ارسالها: 2470
#73
Posted: 12 Jul 2011 20:24
1_
آهسته تر به زندگی من پا بنه
من گور دسته جمعی گلهای مریمم
.
2_
ادمها عاشقت میشن
آدمها از تو درد میکشند
آدمها از تو می خواهند..
آدمها از تو می رنجند..
ادمها....
آدمها هنوز عاشق تو هستند با رنج..با تنفر..با درد....
.
3_
نیمه شبها وقتی صدای باد توریهای روی در رو تکون میده..
وقتی صدای پا رو به صورت وهم روی پشت بام حس میکنم..
نیمه شبها دستهایت را کم دارم...
.
4_
من دلتنگ نخواهم شد...من همه چیز را از یاد خواهم برد حتی اگر تو هر لحظه عاشقانه هایت را برایم بفرستی...هیچ چیز عوض نخواهد شد...هیچ چیز...فقط من دلتنگ تر میشوم و باز هم تکرار میکنم نه! من دلتنگ نخواهم شد...
.
5_
میان فرمولهای مسخره بیشتر غرق می شوم..میان اوهام و رویاهای دور و خاکستری..میان نقشه های طلایی و غمگینم...میان شجاعت های خاک گرفته...و تو می گویی" زود برمی گردی "...هیچ چیز دیگری نیست...عادت می کنی نازنینم..عادت می کنی..
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#75
Posted: 16 Jul 2011 09:33
1_
گفتی چرا؟ سکوت من اما چرا نداشت
مانند بغض من که شکست و صدا نداشت
.
2_
خسته ام به اندازه ی تمام در آغوش جا نشدن ها..........
.
3_
حس ناخوشایندی هست وقتی مردی پشت تلفن برایتان گریه می كند... راستی میشود به اشك ها اعتماد كرد؟
.
4_
گاهی وقتا بین نگاه ها و لبخند ها چقدرآدم غریبه هست...چقدر تنها!!
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#76
Posted: 18 Jul 2011 14:04
mashgholam: چرا فلسفیش میكنی . نزن تو خاكی .
زندگی ماها شده همش جاده خاكی...هممون از دم فیلسوف و عارف و سالك شدیم...بیچاره جاده خاكی اسفالت شده تا حالا فكر كنم از دست ما!!!
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#77
Posted: 20 Jul 2011 14:18
1_
نه ، نه دیگر دست هایم به دعا می روند
نه می توانند این قفل سنگین را باز کنند
...بی بهانه می زنند
و از روشنی شعله ی شمعی می ترسند
اما ، هیچ بهانه ای حتی
برای شکستن بال پروانه ها کافی نیست
آه ، کجاست دادگری ، که نعره بر آرم:
"من تنها یک شمع افروختم"
.
2_
پگاه همان دختر جوانی است که با کمترین امکانات در مستند اخیر خود با مهارتی کامل نشان داد که چگونه مافیای قدرت و دشمنان هنر و هم آنان که دیروز قداره به دست به جان فیلم و سینما افتاده بودند امروز دوربین تزویر و ریا در دست گرفته اند و با آلت دست قرار دادن مشتی هنرمند نمای فرصت طلب بی اصالت در اندیشه حذف هنر متعهد و پرسشگر از صحنه می باشند.این قصه هنرمند ستیزی مدتهاست آغاز شده و اگر جامعه هنری در مقابل آن سکوت کند باید بزودی همچون قطعه هنرمندان در بهشت زهرا شاهد اوین هنرمندان نیز باشیم .
.
3_
چند روزی است كه تو اين شهر غرق دود « دختري با كفشهاي كتاني » رو به " زندان زنان " برده اند ، بدون كمترين * مكس * ، ميخوان " آتش سبز " توي سينه اش رو خاموش كنند ... ميخوان پگاه هم مثل خيلي ها به « خواب زمستاني » بره تا شايد خيال كنند ديگه " صداها " شنيده نميشه ... يه حسي بهم ميگه اين بار هم پگاه ما سلامت از " طبقه سوم " مياد بيرون...
.
4_
پگاه ها و مرضیه ها باید در اوین و قرچک بمانند .کهچاقو کشها آزاد بگردند چرا که در سینما و سیاست احمدی نزادها و ده نمکی ها این اراذل و اوباش نیستند که خطر ناکند بل پگاه و مرضیه و بهاره و ...خطرناک هستند...و ما پشت کامپیترهایمان همچنان عادت به لایک زدن صفحه های فیس بوک ها داریم...باش که این لایک زدن ها مگر ما را ازاد کند چرا که بحرینی ها و مصریها با همین لایک زدن و نرفتن به صحنه پیروز شدند!!!
.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#78
Posted: 21 Jul 2011 08:37
تفاوت بزرگیست میان
فاحشگان باکره و باکره های فاحشه،
کسانی که در عین باکره گی فاحشگان پست و دوره گردی بیش نیستند.
کسانی که روح میفروشند....
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2642
#79
Posted: 25 Jul 2011 17:23
بعد از چند هفته یه روزنوشت مینویسم...
میگن شادی و غم دنیا زودگذره و نمیمونه. من همیشه به چشم یه جمله ی کلیشه ای به این سخن گهربار !! نگاه کردم ولی روزگار یا سرنوشت یا هر چیزی که خودتون جاش میذارید، ده ها بار اینو به من ثابت کرده و نشون داده...
مثلا" دوست من رفت بیمارستان و من خواب و خوراک نداشتم و کلا" اعصاب تعطیل ولی در عرض دو روز نه تنها دوستم خوب شد بلکه منم به کسی که دوستش داشتم رسیدم.
حالا هم دارم تلاش میکنم تا از این شادی استفاده کنم چون میدونم ممکنه همین فردا ...
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه