ارسالها: 343
#6
Posted: 19 Jun 2010 14:29
مردم ايران، شاد ترين مردم روي زمين
چندي پيش يک مجله ي اقتصادي، نام ده کشور را به عنوان کشورهايي که مردمانش شادترين مردمان روي زمين هستند منتشر کرد، براي من جاي شگفتي بود که در اين ليست هيچ نامي از کشور ايران برده نشده بود چون به حق مردم کشور ايران همواره شاد هستند. قطع به يقين انگيزه هاي سياسي باعث شده تا نامي از مردم کشورمان برده نشود اما آنچه عيان است چه حاجت به بيان است.
من براي اين که ثابت کنم جاي کشورمان در ليست مربوطه واقعا خالي است تنها به ذکر چند مورد از اتفاق هاي خوشايندي که در طول يک هفته ي اخير شاهدش بوده ام اشاره مي کنم.
1- هفت روز پيش، برق محله ي ما نوسان شديدي کرد و وسايل برقي تمامي همسايه ها سوخت به نحوي که هر کدوم از اون ها حداقل يک ميليون تومان ضرر کردند اما ما چون مسافرت بوديم و حتي يخچال رو هم از برق بيرون آورده بوديم هيچ خسارتي نديديم يا به عبارتي ديگر يک ميليون تومان سود کرديم. من و همسرم از اين بابت که هم مسافرت رفته بوديم و هم يک ميليون تومان سود کرده بوديم خيلي خيلي خوشحال شديم.
2- شش روز پيش ميني بوسي که پسرم رو به مهد کودک مي برد، تصادف شديدي کرد، دست و پاي اکثر بچه ها شکست اما پسر من حتي يک خراش هم بر نداشت، من و همسرم به خاطر اين که به پسرمون هيچ آسيبي نرسيده بود خيلي خيلي خوشحال شديم.
3- ما در يک آپارتمان شش واحد ِ زندگي مي کنيم، تنها مستاجر اين آپارتمان ما هستيم. همسرم هميشه از اين موضوع ناراحت بود تا اين که پنج روز پيش زلزله ي نسبتا شديدي اومد به نحوي که به ديوارها و سقف هاي هر شش واحد آسيب هاي جدي اي وارد کرد. اون روز من و همسرم خيلي خيلي خوشحال بوديم که تنها مستاجر اين آپارتمان هستيم.
4- چهار روز پيش قرار بود مراسم عروسي يکي از اقوام نزديک ما برگزار بشه. چون پول کادو نداشتيم، همسرم ميخواست تنها انگشترش رو به عنوان کادو بده به عروس اما درست يک روز قبلش پدر داماد مرد و عروسي بهم خورد. اون روز من و همسرم خيلي خيلي خوشحال بوديم که اون انگشترش رو از دست نداده.
5- از مدت ها قبل، رئيس شرکتي که اون جا کار مي کنم ميخواست تعديل نيرو کنه، سه روز قبل صد نفر رو اخراج کرد. اون روز من و همسرم خيلي خيلي خوشحال بوديم که من جزء اون صد نفر نبودم.
6- ماه پيش، بسيج ريخت و ماهواره هاي آپارتمان ما رو جمع کرد، دو روز قبل نوبت دادگاه من و بقيه ي همسايه ها بود، قاضي همه رو جريمه کرد. من و همسرم خيلي خيلي خوشحال بوديم که جريمه ي ما از مال بقيه کمتر بود.
7- ديروز رفتم بانک که حقوقم رو بگيرم اما به حساب نريخته بودند، ده هزار تومان از قبل توي حسابم بود که اون رو برداشت کردم اما توي بازار جيبم رو زدند. من و همسرم خيلي خيلي خوشحال بوديم که ديروز حقوقم رو به حساب نريخته بودند.
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 870
#7
Posted: 19 Jun 2010 16:01
ما در ایران بدبختهایی بیش نیستیم که همه افسرده ایم و هر کس از یک نو بیماری روحی رنج میکشد.
این بار تو بگو "دوستت دارم "
نترس........من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید