ارسالها: 2546
#992
Posted: 16 Apr 2016 14:27
تجاوز و قتل فجیع دختر شش ساله افغانستانی در ورامین
خبرگزاری هرانا – پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانیشان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه میبرد و پس از تجاوز به او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش اسید ریخته تا از بین برود.
به گزارش هرانا به نقل از اخبار شرق، یکشنبه ۲۱ فروردین پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانیشان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه میبرد و پس از تجاوز به او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد بهطور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری میطلبد.
دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی به پلیس خبر میدهند. پلیس هم هنگام مراجعه به خانه، هم باقیمانده جسد را پیدا میکند و هم قاتل را دستگیر.
منبع : هرانا
ویرایش شده توسط: bamdad_2014
ارسالها: 1264
#994
Posted: 28 Aug 2016 05:17
بازداشت نایب رئیس یکی از انجمنهای ورزشی ایران در برزیل به جرم سرقت![font#DF01D7][/font]
«م.د» تلاش میکرد وسایلی را که در لباس خود مخفی کرده بود بدون پرداخت پول از فروشگاه خارج کند ولی توسط پلیس منطقه «کوپاکابانا» در جنوب شهر ریودوژانیرو بازداشت شد.
تسنیم به نقل از یک منبع خبری برزیلی نوشت: این مدیر ۵۳ ساله با قید ضمانت آزاد شد ولی گذرنامه او در اختیار پلیس است و او فعلاً حق خروج از برزیل را ندارد تا پاسخگوی جرم خود باشد.
این منبع خبری برزیلی، شخص خاطی را به اشتباه، رئیس فدراسیون والیبال ایران معرفی کرده است در حالی که وی نایب رئیس یکی از انجمنهای ورزشی است.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 7149
#995
Posted: 28 Dec 2016 19:15
به فاصله یکساعت از تهران و در آرامستان حومه شهریار، کارتن خوابها برای فرار از سرما، شبها در گورهای از پیش آماده میخوابند...
گورخوابها برگشتهاند. هر کدام به داخل یک قبر سر میخورند. در تاریکی یا مشغول مواد میشوند یا به چه فکر میکنند، نمیدانیم. سکوت گورستان سنگین و هوا سرد است. یکییکی، بنرهای پاره، تکه پتوهای مندرس و تخته چوبهای نیمه سوخته روی گورها کشیده میشود. آنها مرگ را زندگی میکنند.
خیلی که هوا سرد میشود، دنبال چوب میگردند برای درستکردن آتش و گرمشدن در گورهایی که پایان زندگیست برای همه، اما برای اینها شده سرآغاز و سرپناه. زن، مرد و کودک؛ کارتنخوابهایی که در قبر نشسته میخوابند.
«دیگه اینجا چوب هم برای آتیشزدن، پیدا نمیشه» این را یکی از ميهمانهای ناخوانده این اتاقهای تاریک و باریک میگوید.
یک ماهی میشود که سرما کارتنخوابها را راهی کرده تا اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار ساکن شوند. عدهای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوکزنی و زیر کانال در چادر زندگی میکنند. در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥٠ کارتنخواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کردهاند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی میکنند.
این گورها عموما برای خواب مورد استفاده قرار میگیرند و در طول روز و زمانی که افراد برای تهیه پول مواد و غذا ضایعات جمع میکنند یا گدایی میکنند، خالی هستند؛ اما باید حواسشان به گورشان باشد چرا که از طرف دیگر کارتنخوابها مورد سرقت قرار میگیرند. به پتوهای پاره و لباسهای کهنه هم رحم نمیکنند.
ویرایش شده توسط: limoshirin65
ارسالها: 12859
#998
Posted: 28 Dec 2016 21:30
قالیباف! بجای سوء استفاده کثیف از ماجرای گورخوابها :
پاسخگوی وضعیت پسرت باش:
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#1,000
Posted: 29 Dec 2016 08:29
نوشته ای قابل تعمق پیرامون وقایع اخیر:
مطلب از سهند ایرانمهر است.
سعید حنایی را شاید یادتان نباشد. سال 79-80 یک مرد خسته از ناهنجاری های اجتماعی و فساد، آن هم درمشهدالرضا به فکرش رسید که خودش کمر همت بزند و جامعه را و شهر امام رضا را " تطهیر" کند. این حرفهایی است که خود او بعدها در مقام متهم به ارتکاب 16 فقره قتل زنان موسوم به "زنان خیابانی" در مشهد زد.
روزنامه ها نوشته بودند که یکی از مقتولین در خانه کودکی داشته و پس از کشف جسد زن، وقتی مامورین به خانه مقتول می روند؛ با کودک گرسنه ای مواجه می شوند که از دل درد و ضعف دراز به دراز افتاده و منتظر مادر است . همان روزنامه ها نوشته بودند کودک در نبود مادر، سفره نایلونی را می خورده است و همین بیمارش کرده بود. آن ماجرا هم مثل مابقی ماجراهای این مملکت سیاسی شد. عده ای سعید حنایی را منتسب کردند به بخش محافظه کار و ارزشی جامعه و راهکارهای خشونت بارش را از جنس راهکار ارباب وعظ ، عده ای دیگر از سیاهنمایی اصلاح طلبان میگفتند و گرفتن ماهی از آب گل آلود. این میان، متخصصین امر هم به بررسی جامعه شناختی مساله زنان خیابانی پرداختند و کمتر کسی به دهشتناکی داستانی فکر کرد که در آن زنی برای سیر کردن کودکش خودفروشی میکند و مردی برای اصلاح جامعه اش خون می ریزد و جامعه درگیر "حاشیه " ای است که تدبیرش برای زندگی خودفروشی و قتل است.
این روزها خبرو عکس گورستان نشینان نصیرآباد شهریار، موضوع اول سایت هاست. اصغر فرهادی نامه ای به رییس جمهور نوشته و پیشنهاد داده دست کم مسئولین به شکل ناشناس به میان محرومان بروند تا از وضعیت آنان مطلع شوند. این پیشنهاد فرهادی البته از سر صداقت و خیرخواهی است اما این شیوه " شاه عباس " گونه، اتفاقا بارها و بارها توسط مسئولین اتفاق افتاده و طُرفه آنکه دوربین و خبرنگاری هم "یواشکی" همراه بوده است و ماجرا را منعکس کرده(!) چون چنین کاری نه تنها می تواند دستمایه شوهای تلویزیونی نظیرنسخه آمریکایی"رییس نامحسوس"شود که می توان با آن داستان های جذابی هم ساخت که برخلاف روایت های "پایان باز" فرهادی پایان خوشی داشته باشد و چاشنی ادعاهای دهان پرکن شود.
برخلاف تصور فرهادی، مشکل جامعه ما عدم اطلاع مسئولین از ماجرا نیست ، همینطور مشکل فقط این نیست که عده ای در قبرستان سکنی گزیده اند و مردی بخاطر عدم تمکن مالی برای تامین هزینه درمان، خودکشی میکند . این معضلات البته که ناخوشایند و نیازمند رسیدگی است و متاسفانه در بسیاری از جوامع هم وجود دارد اما چیزی که ممکن است کشور ما جزو معدود مبتلایان بدان باشد این است که اولا "حاشیه"ی جدا افتاده از " متن" هر روز گسترده تر می شود و ثانیا "حاشیه"، آگاهانه تبدیل به ملعبه دست بازیگران اصلی "متن" شده است.
معنی ساده این سخن آن است که پروسه ای 10-15 ساله در این کشور بخش عمده ای از مردم را از طبقه متوسط به سمت طبقه فرودست هل داده است. این طبقه هر روز گسترده تر می شود درحالیکه هیچ تدبیری برای جلوگیری از گسترش روز افزون آن صورت نمی گیرد
تا اینجای ماجرا البته در یک کشور توسعه نیافته چندان عجیب نیست تکان دهنده آن است که بخشی های عمدتا محافظه کار بازیگران قدرتمند سیاسی نه تنها در فکر چاره چویی نیستند که با اطلاع دقیق از مختصات این "حاشیه"، به صرافت استفاده ابزاری و جهت دادن به آن، علیه رقیب می اندیشند و در این راستا عمل میکنند.
"حاشیه" به خودی خود نشان از یک آفت و معضل است اما اینکه عده ای بخواهند از آب "حاشیه" کره ای برای سیاست بگیرند بی آنکه از عواقب خطرناک این بهمن عظیم و رو به سراشیب آگاه باشند به مثابه "در خانه آبگینه نشستن و سنگ انداختن" است. طیف موسوم به اصلاح طلب چه درگذشته و چه اکنون، نشان داده است که در راهبردهای خود عملا هیچ برنامه ای برای "حاشیه" ندارد و بیشتر، موفقیت پروسه "دموکراسی" را از قله به قاعده و نه بالعکس می بیند. طیف مقابل هم بازی خطرناکی را آغاز کرده. این طیف برای حاشیه" برنامه" دارد اما نه برنامه ای که منجر به بهبود موقعیت و معیشت این بخش بزرگ از جامعه شود بلکه برنامه ای که با ارایه تعریفی ساده و عامی از مفهوم "ارزش"، "عدالت"،"سرمایه"و "دشمن" و... برای "حاشیه" دنبال استفاده از "خشم" و " رای" و " گستردگی" حاشیه در جهت زمینگیر کردن رقیب است.
دولت احمدی نژاد مصداق تلاش موفق این طیف در استفاده ابزاری از" حاشیه" بود بی آنکه گره ای از کار فروبسته انان بگشاید، در نتیجه حاشیه در جامعه امروز ایران به جای آنکه باعث برانگیختن اهتمام اربابان قدرت و سیاست شود بیشتر محرکی است برای تخریب و سرکوب رقیب.
چنین برخوردی ابزاری با "حاشیه" مانند مثال "مرد و خار" در مثنوی و معنوی است آنجا که مردی خاری را بر شارع عام کاشت و به انذار دیگران در مورد مزاحمت آن خار اعتنا کرد با این استدلال که :"خود کاشته ام و خود قادر به کندن آنم". مرد پیر و فرتوت شد و خار ریشه کرد و بلای جان او شد. این راست است که حاشیه طیف کم توان و محروم است اما واقعیت گستردگی آن می تواند به تدریج ذائقه، ادبیات و رویکرد حاکم بر سیاست و قدرت را تحت تاثیر پوپولیسم مفرط و بیخردی مطلق قرار دهد و با غلبه" مفهومی بر "متن" به ابتذال در عرصه سیاست و اجتماع و فرهنگ بیانجامد بی آنکه تغییری مثبت در حال و روز "حاشیه " اتفاق بیفتد.
خبرهایی مثل خبر گورستان نصیرآباد در نهایت به تدوین و اجرای هیچ راهکاری در رفع مشکلات بخش فراموش شده جامعه منجر نمی شود زیرا حل چنین معضلی در وهله اول نیازمند انطباق اولویت های اساسی جامعه بر بستر خردگرایی و این مولفه مهم غایب اصلی در گفتمان مدیریتی امروز کشوراست. در نتیجه، فرجام "گورستان نشینان" چنین است که اصولگرایان مدتی از آن علیه دولت استفاده می کنند. هواداران دولت هم این ماجرا را به سوء سیاست ها و حاتم بخشی های شخصیتها و البته دولت اصولگرایان ارجاع میدهند. مردم عامی هم چند روزی عکس ها خبرها را کپی و "فوروارد" می کنند و یکی دو نفری هم یحتمل به قیاس گذشته و امروز می پردازند و طیفی هم این جماعت اخیر را به سیاه نمایی و ندیدن دستاوردها متهم خواهند کرد.
حاشیه اما همچنان بزرگ و بزرگتر می شود و به همان میزان که از آن صحبت می شود در عمل فراموش میشود. این حاشیه البته آرام نمی نشیند، باورها و خطوراتی که با مقاصد سیاسی در خلاء بی دانشی اش به او تحمیل کرده اند، با خشمش درهم می آمیزد و در طولانی مدت همچون آبی خروشان و عظیم پشت سد عظیمی که پوپولیست ها می بندند جمع می شود و بعد از آن است که همه آن "ایسم "های خطرناکی که حتی خاطره اش تن را می لرزاند از راه می رسند تا جامعه را به سمت روزهای مبادا ببرند. آن روز دیگر نه از دولت خبری هست نه مخالفان دولت.
روزهای دردناکی در راه است!!
Make the REST of your life, the BEST of your life