ارسالها: 63
#121
Posted: 14 Feb 2014 23:56
تو این یک ساعت ذوق مرگ میشدم تا بمیرم ...
آرزومه
روحشان به اندازه اندوهت شاد باد
از دردهای کوچک است که آدم مینالد، وقتی ضربه سهمگین باشد، لال میشود آدم.
خدا کند که نه...!!! نفرین نمی کنم که مباد
به او که عاشق او بودم زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط
ارسالها: 1135
#123
Posted: 3 Dec 2014 20:07
منم وقتمو با خواهر مادر اقام میگذروندم میگفتم چقدر دوسشون دارم میرفتم سر خاک داشم
۵نفر رو هم میکشتم حتما
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 378
#124
Posted: 3 Dec 2014 21:45
میرفتم پیش عشقم و با تمام وجود میبوسیدمش
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 24568
#125
Posted: 3 Dec 2014 22:40
میرفتم و هر چی حرف و گلایه در این مدت تو دلم تلنبار شده رو تو صورتش تف می کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 268
#126
Posted: 4 Dec 2014 03:43
خوب باید در عمل دید از الان بگم میشه ادعا
ولی اینجور که الان به ذهن من میرسه
اول از همه فکر می کنم ببینم کسی ازم ناراحت هست؟ می تونم از ناراحتی درش بیارم؟
خدا کنه خدا کنه خدا کنه اون روز و اون لحظه اگر چنین خبری بهم برسه خودم رو در ناراحتی هیچ کس مقصر ندونم. و از قبل تقصیرهام رو یه کاری کرده باشم و اگر کسی رو آزار دادم تونسته باشم یطوری جبران کنم و به حساب خودم رسیده باشم
دوم: راه میفتم عجله عجله ببینم چه کسی رو می تونم خوشحال کنم. یه سلام محبت آمیز ، یه لبخند قشنگ، هدیه، یه حرف مهربونی، هرچی که یکی رو خوشحال کنم البته اصولی و پایدار نه اینکه بعدا درد بشه. اگر تو این جامعه ای فعلی باشه. سعی می کنم بیشتر به بچه ها محبت کنم. آخه اونا باور می کنند و به دلشون می مونه. البته بزرگتر ها هم سر جاش. اگر حیوان گرفتاری دیدم حتما سعی می کنم در حد تعادل کمکش کنم. به درختا آب میدم. دوس دارم اون لحظات آخر در طبیعت باشم و خدا رو بخاطر طبیعت قشنگ و آرومش شکر کنم.
سوم: اگر بتونم یه قلمی بر میدارم از حالم می نویسم. قطعا از الان هم فنای دنیا رو حس می کنم ولی اونوقت یه چیز دیگست. حرف دلمو میگم. که چی برام ماند، چی بود و نبودش فرقی نداشت، چی برام خوشحالی آورد، چی برام درد آورد. به درد دیگران می خوره حتما
آدما رو آدم حساب می کنم حرف دلمو براشون میگم. اگر بتونم یه نامه خصوصی برای دوستام می نویسم و بعد تشکر و اینا ، سعی می کنم خوبی ها و عیب های دوستام رو براشون بنویسم.البته خیلی کوتاه و اگر شعور داشته باشند. چیزی که خودم همیشه از دوستام انتظار دارم. اینکه مثل آینه عیب هامو بهم بگن. منو آدم و اصلاح پذیر حساب کنند و عیب هامو بگن.
آخرشم مثل همیشه برای خدا بهانه بیارم و عذر خواهی کنم بگم خدا من سعی کردم، میدونم پر از تقصیرم ولی خودت درستش کن. برای خدا گریه می کنم تا خدا دلش به رحم بیاد. عذاب باشه یا نباشه گریه کردن در آغوش خدا رو دوست دارم. مخصوصا اون لحظات آخر
در مورد همسر و خانواده و فرزندان و اینها، شرایط خیلی متفاوته و زمان خیلی کم. مثلا ممکنه اگر به خانواده سریعا بگم دیگه اجازه ندن از کسی عذر خواهی کنم. سعی می کنم خداحافظی رو در آخرین مرحله قرار بدم که فرصت رو ازم نگیره. اونا هم اگر چند دقیقه اذیت شن بهتر از اینه که یک ساعت شیون بزنن. ولی فکر کنم با خداحافظی بهتر باشه
راستی اینجا کسی هست که مطمئن باشه تا یک ساعت دیگه زنده میمونه؟
هه! فکر کنم خیلی ها باشن که فکر می کنند زنده می مانند و میرند. شاید منم یکی از اونا باشم
پس این گل و لبخند و از من قبول کنید به اندازه ای که بچه ها باور می کنند
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ویرایش شده توسط: alirezadust
ارسالها: 30
#127
Posted: 9 Dec 2014 19:39
حسابى واس خودم عشق وحال ميكنم تو يك ساعتى كه دارم....
وای از روزی که شریک خاطره هات یه شماره خاموش باشه و یه سیگار روشن
ارسالها: 1135
#128
Posted: 24 Dec 2014 15:48
فکر نمیکنم کاری کنم چون اخلاق خودمو میدونم میرم گمو گور میشم فقط ۵ دقیقه اخرش میرم پیش خانوادم معذرت خواهی میکنم ازشون....................................
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 201
#129
Posted: 24 Dec 2014 20:20
دوباره بتونم مادرموببینم.
هی روزگار
ازاین زمین نفرین شده
تاآسمون بکرراهی نیست
ارسالها: 44
#130
Posted: 24 Dec 2014 21:20
یک ساعت فقط نگاهش کنم....کاش میشد...
قصــــــــه هـا بـــرای بیـــــــــــدار کـــــردن
مــــــا نــــوشـتـــــــه شـدنـــــــد؛
امــــــا تمـــــــام عمــــــــــر؛
مــــــا بــرای خـــــوابیـــــــدن از آنهــــــا
استـــــــــفاده میــــــــــکنیــــــم.......!
[اضـــــــطـراری]