ارسالها: 23330
#411
Posted: 26 Oct 2017 05:26
جسارت اجرایی کردن ایده هایت را داشته باش..
جهان پر است از ترسوهای خوش فکر..!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 24568
#412
Posted: 27 Oct 2017 00:40
پاییز که از راه می رسد
همه چیز فرق می کند!
باید بدانی که جایت خالیست
باید بدانی که باید باشی
کنار میزهای دو نفره ی کافه،
کنار موسیقی سیب های قرمز،
کنار رقص برگهای عاشق...
پاییز
باید فصل رسیدن باشد
باید بغض ها به پایان برسند
دست ها و آغوشت به من برسند...
اصلا پاییز بهانه است!
باید زودتر از رسیدن برسی!
جای فصلی به نام رسیدن
میان آغوش دنیا
خالیست...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 23330
#413
Posted: 27 Oct 2017 05:33
آیا تا به حال به اجبار به دستشویی عمومی رفته اید که بوی بد بدهد بطوری که حالت خفه شدن به شما دست بدهد؟
دقت کرده اید که بعد از ۵ دقیقه، دیگر به آن شدت بوی بد را احساس نمی کنید ؟! و اگر تصادفا یک ساعت آنجا گیر بیفتید ممکن است بگویید: انگار اصلا بوی بدی نمی آید .
قانونی در این جا داریم که صادق است: ما به محیطمان عادت می کنیم.اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است!اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید.اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگویید. و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 24568
#414
Posted: 29 Oct 2017 15:35
آغوشت قبیلهای وحشی
با آتشی برای پایکوبی
با جادویی برای فریب
دستانت
گمشدگانِ بی شتابِ ریزشِ آبشارِ گیسوانِ من
و چشمهایت
ویرانگرانِ خاموشِ غرورِ هزار سالهام
من دلباختهای عصیانی
آشوب گری پر تمنا
از عالم گریختهای پر تردید
آمیخته با طبیعتِ پیکرت
آمیخته با عطرِ خوبِ خوبِ بودنت
سر بر بالینت گذاردم
با تو زیستم
با تو گریستم
عشق ورزیدم
عشق ورزیدم
عشق ورزیدم
و از آرزوهای بی شمار
تنها و تنها تو را خواستم
خواستنی با شکوه
رویایی
و محال ... و محال!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 8967
#415
Posted: 29 Oct 2017 16:15
من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام
تو تصوّر می کنی چوبِ خدا را خورده ام
نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست
من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام
ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست
من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام
قطره ام امّا هزاران رود ِ جاری در من است
غرق در دلشوره ام انگار دریا خورده ام
دائما در حال تغییرم ، بپرس از آینه
بارها از دیدن تصویر خود جا خورده ام
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 254
#416
Posted: 29 Oct 2017 20:44
قدرت واقعى يك مرد
به اندازه ى
لبخند زنى هست
كه كنارش نشسته.
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
ارسالها: 3704
#417
Posted: 30 Oct 2017 00:01
دلم پراست ازخالی ها
زبانم پراست از نگفتن ها
تو با چشمانت به من می نگری
تو با من سخن می گویی
تو مرا احساس می کنی
من تو را با کدامین چشم ببینم ؟
با تو با کدامین زبان سخن بگویم ؟
تو را باکدامین احساسم احساس کنم ؟
به خدا گناه می کنی
به خداگناه می کنی
ن . ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 23330
#418
Posted: 30 Oct 2017 01:22
مادر بزرگم
همیشه میگُفت :
خوشبختیتو جار نَزن!
نذار کسی بِگه
خوش بحالش،
همین خوش بحالِشِ گند
میزنه به زندگیت!!!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 41
#420
Posted: 30 Oct 2017 20:56
من پر از حرف سکوتم
خالی ام رو به سقوطم
بی تو و آبیه عشقت
تشنه ام ،کویر لوتم
نمیخوام آشفته باشم
آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه...
حرفمو نگفته باشم...
dd389a14
ویرایش شده توسط: Banana007