ارسالها: 3669
#871
Posted: 4 Aug 2020 00:54
گاه بوی تو را احساس می کنم
همان بویی که درغبارها گم شد
همان غبارهایی که برقلبت نشسته بود
همان قلبی که با چشمانت صدایم می کرد
همان چشمانی که به وقت وداع پرخون می شد
شایدتو نمی خواهی که بوی تورادرباغ دلتنگی احساس کنم
نسیم احساس تورااحساس می کنم
طوفان را دوست می دارم اما ازآن می گریزم
آن چنان که تو عاشقانه ازنسیم احساس من گریخته ای
گاه بوی تو را احساس می کنم
ازهرسو می وزی اما فقط یکی هستی
دیگران نسیمها می بینند
اما من فقط یک نسیم می بینم ..
برقلبم و برگونه هایم می وزی
ومن نسیمی را احساس می کنم که درخانه آخر می میرد و آرام می گیرد
ن . ایرانی
(علی آزاد)
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 88
#872
Posted: 13 Aug 2020 17:44
اوني كه دوسش دارم نميخواد ببينمش ، يه مشگلي داره ٧،٨ روزه متوجه شدم ، مريضيش طوريه اسيب روحي رواني
ميزنه ،ولي بيماري اونم خيلي ازار دهندست ، اگر لااقل با من حرف ميزد تصميمم و ميگرفتم ، نميخوام
تنهاش بزارم ولي اون اصلا روي خوش نشون نميده ، راضيم دردي كه بهم ميده رو تحمل كنم
نميدونم چرا نميذاره ، اون و فقط من ميتونم خوشحالش كنم ،هيچكس كنار اون دوام نمياره ميدونم .....
در رسیدن یا نرسیدن تفاوتی ندارد ، تمامش درد است ....
ارسالها: 7136
#873
Posted: 3 Sep 2020 20:01
این روزهای آخر تابستون چقدر زیبا بود...
بوی رب گوجه تو کوچه پس کوچه ها...
سنجاقکهای رنگارنگ با چشمای درشت و قشنگشون که یکدفعه سر و کلشون پیدا میشد...
بوی کیف و کتاب نو...
راستی چقدر بوی مدرسه ها میاد.اون روزها عزا میگرفتم که چرا تابستون تموم شد ولی شور و شوقی هم بود دیدن همکلاسی های قدیمی...
دلم برای اون دبیرستان بزرگ و قدیمی با کاجهای پیر و بلندش تنگ شده...
دلم برا همکلاسیام تنگ شده...
دلم برا کلاسمون و نیمکتم تنگ شده...
یادم افتاد به یکی که اسمش رو رو پیرترین کاج دبیرستان نوشته بود
ر-پیران 1312
ر پیران الان کجاست؟
کاش منم اسمم رو نوشته بودم...
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ارسالها: 471
#875
Posted: 8 Sep 2020 02:00
جنبه فان داره؛
شعار یکصدای استقلالیها در این شرایط
استرا استرا برگرد به این م س ت ر ا ح
دسترسی من به سایت غیرممکن شده..
وجود من خیلی چیزها به لوتی اضافه کرده بود وبدین ترتیب لوتی خودش رو از یک نعمت گرانبها و ارزشمند محروم کرد، حیف شد.
ویرایش شده توسط: Steratulanch
ارسالها: 24568
#876
Posted: 10 Sep 2020 21:04
چند بهار
می شود از کنار شمعدانی ها گذشت
و دلتنگ عطر کسی نشد؟
مگر آدم چند زمستان را
می تواند
بی گرمای دستهای کسی که دوستش دارد
به بهار برساند؟
چنددوستش داردرا می توان
با موسیقی باران و خاطره سر کرد
و دیوانه نشد؟
مگر یک آدم
چند بار قرار است بمیرد
که این همه خاطره
خنجر به دست
در آستانه ی هر فصل به کمینش نشسته اند؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 402
#878
Posted: 15 Sep 2020 19:57
دلم سفر تفریحی میخواد
جملۀ « نگران نباش ، درستاش میکنیم . » ، از مقدسترین عباراتِ دنیاست .
فکر میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند ، جزء آدمهای خوششانس دنیا به حساب میآیند . « نگران نباش ، درستاش میکنیم . »
ارسالها: 3669
#879
Posted: 15 Sep 2020 20:01
زندگی یعنی مرگ ..وقتی که شیطان خدایی می کند پس شیطان را بمیران تا خداگونه(باخدا) زندگی کنی :ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 402
#880
Posted: 15 Sep 2020 20:04
سلامتی خدا
که تورم براش معنی نداره هنوز با پنجاه تک تومن هفتاد بلا ازت دور میکنه!!!
جملۀ « نگران نباش ، درستاش میکنیم . » ، از مقدسترین عباراتِ دنیاست .
فکر میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند ، جزء آدمهای خوششانس دنیا به حساب میآیند . « نگران نباش ، درستاش میکنیم . »