سلام و درودشاهین هستم درخواست ایجاد یک تاپیک در بخش داستان هاس سکسی داشتم که نویسنده خودم هستماسم داستان:شاهین و ماجراهای بی نظیرداستان در دو فصل هستش و هر فصل بین ۸تا۱۲قسمت داره که مقداری از داستان رو نوشتم (به احتمال زیاد فصل سوم هم نوشته میشه)موضوع داستان:خاطرات نوجوانی،گی،محارم،و سکس فامیلی هستشممنون از ادمین ها و مدیران خوب سایت لوتی🙏🏻
1.سلامشاهین هستم 19ساله از یکی از استان های غربی کلا ما خانواده ی پدریمون در یک روستا زندگی میکنیم که پدربزرگم روحش شاد در حدود چهل پنجاه سال پیش اون زمان مثل زمان های قدیم با زور و دعوا زمین واگیر میکردن و پدربزرگ من با برادرانش حدود 6 هکتار و خورده ای زمین واگیر کردن و دو هکتارش سهم پدر بزرگم بوده.در اون زمان همه ی دو هکتار رو تبدبل به باغ گردو میکنه و حدود سی سال پیش بین بچه هاش تقسیمش میکنه و بچه ها هم هرسال با درامدی که داشتن به زمین ها و باغ هاشون اضافه کردند و کلا درامد خانوادگی از باغ و زمین هاست.پدربزرگم چهار پسر و سه دختر داشته که پدر من سومین فرزندش بوده و من هم نوه ی چهارمش هستم و یک خواهر از خودم بزرگتر دارم به اسم شهرزاد.خب روستای ما تمامی خونه ها نزدیک هم هستش و همه همسایه هستن من از زمان بچگیم با پسرعموهام و دختر عموهام همبازی بودم و خلاصه همه جور بازی میکردیم تا اینکه بزرگ شدم و به سن بلوغ رسیدیم.راستش بعد مدتی از بلوغ متنفر شدم چون دیگه همه باهام صمیمی نبودن و بزرگ شده بودم و اون زمان اطلاعات کافی در رابطه با مسائل جنسی و سکس نداشتم و کسی هم برام توضیح نمیداد بعضی وقت ها که از خواب بیدار میشدم احساس میکردم شرتم خیسه و خلاصه علائم بلوغ بود.خلاصه یکسالی گذشت و من کاملا به بلوغ رسیدم و قدم بلند شد،اون موقع من حدود 12,13سالم بود که پدرم واسه تولدم یه گوشی هوآوی y320 برام خریدو خوشحال بودم و برای ریختن بازی پیش حامد رفتم که کامپیوتر داشت.حامد پسر عمو محمدم بود که 12سال از من بزرگتره و اون زمان نامزد داشت که یک ماه بعد میخواستن عقد کنن و الان هم داخل راه آهن خوزستان کار مبکنه و خونشون تو روستا نیست.خلاصه رفتم اونجا و در زدم فاطمه دختر عموم در رو باز کرد و سراغ حامد رو گرفتم که گفت خونه اس رفتم داخل پیش حامد و گوشی رو نشونش دادم و گفت بیا تا همه چی برات بریزم.بازی و فیلم خنده دار و همه چی برام ریخت و گفت که سوپر هم بریزم واست؟(تو این دوسال دیگه همه چیز رو فهمیده بودم و تو گوشی دوستم سوپر دیده بودم فقط نمیدونستم جق چیه)گفتم نه بابا واسه چیه الکی شق درد ادم میگیرع بعدش نمیدونی چکار کنی،فهمید که نمیدونم جق چیه و خلاصه همه چی رو واسم توضیح داد و گفتم والا دوس دارم ببینم ولی میترسم کسی ببینشون،گفت نترس واست گالری مخفی میندازم و منم قبول کردم و با گوشی پر سوپر برگشتم خونه.رفتم حموم و نشستم روی سکوی حموم(حموم های روستایی که میدونید چطوره اکثرا داخل حیاط و داخلش سکو داره)لخت شدم و سوپر نگاه کردم و کیرم رو مالش میدادم و جق میزدم راستش هیچ احساسی نداشت فقط اخر سر بعد حدود یه ربع دیگه دستم خسته شد و شروع کردم تند جق زدن که یه حالت قلقلک روی سر کیرم احساس کردم و یه قطره ریز که همرنگ آب بود از کیرم درومد.خلاصه دوماه بود که جق رو شروع کرده بودم و معتادش شده بودم و کیرم هم بزرگتر شده بود دیگه کم کم مدرسه ها داشت تموم میشد و یکی از دوستام که خیلی با هم صمیمی بودیم تعریف کرد که رفته خونه عموش و وقتی رفته داخل اتاق زن عموش داشته لباس عوض میکرده و به زن عموش نظر پیدا کرده و با یادش جق میزنه.راستش این حرفش بد خوره ای به جونم انداخت طوری که منم شروع کرده بودم یه دید زدن بقیه و زن عموهام و وقتی خونمون میومدن اکثرا راحت بودن و من هم دید میزدم و با خیالشون جق میزدم. و بیشتر از همه هم روی دختر عموم سوسن که دختر ناصر عمو کوچیکم بود که تقریبا هم سن خودم بود زوم کرده بودم و یاد وقتایی که بچگی دکتر بازی و امپول بازی میکردیم میوفتادم و کونشو یادم میومد و میخواستم که بکنمش.یروز که اومده بود خونمون گوشه ی حیاط زیر تخت داشتم با تفنگ بادی نشونه میزدم که وقتی منو دید اومد پیشم و گفتش که به منم یاد بده و منم گفتم باشه.اومد نشست روی تخت تفنگ بادی رو دادم بهش و کم کم در حین توضیح دادن نوشنه گیری رون گوشتیش رومیمالوندم و دیدم که عکس العملی نشون نمیده منم هی میمالیدم و کیرمم راست شده بود و توش اسلش طوری گذاشتمش که معلوم نباشه و بعدش گفت باشه یاد گرفتم بزار امتحان کنم.چندتا ساچمه زد اما نتونست بزنه گوشه حیاط طوری بود که از توی خونه دید نداشت و اگر کسی میومد صدای در معلوم بود و در حینی که سرپا داشت نشونه میگرفت از پشت دستمو گذاشتم روی تفنگ و گفتم که بزار منم کمکت کنم و کم کم اوردمش توی بغلم و نزدیک تخت بودیم،من نشستم روی تخت و اونو هم اوردم عقب که بشینه بغلم روی پاهام همون لحظه کیرم از زیر کش شلوار درومد و راست موند و اون هم عقب عقب دقیق کونشو گذاشت روی کیرم،یه لحظه شوکه شد ولی بعدش دیدم کونشو بیشتر تکون میده و قچفشار میده و کامل نشست بغلم و کیرم زیر کونش بود.شاید برای شما زیاد جالب نباشه ولی برای من که اولین تجربه ام بود خیلی خوب بود که کیرم زیر یه یه کون تپل نرم باشه و اون هم کم کم تکون میخورد که صدای در اومد و اون هم سریع بلند شد و ازم فاصله گرفت.پسر عموهام بودن که اومده بودن برای بازی توی حیاط برای بازی که دیدم که چشاش یکم خماره بهش گفتم بیا ادامه که گفت نه ممنون تا همینجاش خوب بود انشالله بعدا و یه خنده ریز کرد و رفت.منم اعصابم خورد شده بود و رفتم یه جق مشتی زدم که دیدم خیلی آب ازم میاد و فهمیدم که بخاطر این بوده که زیاد تحریک شدم،خلاصه گذشت و هرجا که خلوت میشد من سوسنو میمالیدم و دست میکردم لای قاچ کونش و اونم چیزی نمیگفت و کیف میکرد که یکروز بعدظهر خواب بودم بیدار شدم دیدم سوسن و مریم زن عموم اومدن خونمون منم خوشحال شدم وقتی دیدم ماهان(داداش سوسن که۶سالشه)باهاشون نیست و بلند شدم سلام کردم یه چایی خوردم و زنعمومو مادرم داشتن صحبت میکردن توی اشپزخونه و خواستم برم دیدم سوسن توی حال نشسته پای تلویزیون منو که دید خندید منم اشاره دادم که دنبالم بیاد رفتم توی حیاط ما پشت خونه یه انباری داریم که داخلش فرش کرده و اکثرا واسه جای غذا و استراحت کارگراس که درش سمت باغ یعنی پشت خونه باز میشه و یه راهروی کوچیک داره سمت خونه که سوسن اومدم و دنبالم داشت میمومد که اومد پیشم و اونو انداختم جلو گفتم برو بریم تو اتاقک که گفت کسی تو باغ نباشه گفتم نه بابام رفته اصفهان واسه ی کود و سم و نمیاد کسی نیست.از پشت سر که میدیدمش کونش موقع قدم ورداشتن موج میزد و زدم روش برگشت گفت نکن دردم میگیره گفتم بزار بریم بیشتر دردت مبگبره که دوزاریش افتاد و گفت نه زشته و نباید کاری کنیم که با هزار بدبختی راضیش کردم و گفتم یکم حال میکنیم فقط و اگه بدت اومد بگو تمومش کنیم بلخره راضی شد و راه افتادیم به سمت اتاقاک..............(دوستان قسمت اول چونکه اولش بیوگرافی بود و بخش سکسی نداشت انقد زیاد شد و قسمت های بعدی داستانی کاملا سکسی داریم،ممنون که میخونید🙏🏻)
با سلام وقت بخیر داستان خوبی باشه خوب خوب شروع کردی آفرین اگه با اراده و مصمم ادامه بدی خیلی از اینها ترقی می کنی اگر مقدور شد به وقت و زمان دوستان که رو پیج شما را دنبال می کنند بها بدی پسر وقت مقرر داستان اپ کنی خیلی خیلی تشکر می کنماز زحمتی که برای نوشتن داستان متحمل میشی سپاس گذار و ممنونم ارادتمند دوستان دوستار شما صنام تن
سلام ممنون از همه که وقتتون رو برای داستانم میزارید و میخونید.فردا بعدظهر قسمت جدید آپ میشه و سر فرصت برنامه آپ کردن قسمت های بعدی رو میزارم که همه بدونن قسمت بعدی کی آپ میشه.فردا بعدظهر منتظر باشید🙏🏻
داستانت در مدتی به این کوتاهی و فقط با یک قسمت حدود هفت هزار بازدید کننده داشت! امیدوارم نویسندگان قدر این همه استقبال را بدانند...
2.خب داخل راهرو راضیش کردم به شرطی که اگر خوشش نیومد ادامه ندیم.خب داشتیم سمت اتاقکمیرفتیم کونش با اینکه داخل شلوار خونگی گشادی بود ولی لرزشش کامل معلوم بود و منم با تصور اینکه الان میتونم این کون نرم رو مال خودم کنم کیرم کم کم تکون میخورد.کلید انداختم و در اتاق رو باز کردم داخل رفتیم و در رو پشت سرمون بستم و با وجود پنجره ها اتاق کامل روشن بود.از پشت با کیر شق بغلش کردم و کیرمو به کونش فشار میدادم و اون چیزی نمیگفت،برگردوندمش و ناشیانه ازش لب گرفتم،حس عجیبی بود در اون دنیای بچگانه کم کم داشتم حس های عجیبی رو کشف میکردم،بعد چند بار بوسیدن لباش دیدم که خودش هم کم کم همراهی میکنه،از پشت دستمو توی شلوارش بردم و به کونش چنگ زدم یه تکونی خورد اما محکم بغلش کردم.یادم افتاد که برای این همه معاشقه وقت زیادی نداریم سریع برش گردوندم و به سختی شلوار و شرتشو دراوردم،الان یه کون سفید مایل به برنزه بدون حتی یک تار مو جلوم بود و کیرم هم از توی شلوار شرتم رو خیس کرده بود و منتظر بود که مثل فنر از جا دربیاد،اون زمان وقتی کیرم شق بود اندازش12سانت بود و برای یه نوجوان که کامل بالغ نشده عادی بود این اندازه،از توی پورن ها حرکت های زیادی رو برای لیسیدن یاد گرفته بودم و شروع کردم به لیسیدن کصش و بعضی اوقات هم با اکراه سوراخ کونش چون یکم بو میداد اما معلوم بود که کاملا تمیزش کرده،صدای اه و ناله بلند شد فهمیدم که وقتشه هرچی اصرار برای ساک زدن کردم که گفت بدم میاد منم اذیتش نکردم ،کیرمو تف زدم و روی سوراخش گذاشتم و ناشیانه فشار میدادم اما کیرم خم میشد و داخل نمیره و به زور سرش رو داخل کردم نزدیک بود ارضا بشم که از جا پرید و گفت که باید انگشتش کنم،گفت که یکی از دوستاش براش گفته که انگشت کردن درد کم میکنهو راحت تر میره توش.شروع کردم انگشت کردنش که گفت کافیه و سوراخشو پر تف کردم و یه لیس زدم و کیرمو هم اماده کردم و روی سوراخش گذاشتم و با تمام وجود فشار دادم و بغلش کردم و کیرم تا ته رفت داخلش،خیلی حس خوبی بود یک حلقه گوشت دور کیرم بود و گرمای سوراخش لذتشو بیشتر میکرد و همون لحظه من ارضا شدم و محکم بغلش کردم و روش افتادم.بهم گفت که الان مشکوک میشن سریع جمع و جور کن خودتو منم بلند شدم گفتم تو بروتوی حیاط و بشین لبه حوض و البالو هایی رو که اوردم بشور که شک نکنن و اگر اومدن تو حیاط تورو ببینن و اگر سراغ منو گرفتن بگو همون موقع رفته بیرون دیگه نیومده.وقتی که بلند شد گفت که کونش درد میکنهو میسوزه و لنگان لنگان میرفت و خندیدم بهش گفت نخند بیشعور بهش گفتم برو البالو هارو بشور.خلاصه همین کارو انجام داد و من هم رفتم داخل باغ و روی سکو یه قالی انداختم و همه کارهایی که کرده بودیم رو مرور میکردم و از خستگی یه چرت زدم.با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم دیدم که مادرمه یک لحظه ترسیدم و جواب دادم که گفت کجایی؟ گفتم اومدم باغ حوصلم سر رفته بود،که خداروشکر چیزی نفهمیده بودن و گفت که میخواد برم مغازه چندتا چیز احتیاج داشت.رفتم همه چیزارو خریدن و خونه در زدم که سوسن درو باز کرد گفتم به به پرنسس چطوری؟ خندید و گفت بیشعور کونم درد میکنه هنوز گفتم دفعه بعد از خجالتت درمیام گفت مگه دفعه بعد هم وجود داره؟گفتم با یکبار که خلاص نمیشی....................