ارسالها: 287
#41
Posted: 6 Nov 2011 13:33
من داشتم به قصد کشت میزدمش که , همسایه ها امدن و از زیر دستو پام درش اوردن , البته 2 روز بیمارستان بود منم چند روز بازداشت بودم ...
شاید ان نقطه نورانی دشت , چشم گرگان بیابان باشد .
ارسالها: 353
#42
Posted: 7 Nov 2011 07:05
اولش گریه میکنم... بعد کتکش میزنم... بعد دوباره تو اغوشش اروم میگیرم.
دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنها یمان
برای نوازش
برای صدا کردنهای تو
برای حرفهای خوب
تنگ شده
صدایم کن!
دلم برای دوست داشتنهای بی انتها
برای شبهای تا صبح ... بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجرهها و مهتاب
تنگ شده
صدایم کن!
ارسالها: 444
#43
Posted: 7 Nov 2011 20:37
كاري نكردم ميخواستم انتقام بگيرم دلم نيومد
اميدوارم نفر بعدي حسابي حالشو بگيره
در دستانت گرمای دست دیگری را احساس میکنم.راستش را بگوحقیقت چیست؟؟؟
ارسالها: 165
#44
Posted: 15 Feb 2012 14:51
نمیدونم , تا توی موقعیتش قرار نگیرم هر چی بگم دروغه
ولی فکرشم حالمو بد میکنه
به ارش به کوروش به کاوه به جمشید قسم
به تک تک نقش و نگارهای تخت جمشید قسم
که ایران همین قلب و خون من است
سرشته ز جان از وجود من است
ارسالها: 1615
#45
Posted: 15 Feb 2012 17:48
وای خدانکنه میمیرم
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد
ارسالها: 83
#47
Posted: 17 Feb 2012 09:42
اخییییی الهی شایا...چه بد متاسفم...
من که میمیرم...جسمی نه روحم میمیره اخه اون تنها دلیل زندگیمه
....واسه هرکى دل سوزوندم آخرش خودمو سوزوند...
ارسالها: 83
#49
Posted: 17 Feb 2012 10:04
راست میگی...
هییییییی روزگار
....واسه هرکى دل سوزوندم آخرش خودمو سوزوند...
ارسالها: 80
#50
Posted: 17 Feb 2012 20:08
نگو چرا دیوار حاشا بلنده
آرام آرام مي بوسَمت
آنقدر كه طرح لب هايم ،
روي تمام اندامت جا بماند!
بگذار بدانند آغوشِ تـــو ،
تنــــها ،
قَلمروي من است....!سکوت*.*.*.*.*.*.*.*.*
] •.¸.♥*´¨♣* *♣¨´*♥.¸.• [