ارسالها: 343
#1
Posted: 28 Aug 2010 12:49
مبارزه با خشونت علیه زنان
آیا زنی را می توان پیدا کرد که تاکنون مورد آزار یا خشونت جنسی قرار نگرفته باشد؟
بسیاری از زنان در زندگی شان دست کم یک بار این تجربه را داشته اند، تجربه ای که یا هیچ گاه بیان نمی گردد و یا اصلآ آزار و خشونت دانسته نمی شود.
سکوت در برابر این تجارب بیان گر این واقعیت است که تابوی مسئله و خشونت جنسی در جوامعی همچون جامعه سنتی ایران هنوز به قوت خود باقی مانده است و کماکان به عنوان مسئله ای شخصی و اندرونی جلوه گر است. این فرهنگ حتی بیان خشونت جنسی علیه زنان را یک ننگ می داند. بدین گونه است که اگر هم گاهی درباره سوءاستفاده و خشونت جنسی علیه زنان می شنویم اما به ندرت می توانیم سراغی از این واقعیت در مطبوعات و رسانه ها بگیریم. به دلیل جریحه دار نشدن عفت عمومی و ترس از شکستن قبح آن دولت ها سعی می کنند تصویری بسیار منزه از خود و جامعه نشان دهند.
باوری نسبتآ جمعی در جامعه وجود دارد که معتقد است "این مرد است که با زن سکس می کند" پس رابطه سکسی وجود دارد که مرد فاعل و زن مفعولش است. عقیده ای بدین سان می تواند نتایج رفتاری مختلفی در مردان و زنان به وجود آورد. در مردان می تواند به شیء انگاری زنان منجر شود، تصویری از زن که باید به مرد لذت جنسی دهد، در واقع زن به صورت کالایی مطلوب در می آید که وسیله ای برای ارضای نیاز های مردان است. بد تر آن که این تصور توسط باورهای عمومی و قانون تقویت می شود. باوری که مردان را از نظر جنسی فعال و شهوت شان را غیر قابل کنترل میداند و قانونی که تمکین جنسی را یک بار در هر چهار ماه برای مرد و شب و روز برای زن دانسته است. این ها همه باعث شده که مردان در چهارچوب دیوارهای خانه ، زن را مایملک خود بدانند و هر گونه برخوردی با آن را روا دانند و گاهی حتی ندانند که رفتارشان نوعی خشونت جنسی است.
بسیاری از زنان هم در شرایط مشابه دچار خشونت جنسی می شوند؛ بدون آن که خود بدانند. زنی که باور دارد باید در برابر شوهرش تمکین کند، وقتی شوهرش خشونت جنسی نسبت به او اعمال کرده و در شدید ترین نوعش به او تجاوز می کند احساس نمی کند که تجاوزی صورت گرفته و اگر هم حس بدی داشته باشد آن تجاوز نیست چرا که وظیفه اش را در برابر شوهرش انجام داده است. در واقع وقتی بحث ارادی بودن و تمایل به رابطه جنسی در مورد زنان بی اهمیت قلمداد و از لحاظ قانونی یک وظیفه دانسته شود، به لحاظ روحی هم تبدیل به یک وظیفه می شود. "باید شوهر را ارضاء کرد و گرنه می رود سراغ زنی دیگر".
مورد دیگر فرهنگی است که خود زنان را مقصر می¬داند، ترس از انگ خوردن از سوی دیگران با این نگرش که قربانی مقصر است، "چه کردی که شوهرت این کار را کرد، چه پوشیده بودی، چه جور خندیدی یا نشستی". تربیت غلطی که قابلیت دفاعی زن را پایین می آورد، چونمدام احساس می کند تقصیر خودش بوده .از بچگی به او گوشزد شده که دختر بدی هستی چون بد نشستی، بد خندیدی و... پس اگرمورد تجاوز و سوء استفاده جنسی یا خشونت جنسی هم قرار گرفت مقصر خودش است چون اوست که باعث تحریک جنسی مرد شده. اما کسی نیست که بگوید چرا مردان به خود اجازه چنین رفتاری را می دهند و این متجاوز است که فارغ از ظاهر، اعمال و رفتار قربانی، مسول رفتارش است.
بد بختانه این باور غلط منجر به خشونت زنان بر علیه زنان هم می شود که دامنه آن از سطح خفیف تری همچون ندادن حق انتخاب پوشش از سوی مادر و اعضای خانواده تا سطوح شدیدتری مثل گزارشی که در سایتی به این مضمون خواندم، گسترش دارد:
"در برخی از کشورهای آفریقایی وحشت از تجاوز جنسی به زنان و دختران چنان در تار و پود جامعه رخنه کرده است که گاه مادران برای پیشگیری از آن به راه هایی متوسل می شوند که فقط می شود آن را به کابوس تشبیه کرد. در برخی از این کشورها سینه های دخترانی که در آستانه بلوغ قرار دارند توسط مادران به وسایل گوناگون از میان برده می شود تا سبب تحریک مردان نشود. مادری به یک مددکار آلمانی گفت این کار را از وقتی که دخترانش هشت ساله بودند شروع کرد. «سنگ آسیاب رادر آتش داغ می کردم و محکم روی سینه هایشان می گذاشتم که بزرگ نشوند.» در کامرون از هر چهار دختر جوان یک دختر زیر این شکنجه قرار می گیرد تا از جذابیت جنسی اش کم شود.
این گونه روش ها در مواردی به عفونت، سرطان سینه و ازمیان رفتن کامل هر دو سینه می انجامد. مادر این دختران هشت ساله می گوید «مادر من و مادر تمام دخترهای ده ما این کار را می کنند.» اغلب این دختران قادر به تغذیه شیر به نوزادان شان نمی شوند و نوزادان در اثر سوء تغذیه تلف می شوند. ۳۸ درصد دختران پیش از یازده سالگی مورد این شکنجه ها قرار می گیرند. با اینهمه هنوز ۴۱ درصد از زنان با این عمل موافق اند. این مددکار می گوید می ترسد کار به اینجا تمام نشود و در آینده مادران، برای حفظ دخترانشان از تهاجم مردها، بینی یا لب و اعضایی را که تصور می کند ممکن است سبب جلب نظر مردان شود، بردارند." خشونت جنسی پدیده ای است که به عنوان امری خصوصی از گذشته های بسیار دور در بین جوامع مختلف وجود داشته است. اما از دستاوردهای مبارزات زنان است که این پدیده به عنوان معضلی اجتماعی مطرح شده و برای آن به دنبال راه حل گفتمان اجتماعی است.
خشونت جنسی هر گونه رفتار غیر اجتماعی است که از لمس کردن تا تجاوز را در بر می گیرد. به عبارتی به هر نوع رفتار خشن جنسی یک فرد نسبت به فرد دیگر علی رغم مخالفت وی اطلاق می شود و می تواند با انگیزه تهدید، سوء استفاده، صدمه و آسیب جنسی انجام پذیرد.
رابطه جنسی اجباری پس از ازدواج، تجاوز جنسی، تن فروشی اجباری، ازدواج های زودهنگام، ختنه زنان، تست باکره گی، اجبار برقراری رابطه جنسی در ایام عادت ماهیانه و مواقع مریضی، توقعات غیر متعارف(مانند مرد مسنی که زن جوانش را مجبور به خوردن مدفوعش هنگام سکس می کرد)، حاملگی اجباری و ...کلیه اعمالی که عملآ بدن زن را تحت کنترل قرار می دهند و نحوه استفاده زن از بدنش را تعیین می کنند را می توان خشونت جنسی دانست. کشتار نوزادان دختر و انتخاب جنسیت نوزادان هم نوعی دیگر از خشونت جنسی است.
در هر محیطی که زنان و دختران حضور داشته باشند خشونت جنسی می تواند رخ دهد. خشونت جنسی ممکن است در خانه توسط محارم، خویشاوندان و همسایگان و یا در محیط کار توسط همکاران و کارفرمایان و یا توسط غریبه ها در جاهای دیگرصورت پذیرد. اما همان طور که مشهود است این نوشتار بیشتر تمرکزش بر خشونت جنسی درون خانواده است که بیشتر از سوی افراد خانواده و یا در چهارچوب یک رابطه نزدیک میان زن و مرد اعمال می شود.
هر چند که معمولآ خانواده را امن ترین محیط برای زندگی و رشد و شکوفایی فرد می دانند ولی تجربه بسیاری از زنان نشان می دهد که محیط خانگی خیلی هم محل امنی برای آنان نبوده است. عدم حمایت از قربانیان خشونت جنسی، سانسور شدید حکومتی و خود سانسوری قربانیان همگی باعث شده تا هیچ گونه آمار دقیقی در کشورمان از میزان خشونت جنسی در خانواده نداشته باشیم هر چند که در کشورهای دیگر هم آمارها خیلی دقیق و کامل نیست. در هر حال با نشان دادن آمارهای گرفته شده در سایر کشورها شاید بتوان حدس زد که در کشورمان چه خبر است.
وضعیت ۲۴هزار زن در ۱۱ کشور جهان نشان می دهد اغلب این زنان از سوی والدین بزرگ تر و شوهران شان بسیار بیشتر از افراد دیگر مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته اند.
آمار جهانی نشان می دهد که از هر ۳ زن یک نفر در طول عمر خود به زور و یا با کتک وادار به رابطه جنسی شده است.
تحقیقات نشان داده است که بیشتر زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند در هنگام تجاوز در محلی بوده اند که تصور می کردند امن است و توسط افرادی مورد تجاوز قرار گرفته اند که مورد اعتماد بوده اند.
۸۰ درصد تجاوزها بین آشنایان اتفاق می افتد.
۹۰ درصد از بچه های مورد تجاوز قرار گرفته متجاوز خود را می شناسند. تقریبآ نصف آن ها از اعضای خانواده هستند.
برای حدود یک چهارم زنان آغاز خشونت از همان شب اول ازدواج و یک چهارم دیگر در همان هفته اول ازدواج است.
در سویس از هر پنج نفر یک نفر مورد خشونت جنسی قرار گرفته است.
بین دختران باردار ۱۲ تا ۱۶ ساله پرویی،۹۰ درصد آبستنی این دختران ناشی از تجاوز جنسی از سوی بستگان نزدیک و عمدتآ در درون خانواده بوده است.
سازمان بریس که برای حقوق کودکان در سوئد کار می¬کند در گزارشی اعلام کرد که از هر ۱۰ تجاوز ۶ مورد آن در محیط خانه و توسط پدر بیولوژیک دختر صورت می گیرد و در اغلب موارد مادر یا مادر خوانده از موضوع آگاه است اما هیچ کاری انجام نمی دهد و هیچ دخالتی نمی کند.
بی تردید خشونت و آزار جنسی زنان به عنوان یکی از انواع انحرافات اجتماعی، از عوامل مهم اختلال امنیت فرهنگی، اجتماعی، نظم و انتظام جوامع محسوب می شود. خشونتی که در خانواده توسط همسر، برادر، پدر به وقوع می¬پیوندد شاید برای قربانی بیشترین عواقب روانی را داشته باشد. اما در کل در زیر به گوشه ای از پیامدهای خشونت جنسی اشاره می شود.
خشونت جنسی آثار زیان بار جدی بر سلامت جسمی قربانی دارد. از آسیب های وارده به اندام های تناسلی، مقعد، دهان و گلو تا موارد شدید که می تواند منجر به مرگ شود. خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی همچون ایدز، سفلیس، سوزاک و... . زنانی که این گونه خشونت مخصوصآ نوع حاد آن را به صورت تجاوز تجربه می¬کنند ممکن است در آینده به درد مزمن لگن، درد شکم، نشانگان دفع تحریک دچار شوند. نشانه های جسمی و بدنی دیگر بعد از تجاوز می¬تواند شامل اختلالات خواب، دل آشوبی که بیشتر به صورت حالت تهوع است، سردرد و درد عضلانی اسکلتی، آزردگی واژن اشاره کرد.
آثار روانی که شاید بسیار ماندگارتر از دیگر آسیب ها باشد می تواند شامل موارد زیر باشد :
شوک احساسی، انکار، کابوس های شبانه، خاطرات ناخواسته یا فکر کردن درباره خشونت، عدم توانایی در تصمیم گیری، احساس گناه(قربانی مقصر است)، نا امیدی، افسردگی، ترس، نگرانی، عصبانیت، عدم امنیت، احساس بی حرمتی، ترس از خیابان یا خانه، احساس منفی به مردان، روابط آشفته با افراد ناهمجنس، ترس از تنهایی و... آسیبهای جنسی هم از تبعات این گونه رفتار هاست که تجربه خشونت جنسی می تواند باعث شود قربانی دیگر لذتی در تجربه جنسی نیابد و آن را گونه ای از شکنجه بداند، این مسئله می تواند زندگی یک فرد را کاملآ دگرگون کند. بارداری های ناخواسته، آسیب های اجتماعی و خانوادگی، فرار از خانه و ...می تواند از دیگر پیامدهای خشونت جنسی علیه زنان باشد. هر چند که تن و جان های مورد آزار جنسی قرار گرفته در طول زندگی خود این آسیب ها را به همراه دارند و این صدمات به راستی قابل اندازه گیری نیستند.
در ایران برای مقابله با این گونه خشونت ها در خانواده نه تنها قانون درخوری وجود ندارد بلکه قوانینی وجود دارند که خودشان می توانند زمینه ساز خشونت علیه زنان باشند. در صورتی هم که زن بخواهد برای خشونتی که در خلوت خانه رخ داده شکایت کند باید آن قدر مدرک و شاهد بیاورد و مراحل پر پیچ و خم را طی کند که از کرده خود پشیمان شده و سرانجام به همان خانه ای که مورد خشونت واقع شده بود بر می گردد ،چون امکان اخذ چهار بار اقرار یا فراهم آوردن چهار شاهد در مواردی که خشونت جنسی در خلوت اتفاق افتاده گاه غیر ممکن است. در قوانین بعضی از کشورها از جمله سوئد مرد نمی تواند بدون رضایت زنش با او رابطه برقرار کند و اگر این اتفاق علی رغم مخالفت زن رخ هد عمل مرد تجاوز محسوب می شود و دارای مجازات کیفری است. هر چند تنها به مدد اصلاح و تغییر قوانین نمی توان جایگاه فرودستانه زنان را در جامعه ارتقا داد ولی تغییرات ساختاری در قوانین می تواند پیش شرط حرکت های بعدی به نفع زنان محسوب شود.
متجاوز به عنف، متجاوز به عنف است و این مسئله ارتباطی به رابطه خویشاوندی ندارد پس ازدواج نباید حق یک زن را برای حمایت در مقابل خشونت را از بین ببرد. پس با اقدام جهت تصویب قانونی در جهت محکومیت تجاوز شوهر به زن می توان به نتایج مفید آن در آینده امیدوار بود. باید برای انسان بودن مبارزه بیشتری کرد.
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 208
#2
Posted: 25 Dec 2010 14:18
راهکارهايی براي کسانی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته اند
آزار و سوء استفاده جنسي به هرگونه ارتباط جنسي با فردي گفته مي شود که به سن شناخت و يا قانوني نرسيده باشد. حتي نشان دادن تصاوير مستهجن و لمس کردن ناحيه تناسلي کودک به قصد لذت بدن و يا لذت دادن به کودک يا وادار کردن وي به کاري که باعث لذت جنسي بزرگسال مي شود، سوء استفاده جنسي تلقي مي گردد. به تعريف ديگر اگر از کودکي بپرسيد رابطه جنسي چيست و او نتواند آن را تعريف کند، و نتواند از روي شناخت کافي رابطه جنسي را رد کند و يا به آن تن دهد، داشتن رابطه جنسي با اين شخص درست نيست.
اکثر آزار ها و سوء استفاده هاي جنسي از کودکان در محيط خانواده و يا توسط فردي انجام مي شود که به کودک نزديک است. بنابراين والدين بايد کاملا هوشيار باشند که فرزندشان وقت خود را با چه کسي مي گذراند و اگر فرزندشان موضوعي اين چنيني را با آنها در ميان گذاشت حتي اگر نمي توانستند از ترس آبرو و براي حفظ خانواده موضوع را با شخصي در ميان بگذارند و کاري در اين مورد بکنند، حداقل به صحبت هاي کودک گوش کنند و به او اطمينان بدهند که تقصير متوجه او نبوده و شما حرف او را باور مي کنيد و در ضمن مراقب باشيد که فرزندتان با فرد مهاجم تنها نماند.
در شرايطي که کودک مورد آزار جنسي والدين است سخت ترين شرايط را دارد. بدليل اينکه پدر و مادري که بايد از او حمايت کنند و از حق او دفاع کنند در واقع اين حق را پايمال کرده اند و کودک چون جايي را ندارد که به آن پناه ببرد بايد تن به چنين رابطه اي بدهد و تمام احساس خشم و يا حقارت و ناراحتي اش را تا سني که بتواند از آن محيط خارج شود فرو بخورد. اثرات اين شرايط بعضا مدت ها کار مستمر با يک متخصص روانکاو را مي خواهد تا فرد بتواند به احساس گناه و بي کفايتي اش غلبه کند.
برخي از کودکان ممکن است تحت تاثير ترس، بر اثر تهديد و يا صرفا بخاطر جلب محبت فرد بزرگسال تن به چنين روابطي بدهند و براي مدت ها هم اين رابطه را در خفا ادامه دهند. بعضي حتي ممکن است از نظر جسمي از اين تماس لذت ببرند (بهرحال اعضا تناسلي داراي حس لذت بخش هستند) اما اين لزوما به آن معنا نيست کودک از اين ارتباط لذت جنسي مي برد چون بچه هيچ درکي از اين قضيه ندارد و هيچ گونه حقي را براي فرد بزرگسال ايجاد نمي کند.
تمرين موثر براي افرادي که مورد چنين آزارها و يا سوء استفاده هايي بوده اند اين است که :
1 - چنانچه مي توانيد با شخص آزار دهنده روبرو شويد (نه با خشونت) و براي او روشن کنيد که در حاليکه آن آزار را بر شما تحميل مي کرده احساس شما به عنوان يک بچه چگونه بوده، نسبت به خودتان، فرد آزار دهنده و اطرافيان و بعد اثري که آن عمل تا امروز بر روي شما داشته را برايش شرح دهيد و بگذاريد کامل بداند که حرکتي که کرده چطور بر روي يک انسان ديگر تاثير گذاشته و مسئوليتش را بپذيرد.
2 - اگر رو در رو صحبت کردن با اين فرد برايتان ممکن نيست مي توانيد برايش نامه بنويسيد و يا به او تلفن کنيد.
3 - اگر با هيچ کدام از حالت هاي بالا راحت نيستيد، مي توانيد نامه را بنويسيد (با تمام جزئيات که در آن سن چه حسي داشتيد و همچنين در حال حاضر که فردي بالغ هستيد چه حسي به آن فرد و اتفاقي که افتاده داريد). با خودتان رو راست باشيد و سعي کنيد تا جايي که ممکن است تمام احساساتتان را نام گذاري کنيد و بر روي کاغذ بياوريد. ببينيد که آيا احساساتي که در آن زمان به عنوان يک بچه بي دفاع داشته ايد با احساسات مرد و زن بالغي که درحال حاضر هستيد تفاوتي دارد. مثلا آيا احساس حقارتتان به خشم تبديل شده؟
در جاي جاي نامه به خودتان يادآوري کنيد که شما در آن زمان قدرت دفاع از خودتان را نداشته ايد و تنها يک بچه بوده ايد بنايراين تمام گناه و مسئوليت و بار خطا بر روي دوش فرد آزار دهنده (مهاجم) بوده. بعد نامه را با همان احساسي که داريد (عصبانيت، افسردگي،و غيره) ريز ريز کنيد و حتي مي توانيد آن را آتش بزنيد و يا به آب روان بدهيد. به اين صورت با آن واقعه روبرو شده ايد، آن را شناخته ايد و ديگر آن واقعه زندگي شما را کنترل نمي کند. حالا به سمت آينده اي مي رويد که خودتان چگونگي آن را تعيين مي کنيد. (اگر فرصت داريد حتما به برنامه گوش کنيد و تجربيات شنوندگان را در اين زمينه بشنويد).
4 - در طول انجام اين تمرينات بهتر است يک دوست، مشاور و يا فردي که به او اطمينان داريد شنونده ي احساسات و حرف هاي شما باشد. اکثر افرادي که تجربه آزار و سوء استفاده جنسي دارند اين فرصت را نداشته اند که موضوع را با کسي در ميان بگذارند بنابراين داشتن فردي که صحبت هاي شما را بشنود و باور کند در هر سني که باشيد کمک کننده است.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#3
Posted: 25 Dec 2010 20:41
آزار و سوء استفاده جنسی
اکثر افرادی که مورد آزار جنسی و يا حتی آزار جسمی قرار گرفته اند حس ميکنند که بدنشان از آنها گرفته شده است آزار و سوءاستفاده جنسی در حالت کلی زمانی اتفاق می افتد که يک فرد بدون اطلاع و يا رضايت فرد ديگر از او لذت جنسی ببرد طوری که باعث تحقير شخص شده و يا به شخص آسيب روحی و يا جسمی وارد شود.
آزار و سوءاستفاده جنسی درجات مختلف دارد. آزار جنسی ميتواند جزو دسته جرم ها تلقی شود و جوامع مختلف مجازات های متفاوتی را برای افراد مجرم در نظر می گيرند.
آزار های جنسی به سه دسته تقسيم ميشوند :
۱- آزارهای جسمی : يعنی چنانچه فردی شخص ديگر را مجبور به برقراری ارتباط جنسی کند در حالتی که فرد مايل به برقراری اين ارتباط نباشد) تجاوز جنسی(و يا دستمالی کردن فرد ديگر در صورت عدم آگاهی و يا رضايت فرد.
۲- آزارهای روانی و روحی : يعنی کلماتی به کار برده شود که باعث احساس تحقير شخص ديگر شود مثل متلک گويی، و يا دنبال کردن فرد و آزارهای تلفنی که شخص را مورد فشار روانی قرار دهد. يا حتی اگر فردی در حال تعويض لباس باشد و فرد ديگری بدون اطلاع وی به تماشای او پرداخته و لذت جنسی ببرد يک نوع از سوءاستفاده جنسی را مرتکب شده.
۳- سوء استفاده از موقعيت و اعتماد طرف مقابل در اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی : مثلا فرد بزرگسالی که از بی دفاع بودن کودکی استفاده ميکند و يا بدليل نسبتی که با وی دارد او را به برقراری ارتباط جنسی تشويق و يا وادار ميکند. مثل معلم، پدر و مادر، و اقوام يا رئيسی که از موقعيت خودسوء استفاده کرده و کارمند خود را تحت فشار قرار ميدهد.
هرگونه تعرض به فضای خصوصی افراد بدون درک آنها از شرايط وخواست آنها که باعث وارد آمدن فشار روحی و احساس تحقير در فرد شود آزار و سوءاستفاده جنسی است. بنابراين متلک گفتن، دستمالی کردن افراد و بوق زدن و چشم چرانی،ايستادن بر سر راه افراد و مزاحمت های خيابانی و مسائلی از اين دست هم جزو آزارها و سوئاستفاده های جنسی بشمار می روند.
برخی افراد براثر ناآگاهی از قوانين و مناسبات قابل قبول اجتماعی دست به چنين کاری می زنند و برخی ديگر دچار اختلالات روحی و يا روانی هستند که آنها را به سمت ارتکاب به اين اعمال ناپسند سوق می دهد.
سارا ونازنين :
در فرهنگ هايی که آموزش جنسی شرايط روحی طرف مقابل را در بر نمی گيرد موارد آزار جنسی شايع تر است.البته آمارهای مربوط به اين مسئله دقيق نيستند چون به دلايل زيادی از جمله دلايل زير افراد ممکن است.
گزارش اين وقايع به مقامات را در اولويت قرار ندهند :
- فرد نميداند به کجا و چه کسی مراجعه کند
- فرد نميداند که اين کاری که انجام شده آزار جنسی بوده و کاری نيست که همه انجام می دهند
- ترس از آبروريزی و شکستن حرمتهای فاميلی و خانوادگی
- ترس از اينکه متهم به دروغگويی و هرزگی شود
- فرد آزار دهنده شخص را تهديد کرده که اگر موضوع را بازگو کند خودش و يا عزيزانش تاوان آن را باز پس خواهند داد
افرادی که مورد آزار جنسی قرار گرفته اند بسته به نوع اين آزار و اثری که روی آنها داشته ميتوانند دچار اختلالات ريشه دار جنسی شوند بطور مثال فردی که بخصوص در دوران خردسالی و يا نوجوانی مورد آزار بوده در برقراری ارتباطات جنسی در آينده ممکن است دچار يک و يا چند مورد از اين حالات شود:
- از برقراری ارتباط جنسی واهمه داشته باشد
- از برقراری ارتباط جنسی بشدت سرباز بزند
- به رابطه جنسی به عنوان يک وظيفه نگاه کند
- در برانگيخته شدن جنسی مشکل داشته باشد
- در صورتی که کسی به او دست بزند احساس انزجار، ترس و عصبانيت پيدا کند
- در حين برقراری ارتباط جنسی نتواند در لحظه حظور داشته باشد و از نظر فکری فرسنگ ها دور باشد.
- در روابط جنسی وسواس گونه و نامتعارف وارد شود
- برای خانم ها درد در هنگام دخول و يا غير ممکن بودن دخول بر اثر انقباضات غير طبيعی دهانه واژن
- برای آقايان مشکلات نعوظ و عدم کنترل بر روی زمان انزال
- تمايل داشتن به برقراری جنسی به همان صورتی که در هنگام آزار جنسی اتفاق افتاده
- خودآزاری جنسی و ديگر آزاری جنسی
فهرست بالا تنها موارد شايع را در بر ميگيرد اما اين اثرات ميتواند از يک فرد تا فرد ديگر کاملا متفاوت باشد. بطور کلی اکثر اين افراد در برقراری ارتباطات با ديگران دچار مشکل هستند به اين صورت که يا بيش از حد صميمی ميشوند و يا از حد خاصی جلوتر نميروند.
اين نکته هم شايان ذکر است که آزار و سوء استفاده جنسی چه برای مردان و چه برای زنان، چه برای کودکان و چه برای افراد مسن وجود دارد و با وجود اينکه زنان و کودکان بيشتر مورد آزارهای جنسی قرار ميگيرند اما مردان و افراد مسن هم از اين قاءده مستثنا نيستند.
موقعيت همسر يا شريک جنسی فردی که مورد آزار جنسی قرار گرفته :
فردی که مورد آزار جنسی واقع شده قربانی اول و شريک جنسی وی در واقع قربانی دوم اين عمل است. همسريا شريک جنسی فردی که مورد آزار جنسی واقع شده ممکن است احساس طرد شدگی کند، مدام به اين فکر کند که شايد کاری را انجام می دهد که فرد آزار دهنده با همسرش انجام داده و نمی داند کدام کار درست است و کدام ممکن است باعث برانگيخته شدن احساسات منفی در شريک جنسی اش شود و در عين حال نمی تواند گذشته همسرش را تغيير دهد.
در برخی موارد افرادی که مورد آزار جنسی واقع می شوند آگاه نيستند که خودشان به نوعی اين رفتار را دعوت کرده اند،فرد ممکن است بشدت نسبت که فردی که اين کار را انجام داده عصبانی باشد. در حالتی که فرد مورد آزار دچار زياده خواهی جنسی و يا اعتياد جنسی است ممکن است به شريک جنسی اش فشار بيش از حد آورده و باعث برانگيخته شدن احساسات منفی در وی شود. در برخی اوقات هردو فرد تجربه آزار جنسی داشته اند. در هر حالت اين مهم است که زوج با هم مورد مشاوره قرار گيرند تا احساسات هردو در نظر گرفته شود.
درمان :
همه افرادی که مورد آزار جنسی بوده اند ممکن است آمادگی شروع فرايند درمان را نداشته باشند. اين افراد غالبا نياز دارند که ابتدا درک درست و محکمی از خودشان داشته باشند و از سطح عزت نفس خوبی برخوردار شوند.
در مرحله بعدی آنها بايد تمايل داشته باشند که رابطه جنسی شان را در سطحی عميق تر تجربه کنند و مثلا بجای اينکه به رابطه جنسی به عنوان وظيفه نگاه کنند بخواهند که از آن لذت هم ببرند. اين مسئله معمولا اتفاق نمی افتد تا زمانی که فرد احساسات خود را در مورد واقعه ای که اتفاق افتاده برای خود روشن کند و مثلا بداند که در مورد فردی که او را مورد آزار قرار داده چه حسی دارد؛ عصبانيت؟ ضعف؟ تحقير؟ و غيره.
در مواقعی که زوج ها بر روی روابط جنسی شان کار می کنند دانستن اينکه يکی و يا هر دو فرد در اين رابطه مورد آزار جنسی بوده اند برای مشاور ضروری است در غير اين صورت ممکن است مواردی را بحث کند و يا زوج را به انجام کارهايی تشويق کند که موضوع را بدتر کند.توصيه من اين است که چنانچه در صدد شکافتن تجربه تان از آزار جنسی برآمديد حتما اين روند را با همکاری مشاور خبره انجام دهيد که در صورت لزوم بتواند به شما کمک کند تا احساساتی را که بر انگيخته ميشوند را کنترل کرده و در جهت مثبت هدايت کنيد.
در حالت ايده آل فردی که تخصص مشاوره زوج ها، مشاره جنسی و تجربه کار با قربانيان آزار جنسی را هم دارد توصيه ميشود. هدف اين نيست که فرد به داشتن رابطه جنسی تشويق شود.هدف از اين فرايند اين است که فرد بتواند حد خود را بشناسد يعنی بداند در چه زمانی و با چه شخصی می خواهد ارتباط جنسی داشته باشد و تا چه حد می خواهد در اين ارتباط پيش برود.همچنين در صورت تمايل، قدرت برقراری ارتباط صميمانه جنسی بدون ترس را پيدا کند.
معمولا مراحل التيام در رابطه زوج ها به ترتيب زير اتفاق می افتد اما ممکن است در هر زوجی متفاوت باشد :
- در وهله اول ببينند مشکل رابطه شان چيست. برای چه اصلا به اين فکر افتاده اند که بايد در اين مورد فکر کنند (مثلا خانم از آغاز رابطه مشترکشان اصلا ميل جنسی نداشته).
- هر دو درک مشترکی از مشکلی که در رابطه شان بوجود آمده (بر اثر سابقه آزار جنسی) پيدا کنند.
- مثل يک تيم در مقابل واقعه عمل بکنند يعنی همديگررا سرزنش و يا تحقير نکنند.
- رابطه جنسی با هم برقرار نکنند تا زمانی که واقعه را کاملا بررسی کنند و بدانند چه حرکتی ميتواند يادآور آن واقعه ناخوشايند باشد تا ازانجام آن خودداری کنند.
- رابطه جنسی شان را دوباره از اول و با درک متقابل شروع کنند. مثلا برای هم توضيح دهند که چه کاری لذت بخش و چه کاری برايشان ناخوشايد است تا شريک جنسی شان بداند که در چه موقعيتی است و چه بايد بکند. برخی اوقات راحت تر است که از توضيح ناخوشايند ها شروع کنيد.
- جو را طوری آماده کنيد که بتوانيد به راحتی در مورد نگرانيها و ترس های خود صحبت کنيد.
- معنای جديدی از رابطه جنسی را در ذهن خود و شريک مقابلتان شکل دهيد يعنی اگر مثلا رابطه جنسی را برای جلب محبت و يا از فرار تنبيه انجام می داديد حالا اين رابطه را برقرار می کنيد چون طرف مقابلتان را دوست داريد و چون ميخواهيد از اين رابطه لذت ببريد.
بر طبق آمارهای موجود اکثر آزار دهنده های جنسی فرد مورد آزار را می شناختند و فرصت کافی داشته اند تا مقدمات را برای انجام اين عمل فراهم کنند. بنابراين اين مهم است که از کودکی فرزندان خود را در اين زمينه آموزش دهيم.ساده ترين کار اين است که به آنها بياموزيم چه نوع تماسی درست است و چه نوع تماسی درست نيست. فقط بايد مراقب بود که اگر کودک را بيش از حد از ديگران بترسانيم در آينده نمی تواند ارتباطات سالمی برقرار کند و از هزگونه صميميتی می هراسند.
بهترين کار اين است که با فرزند خود ارتباط نزديکی برقرار کنيد تا در صورت هرگونه مسئله ای بتواند موضوع را با شما در ميان بگذارد. اکثر افرادی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته اند موضوع را با هيچ کس در ميان نگذاشته اند بدليل اينکه می ترسيدند مورد تنبيه واقع شوند.
به عنوان مثال کودکی که توسط عموی خود مورد آزار جنسی واقع شده و مورد را با مادر خود در ميان گذاشته مورد تنبيه واقع شده چون مادر نميخواسته اين مورد را باور کند و يا حتی اگر باور ميکرده توانايی مطرح کردن اين قضيه را با همسر خود نداشته و غيره. بنابراين تنبيه بچه بی دفاع و محکوم کردن وی به خيالبافی، گزينه راحت تری بوده.
رابطه عاشقانه :
در برخی موارد افرادی که مورد آزار جنسی واقع می شوند آگاه نيستند که خودشان به نوعی اين رفتار را دعوت کرده اند. بخصوص در مورد جوانها مثلا خانم جوانی که بعد از يک بعداز ظهر قدم زدن در پارک با دوست پسر خود به منزل وی ميرود و بعد از کمی صحبت کردن شروع به بوسيدن هم می کنند.کم کم بوسه طولانی تر ميشود و خانم حس ميکند که رابطه به مرحله ديگری کشيده ميشود. اما طرف مقابل را متوجه نمی کند که تمايلی به پيشروی اين ارتباط ندارد و يا نگران است که اگر چنين کاری بکند طرف مقابلش از او زده شده و يا او را طرد می کند.
بنابراين عليرغم ميلش ادامه ميدهد و ارتباط جنسی را تجربه می کند که به هر دليلی نميخواسته و يا آمادگی اش را نداشته. يعنی مورد تجاوز جنسی قرار ميگيرد. تجاوز جنسی لزوما با خشونت همراه نيست و هرگونه رابطه جنسی که با تمايل طرفين نباشد تجاوز جنسی محسوب ميشود. فردی که مورد تجاوز واقع شده ميتواند دچار احساس گناه، شرم و انزجار از خود و يا طرف مقابلش بشود در صورتی که اگر می دانست و يا در برخی شرايط بايد گفت اگر می توانست رابطه را در حدی که می خواست نگاه دارد چه بسا هيچ يک از اين احساسات منفی پيش نمی آمد.
در همين جا بايد بگويم که تحت هر شرايطی هيچ کدام از موارد بالا رفتار ناپسند فرد آزار دهنده را توجيه نمی کند. اما افراد بايد بدانند که در چه زمانی با قاطعيت نظر خود را در مورد ادامه رابطه بيان کنند. و طرف مقابل هم بايد به خواسته فرد احترام گذاشته و رابطه را در همان حد نگاه دارد.
در اکثر شرايط زمانی که افراد بيش از حد برانگيخته هستند و شرايط هم به اين موضوع دامن می زنند کنترل شرايط دشوار می گردد، بنابراين بهتر است که هميشه چندين مرحله پيش از مرحله خطری که برای خود در نظر گرفته ايد جريان را متوقف کنيد. و حتما به زبان بگوييد که نمی خواهيد از آن مرحله جلوتر برويد و منتظر نشويد که طرف مقابل احساسات شما را حدس بزند.اين بحث وجود دارد که حتی در رابطه بين زوجها هم اگر يکی مايل به برقراری رابطه جنسی نباشد و برخلاف ميلش وادار به برقراری اين ارتباط شود تجاوز محسوب ميشود يا خير. در جوامع مختلف پاسخ های متفاوتی به اين بحث داده شده مثلا در انگلستان اين مسئله تجاوز محسوب شده و جزو جرم های جنسی است.
خلاصه :
اگر فردی به شما اطمينان کرد و خاطره تلخ خود را با شما در ميان گذاشت آن را باور کنيد به فرد آرامش و اطمينان بدهيد. معمولا افراد تنها با کسی اين مسئله را در ميان ميگذارند که نزديک ترين به خود احساسش کنند.در مورد زوج ها با وی همدلی کنيد و به او اطمينان بدهيد که بدن وی متعلق به خود اوست و شما به آن دست نمی زنيد مگر اينگه خود شخص به شما اجازه دهد. اين موضوع خيلی مهم است چون اکثر افرادی که مورد آزار جنسی و يا حتی آزار جسمی (کتک خوردن و غيره) قرار گرفته اند حس ميکنند که بدنشان از آنها گرفته شده و اينکه شما به ايشان اطمينان دهيد که بدون خواست آنها به بدنشان دست نمی زنيد. اين امر در التيام اين جراحت روحی بسيار مهم است.
هرگز فردی را به داشتن ارتباط جنسی از هيچ نوعی مجبور نکنيد. اين عمل به حدی اثر عميقی روی روحيه افراد می گذارد که بعضا حتی قابل التيام کامل نيست.اگر شخصی گفت که مايل نيست از مرحله ای جلوتر برود به او احترام بگذاريد. می توانيد با هم در مورد عقايد و ارزش هايی که در ذهن داريد صحبت کنيد. ممکن است هميشه به نتيجه مشترک نرسيد اما حداقل هردو احساس مسکنيد که طرف مقابل برای شما احترام قائل بوده و به هم آسيبی وارد نکرده ايد که تا يک عمر موجب احساس بدی در طرف مقابل شود.
هرگونه ارتباط يا تماس جنسی با کودکان جزو جرايم جنسی شناخته شده و در اکثر جوامع مورد پيگرد قانونی واقع ميشود. چه کودک به اين کار رضايت داده باشد چه نداده باشد چون کودک قدرت درک کامل ندارد و از عواقب روحی و روانی اين مسئله بی اطلاع است. اين مورد شامل بازی با آلت تناسلی کودک و وادار کردن او برای بازی کردن با آلت تناسلی بزرگسالان هم می شود.
سارا ناصرزاده (پژوهشگر و روان درمانگر جنسی)
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 3620
#4
Posted: 19 Jun 2011 14:30
تجاوز جنسى، راهى براى سرکوب زنان
طى گزارشى که وزارت کشور انگلستان منتشر کرده ٧٠ در صد زنان بين ١٧ تا ٣٥ ساله بطور دائم نگران هستند که مورد تجاوز جنسى قرار گيرند. بسيارى از اينکه شب ديروقت به خانه برگردند وحشت دارند و خيلى از زنان مواظب هستند که لباس و رفتارشان طورى نباشد که توجه جلب کند. طبق اين گزارش افزايش چشمگيرى در موراد گزارش شده تجاوز بين سالهاى ١٩٨٥ تا ١٩٩٦ وجود دارد. ١٦٥( در صد)، و اين در حالى است که بسيارى از زنانى که مورد تجاوز واقع مى شوند هيچوقت آنرا به پليس گزارش نمى دهند.
در اين نوشته سعى مى کنم به بررسى معانى و اشکال مختلف تجاوز پرداخته و عوامل ارتکاب به اين جرم را مورد بازبينى قرار دهم.همچنين به راههاى جلوگيرى از آن از ديدگاهاهى متفاوت مى پردازم.
هر چند رقم قابل توجهى از مردان و پسران جوان توسط مردان ديگر مورد تجاوز واقع مى شوند، اما زنان قربانيان اصلى آزارهاى جنسى هستند. چه بعنوان همسر توسط شوهرانشان، چه بعنوان منشى و کارکن توسط همکارانشان و روساى اداره، چه بعنوان اسيران جنگى توسط فاتحان و چه بعنوان رهگذر توسط افراد غريبه. دليل آن هم نه الزاما ضعف جسمانى زنان در مقابل مردان بلکه فرهنگ و نوع نگرش جامعه به جنسيت زنان و مردان است.
ريشه تجاوز در ديدگاههائى است که قالب روابط زن و مرد را مى ريزند و از آنها مى خواهند طبق مدلهاى از پيش تعيين شده رفتار نمايند. سو ليز Sue Lees( پروفسور در امور زنان و قانون) مى نويسد: «زنان بر اساس جنسيتشان قضاوت مى شوند، يعنى وقتى از شهرت و اعتبار زنى صحبت مى شود معمولا اخلاقش و روابط جنسى اش به ذهن مى آيد، در حالى که صحبت از اعتبار مرد معمولا حول و حوش جايگاه اجتماعى اش و شخصيتش بعنوان فرد مى چرخد.» ( اميال غالب، صفحه ١٧)
ديدگاه رايج در پرورش سکسى جامعه اين است که زنان در رفتار جنسى اشان پاسيو و خنثى و مردان فعال، متعرض و غالب هستند. گويا زنان از درک نيازهاى جنسى اشان ناتوان هستند و عکس العملهاى طبيعى بدنشان را نمى شناسند، به همين دليل است که معمولا مى گويند «نه» در حالى که منظورشان « آرى » است. نقش مردان در اين ميان اين است که آنها را تحت تاثير جذبه خود قرار دهند، محسور قدرت مردانه اشان کنند، نازشان را بکشند و آنها را راضى به همخوابگى کنند. مرد واقعى بايد بداند که ناز کردن و مقاومت در مقابل سکس، جزئى از طبيعت زنان است و آنها از خشونت و زمختى مردان لذت مى برند. بر اين اساس مردان مجاز مى شوند آنجا که ناز کشيدن و اقناع عمل نکرد از زور و اجبار استفاده کنند.
گفته مى شود که مردان اميال جنسى غير قابل کنترلى دارند و اين وظيفه زنان است که از تحريک کردن شهوت مردان بپرهيزند و گرنه مردان مجبور مى شوند براى ارضاى شهوت غير قابل کنترل خود به آنها تجاوز کنند. دقيقا به همين دليل است که در بسيارى از موارد، زنان مقصر واقعى اتفاق افتادن تجاوز بشمار مى روند و سرزنش مى شوند.
جو براند Jo Brand کمدين فمينيست انگليسى اين ايده را طنز مى کند و در يکى از نمايشهايش مى گويد: « تقصير ما زنها است که مردان را مجبور مى کنيم به ما تجاوز کنند. ما کارهاى زيادى مى کنيم که آنها را تحريک مى کند، مثلا بيرون مى رويم، در خيابان قدم مى زنيم و بدتر از همه داراى واژن هستيم.»
در جوامعى مانند ايران که مذهب در قدرت است و ايدئولوژى اسلامى ساختار قوانين را مى سازد، اين نوع طرز تفکر در اشکال بسيارعقب مانده و ارتجاعى رسما تبليغ و تقدير مى شود. يکى از مهمترين دلايلى که براى تحميل حجاب اجبارى بر زنان در ايران آورده مى شود اين است که زنان بايد پوشيده باشند که موجب تحريک اميال مردان نشوند.
قدرت يکى ديگر از فاکتورهاى اصلى در ارتکاب به تجاوز محسوب مى شود.
تقريبا در ٥٥ صد از موارد گزارش شده، تجاوز وسيله ابراز قدرت و تثبيت برترى فرد مهاجم بوده است. مردان متجاوز با تحقير کردن و آزار جنسى قربانيانشان احساس برترى کرده و نياز خودشان به مهم بودن را ارضا مى کنند.
راسل( جامعه شناس و نويسنده ) مى گويد: « تجاوز منتهى اليه اعمال و ابراز خصوصياتى است که سنتنا مردانه بحساب مى آيند، از جمله زور، تهاجم، قدرت، خشونت، برترى طلبى و رقابت. ( ملاحظاتى بر تجاوز، ١٩٨٤)
از آنجا که در جوامع مختلف سنتها و عقايد متفاوتى زندگى جنسى زن و مرد را شکل مى دهند، تعاريف متفاوتى هم در مورد اينکه تجاوز چيست وجود دارند. براى بسيارى از مردم واداشتن يک زن به رابطه جنسى تجاوز محسوب نمى شود، بلکه شکل نرمال و معمولى رابطه زن و مرد بشمار مى رود.
خيلى از زنان، مخصوصا در جوامع عقب مانده تر حتى نمى دانند که آنچه بطور مداوم توسط شوهر و يا ديگر مردان به آنها تحميل مى شود تجاوز است. معمولا آنچه بعنوان تجاوز شناخته مى شود تهاجم و آزار جنسى از طرف مردان غريبه است. اين نوع تجاوز برسميت شناخته شده و قربانيان آنها بيشتر مورد همدردى و دلجوئى واقع مى شوند. در صورت پيدا شدن متجاوز، دادگاهها معمولا آنها را محکوم مى کنند و در انظار عمومى بعنوان مجرم و متجاوز ترد مى شوند.
اما مشکل اين است که طبق آمار ٦٠ در صد از تجاوزها توسط مردانى صورت مى گيرند که آشناى نزديک و يا فاميل زنان هستند.تجاوز شوهران به زنانشان ٧ برابر بيشتر از تجاوز مردان غريبه به آنها برآورد شده است. اين تازه درحالى است که ٩٠ در صد از زنانى که توسط شوهرانشان مورد تجاوز واقع شده اند هيچوقت آنرا به نهادهاى قضائى گزارش نمى دهند.
ماده ١ قانون جرائم جنسى انگلستان (١٩٥٦) تجاوز را اينطور تعريف مى کند: « دخول آلت تناسلى مرد در واژن و يا مقعد بدون رضايت و تمايل فرد مقابل». طبق اين قانون اگر زنى مردى را متهم به تجاوز کند بايد ثابت کند که دخول کامل روى داده و اين عمل خلاف ميل او صورت گرفته است. مسئله تمايل داشتن يا نداشتن زن در اين ميان بسيار مهم است، براى اينکه اگر مرد ادعا کند که زن راضى بوده با وى بخوابد و زن نتواند خلاف آنرا ثابت کند، دادگاه نمى تواند راى به محکوميت متهم بدهد.
برخورد محدود و ناروشن اين قانون، بدفعات مورد نقد صاحب نظران امور قضائى و جامعه شناسان قرار گرفته است. سو ليز (Sue Lees)معتقد است که اين تعريف شانس ناچيزى به زنان شاکى مى دهد که ثابت کنند رضايت به داشتن سکس با متهم نداشته اند و تاثيرات روحى و تحقيرى را که زنان با آن روبرو بوده اند ناديده مى گيرد. همچنين با تاکيد اين قانون روى دخول پنيس در واژن يا مقعد، اشکال ديگر تجاوز مانند سکس دهان، و تجاوز با وسايلى مانند بطرى از دستور خارج مى شوند.
بنظر عجيب مى رسد که با وجود اينکه در کشورى مانند انگلستان قانون از زنان حمايت مى کند و متجاوزان به زندان محکوم مى شوند، تعداد بسيار کمى از قربانيان جرائم جنسى شکايت خود را به پليس و دادگاه مى رسانند. گفته مى شود که ٩٠ در صد زنانى که مورد تجاوز از طرف شوهرانشان واقع مى شوند هيچوقت آنرا گزارش نمى دهند.
تعداد زيادى از شاکيان هم بعد از دوندگيهاى فراوان و علافى در کريدورهاى دادگاهها و ادارات پليس، از پيگيرى شکايت خود صرفنظر مى کنند و ترجيح مى دهند اين تجربه تلخ را بتنهائى تحمل کنند. دلائل فراوانى براى اين امر وجود دارند. يکى اينکه سيستم قضائى و تعاريفى که از تجاوز مى شوند کار را براى شاکيان بسيار پيچيده مى کنند. زنان معمولا با ناباورى و عدم اعتماد مقامات پليس و دادگاه روبرو مى شوند.
اين تصور که حتما زن با رفتارش و حرکاتش مرد را بطرف خود کشيده و منجر به تحريک وى شده است، در تمام بازجوئى ها و محاکمات بروشنى نمايان است. شاکى مجبور مى شود ماجراى تجاوز را بارها و بارها براى پليس، وکيل، قاضى و دادگاه به جزئيات بازگو کند. اين خود باعث تجديد چند باره خاطره تلخ اتفاقى است که براى وى افتاده. معمولا در جريان دادگاهى از وى در مورد خصوصى ترين مسائل زندگى اش سوال مى شود، وى ناچار مى شود در يک دادگاه علنى و در ملاعام به شرح جزئياتى بپردازد که کمتر زنى حاضر مى شود حتى براى دوستان نزديکش تعريف کند. از آنجا که براى يک زن نجيب نا معقول است که در جمع از سکس و روابط خصوصى اش حرف بزند، اين دادگاهها با مجبور کردن اين زنان به تشريح جزئيات اتفاقى که افتاده، باعث خدشه دار شدن شخصيت آنها در انظار عمومى مى شوند و آنها را در ملاعام تحقير مى کنند.
بسيارى از سوالاتى که از زنان شاکى در دادگاهها مى شوند ربط مستقيمى به ماجرائى که برايشان روى داده ندارد.
سوالاتى مانند اينکه :
- آنها چند تا دوست پسر عوض کرده، هفته اى چند بار ودر چه شرايطى عشقبازى مى کنند؟
- آيا از مشروب و مواد مخدر استفاده مى کنند يا نه؟
- آيا کار مى کنند يا از بيمه هاى اجتماعى استفاده مى کنند؟
- آيا مادر تنها هستند يا نه، و اگر هستند چرا؟
از ديگر دلائلى که بسيارى از زنان قيد شکايت و دادخواهى را مى زنند، مراحل پيچيده و بوروکراسى ادارى نهادهاى پليس و دستگاه قضائى انگلستان است. بعد از گزارش دادن به پليس معمولا مجموعه اى از تحقيقات و آزمايشات در اداره پليس انجام مى شود و اگر پليس تصميم بگيرد که حادثه را بعنوان جرم ثبت کند (بين ٣٠ تا ٤٠ درصد از موارد بعنوان جرم شناخته نمى شوند)، آنوقت کيس مورد نظر به دادگاه مراجعه داده مى شود و معمولا يکسالى طول مى کشد تا روز دادگاهى تعيين شود و متهم به دادگاه کشيده شود. بسيارى از زنان در اين فاصله شکايتشان را پس مى کشند.
طبق قانون اصل بر بيگناهى متهم است تا زمانى که خلاف آن ثابت شود. بر طبق اين اصل قضات مواظبند که بالانس قدرت بين شاکى و متهم بنحو عادلانه اى حفظ شود. و از آنجا که اين جرم معمولا در خلوت دو فرد اتفاق مى افتاد و اثبات و يا عدم اثبات آن فقط در گرو شواهد جانبى و شرايطى که جرم در آن اتفاق افتاده است، قضاوت در اين مورد کارى بسيار حساس و مشکل مى شود. از طرف ديگر چون ١٠ سال و ٥ سال زندان احکام سنگينى هستند، صادر کردن چنين احکامى در صورتى که کوچکترين شبهه اى در حقانيت ادعاى وارده از طرف شاکى باشد، عادلانه بنظر نمى رسد. بنا به اين دلايل است که دادگاههاى مربوط به تجاوز بسيار بکندى و با احتياط پيش ميروند و تاثير چندانى در کم کردن آمار تجاوز و جرائم جنسى ندارند.
راههاى متفاوتى براى از بين بردن تجاوز و يا کم کردن موارد آن ارائه شده اند. بعضيها معتقدند که با سختگيرى قانون در مقابل مجرمين و صادر کردن احکام سنگينتر مى توان به متجاوزان نشان داد که جامعه تحمل پذيرش تجاوز را ندارد و بدينترتيب آنها را از اقدام به اين عمل بازداشت. سو ليزSue Lees معتقد است که رفرمهاى قانونى زيادى لازم است تا بتوان از زنان در مقابل تجاوز دفاع کرد. وى از عوض کردن تعريف قانونى تجاوز بعنوان اولين قدم اسم مى برد. بنظر وى تعريف تجاوز بايد در برگيرنده اشکال متفاوت آن و انواع آزارها و توهينهاى جنسى باشد. او همچنين مى خواهد که موشکافى در تاريخچه جنسى زنان در دادگاهها متوقف شود و به آنها اجازه داده شود که قبل از دادگاهى با وکيل خود مشورت کرده و کيسشان را آماده نمايند.
پليسها و وکلائى که با اينگونه جرائم سروکاردارند بنظر سو ليز بايد آموزش ويژه ببينند و موارد گزارش شده تجاوز بايد در کمترين زمان لازم بررسى شده و به نتيجه برسند. بنا به اظهار اسناد تهيه شده توسط بخش زنان دولت بريتانيا، قدمهاى مثبتى براى آموزش جامعه در مورد جرائم جنسى برداشته شده اند. يکسرى برنامه هاى آموزشى براى مجرمين تهيه شده اند که طى آنها تلاش مى شود تاثيرات تجاوزبر زندگى قربانيان آن نشان داده شده و دلائل روانى و اجتماعى تجاوز بررسى شوند، به اين اميد که متجاوزين بتوانند ازديدگاهى متفاوت به امر تجاوز نگريسته و از اقدام مجدد به آن بپرهيزند.
طبق همين نوشته ها نهادهاى ذيربط بايد زنان را تشويق کنند که در صورتيکه اين اتفاق برايشان افتاد آنرا گزارش دهند. چرا که ترس از گير افتادن بعضى ها را از ارتکاب به تجاوز وا ميدارد. همچنين زنان بايد بدانند که با سمپاتى از طرف مقامات مربوطه روبرو خواهند شد و حيثيت اجتماعى آنان لکه دار نخواهد شد. تهيه امکانات درمانى و آزمايشگاهى لازم در مراکز پليس، جهت سرعت دادن به پروسه بررسى جرائم گزارش شده از ديگر پيشنهادات ارائه شده توسط بعضى دست اندرکاران اين امورات است. اينکه قربانيانى که براى دادخواهى به پليس مراجعه کنند بدانند که با آنها در فضائى انسانى و مناسب برخورد خواهد شد و مجبور نخواهند بود ساعتها در کريدرهاى بيمارستان و پليس سرگردان باشند و بخاطر جرمى که ديگرى مرتکب شده تحقير شوند.
اما اقدامات نام برده تاکنون دارند بسيار بکندى پيش ميروند و تا آنجا که آمار نشان مى دهد، تجاوز همچنان در حال افزايش است. بنظر مى رسد اين اقدامات حتى اگر بخوبى هم پيش بروند، تغييرات قابل توجهى را موجب نشوند. تا زمانى که فرهنگ جامعه براساس نابرابرى زن و مرد بنا شده، تا زمانى که زن ابزارى براى ارضاى اميال جنسى مرد محسوب ميشود و تا زمانى که تابوهاى ارتجاعى و مذهبى ساختار روابط جنسى زن و مرد را تشکيل مى دهند مشکل بتوان مردم را از ارتکاب به جنايات جنسى بکلى بازداشت. اما قطعا با يکسرى رفرمهاى جدى مى شود از آمار اين جنايات کاست.
مى شود کمپينهاى عظيمى براى دادن آگاهى علمى به مردم نسبت به فانکسيونهاى جنسى بدنشان راه انداخت و با فاکتهاى علمى نشان داد که زن و مرد اگر چه متفاوتند اما افسانه هائى مانند پاسيو بودن زنان و اکتيو بودن مردان واقعيت ندارند و زن و مرد هردو از رابطه آزاد و انسانى با هم لذت مى برند. مى شود و بايد در مدارس به بچه ها آموزش جنسى درست داده و جلوى تبعيضات جنسى را گرفت.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 2470
#5
Posted: 19 Jun 2011 14:51
aliagha123: یه مقدار درست گفتی اما بیشترش امار های غیر رسمی هستش. راستش این كه خیلی از این آمار ها رو نهادهای مدافع حقوق بشر تهیه می كنن و عمدتا پیاز داغشو زیاد می كنن. (به دلایل اقتصادی مثل گرفتن بودجه یا سیاسی مثل مشكلی كه با حكومتهای كشورهاشون دارن). به فرض كه بگیریم این آمار درست باشه ، نشون دهنده فاجعه نیست چون خیلی از این آمار ها در حد خیلی ضعیفن (مثل از هر سه زن یك نفر به زور وادار به رابطه جنسی شده) خوب از این آمار باید زنانی كه حاضر نیستند شب اول با شوهر های خود بخوابند (فقط به دلیل ترس واهی و یا ..) و شب اول زندگی را خراب می كنند كه تعدادشان در ایران (لااقل) كم نیست (آمار روانشناسان حدود 60 درصد) را كم كرد و مواردی چون خواست به آزادی زنان در روابط (مانند مردان) كه چون با سرشت و ذات بشر هم خوانی ندارد موجبات مواردی از این دست می شود و .... .
plangton31: من مقاله ها رو خوندم
با این جمله كه هر زنی حداقل یك بار این موضوع را تجربه كرده مخالفم
منم مخالفم اما باید قبول كرد درصد بالایی به این مشكل برخورد كردند در زندگیشون..من بین دوستام كه میبینم از هر 3ه نفرشون حداقل یه نفر این حالت براشون ایجاد شده البته ممكنه در همه ی موارد به سكس كامل نرسیده باشه اما اجبار و خشونت در ایجاد رابطه جنسی رو تجربه داشتن
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 3620
#6
Posted: 19 Jul 2011 13:07
رضايت جنسي در روابط
هنگامي كه سخن از تعرض و يا همان تجاوز جنسي به ميان مي آيد در ذهن اغلب افراد برقراري رابطه جنسي يك مرد رذل با يك دختر و يا زن دست و پا بسته نقش ميبندد اما تعرض جنسي ابعاد و طيف گسترده تري دارد.
تعريف تعرض جنسي :
در برگيرنده هر گونهتماس جنسي، اعم از بوسيدن، لمس كردن، نوازش كردن و مقاربت كه بدون رضايت طرف مقابل صورت ميپذيرد. تعرض و تجاوز جنسي يك جرم محسوب گرديده و لطمات جبران ناپذيري از لحاظ روحي ورواني و يا جسماني به قرباني وارد ميسازد.
تعريف عام رضايت :
فردي توافق ميكند و يا به فرد ديگري اجازه ميدهد تا كاري را انجام دهد. موافقت به انجام عملي مبتني بر آگاهي و دانش كافي از آن عمل و پيامدهاي احتمالي آن. در حالي كه گزينه "نه" گفتن همواره براي فرد محفوظ باقي ميماند.
تعريف خاص رضايت (تماس جنسي) :
توافق آزادانه براي برقراري رابطه جنسي. (كه شرايط تعريف عام رضايت را نيز در برميگيرد)
رضايت مي بايد براي هر گونه تماس و فعاليت جنسي جلب گردد.
تماس جنسي يك پروسه است. بنابراين براي آغاز هر مرحله بايد اجازه گرفته شود. مثلا پس از اينكه فردي شما را در آغوش گرفت به معني اين نيست كه شما مجاز هستيد تا انتهاي مسير كه همان مقاربت باشد پيش رويد. پس از در آغوش گرفتن حتي براي بوسيدن فرد نيز بايد از او سوال كنيد كه آيا عمل شما با رضايت وي همراه است يا خير.
رضايت ميتواند در هر لحظه و هر مرحله از تماس جنسي بازپس گرفته شود. مثلا چنانچه همسر شما رضايت داد تا وي را ببوسيد اما پس از چند دقيقه وي از تصميم خود پشيمان شد و تقاضاي توقف رفتار شما را كرد شما حق نداريد به عمل خود ادامه دهيد.
عمل بوسيدن، در آغوش گرفتن و نوازش كردن الزاما نبايد به مقاربت ختم شوند.
رضايت براي يك مورد تماس جنسي الزاما رضايت براي تماس هاي جنسي بيشتر در آينده نيست. رضايت براي برقراري رابطه جنسي امروز، رضايت مادام العمر براي رابطه جنسي نميباشد. ممكن است فرد پس از يك بار برقراري رابطه جنسي از كرده خود پشيمان گردد شما حق نداريد با اين تصور كه ديگر كار از كار گذشته هر زمان كه مايل بوديد با وي رابطه جنسي برقرار كنيد.
سكوت، روابط جنسي پيشين، تصور شما از راضي بودن طرف مقابل، رضايت محسوب نميگردند.
هيچگاه در صورتي كه تريد و دودل بوديد و يا احساس كرديد همسر شما نيز مردد و دو دل است اقدام به برقراري رابطه جنسي نكنيد چراكه به احتمال زياد هر كدام از شما و يا هر دو از كرده خود دير يا زود پشيمان خواهيد شد.
"شايد" به معني "بله" نيست. "نه" يعني "نه". "نه" به معني "شايد" نيست.
شرايط رضايت در يك رابطه جنسي به قرار زير مي باشد :
1-هر دو طرف كاملا هشيار باشند.
2- هر دو طرف بطور برابر آزادي عمل داشته باشند. عاري از هرگونه اجبار و تحميل باشد.
3-هر دو طرف آشكارا از قصد و نيت خود آگاهي داشته و درباره قصد و نيت خود با يكديگر گفتگو كرده باشند.
اكنون ميتوانيم مفهوم تعرض جنسي را مطابق با اصل رضايت بهتر درك كنيم. اگر شما در شرايط زير با فردي رابطه جنسي برقرار كنيد در واقع وي را مورد تجاوز جنسي قرار داده ايد و مجرم ميباشيد :
1- با فردي كه هنوز به سني نرسيده است كه بتواند مصلحت خود را تشخيص دهد. حتي اگر شما با يك دختر 17 ساله، حتي با رضايت وي، رابطه جنسي برقرار كنيد در واقع وي را مورد تعرض قرار داده ايد چراكه وي هنوز قادر به اتخاذ تصميمات معقول و همسو با مصالح و منافع خود نيست و شايد از عواقب عمل خود آگاهي كافي نداشته باشد.
2-چنانچه فرد خواب آلود و يا بي هوش باشد.
3-چنانچه با تهديد وارعاب همراه باشد.
4- چنانچه فرد تحت تاثير الكل، مواد مخدر و يا روانگردان قادر به تصميم گيري نبوده و يا قادر به مقاومت نباشد.
5-زماني كه فرد ابتدا عدم رضايت خود را از هر گونه تماس جنسي اعلام كرده، اما شما با ترغيب و شستشوي مغزي وي سرانجام وي را راضي به برقراري رابطه جنسي كرده باشيد.
6-زماني كه در نوشيدني قرباني داروي خواب آور ريخته و مخفيانه وي را مورد تعرض قرار دهيد. و يا با علم به اينكه وي پس ازمصرف مشروبات الكلي و يا مواد مخدر ديگر قادر به مقاومت نيست و يا آسانتر به رابطه جنسي تن خوهد داد، مصرانه وي را به مصرف اينگونه مواد ترغيب كنيد.
كليد رضايت = گفتگوست: به موقع، صادقانه و قاطعانه حرف خود را بزنيد.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#7
Posted: 11 Aug 2011 07:14
آسیب شناسی پدیده تجاوز به عنف
بر اساس مطالعات و تحقیقات علمی، تجاوز به عنف محصول نوعی اختلال شخصیت ناشی از دوران کودکی و نوجوانی است که مشکلات فرهنگی، روحی، روانی و اقتصادی در بروز این قبیل جرایم نقش حائز اهمیتی دارد.
جرایم جنسی به طور عمده ارتباط تنگاتنگی با شرایط سنی، فرهنگی و اقتصادی تبهکاران دارد، البته این نوع جرایم در اغلب کشورهای جهان به چشم می خورد.
تجاوزات جنسی و به طور مشخص تجاوز به عنف از جمله جرایمی هستند که از گذشته های دور، یعنی زمانی که بشر زندگی جمعی خود را آغاز کرد تا به امروز وجود داشته و هم اکنون نیز در کشورها و جوامع مختلف با انگیزه های متفاوت رخ می دهد.در واقع باید اذعان داشت تجاوز جنسی نوعی انحراف جنسی است که شخص به خاطر این که نمی تواند از طرق عادی و با ایجاد رابطه انسانی، مشروع و قانونمند نیازهایش را برطرف کند، با تمسک به زور، جبر و خلاف میل طرف مقابل تعرض می کند.
تجاوز جنسی به طور معمول به شکل های مختلف در قالب کودک آزاری از نوع آزار جنسی، زنای با محارم، سادیسم جنسی، پورنوگرافی و عورت نمایی انجام می شود و در دو حالت ماسوخیسم و یا سادیسم یعنی خود آزاری و دیگرآزاری خودنمایی می کند.افرادی که مرتکب تجاوز جنسی می شوند، صرفاً کسانی نیستند که نمی توانند رابطه جنسی با جنس مخالف یا حتی با هم جنس خود برقرار کنند بلکه حتی در میان افرادی که دارای همسر و فرزند هستند نیز این نوع جرایم دیده می شود.از سوی دیگر مطالعه پرونده های جنایتکاران سریالی در کشورهای اروپایی و امریکایی و حتی ایران نشان دهنده این است که مهاجم بعد از شناسایی قربانی در فرصتی مناسب ضمن تعرض جنسی، آزار و اذیت و حتی ربودن قربانی، او را به قتل می رساند؛ پس در یک جمع بندی کلی می توان گفت تجاوز جنسی محصول یک اختلال شخصیت و ناشی از دوران کودکی و نوجوانی فرد بوده و در واقع به نوعی در دوران رشد روانی وی یعنی دوران دهانی، دفعی، سالوس، نهفتگی و بلوغ در او پدید آمده است و در زمان جوانی و میانسالی خودنمایی می کند.
اما در عین حال می توان در مورد بسیاری از متجاوزان جنسی چه به جنس مخالف و چه به هم جنس بعد از آسیب شناسی، اطلاعاتی جمع آوری کرد که به طور دقیق بیانگر ریشه هایی است که ذکر شد. نمونه بارز آن مجرمانی مانند بیجه، خفاش شب و افراد دیگر هستند که در دوران کودکی مورد تعرض قرار گرفته بودند. البته در میان تعرض کنندگان گاهی پیدا می شوند افرادی که به دلیل خشونت ورزی نسبت به آنها از سوی والدین بویژه مادر یا نامادری، کینه زنان را به دل گرفته و سعی می کنند با تعرض و تجاوز این کینه را که در ضمیر ناخودآگاهشان به صورت یک اهریمن پنهان وجود دارد، متجلی کنند و سپس با کشتن زنان، عطش پنهانی خود را خاموش کنند.
متأسفانه گاهی مواقع نیز دیده شده افرادی به بهانه برخی باورهای غلط به تعرض جنسی و جسمی پرداخته و قربانیان را نیز به قتل رسانده اند. قتل های زنجیره ای خراسان و جنوب کشور و تهران نیز از این قبیل پرونده هاست. البته باید توجه داشت تعرضات جنسی منجر به قتل یا ضرب و جرح افراد نمی شود بلکه گاهی تعرضات برای فرو نشاندن عطش جنسی و در مواقعی با سرقت اشیای متعلق به قربانی همراه است. جنایات باند باغ خرمالو در کرج نمونه بارزی از این قبیل است که چند نفر با هماهنگی یکدیگر دختران و زنان را در تهران یا کرج ربوده و به آن باغ می بردند. در آنجا پس از برداشتن وسایل قربانیان به آنها تجاوز کرده و سپس آنها را در خیابان یا محل های خلوت رها می کردند.
مطالعات نشان داده در تمام این موارد، اشخاص از شخصیت ثابت و متعادلی برخوردار نیستند. در رابطه با مرتکبان باغ خرمالو، از مطالعاتی که شخصاً با عده ای دیگر از روانشناسان و جرم شناسان بر روی این افراد انجام دادیم این نتیجه حاصل شد که این افراد با آن که متأهل بوده و فرزند داشته اند، معمولاً از یک میل سیری ناپذیر تعرض به زنان برخوردار بوده اند و به نوعی با تعرض به زنان و دخترانی که اغلب افراد خانه دار و به هنجار بودند عطش درونی خود را فرو می نشاندند. جالب این که در مورد زنان شوهردار با رفتاری متفاوت عمل می کردند که این را ناشی از باورهایشان می دانستند.
باید توجه داشت متأسفانه آمارها بویژه در کشور ما با واقعیات هماهنگی ندارد، زیرا قربانیان این جرایم به طور معمول تمایلی به شکایت ندارند. در مورد جنایت های سیاه باغ خرمالو شاید از ۱۷ تا ۲۰ قربانی حدود ۴ یا ۵ تن بعد از دستگیری متهمان شکایت کردند. البته آرام آرام دختران و زنان جامعه با توجه به اثرات مخرب عدم اطلاع از این جرایم بیشتر با نیروهای انتظامی و قضایی مشارکت می کنند و بعد از وقوع حادثه تعداد افرادی که مایل به اعلام گزارش و جرم هستند رو به افزایش است.
در مجموع باید گفت تعرضات جنسی توسط افرادی انجام می شود که از نظر شخصیتی و روانی متعادل نیستند، یا خودشان قربانیان خشونت جنسی در دوران کودکی توسط افراد فامیل یا غریبه بوده اند یا این که مورد ضرب و شتم پدر و مادر قرار گرفته اند و از جنس مخالف کینه به دل دارند، یا به دلیل آموزه ها یا آموزش های اعتقادی و باورهایی که به صورت غلط به آنها منتقل شده با این نگاه که جامعه را از این مفاسد پاک کنند، مرتکب این جرایم می شوند.
در حادثه شهرستان خمینی شهر نیز با یک تراژدی روبه رو هستیم. باید اینجا اعلام خطر کنم بزهکارانی که به صورت جمعی و باندی عمل می کنند، جرأت و جسارت ارتکاب چنین اعمالی را بیشتر به خود راه می دهند و این اتفاقی است که به طور معمول در کمتر جوامعی دیده می شود.
اگر چه گاه دیده شده افراد مسلح به میهمانی ها حمله کرده و عده ای را کشته اند یا اموال شان را به سرقت برده اند اما به این شکل که عده ای جوان و میانسال با هماهنگی وارد یک محوطه ای بشوند، مردان را دستگیر کنند و به زنان تجاوز کنند، نشان دهنده جرأتی است که بزهکاران در کشور ما پیدا کرده اند. علت هم این است که سیاست کیفری ما در برخورد با بزهکاران موفق نبوده و عوامل ارتکاب این اعمال را باید در مشکلات اقتصادی، فرهنگی، روحی و روانی جست وجو کرد. ضمن این که صرفاً با ابزار مجازات و سرکوب نمی توان با بزهکاری و نابهنجاری در کشور مبارزه کرد زیرا اگر چنین بود با توجه به اشد مجازات مرگ که تجاوز به عنف دارد، باید کمتر افرادی جرأت می کردند دست به آدم ربایی و سپس تجاوز به نوامیس مردم بزنند.
پس باید با نگاهی علمی به آسیب شناسی وقوع این جرایم بپردازیم و فقط با ابزار مجازات به جنگ این نوع بزهکاری ها که ریشه در شخصیت و ضمیر ناخودآگاه افراد دارد، نرویم، چرا که به طور قطع بی نتیجه و بلااثر خواهد بود.
همچنین توصیه می شود به جای مجازات سریع این افراد، تیمی از جرم شناسان، روانشناسان، روان کاوان و مددکاران اجتماعی با مطالعه دقیق این قبیل بزهکاران نه تنها در خمینی شهر بلکه در اکثر نقاط کشور از جمله تهران نسبت به شناسایی شخصیت آنها و دریافت وجوه مشترک متجاوزان به عنف اقدام کنند. سپس با توجه به اطلاعات تحصیلی در قالب پیشگیری های عمومی و اختصاصی و حمایت از بزه دیدگان بالقوه مثل زنان و دختران خانه دار، زنان و دخترانی که کار می کنند و زنان و دخترانی که مجبورند مسافرت بروند و در پایانه ها یا داخل شهر قربانی تعرض این افراد بیمار شوند، در قالب یک سیاست جنایی تعریف شده نسبت به مبارزه با تمامی جرایم سازمان یافته اقدام شود.
وقوع تجاوز به عنف، آن هم به اشکالی که مشاهده می کنیم، در کشوری که اعتقادات دینی و مذهبی در آن از دیرباز وجود داشته نشان می دهد که بزهکاران ما مرزهای عرفی بزهکاری را درنوردیده اند و از هیچ مجازاتی واهمه ندارند. پس مجازات تنها راه چاره و درمان درد پدیده بزهکاری نیست و باید در جست وجوی راه معقول تری بود.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3620
#8
Posted: 11 Aug 2011 07:15
تجاوز به عنف؛ نتيجه نياز و تحريك جنسي يا خشونت؟
دكتر سپيده اميدواري/روانپزشك، عضو هيات علمي پژوهشكده علوم بهداشتي جهاد دانشگاهي ،تجاوز به عنف؛ نتيجه نياز و تحريك جنسي يا خشونت؟
در پي رسانهاي شدن چند مورد تجاوز به عنفِ گروهي (gang rape)، اظهار نظرهايي از سوي برخي افراد در مورد اين تجاوزها، صورت گرفت كه نياز به طرح «علمي» موضوع را، همچون هر مبحث ديگر مطرح نمود...
در اين مختصر تلاش شده به برخي محورهاي مرتبط با بحث تجاوز به عنف (rape)، با توجه به منابع علمي موجود (كتب مرجع پزشكي و مقالات منتشر شده در مجلات معتبر علمي بينالمللي) پرداخته شود.
تعريف تجاوز به عنف :
تعريف تجاوز به عنف، به لحاظ قانوني در كشورهاي مختلف، متفاوت است اما يكي از تعريفهاي رايج آن در منابع علمي پزشكي، دخول (penetration) اجباري از طريق دهان، واژن يا مقعد است در حاليكه تهاجم جنسي (sexual assault) به هر گونه تماس جنسي اجباري اطلاق ميشود. مطابق تعريف ذكر شده، تجاوز ميتواند هم در مورد زنان و هم در مورد مردان رخ دهد. تجاوز برخلاف ميل و توافق قرباني رخ ميدهد، خواه غلبه بر ميل او با تهديد به اعمال زور صورت گيرد و خواه به كمك دارو يا مواد مسمومكننده. همچنين هنگاميكه بهدليل نقائص عقلاني، قرباني قادر به قضاوت منطقي نبوده و يا سنش پايينتر از سن اختياري رضايت (كه در قوانين كشورهاي مختلف، متفاوت و عموما بين 14 تا 21 سال متغير است)، باشد، تجاوز رخ داده است.
ماهيت تجاوز به عنف :
در بسياري از منابع علمي تصريح شده است كه مساله تجاوز به عنف بهتر است تحت عنوان پرخاشگري (aggression) موردبحث قرار گيرد. تجاوز به عنف نوعي رفتار خشن و تحقيرآميز دانسته شده است كه «از طريق» اعمال جنسي صورت ميگيرد. تجاوز به عنف نوعي ابراز قدرت و خشم است و در چنين مواردي ندرتا رابطه جنسي موضوع اصلي است و اكثرا مسايل جنسي به خدمت نيازهاي غيرجنسي در ميآيند. تجاوز به عنف اغلب همراه با جرايم ديگر رخ ميدهد. متجاوزين تقريبا هميشه قربانيان را با مشت، چاقو يا اسلحه تهديد ميكنند و اغلب به آنها به هر دو طريق جنسي و غيرجنسي صدمه ميزنند. قربانيان ممكن است كتك بخورند، مجروح شده يا كشته شوند.
شيوع تجاوز به عنف :
متاسفانه بهدست آوردن آمار صحيح در مورد تجاوز به عنف به دلايل مختلف و از جمله «كم گزارش شدن»، دشوار است. تخمين زده ميشود كه در كشورهاي توسعهيافته بيش از نيمي از تجاوزها، گزارش نميشوند. بهنظر ميرسد اين ميزان در كشورهاي درحال توسعه كه تسهيلات لازم جهت گزارش شدن موارد تجاوز از سوي قربانيان در آنها فراهم نشده و جهت كاهش موانع گزارش موارد، تلاش نميشود، بسيار بيشتر باشد.
علاوه بر تلاش براي گزارش شدن موارد وقوع تجاوز به عنف، آنچه لزوم آن براي دستيابي به ميزان شيوع تجاوز بديهي بهنظر ميرسد، وجود سازمانهايي است كه تهيه، ثبت و ارائه آمار تجاوز و نيز داشتن برنامه براي حصول آمار صحيح، جزء مسووليتهاي آنها شمرده شود و مهمتر از همه، اصولا تمايل و اراده لازم در كشورها، جهت دستيابي به آمار صحيح در اين زمينه وجود داشته باشد.
آموزش مامورين پليس و استفاده از پليسهاي زن در رسيدگي به قربانيان تجاوز به عنف، در بسياري از كشورها سبب افزايش گزارش اينگونه جرايم شده است. همچنين در كشورهاي توسعه يافته، مراكز مداخله در بحران تجاوز و خطوط تلفني ويژه براي كمك فوري و گزارشدهي قربانيان فراهم شده است.
مطالعات بيانگر آنند كه در آمريكا، هر ساله بين 680 هزار تا 5/1 ميليون زن مورد تجاوز قرار ميگيرند. تخمين زده ميشود كه دست كم 1/12 ميليون زن آمريكايي (يك نفر از هر هشت زن بزرگسال) زماني در طول عمر خود قرباني تجاوز به عنف بودهاند. اگرچه معمولا زنان، قرباني تجاوز به عنف و تهاجم جنسي هستند، حدس زده ميشود كه بيش از 10 درصد قربانيان، مرد باشند. اكثر متخصصان معتقدند كه مردان كمتر از زنان، مورد تجاوز قرار گرفتنِ خود را گزارش ميكنند.
عليرغم آمارهاي تكاندهنده فوق، آنچه در اين ميان بسيار مهم بهنظر ميرسد اين است كه در آمريكا از سال 1993، شيوع تجاوز در حال كاهش بوده است. اين امر با اجراي برنامههاي مختلف حاصل شده است. بهعنوان مثال، از آنجا كه يكي از راههاي كاهش شيوع و پيامدهاي تجاوز به عنف، آموزش به گروههاي در معرض خطر و ارائه خدمات مناسب به قربانيان است، بسياري از دانشگاهها و كالجها در آمريكا برنامههايي براي پيشگيري از تجاوز به عنف و مشاوره براي قربانيان آن، طراحي كردهاند. از سوي ديگر، احساس وجود احتمال قوي براي مجازات شدن در صورت ارتكاب به تجاوز، ميتواند تمايل به ارتكاب به آن را كاهش دهد: در يك مطالعه، 38 درصد از دانشجويان پسر اظهار داشتند كه اگر ميتوانستند از مجازات فرار كنند، به تجاوز اقدام ميكردند. مطالعه ذكر شده و نيز بسياري مطالعات ديگر بر اهميت دانش و مهارت و نگرش و نقش پليس و دستگاه قضايي در كاهش بروز تجاوز به عنف دلالت دارند.
خصوصيات مردان متجاوز :
مطالعات بسياري در كشورهاي مختلف، خصوصيات مرتكبين به تجاوز را مورد بررسي قرار دادهاند. يكي از تقسيمبنديهاي مطرحشده در مورد مردان متجاوز، آنان را به گروههاي زير تقسيم ميكند:
1) آزارگران جنسي (sexual sadists) كه از دردكشيدن قرباني، دچار تحريك جنسي ميشوند.
2) مهاجمان بهرهكش (exploitive predators) كه به طريقي تكانشي از قرباني به عنوان شيئي براي ارضاي خود استفاده ميكنند.
3) مردان بيكفايت (inadequate men) كه معتقدند هيچ زني داوطلبانه با آنان همبستر نخواهد شد و مدام در تخيلات جنسي غرق هستند .
4) مرداني كه تجاوز به عنف آنها، تظاهر جابجا شده خشم و غضب است.
برخي مطالعات نيز بيانگر آنند كه مرتكبين تجاوز، در مقايسه با كساني كه مرتكب تجاوز و تهاجم جنسي نشدهاند، به لحاظ خصوصيات شخصيتي واجد سطوح پايينتري از نوعدوستي، باوجدان بودن، لياقت و شايستگي داشتن، احساسات مثبت داشتن، گرم بودن و وظيفهشناسي هستند و از سوي ديگر، مرتكبين، سطوح بالايي از آسيبپذيري دارند.
عوامل خطر :
زنان قرباني تجاوز ممكن است در هر رده سني باشند. از مواردي كه قرباني فقط 15 ماه سن داشته است تا مواردي كه زن 82 ساله مورد تجاوز قرار گرفته است، گزارش شدهاند. 80 درصد همه قربانيان تجاوز به عنف، جوانتر از 30 سال هستند و آمار تشكيلات قضايي در آمريكا نشانگر آن است كه در آمريكا زنان 16 تا 24 ساله بالاترين ريسك را براي تجاوز دارند. تجاوز به عنف اغلب در اطراف محل سكونت و معمولا داخل يا نزديك خانه زن صورت ميگيرد. اكثر موارد تجاوز به عنف با نقشه قبلي صورت ميپذيرد. حدود نيمي از موارد، فرد متجاوز، بيگانه است و در نيم ديگر، تجاوز از سوي بستگان نزديك زن صورت ميگيرد و در ده درصد موارد، مهاجم بيش از يك نفر است.
قرباني سوءرفتار بودن در دوران كودكي يا تهاجم قبلي، احتمال تهاجم بيشتر از هر نوع را افزايش ميدهد. بسياري از مطالعات نشانگر آنند كه مصرف و سوءمصرف مواد يك عامل خطر براي تهاجم جنسي است. الكل در 34 درصد موارد تجاوز به عنف، نقش داشته است.
همچون مبحث همسرآزاري، در بحث تجاوز نيز تصريح شده در فرهنگهايي كه زن مِلك مرد شمرده ميشود، خشونت و از جمله تجاوز به عنف نسبت به وي جايز تلقي ميشود.
برخي مطالعات مروري بيانگر آنند كه متغيرهايي همچون نگرش نسبت به زنان، باورها در مورد رفتار جنسي (شامل باورها و ارزشهاي حمايتكننده از تجاوز)، مشكلات ارتباطي (communication)، حمايت گروه سني يا گروه دوستي از اعمال زور، مفاهيم masculinity و femininity، الكل، و بيقيدي در امور جنسي از عوامل دخيل در اِعمال زور جنسي (sexual coercion) هستند.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 12930
#9
Posted: 23 Mar 2014 05:05
فرهنگ تجاوز چیست؟
هر دو دقیقه یک زن در آمریکا مورد «آزار جنسی» قرار میگیرد، در هند در هر بیست و دو دقیقه به یک زن «تجاوز جنسی» میشود و هر چقدر خواندن این مقاله وقت شما را بگیرد به تعداد دقایق آن زنان دیگری در کنگو مورد تجاوز واقع شدهاند.(هر دقیقه یک نفر)
نوشتار پیش رو نگاهی دارد به عوامل فرهنگی آمارهایی نظیر این.
تجاوز جنسی یا برقراری رابطه جنسی با یک فرد به رغم میل وی یکی از بحرانهای رو به گسترش جهان امروز است، رفتاری که میتواند با زور، اعمال خشونت، اعمال فشار روانی و یا سوءاستفاده از وضعیت عقلی یا هوشیاری فرد (مثلا در زمان مستی) انجام شود.
فرهنگ تجاوز فرهنگی است که در آن خشونت جنسی به عنوان هنجار و امر طبیعی در نظر گرفته میشود، به شکلی که افراد در مورد تجاوز نکردن نمیاندیشند اما در خصوص مورد تجاوز قرار نگرفتن حساسیت دارند.این گزاره اولین بار توسط مدافعان حقوق زنان در دهه ۷۰ میلادی مورد استفاده قرار گرفت اما استفاده از آن در سالهای اخیر و پس آن که تعداد بیشتری از قربانیان داستان خود را منتشر کردند رواج یافت.
توضیح ضروری اینکه علت استفاده عمده از آمار آمریکا این بوده که بیشترین میزان آمار و بررسیهای در دسترس مربوط به این کشور میشود، در کنار آن برای فهم عامتر مطلب مثالها و جزئیاتی از ایران یا کشورهای دیگر آورده شده که هدف نه مقایسه یا اثبات ضعف این و آن که نشان دادن میزان گستردگی این پدیده است.
هر کسی میتواند یک متجاوز باشد :
تعریف معمول از تجاوز این است که یک تجاوز جنسی زمانی اتفاق میافتد که یک زن بطور ناگهانی توسط غریبهای مورد حمله واقع شود.این موضوع اتفاق میافتد اما تمام ماجرا نیست، این شیوه روایت میتواند بسیاری از فضاهای دیگری را که تجاوز رخ میدهد از نظر دور نگه دارد.بر خلاف باور همگانی، تجاوز در خارج از خانهها بسیار نادر است. بر اساس نتایج یک تحقیق بیش از دو سوم همه موارد مربوط به تجاوز در منزل شخصی رخ میدهد. (در دو سوم موارد قربانی مهاجم را میشناسد)
بر اساس نتایج این تحقیق ۳۱ درصد تجاوزها در خانههای متجاوزان، ۲۷ درصد در خانههای قربانیان، و ۱۰ درصد در خانههای مشترک قربانیان و متجاوزان اتفاق میافتند. علاوه برخانهها، ۷ درصد تجاوزها در مهمانی، ۷ درصد در وسایل نقلیه، ۴ درصد بیرون از خانه و ۲ درصد در بارها، روی میدهند.
آن گونه که لوری پنی در روزنامه ایندپندنت مینویسد :
« به عنوان یک فرهنگ ما به هنوز بطور جمعی از پذیرش اینکه بسیاری از تجاوزها توسط مردان معمولی، انجام میشود سر باز میزنیم. مردانی معمولی که دارای دوست و خانواده هستند، مردانی که ممکن هست حتی کارهای بزرگ و تحسینآمیزی در زندگیشان انجام داده باشند. ما حاضر نیستیم بپذیریم که «آدمهای خوب» تجاوز میکنند و اینکه آنها هم اغلب مرتکب این کار میشوند. بخشی از این عدم پذیرش به این دلیل است که فکر کردن به این نکته آزاردهنده است و حفظ این عقیده که تنها مردان شیطان صفت مرتکب این عمل میشوند بسیار آسانتر است، فکر کردن به اینکه فقط مردان خشن و روانی که در کوچههای تاریک با چهرههای عبوس و سبیل و چاقویی در دست کمین کردهاند از در نظر گرفتن اینکه تجاوز کاری است که مردان سالم هم انجام میدهند راحتتر است. مردانی که ممکن است دوستان، همکاران یا افرادی باشند که ما تمایل به دوستی و ارتباط با آنها داریم.»
ایده تجاوز خاکستری :
«تجاوز خاکستری» بنابر تعریف «شکلی از درگیری جنسی است که «جایی میان رضایت و ممانعت» واقع میشود، زمانی که «هر دو طرف مطمئن نیستند که هر یک دقیقا چه میخواهند».» و میزان شیوع گستردهی آن نتیجه فقدان آگاهی و درک درست نسبت به مفهوم رضایت است.بنابر تحقیقی که در انگلستان بر روی افراد ۱۴ تا ۲۵ سال انجام شده، تقریبا یک سوم دانشآموزان واقعا چیزی در مورد رضایت در کلاسهای توضیحات جنسی که شرکت در آنها اجباری است یاد نمیگیرند.در واقع درصد زیادی از افراد مورد تجاوز قرار میگیرند چرا که آنها دقیقا نمیتوانند به متجاوز بفهمانند که از این کار رضایت ندارند، از سوی دیگر اغلب متجاوزان فکر میکنند (یا ترجیح میدهند فکر کنند) که فردی که به او تجاوز میکنند مخالفتی با این کار ندارد و علیرغم ممانعت ظاهری، باطنا راضیست.
دکتر میشله دکر، استاد دانشگاه جانز هاپکینز در تحلیلی که بر گزارش سازمان ملل متحد در مورد تجاوز در شش کشور آسیایی نوشته میگوید: «تجاوز لزوما این نیست که شخصی تفنگ را بر روی شقیقهی یک زن بگذارد» گزارش مزبور نشان میدهد مردم تمایل دارند رفتارها را با تعریف قانونی تجاوز یعنی داشتن رابطه جنسی با یک زن بدون رضایت وی هماهنگ کنند ولی از واژهی «تجاوز» استفاده نکنند. پروفسور دکر میگوید: مردم تمایل دارند فکر کنند تجاوز کاریست که شخص دیگری انجام میدهد. نتایج تحقیق مزبور که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد نشان میداد درصد بالایی از مردان کشورهای آسیایی با انجام شکلی از تجاوز موافقت دارند.
نه یعنی بله :
ایده رمانتیک «تعقیب و گریز» یک بستر کلاسیک و قدیمی است. چه در تلویزیون باشد یا سینما، کشاکش میان یک زن و مرد البته که میتواند رمانتیک باشد، گرچه به خودی خود چندان شریرانه به نظر نمیرسد، دانستن اهمیت «فضای شخصی و تصمیمگیری» نقش مهمی در مقابله با فرهنگ اشاعه تجاوز ایفا میکند.«نه» همان «بله» همیشه بر یک قاعده نیست، برای نمونه در گروههای سادومازوخیستی نه میتواند کاملا به معنای آری باشد. اما همان گونه که جسیکا والنتی در نیشن نوشته مشکل اینجاست که رضایت همیشه گزینه پیش فرض نیست :
تا زمانی که تعریف قانونی رضایت جنسی مشابه آنچه در تفسیر دادگاههای امریکایی دیده میشد بر مبنای گفتن یک «نه» به شکل مشخص استوار است نمیتوان به عدالت واقعی برای قربانیان تجاوز امید داشت.حالا دیگر زمان آن است که از قانون «نه به معنی پاسخ منفی» برای درک آزار جنسی دست بکشیم و روی «تنها بله معنای پاسخ مثبت میدهد» تمرکز کنیم. (در واقع رضایت فرد بایستی تنها از طریق پاسخ مثبت احراز شود و عدم ممانعت یا ندادن پاسخ منفی دلیلی بر راضی بودن نیست)
در مورد ایران مساله از برخی جهات پیچیدهتر است، بنابر قانون «زنا (برقراری رابطه جنسی) با زنی که راضی نباشد، خواه در بیهوشی، خواب، مستی و یا از طریق تهدید و ارعاب در حکم تجاوز به عنف است، این موضوع شامل فریب و اغفال دخترنابالغ هم میشود».در حالی که در اصلاحیه قانون جدید فریب دختران زیر سن قانونی به موضوع تجاوز اضافه شده اما متاسفانه سن بلوغ دختران در قانون ۹ سال تعریف شده و این دایره حمایتی این قانون را محدود می کند.
همچنین یکی از مهمترین مشکلات قانون ایران آن است که در مورد برقراری رابطه از سوی شوهر با همسرش بدون رضایت وی (تجاوز زوجی) ساکت مانده، گرچه میزان گستردگی این شکل از خشونت جنسی نیاز به وجود ابزار قانونی را ایجاب میکند.از سوی دیگر مهاجم یا مجرم شناخته میشود که در این صورت بایستی به اعدام محکوم شود و یا بیگناه که در این صورت آزاد میشود و حد وسطی وجود ندارد، این موضوع کار قضات را دشوار میکند.
سرزنش و تمسخر قربانی :
سرزنش قربانی شکلی از یک پدیده اجتماعی است وقتی که جامعه ترجیح میدهد رفتار قربانی یک جرم را پیش از وقوع جنایت در وقوع جرم موثر بداند.در اولین ساعات روز هشتم ژانویه ۲۰۱۲ یک دختر ۱۴ ساله وقتی از شدت مستی بیهوش شده بود، توسط یک بازیکن فوتبال دبیرستان ماریویل مورد تجاوز قرار گرفت.در دوازدهم ماه اوت همان سال این اتفاق برای دختر شانزده سالهای تحت همان شرایط و از سوی دو بازیکن فوتبال دبیرستان رخ داد.در حالی که هر دو مورد خبری شد و توجه رسانهها را به خود جلب کرد، تنها مورد دوم منجر به صدور حکم محکومیت در دادگاه شد.
در پرونده ماری ویل، قربانی، دیزی کلمن خودش را مقصر دانست، در هر دو مورد دو ویژگی مشترک بود: هر دو از شدت مستی بیهوش شده بودند و دوم اینکه هر دو پسرانی متعلق به یک جامعه با پیوندهای محکم درونگروهی را متهم کرده بودند که خود بدان تعلق نداشتند. (کلمن به تازگی به شهر نقل مکان کرده بود و دختر دیگر در ایالت دیگری سکونت داشت) علاوه بر آن بسیاری از اطرافیان این دو را متهم کردند که با شکایت علیه بازیکنان فوتبال (که از محبوبیت بالایی برخوردارند) در صدد تخریب چهرهی آنان هستند.در کنار آن به فاصله کوتاهی پس از هر دو تجاوز، دوستان پسرها شروع کردند به آزار و اذیت دخترهای قربانی در شبکههای اجتماعی. زمانی که کار به دادگاه و رسانهها کشید و موضوع جنبه ملی پیدا کرد، خصومت نسبت به دخترها افزایش پیدا کرد، رفتاری که بیش از آن که به متهمان بپردازد تمرکزش بر روی «آن کارهایی بود که دختران انجام داده بودند.»
تا چند دهه پیش در عرف محاکم قضایی کشورها در پرداختن به موارد تجاوز به جای در نظر گرفتن عمل متهم، قربانی و رفتار او مورد محاکمه قرار میگرفت.نظرسنجیها نشان میدهد درصد قابل توجهی از مردم جوامع مختلف (و نه فقط مردان این جوامع) تمایل دارند درصدی از خطای موجود در مساله تجاوز را متوجه قربانی کنند.
این موضوع در مورد دختر ۱۷ سالهای که چند ماه پیش در هند مورد تجاوز قرار گرفت هم اتفاق افتاد. پس از آن که خانوادهی وی به پلیس شکایت کردند، وی بارها و بارها از سوی دوستان مهاجمان مورد تمسخر و آزار قرار گرفت تا سرانجام خودکشی کرد. هر چند پلیس چندی بعد اعلام کرد وی توسط متجاوزین به قتل رسیده است.
آزار خیابانی :
آزار خیابانی میتواند یک رویداد ناخوشایند روزمره برای زنان باشد، چیزی که فضای خشونت و فقدان قدرت را تشدید میکند. همان فضایی که اجازه میدهد فرهنگ تجاوز در سطح جامعه رشد کند.سازمان توقف آزار خیابانی شرح میدهد چگونه دنیایی که در آن مردان به راحتی زنانی را که نمیشناسند در معابر عمومی مورد آزار ناخواسته جنسی قرار میدهد همان دنیایی است که که مردان در مورد تجاوز احساس راحتی دارند.
همان گونه که فیدرا استارلینگ در مقالهاش با عنوان «متجاوزِ شرودینگر» مینویسد: مردی که مخالفت و «نه» یک زن را در یک زمینه غیرجنسی نادیده میگیرد، احتمال بیشتری به نادیده گرفتن همان «نه» در یک زمینه جنسی دارد.
آزار خیابانی علاوه بر آن که در ایران درصد بالایی از آزارهای جنسی را به خود اختصاص میدهد، بخشی از جریان نابرابری جنسی و بازتولید فرهنگ و حاکمیت مردسالار نیز هست، جایی که دیکتاتوری از عدم احترام شهروندان به حدود یکدیگر تا بالاترین سطح مدیریتی شکل میگیرد و رشد میکند.
شکل متداولتر آزار خیابانی اما آزار کلامی (عمدتا در زمینه مفاهیم جنسیتی) است که در کنار آزار فیزیکی و جنسی شخصیت زن را نادیده میگیرد و به حریم شخصی وی تجاوز میکند.
روایت رسانه از آتیه درخشان :
بعد از اتمام یکی از دادگاهه مربوط به دو بازیکن فوتبال، گزارشگر شبکه سیانان، پاپی هارلو از آنان با عنوان «دو مرد جوان که ستارگان فوتبال و دانشآموزان خوبی که آیندهی نویدبخشی داشتند نام برد که زندگیشان ناگهان از هم پاشیده»از سوی دیگر نیویورک تایمز در گزارشش از ادعای تجاوز علیه دومینیک استروس کان، رئیس وقت صندوق بینالمللی پول به یک خدمتکار هتل، قربانی را از نظر همسایگان و همکارانش «انسانی خوب» توصیف کرد که «هیچ وقت برای کسی مشکلی ایجاد نکرده.» جفری گلدبرگ کمی بعد در توضیح این که چرا این شیوهی گزارش در مورد قربانی یا مهاجم به شکل آتیهی درخشان مشکل ایجاد میکند در مجلهی آتلانتیک نوشت :
من گزارشگری نظیر این را درک نمیکنم، نکته چیست؟ آیا مهم است که او (قربانی) رفتارش دوستانه است؟ چه ربطی دارد که انسان خوبیست؟ آیا اهمیتی دارد که او هرگز مشکلی ایجاد نکرده؟ قطعا نه. تجاوز، تجاوز است.شخصیت قربانی [یا فرد مهاجم] به این موضوع ربطی ندارد. (مقصود نویسنده آن است که مساله تجاوز را بایستی جدا از شخصت قربانی و مهاجم و به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفت و تحلیل کرد).
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#10
Posted: 24 Mar 2014 04:02
رضایت جنسی و تجاوز جنسی
شرایط رضایت در یک رابطه جنسی به قرار زیر می باشد:
۱. هر دو طرف کاملا هشیار باشند.
۲. هر دو طرف بطور برابر آزادی عمل داشته باشند. عاری از هرگونه اجبار و تحمیل باشد . اما آزادی چیست؟ ولتر نویسنده شهیر فرانسوی می گوید : « آزادی یعنی درست اندیشیدن، پذیرفتن حقوق انسانی، هر وقت انسانها اینها را به خوبی دریافتند، آن گاه می توانند به خوبی از آن دفاع کنند. »
۳. هر دو طرف آشکارا از قصد و نیت خود آگاهی داشته و درباره قصد و نیت خود با یکدیگر گفتگو کرده باشند. اکنون میتوانیم مفهوم تعرض جنسی را مطابق با اصل رضایت بهتر درک کنیم .
اگر شما در شرایط زیر با فردی رابطه جنسی برقرار کنید در واقع وی را مورد تجاوز جنسی قرار داده اید و مجرم می باشید:
۱. با فردی که هنوز به سنی نرسیده است که بتواند مصلحت خود را تشخیص دهد. حتی اگر شما با یک دختر ۱۷ ساله، حتی با رضایت وی، رابطه جنسی برقرار کنید در واقع وی را مورد تعرض قرار داده اید چرا که وی هنوز قادر به اتخاذ تصمیمات معقول و همسو با مصالح و منافع خود نیست و شاید از عواقب عمل خود آگاهی کافی نداشته باشد.
توجه نمائید که درکشورهای اروپایی و امریکا چنانچه با دختری زیر سن ۱۶ سال رابطه جنسی برقرار شود (بویژه از طرف بزرگسالان ) والدین دختر می توانند مرد را بعنوان متجاوز و فریب دهنده تحت تعقیب قرار دهند.
۲. چنانچه فرد خواب آلود و یا بی هوش باشد.
۳. چنانچه با تهدید و ارعاب همراه باشد.
۴. چنانچه فرد تحت تاثیر الکل، مواد مخدر و یا روانگردان قادر به تصمیم گیری نبوده و یا قادر به مقاومت نباشد.
۵. زمانی که فرد ابتدا عدم رضایت خود را از هر گونه تماس جنسی اعلام کرده، اما شما با ترغیب و شستشوی مغزی وی سرانجام وی را راضی به برقراری رابطه جنسی کرده باشید.
۶. زمانی که در نوشیدنی قربانی داروی خواب آور ریخته و مخفیانه وی را مورد تعرض قرار دهید و یا با علم به اینکه وی پس ازمصرف مشروبات الکلی و یا مواد مخدر دیگر قادر به مقاومت نیست و یا آسانتر به رابطه جنسی تن خوهد داد، مصرانه وی را به مصرف اینگونه مواد ترغیب کنید.
کلید رضایت گفتگوی به موقع، صادقانه و قاطعانه است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟