انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 17 از 123:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  122  123  پسین »

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو


مرد

 
يه زیر سیگاری ِ لبریز
دو سه تا قوطی ِ وُدکا
یه سرگیجهٴ وهم آلود
یه حس مبهم ُ تازه

بی حس افتادم روی تخت
با دود هی حلقه میسازم

تنم خیس عرق

نمیدونم چرا اینجام
نمی دونم دارم چکار می کنم

تو گیراگیر این وحشت
هوای چشماتو کردم

نگاهم میره رو دیوار
یادم رفت عکستو کندم

میخوام لمسش کنم
اما نمیشه
عین ِ کابوسه
دوباره دنیای بی تو
دوباره قرصای ِ رنگی


ارضا کردن روح با چندتا شعر
دوباره گپ با دلتنگی
دوباره اشک

دوباره غم و همون شبهای تکراری
     
  
مرد

 
بغض من نشکن نزار گریه چشامو تر کنه/ با چشای اشکی خوب نمیبینم عزیزمو

این خدافظی از اون خدافظاست/ دیگه برگشتی نداره پشتت آب بریزمو..

داری دلگیر منو تنها میزاری کجا بری؟/ تو هنوز عاشقمی نمیزارم تنها بری

بغض من نشکن نزار گریه چشامو تر کنه/ حال هردومونو از اینی که هست بدتر کنه

اینجا جای مردنم نیست من باید تو دستای تو بمیرم/ من باید لحظه ی آخر توی آغوش تو آروم بگیرم

بغض من نشکن نزار گریه چشامو تر کنه/ حال هردومونو از اینی که هست بدتر کنه

بغض من نشکن نزار گریه چشامو تر کنه/ با چشای اشکی خوب نمیبینم عزیزمو

این خدافظی از اون خدافظاست/ دیگه برگشتی نداره پشتت آب بریزمو..


راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
میخواهی بروی؟
خب برو...
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو...
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نكن
نفس های آخر است
نترس برو...
احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو...
یك احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میكشد
طفلك چه میداند كه روحش سلاخی خواهد شد
برو...
فقط برو.....

==========================================
به غـم کسی اسـیرم که ز من خــبر ندارد
عجـــب از محــبت من که در او اثر نــدارد

غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
     
  
مرد

 
مرهم درد مرد ، گریه کردن نیست!
در آغوش گرفتن نیست!
در آغوش رفتن نیست!
مرد که درد دارد ، پاهایش به کار می افتد.
قدم می زند...بر همه چیز!

آری ، مرهم دلتنگی های مرد ، سیگار است!
زیر دوش حرف زدن است.مرد که غمگین است با خودش زمزمه می کند
ناگفته های انباشته شده در ذهن و دلش را...
ولی افسوس!
پیاده روی های شبانه ام را به حساب سرخوشی ام گذاشتی.
سیگارم را ژست روشنفکری می دانستی!
دو صد افسوس که هیچ وقت پای درد دل این رکاب های دوچرخه ننشستی!
رکاب هایی که از روی خشم بر آنان می کوبیدم به این امید که این روزها سریع تر بگذرد...
که دورتر شوم ازین زمان!
به خدا هیچ وقت درک نکردی این توپ را ،
که شب ها از سر دلتنگی به سمت دیوار بن بست کوچه مان پرتابش می کردم...
آن قدر به دیوار می زدمش که یا توپ بترکد یا بغضم...!
یا که این بن بست از سر راهم کنار برود...
راه خودم ، راهی که فقط مال من است!
     
  
مرد

 
یادمان باشد در این بهر دورنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم

یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر آنروز پی قلب سیاهی نرویم

یادمان باشد دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم؟؟

یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر زهر چشم خماری نکنیم

یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

خود بسازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم

جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر خطا هست،خطایی نکنیم

و به هنگاو عبادت سر سجاده عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یاور خویش بدانیم خدا یاران را
جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم

گله هرگز نبود شیوه دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش ساز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم

دوستداری نبود بندگی غیر خدا
بی سبب بندگی غیر خدایی نکنیم

مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از اینکار ابایی نکنیم


یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم


ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟؟؟
یاد من هست،طلب عشق ز هر کس نکنم

گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد
دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک؟؟؟؟

این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار
به تو ای عشق،تو ای یار،تو ای بهر نیاز

یاد من هست که دیگر دل من تنها نیست
یاد من هست که دیگر دل تو مال من است

یاد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاک
یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز

یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم
هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
مرد

 



نبودی بجات من
نشستم با ابرا تو بارون
نشستم تو دالون تاریک و سرد زمستون
نبودی ولی من...
با عطرت پریدم
با یادت شکفتم
پر از غصه بودن
پر از گریه بودم اما...
به هیشکی نگفتم

به هیشکی نگفتم
شبم بی ستاره س
به هیشکی نگفتم
دلم پاره پاره س
غرورم نمیذاشت
سرم خم شه جایی
به هیشکی نگفتم
غذابه جدایی

دو چشم تر اومد
بد و بدتر اومد
به هیشکی نگفتم...
صبوریم سر اومد
دمااارم در اومد
به هیشکی نگفتم...

به هیشکی نگفتم
شبم بی ستاره س
به هیشکی نگفتم
دلم پاره پاره س
غرورم نمیذاشت
سرم خم شه جایی
به هیشکی نگفتم
غذابه جدایی

دو چشم تر اومد
بد و بدتر اومد
به هیشکی نگفتم...
صبوریم سر اومد
دمااارم در اومد
به هیشکی نگفتم...
به هیشکی...


راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
به سلامتی اون پسری که 10سالش بود پدرش زد توو گوشش هیچی نگفت ،
20 سالش شد باباش زد توو گوشش هیچی نگفت ،
30 سالش شد باباش زد توو گوشش زد زیر گریه !
باباش گفت :
چرا گریه میکنی ؟
گفت:
آخه اونوقتا دستت نمی لرزید.


=================================================

در عشق تو صد گونه ملامت بکشم
وربشکنم این عهد غرامت بکشم

گر عمر وفا کند جفاهای تو را
باری کم از آنکه تا قیامت بکشم

     
  
مرد

 
به سلامتی بچه ای که پولاشو جمع کرد تا واسه باباش کادو بخره رفت تو مغازه
ب فروشنده گفت کمربند میخوام فروشنده گفت چه جور کمربندی میخواین؟
پسر بچه گفت قشنگ باشه
ولی دردش کم باشه.
     
  
زن

 
امــروز
آرام تـــریـن
لــــحظـﮧ ﮯ دلـگـیـــر کننــده ﮯ
نــاب ِ دنیــاســـــــت ...
SH.M
     
  
مرد

 
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش رخ مهر جانانه بسوخت


سوز دل بین که ز بس آتش اشک دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنائی نه غریبست که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مردم چشم
خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه کن حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
     
  
صفحه  صفحه 17 از 123:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  122  123  پسین » 
گفتگوی آزاد

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA