ارسالها: 6216
#71
Posted: 29 Aug 2012 15:39
جســـارت مـــیخــــواهــد
نــزدیــک شــدن بــه افــکــار دختــری کــه
روزهـــا ...
مــردانــه بـــا زنــدگــی مــی جنـــگد ...
امــا شـــب هــا ...
بالــشــش از هـــق هـــق هـــای دختــــرانه
خیــــس اســـت ... !
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 468
#73
Posted: 29 Aug 2012 17:29
زنها سر شار از عاطفه،مهربوني،گذشت ،وفاداري و فداکاري هستن. زن مکمل و مايه آرامش مرده ، اينو هيچوقت فراموش نکنيد
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 55
#75
Posted: 5 Sep 2012 19:32
ظریف و با لطافت . زیبا . با احساس . با وقار . مغرور . قابل پرستش
Bondage & Discipline .. Sadism & Masochism
B ♥ D ♥ S ♥ M
ارسالها: 468
#76
Posted: 6 Sep 2012 15:45
زن زيباست...
چه آن زمان که از فرط خستگي چهره اش در هم است...
چه آن زمان که خود را مي آرايد از پس همه خستگيهايش...
چه آن زمان که فرياد مي زند بر سر تو، و تو فقط حرکت زيباي لبهايش را ميبيني...
چه آن زمان که کودکي جانش را به لبانش رسانده و دست بر پيشاني زده و لبخند ميزند...
زن زيباست... آن زماني که خسته از همه تهمت ها و نابرابريها، باز فراموشش نميشود
مادر است
همسر است
راحت جان است
........ براستي زن زيباست ........
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 468
#77
Posted: 6 Sep 2012 15:48
زن....
جنس عجيبي ست !!
چشم هايش را که مي بندي، ديد دلش بيشتر...
دلش را که مي شکني، باران لطافت از چشم هايش سرازير...
انگار درست شده تا...
روي عشق را کم کند!
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 468
#78
Posted: 6 Sep 2012 15:51
رفتار عاشقانه يک زن را بايد از دلتنگيش فهميد
از شوق و بي تابيش براي ديدار
از حس کودکانه اش براي آغوش
از خجالتش براي بوسه
زن بي دليل بهانه نمي گيرد
شايد بهانه ي دستان گرمت را دارد
که دستانش را بگيري....
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 468
#79
Posted: 6 Sep 2012 15:56
MiladBagheri
زن که باشي...
عاشق که شوي "چشم سفيد" خطابت مي کنند!!
راست مي گويند...
چشمانم سفيد شد به جاده هايي که...
"تو...."
مسافر هيچکدام نبودي ....
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 468
#80
Posted: 7 Sep 2012 12:18
من زنم.... ياد گرفته ام سکوت کنم خيلي وقتها...گاهي فريادهايم نيز در سکوت مي شکند...
وقتي به خودت اجازه دادي و پاکي و سادگي ام و صبوري ام را به سخره بگيري...باز هم سکوت ميکنم، نميدانم چه مرگم مي شود ک فرياد نميزنم... تنها اشک مي ريزم... اشکي که اين روزها رو به تمام شدن است... چشمه اي رو به خشک شدن...
تو خيلي وقتها خيلي چيزها را نمي بيني... شرم چشمانم و سرخي گونه هايم را وقتي کلمات هجي نشده از ادبت را روانه ي من مي کني... مي بيني؟؟
تو از چشمانم فقط زيبايي اش را مي بيني... اما غمش را... حرفش را ناديده مي گيري.... ولي من خيلي وقتها ميخوانم چشمانت را
و باز هم سکوت .....
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !