ارسالها: 2470
#492
Posted: 13 Nov 2013 20:48
١_
زمان معجون عجيبي هست..هم شكل درد رو دارد و هم شكل درمان...
زمان زيادي بايد بگذره تا دردي را كه همين زمان ايجاد كرده مرهم بگذارم اما مي دانم همين زمان كمك مي كند...من به قدرت زمان معتقدم..گرچه اين روزها ديگر به خيلي چيزها دارم شك مي كنم
٢_
برای آن زمستان ها که گذشت نامي نیست نازنينم ... نامي نیست
٣_
لعنت به ميزهاي دو نفره...
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 57
#493
Posted: 16 Nov 2013 23:52
یک جایی واسه نوشتن بعد از اینکه مطلبی رو میخونی که تکونت میده ،آدمو حالی به حالی میکنه
ولی یه آهنگی که نا گهان میکبونتت به دیوار چکار میکنی؟؟؟
شاید در تمام زندگیم مادرم تاثیر گذارتربن بوده برام حتی بعد از فوتش ...حتی اگه الان.ابنجا دارم قلم فرسایی میکنم به نوعی به خاطر مادرمه .......ولی یه نطلب در باره پدر خوندم که ...
پدر
تکیه گاهیست که بهشت زیر پاش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند
با وجود همه مشکلات باید به تو لبخند بزند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی چه کسی کشتی زندگانی را از میان موجهای سهمگین روزگار
به ساحل آرام رویاهبت رسانده ....
پدرت را میپرستیدی
پدر عریزم من پاهایت را سرمه چسمانم میکنم
فرشاد
" دنیا این قدر بزرگه که هر کسی واسه خودش یه جایی داره
پس سعی کنید به جای اینکه جای کسی رو بگیرید
جای خودتون رو پیدا کنید
ارسالها: 3080
#495
Posted: 18 Nov 2013 02:03
وقتی کسی را دوست نداری و تظاهر به علاقه می کنی
با لبخند با او روی یک میز می نشینی و چای می نوشی
هرگز تعریف شرافتمندانه ای از عشق و انسان نیاموخته ای
تو به روح خودت خیانت می کنی
وقتی دروغ می گویی یعنی حق کسی را از حقیقت می گیری
وقتی کسی باید حقیقتی را بداند
و تو مانع دانستن آن باشی، عمل تو خیانت است
وقتی گلی را از باغچه می کَنی، تو نه به باغچه، نه به گلدان
تو به عابرانی که تمام بهار از آنجا می گذشتند
خیانت کرده ای
وقتی دلی را با اراده ات شکستی باید فکری به حال خودت بکنی
تو حتی از خیانت پیش تر رفته ای
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2470
#496
Posted: 24 Nov 2013 22:18
من براي آدم ها نمي جنگم..كسي رو كه احساس دوست داشتن دارم و جذبم شده دوست مي دارم و حتي در جذب كردن هم مبارزه اي نمي كنم چون اجبار غير مستقيم هم ناپسند هست از نظرم... اگر اونقدر جذاب بودم و جذاب موندم كه يكه تاز باشم در زندگي و احساسش اين قدرت من و قدرت احساس اون بوده اما اگر جذابيتم كمتر از شخص ديگر بود كاملا با صلح و لبخند مي سپرمش به همون شخص تا هر كس بر اساس لياقت ها و ظرفيت هاش در جاي خودش قرار بگيره...اشتباه يا درست اين قانون من هست..عشقي كه با جنگيدن و حصار و اجبار بيان بشه و ادامه پيدا كنه باعث ارامش و لذت من نميشه و من هميشه در زندگيم دنبال آرامش و لذتم...
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#498
Posted: 27 Nov 2013 12:20
يكي از هنرها در زندگي درك به موقع داشتن در به هنگام انجام دادن كارهاست..وقتي زمان كاري رسيده بايد انجام داد..وقتي بايد بري بايد رفت..اصرار در هر ماندني باعث ميشه تا اون ماندنت گاهي رنج آورتر بشه..هنرمند بودن گاه درد مياره مثل رفتن...
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 6368
#499
Posted: 28 Nov 2013 16:40
هر چی بهت میگن ، ولش کن ... اصلا بهش فکر نکن ... بابا بی خیال ... گیر نده ...
مگه تا حالا میدونستی ؟ حالا از این به بعدم توی همون ندونستن بمون ...
اما انگار ما آدمها متخصص برنامه ریزیه جنگ روانی برای آرامشمون هستیم !!!
شایدم نسل من که نسل هشت سال دفاع مقدسه !!! همچین تخصصی داره فقط ...
دیروز به یه دوست گفتم ، مجازی مثل گاز میمونه ...
تا وقتی حواست به خودت هست برات مفیده اما همچین که حواست یکم پرت میشه به تمیز ترین شکل میکشتت... خفت میکنه و تو اینو بعدها میفهمی که ؛ خفه شدی .
اون موقع تمام ذهنتو کنکاش میکنی ، میگردی ... میگردی ...میگردی ...
این که خاطره خوبست ولش کن ...
اینم که دیگه گذشته ...
اینم که یادش بخیر ...
وقتی چیزی پیدا نمیکنی و میخوای برگردی ، دقیقا به بن بست اون کُشنده ها بر میخوری و ...
و اینجاست که میگی بازم خوبه خفه شدم فقط ، نمردم !!!
و انعکاس این جمله تو افکارت باعث میشه چشاتو ببندی و بهش فکر کنی ...
از شبــیخــون تو بــر من تـــا لــمس تــن بــرهــنۀ زنـــدگی، فــاصلــه ای نیست.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 80
#500
Posted: 30 Nov 2013 00:49
امروز هم به دلتنگی گذشت
فردا را بگو چ کنم
------
برم بخوابم ک دلتنگی اوت نکنه
واسه یه مرد خوب نیست
شب همه خوش
اینجا کنار دریا
آب است و باد و ماهی
احساس می کنم من
جای تو را چه خالی
سروده ی دوستم