ارسالها: 2470
#101
Posted: 7 Sep 2011 11:33
1_
اینروزها یک نفر داره تو دنیای واقعی و تو وبلاگهام اذیتم میکنه...دارم از این دنیای مجاز خسته میشم...از همه چیزش حتی از اینکه آدمها میتونن اینقدر ناشناس به هم توهین کنند و همه چیزشو زیر سوال ببرند..متنفرم از همه ی ادمهای عقده ای نفهم که همه رو بر معیار وسط پای خودشون میسنجن.
2_
نوشتن حس شگفت انگیزی هست..پر از اعتراف های خوداگاه و ناخوداگاه ما...نوشتن مسحورمون میکنه و مسحور میکنه دیگران رو...
با من بازی نکن...نوشتنت مرا بازی نمی دهد!
.
3_
این کندی اینروزهای سایت هم ضد حالی شده ها...
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2642
#102
Posted: 7 Sep 2011 11:54
زیر چوب ننه بابا بزرگ میشیم. میریم مدرسه. تا راهنمایی چیزی حالیمون نیست. بی خیالی و بی خبری دبستان... تو راهنمایی اما اولین فاجعه رخ میده. بعضیا به بلوغ کامل رسیدن و بعضیا حتی فرق دختر و پسرو نمیدونن. جمع شدن اینا در یه فضای محدود و بدون نظارت فاجعه ست. چون مسئولان و ننه باباها سرشون زیر برفه و فکر میکنن مدارس ایران پاک ترین فضای دنیا رو دارن. البته بعضی مسئولین هم میدونن چه خبره ولی به خاطر سود خودشون چیزی نمیگن.راهنمایی یعنی دوره ی تجاوز جنسی، دوست شدن با آدمایی جلف از جنس مخالف برای اولین بار، اولین مواد و اولین ...
اون دختر پسرا میان بالا، دبیرستان. دیگه احساس استقلال میکنن. از نظر فیزیکی هم دیگه رشد کردن. مگه چیزی جلودارشونه؟
حالا میرسیم به دانشگاه. پسر یا دختری که تو راهنمایی از هم جنس های خودش سو استفاده کرده و حالا بعد از 20 سال در چنین حجم وسیعی از شبانه روز با هزاران نفر از جنس مخالف داره یه جا درس میخونه و زندگی میکنه، میزنه تو خاکی. آمار تجاوز در مدارس و دانشگاه های ایران از فاجعه گذشته. دلیل اصلیش هم دور بودن دو جنس از همدیگه تا دانشگاهه. چون حس کنجکاوی و شناختن جنس مخالف از طریق معمول براشون در جامعه ممکن نیست تا دانشگاه.
حالا میرسیم به شاهکار جدید نظام و آموزش پرورش.
طرح تفکیک جنسیتی دانشگاه ها هیچی.
میخوان از این به بعد طرح تفکیک جنسیتی رو در پیش دبستانی ها و مهد کودک ها هم پیاده کنن !!!!!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 75
#103
Posted: 7 Sep 2011 14:14
امروز بازم هیچ اتفاقی نیافتاد،بازم ساعت دیواری خواب مونده بازم دیوارا سفیده سفیدن،بازم کبوتری که وقتی بودی روی دیوار توی حیاط لونه کرده بود،برنگشته.هنوزم تو نیومدی،هنوزم نیومدی...هنوزم اون کاغذ سفیدی که جلوم بود،سفیده سفیده...میدونی وقتی رفتی همه چیز رفت ولی راستشو بخوای من خوشحالم...خوشحالم که از نردبون آرزوهات بالا رفتی،خوشحالم که خوشحالی،خوشحالم که شبات پره ستاره شده،خوشحالم واسه اینکه یه روزی داشتمت...یه روزی منو دوست داشتی.همه آرزوی من بیادتم...
گفت بی احساسی....
میگم در حدی نیستی که حست کنم...چه برسه بخوام احساسی خرجت کنم....
ارسالها: 2470
#104
Posted: 7 Sep 2011 20:46
alinumber7: طرح تفکیک جنسیتی دانشگاه ها هیچی.
میخوان از این به بعد طرح تفکیک جنسیتی رو در پیش دبستانی ها و مهد کودک ها هم پیاده کنن !!!!!
دقیقا همینه که وضع الانمون میشه..ملت رو عقده ای وسط پا بار میارنووبه حای اینکه بهش شعور فهم و درک تفاوت ها و کنار هم زندگی کردن رو بدن بهشون همش میخوان بگن این با تو فرق داره نری جیزه ها..و همین مردم بیشتر به سمتش میرن تا جیز بودنشو بفهمن بعد مبینن ای بابا این که جیز نیست بلکه چه چیزی بوده دیگه حریص و سیری ناپذیر میشن و به هر بهایی میخوان بهش برسن حالا چه تو بغل دوست دختراشون و چه تو بغل روسپی های تو تایلند و دبی...
.
likeoff
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 75
#105
Posted: 8 Sep 2011 16:45
hhastiiجون فدات:
امروز یه اتفاق تازه افتاد غنچه ی خواب آلوی توی گلدونم که وقتی رفتی انگار یه چیزی توی دلش مرده بود انگار زنده شد انگار از تلخیه روزاش یکمی کم شده بود.آره انگار امید دوباره هست انگار بازم میشه زندگی کرد انگار هستی هنوز وجود داره...
گفت بی احساسی....
میگم در حدی نیستی که حست کنم...چه برسه بخوام احساسی خرجت کنم....
ارسالها: 2470
#106
Posted: 8 Sep 2011 21:29
كلا انسانها موجودات عجیب غریبی هستند..دروغ گوهای یه سر و دو گوشی كه اونقدر در اون رویاها و دروغهاشون غرق میشند كه خودشونم باورشون میشه...برات متاسفم كه اینقدر ذهن خیالپردازتو به همه جا منتشر می كنی..از عقده ای هایی مثل تو و شبیه تو جز این هم نمیشه انتظار داشت...همین
روزاست چنان تو دهنی بهت بزنم نفهمی چجوری شد بهت رسیدم و كوبوندم دهنت و اون ادمهایی كه تو توهماتشون فكر كردند اونقدر ادم حسابشون كردم كه بخوام باهاشون حتی حرف بزنم چه اینكه بخوابم رو هم این بی ارزش بودن و عقده ای بودنشون رو بهشون ثابت می كنم....برای ادمهایی مثل شما اگه فاحشه باشیم و بهتون پا بدیم میشیم بهترین دختر دنیا اما حالا تا فیها خالدونتون داره میشوزه كه یكی هست بین این ادمهایی كه براتون سر و دست میكنن به فلانشم حسابتون نمیكنه ..
همون بهتر برید با معشوقه های رنگارنگتون كه ادعای نجابت و شرفشون گوش فلك رو پر كرده سرگرم باشید شما رو چه به نوشتن و به نظر در مورد من و هدایت من...ترجیح میدم در همین گمراهی بمونم تا اینكه آدمهایی مثل شما حتی همكلام من باشید.
.
پ.ن:این نوشته مخاطبش بیرون این سایت و ادمهای این سایت هست... باید یه جایی می نوشتم..حیف كه خود بی شعورشون نمتونن اینا رو بخونن..اما به همین زودی خواهم گفت!
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2642
#107
Posted: 11 Sep 2011 09:16
این روزا دارم یه کار سخت رو یاد میگیرم. اولش از یه آدم بداخلاق و کم صبر و عبوس یاد میگرفتم که با هر اشتباه کوچیکم داد وفریاد راه مینداخت و اعصاب من و خودشو به هم میریخت و در نتیجه کار مطابق انتظار پیش نمیرفت. یعنی پیش میرفت ولی ایشون انتظار داشتن من معجزه کنم و دو روزه کل چم و خم کارو یاد بگیرم و پیاده کنم.
بعدش خسته شدم. رفتم پیش یکی دیگه. این بار استادم بسیار خوش اخلاق و ملایم بود و با آرامش و صبر بهم یاد میداد. نتیجه ی کار فراتر از انتظار بود.
من نمیدونم چرا این چند ساله صبر و شکیبایی از ایرانیا دور شده و اعصاب همه مگسیه
تو خیابون با یه ثانیه تاخیر حرکت ماشین جلویی یه دعوا راه میفته. با یه دقیقه تاخیر پیک رستوران دوست داریم شکم طرفو سفره کنیم و ...
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2470
#109
Posted: 13 Sep 2011 10:03
علی نامبر یه دوست خوب برا من بوده..در روزهای اوائل مدیریتم همیشه سعی میكرد كمك كنه...یه مدت شدید دپرس بودم با اونكه به قول خودش همش گیجش می كردم ولی با همون گیجیش خوب جواب میداد...من به اینكه چرا رفت و چرا مدیریت رو كنار گذاشت و حرف ها و كارهای بعدیش كاری ندارم..ممكنه موافق نباشم و ممكنه موافق ...مهم اینه كه به شخصه همیشه به من احترام گذاشته و تا جایی كه دوستی داخل سایت اجازه میداده مهربون بوده با من.
فكر میكنم ما انسانها وظیفه داریم از همه ی مهربونیهایی كه به ما میشه قدردانی كنیم هرچند كوچیك باشه و هرچند كه اون شخص رو هیچوقت نشناسیم و دیگه هیچوقت نبینیمش تو زندگی واقعی.
چقدر خوبه كه همین فرصت های اندك با هم بودن رو غنیمت بدونیم و حالا كه از زمان و فرصت هامون مایه میزاریم و میاییم سایت با همدیگه مهربان باشیم و به سلیقه های همدیگه احترام بزاریم و یوقتایی اگه بر خلاف نظریات هم نظری داشتیم عادلانه قضاوت و تحلیل كنیم و حرف حق رو بپذیریم.
علی جان پیام خصوصیتو دیر دیدم...ولی هر جا هستی برات شادی و موفقیت و سلامتی میخوام..امیدوارم دوباره ببینمت...منم یوقتایی ممكنه حرفی زده باشم كه دلخور شده باشی میخوام بدونی عمدی نبوده.
به امید دیدار بچه زشت
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#110
Posted: 13 Sep 2011 19:16
اخه ادم حسابی الان چه وقت پارك رفتن و رو نیمكت نشستنه؟به جای اون بیا به داد من برس..یه چیزی میگن بهت ها
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!