ارسالها: 101
#11
Posted: 13 May 2011 13:12
بزرگترین كلاه كه سر من رفت تیغ زدن یك دختر به مرور زمان
«هیچ دینى بالاتر از حقیقت وجود ندارد»
ارسالها: 96
#12
Posted: 19 May 2011 16:35
omiid: كلاهی كه سر من رفت این بود كه دوست دخترم از من حامله شد. رفتیم دكتر كه سقط كنه. كلی معطل عمل مثلا جراحی شدیم و بالاخره دختره با كلی اخ و اوخ اومد بیرون. 500 هزار ناقابل سال 82 دادم به دكتر. بعد از چند روز دیدیم ای بابا داره بالا میاره. رفتیم سونوگرافی. دیدم ااااااااااااااااااااای دل غافل همش فیلم بوده. قیافه من خدایی دیدنی بو
خداییش كلاه گشادی بوده هاااا
یکی بهش زنگ بزنه....بگه هنوز عاشقشم!
ارسالها: 767
#16
Posted: 20 May 2011 17:23
عاشق شدنم
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 256
#17
Posted: 31 May 2011 08:06
××××××××
به دلیل بی جنبه بودن بعضی افراد و تهمتای نا بجا
"منی” که کنارش “تو” نباشد، بزرگترین پارادوکس دنیاست
ارسالها: 333
#19
Posted: 9 Jun 2011 20:09
اعتماد كردن به رفیق همانا كلاه گذاشتنم همانا...
متفاوت باش و نترس از تمسخر مترسک ها. بگذار مترسک بمانند. کوروش
ارسالها: 180
#20
Posted: 18 Jun 2011 04:45
اعتماد به دوست
كبوتر نباش كه تو دل آسمان پرواز كني / آسمان باش تا كبوتري در دلت پرواز كند...