ارسالها: 288
#62
Posted: 28 Sep 2011 12:35
فلانی…؟… می دانی؟… می گویند رسم زندگی چنین است : می آیند…….
می مانند……. عادتت می دهند……. و می روند……. و تو در خود می مانی……. و تو تنها
می مانی……. راستی نگفتی؟ رسم تو نیز چنین است؟ مثل همه ی فلانی ها !؟
..................
مرا دید و نشناخت
این بود درد ...
......................
فقط با دوست می توان قهر کرد غریبه ناز ما را نمی کشد.
.......................
همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادشه
......................
نهایی خود را قسمت می کنیم تو سهم خود را بر می داری و من تنها تر می شوم
......................
باران نباش تا با التماس به پنجره بکوبی که نگاهت کنند
ابر باش تا با التماس نگاهت کنند که بباری.
..................
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی و من به اندازه زیبایی تو غمگینم.
.......................
در رویا های کودکانه آموختم به چیزی که به من تعلق ندارد فکر نکنم , اما ناگهان او همه فکرم شد.
....................
عجیب ترین عشق دنیا مال من است , ندیدن و خواستن آیا این چیزی جز دیوانگی نیست!
........................
آب نریختـــــم که برگردی
آب ریختـــــم تـــا پاک شود
هر چه رد پای توست .....از زنـــدگی ام...!
.........................
عشقی که رفته رفته جنون آورد چه سود
دیوانه گشتن از نگه اولین خوش است
........................
تا عاقل کنار جو پل می جست
دیوانه ی پا برهنه از آب گذشت
........................
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را
.......................
آدمها شوخی شوخی زخم می زنند …. و قلبها جدی جدی می شکنند. آذمها شوخی شوخی لبخند می زنند…. و دلها جدی جدی عاشق می شوند .
.......................
چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه .
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 288
#63
Posted: 28 Sep 2011 12:46
صبح را آغاز می کنم در حالیکه :
مدت عمرم آهسته آهسته کم می شود و مرگ نزدیک تر میگردد.
اعمالم چه خوب چه بد چه کم و چه زیاد ثبت می گردد,
مرگ در پی من است و دست از گریبانم بر نمی دارد,
آتش دوزخ را به دنبال خود احساس میکنم و می بینم,
نمی دانم عاقبت چه خواهد شد.
................
برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت كردم
تو را سهم تمام رویاهایم كردم
انصاف نبود
تو كه میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میكنم
پس چرازودتر از تكه تكه شدنم
جوابم نكردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ....
.......................
درزندگی نه گل باش که اسیر خاک شوی ونه باران باش که به خاک بیفتی ، خاک باش که گل
ازتوبروید
وباران بخاطرتو ببارد
.....................
دنبال واژه مباش ؛ کلمات فریبمان می دهند ! وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش می رود
فاتحه ی بقیه ی حروف را باید خواند.
......................
بگذار آنچه از دست رفتنیست از دست برود...من آنچه را میخواهم که به رنگ التماس آلوده نباشد
...................
وصيت مي كنم در كنار قبرم ، خري دفن كنند تا در روز قيامت ، بار گناهانم را به دوش بكشد
..................
جدا که شدیم، هر دو به یک احساس رسیدیم: تو به فراغت من به فراقت
یک حرف تفاوت که مهم نیست!
......................
یادم باشد و یادت نرود که همه ی ما برای یکبار ایستادن ، هزاران بار افتاده ایم !
......................
گفتم بگو ...
سکوت کرد و رفت ...
و من هنوز گوش میدهم...
...................
چون درختي اندر اقصاي زمستانم
ريخته ديري ست
هر چه بودم ياد و بودم برگ
.....................
در شیشه کرد خون مرا آنکه پیش از این آورده بود قلب مرا با زبان به دست
........................
ز ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...!
افسوس که تو به فرداها سفر کردي
...........................
کسانی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم. ما گریه می کنیم برای کسانی که به فکرمون نیستن. و ما به فکر کسانی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن. این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره. اگه این رو بفهمی، هیچوقت برای تغییر دیر نیست.
............................
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 8724
#64
Posted: 28 Sep 2011 13:14
نویسنده ها "سیگار" می کشند ...
شاعرها "هجران"...
نقاشها "تابلو" ...
...
زندانبانها "دیوار" ...
زندانیها "نهایی"...
دزدها "سرک"...
مریضها "درد"...
بچهها "قد"...
و من برای کشیدن
"نفسهای تو" را انتخاب می کنم ...
.....................
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی
برای چه کسانی اهمیت داری
که این دیوار را بشکنند
....................
سه چیزوابسته به سه چیز است :
1- سختی روزگار بركسی كه ابزار كافی دارد
2-محرومیت زیاد برای كسی كه درصنعت عقب مانده باشد
3-دشمنی مردم عوام با اهل معرفت
......................
بخیل راآسایشی نیست وحسودراخوشی ولذتی نیست وزمامدارراوفایی نیست ودروغگورامروت ومردانگی نیست
......................
پنهان كننده . كارنیك (پاداشش )برابرهفتادحسنه است , وآشكاركننده كاربدسرافكنده است ,وپنهان كننده كاربدآمرزیده است .
.....................
عبادت كردن به زیادی روزه ونمازنیست , بلكه (حقیقت ) عبادت , زیاددركارخدااندیشیدن است
.....................
این روزها برای تنها شدن صادق باشی , بس است...
...............
شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها حیوانی است که می خندد.تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.
"نیچه"
...............
" یک چیز حالا برایم مسلم است، کسی که هنر جمع می کند، هنرمند نیست .. یک هنرمند مثل زنی است که کاری جز عشق ورزیدن نمی داند و گول هر نره خر کوچه گردی را می خورد ... "
هاینریش بل .. عقاید یک دلقک ..
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 288
#65
Posted: 5 Oct 2011 19:22
ببخشید مستقیم کدوم وریه
.......................
من همونی بودم که به خاطر تو تو روی مادرم ایستادم ولی چه فایده که رفتی
.......................
در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم ... تو فقط دست دادی و من ،
همه چیزم را از دست دادم ..
..................
اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده.نبوس! نمک گیر میشوی !
......................
کهن ترین احساس من به تو
هر چند چروکیده و سالخورده شده
اما
خیال مرگ ندارد
....................
مصنــوعی لبخنــد زدنت را می گــذارم به حساب هر چیزی ..
الا اینکــه دلت را زده باشــم
.....................
سیــاهی زیـر چشم هایـم را دوست دارم ..
جـای پای رفتن" تـــو"ست
......................
شــاید قانون دنیـــا همین باشــد ..
تـــو صاحب آرزویی باشی ؛ که شیرینی تعبیرش از آن ِ دیگریست!
..................
من خود،به تو پرِ پرواز دادم،
اما...
به همه گفتم درب قفسش باز بود و...
پرید...
.....................
مترسک گفت : گندم،تو گواه باش ما را براي ترساندن آفريدند اما من تشنه ي عشق پرنده اي بودم که سهمش از من تنها گرسنگي بود...
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 2470
#67
Posted: 6 Oct 2011 17:22
تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم . ما بر زمینی زندگی می کنیم که هر روزخودش را دور میزند !
................................
بدترین کاری که ما با آدمها می کنیم اینه که
یه دنیا پر از خاطره براشون می سازیم
و بعد
توی این دنیا
تنها رهاشون می کنیم .....
.......................
اگرباگرگهازندگي ميكني زوزه كشيدن رابياموز,من درروزگاري زندگي ميكنم كه تنهاخدایش از پشت خنجر نميزند!
.......................
نگه داشتن شخصی در قلبمون خیلی راحته ولی اینکه توقلب کسی خودتو نگه داری خیلی مشکله پس قدر قلبی که تورو تو خودش نگه داشته بدون..
.................
كنار تو در باران قدم ميزنم، چتر براى چه؟
خيال كه خيس نميشود!
.........................
زندگی اگر هزار بار دیگر بود...
بار دیگر تو،بار دیگر تو،بار دیگر تو...
.......................
هر 39 روز یکبار خبری از دوستانتان بگیرید! اگر مرده بود حداقل به چهلمش برسید!!!
.......................
زندگی یه بازی دونفرهست که مهمترین قانونش اینه که باید یهنفره بازی بشه؛
چه ببری، چه ببازی !
.................
زخمهای ما, این قدرت رو دارن که به ما یادآوری کنن گذشته، واقعیت داشته...
.................
دوست كسیست كه درد تو و حقيقت تو را درمیيابد، حتی وقتیكه از همه آدمهای ديگر پنهان كردهای.
...................
دانستن اين كه فلانی برايت مناسب نيست، تغييری در احساست نسبت به او ايجاد نمیكند. / ليزی مكگواير
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 288
#68
Posted: 11 Oct 2011 15:12
کم طاقتی
عادت آن روزهایت بود.
این روزها
برای گرفتن خبری از من
عجیب صبور شده ای.......!
.....................
شکستن
خـــرد کردن
ســــــــوزاندن
خاکســـــتر کردن
به باد دادن...
از هر انگشتت یک هنر می بارد !
.....................
خاکم بودی...! تبرم شدی!
انقدر افسرده نباش!!!
تبر هم که باشی دوستت دارم!
چه فرق میکند درخت باشم یا هیزم؟!!
من به چوب تو بودن مفتخرم
.....................
لبخندش را تقسیم کرد . خنده اش به من رسید لبهایش به دیگری....
......................
از خشم نمی میرد
آدم؛ اما
می میرد اگر
د ل شــکـسـتــه شود...
اگر عمیقا
د لـ شـکـســتــه شود...!
...................
به خاطر دلايل مذهبي از هم جدا شديم
اون فكر مي كرد خداست
من قبول نداشتم!!
......................
دیگر حسادت نمی کنم نه حسادت نمی کنم
نه به سیگارت که دم به دم لب می گیری از آن
و نه به پیراهن تنت که هردم هم آغوش توست
و نه به کفشهایت که همیشه گام به گام با تو قدم میزند
دیگر حسادت نمی کنم برو تنها بگذار من تنها باشم ...
...............
تو که خدایم می شوی ,
خدا هم حسادت می کند ....!
......................
رنجشی نیست .. آدمها همینند
خوبند ولی فراموش کار
میآیند ... میروند
مثل یک کاروان سرا...
.....................
میخواهم برای همیشه
خاموش شوم...
یابروم جایی که
هیچ مشترکی
...صدای بوق ِ آزادم را نشنود!
در دسترس نباشم ٬ همین.!!!
.......................
پدر همون کسی هست
که لرزش دستش
دیگه چیزی از چای تو استکان باقی نگذاشته
ولی بهت میگه به من تکیه کن
و تو انگار کوه رو پشتت داری !!!
.....................
نصف رابطه هایی که به هم میخوره بخاطر صحبت نکردنِ به موقع است
در مورد خواسته هایی که تو دلت دفن میکنی ... ☺
......................
بدي ايرانسل اينه وقتي كه تلفن رو قطع مي كني...
مي توني اعتبارش رو چك كني...
و هميشه اين سوال نابجا مياد تو ذهنت...
"آيا ارزشش رو داشت...؟؟؟
.................
حق دارند این چشم ها...
اگرهنوز هم...
خیره می شوند به دوردست ها.... این چشمها پشت سر مسافرشان آب ریخته اند.....
...................
من از عطرِ آهستهی هوا میفهمم
تو بايد تازهگیها
از اينجا گذشته باشی ...
.......................
برو ...
رفتن کار مهمی نیست
برای من که سالهاست از خودم رفته ام
رفتن کار مهمی نیست
برو ...
........................
اون یوسفی هم که برگشت به کنعان اش
استثناء بود !
تو غمت رو بخور ...
.....................
لیوان اگر دستت هست زمین بگذار
موکول کن به بعد نوشیدنت را ...
تشنه تر از لب ه های لیوان
لب های من است ...
.....................
یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے
نـِگه شـون دارے ؛
... صورتـشون رو میون دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
... ... بگے : بـبـیـن ...
مـن دوستـتـ دآرم ، نــــرو !
......................
ما که نفهمیدیم دنیا دستِ کیه..... ولی دستِ هر کی هست....خــُــــــــ لامصــــــّــــب دست به دست بچرخون که به دستِ همه برسه
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 288
#69
Posted: 11 Oct 2011 15:24
دنبال بهانه نباش عزیزکم
چشم که گذاشتم
برو و هر وقـت خواستـی برگرد......
من تا بی نهایــــــــــت شمردن را بلدم !
.................
برای اینکه دفتر نقاشیش سفید بود
معلم تنبیه اش کرد
غافل از اینکه دخترک فقط خدایی رو کشیده بود که
.....
همه می گفتند دیدنی نیست..!!
..................
من هنوز زخمی خاطره ام
جز تو هیچ کس رو دلم مرهم نیست
اسمتو صدا زدم وقتی که
حتی اسم خودمم یادم نیست !!!
......................
میشه زمین خورد و گریه نکرد
به دادم برس بهترین نارفیق
هنوزم به دستای تو قانعم
هنوز عاشقم با یه زخم عمیق
......................
كركس ها
شاعر مي شوند
وقتي پلنگ ، روي پوست آهو
به بچه هايش
نقاشي ياد مي دهد !
......................
دیشب یه پشّه رو گوشه اتاق خِفت کردم ، اومدم بِزنم، نتونستم ، فهمیدم خونِ من تو رگهاش جریان داشته ، بهم گفت بابا !!!
نشَستیم گوشه اتاق دوتایی تا صبح گریه کردیم !!! چه شبی بود ...
........................
توجه توجه
یک قانون مهم
قبل از آمدن ، حتما چگونه رفتن را یاد بگیرید!
........................
تو دور زدی ولی من جریمه شدم!!!
.................
حوصله ات که سر می رود
با دل من بازی نکن
من در بی حوصله گی هایم با تو زندگی کرده ام!
....................
........................
می خندم !
دیگر تب هم ندارم
داغ هم نیستم
دیگر به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام سرد سرد ...
... می ترسم
شاید دق کرده ام
کسی چه می داند !!!
.................
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 288
#70
Posted: 12 Oct 2011 14:46
هرچه بیشتر انسان ها را میشناسم سگ ها را بیشتر ستایش میکنم
...............
دلم میخواست تو ی تقویم روز جهانی انسان هم می بود تا ببینم کی به کی تبریک میگفت
..............
شبهایم درد دارند وقتی ندانم چراق اتاقت را کدام لعنتی خاموش میکند
........................
وقــتی همه چیز خوبه، میترسم ...
مـا به لنگیدن یک جایِ کار عادت کرده ایم...!
................
وقتی یه مشترک، «مورد نظر» هست ولی در دسترس نیست، ناچار میشی رو کنی به مشترکی که «در دسترس» هست ولی «مورد نظر» نیست
..............
معشوق از عاشق پرسید دوستم داری ...گفت نه . پرسيد ... دلت ميخواد با من باشی؟ باز جواب داد ... نه....اگه ترکت کنم گريه ميکني؟ ... گفت نه . معشوق با چشمان پر از اشک مي خواست عاشق رو ترک کنه که اون دست معشوق رو گرفت و گفت: تو قشنگ نيستي بلکه زيبايي... من نميخوام با تو باشم من نياز دارم با تو باشم ... اگه بري گريه نمي کنم ... ميميرم
...............
سه سال از اون وداع تلخ میگذره ولی هنوز طنین گرم صدات تو گوشمه که میگفتی:
قهر کردی؟
حرف که میزنی؟!
و بعد صدات رو میبردی بالا: "اصلا چه معنی داره تو این خونه کسی با کسی حرف نزنه"
روحش شاد و یادش گرامی
................
خیانت که می کنی ،
دیگر خیالت راحت است !
میدانی که مُرده !!!!!
وجدانت را می گویم
.....................
نه اسمش عشق است،نه علاقه،نه حتی عادت، خریت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیســـت
..................
فاصله ات را با آدم ها رعایت کن،آدم ها غیر قابل پیش بینی هستند، یکدفعه میزنند روی ترمز!
................
به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﻭﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺮﺍﺕ ﺩﺍﺭﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﺩﯾﮕﻪ نمی خوامت . . .
ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ... ﺗﻮ ﻻﯾﻖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻨﯽ!
.....................
گاه برای ساختن باید ویران کرد..گاه برای داشتن باید گذشت..و گاه در اوج تمنا باید نخواست..
...................
خوشی با خوبی فرق دارد بخاطر خوبیها از خیلی خوشیها باید گذشت.....!
..................
بچه بوديم ازتكليف مى ترسيديم..... بزرگ شديم از بلا تكليفى....!
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.