ارسالها: 24568
#961
Posted: 15 Jan 2021 15:28
راس ساعت دلتنگی
دعوت می شوی
به عاشقانه ای
در کافه ی چشم هایم
که اگر نیایی عقربه های دلتنگی
فرو می ریزد
در جاده ای
که انتظار پیرش کرده است
قرارمان
راس ساعت دلتنگی
یادت نرود!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2323
#962
Posted: 15 Jan 2021 21:43
girl_moon:
🤣🤣🤣یعنی من عاشقتم لنتی وحشی
😎😎😎
ویرایش شده توسط: Erfan1993
ارسالها: 3591
#965
Posted: 22 Jan 2021 11:41
هنوز میوه اندوه برشاخسارهای زندگی نشسته است
هنوز شیطان نفس می کشد
هنوزهمه جا تاریکیست
هنوزخیلی ها حقیقت را با چشمان خود می بینند
هنوزخیلی ها با چشمان بازخفته اند
هنوز ندای آزادی به گوش می رسذ
هنوزسحرگاهان فریادمی زند که ابر نورطغیان کرده است
هنوزبربسترزندگی جوی خون جاریست
هنوزنگاه سبزتودخترآزادی را می بینم
هنوزندای نوید تولدی دیگربه گوش می رسد
هنوزهم می نویسم وقتی که سحربخوابدصبح بیدارمی شود
***
سوم بهمن زادروزندای آزادی برآزادیخواهان جهان مبارک باد
ایـــــرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 7
#967
Posted: 23 Jan 2021 18:57
فرشته ها خودکشی کردند (سید مهدی موسوی)
یک هیچ ادکلن زده با موی فرفری
شاید وکیل پایــــه یک دادگستری
دارد دفاع می کند از دختــری که نیست
اسمش پری نه!از همه ی جنبه ها پری!
از یک نگاه ساده و معصوم مثل گرگ
یک مشت موی سرزده از زیر روسری
از دختری که گفته به این هیچ عاشقست
از دختـــری کـــــــه رفتـــــه بــا مرد دیگری
لیلای قصه خط زده کل کتاب را
پیدا نموده شاید مجنون بهتری!
رو می کند به سمت تماشاچیان وکیل
فریاد می زند کــه تــــو دختر مقصری؟!
دختـــر فقط عروسک بازی زندگی ست...
...تو مرده ای به خاطر این جرم :دختری!
دیگر به اختیار خودت نیست ماندن و...
وقتی که از تمامی خود رنــج می بری
حس می کنی گرفته دلت از هر آنچه نیست
می خواهــی آسمـــــان را بالا بیـــــــاوری...
قاضی نگاه می کند آرام و مرگبار
بـــه دادگاه و صندلــی ِ پیـر داوری
از خود سوال می کند آیا نمی شود
آیا نمی شود که از این جرم بگذری؟
رو می کند بـــه سمت وکیل در آینه
با یک نگاه خسته و یک جــــور دلــــخوری
شاهد:خودش دلیل :خودش حکم:زندگی
قاضی:خودش وکیل:خودش متهم: پـــری
بذار قضاوت کنند مرا این به خودشان مربوط است
اما نخواهم گذاشت احدی به من ترحم کند
ارسالها: 7009
#970
Posted: 11 Feb 2021 01:03
به نظرم بخت سیاه رو با هیچ چیزی نمیشه شست.یعنی صحبت سیاست و هوشیاری نیست,برا آدم بدبخت هر کاری کنه بدبختی پیش میاد.
امشب دوست داشتم باش باشم.دوشم گرفتم و آماده که دم خوابیدن اعصابم رو با یک کلمه خورد کرد...
الان تنها کپیده و منم با تبلت ور میرم...
اینم از امشب و احساس من!
نمیدونم چطور اینقدر زود تغییر میکنیم.از حال خوب به حال بد.از عشق به نفرت.از با هم بودن به تنهایی.از خنده به گریه.از خوشحالی به ناراحتی.از امید به نا امیدی.
انگار که تو یک سرازیری دایم باشی.
تجربه عکسش رو ندارم.نمیدونم تجربه تغییر حال از بد به خوب هم همینقدر ساده و سریعه؟ البته فکر نمیکم.احتمالا اون سربالایی باشه...
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker