ارسالها: 12930
#481
Posted: 18 May 2014 13:19
سارق طلاهای زن همسایه در ایستگاه اعدام
شهروند : مرد جوان که با وسوسه سرقت طلاهای زن همسایه دست به جنایت تلخی زده است در لیست سیاه اعدامیها قرار گرفت.
ساعت ۱۷:۴۵ پنجم مرداد ماه از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، وقوع یک فقره قتل در خیابان پنجم نیروی هوایی به کلانتری ۱۲۸ تهران نو اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری و تیم بررسی صحنه قتل پلیس آگاهی و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد زنی به نام مرضیه بر اثر ضربات چاقو به قتل رسیده و پسر یک سالهاش در حالیکه سرو صورتش خونی بود برای چندین ساعت در کنار جسد مادرش به بازی مشغول بود. همسر مرضیه نخستین فردی بود که پیش روی کارآگاهان قرار گرفت. او به ماموران گفت: ۹صبح بود که از خانه خارج شدم. میخواستم سر کار بروم. در داخل پارکینگ با یکی از همسایهها برخورد کردم که او نیز قصد داشت تا محل کارش برود. سوار خودرو زانتیای او شدم. من را به محل کارم رساند. غروب از سر کار برگشتم. پس از بازکردن در آپارتمان ناگهان با پسر یکسالهام روبهرو شدم که سر و صورت و بدنش کاملا قرمز بود. ابتدا تصور کردم که صورت وی به علت بازی با لوازم آرایشی همسرم قرمز شده اما پس از ورود به منزل ناگهان با جسد خونآلود همسرم روبهرو شدم. بیدرنگ از همسایهها کمک خواستم و سریعا با اورژانس تماس گرفتیم و زمانیکه تیم پزشکی اورژانس در محل حاضر شد به ما اعلام کردند که همسرم به قتل رسیده است.
تحقیقات پلیسی
جنایت معمایی بود. ماموران با آغاز رسیدگی به پرونده، به بررسی فرضیههای مختلف پرداختند. در حالیکه زوایای پیچیده این جنایت در دستور کار پلیس قرار گرفته بود، مشخص شد که مقدار زیادی از طلا و جواهرات متعلق به مرضیه از داخل اتاق خواب به سرقت رفته است. با این سرنخ، این فرضیه قوت گرفت که عامل جنایت با انگیزه سرقت به خانه زن جوان رفته و در یک درگیری خونین زن جوان را قربانی انگیزه سرقت کرده است.
با مشخص شدن انگیزه جنایت و با توجه به «وجود چشمی روی در آپارتمان» و همچنین «وجود آیفون تصویری در ورودی»، فرضیه وقوع جنایت توسط مرد آشنا قوت گرفت و به همین علت تحقیقات از همسایهها در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت؛ همزمان و پس از گذشت ۲روز از تاریخ وقوع جنایت، یکی از همسایهها همراه پسرش به مقر پلیس رفت و ادعا کرد که طلاهای مرضیه داخل جاکفشی آنها پیدا شده است.
بررسی دوربین مداربسته
کارآگاهان با مراجعه به ابتدای کوچه محل سکونت زن جوان، به بررسی تصاویر بهدست آمده از دوربینهای مداربسته بانکی پرداختند؛ بررسی تصاویر نشان داد که همسر مرضیه به همراه یکی از همسایهها، سوار خودرو زانتیا از کوچه خارج شده بود اما در ادامه بررسی تصاویر مشخص شد که خودرو زانتیا دقایقی بعد مجددا به داخل کوچه بازگشته است.
با توجه به تصاویر بهدست آمده از دوربینهای مداربسته بانکی، کارآگاهان به تحقیق از مرد همسایه به نام محمود ۳۰ ساله پرداختند؛ محمود به کارآگاهان گفت: «روز حادثه، همسر مرضیه را در پارکینگ دیدم؛ او را سوار خودرو کردم. پس از طی مسیر کوتاهی او را پیاده و در ساعت ۱۰صبح به محل کار خود رفتم.»
دستگیری مرد آشنا
با توجه به ادعاهای محمود کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که او ساعت ۱۱:۳۰ در محل کارش حاضر شده است؛ محمود که به تناقضگویی دست زده بود ۱۳ مرداد ماه دستگیر شد. کارآگاهان با انجام تحقیقات پلیسی موفق به شناسایی یک طلافروشی در منطقه نیروی هوایی شدند که محمود اقدام به فروش مقداری طلا و جواهر به مبلغ ۱۰میلیون تومان در آن کرده بود.
همسر محمود مورد بازجویی قرار گرفت و به ماموران گفت: با تماسهای مکرر از طلافروشی متوجه شدم که همسرم مقداری طلا فروخته است؛ موضوع را از همسرم جویا شدم. ادعا میکرد که طلاها را در داخل جاکفشی پیدا کرده و فروخته است به همراه همسرم به طلافروشی رفتیم و پس از بازپس گرفتن طلاها، با همدیگر آنها را تحویل پلیس دادیم.
جنایت هولناک
با توجه به اطلاعات بهدست آمده در مسیر تحقیقات، محمود که چارهای جز اعتراف نداشت لب به بیان حقیقت گشود و در اعترافاتش با اشاره به انگیزه مالی، به کارآگاهان گفت: «اوایل سال جاری بود که در بازار اقدام به خرید و فروش مقداری لوازم و وسایل خانه کردم اما حساب و کتابهایم درست از آب در نیامد و در زمان وصول چکها متوجه شدم که چکها، یکی پس از دیگری در حال برگشت خوردن هستند و همین موضوع انگیزه اصلی من برای سرقت طلا و جواهرات از خانه همسایه مان شد.»محمود در ادامه به کارآگاهان گفت: «روز جنایت، از خانه خارج شدم. داخل پارکینگ متوجه شدم گوشی تلفن همراهم را داخل خانه جا گذاشتهام. در زمان برگشت به منزل، همسر مرضیه را دیدم که از من خواست تا او را به محل کارش برسانم. به منزل آمدم تا گوشی تلفن همراهم را بردارم که متوجه شدم مرضیه در خانهاش را بهخوبی نبسته و باز مانده است. با توجه به مشکلات مالی، وسوسه شدم که از منزل وی سرقت کنم. شوهر مرضیه را در نزدیکی محل کارش پیاده کردم و سریع به خانه برگشتم. از لای در که هنوز باز بود، صندوق طلاجاتی را که روی دراور بود دیدم؛ داخل خانه شدم و طلا و جواهرات را برداشتم اما در حین خروج از منزل، ناگهان مرضیه که تازه از خواب بیدار شده بود از اتاق خارج شد و مرا دید. شروع به سروصدا کرد. در حالیکه ترسیده بودم، گردن و دهانش را گرفتم و محکم فشار دادم و او را به سمت اتاق خواب بردم که بیحال شد و افتاد. بدن نیمهجانش را به داخل حمام کشاندم و برای اطمینان از مرگش به آشپزخانه رفتم و با برداشتن چاقو چند ضربه به سینه او زدم. در حالیکه پسر بچه یکساله خواب بود پا به فرار گذاشتم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای محاکمه به شعبه ۷۱دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و مرد جنایتکار به ریاست قاضی عزیزمحمدی پای میز محاکمه قرار گرفت. در ابتدای جلسه اولیایدم مقتول برای قاتل تقاضای قصاص کردند. همسر مرضیه به قاضی گفت: فرزندم چند ساعت گرسنه کنار مادرش بود. تا چند روز زیر ناخن پسرم رد خون مادرش وجود داشت. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت که با قبول اتهامش گفت: در خانه مرضیه کامل بسته نمیشد و با وزش باد باز میشد. روز حادثه قرص ترامادول مصرف کرده و حال خوبی نداشتم. وضع مالیام نیز آنقدر خراب نبود که به خاطرش سرقت کنم. وقتی صندوقچه جواهرات را دیدم وسوسه شده و وارد آپارتمان شدم. هنگام فرار، زن جوان از دستشویی خارج شد و شروع به سروصدا کرد. جلوی دهانش را گرفتم که بیحال روی زمین افتاد. بعد از آشپزخانه چاقویی برداشته و چند ضربه به او زدم. زمان قتل متوجه حضور کودک خردسال نشدم. پس از آخرین دفاعیات متهم قضات دادگاه وارد شور شده و متهم را به قصاص، ۳ سال زندان و ۷۴ضربه شلاق محکوم کردند. با اعتراض متهم پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور حکم مجازات مرد جنایتکار را تایید کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#482
Posted: 18 May 2014 13:20
دستگیری ۲ بازیگر مشهور در پارتی شبانه
به گزارش مشرق، شامگاه پنجشنبه در یکی از خانههای شمال تهران پارتی برگزار شد که سر و صدای زیاد آن موجب شد تا همسایگان با پلیس تماس بگیرند.
ماموران پلیس پایتخت پس از حضور در محل نسبت به دستگیری افراد حاضر در این پارتی اقدام کردند که در میان دستگیرشدگان 2 تن از بازیگران مشهور سینما و تلویزیون به نامهای "ه - ت" و "م - ک" نیز با وضعی نامناسب به چشم میخوردند.
از این افراد 18 بطری مشروبات الکلی کشف و ضبط شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#483
Posted: 18 May 2014 13:21
پلیس در تعقیب سارق اموال گردشگر ایتالیایی
پلیس پایتخت در جستوجوی مردی است که با قاپیدن کیف یک گردشگر ایتالیایی علاوه بر سرقت مبلغ زیادی دلار و یورو باعث شکسته شدن کتف او شد.
این حادثه ظهر سهشنبه گذشته در خیابان فردوسی رخ داد و یک گردشگر ایتالیایی بنام جیان کارلو لگاس در جریان سرقت کیفش توسط یک سارق بهشدت مجروح شد. این مرد ایتالیایی درباره حادثهای که برایش رخ داده بود به همشهری گفت: از 2هفته قبل همراه با دوستم آنتونیو سانا که پزشک بازنشسته است برای گردش به ایران آمدم. من عاشق ایران هستم و این ششمین مرتبه است که به اینجا سفر میکنم.
اما فکر نمیکردم حادثه بدی برایم اتفاق بیفتد. من علاقه زیادی به صنایعدستی ایرانی دارم. آن روز رفته بودم حوالی میدان فردوسی تا صنایعدستی و اشیای قدیمی ببینم که ناگهان صدایی شنیدم و احساس کردم یک نفر کیفم را میکشد. در یکلحظه فقط دیدم کیفم رفت. یک موتورسوار از پشت کیفم را کشید و من روی زمین افتادم. خیلی وحشتناک بود. شوکه شده بودم. کمی روی زمین کشیده شدم تا اینکه کیفم را رها کردم و آن موتورسوار کیفم را دزدید و فرار کرد.
درحالیکه من روی زمین افتاده بودم مردم دورم جمع شدند. پلیس هم خیلی زود آمد اما نتوانست سارق را دستگیر کند. یک نفر که زبان انگلیسی میدانست آمد کمکم کرد. کتفم خیلی درد داشت. او من را به بیمارستان رساند. پزشکان گفتند کتفم از 5نقطه شکسته و استخوانم له شده و باید سریع جراحی شود. اما چون باید به کشورم برگردم با رضایت خودم گفتم میخواهم مرخص شوم. حالا هم هیچ پولی ندارم و سفارتخانه ایتالیا پول هتل را پرداخت کرد و دوستانم در ایتالیا برایم بلیت هواپیما خریدند تا زودتر برگردم.»
این گردشگر درباره وسایلی که از او سرقت شده گفت: «من هزار دلار، 500یورو، دوربین عکاسی، تبلت و تلفن همراهم را در این ماجرا از دست دادم. میدانم تهران شهر بزرگی است اما آنجا دوربین مداربسته وجود دارد و پلیس میتواند از طریق آن سارق را دستگیر کند. من سارق را درست ندیدم. فقط میدانم که مرد جوانی بود.» جیان کارلو ادامه داد: در ایتالیا هم چنین چیزهایی وجود دارد. من فرهنگ ایرانیها را خیلی خوب میشناسم. میدانم چقدر خونگرم و مهماننواز هستند.
این اتفاق اصلا طرز فکر من را نسبت به ایران تغییر نداد. در این حادثه دیدم مردم ایران چقدر در مشکلات و حوادث کمک میکنند. اگر این حادثه در ایتالیا برایم اتفاق میافتاد، پلیس همان کاری را میکرد که پلیس اینجا انجام داد اما در ایتالیا دیگر کسی به من کمک نمیکرد اما در ایران مردم خیلی کمکم کردند. از مردم تهران خیلی تشکر میکنم.» گردشگر ایتالیایی که معلم ریاضی بازنشسته است، افزود: این حادثه باعث نمیشود که من دیگر به ایران نیایم. من باز هم به ایران سفر میکنم.
من بیشتر شهرهای ایران را گشتهام. مشهد، شیراز، اصفهان، دامغان، سمنان و... همه جای ایران را دوست دارم. پارسال وقتی دوستم به ایران سفر کرده بود و وسایلش در یک تاکسی جا ماند، وقتی رسید به هتل دید راننده تاکسی قبل از او آمده هتل و همه وسایلش را پس داده است. باورش نمیشد که آن راننده اینقدر درستکار باشد و شوکه شده بود. برای همین است که ایران را دوست دارم و پس از اینکه درمان شدم، باز هم به اینجا سفر خواهم کرد.براساس این گزارش با وجود اینکه جیان کارلو بهزودی ایران را ترک میکند پلیس در تلاش است تا سارق را دستگیر و اموال این گردشگر ایتالیایی را به او بازگرداند.
بهگفته کارکنان هتل محل اقامت گردشگر ایتالیایی، این نخستین بار نیست که سارقان از مسافران خارجی این هتل سرقت میکنند و پیش از این نیز بارها مسافران هتل هدف حمله دزدان کیفقاپ قرار گرفتهاند اما با توجه به اینکه مدت سفرشان کوتاه است و باید به کشورشان برگردند، نمیتوانند پیگیر شکایت خود شوند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#484
Posted: 18 May 2014 13:22
مرگ قاتل فراری با شلیک پلیس در بابل
قاتل فراری در بابل که بهخاطر اقدامهای تبهکارانهاش از سوی پلیس تحت تعقیب قرار داشت، در جریان درگیری مسلحانه با مأموران به کام مرگ فرو رفت. این پسر جوان که شرارت های زیادی دارد، چند روز پیش وقتی در محاصره مأموران گرفتار شد، در درگیری مسلحانه با آنها از پای در آمد.
بنا بر این گزارش، گفته میشود قربانی حادثه چندی پیش به اتهام قتل تحت تعقیب قرار داشت ولی هر بار با شگردهای ماهرانهای از دام پلیس میگریخت. وی که به هنرهای رزمی آشنایی داشت، دارای هیکلی قوی بود و به همین دلیل ترس و وحشت عجیبی در دل مردم ایجاد کرده بود. مأموران پلیس بابل چند روز پیش با آگاهی از محل تردد وی در یکی از محلات خلوت این شهر او را به محاصره خود در آورده و دستور ایست دادند. قاتل تحت تعقیب در حالیکه خود را در محاصره کامل مأموران میدید، ناگهان اقدام به ایجاد درگیری با آنها کرده و یکی از مأموران نیز بر اثر همین درگیری بشدت مجروح شد. بر اساس شنیدهها، مأموران وقتی در وادار کردن این شرور به تسلیم ناکام ماندند ناچار اقدام به شلیک به سمت وی کردند که بر اثر اصابت گلوله پلیس، شرور جان خود را از دست داد. بر اساس گزارشی که پلیس درباره این ماجرا ارائه داده است، این شرور 19 اسفند سال گذشته به دنبال بروز اختلافهای مالی با مرد جوانی، در حالیکه یک سلاح شکاری در دست داشت در خیابان انتقالخون بابل با وی درگیر شده و با شلیک گلولهای به زندگیاش خاتمه داد. طبق این گزارش، در آن زمان مأموران با دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب بابل عملیات گستردهای را برای ردیابی عاملان قتل انجام داده و سرانجام دو همدست متهم اصلی را بازداشت کردهاند. این دو که «هادی» و «علی» نام دارند در جریان بازجوییهای مأموران اعلام کردهاند قربانی حادثه با شلیک گلوله دوستشان به نام «عادل» از پای درآمده است. در ادامه این گزارش همچنین آمده است،در بررسی سوابق متهم 25 ساله پرونده مشخص شد وی دارای سوابق متعددی از قبیل مشارکت در حمل سلاح غیر مجاز، ایراد ضرب و جرح عمدی و اخلال در نظم عمومی در قائمشهر و چهار بار تیراندازی در بابل بوده است. با توجه به این یافتهها مأموران تجسسهای گستردهای را برای بهدست آوردن ردی از او آغاز کردند تا اینکه مخفیگاه او را در منطقه چهارراه آرامگاه بابل شناسایی کرده و به محاصره خود درآوردند. این متهم وقتی دید در محاصره مأموران گرفتار آمده است اقدام به تیراندازی به سمت آنها و ایجاد درگیری کرد. در جریان این تیراندازیها یکی از مأموران پلیس مجروح شد و متهم تحت تعقیب نیز وقتی میخواست از محاصره پلیس فرار کند بر اثر اصابت گلوله مأموران مجروح شد و در راه انتقال به بیمارستان بر اثر شدت خونریزی جان خود را از دست داد. پلیس بابل اعلام کرده است اسلحهای که عادل با آن به سمت مأموران تیراندازی کرده بود، همان اسلحهای بوده که در ماجرای قتل مرد جوان بابلی توسط این متهم مورد استفاده قرار گرفته بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#485
Posted: 19 May 2014 07:03
کامران و هومن قاتل در تهران بازداشت شدند
کامران و هومن متهمان پرونده جنایت ۲ میلیون تومانی در تهران از سوی مأموران پلیس دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث فارس، در ساعت 23:15 روز 9 فروردین امسال، از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 ، وقوع یک فقره قتل به کلانتری 128 تهران نو اعلام شد ؛ با حضور مأموران در محل جنایت آنها با جسد مردی 60 ساله در راهروی خانه اش مواجه شدند که بر اثر جراحات ناشی از اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای ناحیه 27 تهران ، پرونده جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
دختر مقتول که موضوع قتل را به پلیس اطلاع داده بود در تحقیقات اولیه به کارآگاهان گفت: داخل خانه نشسته بودیم که زنگ در به صدا درآمد . مرد جوانی پشت آیفون بود و نام پدرم را آورد و از من خواست که به پدرم بگویم که به درب منزل مراجعه برود . من که نمی دانستم مرد ناشناس کیست و به چه منظور آمده ، موضوع را به پدرم گفتم . او به مقابل در رفت و لحظاتی بعد صدای فریاد پدرم به گوش رسید.
خودمان را به مقابل درب خانه رسانده و در آنجا با جسد خونین پدرم مواجه شدیم. کسی داخل کوچه نبود ؛ بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتیم اما پدرم فوت کرده بود.
در ادامه رسیدگی به پرونده، کارآگاهان در تحقیقات نامحسوس پلیسی خود اطلاع پیدا کردند که فردی به نام "حمید" خواستگار دختر مقتول است که درخواست ازدواج وی با مخالفت شدید مقتول روبرو شده ؛ با توجه به اطلاعات بدست آمده و احتمال نقش حمید در جنایت ، دستگیری وی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.
با دستگیری حمید وی در اظهارات اولیه منکر هرگونه اطلاع از جنایت شده اما زمانیکه دلایل کارآگاهان مبنی بر شناسایی خودرو وی در محل جنایت در مقابل وی قرار گرفت، وی به ناچار لب به اعتراف گشود و به نقش و معاونت خود در ارتکاب جنایت اعتراف کرد.
حمید در اعترافات اولیه به کارآگاهان گفت: چند سالی است که با دختر قربانی آشنا شده ام اما هر بار که به خواستگاری می رفتم ، مقتول با ازدواج من و دخترش مخالفت می کرد تا اینکه در نهایت تصمیم گرفتیم تا از مقتول زهرچشم گرفته و او را بترسانم ؛ برای این کار به سراغ دو نفر از دوستانم رفته و از آنها خواستم تا با چاقو چند ضربه به مقتول بزنند تا او حساب کار دستش بیاید . آنها ابتدا قبول نمی کردند اما با اصرارهای من قبول کردند.
حمید در خصوص شب حادثه نیز به کارآگاهان گفت: شب حادثه به همراه دوستانم ، نقاب و چاقو خریدیم و آنها را به نزدیکی خانه مقتول بردم . طبق نقشه آنها ( کامران و هومن ) به در خانه مقتول رفتند و از او خواستند تا به در خانه بیاید . زمانیکه مقتول به مقابل در آمد ، آنها چند ضربه چاقو به او زدند و طبق نقشه به سمت خودروی من آمدند؛ آنها را سوار کردم و به سرعت از محل دور شدیم.
حمید در خصوص پرداخت حق السکوت به دوستانش نیز گفت: پس از آن ، به کامران و هومن مبلغ دو میلیون تومان پول دادم تا موضوع را به کسی نگویند اما پس از چند ساعت متوجه شدم که مقتول توسط آنها به قتل رسیده است.
با توجه به اعترافات حمید و شناسایی "کامران" و "هومن" به عنوان عاملان اصلی جنایت ، دستگیری این دو نفر در دستور کار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت و نهایتا هر دو نفر آنها در یکی از پارک های خاورشهر دستگیر شدند. کامران و هومن پس از دستگیری منکر هرگونه ارتکاب جنایت شده اما پس از مواجهه حضوری با حمید ، به ناچار لب به اعتراف گشوده و به ارتکاب جنایت اعتراف کردند آنها در اعترافات خود عنوان داشتند که قرار بود تا حمید مبلغ یک میلیون تومان دیگر نیز به آنها پرداخت نماید.
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهمان به جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی مقام محترم قضایی صادر و هر سه متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#486
Posted: 19 May 2014 07:07
خواستگاری شیطانی در نقش خواننده پاپ
یک تبهکار در نقش خواننده پاپ به خواستگاری فریبکارانه دختران دم بخت میرفت تا با فیلمهایش آنان را تحت سلطه خود قرار دهد.اواخرفروردین ماه سال جاری دختر دانشجویی با مراجعه به دادسرای شهرری پرده از سرنوشت سیاه خود برداشت. وی به بازپرس «امیر شریفی» گفت: یک سال پیش بود که تلفن همراهم زنگ خورد، از آنجا که شماره ناشناس بود جواب ندادم، وقتی دیدم دستبردار نیست و مرتب به تلفنهمراهم زنگ میزند به ناچار جواب دادم، آن سوی خط مرد ناشناسی خود را «پویا فیروزفر» خواننده پاپ معرفی کرد.
زمانی که به وی گفتم مزاحم نشود، ادعا کرد قصد مزاحمت ندارد و نیتش خیر است!
این مرد شیاد که بهخوبی با کلمات بازی میکرد خیلی زود توانست اعتماد مرا نسبت به خود جلب کند. از آن روز به بعد
هر از گاهی تلفنی حرف میزدیم تا اینکه با اصرارش سر قرار رفتم. «پویا» با ابراز علاقه زیادی گفت میخواهد به خواستگاریام بیاید. من سادهلوح هم غافل از نقشه شوم وی پذیرفتم و خواستم که مهلت بدهد تا موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم. هنوز سه ماه از آشنایی من و پویا نگذشته بود که وی در تماس تلفنی گفت با خودرویش تصادف کرده و نیاز به سه میلیون تومان پول دارد.
از آنجا که من به وی علاقهمند شده بودم و تحمل نداشتم ناراحتیهایش را ببینم، بدون اینکه مادرم خبردار شود طلاهایش را برداشتم و به پویا دادم تا خسارت را بپردازد.
دختر جوان ادامه داد: این پایان درخواستهای پویا نبود، وی به بهانههای مختلفی از من پول و طلا میگرفت و کار به جایی کشید که دیگر نمیتوانستم پولی برایش تهیه کنم.
وقتی به پویا گفتم که نمیتوانم پول تهیه کنم چهره واقعی وی را دیدم. پویا فیلم سیاهی از من داشت و تهدید کرد در اینترنت پخش خواهد کرد.
وقتی دیدم که آبرویم در خطر است به ناچار از دوستانم برایش پول تهیه کردم و به وی تحویل دادم اما دستبردار نبود تا این که چارهای ندیدم جز این که از پویا که با دروغگویی مرا فریب داده، شکایت کنم.
با ادعاهای تلخ دختر دانشجو، بازپرس «شریفی» به تیمی از کارآگاهان پلیس امنیت پایگاه 9 دستور داد برای دستگیری خواستگار و خواننده دروغین وارد عمل شوند.
همزمان با تجسسها، تیم پلیسی و قضایی با دختران دیگری روبهرو شد که با همین روش شکار شده بودند.
کارآگاهان پلیس امنیت به سرپرستی سرهنگ «نیک قلب» برای دستگیری خواستگار شیاد دست به تحقیق تخصصی زدند. کارآگاهان با راهنمایی دختران فریب خورده سرانجام موفق شدند 23 فروردین امسال در یک قرار صوری مرد تبهکار را در تهران به کمینگاه بکشانند.
مأموران در ادامه تحقیقات میدانی پی بردند که این خواستگار دروغین «قاسم» نام دارد و با مشخصات جعلی و همچنین با شماره تلفن همراه طعمههایش با دیگر دختران تماس برقرار میکرد.
این مرد فریبکار در شعبه اول بازپرسی دادسرای شهرری به خاطر فریب،کلاهبرداری و اغفال سیاه طعمههایش تحت بازجویی قرار گرفت.
«سکینه» 16 ساله یکی از فریبخوردگان است، وقتی در برابر بازپرس پرونده ایستاد، گفت: 13 آبان ماه سال 91 بود که زنگ تلفن همراهم بهصدا درآمد، از آنجا که همزمان منتظر تماس همکلاسیام بودم، فکر کردم دوستماست چرا که شماره تلفنها خیلی شبیه هم بود. وقتی جواب دادم دیدم یک مرد غریبه است، قطع کردم اما پی درپی شمارهام را میگرفت؛ پافشاریهایش باعث شد که گوشی را بردارم.
وقتی جوابش را دادم وی ادعا کرد که به صدایم علاقهمند شده است، با چرب زبانی مرا فریب داده و گفت در تهران زندگی میکند و دانشجوی موسیقی است و مادرش فوت شده و به تنهایی زندگی میکند و از وضعیت مالی خوبی برخوردار است.
ما با هم هرازگاهی تلفنی حرف میزدیم تا اینکه پویا گفت میخواهد برای دیدن من به اردبیل بیاید. اردیبهشتماه سال 92 بود که پویا همراه زن دیگری برای دیدن من به اردبیل آمد.
وقتی از او پرسیدم این زن کیست؟ در جواب گفت در خیابان با او آشنا شده و برای اینکه کسی به ما شک نکند با خود آورده و در ازای این کار 50 هزار تومان به وی داده است.
پویا همان جلسه اول که همدیگر را دیدیم ادعا کرد از دست پلیس بهخاطر اقساط ماهانه فرار کرده و نیاز به هفت میلیون تومان پول دارد.
چون من به او وابسته شده بودم، همان لحظه گردنبند طلایم را به وی دادم. چهار ماه بعد آمد و دوباره گفت بینی یکی از همکلاسیهایش را شکسته و نیاز به دو میلیون پول دارد. باز هم دومیلیون دیگر به وی دادم. برای بار سوم تماس گرفت و گفت با خودرو تصادف کرده و پنج میلیون تومان باید خسارت بدهد. وقتی گفتم ندارم، تهدید کرد فیلم سیاهی را که از من تهیه کرده در اینترنت پخش خواهد کرد و حتی موضوع رابطه پنهانیمان را به پدرم اطلاع میدهد.
از آنجا که این مرد تبهکار قبلاً به بهانه اینکه میخواهد از من خواستگاری کند شماره تلفن همراه پدرم را از من گرفته بود، وقتی دیدم آبرویم در خطر است، ترسیدم و بهخاطر حفظ آبرو طلاهای مادرم را سرقتکرده و در اختیارش گذاشتم تا شاید دست از سرم بردارد اما بیفایده بود و هر روز مرا تهدید میکرد تا اینکه به ناچار موضوع سرقت از خانهمان و ماجرای کلاهبرداریهای این مرد را به مادرم گفتم. این در حالی بود که تا آن زمان پدر و مادرم تصور میکردند دزد بهخانهمان آمده و طلاهایمان را به سرقت برده است.
وقتی مادرم از ماجرا باخبر شد برای طرح شکایت به دادسرای اردبیل رفتیم و چند وقت پیش متوجه شدیم که این مرد شیاد علاوه بر من از دختران دم بخت دیگری نیز به همین شگرد کلاهبرداری کرده و در شهرری به دام افتاده است، برای ادامه شکایت به شهرری آمدم.
این خواننده دروغین در بازجوییها به کلاهبرداری و تهیه فیلم سیاه از هشت دختر دم بخت در تهران و شهرهای دیگر اعتراف کرد و گفت تاکنون 60 میلیون تومان با این روش کلاهبرداری کرده است.
پویا در خصوص یک زن که در اخاذیها وی را همراهی کرده است، مدعی شد آن زن مادرش است اما از اخاذیهای وی بیاطلاع بوده و هیچ نقشی ندارد.
بازپرس امیر شریفی از شعبه اول دادسرای شهرری خواستار انتشار عکس این تبهکار شد تا چنانچه دختران جوان دیگری در خواستگاریهای دروغین وی گرفتار شدهاند به دادسرا یا پلیس امنیت پایگاه نهم پایتخت مراجعه کنند.
کلاهبرداری با روشهای دلسوزانه
دکتر غلامرضا محمدنسل- جرمشناس: در تعریف حقوقی کلاهبرداری به مانورهای متقلبانهای گفته میشود که با فریب بزهدیده مال یا وجه وی را به یغما میبرد. مانور متقلبانه میتواند متنوع باشد لیکن در مجموع منجر به جلب اعتماد بزه دیده میشود.
برخلاف سرقت و برخی جرایم مالی دیگر که در آن مال بدون رضایت بزه دیده از وی گرفته میشود، در کلاهبرداری بزهدیده با کمال میل و رغبت و گاهی حتی با اصرار و التماس پول یا مال خود را به شخص کلاهبردار تقدیم میکند. یکی از مانورهای متقلبانه رایج در میان مردان جوان، فریب دختران متمول از طریق وعده دوستی و ازدواج و سپس گرفتن پول از آنان به بهانههای مختلف است. در مورد ویژگیهای بزهکاران و بزهدیدگان و شگردهای متقلبانه آنها مواردی وجود دارد: بزهکاران عمدتاً مردان جوان و نوعاً با شکل و شمایل مقبول و جوان پسند هستند که با شرایط ایدهآلی که از خود نقل و به طرف مقابل القا میکنند خود را بهعنوان مردیایدهال برای دوستی یا ازدواج معرفی میکنند. آنان روانشناسی جنس مقابل را به خوبی میدانند و بهویژگیهای مورد علاقه زنان و دختران آشنایی دارند.
خود را در مراتب بالای ادب، ثروت، شهرت، تحصیلات معرفی میکنند و با ظاهر متناسبی هم که دارند، زنان و دختران جوان آنها را مردان ایدهآل زندگی خود تصور کرده و پس از جلب اعتماد حاضرند هر اقدامی برای رسیدن به چنین مردانی انجام دهند. اما بزهدیدگان این کلاهبرداریها نیز ویژگیهای خاص خود را دارند. این دسته از بزهدیدگان نوعاً از دختران و زنان کم سن و سال و طبیعتاً کم تجربه هستند که به دنبال زوج مناسبی جهت دوستی یا ازدواج هستند. افرادی ساده هستند که خود را تا حدودی زیرک هم میدانند و در اعماق قلب خود خوشحالند که با چنین مردی آشنا شدهاند. آنها معمولاً خود را برنده چنین رابطهای میدانند و این حسی است که شخص کلاهبردار مرتباً به آنها القا میکند. اما در پایان بازی متوجه میشوند چه کلاهی سرشان رفته است. شگرد کلاهبرداری معمولاً شکل ثابتی دارد. مردی ثروتمند و زیبا و با کمال که خود را صاحب هنر یا تحصیلات بالا و برخوردار از زندگی مرفه جلوه میدهد و اقدام به جلب اعتماد دختری ساده لوح کرده و پس از مدتی به بهانه اینکه بهطور موقت نیازمند پول ناچیزی شدهاست، غالباً بدون هرگونه درخواست مستقیم، طرف مقابل را وادار به ارائه پول میکند. اینگونه کلاهبردارها ابتدا از قبول پول طفره میروند و پس از اصرار فراوان بزهدیده ظاهراً به ناچار قبول میکنند و وعده بازگرداندن وجه و جبران آن را میدهد اما هیچ وقت چنین اتفاقی نمیافتد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#487
Posted: 19 May 2014 07:09
موج انسانیت در روانسر کرمانشاه : تجمع مردم برای بخشش محکوم به اعدام
تعداد زیادی از اهالی شهر «روانسر» در استان کرمانشاه با تجمع در مزار یک مقتول از خانواده او خواستند تا از خون قاتل فرزندشان بگذرند.
به گزارش عصر ایران به نقل از شرق، در این تجمع که ظهر پنجشنبه هفته گذشته برگزار شد دهها نفر از کسبه، بازاریان، اعضای شورای شهر، فعالان مدنی و شخصیتهای مذهبی و فرهنگی شهر روانسر حضور داشتند. آنها ابتدا بر سر مزار «امید مرادی» -مقتول- حاضر شدند.
این قتل 12بهمن سال 87 بهوقوع پیوست و در جریان آن جوانی بهنام عادل دوست خود امید را از پا درآورد. عادل مغازه کبابی داشت و قتل در همین مکان اتفاق افتاد. روز حادثه امید با عادل تماس گرفت و از او کباب خواست. وقتی امید به کبابی رسید دو دوست شروع به شوخی کردند که در همین حین عادل برای ترساندن دوستش چاقویی را که با آن مشغول خردکردن گوشت بود به سمت امید گرفت که چاقو در قلب پسر جوان فرورفت. امید بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد و پس از آن عادل بازداشت و به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد.
شورای شهر روانسر چندی قبل تصمیم گرفت برای جلب رضایت خانواده مقتول با آنها مذاکره کند به همین دلیل از مردم برای تجمع بر سر مزار مقتول دعوت کرد. مردم پس از تجمع مقابل قبرستان پیاده به مقابل منزل پدر امید رفتند تا با آنها صحبت کنند. خانواده مقتول از حضار درخواست کردند هیاتی ۱۰ نفری به نمایندگی از حاضران این گردهمایی برای گفتوگو پیرامون این مساله، به منزل آنها بروند.
در این تجمع، دکتر منوچهری، نماینده مردم اورامانات با تکرار درخواست مردم شهر از این خانواده به نمایندگی از مردم شهر روانسر، از خانواده مقتول خواست تا عادل را عفو کنند. منوچهری در اینباره به خبرنگار ما گفت: «معتمدان و شورای شهر از مردم دعوت کردند سر مزار امید مرادی حاضر شوند و فاتحه بخوانند و بعد هم جلو خانه اولیایدم حاضر شوند. من هم به احترام مردم، خانواده مقتول و بهدلیل دعوت عمومی که صورت گرفته بود در این مراسم شرکت کردم و ابتدا سر خاک حاضر شدیم و بعد به خانه اولیایدم رفتیم و با آنها صحبت کردیم.»
خانواده مقتول به هیات نمایندگی مردم اعلام کردهاند برای تصمیمگیری درخصوص بخشش قاتل فرزندشان، به زمان نیاز دارند.
برادر عادل در اینباره به خبرنگار ما گفت: «شب حادثه برادرم مغازه را تعطیل کرده بود که امید به او تلفن زد و کباب خواست. امید به برادرم گفت من دوست و مشتری تو هستم و بهخاطر من مغازه را باز کن. امید به مغازه رفت و داشت گوشت خرد میکرد که عادل با او شوخی کرد. برادرم دستش را برگرداند تا به او بگوید شوخی نکن که چاقو به امید خورد. چاقو خیلی تیز بود و وارد قلب امید شد وگرنه برادرم ضربهای نزد.
برادرم بعد از این حادثه بلافاصله امید را سوار ماشین کرد و او را به بیمارستان رساند. ساعت 12:30 شب وقتی داشتم مغازه خودم را تعطیل میکردم عادل آنجا آمد و از پشت یخچال مغازهام چاقو برداشت تا رگ دست خودش را بزند. من نمیدانستم ماجرا چیست. خواستم جلویش را بگیرم اما چاقو را نمیداد. در این کشمکش به دست خودم هم چاقو خورد و زخمی شدم. بهسختی عادل را به خانه بردم. او در راه به من گفت امید فوت شده است. او دوباره در خانه خواست خودکشی کند که به او گفتیم این راه درستی نیست اما او جواب داد من تحمل ندارم. بالاخره برادرم خودش به پاسگاه رفت و تسلیم شد و از آن بهبعد در زندان است.»
وی ادامه داد: «در این چندسال برای جلب رضایت اولیایدم خیلی تلاش کردیم اما فایدهای نداشت تا اینکه شهریار ویسی، رییس شورای شهر روانسر، هماهنگ کرد و ریشسفیدان شهر خودمان و اورامانات و مردم را دعوت کرد و در مزار امید مراسمی برگزار کردند. در آنجا مردم قرآن و دعا خواندند و به سمت پدر مقتول حرکت کردند. جمعیتی حدود پنجهزارنفر جمع شده بود.
مردم به پدر امید گفتند تا وقتی عادل را نبخشی ما نمیرویم. پدر امید هم در را باز و از ریشسفیدان دعوت کرد داخل بروند. آنها حدود دوساعت با هم حرف زدند و در نهایت پدر مقتول گفت اجازه بدهید با اعضای خانواده مشورت کنم و طی چند روزآینده نتیجه را اعلام میکنم.»بنا بر این گزارش قاتل در حال حاضر در زندان «دیزلآباد» شهر کرمانشاه بهسر میبرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#488
Posted: 20 May 2014 16:14
قتل به کینه قدیمی پایان داد
در جشن تولد یکی از دوستانم من و مقتول درگیر شدیم و او مرا کتک زد. بعد از آن روز، همیشه درباره آن روز صحبت میکرد و بین بچههای محل مرا سوژه خود کرده بود؛ به همین دلیل از او کینه به دل گرفته و او را به قتل برسانم.
به گزارش خبرنگار انتظامی فارس، در ساعت 02:10 بامداد مورخه 03/02/1393 از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110، یک فقره کشف جسد متعلق به مرد جوانی به کلانتری تهران نو اعلام شد.
با حضور مأموران در محل کشف جسد، واقع در پارک خانواده در خیابان بلال حبشی و انجام اقدامات اولیه از سوی تیم تشخیص هویت مشخص شد که جسد متعلق به جوانی حدوداً 20 ساله است که بر اثر خفگی ناشی از انسداد شریان تنفسی به قتل رسیده است.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور قاضی رودگر، بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با آغاز رسیدگی به پرونده، کارآگاهان اداره دهم به تحقیق از جوانی پرداختند که با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفته بود ؛ این جوان در خصوص نحوه کشف جسد به کارآگاهان گفت:" در زمان عبور از خیابان متوجه یک دستگاه خودرو پراید شدم که سه سرنشین آن سعی داشتند تا جسدی را داخل صندوق عقب بگذارند که با دیدن من جنازه را در همانجا رها کرده و با ماشین از محل متواری شدند اما من در همان لحظه موفق به برداشتن شماره پلاک پراید شدم.
با بهرهگیری از اطلاعات به دست آمده، مالک خودرو پراید متواری شده از محل کشف جسد شناسایی شد و کارآگاهان موفق به شناسایی و دستگیری جوانی 17 ساله به نام شهرام شدند؛ شهرام که چارهای جز اعتراف نداشت به قتل یکی از دوستانش به نام بهروز ( 17 ساله ) اعتراف کرد و به کارآگاهان گفت: مدتهاست که بهروز - مقتول - را می شناسم. سه سال قبل بود که به جشن تولد یکی از دوستانم به نام پرویز دعوت شده بودم و در آنجا من و بهروز باهمدیگر دعوایمان شد و او مرا کتک زد. بعد از آن روز، بهروز همیشه درباره روز دعوا صحبت میکرد و بین بچههای محل مرا سوژه خود کرده بود؛ دیگر بین بچههای محل آبرویی برایم نگذاشته بود و هر زمان که با یکی از بچه های محل صحبت می کردم ، آنها با تمسخر عنوان میکردند که بهروز مرا کتک زده است؛ به همین دلیل از بهروز کینه به دل گرفته و تصمیم گرفتم تا او را به قتل برسانم.
شهرام ادامه داد: ابتدا با بهروز قهر بودم اما چون میخواستم از او انتقام بگیرم با او طرح دوستی ریختم تا اینکه در مورخه 02/02/1393 بهروز به دنبال من آمد و با هم به پارک رفتیم. در داخل پارک در فرصتی مناسب پارچه ای را دور گردن بهروز انداختم و آنقدر فشار دادم تا او بمیرد. بعد از اطمینان از مرگ بهروز، جنازه را زیر برگها مخفی کرده و به سراغ پدرم رفتم اما پدرم وقتی از ماجرا با خبر شد عنوان کرد که باید خودم را معرفی کنم ؛ من که نتوانسته بودم پدرم را راضی کنم به سراغ یکی از دوستانم به نام پرویز رفتم و از او کمک خواستم و باهم به خانه برگشتیم.
متهم افزود: در آن زمان، وقتی پدرم من و پرویز را دید و فهمید که قصد داریم تا جسد بهروز را با موتور به مکان دیگری انتقال دهیم قبول کرد که با ما همراه شود؛ به پارک رفتیم و قصد داشتیم تا جسد را به خارج از تهران منتقل و دفن کنیم که ناگهان در حین انتقال جنازه به صندوق عقب ، راننده یک خودرو عبوری ما را دید و مجبور شدیم تا جسد را رها کرده و فرار کنیم.
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم اصلی پرونده به ارتکاب جنایت، پدر و دوست متهم نیز به اتهام معاونت در قتل دستگیر شدند و در تحقیقات تکمیلی، اظهارات متهم اصلی پرونده را تأیید کردند.
سرهنگ کاراگاه حاجی زاده خاطر نشان کرد: با صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده ، هر سه متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#489
Posted: 20 May 2014 16:16
تنها پل عابر پیاده بافق واژگون شد
تنها پل عابر پیاده شهر بافق بر اثر برخورد کامیون کشنده با پل، واژگون شد.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی بافق در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد این حادثه اظهار داشت: در ساعات اولیه صبح امروز یک دستگاه تریلر کشنده که حامل یک دستگاه کامیون بود، با پل عابر پیاده در شهر بافق برخورد کرد و سبب واژگونی پل شد.
سروان مهدی زارع بیان کرد: علت این حادثه، حمل بار با ارتفاع بیش از حد مجاز و بی توجهی به علائم راهنمایی که قبل از پل در مورد ارتفاع مجاز بار نصب شده، رخ داده است.
وی خاطرنشان کرد: این پل مشکلی نداشته و تردد در مسیر بلوار انقلاب در ساعت حادثه، برای تریلرها و خودروهای سنگین مجاز بوده است و علت اصلی حادثه عدم رعایت ارتفاع بار از جانب راننده کامیون است.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی بافق عنوان کرد: این حادثه خوشبختانه تلفات جانی نداشته و مقصر اصلی راننده کامیون کشنده بار است.
در این حادثه علاوه بر اینکه هم خودروی کشنده و هم خودروی در حال حمل خسارت شدید دیدند، پل عابر پیاده نیز از پایه جدا و واژگون شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#490
Posted: 20 May 2014 16:20
بخشش عروس قاتل10 ثانیه بعد از اعدام
عروسی که هفت سال پیش به خاطر اختلاف شدید مادرشوهرش را به قتل رسانده بود، ثانیه هایی پس از اجرای حکم اعدام از طناب دار نجات یافت.غروب نهم تیرماه سال 86 بود که «یوسف» به روال هر روز از کار روزانه به خانه برگشت و متوجه غیبت مادرش شد.این در حالی بود که مادر پیر کلاردشتی، همه روز را با عروس جدیدش در خانه تنها بود و سکوت اینعروس نیز معمای گم شدن مادر را پیچیدهتر میکرد.
تلاشهای بی نتیجه خانواده تا ساعت سه صبح ادامه داشت و با بهدست نیامدن هیچ سرنخی، جستوجو درنیمه های شب متوقف شد تا صبح پلیس را در جریان ماجرا قرار دهند و از آنها برای یافتن مادر پیرشان کمک بگیرند.
صبح که شد و پیش از تماس خانواده مادر گمشده، پلیس به در خانه آنها رفته و از پیدا شدن جسد مادرشان در زمینهای اطراف روستای «لاهوی» کلاردشت خبر داد.
پلیس در نخستین اقدام، همه اعضای خانواده را برای بازجویی های فنی راهی کلانتری کرد و در همان مراحل اولیه پرونده بود که «فرشته» عروس جوان خانواده به قتل مادرشوهرش اعتراف و انگیزه خود را از جنایت اختلافهای خانوادگی عنوان کرد.
با گذشت یک سال از به جریان افتادن پرونده در دادسرای شهر نوشهر، قاضی پرونده رأی به مجازات اعدام عروس جوان داد و دیوان عالی کشور نیز حکم را در همان سال تأیید کرد.
مراسم اعدام «فرشته» صبح روز شنبه هفته جاری در محوطه زندان شهر نوشهر در حالی آغاز شد که هفت فرزند مقتول، با اصرار تقاضای اجرای مجازات مرگ را داشتند.
اما تنها چند ثانیه از بالای دار رفتن فرشته نگذشته بود که همه اولیای دم به اتفاق تصمیم به بخشش گرفتند و خودشان هم زن اعدامی را از طناب دار پایین آوردند.
ساعتی پس از این تصمیم بزرگ، با «یوسف» شوهر عروس جنایتکار تماس گرفتیم و شرح ماجرا را از زبان او شنیدیم.
در زمان حادثه، چه مدت از ازدواج تان با فرشته میگذشت؟
فقط 9 ماه. فرشته در تهران زندگی میکرد، بعد از ازدواج با من به روستایمان آمد و هنوز 9 ماه نگذشته بود که دست به این جنایت زد.
فرشته در زمان قتل چند ساله بود؟
او 20 سال و من هم 24 ساله بودم.
جسد در کجا پیدا شد؟
در یکی از زمینهای کشاورزی نزدیک خانه مان در همان روستای خودمان.
فرشته خودش به قتل اعتراف کرد؟
پلیس همه را مورد بازجویی قرار داد، همه گفتیم به فرشته مشکوک هستیم. خودش هم خیلی زود اعتراف کرد که بهدلیل اختلافی که از قبل داشت و مشاجرهای که آن روز با مادرم پیدا کرده بود، با سنگ به سرش کوبیده و مرتکب قتل شده بود.
اولیای دم چند نفر بودند؟
ما چهار برادر و سه خواهر هستیم و اولیای دم به حساب میآییم.
از لحظه اعدام بگویید.
ساعت 5 صبح روز شنبه بود، برای اجرای مراسم اعدام به زندان نوشهر رفتیم و تصمیم به بخشش هم نداشتیم. اما وقتی طناب بالا کشیده شد و بعد از گذشت چند ثانیه، همگی با هم تصمیم به بخشش گرفتیم و او را از طناب پایین آوردیم.
بعد از بخشش، با فرشته صحبتی هم داشتید؟
به او گفتم که به خاطر شادی روح مادرمان او را بخشیده ایم.
لحظه اعدام از هوش رفتم
فرشته بعد از رهایی از مرگ در حالی که چند ساعتی گذشته بود، از لحظات شوکهآور اعدام گفت: واقعاً رفتم آن دنیا و بیهوش شدم و لحظهای که طناب دور گردنم انداخته شد از هوش رفتم و چیزی یادم نمیآید. هنوز باورم نمیشود که زندهام و به زندگی برگشتهام و واقعاً عذر میخواهم نمیتوانم حرف بزنم.
فرشته در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود با قدردانی از خانواده اولیای دم که زندگی دوبارهای به او داده بودند، گفت: واقعاً یک معجزه الهی بود. خدا را شکر از همه ممنونم.
با بخشیدن قاتل روح مادرم را شاد کردم
حلیمه داوودی یکی از اعضای خانواده اولیای دم نیز با بیان جزئیات بخشش گفت: تا قبل از اجرای حکم به هیچ وجه قصد رضایت را نداشتیم و حتی در پای چوبهدار به چهارپایه نیز فشار آوردم اما یک لحظه دلم رحم آمد و بهرغم آویز شدن قاتل مادرم از چوبه دار، ناگهان پاهایش را نگه داشتم و با همراهی برخی مأمورین طناب از گردنش رها شد و رضایت خودمان را اعلام کردیم.
وی که به نیابت از شش خواهر و برادر دیگر خود قصد اجرای حکم قصاص را داشته است، خاطرنشان کرد: حتی در لحظه اجرای حکم یک درصد هم قصد رضایت و بخشش را نداشتم اما احساس کردم با گذشتم میتوانم روح مادرم را شاد کنم. وی یادآور شد: اکنون احساس بسیار خوبی دارم و از اینکه این خانم را بخشیدیم، احساس سبکی داریم و امیدوارم روح مادرمان از ما خشنود باشد.
برای اولین بار رضایت پای چوبه دار در زندان نوشهر انجام گرفت
رئیس اداره زندان نوشهر نیز با قدردانی از اولیای دم گفت: برای اولین بار است که در محوطه زندان نوشهر در پای چوبه دار به این شکل رضایت اولیای دم انجام میگیرد که جا دارد از همه کسانی که در این خصوص تلاش کردند قدردانی کنم. حمید وسکویی با اشاره به نقش رسانهها در انعکاس اخبار رضایت و بخشش از اعدام گفت: به طور حتم با انعکاس این نوع اخبار فرصتهای بیشتری از گذشت و ایثار در جامعه فراهم میگردد و نقش ویژهای در فرهنگسازی گذشت دارد. کیومرث حمزه صورتی، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان نوشهر با اشاره به جزئیات این حکم صادره گفت: بر اساس نیابت از دادسرای ساری، حکم قصاص برای خانم فرشته به واسطه ارتکاب به قتل عمد پس از هفت سال قطعی شد و از 4 صبح محوطه زندان برای اجرای این حکم آماده شده بود که خوشبختانه با رضایت اولیایدم منجر به سازش گردید. وی افزود: مطمئناً لذتی که در عفو و بخشش وجود دارد در انتقام وجود ندارد و حرکت اولیای دم یک حرکت ارزشی و الهی است و ثواب این عمل در پیشگاه حق محفوظ خواهد ماند. دادستان نوشهر افزود: از نکات دیگر این گذشت توسط اولیای دم، بخشش حق دیه خود بود و این حرکت با توجه به اینکه حادثه در ماه حرام بود، باعث شد تا ارزش این عملشان دوچندان شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟