انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 8 از 77:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  76  77  پسین »

Daily Entries | روزنوشت ها


مرد

 
والا ما فعلن هنوز درگیر همون تف كردنه ایم...نفسو عمیقو خوب رفتم..ولی تو تف كردنش...موندم...
تف شد میام همینجا مفصل تشریحش می كنم
برای جلوگیری از اعدام سعید ملک پور لطفا اینجا را امضا کنید
     
  
مرد

 
ب ی ز ا ر م..........................................................................................The only
برای جلوگیری از اعدام سعید ملک پور لطفا اینجا را امضا کنید
     
  
زن

 
1_
آهسته تر به زندگی من پا بنه
من گور دسته جمعی گلهای مریمم
.
2_
ادمها عاشقت میشن
آدمها از تو درد میکشند
آدمها از تو می خواهند..
آدمها از تو می رنجند..
ادمها....
آدمها هنوز عاشق تو هستند با رنج..با تنفر..با درد....
.
3_
نیمه شبها وقتی صدای باد توریهای روی در رو تکون میده..
وقتی صدای پا رو به صورت وهم روی پشت بام حس میکنم..
نیمه شبها دستهایت را کم دارم...
.
4_
من دلتنگ نخواهم شد...من همه چیز را از یاد خواهم برد حتی اگر تو هر لحظه عاشقانه هایت را برایم بفرستی...هیچ چیز عوض نخواهد شد...هیچ چیز...فقط من دلتنگ تر میشوم و باز هم تکرار میکنم نه! من دلتنگ نخواهم شد...
.
5_
میان فرمولهای مسخره بیشتر غرق می شوم..میان اوهام و رویاهای دور و خاکستری..میان نقشه های طلایی و غمگینم...میان شجاعت های خاک گرفته...و تو می گویی" زود برمی گردی "...هیچ چیز دیگری نیست...عادت می کنی نازنینم..عادت می کنی..
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  ویرایش شده توسط: hhastii   
میهمان
 
روزنوشتی از هورنت 32 :
«... بايد تمومش كنيم ....»

يه پك عميق ميزني به سيگار، سيگار رو نگاه ميكني، هميشه دقت كردي تو فقط نصف سيگار رو ميكشي؟ - شايدم كمتر - نصفش رو تو نصفش رو هوا... فكر ميكني همه زندگيت مال خودت نيست، يك زندگي كمون؛ زندگي تو در برابر اراده و خواست ديگران، بي نظمي مطلق. شايد اصلا هيچ چيش مال خودت نيست. تو دلت به انگلس و ماركس و هگل و همه بي ناموسهاي دنيا غليظ ترين فحشي كه بلدي رو نثار مي كني.

چراغها رو خاموش كردي، نور ملايم مونيتور ميفته روي گوشي تلفن تو دستت با زمزمه اي آرام از درونش. رد دود تلخ مزهء سيگارت كه پسش ميدي به هوا اشكال انتزاعي و وهم آلودي تو فضاي اين نور ايجاد مي كنند. يك آن برميگردي به دوران كودكي كه ميگشتي دنبال اشكال آشنا توي ابرهاي بالا سرت، ميگردي ببيني جابجايي حجم هوا سرانجام هيولاهاي دودي رو به چه شكلي تبديل خواهند كرد. لابلاي امواج جملات جديد، جملاتي كه شنيدي رو با خودت تكرار ميكني، دوباره پكي عميق، دوباره بازدم دود تلخ و هيولاهاي جديد... دوباره و دوباره... سعي مي كني به هر نحو كه مي توني خشونت دنياي واقعي رو حتي براي چند لحظه كه شده فراموش كني.

گوشي هنوز تو دستته و زمزمه درونش رو گوش ميدي. تو مغزت جنگ واژگان و عبارات و جملاته. گزاره هاي اخباري از منفذ گوش دارند سعي ميكنند مغزت رو به تسخير درآرند. آخرين گزاره هاي مدافع قلعه يك مشت جملات سوالي اند، نيروهايي ضعيف و شكننده كه نه براي چنين جنگي آموزششون دادي و نه تجهيزات كافي در اختيار دارند. مقاومت در حال شكسته شدنه و قدم به قدم سنگرها در حال سقوطند و در آخرين سنگر فقط يك «چرا؟» باقي مونده.



دژ تسخير ناپذير سقوط مي كنه...




گوشي رو ميزاري. تويي و مغزت و كوهي از جنازه كه ناكام و بيگناه بر زمين افتادند. حتي مرور جملاتي كه شنيدي سيلاب به سيلاب مثل طبل تو مغزت صدا ميده. زل زدي به صفحه مونيتوري با يك مشت نوشته كه هر قدر سعي مي كني نمي توني چيزي ازشون بفهمي. همه چيز خاليه، عاري از معني، فاقد مفهوم. مثل بقاياي اشكال بي معني طرحي كودكانه روي شيشه مه گرفته اتاقي كه هيچگاه وجود نداشته.

و هنوز تويي با سيگاري ديگه تو دست، و بازدم دودي تلخ و اشكالي وهم آلود كه هر لحظه از هيولايي به هيولايي ديگه تغيير شكل ميدند.
     
  
زن

 
1_
گفتی چرا؟ سکوت من اما چرا نداشت
مانند بغض من که شکست و صدا نداشت
.
2_
خسته ام به اندازه ی تمام در آغوش جا نشدن ها..........
.
3_
حس ناخوشایندی هست وقتی مردی پشت تلفن برایتان گریه می كند... راستی میشود به اشك ها اعتماد كرد؟
.
4_
گاهی وقتا بین نگاه ها و لبخند ها چقدرآدم غریبه هست...چقدر تنها!!
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  
زن

 
mashgholam: چرا فلسفیش میكنی . نزن تو خاكی .
زندگی ماها شده همش جاده خاكی...هممون از دم فیلسوف و عارف و سالك شدیم...بیچاره جاده خاكی اسفالت شده تا حالا فكر كنم از دست ما!!!
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  ویرایش شده توسط: hhastii   
زن

 
1_
نه ، نه دیگر دست هایم به دعا می روند
نه می توانند این قفل سنگین را باز کنند

...بی بهانه می زنند
و از روشنی شعله ی شمعی می ترسند
اما ، هیچ بهانه ای حتی
برای شکستن بال پروانه ها کافی نیست

آه ، کجاست دادگری ، که نعره بر آرم:
"من تنها یک شمع افروختم"
.
2_

پگاه همان دختر جوانی است که با کمترین امکانات در مستند اخیر خود با مهارتی کامل نشان داد که چگونه مافیای قدرت و دشمنان هنر و هم آنان که دیروز قداره به دست به جان فیلم و سینما افتاده بودند امروز دوربین تزویر و ریا در دست گرفته اند و با آلت دست قرار دادن مشتی هنرمند نمای فرصت طلب بی اصالت در اندیشه حذف هنر متعهد و پرسشگر از صحنه می باشند.این قصه هنرمند ستیزی مدتهاست آغاز شده و اگر جامعه هنری در مقابل آن سکوت کند باید بزودی همچون قطعه هنرمندان در بهشت زهرا شاهد اوین هنرمندان نیز باشیم .
.
3_
چند روزی است كه تو اين شهر غرق دود « دختري با كفشهاي كتاني » رو به " زندان زنان " برده اند ، بدون كمترين * مكس * ، ميخوان " آتش سبز " توي سينه اش رو خاموش كنند ... ميخوان پگاه هم مثل خيلي ها به « خواب زمستاني » بره تا شايد خيال كنند ديگه " صداها " شنيده نميشه ... يه حسي بهم ميگه اين بار هم پگاه ما سلامت از " طبقه سوم " مياد بيرون...
.
4_
پگاه ها و مرضیه ها باید در اوین و قرچک بمانند .کهچاقو کشها آزاد بگردند چرا که در سینما و سیاست احمدی نزادها و ده نمکی ها این اراذل و اوباش نیستند که خطر ناکند بل پگاه و مرضیه و بهاره و ...خطرناک هستند...و ما پشت کامپیترهایمان همچنان عادت به لایک زدن صفحه های فیس بوک ها داریم...باش که این لایک زدن ها مگر ما را ازاد کند چرا که بحرینی ها و مصریها با همین لایک زدن و نرفتن به صحنه پیروز شدند!!!
.

چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  ویرایش شده توسط: hhastii   
زن

 
تفاوت بزرگیست میان
فاحشگان باکره و باکره های فاحشه،
کسانی که در عین باکره گی فاحشگان پست و دوره گردی بیش نیستند.
کسانی که روح میفروشند....
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  
مرد

 
بعد از چند هفته یه روزنوشت مینویسم...

میگن شادی و غم دنیا زودگذره و نمیمونه. من همیشه به چشم یه جمله ی کلیشه ای به این سخن گهربار !! نگاه کردم ولی روزگار یا سرنوشت یا هر چیزی که خودتون جاش میذارید، ده ها بار اینو به من ثابت کرده و نشون داده...

مثلا" دوست من رفت بیمارستان و من خواب و خوراک نداشتم و کلا" اعصاب تعطیل ولی در عرض دو روز نه تنها دوستم خوب شد بلکه منم به کسی که دوستش داشتم رسیدم.

حالا هم دارم تلاش میکنم تا از این شادی استفاده کنم چون میدونم ممکنه همین فردا ...
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
     
  
مرد

 
نمیدونم..نمیدونم چه مرگمه..چرا باید اینجوری باشه..چرا باید اینقدررر همه چی رو جدی بگیرم...چرا همیشه ناله می کنم...چرا همیشه باید این استرس لعنتی باهام باشه...چرا برا انجام دادن هر کاری اینقدر باید با خودم ور برم..چرا منی که خستم از این وضعیت هیچ کاری نمیتونم واسه خودم بکنم...چرا بعضی وقتا مجبور میشم کاری رو که دوس ندارم انجام بدم..حرفی رو که دوس ندارم بزنم...واقعن چرا...چرا همیشه برا انجام دادن کوچکترین حرکت اینهمه با خودم درگیر میشم..چیو می خوام ثابت کنم؟به چی می خوام برسم؟اینهمه عذاب واسه چیه؟ این همه خود درگیری واسه چیه؟ این همه عقده؟به کجا می خوام برسم آخرش؟اینقد جون کندن واسه چیه..چقده دیگه باید عذاب بکشم؟
واقعن...چرا..................
تا كی....تا..كی...................
.
.
گندت بزنن...دنیااا...
برای جلوگیری از اعدام سعید ملک پور لطفا اینجا را امضا کنید
     
  
صفحه  صفحه 8 از 77:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  76  77  پسین » 
گفتگوی آزاد

Daily Entries | روزنوشت ها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA