ارسالها: 350
#152
Posted: 7 Mar 2014 00:21
این مزیت رو داره که عجیب میتونه همزمان به ده تا کار فکر کنه و انجام بده
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
ارسالها: 268
#154
Posted: 1 Aug 2014 22:22
بستگی به شرایط و عمکرد انسان دارد
در بعضی حالات بیچاره و در بعضی حالات زن پر از مزیت هستش.
در شرایط مدرن و فمنیسم:
در حالت مدرن و فمنیسم، بیچاره زن پر از بدبختی هستش و من مزیتی نمی بینم دلیل کلی هم اینست که زن در مقابل مرد قرار می گیرد و جنس زن باید حقش را از جنس مرد بگیرد(مدرنیته در هیچ جامعه ای مدرنی صدردرصد محقق نشده و اکنون سالهاست که جوامع مدرن در حال عبور از مدرنیته و ورود به دوره ی پایدار هستند)
در مدرنیته و فمنیسم:
در کار و درآمد مالی همانطور که گفتم در مقابل مرد قرار می گیرد به دلایل زیادی مثل توانایی مدیریت کمتر در بعضی امور و ضعف جسمی و داشتن دوره هایی مثل بارداری و پریود و مسائل دیگر در عمل می بینیم نقشهای کلیدی زنان در جوامع مدرن بسیار کمتر است و اکثر قریب به اتفاق پولدارهای بزرگ مرد هستند و ازین بدتر مردان پولدار خیلی باشخصیت و تکیه بر توانایی های ذهنی می توانند پول دربیاورند ولی بسیاری از زنان پولدار آنهایی هستند که از جاذبه ی فیزیکی و جنسی برای پول دار شدن استفاده کرده اند.(مثل بازیگرها و خواننده ها)که البته این هم باعث نشده بتوانند در کنار مردها پول دربیاورند
میدانید(شایدم ندانید) که در رابطه ی جنسی زن بدلیل مفعول و مغلوب بودنش نیاز دارد تا نسبت به فاعل احساس محبت و دوست داشتن کند مگر اینکه زن جزئی از خودش را فراموش کند که این فراموشی هم در داراز مدت آسیب بسیاری به او وارد می کند بنظرم مفعول بودن بدون دوست داشتن فاعل، نوعی تجاوز به مفعول بحساب میاد حالا این دوست داشتن هرچه بیشتر باشد لذت واگذاری زن بیشتر خواهد شد چون در روابط جامعه ی مدرن روابط سطحی تر و به نسبت زودگذر است زن برای لذت مجبور است بخشی از احساس خود را فراموش کند این فراموشی شاید باعث لذت گذرا در سکس شود ولی تعادل روحیه زن را به هم می زند و در کل زن له میشود
به لحاظ عاطفی هم که وقتی اهمیت احساس و عشق در جامعه پایین آمد ارزش ویژگی های احساسی زن پایین می آید بلکه گاهی مسخره و مزاحم است. نیازهای زن مثل محبت و ظرافت بعضا مزاحم است و حوصله سر می برد.و این بیگانگی با احساسات لطیف زنانه تا جایی پیش می رود که به دختران نوجوان که هنوز روح پاک و لطیفی دارند توصیه می شود داستان عاشقانه نخوانند چراکه احساسات خود را درآن پیدا کرده و در آن جامعه ی سنگ و چوب مدرن حیران می شوند.(اینم زنده به گور کردن دختر است گوری که خفه کردنش یک عمر به طول می انجامد و زجر میدهد)
موفقیت مردها پای خودشان نوشته می شود و موفقیت های اجتماعی مثل ورزشها و اختراعات و مثالهای دیگر معمولا برپایه ی توانایی مردانه است و ما در عمل میبینیم زنان در این عرصه ها در حاشیه ی مردها هستند. و پیوسته زنان هم می توانند هزاران چیز مثل بچه و عشق را در زندگی فدا کنند تا شاید بتوانند در کنار مردها خودی نشان دهند
در اسلام و بنظر من اصلش:
در اسلام و بنظر من اصل خلقت، زن سرتا سر مزیت است و بنظر من اصل اختلاف آن با مدرنیته و فمنیسم از آنجا شروع میشود که زن برای گرفتن حقش بجای مقابله و جنگیدن با مرد به آغوش مرد می رود و هردو یک واحد میشوند و نقصان یکدیگر را می پوشانند و در کنار هم آرامش می گیرند. مرد بدون منت و خوشحال از افتخار اینکه او را به آغوش کشیده موظف به حفاظت از زن میشود زن امانت الهی میشود و مردی که قدر زن را نداند و در حفاظت از زن کوتاهی کند میشود بی غیرت! میشود نامرد و بی شرف.
به لحاظ کاری مرد موظف است کار کند و خرج خانه را بی منت و در خوشحالی بدهد حتی اگر زن میلیاردها ارث و ثروت داشته باشد ذره ای موظف به خرج کردن برای خود و بچه هایش نیست و مرد موظف است خرج او را بدهد و از همه جالبتر اینکه مرد کار کرده است ولی تا جایی که مصلحت باشد اگر مؤمن است باید بر میل عیالش بخورد و میل او را بر خود ترجیح دهد وگرنه میشود منافق!!!!!!!!!(مومن طبق میل و خواسته اهل و عیالش غذا می خورد، و منافق، اهل و عیالش طبق میل و خواسته او غذا می خورند)
روابط عمیق است و در اصل گذرا و سطحی نیست.و محبت بین انسانها و بویژه خانواده جایگاه ویژه ای دارد.(خانواده محبوبترین بنای اسلام است) از نظر جنسی فاعل مرد است زحمت اصلی برعهده ی مرد است ولی این زن است که در نهایت میتواند به سادگی چندین برابر مرد لذت ببرد. جالب اینجاست که اگر بانو تمایل به لطف داشتند خوب است و می توانند مهریه را از سر لطف و مهربانی ببخشند.
اهمیت احساس در اسلام بسیار بالا است و خدا که خالق میباشد ارحم الراحمین است و این زن است با صفات احساسی اش مرد را به سمت خدای مهربان میکشاند
موفقیت های مرد به هیچ عنوان مستقل به حساب نمی آید! و اگر روزی مردی خودش را کشت و به موفقیتی رسید باید بداند که زنانی آن را پرورش داده اند(واقعا با دلیل و بی تعارف)و با جمله ی مردها شمشیر زنان هستند خیال همه را راحت کرده و در واقع موضوع به اسم بانوان گرامی نوشته میشود!
زن گل است و این گل بودن فقط حرف نیست و در عمل جاری می شود و وجودش ارزشمند است زن احساسی و شکننده است و خدا پدر کسی را که همچین موجود ناز و ظریفی رابیازارد در می آورد. باید با او مدارا کرد چون حساس است و زود می شکند اگر مومنی و منافق نیستی باید او را مقدم بداری(یه جاهایی). باید از او مراقبت کرد نکنی بی غیرتی! نباید کار سخت کند چون ظریف و ضعیف است.زن چند برابر مرد لذت ببرد و آخرش هم مردان شمشیر زنان باشند.
ویژگی های ایران ترکیبی از مدرنیته، فرهنگ ایران و مهاجمین و اسلام است که در این شرایط هر کسی یک جور است و به قول معروف بیچاره نی نی
(دوستان من اصلا نمی خوام اینجا بحث اسلام شناسی راه بندازیم پس لطفا دوستانی که میخواهند اسلام را بافرهنگ ایران بشناسند گیر ندن)
من یک مزیتی هم در زمانه ی فعلی جامعه ی ما احساس میکنم و آن این است که احساس میکنم خدا یه جاهایی زن را به صورت فطری فهمیده تر و انسان تر خلق کرده(مثل نگاه جنسیش) و زن باید این وضعیت و پاکی خودش را حفظ کند و رشد دهد ولی در مورد آقایون بیشتر وسیله هایی در اختیار دارند که تازه باید دنبال آدمیت بروند.در تشبیه زن گل است و از اول ذاتا زیباست ولی مرد بنظرم مثل چوبی است که باید حکاکی شود تا ارزش پیدا کند با توجه به اینکه راههای رسیدن به آدمیت در زمانه ی ما بسی ناهموار است و مرد شدن بسی سخت و دور از دسترس است من اینطور احساس میکنم یه جاهایی درک خانوما از انسانیت به خاطر همان درک بهتر اولیه بیشتر از بعضی آقایونی است که راه مرد شدن را پیدا نکرده اند
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 517
#156
Posted: 12 Oct 2014 15:10
مزیت جنس مقابل تو یک جمله اینه که تکمیل کننده جنس دیگره... از همه لحاظ!
The Search for Freedom
درک کردن سخته، درک نشدن سخت تر
ارسالها: 201
#157
Posted: 20 Oct 2014 15:27
تکمیل کننده کمبوداونقص
ازاین زمین نفرین شده
تاآسمون بکرراهی نیست
ارسالها: 2890
#158
Posted: 18 Jan 2015 00:00
پسرا نسبت به دخترا آزادترن !
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود