ارسالها: 1784
#74
Posted: 1 Mar 2012 03:56
دیرگاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غم ها شده ام
من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام . . .
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 8724
#75
Posted: 1 Mar 2012 04:18
ناگهان زنگ میزند تلفن
ناگهان وقت رفتنت باشد
مرد هم گریه میکند وقتی
سر من روی دامنت باشد
بکشید دست روی تنهاییش
بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی
واقعا عاشق تنت باشد
رو به رویت گلوله و باتوم
پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی
بهترین دوست دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی
به همه عشق را نشان بدهی
بعد در راه دوست جان بدهی
دوستت عاشق زنت باشد
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#76
Posted: 1 Mar 2012 04:27
نگفتمت هرآنچه گفتیو نوشته ایم کشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
که خر شو ، که کر شو ، که کور شو دهان را ببند ،دهان را ببند ،دهان را ببند
این چنین هوا پس است و هر که سوی خیش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
این چنین هوا پس است و هر که سوی خیش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
نگفتمت بشین کنار من ، کنار گود
بوس هست بوس هست
شب زفاف جمعی
و فروش سیاسی
و جاسوس عن
عن تولک ، تولک
مبارز مدافع حقوق حشر هست فقط اعتماد کن بمان
نگفتمت نرو بمان کنار هم بشین به حال هم بغض میکنیم
نگفتمت چگونه در میانه ول معطلیم
ببیبن چگونه در زیر آبزار میزنیم
نگفتمت هرآنچه گفتیو نوشته ایم کشک بود
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند
ولی تو خر نمیشوی ولی تو کر نمیشوی
تو نبض و حلق خلق هر ترانه ای
که بر بار ، بر دار میشود
شاهین
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#77
Posted: 1 Mar 2012 05:36
پای یک کامپیوتر گیجم
سر ِ من درد می کند به جنون
کارگرهای شهرداری را می بَرَد سمت روستا کامیون
خواهرم شعر می شود از لب،
بغل دوست دخترش هر شب
من به خود فکر می کنم اغلب
توی حمّام ِ گریه با صابون
دست تو: چوب و کُلت و چوبه ی دار
البته شورت خانمت به کنار
که مساوی تر از منی انگار!
پیش چشمان بسته ی قانون
خسته از مغز ِ خالی و پُرها
مشت می کوبمت آجرها
پیک خالی! بگو به دکترها:
زخم ما رشد می کند به درون
سور بالا و جشن پایین ها
در عزا و عروسی اینها
بوق گوساله ها و ماشین ها...
سر ِ چی بود؟
چند قطره ی خون
بچّه ماهی خیال دریا داشت،
گاو هم دوستان خود را داشت
آنچه اندازه ی خودم جا داشت پشت من بود خانه ی حلزون
دست بردن به متن قرآن ها
خبر خودکشی میدان ها
پخش ساندیس در خیابان ها
بازی ِ موز بود با میمون
حذف مو و تن ِ زن ِ «تختی»، کشف یک جور ِ
راحت از سختی
بحث در معضلات خوشبختی،
سریال جدید تلویزیون
دیر کردیم و باز هم زود است...
عشق، یک کافه غرق در دود است
فصل آغاز قصّه این بودست
شرح کاندوم خریدن ِ مجنون!!
راهسازی برای ویرانه، جنگ یک مشت مست و دیوانه
خنده ی گرگ های در خانه، اشک تمساح های در بیرون
نه دلت می برد مرا نه صدات، خسته ام
آه
از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟
من ِ زیر ِ کتاب ها مدفون
هرچه از «هیچ» رنج می بردم،
بغض خود را به زور می خوردم
داشتم ذرّه ذرّه می مردم
پشت این عکس های گوناگون
من ِ زیر ِ کتاب ها مدفون
هرچه در شهر اتفاق افتاد، رفت دنیا به باد یا با باد!
باز در تو ادامه خواهم داد... از تو ای شعر واقعا ً ممنون
واقعا ً ممنون
شاهین نجفی - ممیز صفر
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 1784
#78
Posted: 1 Mar 2012 21:24
دلخوشم با بودنت باری زهجرانم بیا
ای سفر کرده به سوی جان بیجانم بیا
من که با یاد تو در اقلیم عشقت مانده ام
تشنه ام مانند ابری سوی بارانم بیا
وه نمیدانی که من با عشق تو خو کرده ام
گر جفایی کرده ام امشب پشیمانم بیا
چون هزاری پر گشودی با خیالم رفته ای
بلبلان باز آمدند از نو بهارانم بیا
گر چه پاییزم ولی با لاله ها همسفره ام
در میان سنبل خشخاش ریحانم بیا
این دم آخر که من تنها وبیکس مانده ام
دلخوشم با بودنت باری زهجرانم بیا...
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 1784
#80
Posted: 3 Mar 2012 21:13
دو سه روزه که مات و بی اراده م
یه چیزی فکرمو مشغول کرده
همین عشقی که درگیر هواشم
منو نسبت به تو مسئول کرده
از اون رابطه ی معمولی ما
چه عشقی سرگرفت تو روزگارم
دو سه روزه که بعد از این همه سال
واسه تو ادعای عشق دارم
می خوام مثل قدیما...مثل سابق
یه وقتایی یکی با من بخنده
یکی باشه که دستامو بگیره
یکی باشه که زخمامو ببنده
نمی بینی دارم جون میدم اینجا
نمی دونی به تو محتاجم اینجا
چقد راحت منو وابسته کردی
دارم دیوونه میشم کم کم اینجا
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده