rezarezaee:
تو دوران نوجوونی با شرتهای خیلیها زدم از زنداداش و خاله و دختر خاله و زندایی و مستاجر و همسایه و .... یعنی در واقع سوژه های جقم را که دور و برم بودن سراغ شورتشون میفرفتم البته سعی کردم روشون نریزم مگه چند مورد که تو شورتها تو حموم بودن و خیس ریختم و همونجا شستم البته نمیدونم متوجه شدن یا نه چون کسی به روم نیاورده یا فهمیدن و جدی نگرفتن
در زمان نوجوونی ما تو یه کوچه ای زندگی میکردیم که همه خونه ها دو طبقه بود و پشت بامها به هم راه داشت یه همسایه داشتیم چن تا دختر داشت یه همسایه هم داشتیم یه پسر سن بالای حشری داشت
همسایه دختر دارمون شورت و کرستشون رو روی بند لباس پشت بام مینداختن خشک بشه این پسره هم شبها چن تا پشت بوم رو رد میکرد می رسید به خونه اونا جق میزد آبشو میریخت تو شورت و کرست دخترها
بعد چن بار دخترا متوجه شدن به داداششون گفتن یه شب کشیک واستادن یقه پسره رو موقع جق زدن تو پشت بوم گرفتن غوغایی شد تو محل