ارسالها: 119
#51
Posted: 27 Jul 2013 17:36
خیلی آشغال بود
بهتر که از دستش راحت شدم
گــ ــول ظـــاهــــــــر منــ ــو نــخــــورینــــ ...
مـــن بـــاطــــ ــــنـم خــیلــی دیــوثـــــ ــتــره
ارسالها: 332
#54
Posted: 25 Aug 2013 22:02
عشق حس خیلی خوبی میتونه باشه اگر واقعی باشه.
هر روز صبح که بیدار میشی بهت امید و میل به حرکت میده.
زندگی آدم هدفمند تر میشه. کلا چیز خوبیه.
ولی امان از وقتی که از آدم گرفته بشه...
گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد
طرف چمن و طواف بستان
بی لاله عذار خوش نباشد
تنهایی - loneliness
ارسالها: 9253
#55
Posted: 20 Sep 2013 14:56
درد ها گفتنی نیستند
درد را نمی شود نوشت
نمی شود فریاد کرد
درد را باید چشید...
در گرگ و میش تب کرده ی یک جمعه ی تابستان
باید مچاله شوی درون خودت
و آرام آرام درد را از
لابلای دود سیگارت نفس بکشی...عشق کیلو چنده
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 24568
#57
Posted: 28 Feb 2014 12:03
عشق مگر بندگی است؟
باورم نیست که عشق
بند و زنجیری ز احساس من است
یا که عشق همچون قفس
در اسارت بردن اندیشه است
عشق در من باور آزادگی است
کی توان باور نمود
عشق زندانی کند اندیشه را؟
عشق آئین وفاست
عشق یعنی:
مهربانی، اعتماد، دلبستگی
دل سپردن در اسارت کردن احساس نیست
عشق پیوند دل و اندیشه با دلدادگی است
باورم این است که عشق
در کمال آوردن آزادگی است
عشق از زنجیر و دام بیزاری است
دم به دم آگاهی و بیداری است
عشق اگر جز این کند
عشق اگر جز این شود
عشق نیست،
بیماری است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#58
Posted: 28 Feb 2014 12:10
عشق از نظر من رویای سپیدی ست که هر صبح با وزش ملایم باد می وزد !
و عطر و بوی خوبش را د رمن می پیچد .
من با عشق می خوابم و با عشق بیدار می شوم .
عشق من ، کسی است که من او را در خود ساخته ام ، بسان بتی نشکستنی!
زیبا ، ستبر، مردانه ، پر صلابت!!
سخنان شیرینش به من جان می دهد ، و گاهی هم تاب و توان می ستاند .
او مرد من ، مسافر اندیشه من ، دم و باز دم من است ...
او همه چیز من است . و من از او مفری ندارم ...
به هیچ کجا ...
به هیچ جا ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 55
#59
Posted: 24 Jun 2014 22:14
عاشق شدن باید حس خوبی باشه ولی من تا حالا عشقی نداشتم و عاشقم نشدم
وهمیشه تهنا بودم وبهش عادت کردم
گفت تا ابد تنهایت نمیگذارم ... ابدش چه زود عفو خورد...!
ارسالها: 39
#60
Posted: 28 Jun 2014 17:53
من یه بار عاشق شدم البته زیاد عاشق شدن هم نبود ولی نتونستم اون حس رو بگیرم بی خیال شدم
کسی حق نداره در مورد دیگری قضاوت کنه