ارسالها: 377
#451
Posted: 12 Apr 2020 01:38
Streetwalker: من از اینا که میگن ما آبرو داریم متنفرم.
روزی که مادرم فوت شد تو کیسه گذاشتنش...
من و خواهر و بابام تخت رو بردیم تو آسانسور و سردخونه که تو حیاط بیمارستان بود....
حال من پشت در سردخونه که بیان کردنی نیست.وقتی مادرت رو تو یخچال میزارن میمیری و زنده میشی.دنیا رو سرت خراب میشه.چه چیزا که آدمیزاد تو زندگیش میبینه که تو خواب هم نمیدید...
بگذریم...
من که حالم خراب بود...نمیدونم چقدر گذشته بود که بابام رو به خواهرم کرد و گفت پاشو بریم کارو رو بکنیم.مردم از همه جا دارند میان ما آبرو داریم!!!
انگار نه انگار که اینکه تو یخچال گذاشتند همسری بود که سی چهل سال باش زندگی کرده بود...
هیچوقت فراموش نمیکنم.ما آبرو داریم...
تو مجتمع ما یکی از همسایه ها کرونا گرفت و مرد.یه مرد سی و پنج ساله بود که شغل آزاد داشت.من ازش خوشم نمیومد.آدم قالتاق و هیزی بود اما انصافا هیچوقت مزاحمت یا آزاری برا من نداشت.در جریان بیماریش بودم هرچند در بیمارستان ما نبود.
دیدم براش حجله و پلاکارد زدند و توش نوشتن به علت برق گرفتگی! به رحمت خدا رفته!!!!
یه پنجاه نفر هم اومدن خونش و رفتن که حداقل نصفشون بیمار خواهند شد...
تو آسانسور پدر زنش رو دیدم و ازش پرسیدم چرا تو آگهی دامادتون علت فوت رو زدید برق گرفتگی؟
گفت:اگه میگفتیم کرونا که کسی تو مراسم پا نمیزاشت! ما آبرو داریم!!!
حداقل ده پونزده نفر هم قربانی آبروی این خانواده محترم خواهند شد...
شما هم آبرو دارید؟
در مورد پدرت که فکر کنم بیشتر در نحوه بیان شاید ایراد داشته و بعید می دونم قلبا نظرش بی اهمیت کردن مرگ مادر بود، هر چند من تو این شرایط می گم کون لق مردم چه تو عروسی چه تو عزا، در موردهمسایه هم که باید بگم متاسفم یاد داستان ایدز اوفخادم که اوایل با بیماران ایدزی چه رفتاری می شد.
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی