ارسالها: 3502
#221
Posted: 4 Apr 2014 23:52
هــیچ آدمــی بـد بــه دنیــا نــمیاد ولـــی تــو مســیرایــی قــرار میگیـــره کـــه چـــاره ای جـــز بــد بــودن نــداره...
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#222
Posted: 5 Apr 2014 23:20
یــه آدمــانایی هســتن زیــاد حــرف نـمیزنن زیــاد نـــمیخندن حوصــله هیچکیــو نـــدارن
زیــاد نمیبینیشــون اینــا یــه چــیزی تــو مغزشـــون اذیتشــون میکــنه...
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3292
#223
Posted: 6 Apr 2014 01:28
لعنت به زمونه ای که مرد بودن درد داره و نامرد بودن کیف
لعنت به زمونه ای که پاک بودن تنهایی میاره و خیانت کلاس
لعنت به زمونه ای که خوبی کردن تاوان داره و بدی کردن احترام
عشق من عاشقم باش!≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
ارسالها: 14491
#224
Posted: 9 Jul 2014 18:25
می خواهم زنی سنت شکن باشم
کوه کن چون فرهاد
آواره چون مجنون
تو
فقط لب "تر " کن !
تمام تن پوش ها را می کَنم وُ
آواره ی آغوشت می شوم
فقط لب "تر " کن !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 6368
#227
Posted: 3 Jan 2015 18:16
آدمها به بدنیا می آیند ولی هیچ گاه دنیا به آدمها نمی آید !
همچون لباسی که ناقواره ست ...
همچو کفشی که تا به تاست...
بمانند آرایش ناموزون دلقکان ...
گویی آدم باید قد و قواره ی دنیا شود و نازش را بکشد !
مدتی ست من هم چنان میکنم که دنیا میکند
من نیز به دنیا نمی آیم...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#228
Posted: 3 Jan 2015 18:29
میخواستم ...
میخواستم جهان اطراف را بهتر بشناسم
به تجربه دست یازیدم
ماه ها راه رفتم
بی تو اما شعر تمام میشد
تصور انکه فلسفه به شعر با تضرعی از نبودن تو خاتمه یابد
نه ...
پایان دادن به شعرها
متوقف کردن قدمها
ختم فلسفه به شعر
همه لازمه ی قدم گذاشتن به کوچه ی شهر دل بود
مسیری با انتهای بی هدفی
قدم گذاشتم در این مسیر ...اما به کدام سرزمین ؟
خودم هم نمیدانم
گم شدم در این وادی!!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#229
Posted: 3 Jan 2015 18:54
گم شدن همیشه هم بد نیست ...
گاهی باید در ازدحام ِ وابستگی ها گم شد
رد پاها را محو کرد...
آنقدر که تبر بر ریشۀ درخت خشک ِدلبستگی زد...
تا آسوده خاطرش کنی...
اما..
تاوان سختی دارد ...
دلگیری ..حیران ماندن.. سرگردانی ... زنجیر ِ رنج شدن ...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 24568
#230
Posted: 6 Jan 2015 21:34
بعضی ها؛ شبیه یک انجیر رسیده می مانند
که یکهو؛ از آسمان می افتند در دامن رنگ و وارنگ زندگی ات...
آن قدر بی هوا که اصلا نمیدانی چه شد... چگونه شد...
اصلا خودت را می زنی به کوچه علی چپ و از بودنش لذت می بری.
بعضی ها؛ شبیه عطر بهارنارنج هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس می کشی... آنقدر عمیق؛ که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت؛ در ریه هایت ذخیره کنی...
بعضی ها؛ شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت
جانت را با جان و دل در هوایشان؛ تازه می کنی...
بعضی ها؛...
اصلا چرا باید از در و دیوار مثال بزنیم!؟
بعضی ها؛ آرامش مطلقند؛ لبخندشان... تلالو برق چشمانشان؛ صدای آرامشان...
اصلِ کار، تپش قلبشان... انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق می کند.
و آنقدر عزیزند؛ آن قدر بکرند؛ که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان...
می ترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت!
بعضی ها؛ بودنشان... همین ساده بودنشان... همین نفس کشیدنشان؛
یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان...
و من چقدر دوست دارم این بعضی ها را ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند