ارسالها: 24568
#232
Posted: 8 Mar 2015 20:08
ﺍﻧﺸﺎﯼ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﻓﺘﮕﺮﺵ:
.
.
.
ﭘﺪﺭﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎﺷﺮﻑ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺁﺷﻐﺎﻟﻬﺎ ﻧﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍﮐﻨﺪ، ﺗﺎ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ؛ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ
ﺑﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻧﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍﮐﻨﺪ !...
ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ !... ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ،
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻫﻢ "!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 254
#234
Posted: 3 Apr 2015 20:59
گاهی پیامی
نگاهی
حرفی
کلامی
نوشته ای
....
دلم تو را میخواهد
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
ارسالها: 254
#235
Posted: 3 Apr 2015 21:18
وای بر حال من
....
دلم تو را میحواهد
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
ارسالها: 201
#236
Posted: 4 Apr 2015 13:03
ﺩﺭﺩ
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ...
ﺩﺭﺩ ، ﺩﺭﺩ ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ !!!
ﺍﻣﺎ ﺍﻓﺴﻮﺱ
ازاین زمین نفرین شده
تاآسمون بکرراهی نیست
ارسالها: 14491
#238
Posted: 16 Apr 2015 11:26
یا کُنج قفس یا مرگ .!.
این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی ...
بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا .!.
آن باغ جوانم کو ؟
دریاچه ی آرامم،
کوه هیجانم کو ؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 378
#239
Posted: 16 Apr 2015 13:23
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است ...
سهراب سپهری
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 14491
#240
Posted: 17 Apr 2015 11:07
پاهایت را مردانه روی هم می گذاری ٬
و من چه ِ زنانه ِ بوی ِ بودنت را برای ِ روز ِ مبادا توی جیب هایم جا میدهم !
وقتی مرا دعوت به آغوشت می کنی
من پر از سکوت میشوم ٬ و از چشم هایم میگذرم و میگویم : چشم ْ !
این زنانگی را دوست دارم ٬ وقتی که ِ تو اسیرش میشوی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟