ارسالها: 1782
#172
Posted: 22 Sep 2013 18:08
این اعترافو میکنم چون اون که نباید میفهمید فهمید
قبل این که اعتراف کنم یه سری حرفاست که باید زده شه . من دیگه اون ادم سابق نیستم که به خاطر سرگرم کردن و شاد کردن رفقا خودمو سبک کنم که اخرش بهم نارو بزنن و توهین کنن بلکه کلا رفتارم تغییر کرده و به کسی که حتی به من بی احترامی کنه با احترام باهاش برخورد کنم . اون کسایی که تو این مدت با من هم پست شدن حتما این تغییر رفتارو در من مشاهده کردن
تا زمانی که انسان متشخص باشی بی ادبا جلوت با ادب میشن !!
من همون یوسف یا همون ارت کوییکم به مدیر هم همون اول گفتم ایدی قبلی منو مسدود کنه تا مشکلی پیش نیاد .
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ویرایش شده توسط: Evil_Dead
ارسالها: 9253
#178
Posted: 14 Oct 2013 20:36
اعتراف می کنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام، تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 1782
#180
Posted: 15 Oct 2013 01:36
pari92: اعتراف میکنم از وقتی که دیدم داداش یوسفم اومده خیلی خوشحال شدم
ای کاش یکی از خواهرام منو عین تو دوست داشت . ای کاش تو واقعا خواهرم بودی .
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار