صفحه 95 از 123: « پیشین 1 ... 94 95 96 ... 122 123 پسین »

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو

sepanta_7

کاربر

ارسالها: 23330

#941 Posted: 6 Dec 2020 17:10

سختی ها رو نمیشه از زندگی حذف کرد، ولی میشه اقتدار درونی رو زیاد کرد، هرچی قویتر باشی، درد کمتری میکشی، اضطراب کمتری و تجربه میکنی.
آدم های ضعیف چون خودشونو در شرایط سخت میبازند، نمیتونند کار درست و بکنند و متوقف میشن.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.

aliazad77

کاربر

ارسالها: 3591

#942 Posted: 12 Dec 2020 17:18

نمی دانم خوابم یا بیدار

نمی خواهم بیدارشوم اما هنوزچشمانم را نبسته ام .
نمی خواهم بخوابم اما انگار خواب می بینم .
نمی دانم چه کسی به من بله گفت ؟
نمی دانم چه کسی بود ؟!
فرشته بود یا انسان ؟
فقط می دانم همراه خدا بود
فقط می دانم که تنها دوروزو دوازده ساعت است که اورا دیده ام
می خواهم بیداربمانم و هزاران باربگویم که دوستش می دارم
می خواهم بیداربمانم تا همچنان احساس کنم که درخواب شیرینی هستم
نمی دانم خوابم یا بیدار و آن چنان که می گویند مستم یا هوشیار..
صبح چهارشنبه 22 آذر1396 : ازخواب فیزیکی بیدارمی شوم زندگی چندساعت است که بیدارشده است

ایـــــرانی

در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود

maziyar6068

کاربر

ارسالها: 88

#943 Posted: 13 Dec 2020 06:36

زندگی راست میگی زیباست ولی نه با بیکاری و جیب خالی . وقتی یکنفر با مشکلات روزمره داره میجنگه بدون پول ، نمیتونه با چایی و شرشر بارون و قدم زدن لذت ببره از طبیعت ، مسافرت و عشق و حال که دیگه بماند !!!! شغل مادر جنده داره روح و روانم و میگاد ، بیکاری و تو خونه موندن باعث میشه مغزت انگل بگیره نتونی فکر کنی ، فقط عصبی میشی مثل دیوونه ها

در رسیدن یا نرسیدن تفاوتی ندارد ، تمامش درد است ....

sepanta_7

کاربر

ارسالها: 23330

#944 Posted: 14 Dec 2020 19:53

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.

lovesex1985

کاربر

ارسالها: 230

#945 Posted: 18 Dec 2020 03:20

روزگار عجیبی شده...
یه چیزی هست به اسم ترازو، میگن اصولا این ترازو برای اندازه گیری وزن چیزی استفاده میشه...!
اما بعضی وقتا میشه خیلی چیزارو باهاش سنجید، اگه خودت ترازوی سالمی داشته باشی میتونی شعور ادمارو باهاش بسنجی، میتونی معرفتشونو بسنجی، باهاش میتونی خوب و بدو تشخیص بدی، میتونی ادمارو از هم جدا کنی... اگه ترازوی خوبی داشته باشی خیلی جاها نجاتت میده، بهت دروغ نمیگه، سرتو شیره نمیماله، میتونی به این ترازوی خوب اعتماد کنی...
اما وای از روزی که ترازوت تراز درستی بهت نده, همه چیو باهم قاطی میکنی، انقدر راست و‌دروغ بهت میگه که دیگه نمیتونی بفهمی کدومشو راست میگه کدومشو دروغ، گیجت میکنه، کلافه ت میکنه... دیگه خوب و بدو گم میکنی، به خودت میپیچیو فک میکنی بهترین ترازوی دنیا رو داری، فک میکنی خیلی خوبه همه چی، اما نمیدونی اصل ماجرا همچین خوشایند نیست...

دیگه دلم نمیخواد سوار ترازوی کسی بشم، ترازویی که نمیفهمه وزنتو...!
روزگار عجیبی شده...
از ماست که برماست...

ویرایش شده توسط: lovesex1985

andishmand

ارسالها: 24568

#946 Posted: 25 Dec 2020 20:05

جذﺍﻣﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻼﺝ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

ﺣﻼﺝ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺮﺩ.

ﺟﺬﺍﻣﯿﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯽ

ﺗﺮﺳﻨﺪ،

ﺣﻼﺝ ﮔﻔﺖ؛ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ.

ﻏﺮﻭﺏ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺣﻼﺝ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﺮﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺑﻔﺮﻣﺎ.

ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺯﻩ ﺷﮑﺴﺘﯽ.

ﺣﻼﺝ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﯾﻢ.

ﺭﻭﺯﻩ ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﺩﻝ ﻧﺸﮑﺴﺘﯿﻢ....

آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم

از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند

maryy

کاربر

ارسالها: 8967

#947 Posted: 26 Dec 2020 00:54

نه اهل انتقام و تلافی ام نه دنبال مخبری
ولی بدبختانه نمیتونم فراموش کنم
حیف والا راحت میشد زندگی کرد

نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم

maryy

کاربر

ارسالها: 8967

#948 Posted: 1 Jan 2021 17:09

بعضی ها هم هستن که مثل گوشت کوب میمونن
وقتی گوشت نباشه چیزای دیگه رو میکوبن

نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم

sepanta_7

کاربر

ارسالها: 23330

#949 Posted: 3 Jan 2021 19:55

خوشبختی چیزی بیرون از خود ما نیست ، درون ماست
پول نیست ، ثروت نیست ، شهرت نیست
رقصی ماهرانه ست میان ( بودن و شدن ) آنچه موجود است و آنچه می خواهیم باشیم

یعنی بدانیم کجا باید زندگی را ساخت و کجا باید با زندگی ساخت
خوشبختی نگاهی ست که معجزه اش ( زیبا ، درست و به موقع دیدن )
است ،گاهی خوشبختی آنقدر دم دستمان است که نمیبینیم
که حسش نمیکنیم
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم خوشبختی بود
دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود.
برای تقدیم یک شاخه گل به همسرت
خوشبختی ها ماندنی نیستند ، اما ، میشود تا هستند زندگیشان کرد
نفسشان کشید.
خوشبختی
همین ثانیه هایی هستند که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.

sepanta_7

کاربر

ارسالها: 23330

#950 Posted: 5 Jan 2021 20:03

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.

صفحه 95 از 123: « پیشین 1 ... 94 95 96 ... 122 123 پسین »

گفتگوی آزاد /

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا