ارسالها: 12930
#421
Posted: 29 Apr 2014 10:03
کشف یک برش از کیک عروسی ۹۰ ساله
بقایای کیک عروسی زوجی جوان که در دهه ۱۹۲۰ میلادی برای مهمانان مراسم سرو شده، ۹۰ سال بعد در میان اسباب و اثاثیه یکی از این مهمانان پیدا شده است. راز ماندگاری این کیک که تقریبا یک قرن عمر کرده، در ترکیباتش نهفته است.
۲۹ آوریل ۱۹۲۴ جان سسیل و کورنلیا وندربیت با یکدیگر پیوند زناشویی بستند. داماد دیپلماتی اهل بریتانیا و عروس دختر یک خانواده مرفه اهل سواحل شرقی آمریکا بود. کیک میوهای که در این مراسم سرو شده، ظاهرا بنا بر رسمی قدیمی به جای مانده از قرن ۱۷ میلادی که طبق آن دامادها کیک عروسی ویژه خود را داشتند، متعلق به داماد بوده است.
طبق این رسم، کیک عروسی بریده شده و میان مهمانان توزیع میشد، البته نه برای اینکه خورده شود، بلکه مهمانان بایستی این کیک را در خانه نگه میداشتند، چون اعتقاد بر این بود که کیک عروسی شانس و نیکبختی را به همراه میآورد.
حالا ۹۰ سال بعد، یک برش این کیک در خانه یکی از مهمانان شرکتکننده در این مراسم عروسی پیدا شده است. ظاهرا این فرد چنان به این رسم کهن باور داشته که این برش کیک را در کمال دقت و ظرافت در تمام این سالها در یک صندوقچه کوچک نگاه داشته بوده است.
راز سالم ماندن این کیک عتیقه بیش از هر چیز در ترکیبات آن نهفته بوده است. کیک عروسی داماد با مقدار زیادی الکل و شکر تهیه شده بوده که هر دوی این مواد از جمله ترکیبات نگهدارنده مواد غذایی به شمار میروند.
کسی که حالا این کیک را به ارث برده، اعلام کرده که میخواهد همچنان از آن مراقبت کند تا به این ترتیب یاد و خاطره جان و کورنلیا که چند ده سال پیش فوت کردهاند، زنده بماند.
در این میان نکتهای که ناروشن مانده، این است که مهمانان عروسی، بعد از خوردن کیکی با چنین حجمی از شکر و الکل چه حالی پیدا کردهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#422
Posted: 30 Apr 2014 07:09
مردی که 16 سال از عمرش را صرف پاکسازی طبیعت کرده است
http://postimage.org/
یک مرد بروجردی 16 سال از عمر خود را به پاکسازی طبیعت اختصاص داده است.
به گزارش فارس، با اینکه بازنشسته است و یک باب مغازه در بهترین نقطه شهر بروجرد دارد، اما 16 سال است که هر روز و به طور مرتب به تنهایی به روستاهای دور دست بروجرد میرود، تا محیط زیست را از گزند آلودگیها نجات دهد.
هر روز زبالههای رها شده در دشت و صحرا را در کیسههایی که همراه دارد، جمع میکند، تا رفتاری اجتماعی و ارزشمند را را در جامعه نهادینه کند.
متولد سال 1333 در بروجرد و 16 سال است که محل کارش طبیعت و روستاهای دور افتاده است.
بیمزد و مواجب خود را وقف طبیعت کرده است، تا خاک، این امانت بزرگی الهی را از وجود زبالهها پاکسازی کند و جانی دوباره به تن رنجور گیاهان دهد.
صبح که از خواب برمی خیزد طبق معمول لباس کار و مقداری غذا برمی دارد و با خودرو خود به محل کارش میرود، البته محل کار او با بقیه فرق میکند، تنها خودش است و خودش.
در دو نوبت کار میکند و هیچ حقوق مادی دریافت نمیکند، این فعال و دوستدار محیط زیست جواد قریب نام دارد.
*همکاری اعضای خانواده
جواد قریب در خصوص این کار گفت: از اینکه اعضای خانوادهام نیز دوستدار طبیعت هستند و گاهی من را همراهی میکنند، بسیار خرسندم.
وی افزود: روزانه از ساعت 10 صبح تا 6 یا 7 غروب کار پاکسازی طبیعت را انجام میدهم و در زمستان چون زبالهها زیر برفها مخفی میشوند، کارم سختتر میشود.
وی ادامه داد: این کار به حدی برایم لذتبخش است که در هر جای کشور باشم، دست به کار پاکسازی طبیعت میزنم.
این دوستدار محیط زیست گفت: اکثر مردم و اهالی روستاها فکر میکنند که این شغل من است، وقتی برایشان توضیح میدهم که من زبالههایی را که آنها در طبیعت رها میکنند، جمع میکنم، تا کره زمین بیشتر از این آلوده نشود، تعجب میکنند.
*خطر مواد پلاستیکی
رئیس اداره حفاظت محیط زیست بروجرد در این زمینه گفت: شهروندان باید حفاظت از محیط زیست را وظیفه شرعی و اسلامی خود بدانند و در نهایت حساسیت، نسبت به حفظ منابع طبیعی در راستای سلامت محیط بکوشند.
امیر ساکت افزود: ریختن زباله در طبیعت، شکستن شاخهها، روشن کردن آتش، تخریب آشیانه پرندگان در فصل تخمگذاری و آلوده کردن رودخانهها از جمله عوامل تخریب محیط زیست هستند.
به گفته وی وجود انواع زباله به ویژه مواد پلاستیکی در طبیعت که قابل تجزیه نیز نیستند، محیط زیست را به خطر میاندازند.
*حضور کارشناسان در مدارس
فرماندار بروجرد گفت: اهمیت زمین پاک وقتی مشخص میشود که انسانها در معرض آلودگی قرار میگیرند.
منوچهر فراقی با بیان اینکه کار فرهنگی باید ریشهای انجام شود، اظهار کرد: کار فرهنگی باید از مدارس آغاز شود و کارشناسان محیط زیست باید در کلاسهای درس حضور یابند.
*افزایش اعتبارات فرهنگی
امام جمعه بروجرد گفت: ایجاد محیط زیستی سالم از وظایف حاکمیت است و این نظام سیاسی باید محیط سالم را برای مردم به وجود آورد.
حجتالاسلام حسن ترابی افزود: اداره کل محیط زیست استان باید در این زمینه کار فرهنگی انجام دهد و بخشی از اعتبارات سازمان به اقدامات محیط زیست اختصاص یابد.
وی ادامه داد: در حفظ بهداشت و سلامت محیط زیست فقط دولت وظیفه ندارد، مردم هم وظیفه دارند.
حجتالاسلام ترابی با بیان اینکه فرهنگ حفاظت از محیط زیست باید تقویت شود، اضافه کرد: بسیاری از معضلات و مشکلات جوامع و ملل ریشه در فرهنگ آن جامعه دارد.
*توجه به امر معروف و نهی از منکر
امام جمعه بروجرد در ادامه اظهار کرد: تشویق مردم به رعایت مسائل زیست محیطی یک امر به معروف است و کسانی که محیط زیست را آلوده میکنند از نظر دین کار زشتی انجام میدهند.
وی با بیان اینکه اگر فرهنگ نظارت همگانی ارتقاء یابد یکی از مشکلات زیست محیطی حل میشود، افزود: اگر به این فرهنگ نپردازیم، مشکلات به قوت خود باقی میماند.
به گفته حجتالاسلام ترابی اگر از هر خانواده تنها یک نفر نسبت به مسائل زیست محیطی و بهداشت محیط احساس مسئولیت میکرد، هر روز از رسانهها شاهد بیان یک معضل جدید زیست محیطی و تهدید سلامت مردم و گیاهان و جانوران نبودیم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#423
Posted: 30 Apr 2014 07:11
فهرست ۵۰ رستوران برتر جهان: بشقاب دانمارکی همچنان در صدر
میگویند این ۵۰ رستوران بهترین غذاهای دنیا را سرو میکنند و البته رزرو کردن میزی در آنها کاری است تقریبا ناممکن. امسال نیز چون سالهای گذشته مجله «رستوران» فهرست ۵۰ رستوران برتر جهان را منتشر کرده و رستوران «نوما» در کپنهاگ، پایتخت دانمارک، برای چهارمین بار در رتبه اول جای گرفته است.
نام «نوما» که از ترکیب دو کلمه «نوردیسک» (شمالی) و «ماد» (غذا) ساخته شده در سالهای ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ به عنوان بهترین رستوران دنیا انتخاب شده است. این رستوران که صاحب دو ستاره میشلن است، زیر نظر رنه ردزپی، سرآشپر دانمارکی، اداره میشود. آقای ردزپی شهرت خود را مدیون خلاقیت در آشپزیاش است و رستوران آن به واسطه غذاهای خلاقانه شمال اروپا و طعمهای ساده آن شناخته میشود.
در سال ۲۰۱۲ و زمانی که این رستوران برای سومین بار به عنوان «بهترین رستوران» جهان انتخاب شد، ردزپی در توییتر خود اعلام کرد که هزار و ۲۰۴ نفر در لیست انتظار این رستوران هستند. ردزپی در ادامه توییت خود نوشته بود «دو سال پیش در همین روز ۱۴ نفر در لیست انتظار نوما بودند.»
نحوه انتخاب این ۵۰ رستوران به این شکل است که هیئتی ۲۷ نفره تصمیم میگیرد که به هر رستوران چه امتیازی دهند. هر کدام از این ۲۷ نفر مسئولیت قضاوت بر یک منطقه از جهان را بر عهده دارد و باید با غذاهای آن منطقه و ذائقه افراد آنجا کاملا آشنا باشد. و هر کدام از این ۲۷ نفر نیز مدیریت هیئتی ۳۵ نفره را برعهده دارد. در نتیجه در مجموع پنج هزار و ۸۵۹ نفر
در کار رای دادن به بهترین رستوران جهان مشارکت دارند. این افراد همگی خود سرآشپز هستند.
با این همه مشخص نیست که دقیقا چه ملاک و معیارهایی در کار انتخاب رستورانها دخیل است. شاید شخصیت انتون اگو در فیلم کارتونی «راتاتویی» و نحوه قضاوتاش در مورد راتاتویی پخته شده توسط لینگویینی، تاحدودی تصویرگر این نامشخص بودن معیارها باشد.
اما پس از نوما رستوران «ال سلر د کان روکا جیرونا» در اسپانیا در رتبه دوم بهترین رستورانهای جهان قرار گرفته است. این رستوران سال گذشته توانست در جایگاه اول بنشیند. مدیران این رستوران سال گذشته و پس از گرفتن این لقب گفته بودند که تنها سه نفر را استخدام کردهاند که به متقاضیان رزرو کردن جواب منفی بدهند.
آستریا فرانچسکانا مادنا در ایتالیا رستوران دیگری است که در رتبه سوم قرار گرفته است. اما پس از سه رستوران اروپایی، رتبه چهارم به یک رستوران آمریکایی تعلق گرفته است: رستوران ایلِوِن مدیسون پارک در نیویورک. رستوران دینر بای هستون بلومنتال در لندن، موخاریتز در اسپانیا، دوم در برزیل، آرزاک در اسپانیا و آلینا در آمریکا در رتبههای پنجم تا دهم قرار دهند.
با آنکه چاپ فهرستهایی اینچنینی یک شبه زندگی رستورانها را تغییر میدهد، اما هستند منتقدینی که امثال این فهرستهای را بیاهمیت میدانند و معتقدند رستورانهای خوب امتحان خود را مقابل زمان پس میدهند و گاهی بهترینهای در این لیست جایی ندارند.
یکی از این افراد ریچارد واینز، نویسنده خبرگزاری بلومبرگ است که میگوید رستورانهایی نظیر آلن دوکاس در پاریس یکی از بهترین رستورانهاست که سالهای سال است امتحان خود را به شکم غذاپرستان پس داده، اما در این لیستهای ۵۰ تایی جایی ندارد و به جای ان رستورانهای سطح پایینتری چون شاتوبریان و سپتیم مدام نامشان در این لیستها ظاهر میشود. آقای واینز خود یکی از داورهایی است که رستورانهای بخش انگلستان و ایرلند را داوری میکند و با این همه مشخصا میگوید که این فهرست تنها تبلیغات محض و آنچنانی است.
مارینا اولوگلین، خبرنگار روزنامه گاردین نیز معتقد است که چنین لیستهایی حتی ذرهای شکم رستوران روهای حقیقی را آب نمیاندازد و قطرهای به بذاق دهانشان اضافه نمیکند. اولوگلین میگوید این لیست تنها آدمها را به هراس میاندازد از اینکه ۵۰ رستوران در دنیا هستند که بهترین غذاها را دارند و این آدمها هنوز فرصت غذا خوردن در آنها را نیافتهاند. مارینا اولوگلین مینویسد این لیست برای آن است که عدهای آن را به مادرشان نشان دهند و بگویند «مامان نگاه کن اسم من جز بهترینهای دنیاست.» لیستی که تنها انتظارات را بالا میبرد و این انتظارات همواره محکوم به برآورده نشدناند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#424
Posted: 30 Apr 2014 07:12
ناامنی شیشهها و نقایص فنی 'دلیل اصلی تلفات سانحه بزرگراه آزادگان بود'
در پی واژگونی یک اتوبوس شرکت واحد در بزرگراه آزادگان در غرب تهران و کشته شدن هشت نفر در این سانحه، جعفر تشکری هاشمی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران اعلام کرد: "نقایص ایمنی و ناامن بودن شیشههای اتوبوس دلیل بروز این فاجعه بوده است."
به گزارش خبرگزاریهای ایران، آقای تشکری هاشمی امروز سهشنبه ۹ اردیبهشت ماه در جلسه علنی شورای شهر تهران با ارائه گزارشی در مورد این سانحه گفت: "بدنه اتوبوس هیچگونه مقاومتی که مانع از از دست رفتن جان فوت شدهها باشد را نداشته، علاوه بر این صندلیها از نوع فایبرگلاس بوده و پس از شکستگی لبههایشان تیز شده و همین موضوع به شدت حادثه افزوده است."
او همچنین گفت: "شیشه ای که در بیرون به صورت دودی قرار داشته، لایه ای نازک از چسب داشته که تا حدودی از شکستن و پخش شدن ذرات شیشه جلوگیری کرده، اما لایه داخلی شیشه فاقد این لایه چسب بوده که باعث پخش شدن ذرات شیشه به سمت مسافران شده است."
آقای هاشمی همچنین با اشاره به بررسی سوابق این اتوبوسها عنوان کرد که شیشه های جلوی این اتوبوسها بارها بدون تصادف ترک خورده یا از جا بیرون آمدهاند. شیشههای دو طرف اتوبوس هم به کرات از جای خود در میروند و بدون داشتن نوار دور شیشه از بدنه اتوبوس جدا می شوند.
به گفته این مقام مسئول، این اتوبوس شرکت واحد از جمله اتوبوسهای اسکانیا بوده است که اتاق آن توسط شرکت عقاب افشان ساخته میشود.
معاون حمل و نقل با اشاره به اینکه بر اساس برآورد انجام شده اتوبوس ۵۰ کیلومتر در ساعت سرعت داشته است، گفت که براساس آیین نامه راهنمایی و رانندگی و سرعت مجاز در بزرگراه، این سرعت در زمره سرعت های مجاز تعریف شده بوده، اما برای ورود به رمپ، سرعت باید کمتر می بود تا راننده کنترل لازم را داشته باشد. "پلیس نیز در ارزیابی خود گفته است که راننده با سرعت نامطمئن وارد این خروجی شده که سرعت مطمئنه از سرعت مجاز کمتر است، اما راننده سرعت مطمئنه نداشته است."
بر اساس گزارش روزنامه شرق و مصاحبهای که این روزنامه با آسیب دیدگان این سانحه داشته است، تمامی مجروحان از سرعت بسیار بالای اتوبوس سخن گفتهاند.
در بخشی از این گزارش به نقل از یکی از مجروحان سانحه آمده است: "من از شهرک راه آهن میروم به قلهک دانشگاه؛ همین که سوار شدم و ایستگاه دوم را رد کردیم، اینقدر سرعت بالا بود که نتوانست کنترل کند. ماشین چپ کرد. من کتفم شکسته. ماشین معلق زد و ما هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم. من پرت شدم از اتوبوس بیرون. پایم زیر اتوبوس گیر کرد. بعد دیدم دو نفر کنارم مرده بودند."
یکی دیگر از مجروحان در توصیف این سانحه به روزنامه شرق گفته است: "سرعت بلای جانمان شد، توی اتوبان سرعت گرفت، بعد آمد سرپیچ انگار یادش آمد باید بپیچد، یکهو پیچید، نزدیک بود با یک پژو تصادف کند، آنجا آب هم ریخته بود و لیز خورد و واژگون شد، دیگر همه روی زمین کشیده شدیم. برخی هم زیر اتوبوس ماندند."
سانحه روز دوشنبه هشت اردیبهشت ماه در محور آزادگان هشت کشته به جای گذاشت که هفت نفر از آنان زن و یک نفر مرد بوده اند و براساس گزارشهای منتشر شده یک نفر از کشته شدگان قابل شناسایی نبوده است.
پس از یک تصادف پرتلفات دو دستگاه اتوبوس از نوع اسکانیا در جاده قم که به آتش گرفتن دو خودرو و کشته شدن بیش از چهل تن از سرنشینان آنها منجر شد، مقامات قضایی این نوع اتوبوس ساخت ایران را دارای نقص فنی اعلام کرده بودند.
رئیس پلیس راه ایران در دی ماه گذشته اعلام کرد که نقص فنی اتوبوس های اسکانیا محرز شده و افزود که اگر شرکت سازنده در مهلت تعیین شده در رفع این نواقص اقدام نکند، اتوبوس های ساخت آن شماره گذاری نخواهد شد.
ایران دارای یکی از بالاترین آمار تلفات جاده ای در جهان است که شرایط نامساعد جاده ها، بی توجهی رانندگان به مقررات و نواقص فنی خودروها عامل اصلی آن شناخته شده است. همچنین، برخی منابع گفته اند که کمبود امکانات کمک رسانی و درمان زخمی های این نوع سوانح در افزایش آمار کشته شدگان موثر است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#425
Posted: 30 Apr 2014 07:13
کشف تابلوی منتسب به «پیکاسو» در یک روستای اردبیل
خبرگزاری مهر روز دوشنبه، هشتم اردیبهشت، از «کشف تابلوی منتسب به پیکاسو»، نقاش معروف اسپانیایی، در یک روستای اردبیل خبر داد.
بر اساس این گزارش، فردی در روستای اولتان شهرستان پارسآباد اردبیل به دنبال خریدار برای این تابلو به قیمت ۳۰ میلیارد ریال (حدود ۹۰۰ هزار دلار) بوده که پس از اطلاع پلیس آگاهی شهرستان، این فرد دستگیر و تابلوی مذکور نیز توقیف شده است.
به نوشته مهر، بنا به ادعای کمیسیون مبارزه با قاچاق کالا و ارز استان اردبیل کارشناسان میراث فرهنگی این استان در بررسیهای اولیه و با در نظر گرفتن ویژگیهای اثر و مقایسه آن با سایر آثار بهجا مانده از نقاش معروف یاد شده «اصالت این اثر را تایید کردند اما تایید نهایی و قطعی را منوط به آزمایشهای خاص درباره آن دانستند».
به گزارش این خبرگزاری، «هنوز مشخص نیست این تابلو اصالت دارد یا خیر، [و این که] در صورت اصالت داشتن چگونه از ایران و یکی از روستاهای اردبیل سر درآورده است از نکاتی است که هنوز مشخص نشده است.»
در حال حاضر اثر در اختیار نیروی انتظامی است، و مسئولان نیز گفتهاند که کارشناسی هم اگر میخواهد اثر را مورد بررسی قرار دهد، باید نزد نیروی انتظامی برود.
خبر خبرگزاری مهر در مورد کشف اثر «پیکاسو» در اردبیل روز سهشنبه از سوی شبکه خبری انگلیسیزبان ایران، «پرس تیوی»، به انگلیسی ترجمه و منتشر شده و این خبر هماینک از این طریق به شبکههای جهانی نیز راه یافته است.
ازجمله شبکه «فاکس نیوز» این خبر را روز سهشنبه منتشر کرد و نسخهای از این خبر نیز در روزنامه پانامایی «لا استرالا دپاناما» دیده میشود.
پابلو پیکاسو نقاش، شاعر، پیکرتراش، و سرامیککار اسپانیایی و یکی از برترین و تاثیرگذارترین هنرمندان سبک کوبیسم در قرن بیستم میلادی بود.
تأیید اصالت تابلو «در ایران میسر نیست»
یک روز پس از اعلام این خبر، احمد محیط طباطبایی، رئیس شورای بینالمللی موزهها (ایکوم)، به روزنامه «اعتماد» گفت: «در ایران کارشناس هنری نداریم که بتواند اصالت تابلوی پیکاسو را تایید کند.»
وی افزود: «کارشناس تابلو میتواند در این خصوص نظر دهد، ما در ایران کارشناس تابلو به وفور داریم، اما تابلوهای ایرانی. چون تابلوی خارجی کم داریم، کارشناسی که بتواند اصالت تابلویی چون تابلوی پیکاسو را تایید کند، کم داریم یا نداریم.»
محمدرضا کارگر، مدیرکل موزههای ایران، نیز در گفتوگو با «اعتماد» با اشاره به این که «در این گونه مباحث کارشناسی ایران چند پلهای عقبتر از دنیاست» گفت: «در جایگاهی نیستیم که دنیا بخواهد تایید ما را بپذیرد.»
«احتمال دزدیده شدن پیکاسوی اردبیل از موزه بغداد یا کاخ صدام حسین»
در همین حال، به نوشته روزنامه «اعتماد»، در خبرها آمده است که اثر کشف شده در اولتان اردبیل ممهور به مهر موزه بغداد عراق است.
محمدرضا کارگر، مدیرکل موزههای ایران، در گفتوگو با «اعتماد» در این خصوص گفته است: «اگر اثر مهر موزه عراق را داشته باشد، که نیاز به بررسی اصالت هم ندارد، در آن صورت ما وظیفهای در این مورد نداریم و تنها با مطمئن شدن از اینکه اثر متعلق به عراق است آن را به کشور همسایه ارسال میکنیم.»
مجید ملا نوروزی، مدیرکل مرکز هنرهای تجسمی، هم به این روزنامه گفت که معتقد است اکثر اشیای وارد شده از عراق کپی و تقلبیاند.
وی در این باره توضیح داد: «تابلویی که دستکم به راحتی بین ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار میارزد را وقتی سه میلیارد تومان ارزشگذاری میکنند، معلوم است که سررشتهای از این آثار ندارند. این افراد که از عراق میآیند معمولا آثار جعلیشان را از کویت میآورند که سر از ایران درمیآورد. اگر این آثار اصل باشند راهی اروپا میشوند.»
«اعتماد» در این باره همچنین با چند کارشناس هنری گفتوگو کرده که آنها نیز بر این باورند که «این تابلو به احتمال بسیار زیاد از کویت یا عراق وارد ایران شدهاست چون در موزههای این دو کشور آثاری از پیکاسو وجود دارد.»
یکی از این کارشناسان نیز گفتهاست که «با توجه به جنگ عراق و اتفاقاتی که برای موزه بغداد افتاد محتمل است که تابلو اصل باشد» و دیگری نیز اینگونه اظهارنظر کرده که «به احتمال قریب به یقین این اثر از کاخهای صدام حسین یا موزههای کشور عراق دزدیده شدهاست.»
پیش از این خبرگزاریهای متعدد از کشف تابلویی منسوب به پیکاسو در جنوب بغداد خبر داده بودند.
به نوشته این خبرگزاریها، این تابلو در جریان حمله صدام حسین، رئیسجمهور پیشین عراق، به کویت در سال ۱۹۹۰، از کویت دزدیده شده بود.
روزنامه بریتانیایی «گاردین» روز ۲۷ اوت ۲۰۰۹ خبر داد که این تابلو امضای پیکاسو و مهر موزه کویت را بر خود داشته و فردی که در شهر حله در جنوب بغداد دستگیر شده قصد داشت این تابلو را به مبلغ ۴۵۰ هزار دلار به فروش برساند، در حالی که به گفته کارشناسان عراقی ارزش واقعی این نقاشی ۱۰ میلیون دلار است.
خبرگزاری آسوشیتدپرس بعدها خبر داد که کارشناسان در مورد اصل بودن تابلوی کشف شده در عراق که «زن عریان» نام دارد تردید دارند.
آثار متعددی از پیکاسو طی سالهای اخیر به سرقت رفته و دوباره بازپس گرفته شده است. برای نمونه در سال ۲۰۰۷ پرتره سوزان بلاک که از تابلوهای معروف پیکاسو است از موزه سائوپائولوی برزیل به سرقت رفت و دو اثر کندهکاری او نیز از موزه پیناکوتکای برزیل در سال ۲۰۰۸ دزدیده شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#426
Posted: 30 Apr 2014 07:14
وزش باد شدید، جان زن و مردی را گرفت و دختر بچه ۲ ساله را به کما فرستاد
وزش باد شدید در روز شنبه ۲حادثه مشابه را رقم زد که جان زن و مردی را در تهران گرفت و دختربچه ۲ساله را به کما فرستاد.
در هر دو حادثه، سنگ نمای 2ساختمان در 2نقطه مختلف پایتخت بر اثر وزش باد شدید از ساختمان جدا شد و با سقوط روی زن و مردی باعث مرگ آنها شد.نخستین حادثه در منطقه نارمک رخ داد. بعد از ظهر روز شنبه، زن جوانی همراه دختربچه 6سالهاش از مهد کودک به خانه برمیگشت که وقتی مقابل در خانهشان در کوچه شهید نکونامیان رسید دچار حادثهای هولناک شد. زن 32ساله کلید را از کیفش بیرون آورد تا در ورودی را باز کند اما در همین هنگام بهخاطر وزش شدید باد، سنگ نمای آپارتمانی که 2ساختمان آنطرفتر از آپارتمان آنها بود از طبقه چهارم جدا شد و پس از برخورد با لبه پشت بام ساختمان بغلی، به سمت زن جوان و دخترش سقوط کرد.
این سنگ که حدود 15سانتی متر طول داشت یکراست با سر زن جوان برخورد و او را نقش زمین کرد. بهدنبال حادثه، همسر این زن با شنیدن صدای جیغ و گریه دخترش از خانهشان بیرون آمد و با دیدن پیکر غرق خون همسرش ماجرا را به اورژانس خبر داد. وقتی امدادگران اورژانس به محل حادثه رسیدند، کار از کار گذشته بود و در معاینات اولیه مشخص شد که زن جوان بر اثر ضربه شدیدی که به سرش وارد شده، جانش را از دست داده است.
در این حادثه خوشبختانه به دختربچه 6ساله آسیبی نرسید اما به گفته اقوام این خانواده، دختربچه دچار ضربه شدید روحی شده و نیازمند مراقبت است. حادثه دوم اما در منطقه فلاح و خیابان شهید مقدم رخ داد. قربانی این حادثه مرد 44سالهای بود که پس از خرید از مغازه همراه 2دختر 2و 6سالهاش در راه بازگشت به خانه بود. پسردایی این مرد در گفتوگو با همشهری گفت: آن روز برات پس از اینکه از سر کار به خانه برگشت، برای خرید از خانه خارج شد. او دختر 2سالهاش را در بغل گرفته بود و دختر 6سالهاش هم آنها را همراهی میکرد. بعد از خرید آنها در حال برگشت به خانه بودند که باد شدیدی شروع به وزیدن کرد.
هنوز 50متری تا خانه فاصله داشتند که ناگهان 3قطعه سنگ از طبقه چهارم یکی از ساختمانها جدا شد و روی سر آنها سقوط کرد. بر اثر اصابت یکی از سنگها با سر پسرعمهام، او در دم جانش را از دست داد و دختر 2سالهاش که در بغلش بود هم بهشدت آسیب دید. دختر 6ساله این خانواده هم مجروح شد که بعد از انتقال مجروحان به بیمارستان مشخص شد دختربچه 2ساله به کما رفته و شرایط بسیار وخیمی دارد.
او ادامه داد: خوشبختانه روز گذشته دختر 6ساله از بیمارستان مرخص شد و به خانه برگشت. این حادثه ضربه شدیدی به خانواده پسرعمهام وارد کرده است. چرا که او یک کارگر ساده بود که به سختی خرج زن و بچه هایش را در میآورد و حالا خانوادهاش بدون سرپرست ماندهاند. او 3دختر و یک پسر دارد که نیاز شدیدی به کمک مسئولان دارند و تنها خواستهشان این است که هر چه زودتر آنها به دادشان برسند؛ چرا که کسی را ندارند و پسرعمهام تنها نانآور خانوادهاش بوده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#427
Posted: 30 Apr 2014 07:15
تهدید کاخ گلستان به علت ساخت و ساز ناهمگون
رئیس سازمان میراث فرهنگی در نامهای به شهردار تهران خواستار توقف ساخت و ساز در نزدیکی کاخ گلستان شد. کاخ گلستان در فهرست میراث فرهنگی جهانی ثبت شده و نباید ساخت و ساز ناهمگون در مجاورت آن صورت گیرد.
مسعود سلطانیفر، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از محمدباقر قالیباف، شهردار تهران خواسته است که ساخت و ساز در نزدیکی کاخ گلستان و بازار تاریخی تهران را متوقف کند.
معاون حسن روحانی در نامه خود به شهردار تهران میگوید: «باتوجه به این که یکی از شرایط ثبت مجموعه تاریخی و نفیس کاخ گلستان در فهرست میراث جهانی، عدم ساخت و ساز غیرهمگون در حریم اثر جهانی اعلام شده بود، سازمان میراث فرهنگی با سپردن تعهد مبنی بر جلوگیری از احداث ساخت و ساز غیرمجاز، موفق به ثبت کاخ گلستان در فهرست میراث جهانی شد.»
به گفته سلطانیفر، هرگونه ساخت و ساز غیرمجاز در حریم درجه یک کاخ گلستان به طور قطع منجر به قرارگرفتن این اثر در فهرست میراث در معرض خطر و در نهایت خروج آن از فهرست میراث جهانی خواهد شد.
شرکت بازرگانی دلگشا در حال ساخت یک مجموعه تجاری در نزدیکی کاخ گلستان است. پیشتر با شورای عالی شهرسازی و معماری برای احداث ساختمان در اطراف کاخ گلستان محدودیتهایی در نظر گرفته بود.
با وجود این شرکت بازرگانی دلگشا با طرح دعوا در دیوان عدالت اداری، خواستار ابطال رأی شواری عالی شهرسازی و معماری شده بود. این دیوان نیز این رأی را باطل کرد که با درخواست تجدیدنظر سازمان میراث فرهنگی روبرو شده است و پرونده همچنان در دست بررسی است.
رئیس سازمان میراث فرهنگی ایران میگوید با وجود اینکه رأی دیوان عدالت اداری قطعی و لازم الاجرا نبوده و شرکت دلگشا ملزم به تمکین از ضوابط و مقررات شهری و رأی شواری عالی شهرسازی و معماری است اما ارتفاع بنای در حال ساخت از حد مجاز فراتر رفته است و این روند همچنان ادامه دارد.
مسعود سلطانیفر در بخش دیگری از نامه خود به ماجرای مشابهی در اصفهان اشاره میکند: «ساخت برج جهاننما در حریم میدان نقش جهان، علاوه بر اینکه با اخطار سازمان جهانی یونسکو مواجه و در نهایت منجر به تحمیل هزینههای بسیار گزاف برای شهرداری اصفهان، دولت و مخدوش شدن وجهه بینالمللی این سازمان شد.»
کشمکشی که در نهایت با تخریب طبقات فوقانی برج جهاننما پایان یافت.
تاریخچه کاخ گلستان به زمان شاه عباس صفوی بر می گردد. این کاخ مجموعهای از بناهاست که در میدان ارگ تهران واقع شده است. کاخ گلستان در تیرماه ۱۳۹۲ به عنوان شانزدهمین اثر ایرانی، در فهرست میراث فرهنگی جهانی به ثبت رسید.
شمس العماره، تالار سلام، تالار آینه، تخت مرمر، حوض خانه، کاخ ابیض، خلوت کریمخانی، عمارت بادگیر، تالار عاج، تالار الماس، تالار برلیان، حوضخانه و عمارت بادگیر از جمله بناهای این مجموعه تاریخی هستند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#428
Posted: 30 Apr 2014 07:17
بچهام را میفروشم؛ میخرید؟!
روزنامه همشهری ,شیده لالمی:
روایت اول: سمیه
پسرش را همینجا در همین خانه به دنیا آورد. بچهها که رسیدند خون همه جا را پر کرده بود؛ پسری که حالا در این خانه نیست. او را بردهاند. او را خریدهاند. حالا کسی نمیداند او کجاست، در کدام خیابان یا زیر سقف کدام خانه. بچهاش را همین جا فروخت؛ نمیگوید چقدر، نمیگوید به کی. اینها جزو حرفهای مگوست.
قرار بود از زندگیاش، از روزهای مادرانگی یک زنِ معتاد بگوید اما اعتیاد وقتشناس نیست، ساعت و دقیقه ندارد. تو که میرسی خودش را ساخته با «شیشه». آنقدر که حرفزدن، نمیتواند. نشسته در اتاقکی به اندازه یک سلول. بوی نا میآید. زمین مرطوب است و دیوارها زخمدار و زیر سقف کوتاه این اتاق، دودِ شیشه مثلِ ابری تیره ایستاده بالای سرش. کنار دستش دختر کوچکش شیشه کشیدن مادر را، پایپ را، آن ابره تیره نکبت را نگاه میکند و دود شیشهای میپاشد روی صورتش. جای ماندن نیست. تو را از اتاق میبرند بیرون. صدایی میگوید: «حالش خوب نیست، زیادی زده نمیتواند حرف بزند با این حال.»
«زهرا» خواهر بزرگتر او است. چشمش را میدوزد در نگاهت که «بیا». میروی؛ چند پله بالاتر اتاقی است که برای او خانه است. مثل اتاق «سمیه» نمور با دیوارهای دودزده، تلویزیونی کهنه و گلهای مصنوعی که از بس دودِ مواد خوردهاند رنگ به رخسارشان نمانده. صدای «زهرا» است که میپیچد در خلوت همین اتاق دلگیر: «بیا بنشین. خدایی من خیلی بهش میگم اینطوری نکش از بین میری. میگم میکشی هم مثل من بکش، کم بکش. منم میکشم ولی گاهگاهی. سمیه اما گوش نمیگیره.»
«سمیه» مادر «رضا» و «محدثه» است. رضا که در کوچههای دور و نزدیک میپلکد و در خانه نیست و «محدثه» که کوچکتر و لاغر است، شیشه کشیدن مادر را نگاه میکند. در این خانه اما جای یک پسر دیگر هم خالی است؛ پسر او که پارسال به دنیا آمد و معلوم نیست کجاست. از خودش که بپرسی دیوار حاشا بلند است اما آنها که در این خانه برو و بیایی دارند، یادشان هست که او در همین اتاقک بینور و بیپنجره پسری بهدنیا آورد که حالا نیست. «بچهاش را فروخت، چقدر و به کی نمیدانیم. میگفتند کسی بوده که خودش حامله شده، پسر میخواسته و بعد دختردار شده و بعد پسر سمیه را خریده و برده.» اینها را «محیا واحدی»، مددکاری میگوید که اهالی و ساکنان کوچههای دروازهغار را، ساکنان این خانه را و خانههای همسایه را، «سمیه» و «زهرا» را و مادران معتاد این محدوده را خوب میشناسد؛ زنانی که خیلی از آنها برای بهدنیا آمدن فرزندانشان انتظار مادرانگی نمیکشند، به بیمارستان نمیروند و کسی برایشان چشمروشنی نمیآورد. «وقتی زایمان کرد بچههایش به ما خبر آوردند که در خانه زایمان کرده، بچهها میگفتند رفتیم تو دیدیم همه جا را خون گرفته. فقط سمیه نیست، خیلی از مادران معتاد برای وضع حمل به بیمارستان نمیروند چون تولد و هویت بچه آنجا ثبت میشود و دیگر نمیتوانند بفروشندش». «سمیه» پسرش را وقتی به دنیا آورد که شیشه زده بود، انگار که روی زمین نبود، درد را نفهمید. «اغلب در شرایط عادی زایمان نمیکنند، شیشه میزنند و اصلا درد زایمان را نمیفهمند. از سمیه که پرسیدیم چطور در خانه زایمان کرده گفت اصلا نفهمیده بچه کی به دنیا آمده. وضع این زنان که مثل زنان عادی نیست. بچه که به دنیا میآید خیلی زود بلند میشوند، راه میافتند. خیلیها هم بعد یا حین این زایمانهای خانگی کارشان به بیمارستان میکشد اما تا جایی که بتوانند بیمارستان نمیروند.» اینها را «واحدی» میگوید.
نوزدانِ مادران معتاد در همان هفته اول تولد مشتری دارند. خرید و فروش آنها آسان است چون هویتشان جایی ثبت نشده. نه شناسنامهای دارند، نه برگه تولدی. در فهرست زندگان این دنیا نشانی از آنها نیست. اصلا انگار که نبودهاند. «دلالان بچهها» با مادران معتاد و آسیبدیده در ارتباطند. بچههای آنها را یا باندهای توزیع مواد میخرند یا گروههایی که کودکان را برای گدایی و دستفروشی به کار میبرند، گاهی هم افرادی که بچهدار نمیشوند. اما با توجه به شرایط خاص مادران و اعتیاد آنها، کمند کسانی که بخواهند بچهای را به فرزندی بپذیرند و از بین این بچهها، یکی را انتخاب کنند. مادران معتاد اما بچههایشان را بسته به اینکه در چه حالی باشند، قیمت میگذارند، از ۱۰۰هزار تومان تا ۵میلیون تومان. آنها برای از دست دادن بچههایشان احساس فقدان ندارند، بچههایشان که میروند، بچههایشان را که میبرند، انگار که از اول نبودهاند. اعتیاد آنها را با خود برده، نه فقط آنها را که خیلی چیزها را. آنها احساس مادرانگی را از دست دادهاند یا عادت کردهاند که از دست بدهند.
روایت دوم: زهره
بچههای مادرانی که اعتیاد خیلی از آنها را به ته خط رسانده تنها در شبکههای پنهان و زیرزمینی خرید و فروش بچههای کار مبادله نمیشوند. خیلی از آنها رها میشوند، گم میشوند و مادرشان میرود و هیچوقت برنمیگردد. «زهرا» یکی از همین بچههاست، ۳ماه بیشتر ندارد. یکماهه بود که مادرش او را در یکی از خیابانهای محله شوش رها کرد. حالا شیر میخورد از «شیشه» و دستان «زهره» که خودش مادر ۶ بچه قد و نیمقد دیگر است و برای گذران زندگی آه در بساط ندارد. یکی از هزاران زن آسیبدیده این شهر که آن روز صبح، آن صبح زمستانی سرد بهمن نوزادی را پشت در خانهاش پیدا کرد. تنها و گریان حالا برای او «مادری» میکند. وقتی حرف میزند، «زهرا» چسبیده به آغوشش و رهایش نمیکند: «میبینی ولم نمیکند. چه کار میکردم؟ دیدم بچه پشت در است. گذاشته بودند و رفته بودند. اگر من در را باز نمیکردم بچه را برداشته بودند و برده بودند. ببین الان جون گرفته. آن روز صبح اسهال و استفراغ داشت. از دست میرفت بچه. چه کار کنم دیگه. گوش میدی چی میگم؟ داشت از دست میرفت. حالا من ۶ تا بچه دارم این هم یکی ۷تا. دیگر به کسی نمیدمش.» «زهره» که حالا سایهای شده بالای سر «زهرا»، خودش یکی از زنان معتاد است. البته «آنقدرها نمیزنم، گاهی میزنم». «شیشه» را میگوید. از شوهرش که بپرسی دستش را طوری تکان میدهد که یعنی «رفته»، یعنی «سایهسر» ندارد، یعنی خودش مانده و بچههای یتیم. بچههایی مثل «ارشیا» که با شلوارکی گشاد که در کمرش لق میزند و هرچند دقیقه یک بار با دستهای کوچکش آن را بالا میکشد، پابرهنه طول و عرض کوچه را میدود، میخندد. باموهایی که بخشی از آن را با مواد شیمیایی رنگ کردهاند: زرد، نارنجی و شکمی که از شدت سوءتغذیه باد کرده و بیرون زده. او لباس ندارد، تغذیه خوب ندارد، اما «مامان زهره» دارد. مادری که خیلی چیزها ندارد، درآمد و کار ندارد اما با همه نداشتههایش، با همه بدفهمیهایش از زندگی جزو معدود مادرانی است که دلش میخواهد بچههایش شناسنامه داشته باشند، مدرسه بروند و بیسواد نمانند. بچههای او اما هنوز هم «همه بیشناسنامهاند». وقتی این را میگوید، نگاهش میلرزد و صدایش به سکسکه میافتد: «میخواستم به خدا برایشان شناسنامه بگیرم، الان هم میخواهم اما میگویند نمیشود.» به «زهره»، گفتهاند شناسنامه برای بچههایی صادر میشود که بیپدر نباشند و بچههای او بیپدرند. خرج زندگی این خانواده ۷نفره را که حالا از چند ماه پیش «زهرا» عضو هشتم آن شده «زهره» و «بچهها» از دستفروشی میدهند. میگوید: «دلم نمیخواهد کار کنند اما کو چارهای؟ پدرشان که رفت، اینها بروند مدرسه خرج آب و برق را چه کسی بدهد؟» دستمالهای کاغذی را تا سقف چیده کنار دیوار. بچهها نیستند. رفتهاند سر چهارراه تا با دستهای کوچکشان، دستمال بفروشند و اقتصاد خانه را بچرخانند.
روایت سوم: سیماخانم
بستههای مکعبمستطیل دستمال را در کیسهای گذاشته و به دندان میکشد. دلخسته سوی خانه تن خستهاش را میکشد. ۳ماه دیگر تمام میشود، ۳ماه دیگر به دنیا میآید و او یکراست میرود بهزیستی و بچه را تحویل میدهد. اسمش «سیماخانم» است. همه در محل با همین نام صدایش میکنند. با شکم ورقلمبیده زیر آفتاب داغ ظهر اردیبهشت به هن و هن افتاده. به خانه که میرسد، نفسش که بالا میآید، روسریاش را باز میکند که «سرش هوا بخورد». شوهرش رفته و با دو تا بچه و یکی که در شکمش است مانده در کوران روزهای زندگی و اعتیاد: «نمیتونم از پس این بچهها بر بیام، دو تا را قبلا بردم بهزیستی اینها را هم میبرم. اینکه تو شکمم است هم بیاید میبرم تحویل میدهم و خلاص. نمیتوانم بزرگشان کنم.»
«سیماخانم» جزو معدود مادرانی است که داوطلب است بچههایش را به بهزیستی بسپرد. میگوید حداقل هرجایی که باشند از این بیغوله بهتر است. از اینکه بین هرویین و شیشه بزرگ شوند، بهتر است. میگوید: «بروند آنجا، شاید خوشبخت شدند اگر هم بدبخت میشوند حداقل اینجا نیستند و چشمانم بدبختیشان را نمیبیند.»
زنان معتاد شبیه همند. شبیه هم زندگی میکنند. آنها شبیه هم مادر میشوند. اعتیاد هست. هرویین و شیشه و تریاک همیشه هست. چه جنینی در رحمشان باشد چه نباشد. نگاهت میکند با چشمان درشت و سیاه؛ نگاهی که یعنی چه میخواهی بدانی؟ نگاهی که میگوید اعتیاد وقتشناس نیست، مادرانگی و حاملگی که نمیفهمد، مادران معتاد باردار باشند یا نباشند، موادشان باید برسد، باید بزنند، چند بار؟ «روزی دو سه بار. بسته به حالم دارد.» «لیلا»، زنی که چند ماه پیش نوزادش را مرده به دنیا آورد حالا هیچ حس فقدان و ازدستدادنی ندارد. راحت میگوید که «مرده دنیا آمد»، انگار مرده و زنده بودنش یکی بوده. مخدرها و مخصوصا شیشه وزن جنین را کم میکنند. مادران شیشهای نوزاد نارس به دنیا میآورند. در دروازه غار تهران، «لیلا» را خیلیها یادشان هست. وقتی ۹ماهه بود شکمش به اندازه یک نوزاد ۳ماهه هم بزرگ نشده بود. کسی نمیپرسید چرا، جواب این «چرا» را همه میدانستند. از بس شیشه کشید، دخترش مرده به دنیا آمد هرچند خیلیها میگفتند: «همان بهتر که یک بچه دیگر به کوچهها و خیابانهای بدبختی اضافه نشد.»
دردهای مادران معتاد یکی دو تا نیست. آنها فقط اعتیاد ندارند، خیلیهایشان بیمار و از بیماریشان بیخبرند. خیلیهایشان بیمار و نسبت به بیماریشان بیتفاوتند. براساس تحقیقات میدانی که تعدادی از جمعیتهای خیر و حامی زنان آسیبدیده انجام دادهاند بیش از ۹۰درصد زنان معتاد دروازهغار تهران، به یکی از انواع عفونتها مبتلا هستند. «مهناز» هم یکی از آنهاست. بچهاش را که به دنیا آورد نصف صورتش شکل نگرفته بود و بچه با معلولیت ذهنی و بدنی متولد شد. پزشکان به او گفتهاند عفونت شدید دوران بارداری به مغز بچهات نفوذ کرده است. حالا او مانده و اعتیاد و یک بچه معلول با صورتی عجیب، با سیمایی ترسناک آنقدر که دلش میلرزد وقتی نگاهش میکند. عفونتی که شاید با تجویز یک آنتیبیوتیک، سادهتر از این حرفها درمان میشد.
در محلههای مرکزی و جنوبی تهران، آنجا که قلب اعتیاد تندتند میزند دختران زود شوهر میکنند، زود بچهدار میشوند و حالا هم که شیشه جای سایر مخدرها را گرفته بیشتر از هر زمان دیگری باردار میشوند. هر سال یک بچه یا هر دو سالی یک بچه در راه دارند. بارداری در زنان معتاد در سالهای اخیر بیشتر شده است حالا چه تحت تأثیر شیشه چه با انگیزه دریافت یارانهها. بچههایشان شیر به شیرند. مادرانی که اگرچه خوشبخت نیستند اما بچهدار شدن بخشی از زندگی، بخشی از سرنوشت و حتی بخشی از انتخابهای آنهاست. آنطور که «واحدی»، یکی از مددکاران و مدیران جمعیت امام علی(ع) که در محله هرندی، یکی از کانونهای اصلی زندگی معتادان در تهران فعال است، میگوید: «بارداریهای ناخواسته از وقتی «شیشه» آمده بیشتر هم شده. شیشه میل جنسی را افزایش میدهد. اغلب این زنان اتفاقا راههای پیشگیری از بارداری را بلدند. ان. جی. اوهایی بودند که به آنها آموزش دادند اما مشکل اینجاست که آنها اغلب پس از مصرف مواد و مخصوصا شیشه باردار میشوند و با آن حالی که دارند اصلا نمیتوانند به این موضوع فکر کنند که میتوانند قرص بخورند یا آمپولی بزنند و از بارداری پیشگیری کند.» بچهدار شدن برای این مادران بخشی از کارکردهای زنانگی هم هست، به آنها احساس باارزش بودن میدهد. «واحدی» میگوید: «با همه مشکلاتی که دارند از اینکه وازکتومی کنند، خوششان نمیآید. برای این زنان بچهدار شدن یک حس زایش و زایندگی ایجاد میکند. به آنها احساس هویت و قدرت میدهد. مثلا فکر میکنند اگر بچهدار نشوند، شوهرهایشان از دستشان میروند. اینها بخشی از فرهنگ آنهاست.»
در تهران در محلههایی که معتادان آنها را قرق کردهاند، در جاهایی از فرحزاد و خاک سفید، در دروازهغار معتادان شبیه هم زندگی میکنند، زنان معتاد شبیه هم مادر میشوند، شبیه هم لباس میپوشند و روزگار آنها شبیه به هم میگذرد. اعتیادشان که بالا بگیرد، دیگر در همین زیرزمینهای نمور با سقفهای شیبدار هم جایی برای ماندن ندارند. خرج اعتیادشان بالا که برود از خانه هم باید بروند. اصلا خودشان میروند و زندگی را و بچههایشان را پشتسرشان جا میگذارند. اگر بخت یارشان باشد میشوند یکی از دهها عضو خانههای مشترک و اگر هم نه یکی از صدها زن کارتنخواب. این آخرین ایستگاه مادران معتاد است. در خانههای اعتیاد، در کوچههایی که مادران نشستهاند و در پیادهراهها شیشه میکشند، زیر سقفهایی که مخدرها دود میشوند و بالا میروند هیچ یک از آنها از آمارها خبر ندارند. از اینکه وزیر کشور گفته آمار زنان معتاد دو برابر شده است، از اینکه زنان معتاد چند برابر بیشتر باردار میشوند و این بارداریهای پی در پی با آنها چه میکند. آنها هر سال، هر دو سال یک بار یک «توراهی» دارند، بچههایی که میآیند تا در خیابانها، در کانون اصلاح و تربیت، در شیرخوارگاههای بهزیستی بزرگ شوند و خیلی از آنها یادشان نمیآید مادرشان را. مادرانی که اعتیاد آنها را برده بود، شبحی بودند و انگار نبودند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#429
Posted: 1 May 2014 11:12
صحبتی کوتاه با مونا جراحی برنده جایزه دانشمندان و مهندسان جوان در آمریکا
http://postimage.org/
بی بی سی : کاخ سفید اخیرا میزبان ۱۰۲ دانشمند بود که برای دریافت جایزه ریاست جمهوری برای دانشمندان و مهندسان جوان نامزد شده بودند. در میان آنها نام مونا جراحی محقق ایرانی به چشم می خورد. خانم جراحی اکنون در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجس در زمینه امواج موسوم به تراهرتز تحقیق می کند. خانم جراحی مهمان این هفته برنامه ما بود و ابتدا در مورد جایزه اش توضیح داد:
"من برای پروژه هایی که در زمینه فرستنده گیرنده های تراهرتز به روی آنها تحقیق می کردم کاندید این جایزه شدم. پارسال نامزد شده بود و امسال شنیدم که کاخ سفید من را در لیست برنده ها قرار داده."
خوب بپردازیم به اصل مطلب که شکی ندارم شما را سر ذوق می آورد. به زبان خیلی ساده لطفا بفرمایید که موج تراهرتز چیست؟
"طول موج امواج تراهرتز بین یک میلیمتر تا ده میکرومتر است، در طیف الکترومغناطیسی بین طیف مادون قرمز و امواج رادیویی قرار دارد. خواص منحصر به فرد امواج تراهرتز که باعث توجه زیادی به آنها شده، یکی این است که فرکانس ارتعاشی بیشتر ملکول ها در حوزه تراهرتز قرار دارد و مثل اثر انگشت که برای هر آدمی منحصر به فرد است، فرکانس ارتعاشی هر ملکول و ماده شیمیایی هم منحصر به فرد است.
به همین دلیل با اندازه گیری طیف الکترومغناطیسی مواد ناشناخته در حوزه تراهرتز، می شود به ماهیت شیمیایی آنها پی برد و به همین خاطر موارد استفاده زیادی در شناخت مواد شیمیایی در مصارف پزشکی، تشخیص بیماری ها، مصارف دارویی، صنایع غذایی و غیره دارد. فایده دیگر این امواج این است که می توانند با تضعیف پایین از خیلی از محیط هایی که امواج نور رد نمی شوند عبور کنند به همین دلیل تصویربرداری با آنها در حوزه هایی که با امواج نورانی ممکن نیست - مثل اعماق داخل بدن یا داخل بسته بندی های مختلف - می شود آنها را با تراهرتز تصویربرداری کرد. به همین دلیل در زمینه های پزشکی یا امنیتی کاربرد دارد. و در نهایت حسن بزرگ آنها این است که در مقایسه با امواج نورانی و اکس ری انرژی خیلی پایینی دارد بنابراین به بدن انسان آسیبی نمی زند.""
آیا اهمیت کاربردهایش تازه کشف شده؟
"کشف این امواج تازگی ندارد. کاربردهای امواج تراهرتز خیلی وقت است که شناخته شده است که بیشتر از طریق شیمی دان ها شروع شد یعنی وقتی که خواص گازها را بررسی می کردند. ولی چیزی که در یک دهه اخیر یا چند سال اخیر اتفاق افتاده افزایش سرعت در ساخت دستگاه هایی است که سیستم تصویربرداری و حسگر در حوزه تراهرتز انجام می دهند. تا به حال برای اثبات کاربردهایی که توضیح دادم دستگاه های خیلی بزرگ و سنگین و گران لازم بود که بیشتر فقط کاربرد آزمایشگاهی داشت و علاقه زیادی وجود داشت که این دستگاه ها به صورت عملی تر وارد زندگی روزمره شود و در این زمینه است که علم درحال پیشرفت است."
یک مثال خیلی خوب که می توانم بزنم کامپیوتر است. در چهل سال گذشته کامپیوتر وجود داشت ولی دو سه اتاق پر از قسمت های مختلف یک کامپیوتر بود تا یک پردازش خیلی ساده را انجام شود ولی ما امروزه می بینم که در موبایل هایمان ریزپردازنده هایی هست که همان کار را انجام دهد. هدف ما هم همین است تا دستگاه تراهرتزی که خیلی حجیم و غیرقابل استفاده در بیشتر کاربردها بودند را کوچک کنیم تا وارد زندگی روزمره شود."
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#430
Posted: 1 May 2014 11:13
زوج جوان در دام سیاه ۴ نگهبان
۴ نگهبان مجتمع مسکونی با تهدید چاقو زن و شوهر جوانی را گروگان گرفتند تا نقشه شوم خود را عملی کنند.
۴ روز پیش زوج جوانی وحشتزده نزد پلیس شهر پیشوا رفتند و پرده از حادثهای که برایشان رخ داده بود برداشتند.در این میان زن جوان به مأموران گفت: مدتی قبل من و همسرم با پولهایی که پس انداز کرده بودیم تصمیم گرفتیم در پیشوا آپارتمانی بخریم. اما پولمان آنقدری نبود که بتوانیم بهصورت نقد خانهای خریداری کنیم.
برای همین وقتی تبلیغات پیش فروش آپارتمانی را دیدیم به فکر پیش خرید افتادیم.وی ادامه داد: با شماره تلفن آگهی تبلیغاتی تماس گرفتیم. مرد فروشنده آدرس مجتمع را در اختیار ما قرار داد و خواست به آنجا برویم و ملک را بازدید کنیم. وی مدعی شد که در آنجا نگهبانهای ساختمان نیز هستند و برای دیدن آپارتمانهای در حال ساخت ما را راهنمایی میکنند. پس از این تماس من و همسرم عصرجمعه راهی مجتمع مسکونی شدیم که این اتفاق افتاد.زن جوان افزود: وقتی به مجتمع در حال ساخت رسیدیم، 4پسر جوان در آنجا بودند که میگفتند نگهبان ساختمان هستند.
با راهنمایی آنها وارد ساختمان شدیم. درحالیکه مشغول بازدید مجتمع نیمه ساخت بودیم، ناگهان 2نفر از نگهبانان با چاقو به سمت ما حمله ور شدند. من و همسرم بهشدت وحشت کردیم. همسرم به آنها التماس کرد که کاری با ما نداشته باشند. پول زیادی همراهش نبود اما همه آن را در اختیار 4پسرجوان قرار داد تا دست از سر ما بردارند.
اما آنها سارق نبودند و نیت دیگری در سر داشتند.وی افزود: یکی از نگهبانها با تهدید و ضرب و شتم، شوهرم را با خود برد. سپس آنها مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند و پس از آن مرا از ساختمان به بیرون پرت کردند. آنها تهدیدم کردند درصورتی که شکایت کنم قطعا مرا میکشند. چند دقیقه وحشت زده آنجا نشسته بودم و نمیدانستم چه بلایی سر شوهرم آمده است. فکر میکردم او را کشتهاند اما بالاخره وی را هم رها کردند و بعد از آن هردو تصمیم به شکایت گرفتیم.پس از اظهارات زن جوان، شوهرش نیز به مأموران گفت: نگهبانهای ساختمان مرا 3ساعت دست و پا بسته در اتاقی زندانی کرده بودند و پس از رها کردنم گفتند که اگر پای پلیس را به این ماجرا باز کنم هم من و هم همسرم را میکشند.
دستگیری مردان شرور
با این شکایت و با توجه به حساسیت موضوع، تیمی از مأموران پلیس امنیت و عمومی پیشوا با دستور سرهنگ سلمان آدینه وند، فرمانده انتظامی پیشوا، تجسسهای خود را در این پرونده آغاز کردند. کارآگاهان در نخستین قدم هویت 4نگهبان ساختمان را شناسایی کردند و با دستگیری یکی از آنها موفق به دستگیری 3متهم دیگر پرونده شدند.بررسیها حکایت از این داشت که هر 4متهم، سابقه دارهستند و پیش از این بارها به اتهام سرقت، شرارت و تهدید شهروندان دستگیر شده و به زندان افتادهاند. به گزارش همشهری، پرونده این 4نگهبان شیطان صفت برای رسیدگی بیشتر و صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟