ارسالها: 68
#341
Posted: 19 Jul 2011 12:17
گر کسی در حالت سکته قرار گرفت قبل از حمل به بیمارستان، با سوزنی تمیز سر 10 انگشت او را زخمی کنید تا دو قطره خون بیاید و از لخته در مغز جلوگیری شود
اگر دهان مریض در اثر سکته تغییر شکل یافته، هر دو گوش او را بکشید تا قرمز شود سپس هر دو را با سوزن زخمی کنید تا دو قطره دیگر خون بیاید، مریض بدین ترتیب تکلم خود را بدست میآورد و صورتش نیز به شکل عادی برمیگردد.
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#342
Posted: 19 Jul 2011 12:18
علت غرق شدگی در دریای خزر
جریانهای شکافنده مهمترین علت غرق شدگی در دریای خزر میباشد.
هر ساله شاهدیم که صدها نفر از هموطنانی که برای گذراندن تعطیلات تابستان و اندکی تفریح به دریا میروند، به یکی از بدترین اشکال مرگ که همان غرقشدگی است، گرفتار شده، خاطرهای تلخ نیز در ذهن و جان بازماندگان بر جای میگذارند. با وجودی که در سالهای اخیر دلیل اصلی مرگ شناگران دریای خزر به خوبی شناخته شده است، لیکن اطلاع رسانی کافی در این زمینه صورت نگرفته و متأسفانه هر سال در فصل گرما، همان وقایع اسفناک سال قبل تکرار میشوند. خواندن چند خط زیر میتواند برای شما و عزیزانتان اهمیت حیاتی داشته باشد. لذا اندکی برای آن وقت بگذارید.
شنا در دریا هرگز مشابه شنا در استخر نیست و علاوه بر دانستن فن شنا و داشتن مهارت زیاد، باید ویژگیهای آب دریا را نیز شناخت. آب شور دریا در صورت برخورد با چشم، سوزش چشمی دردناکی ایجاد میکند و تمرکز شناگر را کاملاً از بین برده و او را در یافتن مسیر ساحل ناتوان میکند. در صورت ورود آب دریا به نای و ریه فرد، سرفههای شدیدی ایجاد میشود که عملاً شنا کردن را غیرممکن ساخته و شناگر کاملاً مستأصل میشود. ضربات امواج دریا، فرد را با خود به این سو و آن سو برده، تمام توان و انرژی وی را مستهلک میکنند. گلآلود بودن آبهای ساحلی دریای خزر موجب میشود که حتی با عینک شنا هم نتوان در زیر آب چیز زیادی مشاهده کرد و مثلاً ناحیه کمعمق را از عمیق تشخیص داده یا فرد در حال غرق شدن را در زیر آب یافت. فردی که در چنین شرایطی به دام افتد، بسیار دشوار بتواند خود را از مهلکه نجات دهد. ضمناً مطابق یک اصل، برای شنای افراد بالغ در آبهای دریایی با عمق بیش از یک و نیم متر، نه تنها آنها باید فنون شنا را به خوبی بدانند بلکه لازم است به توان فیزیکی و استقامات بدنی بالای خود نیز اطمینان داشته باشند. حتی با وجود مهارت بالا و توان بدنی فوقالعاده، هنوز هم دریا جای امنی برای شنا نیست، چرا که؛ جریانهای ساحلی از عمده دلایل مرگ شناگران حرفهای میباشند.
امواج دریا با حرکت به سمت ساحل همواره حجم زیادی از آب را به طرف خشکی منتقل میکنند. این حجم وسیع از آب میباید دوباره به داخل دریا برگردد و برای این منظور در نقاطی از ساحل، به صورت تقریباً غیر قابل پیشبینی، درون آب دریا آبراهههایی به طرف دریا ایجاد میشود که در آن آب با سرعت زیادی بر خلاف جهت امواج (یعنی از سمت ساحل به سمت دریا) جریان مییابد. این جریانها کاملاً از امواج آب متفاوت بوده و به آنها جریانهای ساحلی، جریانهای شکافنده (Rip Currents)، یا جریانهای مرگبار گفته میشود که در بسیاری نقاط جهان و بویژه در سواحل دریای خزر، تلفات جانی بسیاری را به بار میآورند.
جریان شکافنده از بالا شبیه یک بادبزن دستی است که دسته آن به سمت ساحل، و دهانه آن به سمت دریا میباشد. دسته این بادبزن بیشترین قدرت را دارد و صرفنظر از اینکه شناگر چقدر شنا بلد است یا چقدر توان جسمی دارد، عملاً برگشت وی به سمت ساحل را غیر ممکن ساخته، او را سریعاً با خود به داخل دریا میکشاند. برای درک بهتری از قدرت این جریان باید گفت که سرعت این جریان معمولاً از رکورد سرعت شنای المپیک نیز بالاتر است؛ بدین معنی که حتی بهترین قهرمان شنای المپیک نیز نمیتواند بر خلاف آن شنا کرده و به طرف ساحل برگردد. عرض جریان شکافنده بین ٣ تا بیش از ٦٠ متر، و طول آن به داخل دریا بسیار متفاوت است (گاهی فقط در ناحیۀ شکسته شدن امواج یا همان محلی که موج فرو ریخته و کف سفید رنگ تشکیل میدهد بوده، گاهی نیز تا دهها متر به داخل دریا کشیده میشود).
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#343
Posted: 19 Jul 2011 12:18
دانش و خرد، دو چيز مجزا هستند و هيچ ارتباطي با هم ندارند.
دانش در سرها خانه ميكند و آميخته به ديدگاههاي ديگران است؛
خرد در اذهان است و از آنِ خود فرد است.
ويليام كوپر
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#344
Posted: 19 Jul 2011 12:20
کلمات پر طمطراق بسیارند، اما اعمالی که با آن ها مطابقت کنند، اندک اند
ابیگل آدامز
بهترین راه آزمایش انضباط مشاهده ی عدم وجود آن است
کلارا بارتون
اگر بتوانم از شکستن قلبی جلوگیری کنم، زنده گانی ام بیهوده نبوده است
امیلی دیکینسون
پیروزی بدون تکاپو میسر نمی شود
ویلما رودولف
آموخته ام که مردم آن چه را می گویید فراموش می کنند، آن چه را که کرده اید فراموش می کنند،
اما هرگز فراموش نمی کنند که چه احساسی در آن ها به وجود آوردید
مایا آنجلو
موفقیت ام را مدیون هرگز بهانه نیاوردن ام هستم
فلورانس نایتینگل
یک عمل محبت آمیز به هر سو ریشه می دواند، ریشه ها می رویند و درخت ها سبز می شوند
آملیا ایرهارت
قدرت، شهامت و اعتماد حاصل تجربه ی ترس زدایی هاست.
باید کاری را بکنید که می اندیشید نمی توانید انجام دهید
النور روزولت
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#345
Posted: 19 Jul 2011 12:21
چهره ات را رو به خورشید کن تا سایه ها را نبینی
هلن کلر
مردها: حقوق شان و نه چیزی بیشتر. زن ها: حقوق شان و نه چیزی کمتر
سوزان آنتونی
همه باید بکوشیم که نادرست را درست کنیم. گلایه کردن کارساز نیست
ژاکلین کندی اوناسیس
برای پیروزی شاید مجبور شوی که چندین بار ستیز کنی
مارگارت تچر
من مدادی کوچک در دست خدایی هستم که به جهان نامه می نویسد
مادر ترزا
این جا و اکنون چیزی ست که دارا هستیم. تنها نیاز ما درست عمل کردن است
آن ریچاردز
بهترین دست آورد زنده گی، توان اتکا به همدیگر است
اودری هپبورن
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#346
Posted: 19 Jul 2011 12:22
در اکتبر سال 1994 شخصی به نام دکتر آنتاناس ماکوس که یک استاد فلسفه و ریاضیات بود به عنوان شهردار بوگوتا پایتخت کلمبیا انتخاب شد. آن گونه که گفته شده است این شهر به عنوان پایتخت قتل جهان معروف بوده است و مقامات شهر در فساد شهره بوده اند. در واقع اهالی بوگوتا از این همه نابسامانی به جان آمده و به دنبال چاره ای می گشتند که نهایتا به دکتر ماکوس به عنوان یک ضد سیاستمدار متوسل شدند. اما شنیدنی است که دکتر ماکوس برای مقابله با ناهنجاری های در شهر بوگوتا از روشهای جالبی استفاده کرد. مثلا در سر چهارراه ها گروه های پانتومیم به کار گماشت که متشکل از دانشجویان تئاتری بودند که صورت خود را سفید و سیاه کرده بودند و هر کسی را که تخلفی می کرد مسخره می کردند. مثلا اگر عابر پیاده ای از چراغ قرمز رد می شد به دنبالش می افتادند و ادایش را در می آوردند و همین باعث شد که شهروندان از ترس مسخره شدن از تخلف بپرهیزند. با گذشت چند ماه، درصد افراد پیاده ای که به علائم راهنمایی توجه و مطابق آن ها رفتار می کردند از 26 درصد به 75 درصد رسید. در حقیقت استقبال از این طرح و موفقیت آن در کاهش خلاف چنان چشم گیر بود که دکتر ماکوس 400 نفر دیگر پانتومیم کار استخدام کرد تا خدمات این گروه ها به سراسر شهر گسترش یابد.
این تنها بخشی از کارهای به ظاهر ساده بود که توسط دکتر ماکوس انجام شد و اتفاقا در نظم بخشی به شهر نتیجه داد.
دکتر ماکوس معتقد بود که تلاش برای تغییر نگرش مردم، می بایست رکن اساسی اصلاحات او را تشکیل دهد و نیز این که تحول در فرهنگ مدنی شهروندان کلید حل معضلات بی شمار شهر بوگوتا به شمار می آید...تنها اقتصاددانان بسیار کوته فکر ممکن است معتقد باشند که رفتار انسان ها صرفا از پاداش ها یا مجازات های ملموس و مادی تاثیر می پذیرد. درست است که افراد به انگیزه های اقتصادی شفاف و مستقیم واکنش نشان می دهند اما ممکن است به انگیزه های ناشناخته ای که از قراردادهای اجتماعی یا وجدان فردی شان نشات می گیرند نیز واکنشهای قاطعی نشان دهند.
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#347
Posted: 19 Jul 2011 12:23
آرزوهاي من برای تو
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان که هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!
ویکتور هوگو
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#348
Posted: 19 Jul 2011 12:24
راههای کسب آرامش
1- جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.
2- افراد آرام دائم به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت برد.
3- حداقل روزی 20 دقیقه را در سکوت کامل مراقبه بگذرانید.
4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگوناست و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.
5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند.زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.
6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنید چون در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.
7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس درمحل زندگی و کار خود گیاه نگه دارید.
8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی دارد ، پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.
9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخ طبع باشید.
10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی به آن نگاه کنید تا به یاد بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.
11- آرام سخن گفتن باعث می شود ضربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب ، آرامش بیشتری به شما می دهد.
12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.
13- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شرّ فشار زمان نجات پیدا کنید.
14- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد و اثرات مسافرت پس از برگشت به خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.
15- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.
16- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مورد موجب عصبانیتتان را بنویسید و پاره کنید.
17- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.
18- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید.زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی مي شود
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#349
Posted: 19 Jul 2011 12:24
رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بيارم،
مربيه ميگه: بچه رو ميبريدش؟
گفتم پَ نه پَ همينجا ميخورمش
به يارو راننده ميگم..آقا اگه ميشه يكم سريعتر..الان هواپيما ميپره...
ميگه..به سلامتي مسافرين؟....
گفتم پَ نه پَ فندك هواپيما ديشب دستم جامونده....ميرم بدم به رانندش
رفتم بالاي برج ميخواستم خودمو بندازم پايين
يارو ميگه ميخواي خودکشي کني؟
گفتم پَ نه پَ اومدم ببينم سرعت صفر تا صدم از اين بالا تا پايين چقدر ميشه، بجاي پروژه بدم دانشگاه
رفتم سم بخرم واسه سوسك
يارو ميگه ميخواين سريع بميره؟!
گفتم پَ نه پَ ميخوام شكنجش كنم ازش اعتراف بگيرم!!!
به اپراتور اداره ميگم لطفا شماره فلاني رو برام بگير .
ميگه گرفتم وصل کنم؟
گفتم پَ نه پَ فوت کن , قطع کن
حواسم نبود با صورت رفتم تو در
ميگه نديديش؟
گفتم پَ نه پَ من داركوبم مي خوام با منقار يه سوراخ برا خودم باز كنم برم تو
طوطي گرفتم
فاميلمون اومده ميگه طوطيه؟
گفتم پَ نه پَ يا کريمه يه کم با فتوشاپ تغييرش دادم
به استاد ميگم لطفا كمكم كنيد دارم مشروط ميشم
ميگه نمره ميخواي
گفتم پَ نه پَ نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاكي كه بايد بريزم تو سرم ميخوام!
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
ارسالها: 68
#350
Posted: 19 Jul 2011 12:27
[ هشت اشتباه که ادم های باهوش مرتکب می شوند
حتماً آدم های بسیار باهوش و توانمندی را میشناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند. آنها ساعت های طولانی کار میکنند، به خودشان استرس وارد میکنند اما هیچ پیشرفت خوبی نمیکنند.
همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا میکنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور میکند. و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش میرود، حتی متوجه نمیشویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب میشویم. برای اینکه زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان میکند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان میگردد دوری کنید.
این 8 اشتباه انسانهای باهوش است و نشانتان میدهیم که چطور از این اشتباهات در امان بمانید:
1. آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه میگیرند.
سرعتتان را کندتر کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است—تنبل فکر کردن و با تنبلی عمل کردن. بخاطر همین است که میگویند عاقلانه تر کار کنید نه سختتر.
فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول ترند بازده کمتری دارند.
افراد پرمشغله همیشه وقت کم میآورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش میآید که وقت کافی برای خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند.
برنامه پرمشغله شان باعث میشود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.
راهحل: سرعتتان را کمتر کنید. نفس بکشید. تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.
2. وقتشان را صرف دنبال کردن یک دستاورد ساختگی میکنند.
رشد شخصی مسئله ای سالم است. رشد شخصی یک دستاورد است. اما تا زمانیکه واقعی باشد. مشکل اینجاست که فشار برای رشد کردن به همراه خود، انگیزه برای راحتتر کردن آن رشد میآورد. یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، برای ساده تر به نظر رسیدن رشد.
بازیهای رشد که دستاوردهای ساختگی دارند را در اینترنت بارها میبینید. خیلی از آنها حاوی محصولات و خدماتی هستند که توسط اسامی معروفی مثل Facebook و Twitter فراهم میشوند. هرکدام یک زیربنای روانی دارند که از یک بازی رشد پر از دستاوردهای ساختگی حمایت میکنند—جمع آوری امتیازهایی که به فایده موردنظر آن محصول یا خدمات نزدیک باشد.
در Facebook لیست دوستان و در Twitter دنبالکنندگان آن.
بله، هرکدام از آنها اگر به تعادل و باهدف استفاده شوند، یک هدف منطقی به دنبال دارد. اما بیشتر افراد اینقدر خود را درگیر سیستم امتیازهای آن بازی میکنند که آن دلیل اصلی و قانونی که بخاطر آن شروع به استفاده از آن محصول یا خدمات کردند را به کلی فراموش میکنند.
اگر این بازی را فقط برای سرگرمی انجام میدهید، و از آن آگاهید، عالی است و هیچ اشکالی ندارد. اما اگر هدفتان به دست آوردن دوستان بیشتر و بیشتر و بالا بردن تعداد دوستان و دنباله روهایتان فقط برای دست یافتن به آن است، دستاوردهایتان کاملاً ساختگی است.
به همین دلیل خیلی مهم است که ذهنتان را روی کاری که میکنید و دلیل انجام آن تمرکز دهید.
راهحل: از خودتان بپرسید: آیا این فعالیت یک تغییر مثبت و محسوس در زندگی من یا فردی دیگر ایجاد میکند؟ آیا لازمه یک هدف واقعی است؟ آیا به نظرم اشکالی ندارد که اینکار را فقط به خاطر اینکه از انجام آن لذت میبرم انجام میدهم، فارغ از اینکه فکر کنم برای خودم یا دیگری فایده دارد یا نه؟
3. یاد میگیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمیدهند.
متاسفانه تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد:
هیچوقت وارد عمل نمیشوند!
علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی!
راهحل: موفقیت در تصمیم به زندگی کردن—جذب خودتان در فرایند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.
4. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.
نمیتوانید چیزی که به درستی آنرا نسنجیده اید را کنترل کنید و چیزی که میسنجید آینده شما را تعیین میکند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصتهایی که برایتان پدیدار میشود کور میشوید.
تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام میدهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیرههای کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل نیستند.
اجازه بدهید بعنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبین این سایتها که از آن راه زندگی خود را میگذرانند، تعداد مشترکین RSS خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی میکنند اما نمیدانند که تعداد مشترکین RSS یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.
اینکه چه چیز را بسنجید آینده شما را پیشبینی میکند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.
راهحل: رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید. درمورد مثال سایت تجاری، هدف باید "اخذ درآمد از طریق سایت" باشد. و چیزهای کمی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیکهایی است که روی تبلیغات، نرخهای تبدیل مرتبط، نرخهای تبدیل محصولات داخل و فیدبک مشتری/خواننده و از این قبیل میباشد.
توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلیتان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیشتر توسعه دهید.
5. درگیر ایدآلسازی همه چیز میشوند.
خیلی از ما ایدآلگرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر میگیریم و بیشترین تلاشمان را میکنیم. زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه مان میکنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترینها باعث میشود دست به تلاشهای بیشتر بزنیم، هیچ وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایدآلها به ما کمک میکند به نتیجه دلخواهمان برسیم. البته تازمانیکه این روش ما را اسیر خود نکند.
اما وقتی اسیر ایدآلگرایی شدیم چه اتفاقی میافتد؟
وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کردهایم برسیم، ناامید و دلسرد میشویم و نمیتوانیم با چالش های جدید روبهرو شویم و یا حتی کاری که شروع کردهایم را تمام کنید. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و نتیجه نامطلوب میشود.
ایدآلگراهای واقعی کارها را سخت شروع میکنند و برای اتمام آنها هم بسیار سختی میکشند.
راهحل: دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایدآلگراها نمیدهد. دنیا به کسانی پاداش میدهد که کارها را انجام میدهند. و تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایدآل انجام ندهیم. فقط با سالها تمرین و غیرایدآل انجام دادن کارهاست که میتوانیم به بارقههایی از ایدآل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید. وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید. و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایدآلهاست.
6. قبل از اینکه برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر میکنند تا 100% برای آن آماده گردند.
این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود.
یکی از مهمترین چیزهایی که میبینیم افراد باهوش را عقب میاندازد بیمیلی خودشان برای قبول کردن فرصتها فقط به این دلیل است که تصور میکنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور میکنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را میگیرد.
واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش میآید هیچکس هیچوقت 100% آماده نیست. چون بیشتر فرصتهای زندگی ما را مجبور میکند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصتها باعث میشود از منطقه امنمان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمیکنیم.
راه حل: یادتان باشد که فرصتهای استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق میافتد. اگر میخواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیتها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید.
7. خود را با انتخابهای زیاد اشباع میکنند.
اینجا در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت میکند و فرصتهای تغییر و پبشرفت بهنظر بی انتها میرسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیتهای مختلفی روبهرو هستیم. اما متاسفانه، زیاد بودن گزینههای انتخاب معمولاً موجب بیتصمیمی، سردرگمی و بیحرکتی میشود.
تحقیقات مختلفی درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب های مختلفی از محصولات روبهرو باشد، خرید کمتری میکند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحتتر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیشتر افراد خسته شده و دست از خرید میکشند.
به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را درمعرض تعداد گزینه های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاهتان خسته میشود.
راهحل: اگر یک خط تولید را میفروشید، سعی کنید ساده باشد. و اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر میکنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر موثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.
8. در زندگی خود تعادل ندارند.
اگر از آدمها بخواهید آنچه که از زندگی میخواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل "عشق"، "موفقیت"، "خانواده"، "شناخت"، "آرامش"، "خوشبختی" و امثال آن خلاصه میکنند. اما همه اینها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیشتر آدمها همه آن را در زندگیشان میخواهند. متاسفانه، تعداد زیادی از آدمها برای رسیدن به این اهداف زندگیشان را درست متعادل نمیکنند.
کسی را میشناسم که سال گذشته یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من دردودل میکرد میگفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.
یک نفر دیگر را هم میشناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواری است. او از آندسته آدمهای مثبتاندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن میخوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمیتوانم با اینکه این مرد همیشه شاد به نظر میرسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم.
اینها دو سبک زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیونها زندگی دیگر هم مثل اینها وجود دارد.
راهحل: وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعیتان، خانوادگیتان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم میخورد. بااینکه انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.
--
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار