انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 6 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Spectacular & Amazing Facts | واقعيت های جالب و عجیب از هر گوشه دنيا!


مرد

 
یک تجربه در آزمایشگاه
«دیویدس» برای اولین بار در آگوست سال 2001 ساعت 30/9 دقیقه به ظبط صدا مشغول شد. چیز خاصی ظبط نکرده بود. مجددا ساعت 30/11 دقیقه به ظبط صدا مشغول شد و هنگام ظبط صدا سوالی را پشت سر هم تکرار کرد:«آیا کسی هست که دوست داشته باشد با من صحبت کند؟» او هنگامی که به صداهای ظبط شده گوش داد، صدایی شنید که می گفت:«آیا کسی پاسخ می دهد؟» مو به تن «دیویدس» راست شده بود. او مجددا ساعت 15/5 دقیقه به ظبط صدا پرداخت. هنگامی که صداهای ظبط شده را گوش می داد، صدایی می گفت:«وقت ندارم.»
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد.
cyrus the great.king of persia ************************** امپراطور ایران.کوروش بزرگ
     
  
مرد

 
یک رکورد عجیب و جالب
Bryan Bergمرد خستگی ناپذیر آمریکایی که 44 روز وقت صرف کرد تا با استفاده از ورق بتونه در یک کازینو در چین به هنرنمایی بپردازه او این هنرنماییش رو با تمرکز و تمرین تونسته اجرا کنه نه با استفاده از چسب و موارد دیگه جالبه بدونید که وزن ساختمون هایی که با استفاده از ورق ساخته 272 کیلوگرم هست
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد.
cyrus the great.king of persia ************************** امپراطور ایران.کوروش بزرگ
     
  
مرد

 
به گزارش پرداد و به نقل از یاهو ::"الین دیویدسون" با ایجاد 7725 سوراخ در بدن خود و آویختن حلقه و اشیای مختلف در بدن خود به عنوان رکوردار کتابگینسدر داشتن بیشترین سوراخ در بدن خود شناخته می شود. او برزیلی الاصل و ساکن اسکاتلند است.
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد.
cyrus the great.king of persia ************************** امپراطور ایران.کوروش بزرگ
     
  
مرد

 
yashark23: تجاوز پزشک شیطان صفت به 86 دختر بچه 3 ساله
'ارل بردلی' پزشك اطفال آمریكایی 10 سال دور از چشم خانواده ها به این كودكان تجاوز می كرده و از عمل شنیعخود فیلم هم تهیه می كرده است.این متخصص كودكان با استفاده ازتصاویر و عروسك های شخصیت های معروف كارتونی كودكان، مطب خود را آراسته بوده و آنها را می فریفته و هنگام آزارجنسی با اسباب بازی آن ها را ساكت نگه می داشته است. این كودكان نوپا به جز یكی همه دختر بوده اند و همه كمتر از سه سال سن داشته اند.'اسكات گارلند'، كارآگاه پلیس و متخصص پزشكی قانونی در جرم هایرایانه ای، در مقابل دادگاه با 'وحشتناك' توصیف كردن صحنه های فیلم تجاوز جنسی به كودكان، گفته است: 'این صحنه ها هولناك تر از همه آن چیزی است كه تاكنون دیده‌ام.
تف به ذات خرابش.باید همچین افرادیه زنده زنده كباب كرد
پاينده ايران/نابود خرافات
     
  
مرد

 
کم نیستن از این ادما داداش ببزه اما بعضیا اینقد ناراحت کننده بود که بیخیاله گذاشتن تو سایت شدم
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد.
cyrus the great.king of persia ************************** امپراطور ایران.کوروش بزرگ
     
  
مرد

 
پودر سفید طلا

چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد!
اما پس از چندی یک آزمایشگاه روسی به روش آزمایش آمریکاییها شک کرد و روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشت که صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخ نمود.
این ماده شکل دیگری از اتم های طلا بود که بصورت یک نانو رشته (رشته ای از الکترونها که از پی هم قرار می گیرند و شکل یک تسبیح نخ شده را دارد) در آمده بود. نام علمی آن ORME یا ORMUS مخفف Orbitally Rearranged Monotomic Element می باشد.
آزمایشات بعدی، اما، حیرت آورتر بودند. برای وزن کردن آن، یک پیمانه ی خالی را ابتدا وزن کردند و سپس مقدار مشخصی از این گرد سفید رنگ را درون پیمانه ریخته مجدداً وزن کردند و در عین ناباوری در تمام این توزینها، همواره وزن پیمانه+وزن گرد سفید رنگ از وزن پیمانه ی خالی “کمتر” بود! آزمایشی که چندین بار تکرار شد و همواره یک پاسخ را ارائه می داد. گویی که 40 درصد از جرم این ماده در جهان ما و 60 درصد دیگر آن در جهانی موازی با جهان ما سیر می کند.
نکته ی مهم زمانی به چشم آمد که محققان، پیمانه ی لبریز از ماده سفید رنگ را حرارت دادند و مشاهده کردند کهدر حرارت بسیار بالا وزن پیمانه به سمت صفر گرم سوق پیدا کرد. یعنی “با حرارت دادن به این ماده، می توان جاذبه را دفع نمود”.
ناسا با بهره گیری از این ترکیب جدید طلای بسیار ناب (The Pure Gold) توانست ماده ی جدیدی اختراع کند با نام آیروژل (AeroGel) که به خودی خود از هوا سبک تر است و فرم خالص آن می تواند در هوا شناور باشد و همچنین با حرارت دادن به آیروژل، این ماده می تواند وزنهایی بیش از وزن خود را نیز در هوا معلق نگاه دارد. ناسا از این ژل در تحقیقات گسترده ای بهره می برد. (در ویکیپدیا جستجو کنیدAeroGel )
اما چندی پیش، در “صحرای سینا” (علاقه مندان به آثار سیچین توجه فرمایند) معبدی متعلق به راهبان مصر باستان کشف شد که درون آن آکنده بود از پودری سفید رنگ! آزمایش این ماده نشان داد که شباهت زیادی بین این پودر تازه کشف شده با نانو رشته ی طلا وجود دارد. مصریان باستان به این ماده “مفکات” می گفتند و راز تهیه آن در دست راهبان مقدس بوده است.
ترکیب مفکات با حرارت می توانسته بی وزنی را بهمراه آورد و شاید راز چگونگی ساخته شدن اهرام عظیم مصر در همینجا نهفته باشد.
به این نکته توجه کنید: نام تمام اشکال هندسی (چه به فارسی و چه به لاتین) مستقیما به شکل هندسی آنها اشاره می کند. مثلاً دایره از دوار بودن می گوید، مثلث از سه ضلعی بودن. اما در این بین نامی که برای شکل هندسی “هرم” در نظر گرفته شده یک استثنای عجیب است. هرم در لاتین Pyramid ترجمه شده که از ترکیب دو کلمه ی Pyro بمعنی “آتش” و Amid بمعنی “گرفته شده” تشکیل شده است. بنابراین Pyramid یعنی Fire Begotten یا از آتش گرفته شده!!! حتی اسم عربیِ “هِرم” نیز از ریشه هُرم بمعنی حرارت و داغی گرفته شده و اشاره ای به شکل هندسی آن ندارد.

علاقه مندان به پیگیری این مطلب می توانند به آدرس graal.co.uk/whitepowdergold.html مراجعه و یا در گوگل White Powder Gold را جستجو نمایند.

همانگونه که کتاب “اسرار گمشده صندوقچه مقدس” اثر لارنس گاردنر اشاره دارد، اخیراً توجه دانشمندان به این عنصر مرموز معطوف شده است که در جدول تناوبی عناصر یافت نمی شود.

این پودر سفید رنگ غیر محسوس که از خانواده فلزاتی همچون طلا و پلاتنیوم بدست می آید، عنصری مونوتومیک (ساختاری از ماده که از اتمهای واحد تشکیل شده است) خوانده می شود. آنچنانکه این ماده توسط کاشف آن، دیوید هادسون، در سالهای دهه ی 1980 Orme نام گذاری شد که مخفف Orbitally Rearranged Monatomic Element (عنصری که اوربیتال آن بصورت تک اتمی بازچیده شده باشد) می باشد. بصورت عمومی و تجاری نام Ormus یا M-State برای این پودر سفید رنگ پذیرفته شده است.

ثقل سنجی حرارتی نشان داد که این ماده در حرارت بالا شروع به بی وزن شدن می نماید تا جایی که حتی می تواند در هوا شناور شود. حتی در شرایط خاصی این پودر سفید طلا می تواند به خاصیت ابر رسانایی برسد و یا در ابعاد دیگر عالم طنین ایجاد نماید.

در اسطوره های یونان باستان تلاش برای یافتن این ماده بصورت “افسانه پشم طلایی” تجلی یافته، در حالیکه در کتاب مقدس می توان رد این ماده را در داستان مربوط به صندوقچه ی عهد (که به دستور خدا توسط موسی در صحرای سینا ساخته شد و نهایتا به معبد سلیمان در اورشلیم منتقل شد) جستجو نمود. در بین النهرین باستان نیز از این پودر سفید رنگ یاد شده و نام آن شم-آن-نا یا “سنگ آتش” بوده است، درحالیکه مصریان به آن “مفکات” (mfkzt) می گفتند و اسکندر نیز آنرا با نام “سنگ بهشت” می ستود.

این پودر “سنگ آتش” رازآلود، بعنوان یک ماده خوراکی و به شکل نان های مخروطی و یا بصورت معلق بر سطح آب، به پادشاهان و فراعنه اختصاص می یافت. این ماده بعنوان غذایی برای “کالبد اختری” شناخته می شد که استعداد رهبری، آگاهی ذاتی، ادراک و فراست را در نزد شاهان و رهبران ارتقا می داده است. همچنین به تازگی ارتباط مابین این ماده جادویی با راز طول عمر نیز مکشوف گشته است.

امروزه، کمپانی های متعددی در حال تولید محصولاتی هستند که بر پایه مواد M-State بنا شده اند. برخی از طلا بعنوان فلز پایه بهره می برند، و برخی دیگر نیز از مشتقات پلاتنیوم که از رسوبات کف دریاها و یا منابع زمینی ای همچون دهانه های آتشفشان ها و یا محل برخورد شهاب سنگها استحصال می شود بهره می برند. از آنجاییکه روشهای متداول آنالیز مواد فلزی، برای شناخت M-State ها نا مناسب و نا کارآمد است لذا می توان گفت که هنوز بسیاری از تواناییهای این ماده در پرده ی ابهام باقی مانده است.

فیلسوف قرن هفدهم، ایرنائوس فیلالِتِس (فردی که مورد احترام آیزاک نیوتن، روبرت بویل، الیاس اشمول و دیگر اعضای کالج سلطنتی بریتانیا در عصر خود بوده است)، اثری را در سال 1667 نگاشت با نام “راز، بر ملا شد”. وی در این مقاله به بحث پیرامون “سنگ فلاسفه” می پردازد که تا آن زمان به اشتباه به “هر ماده ای که فلزات را به طلا تبدیل کند” گفته می شد.

فیلالتس مستقیماً به اصل موضوع می پردازد و آنچنانکه از اسناد می توان فهمید، وی سنگ فلاسفه را خودِ طلا می داند و اعلام می کند که به خلوص رساندن طلا می بایست تلاشی باشد که فلاسفه به انجام می رسانند. او می افزاید: ” سنگ ما چیزی نسیت جز طلا که به بالاترین درجه خلوص و لطافت (نرمی) رسیده باشد. بدان سنگ می گوییم چراکه خواص ذاتی آن اینگونه نشان می دهد؛ این ماده جلوی آتش را می گیرد همانطور که مابقی سنگها نیز اینچنین می کنند. در گونه ی خود این ماده همان طلا است، اما خالص تر از هر خالصی؛ این ماده ای جامد و نسوز است همانند سنگ، اما شکل ظاهری آن مانند پودری خالص و نرم است”.

چند قرن زودتر در سال 1416 شیمی دان فرانسوی، نیکولاس فلامل، می نویسد که وقتی فلز ناب در نهایت کمال آماده سازی شد، پودر عالی و سفید رنگِ طلا بدست می آید، که همان “سنگ فلاسفه” می باشد.

وقتی به مصر باستان باز می گردیم، ارجاعات بیشتری را به مفکات (mfkzt) باز می یابیم که به اماکن مقدسی در آن ناحیه اشاره دارند. یکی از این اماکن مقدس (نزد مصریان باستان) معبد کارناک می باشد و گنجینه ای متعلق به تاتموسیس سوم. در دیوار نگاره های معبد کارناک در قسمتی که مربوط به فلزات است، تعدادی شئی مخروطی شکل به تصویر درآمده است و در توضیحشان قید شده که این اشیاء از طلا ساخته شده اند اما نکته عجیب نام این اشیاء مخروطی شکل است:”نان سفید!”. مشخصاً از این نان در مراسمی بهره برده می شد که مختص فراعنه بوده و آنان پس از پشت سر گذاشتن روزه ای 40 روزه با این نان مقدس روزه شان را باز می کردند و پس از این مراسم بوده که فرعون فرامین سالیانه خود را صادر می کرده است. تحقیقات بعدی ما نشان داد که این ماده ی سفید رنگ مستقیماً با افزایش ادراک و فراست و قوه ی مدیریت در ارتباط است چراکه پس از مصرف خوراکی آن توانمندی نیمه راست مغز را با توانایی نیمه ی چپ مغز برابر می گردد.

رد پای این پودر سفید را همچنین می توان از اسنادی که به اسکندر مقدونی باز می گردد جستجو نمود. همواره این داستان را از اسکندر شنیده ایم که وی بدنبال راز جاودانگی اقدام به سفر به بهشت نمود که بر اساس قراین بهشت در آنزمان سرزمین هخامنشیان، سرزمین اهورا مزدا، خدای نور و خرد بوده است. هدف وی یافتن “سنگ بهشت” بوده است که خواصی جادویی داشته از جمله افزایش عمر (جاودانگی). امروزه دانشمندان سرگرم مطالعه بر روی DNA انسان می باشند و ارتباطی را مابین پودر سفید طلا و طول عمر DNA یافته اند.

می توان خصوصیات پودر سفید طلا را به اینگونه بر شمرد:

1- خاصیت ضد جاذبه در حرارت های بالا

2- خاصیت ابر رسانایی در حرارت بالا

3- اتصال کوانتومی به دیگر جهانهای موازی (Quantum Entanglement)

4- عدم مشابهت با ساختار عناصر جدول مندلیف

5- درصورت برهم خوردن ساختار رشته ای، با نوری بسیار درخشان منفجر می شود

6- بدلیل ساختار اتمی تک رشته ای، امکان تبدیل این ماده به مواد دیگر وجود دارد

7- درصورت مصرف خوراکی، افزایش کارآیی مغز انسان را در دو نیمه چپ و راست بدنبال دارد

8- در صورت مصرف خوراکی، افزایش طول عمر DNA که متعاقباً طول عمر انسان را بدنبال دارد.
     
  
مرد

 
ساخت ماشين زمان بل توسط آلمان

جنگ جهانی دوم به پایان خود نزدیک میشود و نازی ها از یک اسلحه عجیب صحبت می کنند حتما فورا افکار به سوی برنامه موشکی وی 2 منحرف میشود و علاوه بر برنامه موشکی فوق دانشمندان المانی در تلاش تولید بزرگترین تانک ان دوران یعنی مانستر 1500بودند که متفقین میکوشیدند جلوی ساخت و توسعه ان را بگیرند . خدا را شکر که بسیاری از این برنامه ها و ایده های دیوانه وار به جایی نرسید و در وقایع جنگ نقشی را ایفا نکرد . در کنار تمام این برنامه ها یک پروژه فوق سری نیز وجود داشت که ان را به شما معرفی خواهم کرد . ماشین بل نازیها : شکل ظاهری و محل استقرار .
در لهستان نزدیک پروژه بزرگ در گودال و معدن ونسلز بر اساس مدارک سری متفقین به نظر میرسد که نازی ها بر روی یک ناقوس فلزی بزرگ کار میکردند . طبق گفته ایگور ویتکوفسکی نویسنده کتاب اسلحه عجیب این حامل فانوسی نام دیگر این ناقوس دارای 9 فوت عرض و 12 تا 15 فوت ارتفاع بود . مسئول پروژه فرمانده ارشد اس اس و رئیس بخش تسلیحات اس اس هانس کاملر بوده است . درجه سری بودن این پروژه انقدر زیاد بود که پس از پایان جنگ تمام دانشمندان شرکت کننده در این پروژه تیر باران شدند علاوه بر این بر اساس گزارشات در قسمت پایینی ناقوس نوشته های وجود داشت که در این مورد بعدا توضیح خواهم داد . ظاهرا این ناقوس در محلی به نام فلای تراپ آزمایش شده بود.
در مورد درستی انجام این ازمایشات مطالب مبهم یسیار میباشد . گفته شده است که ظاهرا در نزدیکی معدن یک برج اب یا منبع اب یا دستگاهی خنک کننده که با اب کار میکرده در دهه 70 در قسمت پایینی فلای تراپ وجود داشته است که برای این ازمایشات از ان استفاده می شده است . اما این نظر اقای ویتکوفسکی بوده است . به نظر من این مطلب که یک پروژه فوق سری در روی زمین در فضای ازاد باشد و مورد ازمایش قرار گیرد معقول به نظر نمی رسد . چرا ؟ چون اولا جنگ بود و چرا میبایست این ناقوس در هوای ازاد و در معرض بمباران مدام دشمن قرار میگرفت ؟ ثانیا نازیها انقدر احمق نبودند که پروژه فوق سری خود را در معرض دید دشمن قرار دهند مگر اینکه دلیل خاصی داشته باشد ؟ ثالثا بر اساس گفته ایگور اگر این ناقوس بصورت زنجیر شده در فلای تراپ ازمایش شده است تا از پرواز ان جلوگیری شود چرا این کار در درون معدن انجام نشده است ؟ البته شاید به علت وجود تشعشعات فراوان و مضر امکان ازمایش در محیط سر بسته نبوده است . در کتاب ایگور هیچ اشاره ای به پرواز ازمایشی نشده است . واقعا این ناقوس چه بود : یک محرک ضد جاذبه زمین . یک ماشین زمان . یک هواپیمای نظامی .یا ……… این سوال را کسی نمی تواند به درستی پاسخ دهد اما اولین چیزی که از همه اشکار تر است این است که هنگام را اندازی این ناقوس فسمت بالایی و پایینی ان در خلاف جهت یکدیگر می چرخیدند و دستگاه شروع به برخاستن از زمین می کرد . همچنین به این موضوع هم اشاره شده است که احتمالا افرادی هنگام کار با این دستگاه و ازمایشات زندگی خود را از دست داده اند . بر سر ناقوس چه امد ؟ پاسخ به این سوال نیز تقریبا مشکل است زیرا ما در این مورد به اسناد کمی دسترسی داریم اما در هر صورت دیگر در لهستان نیست . بر اساس نظر ویتکوفسکی که به مدارک ک. گ. ب. دسترسی داشته است روسها بر این عقیده اند که امریکاییها ان را با خود برده اند . جالبتر اینکه در ککسبورگ امریکا در سال 1965یک بشقاب پرنده یا سفینه فضایی که کاملا شبیه به ناقوس بود سقوط کرد که سریعا توسط ارتش امریکا مخفی گردید . بر روی قسمت پایینی این بشقاب پرنده نیز نوشته های وجود داشته است . ایا این بشقاب پرنده همان ناقوس بوده است ؟ ایا امریکاییها ان را به پرواز در اورده اند ؟ یا ماهواره ای بوده که در انجا سقوط کرده است طبق گفته امریکاییها . در حادثه ککسبورگ بسیاری از سوالات بی پاسخ مانده است . در موقع سقوط نه تنها صدها سرباز مستقر در شهر را تا صبح به حالت اماده باش و بیدار نگهداشتند بلکه ساکنین نیز دیده بودند که کامیونهایی بین محل حادثه و شهر ترد د میکردند . . ارتش امریکا بطور رسمی اعلام کرد که چیز مهمی در این حادثه یافت نشده است . ناسا از یک ماهواره روسی صحبت میکرد و نیروی هوایی از یک دستگاه هواشناسی صحبت میکرد و ….. جالبترین مورد این است که ارتش امریکا یک رو بعد از این حادثه مقادیر زیادی کاشی سرامیکی سفارش داده بوده است . شاید بخاطر اینکه دستگاهی را عایق کنند .
ناقوس فقط در حالت استن بای بدون خطر می باشد . از طرف اقای اتو سرنی دانشمند المانی دوران نازی پس از جنگ جهانی پس از شرکت در عملیات پیپر کلیپ پرونده سازی اطلاعات در برنامه موشکی ناسا پذیرفته شد . حال این سوال مطرح است که چرا این موضوع تازه پس از اینکه اقای ایگور ویتکوفسکی کتاب خود تحت عنوان اسلحه عجیب را منتشر کرد به میان امد و در مورد ان بحث شد ؟ شاید این یک پولسازی حرفهای باشد چراکه او هیچ گاه کپی اسناد ک. گ. ب. را منتشر نکرد و از طرف دیگر مگر ک. گ. ب. اطلاعاتی را با میل در اختیار کسی میگذارد . . از طرف دیگر اگر این پرونده کاملا خاص نبود پس چرا حدود 60 دانشمند این پروژه تیر باران شدند ؟ روسها اظهار می کنند که امریکاییها اولین کسانی بودند که در اتمام جنگ قبل از دیگران در معدن حاضر لهستان حاظر بودند . لازم به ذکر است که در طول جنگ جهانی دوم اطراف انجا تحت کنترل شدید و مدام نظامی بود.
     
  
مرد

 
بعضي از موجودات افسانه‌اي، ريشه در سنن ملّي دارند و بعضي ديگر، احتمالاً در گذشته‌هاي دور، وجود داشته‌اند. به هر صورت، هر فرهنگي داراي تعداد زيادي از اين موجودات است كه بيشترشان هم انسان‌نما هستند. به بيان دقيق‌تر، هزاران موجود انسان‌نماي افسانه‌اي وجود دارد كه شايد واقعي هستند و يا شايد، همان‌طور كه برخي اعتقاد دارند، در جايي از كره‌ي زمين پنهان‌اند. ولي ما اينجا تنها داستان معروف‌ترين آن‌ها را كه از فرهنگ‌هاي مختلف جمع‌آوري شده‌اند، بازگو مي‌كنيم.

1) يأجوج و مأجوج (Gog and Magog)

از يأجوج و مأجوج، در قرآن، سِفر پيدايش، كتاب حزقيال و مكاشفه‌ي يوحنا، سخن رفته است. آن‌ها به عنوان موجودات ماوراءالطبيعه، شياطين يا اقوامي توصيف مي‌شوند كه در كره‌ي زمين به صورت پنهاني زندگي مي‌كنند. يأجوج و مأجوج در اساطير و فولكلور به دفعات مطرح شده‌اند و وجودشان از سوي بسياري از اديان از جمله اسلام، مسحيت و يهوديت، مورد تأييد قرار گرفته است. طبق باور گسترده‌اي كه هم در مسيحيت و هم در اسلام وجود دارد، «وي كه دو شاخ دارد» (فرمانروايي بزرگ و درستكار) و دو عصر را صاحب است (بر دو عصر تأثير دارد)، جهان را در سه جهت درنورديد تا اين كه قومي را يافت زير ستم يأجوج و مأجوج. يأجوج و مأجوج «ذاتي پليد و نابودگر» داشتند و «باعث فساد گسترده‌اي در زمين بودند». قوم ستمديده، در ازاي محافظت شدن، پيشنهادِ دادنِ خراج كردند. فرمانروا قبول كرد كه به آنان كمك كند، اما پيشنهاد خراج را نپذيرفت. وي ديوار بزرگي ساخت كه اقوام متخاصم قادر نبودند از آن عبور كنند. اين اقوام تا روز قيامت، آنجا خواهند ماند و خلاصي آنان نشانه‌ي پايان جهان خواهد بود. «جنگ يأجوج و مأجوج» پيش از بازگشت مسيح اتفاق خواهد افتاد.

2) ساتير (Satyr)

ساتيرها در اصل، در تمدن يوناني، به عنوان همراهان پان (خداي آب، مزرعه، جنگل، جانوران و شبانان كه در افسانه‌هاي يونان به شكل بز است) شناخته مي‌شوند. اين موجودات با ربّ‌‌النوع مزارع در افسانه‌هاي روم، تركيب يافته، شكلي نيمه انسان و نيمه بز به خود گرفتند (نيمه‌ي بالاييِ بدن به شكل يك مرد و نيمه‌ي پاييني به شكل بز). گفته مي‌شود ساتيرها موجوداتي دغلباز، اما ترسو هستند. خرابكار و خطرناك، و در عين حال، خجالتي و بزدل‌اند. در زمان هاي قديم، آن‌ها معمولاً روي سرشان دو شاخ داشتند اما نسل‌ جديدشان به جاي شاخ، برآمدگي دارد.

3) آباريمون (Abarimon)

آباريمون، نام يك نژاد افسانه‌اي است كه پاهايشان برعكس است، اما علي‌رغم اين مسئله، مي‌توانند با سرعت بالايي بدوند. آباريمون‌ها در كنار جانورانِ جنگلي زندگي مي‌كردند و از آن‌جايي كه بسيار وحشي بودند، كسي نتوانسته بود آن‌ها را بگيرد. آنان در درّه‌ي عظيم كوه ايمانس (رشته‌كوه‌هاي هيمالياي امروزي در پاكستان) مي‌زيستند. هواي آن منطقه، داراي خاصيت به خصوصي بود، به اين معنا كه اگر كسي در آن هوا تنفس مي‌كرد، قادر به تنفس هواي منطقه‌ي ديگري نبود و ساكنان درّه، هرگز نمي‌توانستند آنجا را زنده ترك كنند.

4) نفيليم (Nephilim)

نفيليم‌ها موجوداتي هستند كه وجودشان در انجيل عبري مورد تأييد قرار گرفته است و به طور اخص، در سِفر آفرينش و سِفر اعداد، به آن‌ها اشاره شده است. در ساير متون وابسته به انجيل و بعضي نوشته‌هاي غيرمشهور يهودي نيز از نفيليم‌ها ياد شده است. آنان را براندازنده مي خوانند، زيرا قلب انسان با ديدنشان از حركت بازمي‌ايستد. برخي مي‌گويند آن‌ها بسيار غول‌پيكر بوده‌اند و وقتي به زمين مي‌افتادند، زمين مي‌لرزيد و باعث مي‌شد ديگران هم به زمين بيفتند. شايد نفيليم‌ها داراي اهميت تاريخي نباشند، اما اين موجودات ذهني باستاني، داراي معاني سؤال‌برانگيزي هستند. عدّه‌اي آنان را حاصل آميزشِ دوگانه‌ي فرشتگانِ گناهكار و زنانِ انسان مي‌دانند. در انجيل عبري، همچنين اشاره شده كه ريفيت‌ها و نفيليم‌ها، نژادهاي باستاني غول‌پيكري بوده‌اند در عصر آهن، كه گمان مي‌رود مرده‌اند، حال آن‌كه آنان در جايي از اين كره‌ي خاكي، پنهان شده‌اند.

5) پري دريايي (Mermaid)

پري دريايي، يك موجود افسانه‌ايِ ساكن آب‌هاست كه بالاتنه و سري به شكل زن و دمي از جنس ماهي دارد. بحث پريان دريايي از حداقل 5000 سال پيش از ميلاد مسيح مطرح بوده است. گفته مي‌شود منشأ پري دريايي، ملكه‌ي بزرگ، آتارگارتيس، بوده كه عاشق يك چوپان زميني مي‌شود و بي آن كه بخواهد او را به قتل مي‌رساند. آتارگاتيس كه شرمسار شده بود، به درون يك درياچه مي‌پرد تا به ماهي تبديل شود، آما آب‌ها نمي‌توانند زيبايي الهه‌وارش را نهفته كنند. به اين ترتيب، او به شكل يك پري دريايي درآمد، با بالاتنه‌اي به شكل انسان و پايين‌تنه‌اي به شكل ماهي. با اين اوصاف، در فولكلور بريتانيا، پريان دريايي، نشانه‌ي بدشانسي به حساب مي‌آيند. به اين نحو كه هم مصيبت را پيش‌بيني مي‌كنند و هم خود، باعث وقوع آن مي‌شوند. به احتمال زياد مردم آن‌ها را با گاوهاي دريايي (حيواناتي آبزي) يا با كساني كه از بيماري مادرزادي سيرنومليا (Sirenomelia ،معروف به سندروم پري دريايي؛ پاهاي كودكي كه با اين سندروم به دنيا مي‌آيد، به هم چسبيده است) رنج مي‌برند، اشتباه گرفته‌اند.

6) بانشي (Banshee)

بانشي، در افسانه‌هاي ايرلندي، شبح زني است كه اغلب به عنوان نشانه‌ي مرگ و پيام‌آور جهان ديگر شناخته مي‌شود. داستانِ «بين سيدهي» (Bean-Sidhi) با يك پري آغاز شد كه به خاطر مرگ شخصيت‌هاي برجسته، شيون و زاري مي‌كرد. در داستان‌هايي كه بعدها شكل گرفت، ظاهر شدن بانشي به معناي نزديك شدنِ مرگ بود. طبق افسانه‌ها، بانشي مي‌تواند در شكل‌هاي مختلفي ظاهر شود. او اغلب به شكل عجوزه اي بدمنظر و ترسناك ديده مي‌شود، اما ممكن است به حالت زني با زيبايي محسوركننده نيز دربيايد و در حال شستن لباس يا زره خون‌آلود كسي كه قرار است بميرد، مشاهده شود. اگرچه بانشي معمولاً ديده نمي‌شود، اما صداي ناله و شيونش اغلب در اطراف جنگل‌ها و در شبي كه قرار است كسي بميرد، شنيده مي‌شود.

7) آباتوا (Abatwa)

در افسانه‌هاي زولو (آفريقا)، آباتوا، به انسان‌هاي بسيار كوچكي اطلاق مي‌شود كه مي‌توانند زير چمن مخفي شوند و مورچه‌سواري كنند. گفته مي‌شود آنان كوچ‌كننده‌هايي هستند كه همواره براي تفريح، به شكار مي‌پردازند. طبق افسانه‌ها، اگر كسي به يك آباتوا بربخورد، معمولا چنين سؤالي از او پرسيده مي‌شود: «اولش از كجا منو ديدي؟» فرد بايد پاسخ دهد كه آباتوا را از يك كوه يا جاي دوري ديده است. گفته مي‌شود آباتواها، نسبت به اندازه‌ي خود، بسيار حساس هستند و اگر كسي پاسخ دهد كه در همان لحظه آن‌ها را ديده است، سعي خواهند كرد با تيرهاي سمّي، او را بكشند. اگر فردي به طور اتفاقي پايش را روي يك آباتوا بگذارد، مجازاتش مرگ است. آباتواها به دليل خلق و خوي خجالتي‌شان، فقط مي‌توانند ديده شدن توسط بچه‌هاي كمتر از 4 سال، جادوگران و زنان حامله را تحمّل كنند. اگر زني حامله، در هفتمين ماه بارداري خود، يك آباتواي مرد ببيند، پسر خواهد زاييد.

8) اِلف (Elf)

اِلف، موجودي است برآمده از افسانه‌هاي ژرمن. اِلف‌ها اساساً به عنوان گونه‌اي از موجودات خداگونه يا شبه‌خداگونه، شناخته مي‌شدند كه داراي قدرت‌هاي جادويي بودند، قدرت‌هايي كه ممكن بود براي انسان هم مفيد باشد و هم مضر. در اساطيرِ قبل از مسيحيت، آنان به دو دسته‌ي اِلف‌هاي نوراني و اِلف‌هاي تاريك تقسيم مي‌شدند. طبق توصيفاتي كه بعدها در افسانه‌هاي اسكانديناويايي ارائه و ماندگار شده، انسان‌ها ممكن بود بعد از مرگ به مقام اِلف برسند. بر اساس اين عقايد، توليد نسل ميان اِلف‌ها و انسان‌ها امكان‌پذير بود. كلماتي كه در يوناني معني «حوري» مي‌دهند، توسط اديبان آنگلوساكسون با عنوان «اِلف» و مشتقات آن، ترجمه شده‌اند.

9) ديو يك‌چشم (Cyclops)

در افسانه‌هاي رومي و يوناني، ديو يك‌چشم يكي از انواع نژاد كهن ديوهاست است و تنها يك چشم در وسط پيشاني دارد. به احتمال فراوان، مردم، يك ناهنجاري مادرزادي به نام يك چشمي (Cyclopia) را كه در اثر آن، نوزاد انسان، تنها با يك چشم در ميان صورتش متولد مي‌شود، با اين گونه اشتباه گرفته‌اند.

10) اورك (Orc)

اورك، واژه‌ايست كه به نژادهاي مختلفي از موجودات انسان‌نما‌ي خشن و ستيزه‌گر در فضاهاي فانتزي، اطلاق مي‌شود. اورك ها معمولاً به شكل موجودات انسان‌گونه‌ي بدشكلي مجسم مي‌شوند كه حيوان‌صفت، جنگ‌طلب و دگرآزار هستند. آنان در اندازه‌هاي مختلفي ديده مي‌شوند، زشت و چركين‌اند و گوشت آدمي، غذاي محبوبشان است. اورك‌ها، دندان‌هاي نيش بلندي دارند، پاهايشان كماني است و بازوانشان دراز. پوست بعضي از آن‌ها به تيرگي مي‌زند كه انگار سوخته است. «تالكين» نويسنده‌ي ارباب حلقه‌ها، آنان را اين‌گونه توصيف مي‌كند: «قوزي و عريض است، دماغي پت و پهن دارد، پوستش زرد و بيمارگونه است، دهانش گشاد است و چشمانش كج و كوله….گونه‌ي پست و نفرت‌آوري از نژادهاي منفور مغول (براي اروپايي‌ها)». گفته مي‌شود اورك‌ها موجوداتي تيره‌روز، حيله‌گر و شرورند. تقريباً در تمام آثار حماسي، منشأ آنان، جنين‌هاي پليدي بوده‌اند كه تنها به اراده‌ي شريرانه‌ي شيطان، جان گرفته‌اند.

11) كاپر (Kapre)

كاپر، يكي از موجودات افسانه‌اي فيليپين است كه مي‌توان گفت ديوي درختي است با با ويژگي‌هاي فراوانِ بشري. كاپر، مردي ريشو و بلند قد مي‌باشد با موهاي پرپشتِ قهوه‌اي. گفته مي‌شود كاپرها، معمولاً در حال كشيدن پيپ تنباكو هستند، كه بوي آن توجه انسان‌ها را جلب مي كند. كلمه‌ي كاپر، از واژه‌ي عربي «كافر» مي‌آيد. كاپرها ممكن است با انسان‌ها ارتباط برقرار كنند و پيشنهاد دوستي بدهند. اگر كاپر با يك انسان، دوست شود و به خصوص احساس عاشقانه‌اي هم در ميان باشد، تا پايان عمر، در راستاي علاقه‌ي عاشقانه‌ي خود، رفتار خواهد كرد. مي‌گويند گاهي كاپرها دست به سر مردم مي‌گذارند و باعث مي‌شوند مسافران سرگردان شده، راه خود را در كوه‌ها يا جنگل‌ها، گم كنند.

12) لپركان (Leperchaun)

لپركان‌ها به «تواتا ده دانان‌» (Tuatha Dé Danann)، فرزندان الهه‌ي دنو، در اساطير ايرلندي مربوط مي‌شوند و خواستگاهشان، خدايان پيش از مسيحيت در ايرلند مي‌باشد. وقتي داستان‌هاي به جاي مانده نوشته مي‌شدند، ايرلند به مسحيت گرويده بود و تواتا‌ده‌ها به عنوان شاهان، ملكه‌ها و قهرمانان گذشته‌ي دور معرفي مي‌شدند. با اين حال، شواهد بسياري مبني بر حالت خداگونه‌ي آنان موجود است. بر اساس توصيفات معروف، لپركان‌ها، همقد يك بچه‌ي كوچك هستند. آنان موجوداتي منزوي‌اند، عمدتاً به دوختن و تعمير كفش مي‌پردازند و از شوخي‌هاي عملي، خوششان مي‌آيد. «ويليام باتلر ييتس» مي‌گويد ثروت عظيم اين موجودات افسانه‌اي، «از گنجينه‌هايي است كه در زمان‌هاي دور هنگام جنگ دفن شده بودند»، گنجينه‌هايي كه توسط لپركان‌ها كشف و ضبط شده‌اند. «مك‌آنالي»، لپركان‌ها را پسر يك «روح پليد» و يك «پري فاسد» مي‌داند كه «نه كاملاً خوب هستند و نه كاملاً شرور».

13) غول (Ogre)

كلمه‌ي Ogre به معناي غول، به احتمال فراوان از Oegrus در افسانه‌هاي يوناني گرفته شده كه پسر خداي خونريز يوناني‌هاست. شايد Oegrus بعضي انسان‌ها را با طلسم خود، به غول تبديل مي‌كرده است. غول، هيولاي بزرگي است انسان‌نما، بي‌رحم، شيطان‌صفت و ترسناك. غول‌ها در فولكلور و داستان‌هاي شاه پريان، موجوداتي هستند كه انسان‌ها را مي‌خورند. آنان در بسياري از آثار ادبي كلاسيك نيز، حضور دارند. در هنرهاي بصري، غول‌ها به شكل موجوداتي با سر بزرگ، مو و ريش فراوان، بدن قوي و اشتهاي سيري ناپذير، تجسم يافته‌اند. واژه‌ي غول در مفاهيم استعاري به افراد منفوري اطلاق مي‌شود كه قربانيان خويش را استثمار كرده، با آنان رفتاري وحشيانه پيش مي‌گيرند يا نابودشان مي‌كنند. طبق افسانه‌ي فرانسوي، غول‌ها ساكن امپراطوري «لوگرز»(Logres) هستند {انگلستان.}

14) ژيووزونا (Dziwozona)

ژيووزوناها يا ماموناها، در افسانه‌هاي اسلاو، عفريته‌هاي بدسگال و خطرناكي هستند ساكن مرداب‌ها. مي‌گويند قابله‌ها، كلفت‌هاي پير، مادراني كه ازدواج نكرده‌اند، زنان حامله‌اي كه پيش از به دنيا آمدن بچه مي‌ميرند و كودكان سر راهي، ممكن است بعد از مرگ، به يكي از اين عفريته‌ها تبديل شوند. گاهي اوقات ژيووزوناها مردان جوان را به زور همراه خويش مي‌برند تا آن‌ها را شوهر خود كنند.

15) مونو گراند (Mono Grande)

مونو گراندها، آمخواراني دورگه هستند كه نيمي انسان‌اند و نيمي ميمون‌هايي پرمو، و در آمريكاي جنوبي رؤيت شده‌اند. گفته مي‌شود آن‌ها نسبت به انسان‌ها رفتاري تهاجمي دارند و به محض ديدن يك انسان، به وي حمله مي‌كنند، اما ممكن است زنان را براي جفت‌گيري، با خود ببرند. با اين حال وجود مونو گراندها از لحاظ علمي به اثبات نرسيده است.

16) خون‌آشام‌ها (Vampires)

خون‌آشام‌ها، موجوداتي خيالي هستند كه با تغذيه از جوهر حيات زندگان (اغلب به شكل خون)، زنده مي‌مانند. خون‌آشام‌ها در بسياري از فرهنگ‌ها وجود دارند و قدمتشان به اندازه‌ي قدمت خود انسان است. آنان موجودات سردي هستند كه اگر در معرض نور خورشيد قرار گيرند، نابود مي‌شوند. حفره‌هاي كنار قبرها به عنوان نشانه‌هايي از وجود خون‌آشام‌ها قلمداد شده‌اند. جز خفاش خون آشام، هيچ گونه شواهد علمي مبني بر واقعي بودن اين موجودات، در دست نيست.

17) تِلِم (Tellem)

تلم‌ها قومي بودند كه در پرتگاه باندياگارا در مالي زندگي مي‌كردند. عده‌اي از اهالي مالي اعتقاد دارند تلم‌ها داراي قدرت پرواز بوده‌اند. گفته مي‌شود آن‌ها خانه‌هاي خود را در پايين پرتگاه‌ها مي‌ساخته‌اند. برخي از اين ساختمان‌ها هنوز در منطقه باقي هستند.

18) يِتي (Yeti)

يتي يا موجود برفي انسان‌نماي بدمنظر، در حوالي پهنه‌ي هيماليا، واقع در پاكستان و نپال، مسكن دارد. جامعه‌ي علمي، يتي را تنها يك افسانه مي‌داند، اما اين موجود رمزآلود همچنان معروفيت خود را در منطقه حفظ كرده است. يتي موجودي دوپا و قدبلند است كه بدنش با موهاي بلند سفيد پوشيده شده و لباس به تن ندارد. گفته مي‌شود رنگ موهاي يتي در برابر نور آفتاب به رنگ قرمز آجري درمي‌آيد.

19) تياناك (Tiyanak)

تياناك طبق افسانه‌هاي فيليپيني، به شكل يك كودك ظاهر مي‌شود. او اغلب به شكل يك نوزاد تازه ‌متولدشده درمي‌آيد و در مكان‌هايي مانند جنگل‌ها گريه سر مي‌دهد تا توجه مسافران از همه‌جا بي‌خبر را به خود جلب كند. وقتي قرباني، بچه را برمي‌دارد، تياناك به شكل واقعي خود درمي‌آيد و به او حمله مي‌كند. تياناك، علاوه بر زخمي كردن قربانيانش، علاقه دارد مسافران را گمراه كند و كودكان را بدزدد. عدّه‌اي مي‌گويند تياناك، روح كودكي است كه مادرش پيش از تولد او مرده است. اين نوزاد در خاك متولد شده و به همين دليل به اين شكل درآمده است.

20) گرگ‌نما (Werewolf)

گرگ‌نما، انساني اساطيري است كه مي‌تواند به شكل يك گرگ، يا جانوري نيمه‌گرگ و نيمه‌انسان درآيد. اين تغيير حالت ممكن است به اراده‌ي خود شخص صورت گيرد يا اين‌كه يك گرگ‌نما‌ي ديگر فردي را گاز بگيرد يا چنگ بزند. طلسم شدن نيز از دلايل تبديل شدن به اين موجود، محسوب مي‌شود. اين تغيير شكل، معمولاً با قرص كامل ماه در ارتباط است. گفته مي‌شود گرگ‌نماها قدرت و حواس فرا انساني و فراحيواني دارند.

21) فوموريان (Fomorian)

در اساطير ايرلندي، فوموريان نژادي نيمه‌خداگونه است كه در زمان‌هاي باستان در ايرلند بوده است. زماني اعتقاد بر اين بود كه آنان همچون تيتان‌هاي يوناني (Greek Titans)، برتر و بالاتر از خدايان هستند. مي‌گويند آن‌ها نماينده‌ي خدايان هرج و مرج و سرشت وحشي هستند، بر خلاف «تواتا ده دانان» كه نماينده‌ي خدايان تمدّن انساني محسوب مي‌شوند. بر طبق برخي افسانه‌ها، فوموريان‌ها بدني به شكل انسان و سري به شكل يك بز دارند. حال آن‌كه بر اساس بعضي افسانه‌هاي ديگر، آنان تنها داراي يك چشم، يك بازو و يك پا هستند. البته برخي از فوموريان‌ها از جمله اِلاثا (Elatha) بسيار زيبا بوده‌اند.

22) بِلِميِس (Blemmyes)


بلميس‌ها، طبق افسانه، اقوامي بودند از نژاد هيولاهاي بي‌سر (acephalous) كه چشم‌ها و دهانشان روي سينه‌شان بود. مؤلفين باستان، از كلمه‌ي آدمخوار (Anthropophagi) براي توصيف بلميس‌ها استفاده ‌مي‌كردند، زيرا اين هيولاها ميل شديدي به خوردن انسان داشتند.

23) تيكبالانگ (Tikbalang)

تيكبالانگ طبق افسانه‌هاي فيليپيني، در كوه‌ها و جنگل‌هاي فيليپين، به صورت پنهاني زندگي مي‌كند. اين موجودِ انسان‌نما، قدبلند و استخواني است و دست و پايش به طرز نامناسبي بلند است، به حدّي كه وقتي چمباتمه مي‌زند، زانوهايش بالاتر از سرش قرار مي‌گيرند. سر و پاهاي تيكبالانگ به شكل حيوان است (معمولاً اسب). به اعتقاد برخي‌ها، تيكبالانگ، مسافران را مي‌ترساند و آنان را آن‌چنان گمراه مي‌كند كه هرجا بروند و به هر طرف بپيچند، در مسيري غلط قرار مي‌گيرند. ظاهراً اين فريبِ او، با برعكس كردن پيراهن، خنثي مي‌شود.

24) اِنكانتادو (Encantado)

انكانتادو از افسانه‌هاي برزيلي نشأت گرفته است. قلمرو آنان اِنكانت (Encante) نام دارد و در زير آب‌هاست. انكانتادوها به شكل نوعي دلفين يا مار آبيِ ساكن آب‌هاي شيرين هستند كه قادرند فرم انساني پيدا كنند. آنان استعداد فراواني در موسيقي دارند، افسون‌گرند و به ميهماني‌ها علاقه نشان مي‌دهند. تغيير شكل اين موجودات به انسان نادر است و معمولاً شبانه اتفاق مي‌افتند. انكانتادو در فرم انساني، براي پوشاندن پيشاني برآمده‌اش، كلاه به سر مي‌گذارد و هنگام تغيير شكل، ناپديد نمي‌شود. او اغلب، قابليت‌هاي جادويي خاصي را، همچون قدرت هدايت طوفان‌ها و جن‌زده كردن انسان‌ها، از خود بروز مي‌دهد. انكانتادوها از روش‌هاي مختلفِ كنترل ذهن استفاده مي‌كنند و مي‌توانند باعث بروز بيماري، جنون و حتي مرگ شوند. گفته مي‌شود اين موجودات، انسان‌ها را مي‌دزدند. بسياري از روستاييان به همين دليل، شب‌ها كنار رودخانه‌ي آمازون نمي‌روند. عدّه‌ي زيادي از اهالي آمريكاي جنوبي به انكانتادوها اعتقاد دارند و ادعا مي‌كنند اين گونه را ديده و با آنان ارتباط برقرار كرده‌اند.

25) آسوانگ (Aswang)

آسوانگ كه ريشه در فولكلور فيليپين دارد، موجودي است ذاتاً شيطان‌صفت و خون‌آشام‌گونه. اين موجود افسانه‌اي، موضوع بسياري از افسانه‌ها و داستان‌ها با جزئيات متفاوت است. طبق نوشته‌هاي مهاجرنشينان اسپانيايي، آسوانگ حتي در قرن 16 ميلادي، جزو وحشت‌آفرين‌ترين موجودات افسانه‌اي بوده است. آسوانگ‌ها، تركيبي از خون‌آشام و ساحره هستند و تقريباً هميشه مؤنث‌اند. گاه واژه‌ي آسوانگ به تمام انواع ساحره‌ها، مانانانگال‌ها (manananggal)، تغييرشكل‌يابندگان، گرگ نما‌ها و هيولاها اطلاق مي‌شود. داستان‌ها و توصيفات مربوط به آسوانگ‌ها از منطقه‌اي به منطقه‌ي ديگر و از فردي به فرد ديگر، متفاوت است و نمي‌توان يك سري ويژگي‌هاي خاص را به آنان نسبت داد. با اين حال، آسوانگ‌ مي‌تواند با مانانانگال هم‌معني باشد. مانانانگال‌ها چند ويژگي خاص خود را دارند. آنان هيولاهاي بالداري هستند كه اگر دور باشند، بال‌هايشان را با صداي بلند و اگر نزديك باشند، بال‌هايشان را به آرامي به هم مي‌زنند.

26) باساجان (Basajaun)

در اساطير باسك، باساجاناك‌ها، اشباحي هستند ساكن غارها و جنگل‌ها، كه از گلّه‌هاي احشام مواظبت مي‌كنند و به انسان‌ها، مهارت‌هايي همچون كشاورزي و آهنگري مي‌آموزند. باساجان‌ها همچنين در اساطير آراگوني در درّه‌هاي تنا (Tena)، آنسو ((Ansó و بروتو (Broto) زندگي مي‌كنند. تصاوير باساجاناك در كليساي جامع بورگوس (Burgos Cathedral) و صومعه‌ي سانتا ماريا لا رئال (monastery of Santa María la Real) در ناجرا (Nájera) حكاكي شده است (قرن 15 ميلادي).

27) راكشاسا (Rakshasa)

راكشاسا در افسانه‌هاي هندو و بودايي، شبحي است اهريمني يا گناهكار، كه از پاي خداي آفرينش هندوها به وجود آمده است. راكشاساها گونه‌ي پرجمعيتي از انسان‌نماهاي فوق طبيعي هستند كه گرايشات شيطاني دارند. آنان كه جنگجويان قدَري هستند، وقتي سلاح‌هاي متداول، مؤثر نمي‌افتد، به جادو و خدعه متوسل مي‌شوند. اين اشباح، مي‌توانند شكل ظاهري خود را تغيير دهند و معلوم نيست شكل واقعي و طبيعيشان دقيقاً چگونه است. راكشاساها به نبش قبر، تسخير روح انسان و كارهايي از اين قبيل، شهرت دارند. ناخن‌هاي دستان آنان زهرآلود است و غذايشان، گوشت انسان و غذاي مانده مي‌باشد.

28) ونديگو (Wendigo)

ونديگو در افسانه‌هاي مردم آلگونكويي (Algonquian people) ريشه دارد. ونديگوها اشباحي آدم‌خوار و بدنهادند كه مي‌توانند روح انسان‌ها را تسخير كنند. همچنين بعضي انسان‌ها ممكن است به اين ارواح پليد تبديل شوند، به خصوص كساني كه از خوردن گوشت همنوع خويش لذّت مي‌برند. ونديگوها، تجسم شكم‌بارگي، حرص و آز و افراط هستند. آنان با كشتن يك نفر و خوردن او سير نمي‌شوند و هميشه به دنبال قربانيان ديگري هستند. طبق بعضي داستان‌ها، انسان‌هايي كه بيش از اندازه اسير حرص و آز مي‌شوند، ممكن است به ونديگو بدل شوند. به اين ترتيب، از افسانه‌ي ونديگو، به عنوان شيوه‌اي براي تشويق به تعاون و تعادل استفاده مي‌شود.

29) بختك (Incubus)

بختك، روح پليدي است به شكل يك مرد، كه بر روي كساني كه خوابيده‌اند، علي‌الخصوص زنان، مي‌افتد. گفته مي‌شود بختك مي‌خواهد از اين زنان بچه‌دار شود تا افسانه‌اش ادامه پيدا كند. طبق داستان‌ها، بختك ممكن است باعث از بين رفتن سلامتي و حتي مرگ شود. قربانيان بختك، كابوس‌هايي مي‌بينند كه آن‌ها را از خواب مي‌پراند، يا اين كه در خواب، دچار فلج مي‌شوند. شايد بختك دليلي براي بارداري‌هاي غيرقابل توضيح باشد.

30) ساسكواچ (Sasquatch)

ساسكواچ كه بيشتر به بزرگ‌پا يا پاگنده (Bigfoot) معروف است، انسان‌نمايي است بزرگ و پرمو، كه روي دو پا مي‌ايستد. جامعه‌ي علمي، پاگنده را تركيبي از ف
     
  
مرد

 
اين فيلم درباره زني است كه ادعا مي كند توسط فرا زميني ها ربوده شده و از آنها باردار شده كه آزمايشات روي اين زن حرفهاي آن را تاييد كرد. همينطور جنين موجود فضايي .

متن مصاحبه:

خانم جیوانا از ایتالیا کسی است که تصور میشود از تماس با موجدات فرازمینی باردار شده باشد.
این جریان موجب شوک واقعی در اروپا و بخصوص در ایتالیا شده است
این داستان مشابه یک رمان علمی تخیلی می ماند اما با توجه به آثار و شواهد موجود مورد جیوانا تاثیر برانگیز است.
شرح واقعه و جنین بیگانه درون او
این داستان توسط جیوانا که در منطقه سردنیا زندگی میکند در تیرماه 89 عنوان گردیده است
داستانی نه درباره تماس ، بلکه در خصوص ربوده شدن وی که اولین بار در 4 سالگی آغاز شد
اکنون او 41 سال سن دارد
و برای اوین بار در خصوص این ماجرا سخن میگوید
من به یاد میاورم بشقاب پرنده ای رو که در هوا معلق بود
اون به رنگ متالیک بود
من بخاطر نمی اورم به چه صورت و چگونه وارد آن شدم
و خودم رو در هوا شناور میدیدم
4 موجود در اطراف من وجود داشتند
هیچ چیزی به من متصل نبود
و انها گفتند که حرکتی نکنم
مصاحبه کننده: و اونها چگونه این رو به شما گفتند؟
جیوانا : بوسیله تله پاتی این رو گفتند
اونها گفتند که برای اینکه اتقاقی برای من نیفتد من حرکتی نکنم
واینکه اونها قصد ندارند کاری با من بکنند
- پس اونها چه قصدی داشتند؟
اونها بیشتر در حال تحقیق روی مواد بیلوژیکی بودند
بافت و خون و …
من وقایع این جریان رو کم کم به یاد میاورم
- ایا دلیل یاد آوری شما به خاطر نشانه هائی است که داشتید
بله ، این بخاطر نشانه هائی بوده که من داشتم
محل اثراتی از نور در بدن او مشاهده شده است
این ماده روی پوست تمام آن موجودات فرازمینی بوده
که پس از تماس در بدن ما نفوذ کرده
و به عنوان یک ماده ضدعفونی کننده مورد استفاده قرار گرفته
به همین علت از آلوده شدن آنها توسط ما و همچنین ما توسط انها از برخورد فیزیکی جلوگیری بعمل می آمده
- زمانی که در آزمایشگاه تجزیه شدند مشخص گردید که این ماده از مواد طبیعی نبوده
- این ماده مشتق از سیلیس و میکا شناسائی شد
- این نمونه از اتاق جیوانا گرفته شده است
- و ان در یک پارچه لوله شده در منزل وی پیدا شده است
- بنظر محققین اثری از نیترات فسفر در ان ماده پیدا نشده که موجب درخشندگی طبیعی آن است.
- این یک ماده بسیار خاص است
- الکترونهای این ماده بسیار برانگیخته و شگفت آور هستند
- که ما به اون تغییر ساختاری میگیم
- و به ان یک میدان بزرگ مغناطیسی میدهد
- مثل این میماند که ما فسفر را در یک شتاب دهنده ذره ای بگذاریم
- که البته جیوانا به هیچوجه نمی توانسته در خانه خودش چنین چیزی را بسازد
- جیوانا شرح میداد که انها قادر بودند با نور از حرکت انسان جلوگیری کنند.
- ما در سرشت آن موجدات مانده ایم
- و بسیاری از چیزهائی که جیوانا نمیتواند بخاطر بیاورد
- اما ما با این همه ادله چه باید انجام دهیم
- بخاطر اینکه ما سازگار با نژاد بیولوژیکی هستیم
- ما تنها از نظر زیستی سازگار هستیم
- ما از لحاظ ژنتیک به گونه انها خیلی نزدیک هستیم
- ما کمک میکنیم به ایجاد گونه دورگه از آنها و ما
- این نژاد محکوم به انقراض هستند مگر اینکه ما به آنها کمک کنیم
- در جهت اثبات این مدعی شاهد آن زندگی جیوانا میباشد
- جیوانا فیلمها و عکسهائی داشت از بشقاب پرنده ای که او را ربوده بود
- این فیلمها تاثیر گذار هستند
- وتوسط جیوانا با تلفن همراه در شب گرفته شده اند
- که می توان حرکت مورب بشقاب پرنده با نوری قوی در داخل در حال پرواز را مشاهده کرد
- که بنظر نمی رسد چیزی مشابه ان در زمین باشد
- در عکسهای دیگر تصاویر بسیار روشن و واضح هستند
- با اثار و شواهد مرجع میتوان اطمینان حاصل کرد که ان یک بشقاب پرنده است
- معاینات رادیولوژیک جیوانا ثابت کرد که در مغز او چیزی کاشته و نصب شده است
- مطالعاتی انجام شدکه آن شی غیر عادی بوده است
- او گفت : من هیچ زخمی نداشتم که بنظر رسد شیئ رو داخل بدنم کنند
- جیوانا در زمان مطالعات و آزمایشات، یکی از دکترها چیزی مشابه به نوزاد در بدن او پیدا کرد
- اما بنظر اون یک نوزاد نمیرسید
- با عوارض بوجود امدهدر بدن اوبهد از مدتی سقط جنین جیوانا صورت گرفت
- و چیزی که پس از سقط توسط دکتر دیده شد وحشتناک بود
- یک ترکیب دو رگه بین انسان و موجودات فضائی
- تمام مراحل توسط دوربین ثبت شد
- تصاویری بسیار تکان دهنده
- نوعی جفت که در داخل بدن جیوانا تولید شده بود پیدا شد
- موجودی با ویژگی های انسانی دارای بالاتنه و پائین تنه با دو دست و پا
- نیم تنه بالا و صورت آن مشابه نژاد ربایندگان فضائی بنظر میرسد
- سقط جنینی که با ناهنجاریهای ظاهری به مانند یک هیولا بود.
     
  
مرد

 
     
  
صفحه  صفحه 6 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
گفتگوی آزاد

Spectacular & Amazing Facts | واقعيت های جالب و عجیب از هر گوشه دنيا!

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA