ارسالها: 125
#141
Posted: 27 Jul 2013 00:45
اعتراف میکنم با ماشین بابام تصادف کردم گلگیر سمت شاگردش رنگ ورداشت
منم زودی بردم پیش آشنا راستو ریستش کردم تا حالا که نفهمیده بدا به حالم که یه روزی گندش دربیاد
روزگار سوار بر مرکب خود می تازد و خزان پشت خزان
بهاران از پس بهاران و من دست برندارم
و به امید آن آینده روشن، ظلمت سیاه شب را نظاره گرم
که صبح دولت امید بدمد
ارسالها: 119
#143
Posted: 27 Jul 2013 16:24
اعتراف میکنم گاهی وقتها به دوست پسر سابقم فکر میکنم
گــ ــول ظـــاهــــــــر منــ ــو نــخــــورینــــ ...
مـــن بـــاطــــ ــــنـم خــیلــی دیــوثـــــ ــتــره
ارسالها: 444
#145
Posted: 10 Aug 2013 14:11
اعتراف میکنم تا الان این تعداد آدم گناهکار ندیدم
دوستدار روابط آزاد خانومم هستم
ارسالها: 23330
#146
Posted: 10 Aug 2013 17:10
از یکی خوردم که هیچوقت یادم نمیره واقعا یه درس عبرت شد واسم///تویه یکی از این چت روم ها با یکی آشنا شدم حدود دو سال زیر نظرش داشتم تا فکر کردم بهش علاقمند شدم و پیشنهاد آشنایی بیشتر دادم(البته ۳ سال ازم بزرگتر هم بود)
یه مدت با هم تلفنی در تماس بودیم تا گفتم میخوام بیام شیراز ببینمت هی بهانه می اورد بعد یه مدت که من نبودم تویه چت روم به خاطره درسام وقتی برگشتم افرادی که تو نت بودن گفتن این خانم چه ها نکرده از پسر ۱۷ ساله بگیر تا با مرد ۵۰ ساله ارتباط داشته
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.