ارسالها: 2557
#81
Posted: 8 Sep 2012 09:15
اعتراف ميكنم وقتي اولين بار ترانه هاي شاهين رو شنيدم ازش خوشم نيومد
اما الان از هر هنرمندي بيشتر قبولش دارم
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 2557
#83
Posted: 9 Sep 2012 18:02
اعتراف مي كنم ك كوچيكتر بودم خيلي مذهبى بودم
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 2557
#84
Posted: 9 Sep 2012 23:40
بچه که بودم
از جریمه های نانوشته که بگذریم
سلمانی و ساعت و سیب
سکه و سلام و سکوت
و سبزی صدای بهار
هفت سین سفره ی من بود
بچه که بودم
دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت
که آخر هیچ قصه ای به خانه نمیرسید
بچه که بودم
تنها ترس ساده ام این بود
که سه شنبه شب آخر سال
باران بیاید
بچه که بودم
آسمان آرزو آبی
و کوچه ی کوتاهمان
پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 3747
#86
Posted: 21 Sep 2012 17:09
یه ریزه قتل
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
ارسالها: 80
#87
Posted: 21 Sep 2012 21:34
اعتراف میکنم با گرفتن یارانه گولمون زدن
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ... ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
ارسالها: 114
#89
Posted: 14 Oct 2012 09:17
اعتراف میکنم که الان دارم اعتراف میکنم
کلا کاری نکردم بخوام عذاب وجدان داشته باشم هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد
خطت رو که خاموش کردی من ماندم و دوستت دارمهایی که دیولر نشد
ارسالها: 62
#90
Posted: 14 Oct 2012 09:19
اعتراف میکنم انسان بودن خیلی سخته مجبورت میکنن گرگ باشی یا گرگ نما
آن کس که مرا ترک میکند حتما لیاقت با من بودن را ندارد