انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 53 از 77:  « پیشین  1  ...  52  53  54  ...  76  77  پسین »

Non-political News | اخبار روز (غير سياسى)


مرد

 
هواخواهی از یک زن دردسرساز شد

فرهیختگان: مجرم پیشینه‌دار که در هواخواهی از یک زن دست به جنایت زده بود، دیروز در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
رسیدگی به این ماجرا از بیست‌وششم بهمن 91 به دنبال کشته شدن یک مرد 50 ساله به نام «محمد» در خیابان شوش شرقی در دستور کار افسران کلانتری 116 مولوی قرار گرفت. شواهد نشان می‌داد این مرد پس از درگیری با یک دختر جوان مورد حمله دو پسر قرار گرفته و با شلیک گلوله از پا درآمده است.جنازه با هماهنگی قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد و ردیابی عاملان جنایت در دستور کار پلیس قرار گرفت.
در این بین همسر قربانی به ماموران گفت: خواهرم مریم از مدت‌ها پیش معتاد بود. وقتی شوهرم از این موضوع خبر‌دار شد قول داد تا به خواهرم کمک کند. او می‌گفت اگر مریم برای مدتی در کمپ ترک اعتیاد بستری شود، مواد را برای همیشه کنار می‌گذارد.
این زن ادامه داد: امروز وقتی محمد به مریم گفت قصد دارد او را به کمپ ببرد خواهرم داد و بیداد راه انداخت.با این حال محمد خواهرم را به زور سوار ماشین کرد و با خود برد.نیم ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که با من تماس گرفتند و گفتند شوهرم درخیابان کشته شده است.
تلاش برای ردیابی عاملان جنایت آغاز شده بود که مریم لب به اعتراف گشود و پسر مورد علاقه‌اش «احمد» و دوست او به نام «بهشاد» را عامل جنایت معرفی کرد. چهار روز از این ماجرا گذشته بود که دو پسر جوان بازداشت شدند.
احمد گفت: مدتی بود که با مریم دوست بودم.ما هر دو به مواد مخدر اعتیاد داشتیم و مریم بیشتر اوقات برای گرفتن مواد پیش من می‌آمد.آن روز مریم به من زنگ زد و گفت شوهرخواهرش می‌خواهد او را به زور به کمپ ترک اعتیاد ببرد. او از من کمک خواست. من هم با دوستم بهشاد به سمت خیابان شوش رفتیم. وقتی دیدم محمد در خیابان با مریم گلاویز شده و می‌خواهد او را به زور سوار ماشینش کند و به کمپ ببرد با شمشیر یک ضربه به محمد زدم. بهشاد هم با اسلحه‌ای که همراه داشت تیری به سمت او شلیک کرد. به محض اینکه محمد روی زمین افتاد ما از ترس سوار موتور شدیم و فرار کردیم.
به دنبال اعترافات این مرد، بهشاد قتل را گردن گرفت و به بازسازی صحنه جرم پرداخت. به این ترتیب برای بهشاد به اتهام قتل و برای مریم و احمد به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در این میان اما احمد به خاطر تومور مغزی در زندان جان سپرد.
در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست قاضی «عزیزمحمدی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد سه دختر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای بهشاد حکم قصاص خواستند. آنها اما اعلام کردند از خاله‌شان هیچ شکایتی ندارند.
سپس همسر قربانی روبه‌روی پنج قاضی ایستاد و حرف‌های تازه‌ای مطرح کرد. این زن گفت: همسرم خواهرم را مدام کتک می‌زد و بارها او را آزار داده بود. خواهرم خواستگاران خوبی داشت اما شوهرم مانع خوشبختی او شد. تا اینکه محمد خواهرم را مجبور کرد تا با یکی از دوستان معتاد خودش ازدواج کند. خواهرم بعد از ازدواج به دام اعتیاد افتاد و طلاق گرفت. در این مدت شوهرم او را در انباری خانه‌مان زندانی کرده بود و شکنجه می‌کرد. من و خواهرم هم از ترس شوهرم جرات شکایت نداشتیم. شوهرم خودش هم معتاد بود و به بهانه‌های واهی خواهرم را کتک می‌زد. به همین خاطر من و فرزندانم از خواهرم هیچ شکایتی نداریم.
وقتی بهشاد که چندین پیشینه کیفری در پرونده‌اش دارد در جایگاه ویژه ایستاد به کشتن محمد اعتراف کرد و گفت: من و دوستم احمد مشغول مشروب خوردن بودیم که مریم با موبایل احمد تماس گرفت و کمک خواست. من و احمد هم که حال طبیعی نداشتیم به خیابان شوش رفتیم و با محمد درگیر شدیم. احمد با قمه به محمد زد و من هم که مست بودم یک تیر به او شلیک کردم اما من قصد کشتن محمد را نداشتم و فکر می‌کردم تیری که به او شلیک کرده‌ام به پایش برخورد کرده است.
سپس مریم در جایگاه ویژه ایستاد و منکر معاونت در قتل شد. این زن ادعای تازه‌ای مطرح کرد و گفت: من با احمد و بهشاد تماس نگرفتم. من رفته بودم از احمد مواد بگیرم که شوهر خواهرم مرا در خیابان دید و مرا به باد کتک گرفت. همان لحظه احمد و بهشاد هم با او درگیر شدند. این زن در حالی که سرش را پایین انداخته بود، ادامه داد: شوهر خواهرم معتاد بود و بارها تحت تاثیر مصرف شیشه من را آزار داده بود. او همیشه من را شکنجه می‌داد اما از ترسم هیچ وقت شکایت نکرده بودم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
رازگشایی قتل عام خانوادگی در اهواز : اعتراض مرگبار به ازدواج پنهان

اعتراض به ازدواج پنهانی و چادرنشینی زوج جوان انگیزه اصلی در قتل‌عام خانوادگی در اهواز شناخته شد.
در این جنایت، هشت عضو خانواده مورد حمله قرار گرفتند که دو کودک، پدر و خواهر مرد خشمگین از پای درآمدند.
عقربه‌ها ساعت هشت صبح چهارشنبه هشت مردادماه سال جاری را نشان می‌داد که ناگهان فریادهای جنون‌آمیز مردی در منطقه کوی صادقیه اهواز سکوت را درهم شکست و همسایه‌ها یکی پس‌از دیگری از خانه‌هایشان بیرون ریختند.
هیچ‌کس نمی‌خواست صحنه‌ای را که می‌بیند باور کند، در خانه همسایه قدیمی قتل‌عام هولناکی رخ داده بود.
مردی با چاقو به همه اعضای خانواده‌اش که هشت زن، مرد و کودک بودند حمله کرده بود و پیکرهای خونین و نیمه‌جان آن‌ها به چشم می‌خورد.
خیلی زود ماجرای قتل‌عام خانوادگی به پلیس 110 مخابره شد و همزمان مرد خشمگین که «دانش» نام دارد وقتی خود را در محاصره همسایه‌ها دید اقدام به خودزنی کرد. تیم‌های پلیسی و امدادی در محل حاضر شدند و در تحقیقات نخست مشخص شد در این اقدام جنون‌آمیز، مرد جنایتکار دو کودک شش ماهه و سه ساله خود به همراه پدر 60 ساله و دختر 36 ساله‌اش را از پای درآورده است.
در نخستین اقدام آمبولانس‌های اورژانس سه زن و یک مرد دیگر که مادر، همسر و خواهر و داماد خانواده‌شان بود را به بیمارستان انتقال دادند.


رازگشایی از انگیزه جنایت

مأموران در گام نخست تحقیقات پی‌بردند پسر 32 ساله خانواده سال‌ها پیش قصد ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش را داشته اما به‌خاطر مخالفت‌های خانواده‌اش به‌همراه این دختر فراری شده و با وی ازدواج کرده است.
«دانش» با خریدن اقساطی یک نیسان وانت با تازه عروس از شهر خارج شده و زندگی پنهانی‌شان را در پشت نیسان آبی رنگ و زیر چادر آن شروع می‌کند و پس از مدتی زوج جوان صاحب دختری می‌شوند و زندگی‌شان زیر چادر نیسان را ادامه می‌دهند تا این‌که خودروی آن‌ها به‌خاطر نپرداختن اقساط از سوی پلیس توقیف می‌شود.
خانه چادری دانش‌ و خانواده‌اش به‌خط پایان می‌رسد و زوج جوان مجبور به بازگشت به اهواز شده و وقتی خانواده‌های دختر و پسر آن‌ها را می‌بینند به‌ناچار ازدواج آنان را می‌پذیرند اما مخالفت‌ها همچنان تنش‌زا بوده و این زن و شوهر و دو کودک آن‌ها را به‌ مخاطره می‌اندازد.
کارآگاهان دریافتند «دانش» در حالی که پسرش نیز متولد شده بود بدون ارتباط با اعضای خانواده‌شان به زندگی خود ادامه می‌دهد و همیشه بین خانواده‌ها و زوج جوان به‌خاطر فرار و زندگی پنهانی آن‌ها مخالفت و بحث وجود داشته است.


روز جنایت

«دانش» همراه خانواده‌اش تصمیم گرفت فردای روز عید فطر را در خانه خواهرش مهمان باشد اما هنوز لحظاتی از ورودشان نگذشته بود که خواهرش بار دیگر زخم‌های کهنه را باز کرد و به گلایه از چگونگی ازدواج برادرش پرداخت و همین جرقه کافی بود تا عصبانیت «دانش» به جنون آنی تبدیل شود.
«دانش» که از حالت‌عادی خارج شده بود با چاقویی که از آشپزخانه برداشته بود ابتدا دختر سه‌ساله‌اش را به قتل رساند سپس به سراغ پسر شش ماهه‌اش رفت. دو کودک غرق خون روی زمین افتادند و خواهر 36 ساله‌اش که به‌این صحنه دردناک نزدیک بود هدف چاقوهای «دانش» قرار گرفت.
مرد خشمگین که دیگر قابل کنترل نبود به سمت پدرش حمله کرد و وی را نیز با ضربات چاقو به کام مرگ کشاند.
همسر، مادر، خواهر دیگر و داماد «دانش» با جیغ و فریاد از مردم کمک می‌خواستند و از «دانش» می‌خواستند که کاری به آن‌ها نداشته باشد اما انگار او صدایی نمی‌شنید و آن‌ها را یکی پس از دیگری هدف ضربات چاقویش قرار داد و وقتی دید پلیس و همسایه‌ها در یک‌قدمی‌اش‌ هستند اقدام به خودزنی کرد. بنابر این گزارش زخمی‌های این قتل‌عام خانوادگی وضعیت سختی را تحمل می‌کنند و پزشکان نیز به‌خاطر شرایط سخت روحی و جسمی عامل این جنایت اجازه بازجویی از وی را نمی‌دهند و تحقیقات پلیسی ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
ربایش نافرجام دختر ده ساله‌

فرمانده انتظامی تبریز گفت: دختر 10 ساله که با غفلت والدینش در باغ فجر تبریز ربوده شده بود با هوشیاری شهروند تبریزی و تلاش پلیس نجات یافت.
به ایسنا، سرهنگ فرهنگ نوروزی در این باره اظهارکرد: به گزارش کلانتری 16 تبریز شخصی به همراه دختربچه حدود 10 ساله سراسیمه به ایستگاه پلیس مراجعه و اظهارکرد داخل پارک درحال صحبت با تلفن بوده که لحظه‌ای جیغ دختر بچه‌ای را شنیده که شدیدا در حال گریه و زاری سعی می‌کند از دست شخصی که بی‌رحمانه دست خود را به دهان وی گذاشته، فرار کند.
وی ادامه‌داد: این فرد اظهارکرد که نسبت به این وضعیت حساس و کنجکاو شده و از مرد ناشناس سوالاتی می‌کند که بلافاصله فرد مورد نظر دست و دهان دختر بچه را ول کرده و فرار می‌کند و پس از مراجعه این شهروند به مقر پلیس به همراه دختر بچه و اعلام گزارش مورد نظر، با تلاش پلیس، متهمی که در حال فرار بود، دستگیر می‌شود.
فرمانده انتظامی تبریز افزود: مظنون در بازجویی اعتراف کرد دختربچه، خواهر اوست اما در تحقیقات تکمیلی مشخص شد متهم هیچ‌گونه نسبتی با کودک ندارد و قصد آدم‌ربایی داشت.
نوروزی افزود: حین تنظیم گزارش والدین دختربچه اهل مهاباد سراسیمه به ایستگاه پلیس مراجعه و اظهار کردند ساعتی پیش داخل پارک فجر دختربچه آنها به نام مدیا گمشده که نزدیک سه ساعت است دنبالش بودیم که آقایی موتورسوار گفت دخترتان دست یک آقا هست دهانش را گرفته و می‌برد.
وی اظهار کرد: متهم در بازجویی اعتراف کرد که بچه را ربوده بودم.
نوروزی گفت: والدینی که فرزندان خردسال خود را به پارک‌ها و مراکز تفریحی می‌برند از فرزندان خود مواظبت کنند تا چنین مشکلاتی برای آنان بوجود نیاید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
محاکمه دوباره یک زوج به اتهام قتل پسری که جنازه‌اش پیدا نشد

فرهیختگان: زوجی که متهم هستند 11 سال پیش یک پسر مزاحم را کشته و جنازه‌اش را به آتش کشیده‌اند، دیروز برای دومین بار پای میز محاکمه ایستادند و منکر جنایت شدند.
این زوج پیشتر به قصاص نفس محکوم شده بودند، اما حکم به‌خاطر پیدا نشدن جنازه و برخی ایرادهای قضایی در دیوان عالی کشور تایید نشد.
رسیدگی به این پرونده از بیستم شهریور سال82 به دنبال حضور مردی در اداره پلیس «فشافویه» در دستور کار قرار گرفت. این مرد گفت: دیروز برادر 29 ساله‌ام «علی» از خانه‌مان خارج شد اما دیگر برنگشت.
پلیس در نخستین گام از تحقیق میدانی به بررسی پرینت موبایل «علی» پرداخت و دریافت این مرد پیش از ناپدیدشدنش با یک زن جوان به نام «زیبا» تماس گرفته بود. در شرایطی که فرضیه جنایت ناموسی قوت گرفته بود زیبا و شوهرش «مهدی» ردیابی و بازداشت شدند و ادعا کردند از سرگذشت علی بی‌خبرند.
این زن و شوهر اما در مرحله دیگری از بازجویی‌ها به کشتن علی و آتش زدن جنازه‌اش در بیابان‌های فشافویه اعتراف کردند.با این حال، جست‌و‌جوی پلیس برای پیدا کردن بقایای جنازه به نتیجه نرسید اما کیفرخواست صادر شد.
در نشست رسیدگی به این ماجرا که چهاردهم آبان 92 در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند و گفت: هرچند اثری از جنازه به دست نیامده است اما با توجه به مدرک‌های موجود برای مهدی 40 ساله و زیبا 35 ساله اشد مجازات می‌خواهم.
سپس زیبا در جایگاه ویژه ایستاد و منکر جنایت شد. این زن در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: امروز می‌خواهم حرف‌هایی بزنم که از ترس آبرویم هرگز به زبان نیاورده بودم. 15 سال پیش که دانشجو بودم در راه بازگشت به خانه سوار پیکان علی شدم.تصور می‌کردم راننده جوان، مسافرکش است اما او ناگهان به بیراهه رفت و من را آزار داد. از آن روز به بعد روزگارم سیاه شد. علی مدام تماس می‌گرفت و تهدیدم می‌کرد. می‌گفت اگر به خواسته‌های شیطانی‌اش گوش ندهم آبرویم را می‌برد.
او ادامه داد: چند سال بعد که مهدی به خواستگاری‌ام آمد با علی تماس گرفتم و به او التماس کردم دست از سرم بردارد. او هم قبول کرد اما دو ماه پس از آنکه به عقد مهدی درآمدم دوباره سر و کله علی پیدا شد. روز نوزدهم شهریور 92 علی به خانه‌ام آمد و شوهرم که سرزده به خانه برگشته بود با او درگیر شد. علی چاقو کشید و من برای دفاع از شوهرم با میله آهنی به بدن علی زدم. سپس شوهرم دست و پای علی را با طناب بست و او را داخل صندوق عقب پیکان انداخت. همان موقع من و شوهرم علی را به بیابان‌های فشافویه بردیم. علی زنده بود که شوهرم او را از صندوق عقب ماشین درآورد و داخل گودال انداخت. بلافاصله من و شوهرم سوار پیکان شدیم و فرار کردیم. باور کنید ما علی را نکشتیم.
این زن گفت: باور کنید تحت فشار روانی در اداره آگاهی، کشتن و سوزاندن علی را گردن گرفته بودیم.
نوبت دفاع به مهدی که رسید، گفت: من و زنم 10 سال از بهترین روزهای زندگی‌مان را در زندان گذرانده‌ایم و آنجا صاحب فرزند شده‌ایم. باور کنید ما قاتل نیستیم. شک ندارم علی زنده است و زندگی پنهانی دارد. علی می‌خواهد از من و زنم انتقام بگیرد و حتما پس از قصاص ما آفتابی خواهد شد.
در پایان آن نشست هیات قضایی وارد شور شد و این زوج را به قصاص محکوم کرد. این رای اما به‌خاطر برخی ایرادهای قضایی در دیوان عالی کشور نقض شد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگردانده شد.
در تازه‌ترین نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست قاضی اسلامی و با حضور چهار قاضی مستشار تشکیل شد، مادر علی در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به متهمان گفت: این زن و مرد پسرم را بی‌رحمانه کشتند و حالا با دروغگویی می‌خواهند از مجازات مرگ فرار کنند. من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و آنها باید اعدام شوند.
سپس مهدی پشت تریبون دفاع ایستاد و حرف‌های قبلی‌اش را تکرار کرد. این مرد گفت: وقتی از محل کار به خانه برگشتم با علی روبه رو شدم که چاقو به دست مقابل همسرم ایستاده بود. او به محض اینکه مرا دید به سمتم حمله کرد. من و همسرم با میله آهنی به علی زدیم و او را به بیابان‌های فشافویه بردیم و آنجا رها کردیم. در آن زمان علی زنده بود.
وقتی زیبا روبه‌روی پنج قاضی ایستاد، گفت: باور کنید من و شوهرم بی‌گناهیم. پسر سه ساله‌مان حالا بدون سرپرست مانده و ما بیش از 10سال است که در زندان هستیم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.


وقتی از حیات و ممات اطلاعی نیست نمی‌توان حکم قصاص داد

عبدالصمد خرمشاهی، وکیل پایه یک دادگستری در رابطه با این پرونده در گفت‌وگو با فرهیختگان گفت: نه در قانون قدیم و نه در قانون مجازات جدید قتل عمدی تعریف نشده و فقط به انواع قتل که شامل قتل عمد، شبه‌عمد و خطایی است اشاره شده است. از نظر کلی، فقهی و عرفی قتل به معنی ازهاق نفس (یعنی خارج کردن روح یک نفر از بدن به هر وسیله‌ای) است. اما آنچه مهم است این است که چنانچه فرض بر این باشد که یک نفر کشته شده، باید مرگ او ثابت شود و اگر از هیات و ممات فرد اطلاعی در دست نباشد، نمی‌توان به قصاص یک نفر حکم داد.
این وکیل دادگستری به یک پرونده قدیمی مشابه اشاره کرد و گفت: 11 سال پیش در محاکمه کیفری پرونده‌ای تحت رسیدگی قرار گرفت که یک نفر متهم به کشتن و سوزاندن جنازه یک مرد بود.
متهم که در اداره آگاهی به قتل اعتراف کرده بود اما با وجود ادعای بی‌گناهی در دادگاه، به قصاص محکوم شد و پس از پنج سال توانست با جلب رضایت اولیای دم از زندان آزاد شود. این مرد اما مدتی بعد از آزادی با مقتول که زنده بود در خیابان روبه‌رو شد و پس از درگیری با وی، او را کشت. این متهم در دادگاه گفت: مقتول در سال‌هایی که من به اتهام قتل در زندان بودم و ادعای بی‌گناهی داشتم خود را پنهان کرده بود تا از من انتقام بگیرد.
خرمشاهی ادامه داد: این مرد هرچند پس از محاکمه دوباره به قصاص محکوم شد و حکمش به اجرا درآمد، اما پس از این ماجرا پرونده‌های مشابه با حساسیت بیشتری در محاکم تحت رسیدگی قرار گرفت. در پرونده‌های مشابه اگر آثار، شواهد و مدارکی وجود داشته باشد که یک نفر به قتل رسیده است، چنانچه آثاری از وی باقی مانده باشد در این صورت می‌توان حکم قصاص صادر کرد، اما در غیر این صورت شرط احتیاط آن است که تحقیق درباره پرونده ادامه یابد و مادامی که جنازه یا اثری از آن به دست نیامده و آثاری از حیات و ممات فرد ناپدید شده وجود نداشته باشد، در این پرونده شک وجود دارد و لازم است پرونده مختومه باقی بماند، چراکه ممکن است آن فرد زنده باشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
ماجرای 65 مسافر عزیز پرواز فرانکفورت - تهران

هفته گذشته، ۶۵ اسب اصیل با پرواز فرست‌کلاس شرکت هواپیمایی لوفتهانزا وارد تهران شدند؛ اتفاقی که همه روی گزینه‌هایی چون «اصیل»، «فرست کلاس» و «لوفتهانزا»ی آن تمرکز کردند و اینکه این یک رکورد بی‌نظیر در صنعت هوایی است ولی کسی به این توجه نکرد که این محموله و محموله‌های مشابه آن که سالانه و در حجم‌های متفاوت وارد کشور می‌شوند، قاتلان صنعت اسب ایران هستند. کشوری که زمانی از صادرکنندگان نژادهای اصیل ایرانی اسب به سایر نقاط دنیا بود، اکنون به یک واردکننده بزرگ تبدیل شده است.
«تابناک» با این مقدمه نوشت: سوارکاری یک ورزش گران‌قیمت است و بی‌شک پرداختن به آن، کار هر کسی نیست و برای همین هم هست که این رشته هواداران چندانی در میان افکار عمومی ندارد اما آنقدر جذاب است که همین جمعیت اندک فعال و علاقه‌مند به آن، اخبار مربوط به آن را با جدیت فراوان پیگیری کنند.
بنا بر این گزارش، اواخر هفته گذشته بود که خبری در صدر اخبار رسانه‌های جهان و ایران قرار گرفت. یک بوئینگ ۷۷۷ شرکت لوفتهانزا، ۶۵ رأس اسب اصیل را از فرانکفورت به تهران رسانده و این رکورد بی‌نظیر دنیای حمل و نقل به یاری تبلیغات‌های شرکت لوفتهانزا مورد توجه بسیاری قرار گرفت.
در سوی دیگر و در کشور مقصد یعنی ایران، جایی که سرگرمی‌های لوکس، ولخرجی‌های آنچنانی و دارایی‌های فراوان با واکنش‌های منفی جامعه مواجه می‌شوند همه به طعنه، شوخی و کنایه با آن برخورد کردند که کاریکاتور یکی از روزنامه‌های پرتیراژ کشور هم در همین چند روز پیش به آن پرداخت.
اما نکته فراموش‌شده این ماجرا، ضربه‌ای است که این پرواز لوفتهانزا و پروازهای مشابه به صنعت پرورش اسب کشور می‌زنند. سال‌ها پیش ایران با داشتن چهار‌ نژاد اصلی عرب، کرد، کاسپین و ترکمن، یکی از کشورهای صادرکننده اسب به دنیا بود و از این محل درآمد چشمگیری هم نصیبش می‌شد ولی سال‌هاست در پناه بی‌توجهی‌های صورت‌گرفته در این رشته، نه‌تنها پرورش اسب در ایران رو به نابودی رفته که ایران به یکی از واردکننده‌های اسب در منطقه هم تبدیل شده تا جایی که بزرگ‌ترین محموله اسب دنیا هم در هفته گذشته وارد کشورمان شده است.
نکته جالب ماجرا اینجاست که رئیس فدراسیون سوارکاری ایران از ورود این محموله به کشور اطلاعی ندارد و می‌گوید از آغاز سال، رقم چشمگیری اسب به کشور وارد شده و این تنها محموله‌ای نبوده که وارد کشور شده است.
باید گفت اسب و نگهداری از نژادهای اصیل آن در کشور، یک تفریح برای برخی از قشرهای جامعه است که گویا این روز‌ها حاضرند پول خوبی هم برای آن بپردازند و این محموله بزرگ هم برای بخشی از این افراد که برای تفریحات لوکس خود سوارکاری می‌کنند وارد می‌شود.
رئیس فدراسیون سوارکاری از جهاد کشاورزی می‌خواهد در خصوص واردات اسب در کشور توجه بیشتری کنند تا با واردات بی‌رویه، صنعت پرورش اسب در ایران نابود نشود.
مهدی جمشیدخانی، پدر سوارکاری علمی ایران با شکایت از این موضوع که ما جایگاهمان را از صادرکننده اسب به واردکننده آن تغییر داده‌ایم، می‌گوید: برخی دلال با آگاهی از علاقه میلیونر‌ها و میلیاردهای ایرانی، اسب‌ها را وارد می‌کنند و به بهای بالاتری به آنها می‌فروشند تا اصطبل‌های میلیونی این افراد پربار‌تر از پیش شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
جذب بی‌ سر و صدای خلبانان زبده ایرانی توسط ترکیش ایرلاینز

تقاطع: در ادامه‌ی مهاجرت متخصصان صنعت هوایی ایران به کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس، گزارش‌ها از پیوستن شمار زیادی از خلبانان ایرانی به ناوگان هوایی ترکیه حکایت دارد.
مهدی ایران‌منش، "مدیر انجمن ملی پرواز ایران" روز چهارشنبه (۱۵ مرداد-۶ آگست) به خبرگزاری "میراث فرهنگی" گفت شرکت هواپیمایی "ترکیش ایرلاینر" که در ایران نیز فعالیت می‌کند، با برگزاری دو همایش در سکوت کامل خبری، بین «۲۰۰ تا ۳۰۰ خلبان زبده و دانش‌آموختگان این رشته را برای فعالیت در ناوگان هوایی این کشور انتخاب کرده‌ است».
آقای ایران‌منش با تاکید بر این‌که «با تطمیع خلبانان رده بالای ایرانی صنعت هوانوردی به شدت متضرر خواهد شد»، افزود که این صنعت «قدر داشته‌هایش را نمی‌داند و به سختی نیروهای با تجربه را تربیت و پرورش داده اما به راحتی از دست می‌دهد».
در واکنش به این خبر، عبدالرضا موسوی، "رییس انجمن شرکت‌های هواپیمایی ایران"، موضوع مهاجرت خلبانان به سایر کشور‌ها را «جوسازی» خواند و ضمن تکذیب آن گفت که این خلبانان "برای انجام کار شخصی" به خارج از کشور رفته‌اند و تعداد آن‌ها نیز "بسیار معدود" است.
"میراث فرهنگی" خاطرنشان کرده که با وجود برخی اظهارنظرهای ضد و نقیض در خصوص مهاجرت خلبانان ایرانی به سایر کشور‌ها اما طی دو سه سال اخیر «تعداد قابل توجهی از نیروهای متخصص و ماهر صنعت هوایی ایران در بخش‌های خلبانی، مهمان‌داری و متخصصان بخش‌های گوناگون پرواز به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نظیر امارات متحده عربی، قطر و کویت مهاجرت کرده‌» و در ایرلاین‌های این کشور‌ها مشغول به کار شده‌اند.
این گزارش ادامه داده که معضل مهاجرت خلبانان به قدری جدی است که «تاکنون حداقل ۱۰۰ نفر از خلبان‌ها، مهندسان پرواز، مهمان‌دان کارکشته و کار‌شناسان بخش‌های گوناگون پرواز با شرکت هواپیمایی ملی ایران (هما) خداحافظی کرده و به کشورهای حاشیه خلیج فارس مهاجرت نموده‌اند».
پیش از این روز ۱۶ تیرماه، خبرگزاری "ایسنا" به نقل از علی‌رضا جهانگیریان، "رییس سازمان هواپیمایی کشوری" از زمین‌گیر بودن ۱۰۸ فروند از ۲۵۱ هواپیما در ناوگان هوایی کشور خبر داده و نوشته بود که وضعیت هواپیماهای موجود نیز «چندان تعریفی ندارد» و هم‌چنان میانگین سن هواپیما‌ها در آسمان ایران، بیش از ۲۰ سال است.
علی عابدزاده٬ "مدیرعامل سابق شرکت هواپیمایی آسمان" نیز مردادماه سال گذشته در گفتگو با خبرگزاری "فارس"، با اعلام این‌که «تنها ۱۰ درصد هواپیماهای موجود ناوگان به تکنولوژی روز مجهز هستند»، از بیکاری ۸۰۰ خلبان جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله در ایران خبر داده بود.
وی افزوده بود: «۱۰ سال پیش از نظر میزان پرواز، سالانه ۲۵۰ هزار پرواز از ترکیه عقب بودیم، اما امروز این رقم به ۸۰۰ هزار پرواز در سال افزایش یافته است.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
درخواست طلاق یک زن: هرگز فکر نمی کردم همسرم غیر از من4همسر دائم و موقت دیگر داشته باشد

اعتماد نوشت:زن میانسالی که برای دومین بار پای سفره عقد نشسته بود، هرگز فکرش را هم نمی‌کرد زن پنجم همسرش باشد و کارش به دادگاه خانواده بکشد.از ساعت 9 صبح آشفته و ناراحت، مدام در راهروی دادگاه قدم می‌زد.
دقایقی بعد منشی دادگاه اسم او را صدا زد. وارد اتاق شد و روی صندلی نشست. یک دفعه بغضش ترکید و گریه امانش را برید. آرام که شد، این طور شروع کرد: « 16 سالم بود که با مردی که از دوستان خانوادگی پدرم و 12 سال از من بزرگ‌تر بود، ازدواج کردم. شوهرم مرد خوب و خانواده دوستی بود و هیچ مشکلی در زندگی نداشتیم. پس از یک سال، خدا به ما یک پسر داد. سال بعد هم یک دختر. هرچه می‌گذشت زندگی‌مان شیرین‌تر می‌شد و خدا را به خاطر همسری که نصیبم کرده بود، شکر می‌کردم. اما این خوشی خیلی دوام نیاورد و شوهرم، زمانی که هنوز بسیار جوان بود، فوت کرد و مرا با دو بچه تنها گذاشت. برای تامین مخارج زندگی و بچه‌ها که روز به روز بزرگ‌تر می‌شدند، باید کاری پیدا می‌کردم. برای من که زن جوانی بودم، کار پیدا کردن به همین سادگی نبود و به همین خاطر با خیاطی کارم را شروع کردم. بعد از مدتی مشتری‌های زیادی پیدا کردم و درآمدم زیاد شد. تا به خودم آمدم دیدم بچه هایم بزرگ شده‌اند. دخترم پس از کنکور به دانشگاه رفت و با یکی از همکلاسی‌هایش ازدواج کرد. پسرم نیز بعد از گرفتن دیپلم و تمام کردن سربازی ازدواج کرد و به سرخانه و زندگی‌اش رفت.
زن ادامه داد: با اینکه بچه‌ها و عروس‌ها ودامادهایم مراقبم بودند، اما به‌شدت احساس تنهایی می‌کردم و تا چهار سال متمادی این حس را از بچه‌ها پنهان می‌کردم. مدتی که گذشت بچه هایم پیشنهادی دادند که شوکه‌ام کرد. آنها گفتند که ازدواج کنم تا از تنهایی نجات پیدا کنم. با این تصمیم، به‌شدت مخالفت کردم. اما بچه‌هایم دست بردار نبودند و سرانجام برای ازدواج دوباره متقاعدم کردند. شوهر آینده من همکار دخترم بود که 53 ساله بود و می‌گفت چون زن دلخواهش را تا به حال پیدا نکرده، مجرد مانده است. در ملاقات اول به همدیگر علاقه‌مند شدیم و به حساب اینکه او همکار دخترم است، بدون هیچ تحقیقی جواب مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم. چند روز پس از شروع زندگی مشترک‌مان احساس کردم رفتارهای همسرم تغییر کرده و پنهانکاری می‌کند. رفتارهایش را زیر نظر گرفتم و درکمال ناباوری متوجه شدم او همسر دیگری هم دارد که در عقد موقتش است. من که به‌شدت ناراحت شده بودم، موضوع را با احمد در میان گذاشتم. انتظار داشتم که بگوید اشتباه می‌کنی، اما او موضوع را منکر نشد و گفت که حاضر به جدایی از آن زن نیست و علاوه بر او سه زن دیگر هم در عقد موقتش هستند. پس از این موضوع تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. قاضی عموزادی، قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده پس از شنیدن اظهارات زن میانسال و با توجه به اینکه وی وکالتنامه محضری طلاق از همسرش را در دست داشت حکم به جدایی آنها داد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
آب ۳ هزار مشترک پرمصرف تهرانی قطع می‌شود

شرکت آب و فاضلاب استان تهران اعلام کرده که آب ۳ هزار خانواده پرمصرف روز شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ از ساعت ۱۰ صبح تا ۵ بعد از ظهر قطع خواهد شد. این مشترکان حدود دو و نیم برابر متوسط مصرف شهر تهران آب مصرف می‌کنند.
محمد پرورش مدیرعامل آبفای استان تهران گفته آب ۳ هزار خانواده پرمصرف روز شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ از ساعت ۱۰ صبح تا ۵ بعد از ظهر قطع خواهد شد. میانگین مصرف هر مشترک تهرانی در ماه ۲۰ مترمکعبت است، اما ۳ هزار مشترکی که قرار است آبشان برای ۷ ساعت در روز شنبه قطع شود بیش از ۵۰ متر مکعب آب مصرف کرده‌اند.
به‌گفته مدیرعامل آبفا، شرکت آب تهران بزرگ دارای ٧٠٠ هزار مشترک پرمصرف دارد. از این میان حدود ۹ هزار مشترک بالای ۴۰ متر مکعب و ۳ هزار مشترک بیش از ۵۰ متر مکعب در ماه مصرف می‌کنند. در آلمان میانگین مصرف آب هر نفر در ماه کمی بیش از ۳ متر و نیم مکعب است.


احتمال اعمال مجازات‌های شدیدتر

مدیرعامل آبفای استان تهران اعلام کرده است که در حال حاضر قطع آب به‌صورت موردی و مقطعی است، اما اگر مصرف بالا همچنان ادامه یابد با دریافت مجوزهای قضایی برای قطع کامل آب مشترکان پرمصرف اقدام خواهد شد.
این نخستین‌بار است که آب مشترکان پرمصرف در استان تهران قطع می‌شود. مدیرعامل آبفای استان تهران در مورد احتمال جریمه نقدی برای مشترکان پرمصرف گفته است: «در حال حاضر ما مجوز چنین اقدامی را نداریم و فقط می‌توانیم از سیستم تنبیهی قطع آب استفاده کنیم.»
سازمان آب و فاضلاب استان تهران، قبل از اخطار به مصرف‌کنندگان خانگی به پرمصرف‌های عمومی هم اخطار داده است.


بحران آب در ایران

در حال حاضر میزان مصرف روزانه آب در تهران حدود ۳ میلیون مترمکعب است که در روزهای گرم سال به ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار مترمکعب در شبانه روز می‌رسد. میزان آبی که در سد‌ها ذخیره شده است پاسخگوی نیاز شهروندان تهران نخواهد بود، بنابراین کاهش فشار شبکه ناگزیر خواهد بود.
بحران آب به تهران محدود نمی‌شود. پیش از این معاون "نظارت بر بهره‌برداری شرکت مهندسی آب و فاضلاب" گفته است که به دلیل تغییرهای اقلیمی، ایران وارد سیزدهمین سال خشکسالی شده است. به گفته مقامات رسمی میزان ذخیره آبی سدهای ایران امسال به طرزی "بی‌سابقه‌" کاهش یافته است.
آن‌طور که حمیدرضا تشیعی معاون "نظارت بر بهره‌برداری شرکت مهندسی آب و فاضلاب" گفته ۵۱۶ شهر ایران دچار تنش آبی هستند.
منظور از "تنش آبی" پایین بودن میزان آب شیرین قابل دسترس برای هر نفر در سال است. این میزان بر اساس معیارهای جهانی برای هر نفر ۱۷۰۰ متر مکعب در نظر گرفته شده، اما در ایران حدود ۱۴۰۰ متر مکعب است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
سقوط از پل به زیر قطار

روزنامه ایران : در یک حادثه عجیب و حیرت‌آور رانندگی که صحنــــه‌های غیر قابل باور فیلم‌های هالیوودی را تداعی می‌کند دو اتومبیل سواری روی پل روگذر در تقاطع راه آهن و جاده کمربندی اراک در برخوردی از رو به رو به هم کوبیدند که حادثه‌ای هولناک و بی سابقه رقم خورد.
در این واقعه خونین هر دو خودرو از فراز پل به پایین سقوط کردند که یکی از اتومبیل‌ها با چهار سرنشین روی ریل‌ راه‌آهن سقوط کرد و در حالی که یک قطار باری از راه ‌می رسید، راه نجاتی برای چهار سرنشین آن وجود نداشت.
به‌گزارش خبرنگار ما در این حادثه غم‌انگیز که ساعت 50‌:‌13 دقیقه روز جمعه 17 مرداد ماه جاری رخ داد دو خودروی سواری پژو 405 و ال 90 وقتی روی پل به‌هم رسیدند بشدت به‌هم کوبیدند و شدت تصادف به‌حدی بود که هر دو اتومبیل با همه سرنشینان‌شان با در هم شکستن گاردریل (دیواره حفاظتی) پل به پایین واژگون شدند. در این حادثه یکی از اتومبیل‌ها که چهار سرنشین داشت از فراز پل درست روی ریل راه آهنی که از زیر پل می‌گذشت واژگون شد و در همان لحظات یک قطار باری که چند متر بیشتر فاصله نداشت از راه رسید، اتومبیل را با سرنشینان آن زیر گرفت و پس از طی مسافتی لاشه این خودرو را که به‌صورت آهن پاره‌مچاله شده‌ای در آمده بود به کنار ریل راه آهن پرتاب کرد در حالی که هر چهار سرنشین آن به‌طرز فجیعی کشته شده بودند، اما اتومبیل ال‌90 پس از واژگون شدن از لبه پل به پایین، روی یک تپه خاکی سقوط کرد و به این ترتیب از واژگون شدن آن روی ریل‌ قطار جلوگیری شد.


جزئیات واقعه

عبدالله اسماعیلی، مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی استان مرکزی به روزنامه ایران گفت: مأموران ایستگاه آتش‌نشانی پس از مطلع شدن از این حادثه بلافاصله به سمت کمربندی شمالی، پل قبل از برق باختر حرکت کردند و با استفاده از تجهیزات ویژه چهار عضو یک خانواده را که در دم جان باخته بودند از درون لاشه‌خودرو بیرون آوردند.
وی در رابطه با این حادثه مرگبار گفت: در این تصادف دو دستگاه خودرو که بسرعت در حرکت بودند بشدت با یکدیگر برخورد کردند که در پی‌آن خودروی پژو به علت شدت برخورد به پایین پل پرتاب شد و به روی ریل قطار افتاد که متأسفانه در همان لحظه یک قطار باری هنگام عبور از زیر پل از راه رسید و با آن برخورد کرد که اتومبیل را زیر گرفت و آن را به صورت آهن‌پاره‌ای مچـــاله شده در آورد و سرنشینانش در میان لاشه خودرو جانشان را از دست دادند.
اما خودروی سواری ال‌90 که پس ازتصادف روی تپه‌ای سقوط کرده و روی ریل نیفتاده بود فقط خسارت دید و سرنشین آن آسیبی ندید.سرهنگ امیدی، رئیس پلیس راهنمایی ورانندگی استان اراک در رابطه با مقاومت گاردریل‌های پل‌ها گفت: این گاردریل‌ها باید دولایه باشند ولی گاردریل‌های این پل که بر روی ریل راه‌آهن قرار دارد این‌گونه نیست و قدرت چندانی ندارند و ما مراتب را به دستگاه‌های مربوط اعلام کرده بودیم. وی افزود: علت اصلی این حادثه و نحوه برخورد دو خودرو روی پل توسط کارشناسان تحت بررسی است. به گفته سرهنگ امیدی علت حادثه تغییر ناگهانی مسیر و انحراف سواری پژو بوده که پس از برخورد، ناایمن بودن گارد ریل تا 50 درصد باعث سقوط آن به پایین شده است. بنابراین گزارش، به‌نظر می‌رسد خانواده فوت شده اهل اراک نبوده‌اند و از شیراز می‌آمدند.اعضای این خانواده عبدالرضا سهیلی پدر خانواده به همراه همسر و دوپسر 18 و 9 ساله اش از داراب به سمت ملایر می‌رفتند که دچار سانحه شده‌اند، به گفته عموی خانواده پسر 18 ساله نخبه و دارای رتبه 500 کنکور سراسری بوده است.
روابط عمومی شرکت راه‌آهن استان مرکزی در پاسخ به تماس‌های مکرر خبرنگار شوک درباره چگونگی این حادثه از ارائه هرگونه اطلاعاتی خودداری کرد و حاضر به پاسخگویی درباره چگونگی واقعه نشد.


اطلاعیه راه‌آهن

ظهر دیروز روابط‌عمومی راه‌آهن جمهوری اسلامی ایران با انتشار اطلاعیه‌ای جزئیات سقوط خودرو سانحه دیده بر روی ریل قطار در کمربندی شمالی پل قبل از برق باختر اراک را شرح داد.
در این اطلاعیه آمده که جمعه گذشته در برخورد شدید دو دستگاه خودرو سواری پژو 405 و تندر 90 روی پل کمربندی شمالی اراک منجر به سقوط خـــودرو 405 از بالای پل روی ریل قطار و مرگ سرنشینان آن شد.
در این‌گزارش آمده که همزمان با سقوط خودرو 405 از بالای پل روی ریل، یک رام قطار باری در فاصله 20 متری این حادثه در حرکت بوده است که واژگونی خودرو روی ریل موجب مرگ سرنشینان اتومبیل شده و لکوموتیوران این قطار هیچ نقشی در بروز این سانحه نداشته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پسر جوان در دادگاه منکر قتل نامزدش شد

فرهیختگان: پسری که متهم است نامزدش را به قتل رسانده و جنازه او را در انباری پنهان کرده بود دیروز در دادگاه کیفری استان تهران منکر جنایت شد.
بامداد ششم دی91 به کلانتری 126 تهرانپارس خبر رسید جسد دختری در انباری یک مجتمع مسکونی در خیابان 194 غربی پیدا شده است. همان موقع کشیک وقت دادسرای امور جنایی و افسران دایره دهم اداره آگاهی به ساختمان مورد نظر رفتند و با دیدن جسد دختری که آثار ضرب و جرح روی بدن آن نمایان بود رسیدگی به ماجرا را در دستور کار خود قرار دادند. در آن بین، یکی از ساکنان مجتمع به کارآگاهان گفت: ساعت 1:30 نیمه‌شب پس از آنکه ماشینم را پارک کردم از داخل انباری شماره 8 زنگ گوشی موبایلی را شنیدم. در حالی که در انباری نیمه باز بود جلو رفتم و ناگهان با جسد دختر ناشناس روبه‌رو شدم.
همزمان با نمونه‌برداری در انباری، پلیس از ساکنان مجتمع خواست برای شناسایی مقتول به پارکینگ بروند. به این ترتیب پسر 26 ساله‌ای به نام محمد که در واحد شماره یک مجتمع زندگی می‌کرد به ماموران گفت مقتول، نامزد 20 ساله‌اش به نام شیداست.
محمد افزود: دیشب شیدا را به خانه پدرش در افسریه بردم اما نمی‌دانم چرا نامزدم کشته شده و جنازه‌اش از انباری مجتمعی که در آن زندگی می‌کنم سر درآورده است.
کارآگاهان پس از شنیدن اظهارات محمد به خانه وی رفتند و با دیدن شیشه‌های شکسته، فرضیه درگیری را پیش روی خود قرار دادند.
این پسر در ادامه بازجویی‌ها گفت: روز پنجم دی، شیدا به خانه‌ام آمد و تا آخر شب پیش من بود. پس از درگیری لفظی شیدا را به خانه پدرش در افسریه بردم و به تهرانپارس برگشتم. پس از آنکه قدم به مجتمع گذاشتم فهمیدم کلیدهایم را داخل خانه‌ام جا گذاشته‌ام. به همین دلیل قفل را شکستم و وارد خانه‌ام شدم. دیگر از نامزدم خبری نداشتم تا اینکه پدر شیدا با من تماس گرفت و گفت دخترش گم شده است. من به همراه پدر و مادر نامزدم هر جایی را که به ذهن‌مان می‌رسید زیر پا گذاشتیم اما هیچ اثری از شیدا به دست نیاوردیم.
مادر شیدا نیز به کارآگاهان گفت: صبح پنجم دی، دخترم که به دیدن نامزدش رفته بود به خانه برگشت اما بدون آنکه با من حرفی بزند، گوشی موبایل پدرش را برداشت و به طبقه بالا رفت. چند ساعت بعد من و شوهرم مقابل اتاق شیدا رفتیم اما در را باز نکرد. وقتی با کلید یدکی در را باز کردیم، فهمیدیم شیدا خانه نیست.
زن میانسال ادامه داد: موضوع را از آژانس محل پیگیری کردیم و متوجه شدیم شیدا ساعت 3 صبح آژانس گرفته و دوباره به خانه نامزدش در تهرانپارس رفته است. بنابراین با دلشوره با موبایل نامزدش تماس گرفتیم اما محمد گفت که از شیدا هیچ خبری ندارد. من و شوهرم که نگران شده بودیم به محل زندگی محمد رفتیم و با کاپشن قرمز و کیف دخترم روبه‌رو شدیم. محمد می‌گفت شب گذشته شیدا کاپشن و کیفش را جا گذاشته و قرار بود امروز آنها را برایش بیاورد.
پلیس در تحقیق میدانی دریافت شیدا و محمد بارها در دوره نامزدی با هم درگیر شده بودند. بر همین اساس، فرضیه قتل از سوی محمد قوت گرفت و این پسر به ناچار لب به بیان حقیقت گشود. وی گفت: پس از آنکه شیدا دوباره به محل زندگی‌ام برگشت دعوایمان از سر گرفته شد. در جریان جر و بحث، کنترل اعصابم را از دست دادم و سر شیدا را به در و دیوار زدم که او بیهوش شد. در حالی که تصور می‌کردم نامزدم بیهوش شده است او را به انباری شماره 8 بردم و رها کردم. پیش خودم می‌گفتم یکی از همسایه‌ها شیدا را پیدا می‌کند و به بیمارستان می‌رساند اما شیدا مرده بود.
به دنبال بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و به شعبه 71دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد پدر و مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای محمد حکم قصاص خواستند.
مادر شیدا در حالی که اشک می‌ریخت با اشاره به متهم گفت: این پسر نامزد دخترم بود اما دخترم را بی‌رحمانه کشت و با صحنه‌سازی می‌خواست ما و پلیس را گمراه کند.
وقتی نوبت به دفاع محمد رسید منکر قتل شد. این پسر گفت: شیدا به خانه‌ام آمد و با هم درگیر شدیم. پس از دعوا من او را به خانه پدرش رساندم و خبر ندارم چطور کشته و جنازه‌‌اش به انباری خانه من منتقل شده است من او را نکشتم و تحت فشار در اداره آگاهی به قتل اعتراف کردم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 53 از 77:  « پیشین  1  ...  52  53  54  ...  76  77  پسین » 
گفتگوی آزاد

Non-political News | اخبار روز (غير سياسى)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA