ارسالها: 8967
#122
Posted: 2 Jun 2014 11:25
آره بابا میایم
طرف مرده داره از اون دنیا پست میزاره
ما که حالا زنده ایم حالا حالا ها جا داریم
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 161
#123
Posted: 2 Jun 2014 15:02
چراکه نه
خدایا...
دیگه بسمه...
بریدم رحم کن
.........
زندگی پانتومیم است حرف دلت رابه زبان اوری باخته ای
ارسالها: 3650
#124
Posted: 2 Jun 2014 16:32
آره داداش چرا نیام
انقدر بهش عادت کردم که حتی یه گوشی جدید خردیم واسه اینکه سر کارم ازش دور نباشم و حداقل بتونم داستان های زیبای اون را بخونم
و با دوستانی که حالا دیگه شدند واسم ........
ای بابا
آره داداش میام
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 2890
#126
Posted: 24 Nov 2014 02:45
لوتی وسوسه انگیزه ...
اولش که واردش میشی همه چی خوبه ... اوکیه ...
ولی همین طور که بگذره دیگه طناب رو می اندازه گردنت و نمیذاره از خودش جدات کنه ...
ولی ای کاش که میشد ، دیگه نیومد ...
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 175
#130
Posted: 20 Feb 2015 22:11
شاید!!
باید فکر کنم
مطمئنم اگه اسم من مراد بود... الان دنیا بر وفق هوشنگ بود!