ارسالها: 12930
#511
Posted: 4 Aug 2014 11:26
شگرد عجیب مرد اعدامی برای فرار از زندان
اعتماد :شکایت به خاطر مهریه، شگردی بود تا زندانی محکوم به اعدام موفق شود، از زندان فرار کند. مرد اعدامی پس از هفت ماه فرار وقتی به کشور بازگشت هنگامی که با همین نقشه قصد داشت یکی از اعضای باندش را آزاد کند، در دام ماموران گرفتار شد.
«متهم فرار کرد!» مامور جوان درحالی که در بیسیم فریاد میزد، ادامه داد: «مرکز! متهم فرار کرد. آنها ما را بیهوش کردند و متهم را فراری دادند» با اعلام این خبر بلافاصله گروهی از ماموران وارد عمل شدند و طرح مهار برای دستگیری متهم فراری آغاز شد اما مرد میانسال موفق شد تا از دست ماموران فرار کند. بررسیها نشان میداد متهم میانسال مردی به نام قاسم است که به اتهام قاچاق مواد مخدر به اعدام محکوم شده بود که با شگردی حرفهیی از دست ماموران بدرقه زندان فرار کرده است. بررسیها برای دستگیری متهم محکوم به اعدام ادامه داشت و در حالی که هیچ سرنخی از متهم در دست نبود، تیزهوشی کارآگاهان پلیس استان قزوین باعث شد تا قاسم با گذشت حدود یک سال از فرارش بازداشت شود.
دو سال قبل
مرداد سال 91 کارآگاهان مبارزه با مواد مخدر شهرستان قزوین متوجه شدند که مردی به نام قاسم مدتی است در کار خرید و فروش مواد مخدر است. با زیرنظر گرفتن قاسم و بررسیهای شبانه روزی مشخص شد که مرد میانسال قاچاقچی مواد مخدر است و مدتهاست که از مرزهای شرقی مواد مخدر را قاچاق میکند.
با به دست آمدن این اطلاعات، قاسم به صورت نامحسوس زیرنظر گرفته شد و در ادامه مشخص شد که او قصد ترانزیت مواد به استان قزوین را دارد. به همین دلیل گروهی از ماموران مسیر ترانزیت مواد را زیرنظر گرفتند و زمانی که قاسم قصد داشت محمولهیی از مواد مخدر را وارد استان قزوین کند در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت شد. باتوجه به حمل 27 کیلوگرم مواد مخدری که قاسم، همراه داشت دادگاه عمومی و انقلاب قزوین او را به اعدام محکوم کرد. پرونده برای تایید رای به دیوانعالی کشور ارسال شد و با تایید از سوی قضات دیوانعالی کشور مرد میانسال در چند قدمی چوبهدار قرار گرفت. قاسم در زندان در انتظار اجرای حکم بود که زن جوانی به دادگستری استان البرز رفت و از او شکایت کرد.
همسر صیغهیی
زن جوان به قاضی پروندهاش گفت: «من همسر موقت متهمی به نام قاسم هستم که سال گذشته به اتهام حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شده است. قاسم قرار است به زودی پای چوبهدار برود اما تکلیف مهریه من هنوز مشخص نشده است و با اعدام همسرم نمیدانم چه کسی مهریهام را پرداخت میکند؟ از طرفی میخواهم از همسرم جدا شوم. از شما میخواهم که قبل از مرگ همسرم تکلیف مرا در این رابطه مشخص کنید.»
باتوجه به آنکه قاسم در زندان به سر میبرد، قاضی پرونده برای تحقیقات متهم را از زندان قزوین احضار کرد. هنگامی که متهم از زندان قزوین به یکی از دادگاههای استان البرز انتقال داده شد، خانواده قاسم که درصدد فرصتی برای فرار او بودند، دست به کار شدند و با دادن نوشیدنی مسموم به ماموران بدرقه قاسم، آنها را بیهوش کرده و موفق به فراری دادن متهم میانسال هنگام انتقال به دادگاه شدند.
فرار از ایران
با اعلام خبر فرار قاسم، تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد اما متهم میانسال خود را به مرزهای شرقی رساند و توانست از ایران خارج شود. با آنکه متهم از ایران خارج شده بود اما بررسیها برای یافتن او ادامه داشت تا اینکه گزارشی به پلیس قزوین اعلام شد. گزارشی که حکایت از آن داشت که قاسم به ایران برگشته است. قاسم در استان خراسان رضوی تصادف کرده و دچار مصدومیت شده بود. بر اساس مستندات موجود در پرونده قاسم به یکی از بیمارستانها انتقال داده شده بود. با به دست آمدن این اطلاعات کارآگاهان راهی استان خراسان رضوی شدند اما متهم که میدانست پلیس در تعقیب او است اینبار از بیمارستان فرار کرد و کارآگاهان موفق نشدند او را دستگیر کنند. هر چند قاسم موفق به فرار شده بود اما این مساله حکایت از آن داشت که محکوم به اعدام دوباره به ایران بازگشته و ردزنیها برای یافتن سرنخی از مخفیگاه او ادامه یافت.
شکایتی مشابه
بررسیها برای یافتن قاسم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان پلیس در جریان شکایت مشابه قرار گرفتند. ماجرا از این قرار بود که اوایل ماه گذشته زن جوانی به دادگستریای در استان البرز مراجعه و شکایتی مشابه با شکایت همسر قاسم ارائه کرد. او هم مانند همسر قاسم، متهم فراری که سال گذشته از زندان فرار کرده بود به دادگستری استان البرز مراجعه کرد و گفت: «همسرم به نام جواد، به اتهام قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده و محکوم به اعدام شده است. حالا که او به پایان زندگیاش رسیده است، نمیدانم تکلیف مهریهام چه میشود؟ از طرفی میخواهم از همسرم جدا شوم و از دادگاه میخواهم که دستورات لازم را صادر کند.»با شکایت زن جوان دستورات لازم صادر شد و موضوع به پلیس آگاهی استان قزوین اعلام شد. اما باتوجه به آنکه شکایت همسر جواد مشابه با شکایت همسر قاسم بود، کارآگاهان به او شک کرده و تحقیقات نامحسوس در این خصوص آغاز شد. در ادامه تحقیقات مشخص شد که جواد یکی از اعضای باند قاسم است که مدتی بعد از او دستگیر شده است. بدینترتیب جواد که قصد داشت به همان شیوه و شگرد قاسم از زندان فرار کند لو رفت و مشخص شد که اعضای یک باند، طراحان فرار قاسم و همدستش از زندان هستند. با برملایی این راز بررسیها برای دستگیری اعضای این باند ادامه یافت و متهمان در یکی از شهرستانهای اطراف تهران دستگیر شدند. سردار میرحیدری، فرمانده انتظامی استان قزوین با اعلام این خبر گفت: «با دستگیری اعضای این باند، بررسیها برای دستگیری قاسم ادامه یافت و در نهایت اواخر هفته گذشته قاسم در مخفیگاهش اطراف تهران دستگیر شد. در ادامه بررسیها مشخص شد که پدر قاسم نیز به اتهام حمل 270 کیلو مواد مخدر دستگیر شده و هماکنون در زندان کرمان دوران محکومیتش را میگذراند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#512
Posted: 4 Aug 2014 11:32
اشتباه عجیب قاتل، راز قتلهای سریالی را فاش کرد
مرد جنایتکار وقتی قصد داشت محل دفن جسد قربانیاش را به پلیس نشان دهد، آنها را اشتباهی به محل دفن جسد زن دیگری برد که وی را نیز به قتل رسانده بود.
همین اشتباه ساده، راز قتلهای سریالی زنان در سنندج را برملا کرد و این در حالی است که تاکنون مرد جنایتکار به قتل 3زن و سرقت طلاهایشان اعتراف کرده است.در آخرین روزهای سال 91مأموران پلیس کردستان در جریان ناپدید شدن زن جوانی قرار گرفتند و تحقیقات برای یافتن ردی از او را آغاز کردند.
بررسیها نشان میداد این زن آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. بررسیها نشان میداد که زن گمشده مدتی قبل از شوهرش جدا شده و به همراه دخترش زندگی میکرده است. این در حالی بود که بررسی ارتباطات او حاکی از آن بود که وی از چندماه پیش با مرد جوانی در ارتباط بوده است.
با گذشت چند هفته از ناپدید شدن زن جوان، درحالیکه اثری از او بهدست نیامده بود این فرضیه که وی قربانی جنایت شده باشد مدنظر قرار گرفت. مأموران در بررسیهای انجام شده توانستند مردی را که با این زن در ارتباط بود شناسایی و او را دستگیر کنند. مرد جوان به اداره پلیس منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. گرچه وی در ابتدا مدعی بود که از سرنوشت زن گمشده خبر ندارد اما همه مدارک و شواهد علیه او بود و تحقیقات نشان میداد که زن جوان آخرین بار در حوالی خانه او دیده شده است. با این مدارک، بازجویی از تنها مظنون پرونده ادامه یافت تا اینکه سرانجام وی به قتل زن جوان اعتراف کرد.
اشتباه عجیب
مرد جنایتکار به مأموران گفت: پس از آشنایی با این مقتول که مطلقه بود با او طرح دوستی ریختم و با فریب، وی را به خانهام کشاندم. سپس او را به قتل رساندم و جسدش را در زمینهای اطراف شهر سوزاندم و همانجا نیز دفن کردم.پس از اعترافات مرد جنایتکار، مأموران از وی خواستند که محل دفن جسد قربانی را نشان دهد. متهم نیز آنها را به زمینهای اطراف شهر برد و با نشان دادن محلی، بقایای جسد زن جوان از زیر خاک بیرون کشیده شد.
از آنجا که جسد قابل شناسایی نبود، جمجمه این زن به پزشکی قانونی فرستاده شد تا با انجام آزمایش دیانای، هویت او شناسایی شود. درحالیکه مقتول زنی 39ساله بود، آزمایشهای انجام شده در پزشکی قانونی استان کردستان مشخص کرد که جمجمه کشف شده از زیر خاک متعلق به زنی 18تا 25ساله است. از سوی دیگر بررسی آزمایش دیانای نیز نشان داد که این جمجمه متعلق به زن گمشده نیست و به فرد دیگری تعلق دارد.
اعلام این نتیجه از سوی پزشکی قانونی، پلیس را با معمای پیچیدهای روبهرو کرد. اگر جمجمه متعلق به مقتول نیست، پس به چهکسی تعلق دارد؟ مأموران برای یافتن پاسخ این سؤال به بازجویی از متهم به قتل پرداختند و آنجا بود که اشتباه عجیب او، راز قتل دیگری را هم فاش کرد. در تحقیقات از این مرد مشخص شد که وی علاوه بر زن گمشده، زن دیگری را نیز به قتل رسانده و جسدش را در زمینهای اطراف شهر دفن کرده بود اما بهدلیل اینکه محل دفن اجساد در نزدیکی هم بود، هنگام فاش شدن جنایت اول، او اشتباهی مأموران را به محلی برده بود که جسد دوم را در آنجا دفن کرده بود.
قتلهای سریالی
در چنین شرایطی بازجویی از مرد جنایتکار از سر گرفته شد و او درباره جنایت دوم گفت: اوایل سال91 با این زن که دختری خردسال داشت در یکی از پارکهای سنندج آشنا شدم. وقتی شنیدم که مطلقه است به او پیشنهاد ازدواج دادم و با این ترفند اعتمادش را جلب کردم.
از آن به بعد ما همدیگر را گاهی وقتها ملاقات میکردیم تا اینکه اسفند همان سال، وقتی او به خانهام آمده بود، گفت که باید با وی ازدواج کنم. این زن تهدیدم کرد که اگر به قولی که داده بودم عمل نکنم، از من به اتهام فریب شکایت میکند. با شنیدن این جملات عصبانی شدم و سر او را به اوپن آشپزخانه کوبیدم. وقتی مطمئن شدم وی نفس نمیکشد، طلاهایش را دزدیدم و جسدش را از خانه بیرون بردم و در زمینهای حاشیه شهر به آتش کشیدم و همانجا دفن کردم. سپس طلاهای او را لابهلای آجرهای خانه مخفی کردم تا در فرصتی مناسب آنها را بفروشم.
سومین جنایت
ماموران در ادامه همراه مرد جنایتکار راهی زمینهای اطراف شهر شدند و به این ترتیب بقایای جسد نخستین قربانی از زیر خاک بیرون کشیده شد و با ارسال به آزمایشگاه پزشکی قانونی، مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که متعلق به قربانی اول است. این در حالی بود که با شناسایی خانواده دومین قربانی و بررسیهای انجام شده معلوم شد که جمجمه کشف شده نیز متعلق به قربانی دوم بوده است.
این اما پایان کار نبود چرا که مأموران انتظامی با این فرضیه که مرد جنایتکار قتلهای دیگری را هم رقم زده است، بازجویی از وی را ادامه دادند و در نهایت او به قتل یک زن 40ساله که وی نیز مطلقه بود، اعتراف کرد. او گفت: اوایل سال 92با شناسایی این زن به او پیشنهاد ازدواج دادم و با فریب وی را به خانهام کشاندم.
سپس او را نیز مانند 2قربانی دیگر به قتل رساندم و پس از سرقت طلاهایش جسدش را پس از سوزاندن مقابل خانهام دفن کردم. با اعترافات این مرد مأموران توانستند بقایای جسد سومین قربانی را نیز کشف کنند و این در حالی است که به گفته سردار خرمنیا، فرمانده انتظامی کردستان، تحقیقات برای کشف دیگر جنایات احتمالی قاتل شیطانصفت ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#513
Posted: 4 Aug 2014 11:33
زورگیریهای سریالی از سوی قاتل بخشوده شده
عامل یک جنایت قدیمی وقتی با بخشش بزرگ پس از 11 سال آزد شد پای در دنیای تبهکاران گذاشت و به زورگیریهای خشن دست زد.
روز 29 اردیبهشت ماه سال جاری مردی از سوی یک چاقوکش تبهکار مورد حمله قرار گرفت و دارو ندارش به سرقت رفت.
وقتی این مرد به کلانتری 119 مهرآباد جنوبی مراجعه کرد ماجرای سرقتش روی میز بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 34 تهران قرار گرفت و با دستور وی تیمی از اداره 5 پلیس آگاهی وارد عمل شدند تا دزد خشن را دستگیر کنند.
مرد جوان که هنوز وحشتزده بود وقتی در برابر تیم تحقیق قرار گرفت گفت: ساعت 5/11 شب بود از میدان آزادی برای رفتن به میدان فتح سوار یک خودروی مسافرکش شدم، بههمراه من، جوان دیگری نیز سوار شد و هر دو در میدان فتح پیاده شدیم، هنوز چند متری از میدان دور نشده بودیم که این جوان به بهانه تماس ضروری از من خواست تلفن همراهم را در اختیارش قرار دهم وقتی به وی نزدیک شدم این جوان چاقویی را از زیر لباسش بیرون کشید و مرا به دیوار چسباند. با تهدید چاقویی که آن را روی پهلویم فشار میداد، دارو ندارم را گرفت و در تاریکی شب و در داخل فضای سبز نزدیک میدان فرار کرد.
هیچ ردپایی از دزد چاقوکش در دست نبود تا اینکه روز 14 تیرماه سال جاری مأموران در طرح دستگیری مالخران به مردی برخوردند که گوشی سرقتی جوان مسافر را خریده بود.
این مرد ادعا کرد گوشی را از دوستش به ارزش 50 هزار تومان خریده و نمیدانسته که دزدی است. خیلی زود «وحید» 31 ساله شناسایی شد و کارآگاهان پیبردند وی از مجرمان قدیمی بوده است که در یک درگیری مرگبار نیز شرکت داشته که روز 30 بهمنماه سال 79 دستگیر شده و با گذشت 11 سال با رضایت خانواده قربانی در سال 90 از زندان آزاد شده است و مرد مالباخته نیز تأکید کرد دزد چاقوکش همان مرد خطرناک است.
با انجام تحقیقات پلیسی، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که وحید با آزادی از زندان، وارد چرخه خرید و فروش مواد مخدر شده و خود نیز اعتیاد شدیدی به شیشه و هروئین دارد.
پاتوق این مرد خطرناک در نزدیکی میدان فتح و در یکی از فضاهای سبز شناسایی شد و سرانجام وی روز 17 تیرماه به دام افتاد.
وحید خونسردانه زورگیریهای سریالی را پذیرفت و به کارآگاهان گفت: «گوشیهای تلفن همراه مدل بالا را زیر قیمت می فروختم تا هزینه خرید شیشه و هروئینام را تأمین کنم.»
وی در ادامه اعترافهای خود به زورگیری با استفاده از یک موتور سفید رنگ اعتراف کرد و در خصوص شیوه و شگرد بیشتر سرقتهایش نیز گفت: «بیشتر سرقتها را به صورت پرسهزنی در مکانهای خلوت انجام میدادم؛ به بهانه گرفتن تماس ضروری از طعمههای همسن و سال خود درخواست گوشی تلفن همراه میکردم و با نزدیک شدن به آنها با استفاده از چاقو، گوشیهای تلفن همراه و دیگر اموال با ارزش همراه آنها را سرقت میکردم.»
بنا بر این گزارشبا توجه به گستردگی سرقتهای خشن این جوان تکرو بازپرس پرونده خواستار انتشار تصویر وی شد تا کسانی که در دام وی افتادهاند با شماره 51055636 و 51055505 تماس بگیرند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#514
Posted: 5 Aug 2014 11:13
هواخواهی خونین دختر دانشجو از مادر
دختر دانشجو وقتی دید مادرش زیر دست و پای پدر خشمگین ناله میکند به هواخواهی خونینی دست زد.
پدر افیونی وقتی بیجان روی زمین افتاد دنیا در برابر دیدگان دختر جوان تیره و تار شد.
این دختر هنگامی که با نالههای مادرش روبه رو شد از شدت ناراحتی بهسوی آشپزخانه رفت و با برداشتن چاقو به پذیرایی خانه برگشت و پدرش را به قتل رساند.
ساعت 10 صبح پنجم مردادماه سال جاری درگیری خونین اعضای خانوادهای به پلیس 110 زنجان گزارش شد و دقایقی بعد تیمی از کلانتری برای بررسیهای تخصصی وارد عمل شدند.
تحقیقات ابتدایی مأموران نشان میداد مرد 47 ساله ای به نام «ایرج» به خاطر چاقو خوردگی از ناحیه پشت قفسه سینه بشدت زخمی شده و در آستانه مرگ قرار دارد.
با انتقال پدر خانواده به بیمارستان، تجسسهای مأموران دایره جنایی پلیس آگاهی آغاز شد و آنان دریافتند دختر خانواده، پدرش را به قتل رسانده است. یکی از همسایه ها که با پلیس تماس گرفته بود به مأموران گفت: ایرج اعتیاد شدید به مواد مخدر دارد و به همین خاطر اختلافهای زیادی بین وی و خانواده اش وجود داشت و این مرد همیشه آنان را کتک میزد تا اینکه صبح آن روز همانندگذشته سر و صدایشان بلند شد و دقایقی بعد همسرش بیرون دوید و از همسایه ها کمک خواست.
وقتی به داخل خانه رفتیم با بدن غرق در خون پدر خانواده روبه رو شدیم و ماجرا را با پلیس در میان گذاشتیم.
با این ادعاها کارآگاهان دختر خانواده را که دانشجوی رشته مدیریت بازرگانی است تحت بازجویی گرفتند و این در حالی بود که ایرج روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده بود.
«الناز» 19 ساله که از به قتل رساندن پدرش بسیار ناراحت بود به پلیس گفت: پدرم چندین سال به موادمخدر اعتیاد شدیدی داشت و رفتارهایش من و مادرم را آزار میداد، وی پس از مصرف مواد یا هنگامی که خمار بود من و مادرم را به باد کتک میگرفت و بدین ترتیب زندگیمان را به جهنم تبدیل کرده بود.
وی در تشریح جزئیات این جنایت گفت: امروز پدرم به بهانه های مختلف به مادرم ناسزا میگفت و هنگامی که درگیری لفظی اش با مادرم زیاد شد، وی را کتک زد.
من که با دیدن این صحنه ها بسیار ناراحت شده بودم، قصد نجات مادرم را داشتم ولی پدرم اجازه این کار را به من نمیداد، کنار ایستاده بودم و شاهد کتک خوردن مادر بیگناهم بودم. وقتی ناله هایش را میشنیدم و از من کمک میخواست، نمیدانستم چه کار کنم.
بلافاصله به آشپزخانه رفتم و چاقویی از داخل کابینت برداشتم و برگشتم. قصد داشتم با چاقو پدرم را بترسانم که وی اهمیتی نداد و هنگامی که دیدم نمیتوانم کاری برای مادرم انجام بدهم، با چاقو ضربهای به پشت پدرم زدم.
الناز گفت: در کمال ناباوری دیدم پدرم غرق در خون روی زمین افتاد و چشمانش را بست، خیلی ترسیده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. میخواستم خودکشی کنم که همسایه ها اجازه این کار را به من ندادند.
سرهنگ کارآگاه «جعفر رحمتی» رئیس پلیس استان زنجان در این باره به شوک گفت: با اعتراف دختر جوان به قتل پدرش و بازسازی صحنه جنایت، پرونده برای رسیدگی نهایی در اختیار بازپرس جنایی قرار گرفت و با دستور قرار بازداشت موقت، وی روانه زندان شده است. سرهنگ رحمتی در ادامه افزود: متأسفانه در قتلهای خانوادگی چاقو و آلات قتاله به راحتی در اختیار قاتل قرار میگیرد و در این پرونده نیز عامل اصلی جنایت با برداشتن چاقو از آشپزخانه دست به این قتل زده است.
رئیس پلیس آگاهی استان زنجان گفت: در اینگونه قتلها به خاطر خشونت و عصبانیت یکی از طرفین درگیری پس از دسترسی آسان به چاقو و... خواسته یا ناخواسته دست به جنایت میزند که متأسفانه این دختر دانشجو نیز به خاطر عصبانیت پدرش را به قتل رساند.
وی در پایان توصیه کرد: در صورت درگیری یا اختلاف در خانه یا اماکن دیگر بر خشم و عصبانیت خود غلبه کنید زیرا امکان اتفاقهای جبران ناپذیری وجود دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#515
Posted: 5 Aug 2014 11:15
رازگشایی از جنایت خاموش در باغ پدری
بزم مستانه در باغ پدری پایان خونینی داشت و سناریوی قتل یک دوست کلید خورد.
غروب سهشنبه گذشته بود که جوان 24 سالهای به نام «ابوالفضل» اهل شهر خلیل آباد خراسان رضوی به باغ پدرش رفت و مقداری مشروب الکلی مصرف کرد. او و دو تن از دوستانش به نامهای علی و وحید به روستای کلاته دهقان در اطراف خلیلآباد رفتند. نیم ساعت بعد یکی از دوستانش به نام «رضا» با 4 جوان دیگر به آنها ملحق شدند.
آنها داخل مزرعه نشسته بودند و شوخی میکردند که گوشی تلفن همراه رضا زنگ خورد. در این لحظه، رضا مشغول صحبت با تلفن همراهش بود اما دوستانش سر و صدا میکردند. او با عصبانیت از آنها خواست آرام بگیرند. ابوالفضل نیز که از حالت عادی خارج شده بود دربرابر این رفتار رضا از کوره در رفت و گفت:«چرا به ما گیر میدی، برو گمشو آن طرف و با گوشی ات صحبت کن.» رضا با شنیدن این حرف گوشی را قطع کرد و به سمت ابوالفضل حمله ور شد و یک سیلی به گوش او زد. در پی این درگیری، ابوالفضل از علی و وحید خواست محل را ترک کنند. سه جوان به منطقهای معروف به چشمه «کوشه» رفتند و ساعت 10 شب بود که رضا به دنبال برادرزادهاش «احسان» رفته و این دو جوان دوباره به سراغ ابوالفضل و دوستانش رفتند. رویارویی ابوالفضل و رضا باعث درگیری دوباره آنها شد که رضا با چوب ضربهای به کمر ابوالفضل زد. در این لحظه ابوالفضل که کنترلی بر اعصاب و رفتار خود نداشت با چاقو به سوی احسان برادرزاده رضا حملهور شد و او را غرق درخون زخمی کرد.
او با دیدن این صحنه، وحشت زده سوئیچ پیکان وانت خود را به رضا داد تا احسان را به مرکز درمانی برساند.
پیکر نیمه جان احسان بلافاصله به مرکز درمانی شهر خلیلآباد انتقال یافت اما تلاش پزشکان برای نجات او مؤثر واقع نشد و به علتخونریزی شدید ناشی از اصابت شش ضربه چاقو به ناحیه قفسه سینه و دو ضربه به کشاله رانهای هر دو پا و خونریزی زیاد جان خود را از دست داد. با اعلام مرگ این جوان، مأموران پلیس به دستور «دشتبان» دادستان خلیلآباد تحقیقات خود را در این باره آغاز کردند.
سرهنگ نبیالله رحمانی،رئیس پلیس خلیل آباد با اعلام این خبر به روزنامه ایران گفت: در پی گزارش مرگ پسر جوان، تیمهای مبارزه با جرایم جنایی خلیل آباد تحقیقات خود را آغاز کرده و با پیگیریهای به عمل آمده، ابوالفضل در یکی از باغهای خارج از شهر و همچنین 4 تن دیگر از شرکتکنندگان در نزاع دستگیر شدند. وی گفت: پیگیریهای تخصصی پرونده از ساعت 21 نهم مردادماه تا ساعت 4 بامداد دهم مردادماه انجام شد. سرهنگ نبیالله رحمانی با اشاره به این مطلب که تحقیقات درباره این پرونده با توجه به اعترافات مظنون به قتل ادامه دارد، گفت: خانوادهها مسئولیت سنگینی در تربیت صحیح فرزندان خود دارند تا ضمن آگاهی بخشی به فرزندان در مورد مخاطرات رفتارهای اشتباه وآسیب زا، در مورد انتخاب دوست و همنشین نیز مهارتهای اساسی زندگی را به جوانان آموزش دهند تا از وقوع چنین وقایع تأسفبار و غیر قابل جبرانی پیشگیری شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#516
Posted: 5 Aug 2014 11:17
بدترین نوع چربی صنعتی در ماست و شیر ایران
وزیر بهداشت ایران از وجود روغن پالم، بیش از حد مجاز، در روغنهای خوراکی و لبنیات مصرفی در ایران خبر داد و افزود که کارخانههای لبنی ایران «به جای چربی طبیعی از بدترین نوع چربی صنعتی استفاده کردهاند.»
به گزارش خبرگزاری فارس، حسن قاضیزاده هاشمی این مطلب را روز دوشنبه ۱۳ مرداد در حاشیه افتتاحیه تدوین سند راهکارهای اجرایی سیاستهای کلی نظام سلامت اظهار داشت.
روغن پالم (روغن نخل) دارای درصد بالایی از چربی اشباع است که میتواند احتمال بروز بیماریهای قلبی و عروقی را بهشدت افزایش دهد.
وزیر بهداشت روز دوشنبه در ادامه گفت: «این روغن به دلیل کیفیتی که دارد برای سلامتی مضر است و تخلفات موجود در لبنیات به بازار آمده نشان میدهد که به جای چربی طبیعی از بدترین نوع چربی صنعتی استفاده کردهاند.»
حسن قاضیزاده هاشمی در پاسخ به تکذیب صنایع لبنی در استفاده از روغن پالم گفت: «گزارشهای ما موجود است اگر لزوم داشته باشد آن را رسانهای میکنیم، ما مجوز ورود این محصولات را نمیدهیم بلکه وزارت صنعت و جهاد کشاورزی متولی واردات آن هستند.»
وی با ذکر اینکه «وزارت بهداشت به هیچ کارخانه لبنی مجوز استفاده از روغن پالم نداده، اما روغن پالم به دلیل سودآوری بالا در لبنیات استفاده میشود و این تخلفات بسیار بارز است» افزود: «مصرفکنندگان روغن پالم در شیر و ماست را به مردم معرفی میکنیم.»
روز یکشنبه ۱۲ مرداد «یک منبع آگاه» در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: «سازمان استاندارد باید هرچه سریعتر درج عبارت 'تولید شده با روغن پالم' را روی برچسب محصولات غذایی اجباری کند.»
این کارشناس صنایع غذایی با ذکر اینکه « آمار مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلب و عروق طبق آمار وزارت بهداشت بالا است» تأکید کرد که «روغن پالم دارای اسید چرب اشباع و سنگین است و به ویژه برای افراد دارای کلسترول و سنین بالا مناسب نیست.»
وی با بیان اینکه «در ایران استفاده از روغن پالم در تولید محصولات لبنی و سایر مواد غذایی ممنوع نیست و استاندارد موجود نیز در این زمینه سکوت کردهاست»، اظهار کرد: «در دنیا اگر در تولید محصولی از روغن پالم استفاده میشود، تولیدکننده باید حتما با تیتر خوانا و درشت این موضوع را روی بر چسب محصول خود اعلام کند.»
وزیر بهداشت: قرار است مصرف روغن پالم کاهش یابد
وزیر بهداشت ایران روز دوشنبه در ادامه سخنانش در رابطه با وجود روغن پالم بیش از حد مجاز در روغنهای خوراکی و لبنیات، گفت: «روغن پالم روغنی است که سالهای سال است که از کشور مالزی میآید و به دلیل قیمت ارزان و سودآوری بالا بیشتر از گذشته وارد شدهاست.»
هاشمی تصریح کرد: «این موضوع در شورای عالی سلامت غذا بحث شده و قرار است مصرف آن کاهش یابد، این در حالی است که هماکنون ۵۰ درصد روغنهای وارداتی پالم است که قرار است در مرحله اول به ۳۰ درصد و سپس به ۱۵ درصد برسد.»
حسن قاضیزاده هاشمی ادامه داد: «از لبنیات موجود در بازار نمونهگیری میشود تا شرکتهای متخلف شناسایی شوند، به عنوان مثال در ماست با چربی ۱۲ درصد روغن پالم وجود دارد به همین دلیل نظارتها را افزایش میدهیم چرا که حق سایر شرکتهاست که اسامی متخلفان را اعلام کنیم تا هم آنها متهم نشوند و هم مردم بتوانند از محصول سالم خریداری کنند؛ با شرکتهای متخلف طبق قانون برخورد خواهد شد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#517
Posted: 5 Aug 2014 11:18
قصاص، فرجام قتل برادرزن سابق
شرق: دیوانعالی کشور حکم قصاص مردی را که در پی جدایی از همسرش، برادر او را به قتل رسانده بود، تایید کرد. به گزارش خبرنگار ما، ماموران پلیس شهرری، فروردین دوسال قبل در جریان درگیری منجر به مرگ قرار گرفتند و بلافاصله به محل اعزام شدند. تحقیقات اولیه نشان داد متهم مردی به نام گودرز است که با حمله به برادر همسرش به نام مهدی او را به قتل رسانده است.
به این ترتیب گودرز بازداشت شد و جسد مهدی نیز به پزشکیقانونی انتقال یافت. متهم در همان مراحل اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: «سالها با همسرم میترا زندگی کرده بودم. همیشه با هم اختلاف داشتیم با اینکه بچه داشتیم اما همسرم مرتب با من دعوا میکرد و حاضر نبود جلو دخالتهای خانوادهاش را بگیرد تا اینکه دوسال قبل مرا ترک کرد و به خانه پدرش رفت. خانوادهاش از او حمایت میکردند. آنها میگفتند نباید دیگر به خانه شوهرت برگردی. او بچهها را هم با خودش برده بود. بعد از دوسال پیگیری موفق شد طلاق بگیرد. وقتی رای صادر شد، به همسرم گفتم برگرد اما جوابم را نداد. تصمیم گرفتم با پدرش صحبت کنم، وقتی به مغازه او رفتم با مهدی درگیر شدم و او را با واردآوردن ضربه چاقو به قتل رساندم. قصدم کشتن او نبود میخواستم بداند آدم قدرتمندی هستم و همسرم را برمیگردانم.» کیفرخواست علیه متهم با توجه به اعترافات او، گفته شاهدان پرونده و نظریه پزشکیقانونی مبنی بر اینکه مرگ مهدی بر اثر خونریزی شدید ناشی از جراحت عمیق بوده است صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان درخواست صدور مجازات برای متهم کرد پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و تقاضای قصاص را مطرح کردند. خواهر مقتول درباره آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: «من و گودرز مدتها با هم اختلاف داشتیم. او به مواد مخدر اعتیاد داشت و نمیتوانست ترک کند به همین خاطر تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم. دوسال تلاش کردم تا اینکه حکم طلاق صادر شد. روزی که دادگاه حکم را صادر کرد شوهرم با من تماس گرفت بارها به او گفتم حاضر نیستم برگردم اما اصرار میکرد. آن روز جواب تلفنش را ندادم. او با خواهرم تماس گرفت. خواهرم گفته بود بازگشت من غیرممکن است، بعد از آن نمیدانم چه شد که سراغ برادرم رفت و او را به قتل رساند.» در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام را قبول کرد و گفت: «خانواده همسرم در زندگی ما دخالت میکردند. همسرم هم بهانه کرد و تصمیم گرفت از من جدا شود. من بهخاطر همسرم مواد را ترک کردم و حتی مدارکی دارم که نشان میدهد به مرکز ترک اعتیاد رفتهام و پاک شدهام. باز زنم برنگشت. روزی که حکم طلاق صادر شد با زنم تماس گرفتم جوابم را نداد، با خواهرزنم تماس گرفتم گفت خواهرش مرا نمیخواهد و دیگر مرا آدم حساب نمیکند. دو فرزند من پیش همسر سابقم بودند. به مغازه رفتم تا با پدرزنم صحبت کنم شاید او بتواند کاری کند او نبود، مهدی در مغازه بود. با مهدی صحبت کردم. او هم گفت همکاری نمیکند و خواهرش حاضر نیست برگردد. خیلی ناراحت بودم چاقویی از جیبم درآوردم و گفتم من را بزن و خلاصم کن. گفت من آدمکش نیستم و کسی را نمیزنم گفتم اگر تو نزنی من میزنمت بعد به سمتش حمله کردم فقط میخواستم بترسانمش تا به حرفم گوش کند، با خواهرش تماس بگیرد و او را راضی کند. قصدم این نبود که او را بکشم و بسیار از کارم پشیمان هستم.» هیات قضات بعد از پایان جلسه محاکمه با توجه به درخواست اولیایدم حکم بر قصاص متهم صادر کردند. این رای مورد اعتراض متهم و وکیلش قرار گرفت. وکیل متهم با این استدلال که موکلش به افسردگی مبتلا بوده درخواست تجدیدنظر کرد اما قضات دیوانعالی از آنجایی که پزشکیقانونی اعلام کرده بود متهم زمان ارتکاب جرم مشکل روانی نداشته و کاملا سالم بوده درخواست متهم را رد و حکم قصاص را تایید کردند. پرونده بعد از تایید حکم برای طیکردن مراحل قانونی بهمنظور اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. اگر متهم نتواند رضایت اولیایدم را جلب کند حکم اجرا خواهد شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#518
Posted: 6 Aug 2014 14:12
در جستوجوی دزدان کیف پر از طلا
پلیس در تعقیب دزدان موتورسواری است که پس از ضرب و شتم مرد طلاساز، کیف پر از طلای او به ارزش چندصد میلیون تومان را به سرقت بردهاند.
این سرقت اسفند سال گذشته رخ داد و در جریان آن 4جوان سارق با زیرنظر گرفتن مرد طلاساز کیفش را که حاوی چند کیلو طلا بود دزدیدند. مالباخته که پس از این ماجرا سراسیمه به کلانتری 112ابوسعید رفته بود در تشریح نحوه سرقت گفت: بعد از ظهر بود و برای خرید مقداری طلا و جواهرات دستدوم به بازار سبزهمیدان رفتم.
قصد داشتم طلاها را پس از خرید به شهرستان بفرستم تا آنها را آب کنند و جواهرات جدید بسازند. در طول مدتی که در بازار بودم و طلا میخریدم، آنها را طوری داخل کیف کهنه و قدیمی که همراهم بود میگذاشتم که به تصور خودم حتی اگر کیف را کنار خیابان میگذاشتم، بهخاطر کهنگی آن کسی به کیف توجه نمیکرد غافل از اینکه در همه این مدت فردی مراقبم بود و همه حرکاتم را زیرنظر داشت.
مالباخته ادامه داد: من که تصور میکردم همه نکات ایمنی را رعایت کردهام، پس از خرید به خیابان رفتم و منتظر اتوبوس ماندم. در همین هنگام 4سرنشین 2 دستگاه موتورسیکلت به من حمله کردند و شروع به کتک زدن من کردند. آنها سپس کیف دستی حاوی چندین کیلو طلا و جواهراتم را به ارزش چند صد میلیون تومان دزدیدند و فرار کردند.
با شکایت این مرد، تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری سارقان شروع شد. کارآگاهان با توجه به نوع سرقت اطمینان یافتند که دزدان از قبل مرد طلافروش را زیرنظر داشته و از وجود طلا در داخل کیفش خبر داشتهاند. این یعنی زمانی که وی در بازار سرگرم خرید طلا بوده، یکی از اعضای باند(زاغزن باند) او را تعقیب میکرده است.
بنابراین مأموران راهی بازار شدند و به بررسی فیلمهای ضبط شده در دوربین مداربسته مغازههایی پرداختند که شاکی از آنجا خرید کرده بود. در این میان آنها موفق به شناسایی چهره فردی شدند که در همه ساعاتی که مالباخته در بازار بود، او را سایه به سایه تعقیب میکرد و زیرنظر داشت.
سرهنگ محمد اشراقی، معاون مبارزه با سرقتهای خاص پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: این تصویر در اختیار تیم تحقیق قرار گرفت و بررسیها برای شناسایی سارق ادامه یافت اما در این مرحله سرنخی از او بهدست نیامد. وی ادامه داد: بررسیها برای دستگیری زاغزن باند در حالی ادامه دارد که قاضی پرونده با صدور مجوز انتشار عکس وی در روزنامهها از کسانی که او را میشناسند و از مخفیگاهش خبر دارند خواسته است اطلاعات خود را از طریق شماره تماسهای 51055518، 51055616و 51055617در اختیار کارآگاهان اداره هجدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دهند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#519
Posted: 6 Aug 2014 14:16
دستگیری باند قاچاق اعضای بدن انسان در ایران
وزارت اطلاعات ایران، دیروز سهشنبه ۱۴ مردادماه در بیانیهای از شناسایی و بازداشت اعضای یک باند قاچاق اعضای بدن انسان خبر داد.
به گزارش سایت وزارت اطلاعات در این بیانیه آمده است: "یکی از باندهای اصلی قاچاق اعضای بدن انسان شناسایی و با همکاری دستگاه محترم قضایی هفت نفر عناصر این باند دستگیر شدند."
"بر اساس اعترافات متهمین ، اعضای این باند با جعل اسناد هویتی اقدام به فریب مسئولین مراکز مربوطه نموده و از این طریق به اهداف و مطامع غیر قانونی خود دست می یافتند."
در بخشی از این بیانیه با اشاره به اهمیت پیوند کلیه در ایران آمده است:
"با توجه به عضویت جمهوری اسلامی ایران در کنوانسیون های بین المللی و تصریح قوانین جاری کشور در خصوص پیوند اعضای بدن انسان ، خاصه پیوند کلیه مبنی بر لزوم یکسان بودن تابعیت دهنده و گیرنده کلیه ، یقینا جامعه ی خدوم و متعهد پزشکی کشور با طرد معدود عناصر سودجو اجازه نخواهند داد به منزلت و جایگاه مقدس حرفه پزشکی ، خدشه ای وارد شود."
شهلا میرگلوی بیات، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، در هفتم مردادماه با انتقاد از پیوند کلیه ایرانیها به افراد خارجی به بهانه توریسم درمانی، گفت: "برخی از سودجویان، پیوند کلیه را برای اتباع خارجی انجام میدهند و به بهانه توریسم درمانی کلیه را از ایران دریافت میکنند."
خانم میرگلوی بیات با تاکید بر اینکه نباید از قانون پیوند کلیه به اتباع خارجی هموطن سو استفاده کرد، عنوان کرد: "اگر این پیوند بر اتباع خارجی هموطن صورت گیرد ایرادی بر آن وارد نیست زیرا این افراد در ایران بوده و بعد از پیوند کلیه نیز در این کشور زندگی میکنند، اما این اقدام برای افراد خارجی که به بهانه توریسم درمانی وارد کشور میشوند خلاف قانون است."
همچنین مصطفی قاسمی، رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی در اواخر تیرماه با انتقاد از فروش کلیه ایرانیان به بیماران غیر ایرانی اعلام کرده بود: "این بیماران با جعل مدارک هویتی (کارت ملی، شناسنامه) به ایران میآیند و پزشکان بدون بررسی مدارک با دریافت دستمزدهای میلیونی کلیه ایرانی را به آنها پیوند می زنند."
به گفته رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی، مسئله اهدا کلیه ایرانیان به غیر ایرانیان از جند سال پیش وجود داشته و به همین دلیل وزارت بهداشت بخشنامه ممنوعیت اهدا کلیه ایرانیان به غیر ایرانیان را به اجرا درآورد.
آقای قاسمی گفته بود که متقاضیان پیوند کلیه از کشورهای حاشیه خلیج فارس، آذربایجان، افغانستان و هند و دیگر کشورهای همسایه به ایران میآیند.
این در حالی است که کتایون نجفی زاده، رئیس اداره پیوند بیماریهای خاص وزارت بهداشت،در پی رسانهای شدن این موضوع با انتقاد از طرح این مسئله توسط انجمن حمایت از بیماران کلیوی گفته بود: "شعبه انجمن حمایت از بیماران کلیوی در یکی از شهرستانها، مجوز پیوند از دهنده ایرانی را به این دو بیمار{ دو بیمار عربستانی که یکی از آنها پس از انجام پیوند فوت کرد} داده است. البته به محض مشخص شدن این جریان، وزارت اطلاعات وارد عمل شده و اکنون کل گروه دلالی این موضوع دستگیر شدهاند. حال کجای این قضیه مشکل دارد که لازم به این همه شلوغ کاری انجمن مربوطه بوده، نمیدانم؟"
سجاد رضوی، رئیس اداره نظارت بر درمان وزارت بهداشت و درمان هم در فروردین سال جاری گفته بود: "اخیرا در برخی بیمارستانها تخلفاتی مشاهده شد که برخورد جدی از سوی وزارت بهداشت و درمان صورت گرفت و حتی منجر به تعطیلی برخی از آنها نیز شد. این مساله مربوط به وضعیت سلامت اخلاقی کشور است و حیثیت و سلامت افراد جامعه را هیچگاه به خطر نخواهیم انداخت."
ایران یکی از معدود کشورهای جهان که خرید و فروش عضو پیوندی در آن قانونی است.
این راهکار ایران برای حل مشکل کمبود عضو پیوندی، که به "مدل ایران" معروف است، مخالفان و موافقان خود را در دنیا دارد و بحث درباره اینکه آیا باید از این مدل باید اقتباس کرد یا نه، همچنان مطرح است.
ایران با ممنوع کردن پیوند عضو به غیر ایرانی سعی کرده مانع از این شود "بازار" کلیه در این کشور، به بازار سیاه بینالمللی عضو پیوندی متصل شود.
از طرف دیگر، قانونی کردن این مدل، برای غلبه بر مشکل کمبود عضو پیوندی بوده است و پیوند عضو به غیر ایرانی منطقی را که در پس تصویب ابن قانون وجود دارد ضعیف می کند.
با این حال خلا و ضعفهای قانونی و اجرایی در مجاز شمردن پیوند اعضا در ایران وجود دارد و اخبار و هشدارهایی از این دست در واقع بر همین جنبه آن انگشت میگذارند.
دکتر مهبد ابراهیمی، بیبیسی
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#520
Posted: 7 Aug 2014 09:52
کیش و مات دزدان نقابدار از سوی دختر تیزهوش
پسری تبهکار که نقشه سرقت مسلحانه از خانه اعیانی دخترعمویش را طراحی کرده بود با تیزهوشی طعمهاش کیش و مات شد.
این دختر با وجود نقابدار بودن دزدان، شلوار مارکدار رئیس آنان را شناسایی کرد.
روز 24 خردادماه سال جاری وقتی به آپارتمان اعیانی در شمال شهر دستبرد مسلحانهای زده شد مأموران کلانتری 101 تجریش به خیابان دربندی اعزام شدند و پی بردند دو مرد نقابداربا نفوذ به آپارتمان زنی در طبقه دوم یک برج اقدام به سرقت پول، طلا، سنگهای قیمتی برلیان و مروارید، تجهیزات فیلمبرداری و عکسبرداری به ارزش 300 میلیون تومان و تعداد زیادی اسناد و اوراق ملکی کرده و گریختهاند. ماجرای این سرقت سازمان یافته با دستور بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 34 تهران در اختیار اداره یکم پلیس آگاهی قرار گرفت. زن صاحبخانه که هنوز وحشت زده بود به کارآگاهان گفت: ساعت دو بعدازظهر با مادرم استراحت میکردیم که زنگ آپارتمان به صدا درآمد، به تصور اینکه همسایه طبقه پایین کاری دارد در آپارتمان را باز کردم که ناگهان دو مرد نقابدار، در حالی که تپانچهای داشتند وارد خانه شده و من و مادرم را با تهدید به داخل یکی از اتاقها برده و زندانیمان کردند. یکی از آنان بالای سر من و مادرم ایستاد و دیگری گاوصندوق را خالی کرد. این زن ادعا کرد دزدان حتماً آشنا بودهاند و گفت: یکی از دزدان نقابدار که وارد خانه شده بود، بدون آنکه هیچگونه صحبتی با من و مادرم داشته باشد دقیقاً به محل نگهداری طلا و جواهرات در داخل گاوصندوق رفت. وی با وجود اینکه صورتش را بهطور کامل پوشانده و هیچ صحبتی نیز با ما نداشت، اما شلوار مارکدار خاصی را پوشیده بود که شباهت بسیار زیادی با شلوار پسرعمویم داشت، به همین علت فکر میکنم که ایندزد همان پسرعمویم است که چندی پیش او را به صورت کاملاً اتفاقی و با همان شلوار دیده بودم. در حالی که همه تجسسها روی پسر عموی 28 ساله بهنام ارسلان متمرکز شده بود کارآگاهان با بررسی دوربینهای مداربسته ساختمان، تصویر ارسلان را دیدند. این تصاویر که از پارکینگ مجتمع گرفته شده بود نشان داد زمان کوتاهی که همسایه طبقه پایین این زن اقدام به باز کردن در پارکینگ با استفاده از ریموت کرده و با خودرو از پارکینگ خارج شده، ارسلان و جوان دیگری از طریق در پارکینگ وارد مجتمع شده و با توجه به اطلاعات دقیقی که وی از خانه این زن و نگهداری اموال و پول داخل گاوصندوق داشته اقدام به سرقت کرده است. کارآگاهان خانه ارسلان در شهر جدید پردیس را ردیابی کردند و در حالی که ارسلان چند ماه پیش از سرقت اقدام به جابهجایی خانه خود کرده بود، سرانجام کارآگاهان با اقدامهای پلیسی موفق به شناسایی آخرین مخفیگاه وی در شهر جدید پردیس شده و روز 31 تیرماه وی را دستگیر کردند، و در آنجا همان شلوار مارکدار را بهدست آوردند.
ارسلان که چارهای جز اعتراف نداشت بهطرحریزی سرقت از حدود شش ماه پیش اعتراف کرد و انگیزه خود را از سرقت «اختلاف مالی با دختر عمو بر سر املاک وارثیه» دانست که همه اسناد و مدارک ملکی را آتش زده است. در ادامه تحقیقات و با شناسایی دو همدست دیگر ارسلان که «بهروز» 25 ساله و «سینا» 23 ساله هستند هر دو در عملیاتهای جداگانه در شهر جدید پردیس و دهکده المپیک به دام افتادند. بهروز و سینا نیز با اعتراف به این سرقت ادعا کردند که یک هفته پیش از سرقت و با پیشنهاد ارسلان برای این سرقت آماده شدهاند، آنها همچنین اعتراف کردند که تجهیزات بسیار گرانقیمت فیلمبرداری و عکسبرداری دختر جوان را به ارزش 15 میلیون تومان فروختهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟