انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 15 از 123:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  122  123  پسین »

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو


مرد

 


بگوش پرده پاره شاعری که کم نشسه و ایستاده با دهان باز معر در فشنگ شعر عاصی
و تصور ترانه لایه پای خایه جای پوتین و سیل سیلی روی ریش و ریشه
و جوانه های خون روی لب خراش زیر چان (چانه)
نگفتمت نرو گلایل این زمین به قدر یک کفن کفاف ریشه نمی دهد
نگفتمت که جز بوی چرک چاک سینه های خالی از قلب در فضا نمیدمد
نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد وحشی نگاهت غریبه اند
نگفتمت که جای بوسه آلتی کریه بر دهان سرخ آتشت می نهند


نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو
نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نرو نرو
نگفتمت نگفتمت نگفتمت نرو نرو ،نگفتمت نرو نرو

نگفتمت هرآنچه گفتیو نوشته ایم کشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
که خر شو ، که کر شو ، که کور شو دهان را ببند ،دهان را ببند ،دهان را ببند

این چنین هوا پس است و هر که سوی خیش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
این چنین هوا پس است و هر که سوی خیش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره


نگفتمت بشین کنار من ، کنار گود
بوس هست بوس هست
شب زفاف جمعی
و فروش سیاسی
و جاسوس عن
عن تولک ، تولک
مبارز مدافع حقوق حشر هست فقط اعتماد کن بمان
نگفتمت نرو بمان کنار هم بشین به حال هم بغض میکنیم


نگفتمت چگونه در میانه ول معطلیم
ببیبن چگونه در زیر آبزار میزنیم
نگفتمت هرآنچه گفتیو نوشته ایم کشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند

ولی تو خر نمیشوی ولی تو کر نمیشوی
تو نبض و حلق خلق هر ترانه ای
که بر بار ، بر دار میشود



راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  ویرایش شده توسط: ALI2012   
مرد

 
باز امشب غزلی کنج دلم زندانیست
آسمان شب بی حوصله ام توفانیست

هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد
های های دل دیوانه من پنهانیست
     
  
مرد

 
...به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
توبدان این را
تنها تو بدان
تو بمان با من، تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!
تو بخواه!
پاسخ چلچله ها را، تو بگو
قصه ابر هوا را، تو بخوان
تو بمان با من، تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
     
  
مرد

 
نمی دونم چرا هنوز
یاد تو می افتم
که با هر قطره ی اشکت
من هم مثل تو آشفتم
نمی دونم چرا من هم
مثل تو بی تابم
شب هایی که تو بیداری
به یاد تو نمی خوابم

اون قدر گفتند که آزادیم
به مرگ ساده تن دادیم
شاید از جرم دیروزه
که به این روز افتادیم


من هم هم رنگ تو میشم
سراغ عشقو می گیرم
که با هر قطره ی خونت
من هم مثل تو می میرم

پای حرف تو می مونم
که امیدو به من دادی
من هم همراه تو میشم
به عشق صبح آزادی
به عشق صبح آزادی


سکوتو می شکنی این بار
بفهمن که هنوز هستی
با فریادت نشون میدی
که از هیچی نمی ترسی

داره آروم جون میده
نسلی که مرگو فهمیده
نمی دونم چرا اما
آزادی بوی خون میده
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم .
     
  
مرد

 
نیستی ببینی شب عاشقونه هست، بوی تو داره ، پر از بهونه هست
نیستی برنجی از غربت من ، از گریه ها که تموم نمی شن
لحظه گرفته هست ، پنجره ماته ، خونه اسیر خاطره هاته
نیستی ، صدا نیست که پر بگیرم ، برات بخونم ، برات بمیرم
نیستی ، صدا نیست که پر بگیرم ، برات بخونم ، برات بمیرم



وقتی تو بودی ، خاطره دل خواه ، دغدغه بی رنگ ، دلهره کوتاه
نه وحشت از شب ، نه ترسی از راه ، همیشه لبخند رو صورت ماه



نیستی بخندی ، عوض شه غربت ، قصه بخنده ، رد شه مصیبت
نیستی که گل نیست ، نیستی که سرده
نیستی که دیره ، نیستی که درده
لحظه گرفته هست ، پنجره ماته ، خونه اسیر خاطره هاته
نیستی ، صدا نیست که پر بگیرم ، برات بخونم ، برات بمیرم
نیستی ، صدا نیست که پر بگیرم ، برات بخونم ، برات بمیرم




راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
خمیازه های کشدار سیگار پشت سیگار
شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار

این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی است

لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار



یک استخوان و صد میخ آن پرده را دریدند

ناموس سایه بر دار سیگار پشت سیگار

در انجماد یک تخت این لاشه منفجر شد

پاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار



بر سنگ فرش کوچه خوابیده بی سرانجام

این مرده ی کفن خوار سیگار پشت سیگار

صد صندلی در این ختم بی سرنشین کبودند


مردی تکیده، بیزار سیگار پشت سیگار
     
  
مرد

 
چقد این شعر مشیری رو دوست دارم

کوچه

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشۀ ماه فروریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
ـ «از این عشق حذر كن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،
آب، آیینۀ عشق گذران است،
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!»
با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ - ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم . . .»
باز گفتم كه : «تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!»
اشكی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید كه: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کُنی دیگر از آن كوچه گذر هم . . .
بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!
     
  
مرد

 
دیشب که نمیدانستم برای
کدامیک از دردهایم گریه کنم
کلی خندیدم...
(صادق هدایت)
     
  
مرد

 
آرزو کردم که یک شب در سراب زندگی
چون شراب کهنه ای نوشت کنم اما نشد

نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم
آمدم تا این سخن آویزه ی گوشت کنم اما نشد

شعله شد تا به دل خاکستر احساس تو
لحظه ای رفتم که خاموشت کنم اما نشد

بعد از آن نامهربانیهای بی حد و حصر
سعی کردم تا فراموشت کنم اما نشد
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
صفحه  صفحه 15 از 123:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  122  123  پسین » 
گفتگوی آزاد

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA