ارسالها: 7029
#113
Posted: 5 Jun 2019 17:26
اخیرا مجبورشدم جایی کار کنم با کاری سنگین و خسته کننده،ساعات کاری طولانی،مسئولیت بالا و امکانات صفر اونهم با حقوق کم.
شیفت شب نداره در حالی که من عاشق شیفت شبم و از نظر حقوقی هم شیفت شب خیلی برام خوبه.
در هر حال امان از بی پولی و مردی که توان اداره زندگیش رو نداره...
پذیرش اجباری این کار از سخت ترین تصمیماتم بود و امیدوارم زودتر از این وضعیت خلاص بشم.
برام دعا کنید.
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 19
#114
Posted: 8 Jun 2019 11:07
Streetwalker: اخیرا مجبورشدم جایی کار کنم با کاری سنگین و خسته کننده
انشاالله اوضاع بر وفق مراد بشه ...
تن آدمی شریف است به جان آدمیت ...
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت ...
ارسالها: 444
#116
Posted: 21 Jan 2020 11:12
اول جدا شدن از پدر و مادرم که شدیدا بهشون وابسته هستم واسه اقامت در خارج از ایران
هرکار میکنم راضی نمیشن که بیان
دوم جدا شدن از شرکت نفت و رو آوردن به بازار آزاد که ریسک وحشتناکی داشت . حقوق و امکانات عالی ول کنی بری سراغ کاری که شاید ورشکست بشی که خدارو شکر این اتفاق نیوفتاد و به کمک دولت احمدی نژاد و روحانی کار و کاسبی حسابی رونق گرفت
دوستدار روابط آزاد خانومم هستم
ارسالها: 142
#119
Posted: 18 Feb 2020 07:34
Streetwalker: اخیرا مجبورشدم جایی کار کنم با کاری سنگین و خسته کننده،ساعات کاری طولانی،مسئولیت بالا و امکانات صفر اونهم با حقوق کم.
شیفت شب نداره در حالی که من عاشق شیفت شبم و از نظر حقوقی هم شیفت شب خیلی برام خوبه.
در هر حال امان از بی پولی و مردی که توان اداره زندگیش رو نداره...
پذیرش اجباری این کار از سخت ترین تصمیماتم بود و امیدوارم زودتر از این وضعیت خلاص بشم.
برام دعا کنید.
پرستارها تو خیلی از کشور جهان درآمد و امکانات رفاهی خیلی خوبی دارند. الحق هم کار سخت و سنگینیه و حق دارند که درامد خوبی داشته باشند . متاسفانه از اونجایی که تو ایران هیچی سر جای خودش نیست به این قشر زحمت کش خیلی کم لطفی میشه . شما با این هوش و استعدادی که دارید اگر تصمیم به مهاجرت بگیرید حتما به اونچه که حقتون هست میرسید .
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانه‌ات خواهد کرد
اگر ببارد، از شوق
اگر نبارد، از دل‌تنگی
صفحه 12 از 15