انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 33 از 52:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  51  52  پسین »

☻ A Fascinating Content | یه مطلب جالب بنویس☺


مرد

 
اگر زیر 25 سالتونه این مطلبو نخونین،شما یادتون نمیاد

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ…

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم…
شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود

شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم

شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده

شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام …
شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه… احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه

شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم

شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی

شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم

شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه

شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم

شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی

شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم

شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!

شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر…!!

شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن

شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی….. دیری دیری ریییییینگ : داااااستانِ زندگی ی ی ی -تیتراژ سریال هانیکو

شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران

شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد

شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه

شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت ۶:۴۰ تا ۷ صبح، رادیو برنامه “بچه های انقلاب” رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم

شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود

شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما )))

شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !

شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی

شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد

شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم

شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم

شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند

شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد

شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم

شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم :دی

شما یادتون نمیاد، خانم *************** ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش

شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه

شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو

شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند.
تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!!
آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان

شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:
آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم

شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم

شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن

شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)

شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه

شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …

شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه

شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده

شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد

شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم :دی

شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه

شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است… قیییییییییییییییییییییییی یییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!!
برای جلوگیری از اعدام سعید ملک پور لطفا اینجا را امضا کنید
     
  ویرایش شده توسط: si4v4sh   
مرد

 
رودابه (رودی) بختیار


معروفترین گوینده شبکه سی ان ان

گزارشهای معروفی از نبرد اسرائیل و فلسطین – حملات تروریستی 11 سپتامبر و جنگ عراق ارائه داد.

متولد و بزرگ شده ایران – لیسانس علوم از دانشگاه کالیفرنیا – جزو 20 نفر از پرطرفدارترین شخصیتهای شبکه های خبری معروف است. از انجمن ایرانیان آمریکا جایزه گرفته است.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
     
  
مرد

 
ما لیاقت آزادی نداریم چون :
· مهمترین کارمان در اول هر ماه صف کشیدن جلوی عابر بانکها برای گرفتن حق السکوت ماهانه است. چون می ترسیم اگر اول ماه پول را برداشت نکنیم مثل سهمیه بنزین می سوزد!
· برای هموطنمان که در خیابان سهواً جلویمان پیچیده شاخه و شانه می کشیم و پیش زن بچۀ خودمان و او فحش و ناسزا حواله اش می کنیم ولی در مقابل یک بچه لات شانزده ساله که لباس بسیجی پوشیده و شب در خیابان راه را بر ما می بندد جرأت جیک زدن نداریم.
· روزهای تظاهرات و اعتراض از هر 100 نفر 90 نفر پشت کامپیوتر و اینترنت منتظر خبر سقوط رژیم هستیم.
· یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سر تقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم.
· آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری، کفش افزایش قد، شربت ترک اعتیاد، داروی افزایش میل جنسی و... در دنیائیم.
· وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که در مهدکودک بازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه پیرمرد بغل دستی که عینکش افتاد و شکست نمی شویم.
· به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با اعتماد به نفس کامل دنده عقب می گیریم.
· برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم آخرین بار کی یک لیوان شیر خورده است.
· فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح می دهیم کیسه را همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم.
· پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم" ولی ناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند.
· در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون اینکه متوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید تضییع کرد.
· در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و یک هزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را جور می کند.
· آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود.
· حاضریم به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دوقوزآباد سفلی مدرک بگیریم و میلیونها خرج کنیم ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که به دردمان نمی خورد همان مدرک است.
· برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا دوربین شماره پلاک را ثبت نکند.
· بیشترین جستجویمان در موتورهای جستجو مثل گوگل مربوط اعضای تناسلی و یا انواع مسائل جنسی است!
· یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه چند دقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم.
· برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی وصل می کنیم ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را نداریم.
· برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با شش نفر راهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده چالوس و هراز و فیرزوکوه می مانیم. ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست!
· روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا یکسال خودش را پیدا نمی کند.
· بقیه اش را شما بنویسد
_هر مناسبتی که پیش میاد به امریکا و انگلیس بد و بیراه می گیم اما 4 کلمه انگلیسی بلد نیستیم که بفهمیم رئیس جمهورشون چی داره میگه.


http://man-hichkas.persianblog.irاز وبلاگ :
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
     
  
مرد

 
ویندوز "ایکس پی" پایه 60درصد از رایانه های شرکتی


نتایج بررسیهای یک موسسه تحقیقاتی نشان می دهد که با وجود رشد استفاده از ویندوز 7، هنوز 60 درصد از رایانه های شرکتی از سیستم عامل ویندوز "ایکس پی" استفاده می کنند.


بررسیهای موسسه "فارستر" نشان می دهد که باوجود موفقیت ویندوز 7 هنوز 59.9 درصد از رایانه های شرکتی برپایه سیستم عامل ویندوز "ایکس پی" هستند.

نتایج این بررسیها حاکی از آن است که ویندوز 7 بر روی 21 درصد از رایانه های شرکتی نصب است که این رقم در سال گذشته برابر با 9.5 درصد بود.

"بن گری"، تحلیلگر فارستر با تاکید بر اینکه ویندوز 7 به سرعت به رشد خود ادامه می دهد، خاطر نشان کرد که ویندوز "ایکس پی" همچنان محبوب است و به ویژه در بخش شرکتی به شدت مقاومت می کند. این درحالی است که از آوریل 2014 این سیستم عامل هیچ نوع حمایت نرم افزاری را دریافت نخواهد کرد.

بررسیهای فارستر بر روی ویندوز ویستا نیز نشان می دهد که استفاده از این سیستم عامل در بخش شرکتی از 11.3 درصد در آوریل 2010 به 6.2 درصد در مارس 2011 کاهش یافته است.

براساس گزارش کامپیوتر وورد، مایکروسافت درحال حاضر 87.6 درصد از رایانه های شرکتی را در اختیار دارد باوجود این، استفاده از سیستم عامل Mac OS X اپل از 9.1 درصد در آوریل 2010 به 11 درصد در مارس 2011 رسیده است.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
     
  
مرد

 
معرفی خود


روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه

گفتن کرد .

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی

کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟

تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
توصیه هایی برای پاهای خسته!


با بازگشت روزهای گرم تابستان، درد، واریس و ورم هم پیدایشان می‌شود. ما در اینجا چند پیشنهاد مؤثر برای مقابله با گردش نامناسب خون ارائه می‌کنیم. امسال تابستان درد پاهایتان را تسکین دهید!
راه بروید، ورزش کنید
اولین عاملی که باعث بروز مشکل در گردش خون در پاها می‌شود، بی تحرکی و ساکن ماندن به مدت طولانی است. برای درک این مطلب، باید بدانید که خون چگونه در بدن در جریان است. از یک سو، قلب خون سرشار از اکسیژن را به سمت اعضای بدن می‌راند؛ این خون خون سرخرگی یا شریانی است. از سوی دیگر، خون فاقد اکسیژن برای دوباره تغذیه شدن به سمت قلب می‌رود؛ این خون، خون سیاهرگی یا وریدی است.
در این قسمت، یعنی در جابه‌جایی خون وریدی، دیگر یک پمپ داخلی برای هل دادن خون وجود ندارد. فقط حرکت پاها، باعث بالا آمدن خون در رگ ها می‌شود. به علاوه یک سیستم دریچه ای کوچک، مسیر عبور خون سیاهرگی را مجدداً می‌بندد به نحوی که این خون نمی‌تواند مجدداً به سمت پایین بازگردد.

با این حال، این دریچه در بدن کسانی که مبتلا به واریس هستند درست عمل نمی‌کند، بنابراین، امکان بازگشت مجدد خون در وجود دارد. در نتیجه، به احتمال زیاد جداره های سیاهرگی با منبسط شدن، آسیب دیده و از بین می‌روند.

برای محافظت:
از بی تحرکی طولانی مدت اجتناب کنید.
تکانی به خود بدهید! اگر هر روز پیاده روی کنید، ماهیچه های برجستۀ پشت پایتان عضلانی تر خواهند شد و این ماهیچه ها فشار خیلی بیشتری را بر جداره های سیاهرگ وارد می‌کنند، به نحوی که خون وریدی و سیاهرگی بسیار راحت تر بالا می‌آید.
ورزش کنید، خیلی مهم نیست که چه ورزشی باشد. اما بهتر است که شنا یا ورزش های استقامتی را انتخاب کنید. در عوض، ورزش هایی را که در آن باید به مدت طولانی پا بر زمین بکوبید و یا ورزش هایی که ممکن است به پا ضربه وارد کنند، توصیه نمی‌شوند؛ از این نوع ورزش ها اجتناب کنید. از انجام این ورزش ها نیز خودداری کنید: دو سرعت، پرش، شیرجه، رقص کلاسیک، ژیمناستیک، آکروبات، پاتیناژ، تنیس، اسکواش، بدمینتون، ورزش های گروهی، عضله سازی در باشگاه و... .
حواستان به اضافه وزن تان باشد
اگر نداشتن فعالیت جسمی یکی از عوامل بروز واریس باشد، اضافه وزن هم عامل دیگری لست که نباید آن را از نظر دور داشت. از سوی دیگر، این دو عامل به هم مرتبط و وابسته اند که هر یک دیگری را به دنبال خواهد داشت. اعداد و ارقام درستی این ادعا را شهادت می‌دهند: از میان هر 5 نفر که مبتلا به واریس هستند، 4 نفرشان اضافه وزن دارند.
زمانی که توده های ماهیچه ای به خاطرِ، یا بهتر بگوییم به نفع، توده های چربی کاهش می‌یابند، این عاملی می‌شود برای انبساط و کشیدگی دیواره های وریدی و از بین رفتن انعطاف شان.

سن و سال و وراثت نیز در ابتلا به واریس نقش دارند
هر چه سن بالاتر برود، احتمال ابتلا به واریس نیز بیشتر می‌شود. جوانان مصون از ابتلا به واریس نیستند، خصوصاً اگر اعضای خانواده شان هم دچار این بیماری باشند.

مشاهدۀ اولین نشانه ها
منتظر نمانید تا منبسط شدن سیاهرگ ها و برجستگی شان را ببینید و بعد از آن به پزشک مراجعه کنید. هر چه سریع تر اقدام کنید، درمان روند بهتری خواهد داشت.
البته اگر به علت گرمای شدید، پاهایتان سنگین، متورم و دردناک شده، نباید بیهوده خودتان را نگران کنید. این یک واکنش طبیعی است. در واقع، زمانی که دمای هوا بالا می‌رود، ترموستات داخلی بدن به سیاهرگ هایی که دقیقاً در زیر پوست قرار دارند، فرمان برجسته شدن می‌دهد. این سیستم دقیق و هوشمندانه باعث هرچه سریع تر خنک شدن مجدد خون و همچنین حفظ دمای داخلی بدن ما به طور دائم می‌شود.
حال باید آن سوی ماجرا را را هم به دقت نظاره کرد، اگر شرایط غیر عادی باشد وقتش رسیده که در مواقعی هم که هوا گرم نیست، توجه ویژه ای به این علائم داشته باشید. اگر در زمستان هم شرایط مثل تابستان بود، و علاوه بر این علائم، دردها، سنگینی و ورم پاها در شب ها شدید تر شد، دیگر باید با یک متخصص مشورت کنید.
علائم دیگری هم ممکن است احساس بشوند، مانند: گزگز کردن، بی تابی اعضا، کوفتگی شبانۀ پاها و...
با وجود این که ممکن است پزشک معالج شما، در مورد بیماری تان اظهار نظر کند، اما متخصص سیاهرگ و در نتیجه واریس، ورید شناس است. او می‌تواند واریس شما را از طریق یک آزمایش سادۀ کلینیکی تشخیص دهد؛ سپس اگر برای تشخیص دقیق تر نیاز باشد، تست داپلر را پیشنهاد می‌کند.

در خانه و سرکار، وضعیت و حالت درستی داشته باشید
با چند تغییر در وضعیت نشستن، ایستادن و خوابیدن تان، می‌توانید از ابتلا به واریس پیشگیری کنید یا حداقل به تأخیر بیندازیدش.
از وضعیت های بی حرکت اجتناب کنید و تا جایی که برایتان ممکن است در طول روز، قدم بزنید. وقتی که نشسته اید، از روی هم انداختن پاها خودداری کنید.
از ساکن شدن در آپارتمان هایی که شوفاژشان از طریق زمین خانه را گرم می‌کند، اجتناب کنید.
ماهیچه های پشت پایتان را با آب سرد بشویید. برخلاف آب گرم، آب سرد قطر وریدها را کم کرده و سرعت جریان خون در سیاهرگ ها را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، آب سرد، دردها و فشار پاهای خسته را کم می‌کند.
موقع خواب، کمی پاهایتان را بالاتر از سطح بدن تان بیاورید تا خون بهتر در پاها گردش داشته باشد.
از پوشیدن کفش، جوراب و چکمه هایی که بسیار چسبنده هستند، پرهیز کنید زیرا آنها برای گردش خون مضراند.
کفش هایی که پاشنۀ متوسطی دارند، نسبت به کفش های پاشنه بلند و یا کفش هایی مثل کفش باله که کف شان صاف است، در الویت قرار دارند.

جوراب های فشرده کننده، جواب می‌دهند!
99% پزشکان برای بیمارانی که از نارسایی وریدی رنج می‌برند، پوشیدن جوراب های فشرده ساز را تجویز می‌کنند. این تجهیزات پزشکی به شکل کفش، جوراب یا لباس های چسبان عرضه می‌شوند؛ البته نباید آنها را با نمونه های سنتی ترشان اشتباه بگیرید. اما ظرقیت ویژۀ این جوراب ها، وجود فیبرهای انعطافی پذیری است که کمابیش به پاها فشار می‌آورند. با استفاده از این امکان پزشکی، سیاهرگ ها به فشرده می‌شوند و در نتیجه دریچه ها مجدداً می‌توانند نقش خود را ایفا کرده و مانع بازگشت خون از بالا به پایین شوند. بنابراین با استفاده از این جوراب و کفش ها، علائم تسکین پیدا می‌کنند. هر چه درجه بیماری شدیدتر باشد، سطح فشاری که وارد می‌شود بیشتر خواهد بود.
اثر بهبودبخشی این جوراب ها فوری است ولی این اثر فقط تا زمانی که به پا باشند، دوام دارد. به محض اینکه، درشان بیاورید، علائم مجدداً ظاهر می‌شوند. طراحی این جوراب ها در سال های اخیر پیشرفت زیادی کرده است و راحت تر شده اند بنابراین بیماران هم راحت تر می‌توانند بپوشندشان و از آنها بهره ببرند.
این جوراب ها و کفش ها را می‌توانید در داروخانه ها پیدا کنید. اگر بنابر تجویز پزشک خریداری شان کنید، تأمین اجتماعی 65% هزینه آنها را پرداخت می‌کند.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
زن

 
میدونستید اگه اب دهانتونو روی یه پلاستیك بریزید تا 2 ساعت خشك نمیشه
     
  
مرد

 
بهاء الواعظين مي نويسد : در ابتداي مشروطه ؛ بخانه اي رفتم ؛پير زن و دختر جواني آنجا بودند
پير زن پرسيد : منظور از مشروطه چيست ؟؟
گفتم : قوانين جديد .
گفت : مثلا چه ؟
به شوخي گفتم : مثلا دختران جوان را به پير مردان دهند و زنان پير را به جوانان !
دخترش گفت : اين چه فايده دارد ؟؟
پير زن بلافاصله به دخترش گفت : اي بي حيا ! حالا كار تو به جايي رسيده كه بر قانون مشروطه ايراد ميگيري ؟؟!!
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
     
  
مرد

 
جغرافياى خانم ها

خانم ها در سن ۱۸ تا ۲۱ سالگى ، مانند آفريقا يا استراليا هستند : نيمه كشف شده، وحشى، با زيبايى هاى افسون كننده ى طبيعى.
در سن 21 تا ۳۰ سالگى، مثل امريكا يا ژاپن هستند: كاملا كشف شده، بسيار توسعه يافته، آماده براى معامله، مخصوصا معامله با پول نقد يا اتومبيل .
در سن 30 تا ۳۵سالگى، مانند هند يا اسپانيا هستند: بسيار داغ، آسوده خاطر و آرام، و آگاه به زيبايى هاى خود.
بين سن 35 تا ۴۰ سالگى، مانند فرانسه يا آرژانتين هستند: بدين معنا كه اگر چه ممكن است در جريان جنگ نيمه ويران شده باشند، اما هنوز جاهاى بسيارى براى تماشا دارند .
در سن 40 تا ۵۰ سالگى، مثل يوگسلاوى يا عراق هستند: جنگ را باخته اند. هنوز گرفتار اشتباهات پيشين اند. و به باز سازى كامل نياز دارند .
بين 50 تا ۶۰ سالگى، مانند روسيه يا كانادا هستند: بسيار پهناور، آرام و مرز ها بدون مرزبان، اما سرماى زياد، خلايق را از آنان مي رماند..
در سن 60 تا ۷۰ سالگى، مانند انگلستان يا مغولستان اند: با يك گذشته ى درخشان و بدون آينده .
بعد از ۷۰ سالگى، شبيه آلبانى يا افغانستان اند: همگان ميدانند كه در كجايند، اما هيچكس به سراغ شان نمى رود.
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
     
  
مرد

 
داداشم رفته خواستگاری. دختره قبلش گفته گذرنامه تون رو هم حتما باید بیارید. رفتن توی اتاق. دختره صفحه آخر گذرنامه رو آورده گفته این که توش مهر تایلند خورده! لطف کنید از خونه ما برین بیرون
داداشم گفته:‌ شما حق ندارید این طوری آدم ها رو قضاوت کنید
دختره گفته: داستان نباف آقا، من خودم اون جا رفتم. می دونم چه خبره. به جایی هم دست نزنید. ما ایدز می گیریم
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
     
  
صفحه  صفحه 33 از 52:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  51  52  پسین » 
گفتگوی آزاد

☻ A Fascinating Content | یه مطلب جالب بنویس☺

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA