ارسالها: 25
#898
Posted: 13 Oct 2020 03:58
Streetwalker:
نامه ای به خودم
دوست داشتم اسمش رو میزاشتم نامه ای به همسرم اما بعد نظرم عوض شد چون اونکه اینو نمیخونه.
در واقع اگر فکر کنی میبینی تمام حرفها و لافها و فانتزیهای اینجا رو افراد خطاب به خودشون مینویسند.
این سایت مثل یک آینه هست.بعضی ها خود واقعیشون رو توش میبینند و بعضی ها خود خیالیشون رو.ولی هر کس به فراخور حال و روزش تصویری از خودش میبینه و درباره اون با خودش بحث میکنه.
خواستم بت بگم؛
همیشه و همه جا یادمون باشه،من و تو دوست هم نیستیم.کاش بودیم اما نیستیم.در واقع من و تو دشمن همیم.چیزی که من و تو رو کنار هم قرار داده نیازمون به هم و ضعفمونه و نه مطلقا هیچ چیز دیگه.
اینقدر هم ادعا نکن که من به تو نیاز دارم.تو هم به من نیاز داری وگر نه خیلی وقت پیشها جونت رو خلاص میکردی.
من هم بدبختم و به تو نیاز دارم.یا پیچ شدم یا جوش خوردم وگر نه با تویی که من رو از همه لذتهای زندگی محروم میکنی چه کار داشتم؟
الان دیگه مطمئن شدم هر تلاشی برای نزدبک شدن ما فقط از سر شهوت و نیازه و بس و همین تلاش بیحاصل هم راه به جایی نمیبره که هیچ،نتیجه معکوس میده و مثل بمبی بینمون منفجر میشه.
هر حرفی،هر نگاهی،هر اشاره ای مثل تیری میشه که به قلبمون فرو میره،مثل زهری میشه که به رگهامون تزریق میشه.
فهمیدم حتی وقتی از سر نیاز و شهوت و بدبختی به هم نزدیک میشیم باید دهان و چشم و گوشمون رو ببندیم و نفس هم نکشیم تا بلکه چند دقیقه ای بتونیم هم رو تحمل کنیم.
من و تو هیچ وقت نمیتونیم اختلافاتمون رو کنار بزاریم و سازش کنیم.چون من منم و تو تویی و هیچ کدوم نمیتونیم تغییر کنیم چون این ماهیت و شخصیت و سرنوشت ماست.
حیف کاش اینطور نبود ولی اینطور هست.من منم و تو تویی و کسی مقصر نیست یا شاید هر دو مقصریم...
ببین تو این نصفه شبی سر شیفت من رو به چه حال و هوایی انداختی؟
حال من خیلی خرابه...
میخوام با اولین کسی که میبینم بخوابم بلکه این مسکنها راه نفسی برام بذاره...
یا برده ای بگیرم و تمام خشم و شهوت و عشق و نیازم رو مثل آوار رو سرش خالی کنم تا سبک بشم...
حوصله نصیحت ندارم.دوستان عنایت کنند.
جماعت ۲۰سانتی و ۳۰ سانتی را به عمه هایشان حواله میکنم.
چنین است واقعیت دردناک زندگی بسیاری از ماها،
لخت و عریان،
بدون روتوش،
متاسفانه
ویرایش شده توسط: kiarash10000