ارسالها: 12930
#401
Posted: 25 Apr 2014 09:17
افشاگری قاضی پرونده ریحانه
عصر ایران : حسن تردست، قاضی بازنشستهای که حکم قصاص «ریحانه جباری» را صادر کرده، در گفتوگو با روزنامه قانون به بازخوانی پرونده ریحانه پرداخته و به ابهامات مطرحشده طی چند ماه اخیر پاسخ داده است.
مشروح این گفتوگو در پی میآید:
جناب تردست شما قاضی پرونده ریحانه جباری بودید و حکم به قصاص او دادید. بعد از گذشت ۷ سال نظر شما در رابطه با پرونده ریحانه جباری چیست؟ هنوز او را قاتل میدانید؟
چه چیزی ممکن است نظر بنده را در مورد پروندهای که با کمال حوصله، تامل و تعمق و در یک دادرسی عادلانه با رعایت تشریفات کامل آیین دادرسی کیفری توسط پنج قاضی رسیدگی شده و از ناحیه چند مرجع عالی قضایی اعم از دیوانعالی کشور و مراجع نظارتی تأیید شده است، تغییر دهد؟! طبق قانون مجازات اسلامی هیچ تردیدی در اینکه خانم ریحانه جباری مرتکب قتل عمدی شده است، وجود ندارد. صادقانه متذکر میشوم چون در این پرونده ادعا شده بود مقتول وابسته وزارت اطلاعات است و محتمل بود تحقیقات ابتدایی در دادسرا به لحاظ اثرگذاری نهاد امنیتی از مسیر قانونی خارج و حقوق قانونی متهمه رعایت نشده باشد، لذا حقیر طبق رویه خدمتی (از ابتدای شروع خدمت قضایی از زمان دادیاری) بیش از حد معمول و متعارف به این پرونده حساسیت نشان دادم و در جلسات دادرسی مانند یک رسیدگی ابتدایی مانند بازپرس تحقیق سوال و جواب کردم و اگر هر کس حتی غیراهل فن منصفانه و قانونمدار و عدالتخواهانه رای ۲۴ صفحهای محکومیت مستند و مستدل ایشان را که متکی به اظهارات خود متهمه بهویژه اظهارات جلسات دادرسی بود را بخواند مطمئن خواهد شد کوچکترین خدشهای بر حقانیت آن وارد نیست و طرفه اینکه ۱۳ قاضی عالیرتبه قضایی آن را تایید کردهاند و یک نظریه خلاف در آن وجود ندارد و متصور نیست که همه اشتباه کرده باشند. ممکن است عواطف، اشخاص عادی را از مسیر حقیقت دور کند ولی در مقام قضاوت قاضی نباید و نمیتواند تحت تاثیر احساسات اعلام نظر کند.
در حال حاضر کمپین حمایت از ریحانه جباری و تلاش برای جلب رضایت اولیای دم فعال شده است. شما مطالب آنها را دیدهاید؟
مقالات و آرای اشخاص عادی و اهل فن را دیدهام و از ضعف دستگاه قضایی در پاسخگویی به دروغ پراکنی بنگاههای رسمی معاند متاسفم. بنده شخصا در تمامی احکام صادره قصاص، با آموزههای اسلامی آرزومندم که در مرحله اجرا با توجیه عاقلانه و عادلانه و با عاطفه اولیای دم نسبت به جلب رضایت ایشان اقدام و قصاص منتفی شود و در هر مورد که پرونده منجر به رضایت شده است، شاکر خداوند رحمان شدهام. لیکن با کمال تأسف طبق تجارب پروندههای مشابه، مداخله و جوسازی سیاسی یک عده حقوقدان سیاسیکار و خارجنشین و داخل کشور که به فکر چهرهسازی به قصد مخالفت سیاسی با نظام حکومتی این کشور و زیر سوال بردن مطلق دستگاه قضایی هستند، همیشه کسب رضایت از شکات سخت و ناممکن شده است. این افراد با سوءاستفاده از شبکههای گسترده اجتماعی و رسانهای متوسل به دروغ و قلب واقعیت شده و با زدن تهمت به مقتول موجب کدورت بیش از پیش اولیای دم شده و امکان جلب رضایت ایشان را از بین میبرند.
نظر خانواده مقتول در رابطه با رضایت و عدم قصاص چگونه بود؟
در یکی از مراجعات خانواده مقتول به دادگاه به ایشان عرض کردم که وکلای متهمه روش غلطی را در دفاع از وی به کار بردند و با طرح تجاوز به عنف، در نتیجه نهایی، هم علیه موکله خود اقدام کرده هم موجب ناراحتی شما شدند ولی به هر حال پدرتان با آن سن و دارای شان خانوادگی و اجتماعی در ایجاد رابطه غیراخلاقی با چنین دختری مرتکب گناه شده است، از طرفی هم با توجه به وضع خانوادگی و روحی و روانی این خانم و روابط خشن پدر، مرضی خداوند تبارک و تعالی است که از گناه بزرگ این دختر بدبخت بگذرید. پسر مقتول که جوان تحصیلکرده و برازندهای بود جواب داد قریب به این مضمون که ما چطوری رضایت بدهیم؟ اولا این خانم اصلا پشیمان نبود و یک ذره از خود ناراحتی و عذاب وجدان نشان نداد و حقیقت رابطه خود را نگفت و بعد اینها پدرم را مانند یک عده اوباش و هرزه خیابانی متجاوز به زور قلمدادکردند، حالا رضایت بدهیم نمیگویند که اولیای دم هم خودشان قبول دارند که پدرشان مقصر بوده و قصد تجاوز داشته و بههمین دلیل رضایت دادند؟
صداقت و پشیمانی ریحانه جباری میتوانست تاثیری در جلب رضایت اولیای دم داشته باشد؟
بله، اگر خانم جباری بر خلاف تعلیمات وکلای سیاسیمنش خود (که با خوراک اینگونه پروندهها زمینه پذیرش پناهندگی سیاسی برای خود فراهم کردهاند)، از خود صداقت نشان میداد و میگفت که در شرایط روحی و روانی سخت دچار اشتباه شده و از کرده خود اعلام پشیمانی و طلب بخشش میکرد، مانند خیلی از پروندهها میتوانست رضایت اولیای دم را که دارای تمکن مالی هستند، بگیرد.
شرایط روحی و روانی ریحانه جباری چگونه بود؟
شرایط روحی و روانی این خانم به گونهای بوده که حتی تصور قتل پدر هم از وی میرفت چون حسب پرینت اساماسهای تلفن وی با یکی از جوانانی که با وی رابطه نامشروع داشت (نام او در پرونده پیوست است) که حاوی لقبهای قبیح و توهین بسیار زشت به پدرش است. میگوید که «امشب به تیپ هم زدیم و این ... را امشب میکشم» وقتی در مورد این پیامک این شخص سوال میکند ریحانه خانم جواب میدهد که پدرم هر وقت مست میکند مرا به باد کتک میگیرد.
آیا اعترافات ریحانه براثر فشار در مراحل اولیه بازجویی نبوده است؟
بسیاری از دلایل ما در احراز قتل و محکومیت ایشان حرفها و اعترافاتی است که در جلسات دادگاه بهطور روشن و صریح توسط متهمه بیان شده است. حتی استناد ما بر اعترافات او در دادگاه است، نه حتی دوران بازجویی که ظن تحت فشار اعتراف کردن مطرح شود. او در دادرسی با حضور وکلای خود بهراحتی از اقدامات خود حرف میزد. دلایل کافی و روشن است.
در فضای مجازی وکیل سابق او مصطفایی مدعی شده است او هنگام خروج با توجه به قفل بودن درب با اضطراب و مشکل خارج شده و در مملو از جای چاقو است که نشان میدهد او نمیتوانسته در را باز کند. این ادعا درست است؟
کاملا این ادعا خلاف واقع و دروغ محض است. همانگونه که عرض کردم حرفهای این آقای مدعی قانون و عدالت و حقوق بشر کاملا مانند یک سیاستمدار کذاب است که در یک میتینگ انتخاباتی به هر وسیلهای ولو خلاف قانون و انصاف و وجدان متوسل میشود. طبق اوراق پرونده و دستخط خود متهمه در بازپرسی و حتی حسب اظهارات مکرر خانم جباری در دادگاه، درب ورودی قفل نبوده و بعد از وارد کردن ضربه کارد آشپزخانه که دو روز قبل خریداری و در کیف خود داشت با آرامش از خانه خارج شده است. طبق صورتمجلس بازپرس در معاینه محل وقوع جنایت، قبل از شناسایی فرد ضارب و دستگیری وی، فقط آثار یک ضربه جسم نوک تیز روی درب بوده است و نه چند ضربه که مؤید آن، اظهارات صریح و روشن خود متهمه است.
توضیح ریحانه در رابطه با وارد کردن یک ضربه به در با چاقو چه بود؟
وقتی از متهمه در دادگاه سوال شد چرا به در با چاقو زدی، وی جواب داد چون هیجانزده بودم و هول کرده بودم یک ضربه با چاقو به در زدم. از وی سوال شد درب قفل بود؟ وی جواب داد نه، قفل نبود. و وی ادامه میدهد که بعد از زدن ضربه چاقو مقتول گفت منو زدی؟؟!! و به طرف من صندلی را پرتاب کرد و بعد مقتول از پلهها رفت پایین و من هم با آسانسورخارج شدم. اگر در قفل بود چطور میتوانست بلافاصله خارج شود؟ به علت شدت جراحات که بریدگی ناف اصلی ریه بود، مقتول فقط از طبقه پنجم تا پلههای طبقه سوم میتواند برود و پس از چند بار گفتن دزد! دزد! در همان جا جان میدهد.
ریحانه بعد از فرار چه کاری انجام میدهد؟
ریحانه ادامه میدهد در خیابان مخفی شدم و صبر کردم. بعد از اینکه آمبولانس و ماشین ماموران را دیدم با آژانس رفتم خانه.
همسایهها متوجه فریادی یا درخواست کمکی از سوی ریحانه نشده بودند؟
محل وقوع قتل، آپارتمان پنج طبقه مسکونی بود که کوچکترین صدایی یا فریاد متهمه میتوانست همسایهها را متوجه موضوع کند. در تحقیقات، همسایگان مجاور گفتهاند که فقط صدای برخورد چیزی به دیوار را شنیدیم (این صدا همان پرتاب صندلی توسط مقتول بود که متهمه بیان کرده است).
وکیل سابق ریحانه برای دفاع مشروع خواندن، حمل چاقو را برای حفظ امنیت تردد در خیابانهای تهران بیان کرده. شما با این ادعا موافق هستید؟
در این خصوص متهمه کوچکترین اشارهای بر صحت ادعای وکیل خود نکرده بلکه برای اولین بار دو روز قبل از قتل، توسط متهمه خریداری شده است و در طول تحقیقات مکرر جز این نگفته است! بنده شرف و وجدان انسانهای منصف بیتعصب را به این ادعای سخیف آقای مصطفایی شهادت میطلبم که چند دختر و زن در تهران با خود چاقو حمل میکنند؟! آیا این توهین به ساحت پاکیزه زنان و دختر ایرانی نیست که آنها را با اراذل و اوباش در یک ردیف قرار میدهند؟! البته بنده هم حسب تجارب خدمتی قبول دارم که اشخاصی از افراد لاابالی با خود آلات جارحه و چاقو حمل میکنند ولی نوعا این ویژگی رفتاری جوانانی است که زندگی بی بند و باری دارند و به لحاظ روحیات و رفتار ناهنجار اجتماعی و روابط با خلافکاران در معرض تعدی و درگیری خشونتآمیز هستند و الا عموم جامعه ما انسانهای شریف و باخانوادهای هستند که از درگیری و ناهنجاریهای اجتماعی پرهیز میکنند و باید بگویم در حال حاضر کشور ایران در نُرم جهانی (بدون سیاستبازی) در بین کشورهای دنیا (همسایگان، کشورهایآفریقایی، آمریکا، آمریکای مرکزی) از امنترین کشورهای جهان قلمداد میشود که شهروندان تا پاسی از نیمه شب در خیابانها، رستورانها و مراکز تفریحی آزادانه و با آرامش، بدون مزاحمت تردد میکنند که حتی مورد تعجب و اقرار گردشگران خارجی قرار گرفته است.
آیا رابطه ریحانه با مقتول یک رابطه کاری بود؟
خانم جباری حداقل سه بار در دادگاه گفت من به مقتول سرویس میدادم تا او هم به من خدمات بدهد. اصلا رابطه کاری مطرح نبود. در اصطلاح این گروه از جوانان بی بند و بار، منظور از سرویس دادن، ایجاد روابط نامشروع و در اختیار قراردادن خود است. متهمه قبل از رابطه با مقتول با چند نفر رابطه ویژه داشته و طبق اعترافات در دادگاه، ایشان با مدیر شرکت محل کار خود چند بار به ویلای او در سیرا (جاده چالوس) رفتهاند و باکره نبوده است. حسب دلالت پرینت تلفن وی اساماسهای رد و بدل شده بین ایشان، بهطور صریح روابط بسیار نزدیک حتی بچهدار شدن را نشان میدهد و نیز این رابطه، مورد اعتراض یکی از دوست پسرهایش که قبلا نامزد متهمه بوده قرار گرفته که مستندات مسلم آن در پرونده پیوست است.
چند نمونه کوچک مطابق پرینت مخابرات قابل ارائه در رسانه عمومی عرضه میشود:
مدیر شرکت: اگر مهم نبودی اینقدر بهت گیر نمیدادم ولی فکر میکنی میخواهم خونت را توی شیشه کنم. مدیر: ... دوستت دارم. منم خیلی میخوامت.
مدیر: .... من عزیز تو نیستم، جیگرتم، اونم جیگر لال. متهمه: ..... این خانه ویرانه که بار بسته به جانم ... مدیر: مواظب باش دستت رو نبری. متهمه: .... نخیرنیت من تو بودی «توهم» در اومد دیگه ... زود توضیح بده!
علیرغم رابطه نزدیک نامشروع متهمه با مدیرش در همان زمان به نامزدش پیامک میفرستد که «به خدا دیوونتم. نامزد متهمه: ... تو وقتی با ... ریختی روی هم با من خداحافظی کردی ... کثافت! این آخرین اساماس از طرف من بود.»
باتوجه به فاصله سنی به چه دلیل این رابطه شکل گرفته بود؟
مستفاد از اظهارات خود متهمه که در پرونده پیوست است، وی در بیان علت رابطه خود با مرد مسن میگوید «میخواستم یک مقدار سرویس کنترلشده بدهم و سرویس بگیرم و نشان بدهم عُرضه دارم بدون احتیاج به خانواده خودم را تامین کنم. وی در مورد نحوه آشنایی با مقتول میگوید در خیابان میرفتم یک کمری چند بارترمز کرد ... و بعد سوار شدم آهنگ (دیدو) گذاشت بعد از سنم و کارم پرسید و ... من هم چند سوال کردم از کارش و ... یک زنگ زدم به گوشیاش تا شماره تلفنم را ذخیره کند.» لذا آنها یک ماه قبل از قتل با هم به رستوران میرفتند. در اساماس بازی، لطیفه برای هم میفرستادند و در روز قتل هم طبق وعده قبلی، مقتول به شرکت محل کار متهمه مراجعه و با رضایت کامل با هم به منزل میروند. در تحقیقات از همکاران، یکی از همکاران وی اظهار داشته که «... به دنبال ریحانه یک آقایی با ماشین تویوتا کمری آمد و ریحانه میگفت که دوست پدرم است و میخواهیم ماشین کمری را از او بخریم. حتی مدیر، تخم مرغی را برای گذاشتن زیر چرخ ماشین به وی میدهد.»
با توجه به تجارب ۳۰ ساله قضایی شما دلیل قتل چه بوده است؟
شرایط خاص محیط خانوادگی و رابطه ناهنجار والدین با هم و آثار مخرب درگیریهای درون خانواده بر شخصیت متهمه و روحیه مردانه و خودشیفتگی و خودبزرگبینی و تصمیمگیری در لحظه عصبانیت وی شاید مهمترین دلیل ارتکاب قتل باشد. وی در دادگاه میگوید که در بچگی دلم میخواست بازیهای پسرها را بکنم و از اینکه نمیتوانستم مانند پسرها با تبر هیزم بشکنم ناراحت میشدم. به همین دلیل برای استحکام رسیدگی و جلوگیری از هرگونه شائبه و خلل در تحقیقات در مراحل رسیدگی به پرونده، یک بانوی روانشناس تعیین کردیم که در جلسه دادرسی حالات او را ببیند و با مصاحبه با متهمه و رفتارشناسی در خصوص شخصیت متهمه اظهارنظر کند. روانشناس منتخب معتقد بود او دچار خودشیفتگی است. دلیل قتل هم به شرایط روحی و عدم ثبات شخصیتی او بازمیگردد. البته دچار جنون و مسلوبالاختیار نبوده تا مبری از مسئولیت قانونی باشد. از طرفی حسب اظهارات متهمه چون مقتول به خاطر مسائل کاری و خرید لوازم پزشکی زیاد سفر میرفت به وی قول سفر به کشورهای اروپایی داده بود اما او را نبرده بود که باعث دلخوری و عصبانیت ریحانه شده بود. یا یک بار قرار بود برای گردش روز پنجشنبه، ماشین تویوتا کمری خود را به او بدهد تا با همکارانش به تفریح برود که با عدم انجام این کار باعث ناراحتی شدید ریحانه شده بود و او میگفت نزد دوستان بسیار غرورش جریحهدار شده و ضایع شده بود.
یعنی ریحانه با قصد قبلی مرتکب قتل شده بود؟
خانم جباری با خودشیفتگی به دنبال اثبات خود به خانواده بحرانزدهاش بود و شاید با روحیه مردانه خود، فکر میکرد کنترل سرویس دادنهایش دست وی است و بازیچهشدن را تحمل نمیکرد و لذا وقتی مقتول به طرف وی میآید تا او را طبق معمول اینگونه روابط، لمس کند، وی امتناع کرده و در مقابل این جمله که «روسریات را درآر و راحت باش. جایی نمیتونی بری»، بهشدت عصبانی و وقتی مقتول برای نماز دوم به طرف سجاده میرود، ریحانه بدون اعلام اعتراض و یا فریاد اینکه میخواهد منزل را ترک کند از کیف خود چاقوی ۲۵ سانتی تازه خریداری شده را درآورده و ناگهان از پشت به کتف او با شدت ضربه میزند که به علت بلندی تیغه، چاقو از بین استخوانها وارد فضای سینه شده و ناف اصلی ریه را میشکافد و حتی چاقو را هم با خود میبرد و با جلد مقوایی زیر تختش پنهان میکند. آثار خون در سجاده و صندلی کنار آن مشهود و در پرونده مضبوط است.
یعنی ضربه ریحانه نوعا کشنده بود؟
مشخصا ضربه وارده ریحانه به علت نوک تیز بودن کارد و تیغه فولادی بلند آن، ضربه را نوعا کشنده میکند زیرا وارد ریه شده بود. ادعای ضربه ساده به کتف که از سوی آقای مصطفایی طرح شده خلاف نظریه صریح کالبدشکافی مرکز پزشکی قانونی است.
خود ریحانه در مورد نحوه قتل چه گفته؟
گفت میترسیدم به من تجاوز کند. چند بار از من خواست روسریام را بردارم اما من این کار را نکردم. متاسفانه متهمه هیچ حرف و رفتاری از خود نشان نمیدهد که مقتول را متوجه اکراه وی کند. از وی سوال میشود «آیا مقتول خشونتی نشان داد یا عملی انجام داد که نشان دهد قصد دارد به زور تجاوز کند؟» وی جواب میدهد «نخیر.» و نیز از وی پرسیده شد «وقتی امتناع تو را از دست زدن دید چرا پشت به تو کرد؟» جواب میدهد «رفت نماز دیگرش را بخواند». بازسازی صحنه جنایت هم نشان میداد که سجاده روی زمین پهن بوده و آثار خون روی سجاده و آینه وجود داشت که حکایت میکند در لحظه قتل و وارد کردن ضربه کارد، مقتول پشت به متهمه روی سجاده بوده است. اصولا ریحانه یک کلمه غیر از این در طول مراحل مختلف تحقیقات و دادرسی نگفته است. صرف نظر از عمل غیرشرعی و اخلاقی مقتول، با توجه به زاویه داشتن روحی و روانی اینگونه افراد بیاعتقاد نسبت به مذهب و نماد آن نماز، به نظرم نماز خواندن وی در این شرایط که او را به ظاهر مذهبی نشان میدهد بر نفرت متهمه افزوده است و امید خدمات گرفتن از این مرد مذهبی (با ضعف ایمان و مقهور شیطان) به باد میرود چون قبل از ورود به خانه این حس و ذهنیت وجود نداشته بهطوری که در مسیر خانه، مقتول کاندوم میخرد و در داخل منزل جلوی چشمان ریحانه خانم روی میز میگذارد و برای وی ناآشنا نبوده است.
ادعا شده داروی بیهوشی در شربت ریحانه وجود داشت. شما نوشیدنیها را به آزمایشگاه فرستادید؟
دو لیوان محتوی آبمیوه روی میز بوده که ثابت میکند دو نفر بودند و محتوای هر دو لیوان برای سمشناسی ارسال و حسب گزارش کارشناسان آزمایشگاه یکی از لیوانها فاقد هرگونه سم یا دارو بوده ولی در لیوان دوم داروی دیفنوکسیلات که داروی ضد اسهال است مشاهده شده است.
از دیگر ابهامات مطرحشده در پرونده ریحانه، خرید لوازم پیشگیری از بارداری از داروخانه است. این اتفاق افتاده؟
ابهامی در خرید آن وجود ندارد زیرا رفتن یک زن و مرد به یک خانه خلوت به قصد خوردن قهوه نیست و نیت ایشان عمل جنسی بوده است که در مسیر رفتن به خانه کاندوم خریداری شده. نکته قابل تامل اینکه این وسیله روی میز قرار داشته و کاملا در معرض دید بوده و خانم ریحانه با توجه به تجربههای قبلی با آن ناآشنا نبوده است و خرید لوازم پیشگیری از بارداری نشانه تجاوز نیست، فقط نشانه قصد رابطه جنسی است.
شما موافق تلاش برای جلب رضایت اولیای دم هستید؟
توصیه میکنم این سیاهکاران سیاستکار سرنوشت اینگونه محکومان را با تبلیغات رسانهای و گزافهگوییهایی برای نمایاندن خود و چهرهسازی مجازی به نتیجه تلخ اجرای قانون و گرفتن فرصت رضایت اولیای دم دچار نکنند. از تجارب تلخ گذشته مانند پرونده مرحوم بهنود شجاعی که مداخلات علنی و رسانهای کردن موضوع باعث انفعال اولیای دم شد و نامبرده را از امکان گرفتن رضایت اولیای دم محروم ساخت، عبرت گیرند. هرچند اینجانب بازنشسته شدم و صرفنظر از اینکه هیچ تردیدی در استحقاق قصاص خانم جباری ندارم و آن را حق مسلم خانواده محترم میدانم ولی برای رضای خدا با توجه به اینکه قصاص حیات است لیکن خداوند تبارک و تعالی اولیای دم را دعوت به عفو و بخشش کرده است. بنده حاضرم در جلب رضایت ایشان به طریق مقتضی مساعدت کنم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#402
Posted: 26 Apr 2014 08:38
تابلوی نفیس "بازگشت ناپلئون از جنگ روسیه " که در کاخ صاحبقرانیه نصب بود , پاره شد
http://postimage.org/
شهروند : تابلو بازگشت ناپلئون از جنگ روسیه که در راهروی شرقی طبقه اول کاخ صاحب قرانیه نصب شده بود، شب ۲۴فروردین امسال از محل اتصال خود جدا شد و پس از برخورد به زمین پاره شد.
تابلویی که در دوره پهلوی خریداری و در همان زمان بارها در بخشهای مختلف مرمت شده بود. مرمتهایی از جنس «وصالی»، «رورنگی» و به کار بردن چسبهایی که به مرور تاثیرات اسیدی در پارچهها ایجاد میکنند، باعث شده که این تابلو الیاف سستی داشته باشد. سیب تابلو نیز در بخشی که الیاف پارچه تکیهگاه اسیدی و سست بوده رخ داده است. درست در سمت بالا و سمت چپ تابلو، جایی که آسمان ابری به تصویر کشیده شده است.
بازگشت ناپلئون، اثر ماندگار نقاش فرانسوی «ژان لویی ارنست مسونیه» (۱۸۹۱-۱۸۱۵)، در ابعاد ۱۳۰ در ۲۰۰سانتیمتر به شیوه رنگوروغن روی بوم کار شده و نبرد فرانسه را در سال۱۸۱۴ به تصویر میکشد. پارگی این تابلو به صورت عمودی و در مسیر تاروپود و حدود ۱۰ سانتیمتر و در بخش آسمان است.
یک کارشناس مرمت در باره وضع پارگی این تابلو به «شهروند» گفت: مهمترین دلیل سقوط تابلو از محل نصب، خوردگی فلز اتصال به قاب بوده است. چون محل اتصال به دیوار کاملا محکم بوده اما چوب قاب به تدریج سست شده و درنهایت میخ از بدنه قاب جدا شده و این اتفاق افتاده است. این کارشناس که نخواست نامش فاش شود، اظهار کرد: علم مرمت در سالهای اخیر پیشرفت کرده است. بهعنوان نمونه هنگام مرمت در دوره پهلوی از چسبهایی استفاده میکردند که به مرور به آثار آسیب وارد میکرد و باعث میشد پارچههای نقاشی اسیدی شوند. جنس پارچههایی هم که برای مرمت استفاده میکردند، ضخیم بود. بهطوریکه برخی مرمتهایی که در سالهای پیش از انقلاب صورت گرفته، از ارزش هنری و یکدستی آثار کم کرده است. اما مرمت این آثار با مواد جدید و به روز انجام میشود.
بسیاری از پارچههای آثار نقاشی مجموعه نیاوران در خود دوران پهلوی مرمت شدهاند و در یک تکه دارای آسیب و مشکل بودهاند که مرمت شدهاند. حتی شاهد هستیم که در برخی از آثار رنگ روی رنگ آوردهاند و به تعبیر فنی دارای «رورنگی» هستند که خود به خود از ارزش هنری اثر و یکدستی آن کم میکند. یعنی رنگهایی استفاده میشود که خود هنرمند آن رنگ را به کار نگرفته است.
محمدرضا کارگر، مدیرکل موزهها و اموال منقول کشور نیز دراینباره به «شهروند» گفت: کار کنترل تابلوهای مجموعه نیاوران مدتی است که آغاز شده است. کنترل بسیاری از آثار این مجموعه به پایان رسیده است و هنوز به این تابلو نرسیده بودند که این اتفاق رخ داد.
او با اشاره به اینکه این تابلو پیش از این نیز مرمت شده بود اظهار کرد: تابلو در همان قسمتی که سالهای قبل مرمت شده بود دچار آسیب و پارگی شده است. این مسأله باعث شده که به ارزش اثر لطمهای وارد نشود.
او در پاسخ به این پرسش که آیا مجموعه میراث فرهنگی توانایی مرمت آثاری مانند تابلو بازگشت ناپلئون را دارد، اظهار کرد: صددرصد چنین توانایی در مجموعه میراث وجود دارد. بهطوریکه برای رسیدگی به وضع این تابلوها و مرمتشان نیازی به دعوت از کارشناسان خارجی نداریم. هرچند هر جور مرمتی حتی بهترین آنها نیز باعث نمیشود که یک اثر مانند قبل خود شود. حتی یک کاشی ساده هم اگر آسیب ببیند، باز هم با مرمت نمیتوانیم لطمات آن را جبران کنیم. اما باید تلاش کنیم که جلوی تخریبها را بگیریم.
کارگر با انتقاد از شیوه مدیریت میراث در دولت گذشته و بیمهریهایی که به این مجموعه شده است، اظهار کرد: توجه داشته باشید که سازمان میراث فرهنگی در سالهای قبل به شدت لطمه دیده است. هم از نظر نیروی انسانی و هم از نظر امکانات و تجهیزات. حتی هیأتامنایی کردن موزهها و خارج کردن آنها از گردونه فعالیتهای دولت به آسیبهای این مجموعه میافزاید. یعنی مجموعهای که نگاه خصوصی دارد و دولتی نیست و نیروهایش نیز مستخدم دولت نخواهند بود. این مسأله به شدت آسیبزاست و ضمانتی هم برای موفقیت این شیوه وجود نخواهد داشت. بحث نظارت بر فعالیت موزهها نیز به تدریج دچار مشکل خواهد شد.
امامی، مدیر مجموعه نیاوران نیز به «شهروند» گفت: مرمت این تابلو به پایان رسیده است و به زودی در محل خود نصب خواهد شد.
به گزارش «شهروند» درحال حاضر نوارگیری لبههای تابلو که اسیدی شده بودند، به پایان رسیده است. اتصالات قبلی باز و اتصالات جدیدی به کار گرفته شده و زیرپایهها و تکیهگاهها برای نمایش مستحکم شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#403
Posted: 26 Apr 2014 08:40
محکوم دیگری در آمل یک قدمی چوبه دار بخشوده شد
یک محکوم به اعدام در آمل در واپسین لحظات اجرای حکم، با رضایت خانواده مقتول از مرگ نجات یافت. این زندانی به جرم قتل عمدی یک مرد ۵۰ ساله در ۸ سال قبل، به قصاص نفس محکوم شده بود.
دادستان عمومی و انقلاب آمل از عدم اجرای حکم یک محکوم به اعدام در سحرگاه پنجشنبه (۴ اردیبهشت/۲۴ آوریل) خبر داده است. شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر کیفری استان مازندران، این زندانی را که با نام ز-ی معرفی شده، به اتهام قتل عمد حسین علیزاده در هشت سال قبل، به اعدام محکوم کرده بود.
علی طالبی، دادستان عمومی و انقلاب آمل، به خبرگزاری "مهر" گفته است که خانواده مقتول تا آخرین لحظات بر اجرای حکم اصرار داشتهاند، اما سرانجام با تلاش مسئولان رضایت خود را اعلام کردهاند.
او تاکید کرده که جلب رضایت خانواده علیزاده با مشاوره دادستان و تلاش مسئولان انجام شده است.
در گزارش خبرگزاری مهر اشارهای به این نشده که اولیای دم در چه شرایطی ز-ی را بخشیدهاند. سن محکوم نیز اعلام نشده است.
این دومین مورد نجات یک محکوم به اعدام در استان مازندران، آن هم در آستانه اجرای حکم است. کمتر از یک هفته پیش، یک محکوم به مرگ با نام "بلال" ۲۶ ساله در شهرستان نور، با بخشش مادر مقتول از طناب دار رهایی یافت.
عکسهای مربوط به سکوی اعدام، سیلی مادر مقتول به گونه قاتل و بازگشت محکوم به زندگی، در رسانههای داخلی و خارجی و شبکههای اجتماعی بازتاب وسیعی داشت.
برای نجات "بلال" در شهرستان نور، تلاشهای گستردهای از سوی هنرمندان، ورزشکاران و چهرههای اجتماعی صورت گرفته بود و مردمی که در صحنه اعدام حضور داشتند، در واکنش به عدم اجرای حکم، کف زدند و شیرینی پخش کردند.
نشریه آلمانی "اشپیگل" از جمله در این باره نوشت: «به نظر میرسد فشار افکار عمومی در ایران بر تصمیم خویشاوندان محکوم به اعدام تاثیر گذاشته است.»
هماینک کمپینی متشکل از هنرمندان و فعالان مدنی برای نجات جان ریحانه جباری، ۲۶ ساله، تشکیل شده است. ریحانه جباری از ۷ سال پیش به اتهام قتل در زندان به سر میبرد و حکم اعدامش تایید شده است. او گفته که مقتول قصد تجاوز به او را داشته و در دفاع از خود مرتکب قتل شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#404
Posted: 26 Apr 2014 08:41
خواهرزاده، دایی جنایتکار را لو داد
معمای قتل زن میانسال که جسدش در جاده تلو پیدا شده بود، در کمتر از یک ماه با اظهارات یک شاهد آشنا فاش شد.
ساعت 10 صبح 5 فروردین، ماموران کلانتری 166 لواسانات در جاده تلو جسد زنی حدودا 50 ساله را پیدا کردند که بر اثر خفگی به قتل رسیده بود. هیچ مدرکی که هویت مقتول را مشخص کند وجود نداشت و شواهد حکایت از این داشت که زن میانسال در جای دیگری به قتل رسیده و بعد از آن جسدش به این محل منتقل شده است.
با دستور قاضی دادگاه بخش لواسانات، جسد زن ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شد و همزمان تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات برای کشف راز جنایت را شروع کردند. در حالی که بررسیها ادامه داشت، 24 فروردین ماه مردی به پایگاه چهارم پلیس آگاهی رفت و ماموران را در جریان ناپدیدشدن خواهر 54سالهاش به نام سکینه قرار داد. وی گفت: خواهرم پس از جدایی از همسرش به تنهایی زندگی میکرد و ارتباط زیادی با اعضای خانواده نداشت.
چند روز پیش تعدادی از بستگانم با من تماس گرفتند و گفتند که هرچه به خواهرم زنگ میزنند جواب نمیدهد. نگرانش شدم و به خانهاش در تهرانپارس رفتم. همسایه طبقه بالایی خواهرم که صاحبخانهاش بود گفت که چند روزی است سکینه را ندیده و از او بیخبر است. من هم تصمیم گرفتم پلیس را در جریان ناپدیدشدن ناگهانی او قرار دهم. بعد از اظهارات این مرد، ماموران دریافتند که مشخصات زن ناپدید شده با جسد ناشناسی که در جاده تلو کشف شده بود، مطابقت دارد. در ادامه برادر مقتول نیز در پزشکی قانونی حاضر شد و جسد خواهرش را شناسایی کرد.
شناسایی قاتل
درحالی که تجسس پلیسی برای شناسایی عامل یا عاملان جنایت ادامه داشت، 30 فروردین ماه خواهرزاده مقتول با حضور در اداره دهم پلیس آگاهی کلید معمای قتل را در اختیار کارآگاهان قرار داد. وی گفت: 28فروردین ماه به همراه داییام (برادر مقتول که ماجرای ناپدید شدن خواهرش را به پلیس گزارش داده بود) در مسیر رفتن به مراسم ختم یکی از بستگانم بودیم که در بین راه برای انجام کار بانکی از ماشین پیاده شدم. از داییام خواستم لحظهای داخل ماشین منتظرم باشد تا من کارم را انجام دهم. وی ادامه داد: زمانی که در بانک بودم از پشت شیشه داییام را دیدم که وسیلهای زیر صندلی سمت شاگرد راننده قرار داد. بعد از آن برگشتم و با هم به مراسم ختم رفتیم. وقتی داییام را مقابل خانهاش رساندم به جستوجو زیر صندلی پرداختم و در کمال تعجب کارت شناسایی خالهام(مقتول) را به همراه مقداری طلا و جواهرات پیدا کردم. برای همین به موضوع مشکوک شدم و پس از چند روز بالاخره تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.
دعوت مرگبار
بعد از اظهارات پسر جوان، برادر مقتول دستگیر شد اما در بازجوییهای نخست خود را بیگناه دانست. این مرد وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و به قتل خواهرش اعتراف کرد. وی گفت: مدتها بود که با خواهرم دچار اختلاف شده بودم. او تنها زندگی میکرد و من بارها از او خواستم که دوباره ازدواج کند اما او قبول نمیکرد. به خاطر این اختلافها بود که نقشه قتل او را کشیدم. نیمهشب چهارم فروردین در حالی که یک ساندویچ و آبمیوه مسموم تهیه کرده بودم به مقابل خانه خواهرم رفتم و از او دعوت کردم تا برای صحبت درخصوص اختلافاتمان سوار ماشینم شود. خواهرم نیز قبول کرد و هنگامی که نوشیدنی مسموم را نوشید، بیهوش شد. من هم به سمت جاده تلو رفتم و بعد از قتل، جسدش را در کنار جاده رها کردم. سپس به خانه خواهرم برگشتم و پس از برداشتن مدارک شناسایی، طلا و جواهراتش از خانه خارج شدم.
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، با اعلام این خبر گفت: برای متهم قرار بازداشت موقت از سوی قاضی پرونده صادر شده است و تحقیقات تکمیلی برای مشخص شدن انگیزه اصلی متهم از جنایت توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#405
Posted: 26 Apr 2014 09:04
آیا درد این مادر 76 ساله درمان دارد؟
ایرنا می نویسد : یک مادر پیر در گالیکش که فرزند 49 ساله معلول جسمی، ذهنی و گفتاری اش را به تنهایی نگهداری می کند، از مسووولان درخواست یاری کرد.
به گزارش ایرنا، این زن که ˈ نازآتون گرمابه میرسفلی ˈ نام دارد و 76 ساله است از 49 سال پیش نگهداری از تنها فرزند معلولش را به عهده گرفته و همچنان با جان و دل این کار را ادامه می دهد.
فرزند نازآتون دارای زندگی نباتی است و نگهداری از او برای این مادر مشقت های زیادی را داشته است، اما همه مشکلات این مادر صبور نگهداری فرزند نیست.
درآمد ماهانه این مادر تنها 179 هزار تومان است که 40 هزار تومان آن را از کمیته امداد، 48 هزارتومان را از بهزیستی و 91هزار تومان نیز یارانه دریافت می کند.
نگهداری از یک معلول جسمی، ذهنی، حرکتی و گفتاری مخارج بسیاری دارد و این مادر مقاوم که حالا در سن 76 سالگی خود با پیری و بیماریهای جسمی متعدد روبرو است از 49 سال پیش بدون کمک بستگان این کار را ادامه می دهد.
خانم نازآتون اولین هزینه وابستگی شدید به این فرزند معلول را در 5 سالگی فرزندش پرداخت، به طوریکه شوهرش به این خاطر آنان را ترک کرد و بدنبال بخت خودش رفت.
او در مصاحبه با خبرنگار ایرنا گفته است، تا زنده هستم به نگهداری از فرزندم ادامه خواهم داد.
البته فرزند معلول نیز تا حدی قدر این محبت را می داند بطوریکه مادرش می گوید این فرزند فقط از دست مادر غذا قبول می کند.
پیشتر گزارشی از وضعیت این زن و فرزندش چاپ شده بود تعدادی از مسوولان شهر گالیکش قول کمک هایی را داده بودند اما الان تاکنون فقط بهزیستی برای ساخت تنها یک اطاق 3در4 متر یک میلیون تومان داده است.
غلامرضا سبحانی فر، مددکار توانبخشی مجتمع خدمات بهزیستی پردیس گالیکش که به عبارتی نمایندگی بهزیستی در این شهرستان است، گفت: برای ساخت تنها اطاق آجری 12 متری متری محل سکونت فقط 10 میلیون ریال از طریق واحد توانبخشی مبتنی بر جامعه بهزیستی گالیکش مساعدت شده است.
نازآتون همچنین بدهی 50 میلیون ریالی برای ساخت اتاقک، وضعیت نامطلوب محوطه سازی و فقدان امکانات رفاهی و معیشتی را از از جمله مشکلات خود و فرزندش برمی شمرد.
اکنون که هفته تکریم از مقام مادر را سپری می کنیم لازم است خیرین نیز گوشه چشمی به این همه ایثار و از خود گذشتگی این مادر نمایند تا از رنج این مادر و فرزند معلولش اندکی کاسته شود.
هنگامی که خبرنگار ایرنا این مشکل را با مسوول کمیته امداد شهرستان گالیکش در میان گذاشت، حسنی رییس کمیته امداد امام خمینی این شهرستان تنها قول کمک سیصد هزار تومانی را به این خانواده داد.
شهرستان گالیکش با حدود 60 هزار نفر جمعیت در شرق استان گلستان قرار دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#406
Posted: 26 Apr 2014 09:08
ربودن دخترهمسر برای فرار از مهریه
مرد جوان وقتی دید همسرش مهریه میلیونی خود را به اجرا گذاشته، تصمیم به انتقامجویی گرفت.
او دختربچه این زن را ربود و او را تهدید کرد که اگر از مهریهاش نگذرد، گروگان را خواهد کشت.اواخر هفته گذشته مأموران پلیس شهرستان دنا در جریان ناپدیدشدن دختربچه 8سالهای در روستای سرتنگ قرار گرفتند. کسی که خبر از ناپدیدشدن این دختر داده بود، مادر وی بود. این زن در تماس با پلیس گفت: دخترم صبح زود برای رفتن به مدرسه از خانه خارج شد اما دیگر خبری از او نشد. وقتی ساعت از 12ظهر گذشت و او نیامد، راهی مدرسهاش شدم اما شنیدم که دخترم آن روز به مدرسه نرفته و کسی او را ندیده است. نگرانش شدم و همه جا را دنبالش گشتم ولی اثری از او پیدا نکردم و برای همین تصمیم گرفتم از پلیس کمک بگیرم.
گروگان 100میلیونی
مأموران پلیس با اطلاع از ماجرا تحقیقات برای یافتن دختربچه گمشده را شروع کردند. آنها به تحقیق از مادر او پرداختند اما وی نمیدانست چه اتفاقی برای دخترش افتاده است. درحالیکه تحقیقات ادامه داشت، زن جوان پیامکی دریافت کرد که راز گمشدن دخترش را فاش کرد. در این پیامک نوشته شده بود: دخترت پیش من است. اگر او را زنده میخواهی باید 100میلیون تومان پرداخت کنی یا اینکه به دادگاه بروی و از گرفتن مهریه ات صرفنظر کنی. زن جوان وقتی این پیامک را دید، با عجله نزد مأموران رفت و پرده از راز گم شدن دخترش برداشت.
زن جوان به مأموران گفت کسی که دخترش را ربوده، شوهرش است. این زن ادامه داد: چند سال پیش پس از اینکه از شوهر اولم جدا شدم، با مردی به نام مراد که در شیراز زندگی میکرد آشنا شدم. با اینکه از شوهر اول صاحب دختری بودم، مراد قبول کرد، که از دخترم مراقبت کند و به این ترتیب با هم ازدواج کردیم و من و دخترم راهی خانه شوهرم در شیراز شدیم. ازدواج ما دوام چندانی نداشت؛ چرا که مدتی بعد متوجه شدم او معتاد و سابقهدار است و بهتازگی با زن دیگری ازدواج موقت کرده است.
بر سر همین موضوع با هم اختلاف پیدا کردیم و در نهایت من خانه او را ترک کردم و به خانه پدرم در روستای سرتنگ رفتم. همزمان مهریهام را که بیش از 100میلیون تومان است به اجرا گذاشتم و دادگاه مراد را محکوم به پرداخت مهریه کرد. حالا هم مطمئنم که او دخترم را دزدیده تا مرا مجبور کند از گرفتن مهریهام چشمپوشی کنم.با اظهارات این زن، بررسیهای پلیسی ادامه یافت و تیمی از کارآگاهان با دریافت نیابت قضایی راهی شیراز شدند. آنها همزمان از زن جوان خواستند که با شوهرش تماس بگیرد و با گفتن این جمله که حاضر است از دریافت مهریهاش صرفنظر کند، با او قرار بگذارد.
فرار ناکام
زن جوان با شوهرش تماس گرفت و به او گفت که به شیراز آمده و برای رفتن به دادگاه و بخشیدن مهریهاش آماده است اما قبل از آن میخواهد دخترش را ببیند. آنها در یکی از محلههای شیراز قرار گذاشتند و مأموران پلیس این محل را محاصره کردند و بهصورت نامحسوس زیرنظر گرفتند. در زمان قرار، آنها متوجه مردی شدند که سوار بر یک خودروی پراید مقابل زن جوان توقف کرد و از او خواست که سوار ماشین شود. مشخصات این مرد با مشخصات عامل گروگانگیری یکی بود و مأموران وقتی دیدند وی دختربچه را همراه خود نیاورده، برای اینکه خطری زن جوان را تهدید نکند وارد عمل شدند.
مرد جوان اما به محض دیدن مأموران پایش را روی پدال گاز گذاشت و فرار کرد. عملیات تعقیب مرد آدمربا شروع شد و دقایقی بعد این مرد که میدید قادر نیست از دست پلیس فرار کند، خودروی خود را در یکی از خیابانها متوقف کرد و با پای پیاده به فرار ادامه داد. مأموران برای متوقف کردن او چند تیر هوایی شلیک کردند اما وی توجهی نکرد و با ورود به خانهای در آن حوالی، سعی کرد خود را از دید پلیس مخفی کند. سرهنگ حسن جعفرینژاد، رئیس پلیس آگاهی استان کهگیلویه و بویراحمد با بیان این خبر گفت: فرار مرد جوان به جایی نرسید و سرانجام مأموران با شناسایی محل اختفای او توانستند این مرد را دستگیر کنند.
وی ادامه داد: متهم پس از دستگیری به اداره آگاهی منتقل شد اما در بازجوییها ادعا کرد که بیگناه است و خبری از دختربچه گمشده ندارد. با این حال شواهد و مدارک بهدست آمده از سوی پلیس باعث شد که وی به ربودن دختربچه اعتراف کند و همزمان با اعتراف او، همدست وی که از ماجرای دستگیری مرد آدمربا باخبر شده بود، گروگان خردسال را در یکی از خیابانهای شهر رها کرد. به این ترتیب دختر 8ساله آزاد شد و پس از انتقال به اداره پلیس به مادرش تحویل داده شد.در همین حال سرهنگ غلامزاده، فرمانده انتظامی استان کهگیلویه و بویراحمد نیز اظهار داشت: متهم 37ساله این پرونده که در کمتر از 24ساعت شناسایی شده بود، با قرار قانونی راهی بازداشتگاه شد و تحقیقات تکمیلی از وی ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#407
Posted: 26 Apr 2014 09:09
مسافر مست آژیر هواپیماربایی بالی را به صدا در آورد
در پی آن که اعلام شد هواپیمای استرالیا به دلیل هواپیماربایی بر فرودگاه بالی نشست، مقامهای اندونزی اعلام کردند که این واقعه هواپیماربایی نبوده و مسافری مست موجب به صدا در آمدن آژیر هواپیماربایی شده است.
یک مسافر مست روز جمعه (۲۵ آوریل/ ۵ اردیبهشت) در پی تلاش برای ورود به کابین خلبان هواپیمای خطوط هواپیمایی "ویرجین استرالیا" باعث شد که آژیر هواپیماربایی در بالی به صدا در بیاید.
این هواپیما که از استرالیا راهی جزیره بالی اندونزی شده بود، پس از اقدام این مسافر مجبور به فرود اضطراری در فرودگاه بالی شد. خبرگزاری فرانسه گزارش داده که نیروهای امنیتی بلافاصله بعد از فرود هواپیما وارد عمل شده و به سوی هواپیمای بوئینگ ۸۰۰ـ ۷۳۷، متعلق به خطوط هوایی "ویرجین استرالیا" هجوم بردند.
دستگیری فرد مظنون
شرکت هواپیمایی "ویرجین استرالیا" اعلام کرد که مسافر مست به دلیل تلاش برای ورود به کابین هواپیما باعث ارسال پیام هواپیماربایی شده است و اقدام به هواپیماربایی صحت ندارد. پلیس نام این مسافر را "مت کریستوفر" اعلام کرد و افزود که او دستگیر شده است.
یکی از مسئولان شرکت هواپیمایی استرالیا میگوید، مصرف زیاد الکل توسط این مسافر باعث شده بود که او دست به اعمال خشونتآمیز بزند. او افزود: «بر اساس گزارشی که من دریافت کردم، این مسافر تلاش کرد با ضربهزدن به در کابین خلبان وارد کابین شود اما به هیچ وجه وارد کابین نشد.»
این مقام مسئول ادامه داد، خدمه پرواز جلوی این مسافر را گرفته، به او دستبند زده و بر روی صندلی پشتی هواپیما نشاندند. بعد از فرود هواپیما او پیاده و دستگیر شد.
وزیر حمل و نقل اندونزی میگوید، آژیر و اعلام خطر هواپیماربایی وقتی به صدا در آمد که خلبان با فرودگاه بالی تماس گرفت و اعلام هواپیماربایی کرد و سپس در گفتوگویی شفاهی این خبر تأیید شد.
او افزود: «بعد از آن ما هواپیما را در حینی که در حال پرواز در نزدیکی فرودگاه بود هدایت کردیم تا فرود بیاید. این مقام گفت، هیچ کدام از مسافران در این رویداد آسیب ندیده است.»
خبرگزاری فرانسه مینویسد، فرودگاه بالی برای حدود یک ساعت بسته شد، اما به مجرد فرود هواپیمای استرالیا پروازها دوباره از سر گرفته شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#408
Posted: 26 Apr 2014 09:09
خوابی که یک اعدامی را نجات داد
دختر مقتولی که رضایت خانواده اش سبب رهایی مرد محکم به اعدام از پای چوبه دار شده، دلیل رضایت و بخشش قاتل پدرش را خوابی که در این زمینه دیده، عنوان می کند.
به گزارش مهر، قرار بود حکم اعدام (ز - ی) متهم به قتل مرحوم حسین علیزاده که 21 آذرماه سال 85 با ضربات چاقو به قتل رسیده بود صبح روز گذشته در زندان آمل اجرا شود که با رضایت اولیای دم مواجه شد.
میترا علیزاده دختر مقتول در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: ساعت 8 صبح 21 آذر 1385 بود که پدرم من و برادرم را به شهر آورد و خودش به جایگاه همیشگی برای بارگیری رفته بود.
علیزاده بیان کرد:ساعت 5 غروب همان روز بود که متوجه شدیم موبایل پدرم خاموش است و خبری از پدر نداریم و بعد از پیگیری های صورت گرفته بعد از 32 روز جنازه پدرمان را در یکی از روستا های بابل پیدا و بعد از گذشت 8 ماه قاتل وی که اهل بجنورد بوده را دستگیر کردند.
علیزاده اظهار داشت:من و برادرم برای اجرای حکم قصاص همیشه عجله داشته ایم و می خواستیم قاتل پدرمان اعدام شود ولی چند روز قبل از اعدام خوابی دیدم که منجر به رضایت خانواده من در پای چوبه دار شد.
میترا علیزاده افزود: در خواب من شخصی آمد و گفت که پول دیه را به یتیمان ببخشید و به قاتل رضایت دهید،
وی تصریح کرد:در لحظه ای که طناب دار را به گردن قاتل آویختند، من به مادرم گفتم که رضایت بدهیم و برادرم نیز از مادرم خواست تا رضایتمان را اعلام کنیم و در همان لحظات نیز آقای طالبی دادستان آمل از ما خواست برای اینکه یک خانواده دیگر عزادار نشوند اگر می خواهید، رضایت دهید که مادرم با این پیشنهاد دادستان موافقت کرد و رضایت خودمان را اعلام کردیم.
به گزارش مهر،خانواده مرحوم حسن علیزاده به قاتل رضایت داده و دیه 150 میلیون تومانی را نیز بخشیدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#409
Posted: 27 Apr 2014 07:11
تبریز: بخشش، «3 دقیقه» بعد از اجرای حکم اعدام
مدیر زندان مرکزی تبریز گفت: عامل یک قتل که با حکم دادگاه به قصاص نفس محکوم شده بود، 3 دقیقه پس از به دار کشیدن با گذشت اولیاء دم بخشیده شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل زندانهای استان آذربایجانشرقی، علی استادی اظهار کرد: فردی که به جرم قتل عمدی سالها بود در زندان بسر میبرد با درخواست قصاص اولیاء دم با وجود تلاشهای مددکاران اجتماعی زندان از سوی اولیاء دم به دار مجازات آویخته شد.
این در حالی بود که پس از تایید حکم، مسئولان قضایی، معاون دادستان عمومی و انقلاب تبریز و با تلاشهای پیگیر مدیر و مددکاران زندان مرکزی تبریز با تشکیل جلسات صلح و سازش با خانواده مقتول تلاش برای نجات مرد اعدامی از مرگ را آغاز کردند تا سرانجام این تلاشها نتیجه داد و مرد زندانی، با اعلام بخشش از سوی اولیاء دم، 3 دقیقه پس از رفتن به بالای دار سریعا توسط ماموران به پایین کشیده شد و پس از اقدامات اولیه درمانی به بیمارستان اعزام شد.
استادی افزود: حال عمومی این مددجو هم اکنون خوب بوده و در سلامت کامل بسر میبرد و با عنایات خداوند متعال صدمه چندانی به اعضای بدن وی وارد نشده است و به زودی از بیمارستان ترخیص میشود.
استادی ضمن تقدیر و تشکر از گذشت فداکارانه اولیاء دم و پدر و مادر مقتول از تلاش گروه مددکاری زندان به خاطر اقدامات خداپسندانه و انسانی برای تلاش برای اخذ رضایت از شکات سپاسگزاری کرد.
وی همچنین افزود: برای زندانیان جرائم غیرعمد و همچنین افرادی که در پی خطا و اشتباه قابل گذشت مرتکب قتل شدهاند با اخذ رضایت و ایجاد صلح و سازش در صورتیکه خطری برای سایر افراد جامعه نداشته باشند آزاد میشوند، که در سال گذشته نیز با تلاشهای واحد اکیپ مددکاری زندان مرکزی تبریز 23 نفر از این افراد از چوبهدار رهایی یافتهاند.
استادی یادآور شد: در چنین پروندههایی در مراحل مختلف تلاش میشود که پس از صدور حکم، عفو و گذشت حاصل شود اما در نهایت این اولیاء دم هستند که در خصوص حق شرعی و قانونی خود تصمیمگیری میکنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#410
Posted: 27 Apr 2014 07:12
دلایل بازپرس سابق جنایی برای رد ادعای ریحانه / چگونه 15 ساعته به قاتل رسیدیم
خبرگزاری مهر : بازپرس پرونده ریحانه جباری با اشاره به دلایل رد ادعای دفاع مشروع از سوی قاتل گفت: ریحانه هنوز واقعیتها در خصوص انگیزه اش از قتل را نگفته و به نظر می رسد منتظر است در آخرین لحظات فردی به کمکش بیاید.
به گزارش خبرنگار مهر، ریحانه جباری هفت سال قبل یک پزشک عمومی به نام مرتضی عبدالعلی سربندی را با ضربه چاقو به قتل رساند. او پس از دستگیری در بازجویی ها مدعی شد که در دفاع از ناموس مرتکب قتل شده است. موضوعی که هیچگاه تائید نشد و دختر جوان به اتهام قتل به قصاص محکوم شد. حال با گذشت هفت سال از این جنایت و تائید حکم قصاص، این پرونده به سوژه ای برای برخی مدعیان حقوق بشر از جمله احمد شهید تبدیل شده و این افراد با سوءاستفاده از موجی که در شبکه های اجتماعی به راه افتاده است با نقابی دلسوزانه خواستار توقف اجرای حکم قصاص شده اند. این در حالی است که با توجه به قتل صورت گرفته تنها اولیای دم می توانند اجرای حکم را متوقف کنند.
محمدحسین شاملو، بازپرس سابق جنایی تهران پس از وقوع این قتل در محل حادثه حاضر شد و در کمتر از 15 ساعت راز این جنایت را فاش کرد. او نخستین بازجویی را از ریحانه جباری انجام داد و پس از 6 ماه تحقیقات برای او کیفرخواست صادر کرد. برای پاسخ به ابهامات این پرونده گفتگویی با بازپرس سابق جنایی تهران داشتیم که در ادامه می خوانید.
چه زمانی از وقوع این جنایت مطلع شدید؟
بعد از اذان مغرب و عشاء بود. نماز مغرب را خوانده بودم و خودم را برای نماز عشاء آماده می کردم که تلفن کشیک قتل به صدا درآمد. مامور کلانتری از آن سوی خط اعلام کرد، مرد ناشناسی در یک ساختمان مسکونی در خیابان میرعماد به قتل رسیده است. دستور حضور تیم های تخصصی از جمله افسر پلیس آگاهی، پزشکی قانونی و تشخیص هویت را در صحنه جنایت صادر کردم. به دلیل اینکه محل جنایت به خانه ام نزدیک بود سریع به آنجا رسیدم. جسد مرد میانسالی در راه پله ها افتاده بود.هیچکدام از ساکنان او را نمی شناختند. مقتول هدف یک ضربه چاقو قرار گرفته بود. همسایه تنها صدای " دزد. دزد. بگیریدش." را شنیده بودند . وقتی از خانه های خود بیرون می آیند مقتول رو به رو می شوند که قبل از گفتن حرفی از حال می رود.
در ابتدا هویت مقتول مشخص نبود. رد خون را دنبال کرده و به دو طبقه بالاتر رسیدیم. درب واحد آپارتمانی باز بود. در میان واحد سجاده ای پهن بود که شواهد نشان می داد ، مقتول هنگام نماز از پشت سر هدف چاقو قرار گرفته است. در کنار سجاده یک صندلی قرار داشت که مقتول برای بلند شدن از آن کمک گرفته بود و رد خون بر روی دسته آن مشهود بود. ساکنان ساختمان در تحقیقات گفتند که این واحد آپارتمان متعلق به زن سالمندی است که در حال حاضر بیمارستان است. در بازرسی جیب مقتول یک کارت شناسایی کشف شد که از این طریق هویت مقتول مورد شناسایی قرار گرفت.
چگونه به قاتل رسیدید؟
در بررسی محل جنایت تلفن همراه و دفترچه تلفن مقتول را پیدا کردم. بلافاصله تحقیق تلفنی از افرادی که در دفترچه تلفن بودند را آغاز کردم. بازجویی های تلفنی طولانی باعث شد در این مدت چهار بار تلفن همراهم باطری تمام کند. سرانجام پس از 15 ساعت به ریحانه رسیدیم. البته نام او در دفتر تلفن ریحانه نوشته نشده بود.
از او خواستم برای دیدن یک عکس قرار بگذارد. در ابتدا گفت که مادرم سکته کرده و نمی تواند بیاید. وقتی گفتم خودم می آیم کفت چالوس است و تا 45 دقیقه دیگر خودش را به تهران می رساند. آن روز تعطیل بود و امکان نداشت او در این مدت کم خودش را به تهران برساند به همین خاطر به موضوع مشکوک شده و دستور ردیابی آنتن تلفن همراهش را دادم. بررسی ها نشان داد، تلفن همراه در تجریش فعال است. خودم همراه ماموران راهی محل مورد نظر شدیم. وقتی به مقابل خانه شان رسیدیم دوباره با او تماس گرفتم. در این مدت هم چند بار با هم تلفنی تماس داشتیم و او سعی می کرد طوری وانمود کند که در جاده است. وقتی فهمید مقابل خانه شان هستم خواست عکس را مقابل پنجره اتاقش بگیرم که قبول نکردم و سرانجام در را باز کرد.
در همان مرحله نخست به قتل اعتراف کرد؟
برای اینکه اعتراف کند باید مدارک مستندی را آماده می کردیم. به بازرسی اتاقش پرداخته و زیر تخت یک چاقوی آغشته به خون پیدا کردیم. مانتو و مقنعه آغشته به خون نیز در اتاق کشف شد. ریحانه که دیگر راهی برای فرار نداشت لب به اعتراف گشود و به ارتکاب قتل اعتراف کرد.
از همان ابتدا هم دفاع از ناموس را به عنوان انگیزه قتل مطرح کرد؟
نه! او در ابتدا درباره انگیزه اش حرفی نمی زد و بعدها موضوع دفاع از ناموس را مطرح کرد. 6 ماه بر روی این پرونده در دادسرا کار شد تا هیچ نکته مبهمی وجود نداشته باشد.پس از طی تشریفات قانونی پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری فرستاده شد. جلسه دادگاه نیز به ریاست قاضی تردست برگزار شد. قاضی تردست از قضات باتجربه و حرفه ای بود که در بعضی از محاکمات با تیزهوشی متوجه بی گناهی متهم به قتل شد و او را تبرئه کرد. موضوع دفاع مشروع از سوی دادگاه نیز رد شد و این درحالی بود که ریحانه و وکلایش نتوانستند برای ادعای خود دلیلی بیاورند.
طی مدتی که پرونده در دادسرا بود از اولیای دم خواستند که به خاطر جوانی ریحانه او را ببخشند که آنها حاضر به این کار نشدند حالا امیدوارlم با وساطت ریش سفیدان و بزرگان و به دور از جنجال آفرینی اولیای دم حاضر به گذشت شوند.
با توجه به تحقیقات صورت گرفته در دادسرا به نظر شما انگیزه اصلی این قتل چیست؟
ریحانه هیچ وقت انگیزه اصلی خود از قتل را نگفت. اما شواهد موجود در صحنه انگیزه دفاع مشروع را قاطعانه رد می کند. مقتول در حال نماز خواندن بود که قتل رخ داد. در خانه نیز قفل نبود. از سوی دیگر خیابان میرعماد به خاطر نهادهای مهمی که در آن مستقر است همیشه پرتردد است. واحد مورد نظر نیز یک بالکن داشت که رو به حیاط بود. همیشه در حیاط خانه تعدادی از اهالی حضور داشتند. با این توضیح اگر انگیزه مقتول تجاوز بوده ، ریحانه می توانست به راحتی از آنجا فرار یا درخواست کمک کند. ریحانه در برابر انگیزه اش از قتل سکوت کرده و امید دارد فردی در آخرین لحظات به کمک او بیاید.
ریحانه در این قتل همدستی داشت؟
شواهد که این را نشان نمی دهد. در محل قتل فقط دو لیوان بود. ریحانه تنها از خانه خارج شده بود و بعد هم تنها بازگشته بود. قتل هم با چاقوی ریحانه انجام شده بود. از مغازه داری که چاقو را خریده بود نیز در این باره سوال شد که حرف های ریحانه در خصوص خرید چاقو به تنهایی را تائید کرد. ریحانه حتی بعد از قتل تا زمان رسیدن اورژانس صبر می کند و شماره پلاک خودروی اورژانس را در تلفن همراهش ذخیره کرده بود.
اگر انگیزه دفاع مشروع نبود ، چه انگیزه ای برای قتل متصور است؟
این موضوع را ریحانه باید توضیح دهد. اما به نظر نمی رسید ریحانه و مقتول با هم اختلافی داشته باشند. در بررسی محل قتل هیچ وسیله ای کشف نشد که نشان دهد برای طراحی دکوراسیون به آنجا رفته باشند.
اگر ریحانه انگیزه ای برای قتل نداشت چرا همراه خود چاقو به محل قتل برد؟
خود ریحانه مدعی است که مقتول در اولین قرار از او خواسته که برای محافظت از خودش چاقو همراه داشته باشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟