ارسالها: 65
#31
Posted: 16 Oct 2011 16:46
نه شجاعم...نه اعتراف میکنم...
آه لذت جز تماشای تو چیست؟
ارسالها: 228
#33
Posted: 16 Oct 2011 22:47
اعتراف میکنم احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!
چشـــماش ..
نگـــــــــاش ..
صـــــــداش ..
خــنده هاش
همه زیبایــــی ِ زندگــــــی ِ منـــه ,,,,
ارسالها: 228
#34
Posted: 17 Oct 2011 03:47
اعتراف ميكنم بچه كه بودم با دختـــر و پســــر خاله هام لباس كهنه ميپوشيديم ميرفتيم گدايي با درامدش بستني ميگرفتيم كه همسايمون مارو لو داد و كتك خورديم!!
چشـــماش ..
نگـــــــــاش ..
صـــــــداش ..
خــنده هاش
همه زیبایــــی ِ زندگــــــی ِ منـــه ,,,,
ارسالها: 228
#35
Posted: 17 Oct 2011 03:48
اعتراف می کنم وقتی بچه بودم کارتون فوتبالیستها رو نشون می داد، من هم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای توی کارتون بودم، می رفتم لباسمو عوض می کردم، یه لباس خشگل و شیک می پوشیدم، تا وقتی توی دوربین نگاه می کنند، منو ببینند و عاشقم بشن!
چشـــماش ..
نگـــــــــاش ..
صـــــــداش ..
خــنده هاش
همه زیبایــــی ِ زندگــــــی ِ منـــه ,,,,
ارسالها: 75
#36
Posted: 17 Oct 2011 16:57
اعتراف میکنم امروز کاری کردم که کیس کامپیوتر کلاس روشن نشه...
گفت بی احساسی....
میگم در حدی نیستی که حست کنم...چه برسه بخوام احساسی خرجت کنم....
ارسالها: 287
#38
Posted: 30 Oct 2011 07:53
خوشبحالتون من یکاری کردم که حتی نمیخوام اعتراف کنم
شاید ان نقطه نورانی دشت , چشم گرگان بیابان باشد .
ارسالها: 1615
#39
Posted: 19 Jan 2012 10:58
اعتراف میکنم که عشقم اف حرف بدی زدم واقعا بد بود خیلی
تنهایی بد است ،
اما بد تر از آن اینست
که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی
آدم هایی که بود و نبودشان
به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد