انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 27 از 77:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  76  77  پسین »

Daily Entries | روزنوشت ها


زن

 
۱_
نه که حرفی نداشته باشم..می خواهم باور کنند ارام بودنم را...دارم نقش بازی می کنم دختر خوبی شوم...
می خواهم دختر خوبی باشم...به هیچ شعری فکر نکنم..به هیچ شورشی نیاندیشم..به هیچ خیابانی نگاه نکنم..موهایم را بگذارم بلند شود و مثل ابشاری مواج بریزد دور شانه هایم و مرا زیباتر نشان بدهد...می خواهم دختر خوبی باشم...یواشکی نروم بغل مردی بخوابم...یواشکی اس ام اس بازی نکنم و به هیچ کس نگویم دلم برای دیدن صورتت تنگ شده
دختر خوبی می شوم و دفتر های سیاه شده را می اندازم دور..حتی یکبار شعر نخواهم گفت..حتی برای چشم های غمگین کسی...و هیچوقت هیچ حرف اروتیکی در حرف ها و نوشته هایم نمی زنم...طرز نگاهم را عوض می کنم تا در دل کسی اشوب نیاندازد ...
۲_
می بینی...ترس چیز عجیبی هست...
۳_
من در مرزها گم شده ام نازنینم...در مرزها جا مانده ام..من در مرزها فراموش شده ام...در مرزها به خاک سپرده شدم...و توی این شهر غریب و کشور هزار رنگ فقط به این می اندیشم شاید فردا زنده نباشم...
۴_
یکی هست هر روز خوابم را می بیند...می گوید در خواب هایش من گریه می کنم حتی...و حتی یک وقتی در خوابش دیده من رگم را زده ام..فکرش را بکن..من در خواب های یکی دیگر رگم را زده ام...خندیدم گفتم خون خواب را باطل می کند...به نظر تو خون خواب را باطل می کند؟!!
اما من ترسوتر از ان هستم رگم را بزنم..من همینقدر که نروم چشم پزشک تا این چشمانم بیشتر و بیشتر نابود شوند کافیست..من همینقدر که نروم تست جدیدم را بدهم کافیست..من همینقدر که داغ بگذارم کافیست..همینقدر مازوخیسمم را ارضا می کند..اما می دانی چیست؟می ترسم دختر خوبی شوم و دیگر اینها ارضایم نکند..می ترسم دیگر با درد آرام نشوم..می ترسم از اینکه به خون نیازمند شوم...

...نترس من ترسو هستم...ولی باز هم به قول همه از من هر کاری بر می اید...ولی خب تو باز هم نترس...
۵_
خوابیدن و برخاستن در شهر بی خنده
انسان بی امروز، در رؤیای آینده

.
بدون عدد:
خوشا کلاهی از جنس عشق چه بردارند و چه بگذارند..امروز همش به این فکر می کردم..نمی دانم چرا...
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  
مرد

 
کاش هر شخص به اندازه سهمش از منابع ملی، نزد بانکها اعتبار داشت. فکر میکنید اگر چنین بود، برای دریافت وام تا چه سقفی نیاز به ضامن نبود؟ یک ملیون...؟ ده ملیون...؟ صد ملیون...؟ شاید هم بیشتر!!
     
  
مرد

SexyBoy
 
عجب داستان عجیبی هس داستان عقل و دل
چطور دو عضو کوچیک میتونن این همه عضو تحت فرمان خودشون درآرن؟ بیچاره اعضای دیگه بدن که همیشه باید چوب ندونم کاری این دو عضو بخورن
عقل و دل !!! با اینکه بیشتر اوقات با هم در کشمکش هستن ولی بعضی اوقات با هم خوب مچ میشن برای من الان دقیقا از همون لحظات مچ شدن عقل و دل هست الان دل و مغزمن که میخوان حرف بزنن
دلم میخواد بگه آدما چه تفاوتهای عجیبی با هم دارن در حالی که احساس میکنی با یکی اونقد قاطی شدی که خودت شده یهو همچین پس گردنی بهت میزنه که عقلتو تکون بده زیادی تو توهم نره و خودشو جمع کنه بیچاره عقل که چه خیالبافیهایی پیش خودش نمیکرده تا اون موقع خنده تلخی به حال دل و عقل باید زد
عقلم میخواد بگه وقتی کوچیکترین و بی ارزشترین خواسته ات نادیده گرفته میشه دیگه خفه شو و توقع زیادی نداشته باش تو حق نداری خواسته ایی داشته باشی مگه کی هستی یا چکاره ایی؟
دلم میخواد بگه از اینکه زیر پاهات لهم کنی و بعد برداری نوازش کنی متنفرم چون اگر هدفت نوازش بود از همون اول نوازش میکردی دوس ندارم بهم ترحم کنی دوس ندارم وقتی احساس کردی دلخورم خواستمو عملی کنی دوس دارم به کارت ادامه بدی و همونکاریو کنی که دوس داری و دل و عقل خودت بهت میگه اینطوری حال دلم بهتره.
اما دل و عقلم با هم دیگه میخوان بگن اصلا تاثیری نداره که با توجه باشی یا بی توجه چون تو انتخاب ما بودی و همیشه بهترینی و عزیز و بهت ایمان داریم که وقتی هم زیر پاهات داری لهمون میکنی اما بازم کارت درسته و خطا نمیری همین برای آرامش دادن ما کافیه
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
زن

 
پارسال همین موقع ها بود که برای اولین بار در گوشت آروم گفتم دوستت دارم ...
همین موقع ها بود که عاشق هم شدیم و لحظه به لحظه به عشقمون اضافه شد ...
تو بد ترین شرایط روحی و جسمی بودم که اومدی و نجاتم دادی ، با حرفات ، با هم دردیات ، با گوش کردن به حرفام ...
از همون موقع تو تو ذهن من شدی فرشته نجات .
میخوام بابت این ۱ سالی که نفس به نفس باهام زندگی کردی تشکر کنم ، بابت اشتباهاتی که کردم ازت معذرت بخوام و بگم که تو خیلی بزرگی که همه خطاهامو بخشیدی ...
میخوام بگم بخاطر وجود توئه که الان ساغر اینه ، به خاطر اینی که هستم ازت تشکر میکنم .
میخوام بگم از ته دل عاشقتم و عاشقت میمونم ، من همه چیزمو مدیون توام .
میخوام بگم بیشتر از هر کس دیگه تو این دنیا برام مهمی و ارزش داری .
تا افتادن آخرین برگ زندگیم باهات میمونم عشقم .

سالگردمون مبارک

میپرستمت علی
"منی” که کنارش “تو” نباشد، بزرگترین پارادوکس دنیاست
     
  ویرایش شده توسط: saghy   
مرد

 
saghy

شاید خودت فرشته ی نجات من بودی و خبر نداری ...

اون روز یا بهتر بگم اون شبو هیچ وقت یادم نمیره. یهو گفتی گوشتو بیار، بعد گفتی دوستت دارم

خیلی حرفا دارم ولی این جا نمیزنم. تو هم مدیون هیچ کس نیستی. به هر چیزی رسیدی، به خاطر خودت بوده
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
     
  
مرد

 
برایم در ردیف کسانی هستی
که به قول نیما:
یادت روشنم میسازد
     
  
زن

 
در زندگي روزهايي هست که ميخواي نباشي، هيچي شادت نميکنه، هيچي برات جذاب نيست، خسته اي، سنگيني ، غمگيني، دلت ميخواد بري اما جايي رو نداري، هرچقدر اشک ميريزي بغضت نميشکنه، بدتر و بدتر ميشه. دلت يه مرخصي طولاني مدت ميخواد، که بري از زنرگيت

بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !

     
  
مرد

 
‎روز بد‎
امروز هم از گفته های تکراریت بی نصیب نموند...اینبار دیگه نمیگم فردا چون دیگه امیدی بهش ندارم.بعضی چیزا حرمت داره و شخصیت ها رو حرمت ها شکل میده و وای به روزی که حرمت ها بشکنه و تو امروز...خوردشون کردی.حالا از عمق فجایع اخیر بگذریم واقعأ بازم میشه گفت فرد؟هر چند به تکراری بودن عادت کردم و هر روز که تموم میشه و میگم ایشالا فردا،انگار میشنوی کلیک میکنی رو ‏repeat‏.نمیدونم نقابه یا واقعأ بعد از هر حرفت خودتم احساسشو داری یا شایدم بلند داد بزنی از جملات اجباری متنفرم و منم بلند میگم متنفرم از بهانه،متنفرم از فردا اما...باز هم به امید فردا
‎روز خیلی خیلی بد‎
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
امروزم مثل تمام روزهای دیگه (همه وقت همه جا)به تو میاندیشم...
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
بعضي حرفا رو نميشه زد...شايد گفتني نباشه...شايد وقتش نيست...شايد جاش زير خاكه...شايد نميزارن كه بگي...شايد و بايد زياد داره...اما گاهي وقتا حرفايي هست كه نه ميشه گفت و نه نوشت ...حرفايي كه از چشم ها ميخوني...حرفايي كه با قلبت گوش ميكني... شايد جوابش يه اغوشه,شايد يه بوسه,شايد يه نگاه,شايد...شايدم تنها كلماتي كه توصيف همه ي احساست باشه...دوست دارم
     
  
صفحه  صفحه 27 از 77:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  76  77  پسین » 
گفتگوی آزاد

Daily Entries | روزنوشت ها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA