ارسالها: 201
#241
Posted: 8 Jan 2015 12:57
اعتراف میکنم برگ مرخصی روخودم دستکاری کردم
ولی منشی بدبخت بگارفت
وشدپاسداروبازداشت
ازاین زمین نفرین شده
تاآسمون بکرراهی نیست
ارسالها: 268
#245
Posted: 27 Feb 2015 00:22
ادعای شجاعت ندارم ولی می خوام اعتراف کنم
اعتراف می کنم اگر سعی می کنم عفت کلام داشته باشم و حرفم زشت نباشد به این معنا نیست که درونم زشتی ندارم
اعتراف می کنم اگر معتقد هستم که آدم بدی هایش را جار نمی زند به این معنا نیست که بدی ندارم
اگر سعی می کنم درست حرف بزنم و سعی می کنم بدی هایم را جار نزنم به این معنا نیست که خودم را بالا می بینم و به این معنا نیست که به دیگران هم اجازه بدم که مرا بالا ببرند.
همانطور که در مقابل بی احترامی دیگران واکنش نشان می دهم و اجازه ی بی احترامی نمی دهم اجازه ی بزرگ کردن بیجا هم نمی دهم
وقتی می گویم که از تعریف های بزرگ و بالا بردن نسبت به دیگران اذیت می شوم یک تعارف و فروتنی و شکسته نفسی و اینجور مسائل نیست واقعا اذیت می شوم. احساس شکست در رفتارم می کنم و واقعا اذیت می شوم
از من تعریف های بزرگ نکنید
وقتی اسم مرا کنار چند نفر میاورید و بعضی اسمها را با جناب می آورید و بعضی دیگر را بدون جناب و امثال اینها، اسم مرا هم بدون جناب بیاورید. نمیگم به زور همه را با جناب و امثالهم بیاورید ولی اگر اسم مرا هم بدون جناب بیاورید اصلا ناراحت نمی شوم
وقتی می گویم ناراحت می شوم واقعا ناراحت می شوم موضوع شکسته نفسی نیست. بیشتر از وقتی که توهین می کنید ناراحت می شوم. چون وقتی توهین می کنید می گویم اشکال از اوست و برای چه من ناراحت بشوم؟. منظورم از توهین رفتار غیر عادلانه است. ولی وقتی تعریف بزرگ می کنید و یا مرا بالاتر از دیگران میاورید به خودم می گیرم و می گویم اشکال از من هم هست. شاید حرف من غلط باشد و نباید به این رفتار واکنش منفی نشان بدهم ولی حالا که مطمئن نیستم احتیاط را در این می بینم. پس دوستای خوبم ، همه ی کسانی که به من حسن ظن دارید، لطفا از تعریف های بزرگ و اینکه مرا با جناب بیاورید و دیگران را بی جناب پرهیز کنید. خواهش کردم. من واقعا اذیت می شوم واقعا ناراحت می شوم. شاید حرفم اشتباه باشد ولی حالا که خواهش کردم لطفا نظر مرا در رفتار با من رعایت کنید.
بازم باید بگویم یا کافی بود؟؟؟!
من مرتب تکرار کنم احساس می کنم بد می شود پس لطفا رعایت کنید
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ویرایش شده توسط: alirezadust
ارسالها: 1135
#247
Posted: 27 Feb 2015 02:38
اعتراف میکنم پول حلال در اوردن خیلی سخته خیلی درد داره منظورم در بدنی نیستا خستگی نه درد داره باو
اعتراف میکنم این بی پدر ممد تو مخی رفت تومخم جلودر وایساده بودیم اخر شب بود
این همسایمون بنده خدا مرده بود از این بنر ها چاپ کرده بودن عکس طرفم زده بودن هی گفت رضا بیا برا این سیبیل بزاریم نگاه ناراحته هی رفت تو مخم هی رفت منم گفتم باشه رفت از خونشون مازیک اورد برا یارو سیبیل خال با عینک کشیدم صبح هم گفت میام جلو درتون صدات میکنم ببینیم چی میشه
اقا این دخترش قیافه اقاشو دید زد زیر گریه خیلی ناراحت شدم ممد رو کوبیدم اینا فکر کنم فهمیدن ابرومون رفت خیلی حالم خراب شد
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 254
#249
Posted: 23 Mar 2015 06:35
شجاعت بله
ولی حماقت نه
شجاعته اعتراف کنی به چیزی و بعد واسه خودت دردسر بسازی؟؟
بنظرم بهتره حواسنون باشه
......
اعتراف کردن به بعضی اتفاقات حماقته محضه نه شجاعت
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
ارسالها: 103
#250
Posted: 28 Mar 2015 09:47
اعتراف کردن خوبه اما در مورد کارهایی که منجر به گناه نشده باشه
چون اعتراف به گناه خودش یه جور گناهه
بجای اعتراف بیائیم از گناهامون دوری کنیم
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي