ...عزیزم مهران خوبم .. باور کن شی میل با یک مرد فرق داره . به جون مهرزاد من نمی خوام خیانت کنم . برای دور شدن از انحرافه که دارم این کارو می کنم . می دونم که اگه شرایط منو بدونی با این کارم موافقی ... خودمو دلخوش می کردم و توجیه .. می دونستم که مهران دوست نداره که جز اون با هیشکی دیگه حال کنم . حتی اگه یک زن باشه .. صبح پا ور چین پا ور چین طوری که اونا رو از خواب بیدار نکنم از سوئیت خارج شدم ... مهدیس هم بیدار بود .. ازم دعوت کرد برم داخل .. شوهرش مرد خوش مشربی بود .. مهدیسو کشیدم گوشه ای و گفتم اگه یه وقتی صبح خواستی بری واسه ماساژمنم هستم .. -ببینم خشک یا تر .. پدر و مادر دار یا بی پدر و مادر ... -یه چیزی باشه که به تن آدم بچسبه و به دل آدم بشینه -آفرین دختر خوب حالا داری میفتی توی خط . باشه الان یه چیزی بخوریم و بعد با این آقا مهیار جونمون خدا حافظی کنیم و بریم -ببینم اگه اون تو رو ببینه که لخت روی تخت دراز کشیدی و یکی تو رو می مالونه چی .. -اولا که شی میلها تیپ و هیکل خانوما رو دارن در ثانی مگه ما می خوایم بریم حموم عمومی که هر کی که از راه رسید اول وارد صحن حموم شه ؟/؟.. می خواستم بهش بگم یه جایی باشه که خصوصی باشه روم نمی شد . خیلی حرفا داشتم با هاش بزنم . شده بودم مثل اون وقتی که تازه می خواستم از دواج کنم . نه تجربه سکسو داشتم و نه این که اطلاعی از چند و چون کارایی که باید بکنم . دیگه از این دوستان صمیمی و خیلی خودمونی هر کی رو که گیر می آوردم سوال پیچش می کردم . هیجانم زیاد شده بود . -ببین عزیزم اینجا مثل ایران خودمون نیست که اگه یه کیر خلافی رو داخل یه کسی ببینن فوری بچسبن به شلاق و سنگسار .. هر کاری که می کنی بکن فقط تجاوز نکن ..ولی یه سری کاراست که مقررات خودشو داره . دل تو دلم نبود .. ببین پریسا دوست داری تا آخرش بری یا نه .. -یعنی اون شی میله حالشو بکنه ؟.. -اون اول ماساژت میده خونو که به جریان انداخت تو خودت هم حال می کنی طوری خواب به چشت میاد که وقتی کیرشو بکنه داخل کست یه خواب شیرین میاد به چشات .. میری به یه دنیایی که دوست نداری بر گردی به این دنیا .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۳می خواستم به مهدیس بگم من اون آخر عشق و حالو می خوام ولی فعلا روم نمی شد . با این که می دونستم اون اهل این بر نامه هاست ولی از این که خودمو خیلی حشری معرفی کنم سختم بود . ولی اینم یه نعمتی بود که زنایی پیدا میشن که کیر داشته باشن . حالا که خوب فکر می کردم و می دیدم که خواهرام به نظرشون خیلی هم وقت تلف کرده بودن تا حدودی بهشون حق می دادم . چون خودمم دچار یه نوع استرس شده بودم . رفتم خونه .. دعا می کردم که اونا بیدار نشن و مجبور نشم توضیح زیاد بدم . راستش هول هولکی و بدون چونه زدن زیاد کمی جنس خریده بودم به خواهرام نشون نداده بودم . می خواستم این بهونه رو بیارم که با مهدیس دو تایی رفتیم خرید . یه بار دیگه رفتم دوش گرفتم . البته این بار سرمو نشستم که مجبور شم سشوار بکشم و اونا رو از خواب بیدارشون کنم .در عوض بازم روی کس برق انداخته ام تیغ انداختم . مهدیس می گفت این خانومای شی میل مثل مردا هوس دارن و کیرشون راست میشه . پس منم تا اونجایی که می تونستم سعی داشتم کاری کنم که اونا رو به هیجان بیارم . مثل مرغی که می خواد تخم کنه هی از این سو به اون سو می رفتم . واسه این که خواهرام موی دماغ من نشن خیلی زود تر از اونی که باید می رفتم سراغ مهدیس رفتم به واحدش .. ووووووویییییی اون خودشو چی ساخته بود . معلوم بود خیلی در این کارا وارده . در این مدت کم چه جوری تا این حد میکاپ کرده بود نمی دونم . اومد یه چند تا دستکاری رو صورتم انجام داد و خیلی هم بهم میومد . کاشف به عمل اومد که اون از اون آرایشگرای خیلی خبره و حرفه ایه . خلاصه دو تایی مون راه افتادیم و رفتیم به سوی مقصد . دیگه روسری رو هم از سرم در آوردم . کی می خواست منو ببینه ؟/؟ خواهر بسیجی ؟/؟ واقعا نبودن افرادی که آدمو ارشاد کنن خیلی عالیه . آدم جهنمم می خواد بره آزاد نیست . خودشون هر غلطی که دلشون بخواد می کنن حالا مزاحم آزادی ما میشن . .. دل تو دلم نبود . ولی مهدیس عین خیالش نبود . واسش عادی شده بود .. -ببینم چه حسی داره .. -چی بگم تو که کیر خورده ای و می دونی .. حالا کیر آقاتو نمی دونم در چه فر میه .. رو اینا در حد متوسط حساب کن .. گاهی هم می بینی کمی شله .. ولی در بیابان لنگه کفشی نعمتیست . -باشه باشه من منتظر این نعمت می مونم. کمی پول دادم دستش تا حساب و کتابا دست اون باشه . دوتا زن خیلی خوشگل و ناز که قدشون به نظرم کوتاه اومد انتظار ما رو می کشیدند . من و مهدیس قبول کرده بودیم که کنار هم باشیم اولش سختم بود . ولی مهدیس مخمو کار گرفت و گفت ما که با هم این حرفا رو نداریم و از طرفی شاید اونا بخوان یه جا به جایی هم بکنن و با دو تایی مون حال کنن . خودشونم کیف می کنن . هم حال می کنن و هم پولشونو می گیرند . اگه بدونی از زنای ایرونی چقدر خوششون میاد . از زنای عرب بدشون میاد . میگن کسشون خیلی گشاده -ببینم اونا هر کی رو که میاد واسه ماساژمی کنن ؟/؟ -اصلا صحبت اینا نیست . هر کی که دلش بخواد و دوست داشته باشه .. برای اینا مهم نیست . -من و مهدیس رو تخت ماساژ دراز کشیدبم . کاملا برهنه شدیم و فقط یه شورت نازک که لبه های کسمونو هم از دو طرف نشون می داد پامون بود . روغن ها رو رو پشتمون خالی کرده و مشغول شدند . دو تایی شون هم هیکل بودند و نمی شد گفت که کدومشون خوشگل ترن . می دونستم حوصله مهدیسو سر بردم از بس اونو سوال پیچش کردم . -خیلی طول می کشه تا اونا کار اصلی رو انجام بدن ؟/؟ -نگران چی هستی .. شاید ده دوازده دقیقه ای ماساژت بدن یا بیشتر .. بعد یهو میری توی عالم خودت .. بعد حس می کنی که یه چیز قلمبه ای رفته توی کست . اونم از پشت . یه حس خماری داری که دوست نداری از جات پاشی . -ببینم واسه چند دقیقه سرویس گرفتی .. -یکساعت کمته ؟/؟ خونه که هستی مگه چند ساعت زیر کیر شوهرت حال می کنی ؟/؟ دیدم راست میگه بیشتر از نیم ساعت کیرش منو نمی کنه . ولی اونجا بر نامه ماساژ طولانی و حاشیه های مختلف نداریم .. ولی با همون ساک زدن و کس لیسی همون یک ساعت میشه ..-پریسا جون ناراحت نباش همین سیرت می کنه . طوری که شارژشارژمیشی . نمی دونی چه لذتی میده به آدم . تمام خستگی سفر رو از تن آدم می چینه و طوری هم انرژی میده که اگه با اتوبوس هم بر گردی کشورت خیالت نباشه . -خیلی با تجربه ای مهدیس .. -آدم بخواد بیاد خارج و از این کارا نکنه که نیم عمرش بر فناست . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانیپـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۴دستای کوچیک ولی کلفت و جوندارشون پس از این که کاملا پشتمونو روغن مالی کردند رو شونه هامون قرار گرفته بود . من که همون اول چشامو خمار کرده بودم و از سمت راست به خودم که عکسمون توی آینه افتاده بود و از پهلو و سمت چپ به مهدیس و ماساژور اون نگاه می کردم . بدن مهدیسو بیشتر می تونستم دید بزنم . چون گردنم به سمت چپ راحت تر می گشت و تصویر زنده مشخص تر و نزدیک تر بود . شونه هامو طوری می مالوند که دلم نمیومد بیاد پایین تر و همون اول خوابو توی چشام راه انداخته بود و دوست داشتم چند ساعت می خوابیدم . ولی یادم که اومد واسه چی اومدیم اونجا دیگه حس خوابو گذاشتم کنار و گفتم در همین حالت خماری بمونم بهتره . خلاصه یه نگاه به بغل دستی و هیجان اون هم هیجان منو زیاد کرده بود .. اوخ اوخ .. چه جوری از شونه هاش میومد پایین . دو تا شی میل سوتین که نداشتند ولی ورم کیرشون از داخل شورتشون کاملا مشخص بود . خیلی دلم می خواست زود تر اونو می دیدم .. وووووویییییی طرف مهدیس شورتش خیلی آروم و با هوس از پاش در آورد . هر کدوم از برش های کون مهدیسو می گرفت میون دو تا کف دستش و اونا رو به طرف وسط و بین همون دو تا دست جمع می کرد و دوباره ول می کرد .. چقدر هیجان انگیز بود این صحنه .. طرف منم داشت کون منو در همین سبک ماساژ می داد ولی نمی دونم چرا شورت منو در نمی آورد . لجم گرفته بود . که این بی عدالتی رو در مورد من داره پیاده می کنه .. در همین افکار بودم که شورت من هم پایین کشیده شد . و همون حرکاتی رو که روی کون مهدیس پیاده شد طرف من روی کونم انجام داد .. اون علاوه بر این که یه طرف کونمو میون دو تا دستاش جمع کرده به نوبت گرمشون می کرد کف هر یک از دستاشو رو قاچای کون می ذاشت و اونا رو طوری می گردوند که در اصطکاک با لبه های کس و کناره های پا قرار بگیره .. بی اختیار آه می کشیدم . خوشم میومد .. مهدیس متوجه من بود .. با هوس و خیلی آروم گفت عزیزم فدات هر جوری که راحتی هوس خودتو بریز بیرون . اتفاقا اینا هم این جوری بیشتر حال می کنن و زود تر کیرشونو می کشن بیرون . ولی ماساژ دادن یه اصولی داره که تا پیاده نشه اونا کیر به کار نمیشن . -من که از همین حالا منتظرم مهدیس جون .. می خوامش .. می خوام -بهت حق میدم . با این همه بر نامه ای که این جا دیدی این قدر عطش داشته باشی .. -مهدیس تو شوهر داری ولی من .. من این جا هیشکی نیست .. اصلا درست نیست که بخوام با یه مرد باشم گناهه حرامه .. -می دونم . چون می دونستم زن مومنی هستی تو رو آوردم این جا که مجتهد های ما هم فتوا دادن که عیبی نداره اگه کیر شی میل رو نوش جون کردی .. -مهدیس مسخره می کنی ؟/؟ -تو رو نه ولی مجتهد ها رو چرا ... این مادر قحبه ها رو باید دست انداخت .. ارزش و لیاقتشون همینه .. بذار حالمونو بکنیم .. کف پا و پشت و سینه ها و جلوی بدن ما رو هم حسابی مالوندن . دوباره از نو چسبیدن به پشت . -مهدیس نیمساعت شد و از کیر خبری نیست .. -صبر کن عیبی نداره . این جور مالوندنا خودش از صد تا گاییدن بیشتر به آدم هیجان میده . تازه برای خودشون هم راحت تره اگه بخوان ما رو بکنن وول کنن به امون خدا . می خوان طوری حال بدن که مشتری شیم . این بار کف دست زنه رفت روی کس من .. نرمش از فرم خارج شده بود همونی شد که من می خواستم . داغ تر از داغ شدم و داشتم می سوختم . شی میلی که روی مهدیس بود شورتشو در آورد .. این که درست کیری داشت شبیه به کیر مردا . خیلی هم چاقالو بود . و کلفت ولی زیاد دراز نبود . وقتی به هیکل زنونه اش نگاه می کردم و کیرشو می دیدم به این فکر می کردم که این همون کیر آقایونه .. -مهدیس این که کیرش خیلی طبیعیه .. -انتظار چی رو داشتی . یک کیر فضایی یا مصنوعی ؟ انگاری طرف کاندومو آماده کرده داشت و یه لحظه که سرمو به سمت ماساژور خودم بر گردوندم و دوباره به بکن مهدیس نگاه کردم دیدم که سر کیرش کاندوم کشیده .. پس من چی؟ دلم آب شد . مهدیس فقط داشت لبخند می زد . فقط داشتم به اون نگاه می کردم که چه جوری اون کیره میره توی کسش . کون لخت و بدون شورت من آماده بود . -نههههههه نههههههه اصلا انتظارشو نداشتم . سور پرایز شدم . یک آن حس کردم کیر کاندوم کشیده نفر رو من رفت توی کسم .. تا آخرشم رفت .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۵آههههههههه نههههههه نههههههه .. اصلا انتظارشو نداشتم که به این سرعت و یک دفعه با این مسئله روبرو شم . هر چند خیلی انتظارشو می کشیدم . و از این که طول کشیده بود ناراحت بودم ولی طوری به ذهنم رسیده بود که انگار رسیدم به شب زفاف که مهران تا تونست تمام بدنموبا لب و دستاش آماده کرد و تا جا داشت کسمو خورد و داغ داغم کرد و بعد کارآخرشو انجام داد . هر چند حالا هم داغ داغ بودم ولی حس عجیبی داشتم . نمی دونستم چه احساسیه . نمی تونستم اون زن اون شی میلی رو که داره منو میگاد ببینم ولی اونی رو که داشت مهدیسو می گایید می دیدم . به سینه هاش به موهای سرش و هیکل زنونه اش خیره شده بودم . داشتم این باور رو در خودم به وجود می آوردم که عیبی نداره . این جور زیر کیر اونا رفتن خیانت نمیشه .. این کیر با اون کیر فرق می کنه .. من با چه احساسی اومدم این جا و حالا چی شده .. مهدیس داشت کیف می کرد و منم مثل اون . ولی من یه کوچولو احساس شرم هم داشتم .. دوستم از این که پیش خودش هوس خودشو نشون بده و سر و صدا کنه عین خیالش نبود .. -اوووووههههههه مای گاد فک می .. بکن منو بکن .. طرفش هم با هیجانی شدید کیرشو که داخل کاندوم مچاله شده بود فرو می کرد توی کس مهدیس و می کشید عقب . دیدن همین صحنه واسه من کلی هیجان داشت . -چیه پریسا ... چیه لذت ببر . هرچی تو دلته بریز بیرون . از من خجالت می کشی یا از شوهرت .. بالاخره رفته . کیر رفته توی کست .. من دارم شی میل روی تو رو می بینم اگه بدونی چه با عشق داره تو رو می کنه . اون دفعه منو گاییده بود . ولی این جوری که روی تو داره کار می کنه یه جور خاصیه . می دونم تو داری بیشتر از من بهش لذت میدی .. واسه چی ناراحتی .. -مهدیس .. من یه جوری شدم . نامردی کردم . مهران نمی دونه من الان زیر کیر یکی دیگه ام -دیوونه صد دفعه بهت گقتم اینا همون زنای کیر دارهستند . اصلا اونا رو مرد حساب نکن . تازه از کجا می دونی شوهرت الان تهرون داره چیکار می کنه . این مردا یه پدر سوخته ای هستن که منتظرن زنشون بره بیرون فوری بند آب میدن -نه مهران این جوری نیست .. -خب باشه این جوری نباشه .. اون شی میله دو تا دستاشو محکم به کونم فشار داد طوری که حس کردم این فشار رسیده به کس من و لذتشو چند برابر کرد .. بی اختیار صدای منم در اومد ولی دیگه هر چی رو که دوست داشتم بلغور می کردم . راست می گفت مهدیس . مگه ما زنا موقع سکس با شوهرامون ابراز احساسات و هوس نمی کنیم ؟/؟ ما همه مث همیم . خلاف که نمی کنیم . همون هیجانی رو که من دارم خواهرام هم دارن . مهدیس هم داره .. یک زن چینی هم داره و این دو تایی که رو ما سوارن . حالا هر چی که می خوان بهشون بگن .. فقط فرق اونا با ما در اینه که اونا به جای کس کیر دارن .. -عزیز .. محکم تر .. محکم تر .. بکن .. وووووویییییی سوختم سوختم .. طرف به هیجان اومده بود . طوری که حس کردم کیرش عین یک موتور داخل کسم به حرکت در اومده . مهران به این سرعت منو نمی گایید .. -اوووووهههههه نههههههه .نهههههههه مهدیس جون .. خیلی حال میده . چه لذتی ! شوهرم منو این جوری نمی کرد .. چقدر زود دارم سر حال میشم .. کیرش خیلی کوچیک تر و لاغر تر از کیر مهرانه ولی این چقدر زود داره منو حال میاره .. -آره عزیز همین کارشو خیلی خوب بلده . اون دفعه منو هم زود سر حال کرده بود . اونا قلق کار رو دارن . بیش از اونی که بکن باشن یک روان شناسن . می دونن با هر کی چه جوری بازی کنن . تمام شونه هامو می مالوند . ولی وقتی دستاش رو کون من قرار گرفته و با اون بازی می کرد بیشتر از هر وقت دیگه ای به هیجان میومدم .واسه خودم و واسه اونی که داشت منو می کرد حرف می زدم . دیگه روم پیش مهدیس هم باز شده بود .. تمام بدنم گرم افتاده بود ولی خیلی حال می داد . چشامو بستم . یه لذت طولانی و ادامه دار . طوری که دیگه زبونم قفل شد . حس کردم دیگه نمی تونم حرفی بزنم و چیزی بگم . دور و بر کسم خیس خیس بود . با این که میانه خوبی با کاندوم نداشتم و قرص می خوردم ولی طوری منو می کرد که اون تیکه کاندوم به اون صورت توی ذوق نمی زد .. وگرنه تا به این حد اوج نمی گرفتم .. لذت ادامه داری به سراغ من اومد . ضربات گایشی , شدید تر و سریعتر شده بود .. یه حرکت انفجاری رو بالای کسم حس کردم اگه کیرشو می کشید بیرون آب کسم با فشار می ریخت بیرون ولی در اون شرایط در یه حالت نرم تری از گوشه های کسم زد بیرون ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۶ول کنم نبود همین جور داشت منو می کرد .. خوشم میومد .. -واااایییییی مهدیس خوشم میاد یکی منو بگیره سوختم .. واااااااییییییی .. بکش بیرون سوختم بکش بیرون و اون همچنان داشت به گاییدنم ادامه می داد تا این که یواش یواش سرعتشو یواش تر کرد و با این کارش نشون داد که خیلی راحت می تونه به طرفش حال بده و تجربه زیادی در این کار داره . خوابو به چشام آورده بود . دلم می خواست همچنان منو بمالونه . ولی حس کردم یه کیرکلفت ولی نه زیاد بلند اومده با چاک بالای کونم داره بازی می کنه و جند بار خیلی آروم اونو از پایین به سمت بالا روی چاک کونم می کشیدو سر مرز کمر می ایستاد و بعد بر می گشت عقب و این حرکت رو از نو شروع می کرد . چقدر این حرکت به من حال می داد یه مزه ای می داد که داست دیوونه ام می کرد . دلم می خواست دوباره کیرشو فرو کنه توی کسم . کاندومشو کشیده بود بیرون . از اونجایی که کیرش بیرون اومده بود احساس امنیت می کرد .. دستاشو هم گذاشته بود دو طرف کونم و اونو به کیرش فشار می داد و یه لحظه حس کردم که قطرات آب کیرشه که داره روی کون و کمرم می ریزه .. صداش شبیه زوز ه های شغال بود می دونستم داره حال می کنه و از من لذت می بره . حرکات و صدا هاش اینو به خوبی نشون می داد .. منو تمیزم کرد و ماساژو از نو شروع کرد .. -آخخخخخخخخخ مهدیس .. تو چیکار داری می کنی . خوش به حالتون هنوز در حال گاییدن توهه . -خوش به حال تو پریس جون که زود ار گاسم شدی احساس سبکی می کنی . من خوشم میاد ولی نمی دونم چرا قفل کردم دوست دارم آبم بیاد .. .. میگم یه چیزی ازت بخوام نه نمیگی ؟/؟ الان از وقت ما هنوز مونده که بتونیم بازم حال کنیم . اگه عیبی نداره اونی رو که تو رو کرده بفرستش سراغ من .. جبران می کنم . اگه حالمو جا آورد که جبران می کنم . دلم نمی خواست شی میل من از پیشم تکون بخوره ولی رو در واسی گیر کرده قبول کردم که اون همچین کاری بکنه . طرف من رفت رو دهن مهدیس .. مهدیس سرشو آورد بالا و در همون حال که داشت از پشت و در حالت خوابیده کس می داد ساک هم می زد . چه صحنه با حالی شده بود . منم پا هامو به صورت هشت باز کرده و کف دستمو رو کس می کشیدم . مهدیس با اشاره دست حالیم کرد که یه دور بگردم و به جای دمرطاقباز قرار بگبرم این جوری راحت تر می تونم با کسم ور برم . راست هم می گفت چرا این چیز ساده به عقل من نرسیده بود . شی میل من با دستاش موهای مهدیسو نوازش می کرد کیرشو که دوباره سفت شده بود از دهن مهدیس بیرون کشید تا اون بتونه حس خودشو بده بیرون . .. اون پشتی هم سرعتشو زیاد کرده بود .. -آخخخخخخخخ منو ببخش پریسا نزدیکه .. نزدیکه .. دارم ردیف میشم .. همین دمه .. فقط چند لحظه صبر کن .. اومد .. اومد آخ کسسسسسسسم .. دیگه کارم تموم شد .. ووووووییییییی .ووووووویییییییییی سوختم ..سوختم . خواهش می کنم .. طرف کیرشو کشید بیرون و کاندوم رو به سمتی انداخت . کیرو گذاشت لای سینه های مهدیس و در حالی که اونم با صدای نازکی داشت حس خودشو نشون می داد لای سینه های مهدیس خالی کرد . یه دقتی به رنگ آب کیر اون نشون می داد که انگاری مثل آب مردا رنگ شیری خالص نداره و رگه های زردی هم درش دیده میشه . مثل شیری که بخواد کره بده . چه جونی داشتند این دو نفر . اومدن سراغ من .. حریص شده بودم . حالا هر دو تا کیر رو می خواستم .. قمبل کردم تا نفر دوم کیرشو راحت تر بفرسته توی کون من .. کیرش کمی شل شده بود ولی اون قدر جا داشت که بتونه قسمتی از اونو هم که شده به خاطر دلخوشی من و خودش توی کسم فرو کنه .. از داخل آینه که نگاه می کردم دستشو گذاشته بود زیر بیضه هاش و سر کیرشو اول به کونم فشار داد . نمی تونست کیر رو بکنه تو کونم و راستش در اون لحظه منم دوست داشتم با کسم ور بره هر چند کون دادن هم به جای خود لذت خودشو داره . این کاندومی هم که دوباره سر کیرش کشیده بود این کیررو پیچونده بود . به هر مصیبتی بود تونست یه قسمت از کیر رو بکنه توی کوسم .. نفر قبلی هم که اومد رو بدنم و مالش منو شروع کرد . دوباره همون حس قشنگ دقایقی پیش در من زنده شد ولی کیر اونا در حد و اندازه هایی نبود که بخواد بیش از اندازه بهمون حال بده . با این حال خیلی مزه داد و من و مهدیس با یه احساس آرامش و سر زندگی خاص بدون این که احساس کوفتگی هم کنیم با بدنی آماده و قبراق از اونجا اومدیم بیرون .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی