ارسالها: 12930
#142
Posted: 10 Nov 2014 13:51
اسیدپاشی اصفهان با 'انگیزه شخصی' بوده است
هیأت اعزامی کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران در گزارش خود به این نتیجه رسیده که اسیدپاشی های اصفهان ناشی از انگیزه شخصی بوده و سازمان یافته نبوده است.
سیدحسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت که گزارش هیات اعزامی به اصفهان برای بررسی موضوع اسیدپاشی در جلسه امروز یکشنبه (نهم اکتبر، هجدهم آبان) این کمیسیون قرائت شده و "در بخشی از آن در مورد معالجه سرپایی دو نفر از حادثه دیدگان و وجود نقطه مشترک بین همه آسیب دیدگان یعنی رخ دادن این اتفاق در ماشین صحبت شد."
در ابن گزارش آمده: "برآوردها نشان میدهد که اقدام به اسیدپاشی ناشی از انگیزه شخصی بوده و به هیچ وجه سازمان یافته و در ارتباط با موضوع بی حجابی و امر به معروف نبوده بلکه یک حادثه جنایی است که در دست بررسی است، اما هنوز عامل جنایت دستگیر نشده است."
گزارش های اسیدپاشی به زنان در اصفهان از اواسط مهرماه امسال منتشر شد و در نهایت، مقامات پلیس این شهر روز ۲۴ مهرماه این چهار مورد اسیدپاشی را تایید کردند و "اقدامات امنیتی" برای شناسایی عاملان این حملهها خبر دادند.
به نقل از قربانیان اسیدپاشیهای اصفهان گزارش شده بود که دو مرد موتورسوار عامل این حملهها بودهاند.
در اعتراض به این حملات، در تهران و اصفهان تجمع های اعتراضی برپا شد.
اما استانداران تهران و اصفهان اعلام کردند که "هرگونه تجمع در این زمینه غیرقانونی است و با افرادی که با شایعهسازی، اقدام به برهم زدن آرامش جامعه کنند، برخورد میشود."
مقامات ایران در سمت های مختلف تاکید کردند انگیزه این حملات امر به معروف و نهی از منکر نبوده و بصورت تصادفی شخصی اتفاق افتاده است.
آنها و برخی از روحانیون وابسته به حکومت نیز گفتند که امر به معروف و نهی از منکر به معنی توسل به خشونت خودسرانه برای اجرای دستورات حکومتی نیست.
مقامات رسمی با انتقاد از رسانهها، کسانی را که بر اخبار اسیدپاشی تمرکز کرده یا در صدد برگزاری اعتراض عمومی به آن بر آمدهاند متهم کردند که با انتساب این عمل به آمران به معروف و ناهیان از منکر، ایجاد شبهه کردهاند.
برخی از منابع حکومتی حتی از ارتباط اسیدپاشی اصفهان با خارج از کشور سخن گفتند هر چند دقیقا به کشور یا گروه خاصی اشاره نکردهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#143
Posted: 11 Nov 2014 16:27
ممانعت از دفن «مهنا»ی ۱۲ ساله به دلیل باورهای مذهبی
ایران وایر : طی روزهای گذشته خبری منتشر شد که از عدم صدور جواز دفن برای یک دختر نوجوان ۱۲ ساله در تبریز به دلیل اعتقاد به دین بهایی، اطلاع میداد. با گذشت ۲۱ روز از درگذشت این دختر نوجوان که «مهنا سمندری» نام دارد، مسئولین شهر و گورستان تبریز همچنان پیکر بیجان این دختر نوجوان را بدون ارائه پاسخ به خانوادهاش در سردخانه نگه داشتهاند. در جهت روشنتر شدن بیشتر موضوع، پرسشهایی را با یکی از نزدیکان مهنا در تبریز مطرح کردیم:
- می شود برای شروع، بفرمایید که جلوگیری از دفن جنازه این دختر نوجوان کی رخ داد و چه شد؟
- مهنا در روز سه شنبه ۲۹ مهر ماه به دلیل بیماری در بیمارستان درگذشت. با اصرار خانواده، جسد را از بیمارستان برای غسل و خواندن نماز میت بهایی به خانه منتقل میکنند. البته در بین راه راننده آمبولانس که متوجه بهایی بودن ایشان میشود از بردن جسد به خانه خودداری میکند و میخواهد برگردد که با اصرار و التماس بستگان مهنا، بالاخره جسد او را به خانه انتقال میدهند. پس از غسل، خواندن نماز و کفن شدن به روش بهایی، پیکر این دختر نوجوان را برای دفن به گورستان عمومی شهر به نام «وادی رحمت» میبرند ولی مسئولین گورستان اظهار میدارند که مجوز دفن به غیرمسلمانان در «وادی رحمت» داده نمیشود. از آن تاریخ، جسد مهنا به دلیل بهایی بودن در سردخانه وادی رحمت تبریز نگهداری میشود و تاکنون دفن نشده است.
این اقدام مسبوق به سابقه است و در مورد بهاییان دیگر هم در تبریز اعمال شده است؟
-پس از انقلاب، قبرستان بهاییان تبریز مصادره شد و از آن زمان، اموات بهایی در گورستان عمومی شهر به نام «وادی رحمت» دفن گردیدند تا آنکه در سال ۱۳۹۳ مسئولین «وادی رحمت» از دفن یک متوفی بهایی ممانعت به عمل آوردند. از آن تاریخ به بعد بیش از ۲۰ فرد بهایی در تبریز فوت کردهاند که به هیچ کدام اجازه دفن داده نشده است. بهانهای که مسئولین مربوطه برای این اقدام خویش میآورند اینست که نمیتوان مردگان بهایی را در کنار مسلمانان دفن کرد چون این کار یک نوع تبلیغ محسوب می شود. فقط به شرطی اجازه دفن داده میشود که بهایی متوفی بدون تابوت و طبق شرع اسلام، خاکسپاری گردد. بهاییان هم چون مکان دیگری برای دفن در اختیار نداشتند، در انتظار اینکه مسئولین جایی را برای دفن مرده به ایشان بدهند جسد را به سردخانه گورستان میسپردند ولی متاسفانه، پس از چند روز خبردار میشدند پیکر متوفی بدون اطلاع خانواده و بیانجام مراسم مذهبی توسط ماموران در قبرستان بهاییان شهر میاندوآب یا ارومیه دفن گردیده است. طبق احکام آیین بهایی، در جهت احترام به اموات، فاصله زمانی محل فوت تا محل دفن نباید از یک ساعت تجاوز نماید. با توجه به فاصله شهر میاندوآب و ارومیه تا تبریز که بیش از یک ساعت است، به نظر میآید این اقدام در جهت جریحه دارکردن احساسات مذهبی بستگان متوفی بهایی انجام میشود. در طی این مدت بهاییان تبریز برای تظلم خواهی و گرفتن زمین برای دفن اموات به مراجع مختلف قانونی محلی و ملی مراجعه و نامه نوشتهاند که تاکنون هیچ پاسخی دریافت نکردهاند.
خانواده مهنا سمندری چه اقداماتی در جهت پیگیری وضعیت پیکر فرزندشان انجام دادهاند؟
- دفن تعداد زیادی از بهاییان تبریز طی چند سال گذشته با مشکل مواجه بوده، ولی نگهداری جسد یک نوجوان معلول بهایی به مدت ۲۱ روز در سردخانه «وادی رحمت»، اقدامی بیسابقه و استثنایی بوده است. پدر و مادر مهنا هر دو دارای معلولیت جسمی هستند به همین دلیل برای ایشان پیگیری وضعیت دخترشان بسیارسخت است. مادر مهنا، ناشنوا و پدرش از ناحیه یک پا دچار مشکل است و با عصا راه می رود. با این حال این پدر و مادر بطور پی در پی به دفتر گورستان وادی رحمت مراجعه میکنند ولی تنها پاسخی که دریافت کردهاند اینستکه «احتیاج نیست به آنجا مراجعه کنند. اگر خبری شد به ایشان تلفن خواهند زد» همچنین به استانداری جهت ملاقات استاندار یا معاونین استانداری رفتهاند ولی هیچ کدام به ایشان وقت ملاقات ندادند. خانواده سمندری گمان میکردند چون استاندار از مهنا در هنگام زنده بودن به دلیل آثار نقاشیاش تقدیر کرده بوده شاید به ایشان برای دفن دخترشان کمک کند. چند روز پیش هم به کانون وکلای دادگستری برای گرفتن وکیل مراجعه کردند که هیچ وکیلی حاضر به پذیرش وکالت ایشان به دلیل اینکه پرونده مزبور امنیتی است، نگردید.
علت درگذشت مهنا سمندری چه بود؟
-بیماری مهنا مادرزادی نبود ولی پیشرونده بود. او دچار یک نوع بیماری نادر شده بود. ابتدا در کودکی رشد پاهایش متوقف شد و بعد از چندی از کار افتادند. کم کم سایر اندام های بیرونی بدن وی نیز رشدشان متوقف شد و از کارافتادند، طوریکه در اواخر عمر، مجبور بود با ویلچر حرکت کند. در آخرین روزهای عمرش، این بیماری به اندام های داخلی بدنش نیز سرایت کرد و ریههایش از کار افتادند که موجب فوت وی در سن ۱۲ سالگی شد. البته مهنا دختری با نشاط و امیدوار بود. با آنکه کودکی خردسال بود ولی هیچگاه مشکلات بیماری او را از پا نیانداخت و همیشه راهی برای غلبه بر آنها پیدا میکرد مثلا وقتی پاهایش از کار افتاد از دستانش استفاده میکرد. او عاشق درس خواندن و نقاشی بود. وقتی دستهایش از کار افتادند، قلم را به دهان میگرفت و نقاشی میکرد. یک بار بخاطر همین نقاشیها جایزه گرفت و از دست استاندار تقدیرنامهای دریافت کرد. او در مدرسه معلولین درس میخواند و شاگرد ممتاز مدرسه بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#144
Posted: 12 Nov 2014 17:12
جستوجوی 10 ساله معلم اصفهانی برای یافتن دوست خیانتکار
معلم اصفهانی که در اعتماد به دوست قدیمیاش 10 سال سرگردان مانده بود، به ایستگاه شیرین پایان جستوجوهایش رسید.مرد تبهکار که خانه این معلم را خریده بود، ناپدید شد تا اینکه ردپای وی در شمال تهران به دست آمد.
معلم اصفهانی که ردپای دوست خیانتکارش را پس از 10 سال در تهران پیدا کرده بود، با رأی قضات شورای حل اختلاف به پول هشت میلیونیاش رسید. اوایل تابستان سال 83 بود که یک معلم در مشورت با دوست قدیمی، از تصمیم به فروش خانهاش به دلیل مشکلات مالی خبر داد و از دوست مورد اعتمادش خواست به خاطر اطلاع نداشتنش از قیمتها و قوانین، برای فروش خانه به او کمک کند.
معلم لاغراندام که توان ایستادن روی پاهایش را هم نداشت، دستش را به درخت تنومند مقابل ساختمان مجتمع شماره 2 شورای حل اختلاف تهران تکیه داد و از پیگیریهای 10 سالهاش برای پیدا کردن ردی از دوست خیانتکارش پرده برداشت و گفت: رفاقتمان مثل همین درخت، قدیمی و محکم بود. در هر کاری از او مشورت میگرفتم. چند روز بعد از اینکه موضوع فروش خانه را به اطلاع او رساندم، با من تماس گرفت و گفت حاضر است خودش خانهام را به قیمت مناسبی بخرد. وقتی قیمت 10 میلیون تومانی که پیشنهاد داد را شنیدم، دست و پایم را گم کردم چون میدانستم که خانهام بیشتر از هفت میلیون تومان ارزش ندارد و سه میلیون تومان بیشتر کمک بسیار زیادی به حل مشکلات مالیام میکرد.
پیش خود گفتم حالا که قرار است خانوادهام را به خانه اجارهای ببرم، چه بهتر که خانهام را به قیمت خوبی بفروشم و تحمل این سختی ارزشش را داشته باشد. خیلی زود مقدمات نقل و انتقال سند فراهم شد. روز قبل از انتقال خانه به نام او بود که به خانهمان آمد و دو میلیون تومان پول نقد را پیشرویم گذاشت. هرچه اصرار کردم پرداخت پول را به روز محضر موکول کند، هیچ فایدهای نداشت و او میگفت ارزش دوستیمان بیش از اینها است و بعد از اینهمه سال، به من و صداقتم اعتماد دارد.
فردای آن روز که برای امضای اسناد و دریافت باقیمانده پول به محضر مراجعه کردیم، او با لفاظی گفت به دلیل یک اشتباه حسابداری کوچک نتوانسته است هشت میلیون تومان باقیمانده را فراهم کند و مصر بود قرار محضر را به فردای آن روز موکول کنیم اما من که تحت تأثیر پرداخت بدون رسید آن دو میلیون تومان توسط دوست قدیمیام قرار گرفته بودم، بدون توجه به ریسکی که در حال انجامش بودم، اقدام به امضای اسناد کردم و از او خواستم بقیه پول را روز بعد به حسابم واریز کند.
ماجرای تلخ زندگی من از فردای آن روز تاریک شروع شد. نه تنها انتظارمان برای تماس او و پرداخت باقیمانده پول به نتیجه نرسید بلکه تلاشهایمان برای پیدا کردن نشانی از این رفیق خیانتکار هم بینتیجه ماند. او خانهام را فروخته و فراری شده بود. از هر راهی که فکرش را کنید، پیگیری کردیم و با درهای بسته مواجه شدیم.
بعد از گذشت 10 سال و زمانی که آخرین تیرهای جستوجویمان را هم بدون نتیجه خاصی پرتاب کرده بودیم، یکی از دوستانم که کارمند بانک بود به کمکم آمد و پیشنهاد داد کنشهای حسابهای بانکی دوست فراریام را بررسی کنیم تا شاید بتوانیم از این طریق، سرنخی از محل زندگی او پیدا کنیم.
جستوجوی پلیس در حسابهای بانکی او نتیجه داد و محل زندگی او در یکی از خیابانهای شمال تهران ردیابی شد و با یک دستور قضایی برای پیگیری پرونده و دستگیری دوست خیانتکارم راهی تهران شدم. چند روز بعد بود که او را هنگام بیرون آمدن از خانهاش دستگیر کردیم و پروندهمان برای احقاق حق 10 سالهام به شعبه 108 مجتمع شماره 2 شورای حل اختلاف تهران ارسال شد.»
بنابر این گزارش، با رأی قضات شورای حل اختلاف، کلاهبردار فراری علاوه بر پرداخت 8 میلیون پول باقیمانده، محکوم به پرداخت 30 میلیون تومان خسارت به دوست سابقش شد و با اعلام ناتوانی در پرداخت این پول، دستور لازم برای برداشت ماهانه یک میلیون تومان از حقوق بازنشستگی وی صادر شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#145
Posted: 12 Nov 2014 17:15
شلیک تیرهوایی برای پایان دعوا بر سرجای پارک
فرهیختگان: جدال خونین چند مرد بر سر جای پارک خودرو با شلیک تیرهوایی پلیس پایان یافت. چند مرد جوان و میانسال که بهخاطر جای پارک با یکدیگر درگیر شده بودند، به دلیل اخلال در نظم عمومی دستگیر شدند.
ساعت هشت بامداد هفدهم آبان امسال صدای عربده چند مرد در خیابان امین خاکسفید پیچید و لرزه بر جان همسایهها انداخت. آنها که هراسان از خانهشان بیرون دویده بودند با چند مرد روبهرو شدند که با هم گلاویز بودند. همسایهها بلافاصله با کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهرانپارس تماس گرفتند و کمک خواستند.
ماموران وقتی به محل رسیدند دریافتند چندین مرد جوان و میانسال در حالی که صورتهای آنها خونآلود است با هم درگیر هستند.
ماموران برای جدا کردن طرفین دعوا مداخله کردند، اما مردان خشن دستبردار نبودند و بدون توجه به حضور ماموران یکدیگر را کتک میزدند تا اینکه پلیس برای پایان دادن به درگیری به ناچار تیر هوایی شلیک کرد.
در این بین شش مرد زخمی به جرم اخلال در نظم عمومی به کلانتری منتقل شدند. بهگفته سرهنگ امیرهوشنگ امیری رئیس کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهرانپارس، بررسیهای صورت گرفته نشان داد که علت این درگیری، بر سر جای پارک خودرو بوده است. پرونده متهمان برای رسیدگی به مرجع قضایی ارسال شده و تحقیق از آنها ادامه دارد.
درگیریهای خونینی که بر سر مسائل جزئی مثل جای پارک خودرو شکل میگیرد و گاه با جنایت به پایان میرسد کم نیستند. درگیریهایی که شاید پایین بودن آستانه تحمل افراد در آنها نقش اساسی دارد. آنگونه که آمار سازمان پزشکی قانونی نشان میدهد، هر ساعت 72 درگیری در کشور و 12 نزاع منجر به جرح در تهران صورت میگیرد که یکی از طرفین درگیری برای محکوم کردن طرف مقابل به پزشکی قانونی مراجعه کرده است. این تنها آمار درگیریها و نزاعهایی است که یکی از طرفین مورد ضرب و جرح قرار میگیرد و شکایت میکند. اگر درگیریهای دیگری هم که بر سر جای پارک و مسائل جزئی رخ میدهد به آمار پزشکی قانونی اضافه کنیم، شاید رقم از هر ساعت 20 درگیری در تهران هم بالاتر برود.
درگیری، نشانه وجود خشونت در جامعه
عباس محمدیاصل، جامعهشناس، در این مورد به فرهیختگان میگوید: «آماری که پزشکیقانونی اعلام کرده است شاخصی از وجود خشونت در جامعه ماست. در جوامع دیگر معمولا برای جلوگیری از بروز چنین حوادثی مثل نزاع و درگیری، تلاش میشود که خشونت را کنترل کنند، تا کمتر شاهد درگیری و نزاع باشند ولی اشکال جامعه ما این است که هیچ قدمی در راستای خشونتزدایی برداشته نمیشود و تمام تلاشها برای برخورد با نزاع و درگیری است، در صورتی که ابتدا باید خشونت را در جامعه کنترل کنند.» او معتقد است: «روح جمعی هنوز در جامعه ما بهطور کامل شکل نگرفته و افراد بیشتر به فکر منافع شخصی هستند. اعتماد و محبت طرفین که باید در جوامع وجود داشته باشد در جامعه ما کاهش یافته و بیشک همین مساله باعث بالا بودن آمار درگیریهاست.»
مرگ راننده اتوبوس در دعوا بر سر جای پارک
درگیریها بر سر جای پارک خودرو گاهی هم به قتل کشیده است و یکی از طرفین درگیری را روانه زندان و در انتظار اجرای حکم قصاص کرده است. ظهر دهم آذر پارسال دعوای راننده اتوبوس مسافربری با مرد میانسال بر سر جای پارک با جنایت پایان یافت.
بررسیهای ماموران کلانتری 126 تهرانپارس نشان میدادکه مقتول راننده اتوبوس مسافربری بوده که در جریان دعوا بر سر جای پارک ماشینش، با مرد 58 سالهای بهنام فرمان به کام مرگ فرو رفت. فرمان پس از دستگیری به ماموران گفت: «وقتی دیدم او میخواهد ماشینش را کنار خانه من پارک کند به او تذکر دادم که وقتی توجه نکرد با او درگیر شدم.»
قصاص پایان درگیری بر سر جای پارک خودرو
پارسال همچنین پسری که در دعوا بر سر جای پارک خودرو دست به جنایت زده و سه سال متواری بود در دادگاه کیفری تهران پای میز محاکمه ایستاد و به قصاص محکوم شد. محسن 24 ساله صبح نوزدهم آذر 89 در جریان درگیری خونین در یک مجتمع مسکونی در اسلامشهر یکی از ساکنان مجتمع به نام داوود را با ضربه چاقو کشت و سه سال زندگی مخفیانه در پیش گرفته بود که سرانجام دستگیر و به قصاص محکوم شد.
دستگیری 4 شرور در عبدلآباد
عصر هفدهم فروردین امسال نیز چهار شرور پس از آنکه بر سر جای پارک با هم درگیر شدند با قمه و چاقو به جان هم افتادند که با حضور ماموران کلانتری عبدلآباد قبل از اینکه کسی کشته شود، بازداشت شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#146
Posted: 12 Nov 2014 17:17
برادر «آمنه بهرامی» خودکشی کرد!
در ساعت 14:30 دیروز جوان 35 سالهای خود را از طبقه بیستم یکی از برجهای شهر تهران به پایین پرتاب کرد؛ نامبرده 45 روز در بیمارستان روانی بستری بوده و یک هفته پیش مرخص شده است.
به گزارش فارس به نقل از مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در ساعت 14:30 امروز یک جوان 35 ساله مجرد به نام م. بهرامی خود را از طبقه 20 یکی از برجهای شهر تهران به پایین پرتاب کرد و فوت شد.
بر پایه این گزارش نامبرده 45 روز در بیمارستان روانی بستری بوده و یک هفته پیش مرخص شده است.
مرکز اطلاعرسانی انتظامی تهران بزرگ تصریح کرد: دلیل خودکشی هنوز مشخص نشده در ضمن آنکه ایشان برادر آمنه بهرامی قربانی اسیدپاشی سال 83 بوده است.
چرا برادر آمنه بهرامی خودکشی کرد؟
خانواده بهرامی باز هم قربانی دادند، اما نه قربانی اسیدی. این بار قربانیشان در پی پیامدهای اسیدی به مرگ خودخواسته تن داد.
پسر 35 ساله از طبقه بیستم برجهای سهقلوی ستارخان خودش را به پایین پرتاب کرد. خبری که ساعت سه بعدازظهر دیروز روی سایتهای خبری قرار گرفت مربوط به مرگ خودخواسته برادر آمنه بهرامی قربانی اسیدپاشی سال 83 بود.
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند در مطلب شماره امروز ود، به جزئیاتی از این حادثه پرداخته و آورده است: از روزی که اسید زندگی خانواده بهرامی را سوزاند 10 سال میگذرد اما باز هم تبعات شوم حادثهای که عواطف اعضای خانواده را برانگیخته بود، دامنگیر آنها شد.
وقتی آمنه مورد هجوم خواستگار اسیدپاش قرار گرفت محمد تنها 25 سال داشت. او اولین کسی بود که بر بالین خواهر که با صورتی سوخته روی تخت بیمارستان خوابیده بود، رفت؛ حادثهای که او را در شوکی عمیق فرو برد و از آن روز به بعد احساسش، همراه با صورت اسیدی آمنه، تحلیل رفت. سالهای اول سختتر بود. همان زمان شیرین بهرامی - خواهر آمنه - نامهای برای یکی از منتقدان قصاص مرد اسیدپاشی که چشمهای خواهرش را هم گرفته بود نوشت و در آن از آنچه بر خانواده بهرامی گذشت خبر داد.
شیرین نوشت: «شما از دور در حال تماشای جریانی هستید که درک و فهمش برایتان دشوار است. فقط خواندهاید. ندیدهاید. یادم میآید روزی که برادرم «فرهاد» بعد از سه ماه دوری از خانه و خدمت در اطراف شیراز، بیخبر به خانه آمد تا غافلگیرمان کند، چه بد غافلگیر شد. برادر دیگرم «محمد» که در شوک و سکوت ناظر بود و ناباورانه فقط نگاه میکرد. چه خوب که آمنه نبود تا گریه دستهجمعی ما چهار خواهر و برادر را ببیند. او رفته بود برای پانسمان و بعد از آن گریه بود که ما قول دادیم جلوی آمنه صبور باشیم و او را بخندانیم و امیدوار کنیم.»
همین جملههای شیرین کافی بود تا عمق روزهای سختی که تکتک اعضای خانواده در این سالها یدک کشیده بودند، تصویر شود. 10 سال و 8 روز از آتشی که زندگیشان را خاکستر کرده بود گذشت اما این تنها آتش زیر خاکستر بود و دوباره ماه آبانی فرارسید که شاید هیچگاه از خاطرشان نرفت. 12 آبانماه سال 83 و حالا 20 آبانماه سال 93 است.
خانواده بهرامی باز هم قربانی دادند، اما نه قربانی اسیدی. این بار قربانیشان در پی پیامدهای اسیدی به مرگ خودخواسته تن داد. از همان سالهای اول که تاب دیدن خواهرش را نداشت مشکلات عصبی به سراغ محمد آمد. چندباری به روانپزشک مراجعه کرد، قرص خورد، در بیمارستان بستری شد اما هرگز نتوانست با حادثهای که زندگی خواهرش را زیر و رو کرده بود کنار بیاید. غمگین بود، افسردگی گرفت و پا به پای خواهرش تحلیل رفت تا اینکه ظهر روز دوشنبه دوباره بیتابیهایش شروع شد. اضطراب داشت و در چشم بر هم زدن به سمت راهروی خانهشان رفت و مرگ را در آغوش گرفت.
آمنه بهرامی که از خودکشی برادرش شوکه است، به «شهروند» گفت: «از روزی که آن اتفاق برای من افتاد، برادرم افسردگی گرفت. نمیتوانست من را با صورت سوخته ببیند. همیشه میگفت میخواهم چشمهایم را به تو بدهم. امروز هم از صبح اضطراب داشت. نگرانش بودیم. میخواستیم با خودروی برادرم او را به دکتر برسانیم که در یک لحظه از خانه خارج شد. اما کسی او را ندیده بود. اطراف را گشتیم که ناگهان متوجه شدیم محمد خودش را از داخل راهروی ساختمان به طبقه پایین پرتاب کرده است.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#147
Posted: 15 Nov 2014 18:02
گروگانگیران ۱.۵ میلیون یورویی در بناب قتل را به گردن هم انداختند
۳ مرد جنایتکار که پس از ربودن دختربچه ۱۲ سالهای در شهرستان بناب او را به قتل رسانده بودند، در دادگاه کیفری محاکمه شدند.
2 نفر از متهمان با انکار اتهامشان، جنایت را به گردن دیگری انداختند و به دروغپردازی پرداختند.صبح پنجشنبه گذشته، جلسه محاکمه 3مرد گروگانگیر که یکی از دلخراشترین جنایات سال را در شهرستان بناب رقم زده بودند، در شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی برگزار شد.
این 3مرد، ظهر یکشنبه ۶ مهر امسال، دختربچه ۱۲سالهای به نام زهرا بدیهی را زمانی که از مدرسهاش به خانه برگشته بود، پس از پیادهشدن از سرویس مدرسه ربوده و برای آزادی او درخواست ۵/۱میلیون یورو کرده بودند. آنها اما ۲روز بعد از گروگانگیری، از ترس دستگیری، گروگان خود را به قتل رساندند و جسدش را در حیاط خانه یکی از متهمان مدفون کردند. با گذشت 5 روز از ربودهشدن دختر 12ساله، کارآگاهان پلیس توانستند آدمربایان را شناسایی و آنها را دستگیر کنند. وقتی راز قتل گروگان خردسال فاش شد، جسد او از اعماق زمین بیرون کشیده شد و پرونده هر 3 متهم به اتهام مشارکت در قتل به دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی فرستاده شد.
ساعت 9صبح پنجشنبه گذشته جلسه محاکمه متهمان در شعبه دوم دادگاه در حالی برگزار شد که خانواده مقتول با حضور در جایگاه درخواست قصاص کردند. پس از گفتههای نماینده دادستان و درخواست قصاص خانواده زهرا، متهمان یکی بعد از دیگری در جایگاه قرار گرفتند تا از خودشان دفاع کنند. هر چند آنها در تمامی مراحل بازجویی و تحقیق مدعی شده بودند که هنگام قتل دختربچه هر 3 نفرشان مشارکت داشتهاند، اما در جلسه محاکمه 2نفر از آنها اتهام قتل را انکار کردند و آن را به گردن دیگری انداختند.
آنها مدعی شدند که فقط در آدمربایی نقش داشتند و در قتل دختربچه نقشی نداشتند. دفاعیات ضدونقیض آنها در حالی صورت میگرفت که پیش از این و در تمامی مراحل تحقیقات و همچنین هنگام بازسازی صحنه جرم، آنها مدعی شده بودند که در قتل گروگانشان هر 3 نفر آنها نقش داشتند و یکی از آنها دهان دختربچه را گرفته و 2 نفر دیگر نیز 2 سر طناب را کشیده و او را به قتل رسانده بودند.
قضات دادگاه وقتی با دفاعیات ضدونقیض متهمان روبهرو شدند، اعترافات قبلی آنها را در دادگاه خواندند اما به غیر از یکی از متهمان که اتهامش را به گردن گرفت، 2 نفر دیگر همچنان مدعی شدند که در قتل دختربچه نقش نداشتهاند. این دو متهم حتی مدعی شدند که پس از ربودن زهرا، با او رفتار خوبی داشته و حتی به وی غذا نیز داده بودند اما قضات دادگاه با رد این ادعا، گزارش پزشکی قانونی را در دادگاه قرائت کردند که در آن آمده بود معده دختربچه کاملا خالی بوده و او در این مدت چیزی نخورده بود.
به این ترتیب پس از اینکه متهمان آخرین دفاعیات خود را نیز به زبان آوردند، ختم جلسه دادگاه اعلام شد و قضات برای صدور حکم وارد شور شوند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#148
Posted: 15 Nov 2014 18:05
مرد شیشه ای بعد از قتل همسر سابقش، خودکشی کرد
وقتی ماجرای قتل خاموش زنی 17 ساله در ویلای شمال فاش شد، هیچکس تصور نمیکرد عامل قتل در یکقدمی مرگ است.مرد جوان با ترک بابلسر به تهران گریخت و در مرگ خودخواسته به زندگی خود پایان داد.
جسدی در ویلا
«لیلا» دختر 17 ساله غرق در خون در آشپزخانه ویلایی در بابلسر افتاده بود. «محمدرضا» پدر لیلا نخستین کسی بود که جسد را از پشت شیشه پنجره دید.
وی به شوک گفت: هنگامی که از سفر دخترم به همراه «مجتبی» همسر سابقش مطلع شدم، بلافاصله به همراه برادر و خواهرزنم به بابلسر رفتیم. هرچه در ویلا را زدم، هیچکس پاسخگو نبود. از طریق بالکن طبقه دوم خودم را به پشت پنجره رساندم، با دیدن جسد غرق در خون دخترم شوکه شده بودم، بسرعت خود را به مقابل در ورودی رساندم و با کمک برادرزنم در را شکستیم، اما دیگر دیر شده بود و لیلا زنده نبود.
باور نمیکردیم و از اینکه دخترم چنین سرنوشتی دارد، ناراحت بودم تا اینکه ماجرا را به پلیس اطلاع دادیم.
اقدامات پلیسی
سرهنگ «عباس فتحعلیپور» رئیس پلیس بابلسر به شوک گفت: ساعت 11 صبح روز بیستم آبان ماه با دریافت خبر قتل زن 17 ساله تیمی از مأموران کلانتری همراه تیم زبدهای از نیروهای آگاهی و بازپرس «قربانی» از شعبه اول دادسرای بابلسر خود را به محل قتل رساندند و به بررسیهای میدانی پرداختند.
وی افزود: در این تجسسها مشخص شد زن 17 ساله در حالی که لباس سیاهرنگ خانگی به تن داشت، با ضربات چاقو دستهچوبی به قتل رسیده است. از آنجایی که ویلا مجهز به دوربین مداربسته بود، مأموران اقدام به بازبینی فیلم کردند که مشخص شد ساعتی پیش از وقوع قتل، قربانی حادثه همراه مجتبی که همسر سابقش بود وارد ویلا شدهاند.
پدر قربانی گفت: آنها حدود شش ماه پیش به دلیل اعتیاد مجتبی به مواد افیونی شیشه از هم جدا شده بودند که البته لیلا و مجتبی با هم نسبت فامیلی نیز داشتهاند.
سرهنگ فتحعلیپور در ادامه گفت: از آنجایی که لیلا و مجتبی هر دو ساکن تهران بودند، فرضیه فرار او به تهران قوت گرفت، به همین دلیل تیمی از مأموران آگاهی بابلسر با گرفتن دستور قضایی برای تعقیب قاتل عازم تهران شدند و ساعت 11 شب توانستند مخفیگاه قاتل را در منطقه بعثت - شرق تهران - شناسایی کنند اما هنگام ورود به مخفیگاه وی، او را در حالی یافتند که خود را با قرص مسموم کرده بود.
مأموران بسرعت پیکر نیمهجان مجتبی را به بیمارستان مهدیه تهران منتقل کردند. وی قبل از مرگ ادعا کرده بود همسر سابقش را در بابلسر به قتل رسانده است.
مرگ خودخواسته
سرانجام با وجود تلاشهای تیم پزشکی قاتل ساعت 40 دقیقه بامداد 21 آبان ماه به کام مرگ فرو رفت.
بازپرس «جمشیدی» از دادسرای امور جنایی تهران در این خصوص گفت: جسد قاتل به پزشکی قانونی منتقل شده است و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#149
Posted: 15 Nov 2014 19:26
قتل زن جوان مقابل چشمان دو فرزند خردسال
فرهیختگان : دو مرد که متهمند، زن جوان را بهخاطر مشتی طلا مقابل چشمان دو فرزند خردسالش کشتند، دیروز در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و یکدیگر را مقصر دانستند.
بیستویکم آذر 92 مردی هراسان با کلانتری ورامین تماس گرفت و از کشته شدن همسر 38سالهاش خبر داد. این مرد گفت: «عصر وقتی از محل کارم به خانه برگشتم صدای گریههای دختر10 ماهه و پسر سه سالهام را شنیدم. هرچه در زدم همسرم در را باز نکرد. در خانه قفل بود، به همین خاطر با کلید یدک در را بازکردم و ناباورانه با جنازه خونین همسرم خدیجه روبهرو شدم. دو فرزند خردسالم هم کنار جنازه مادرشان نشسته بودند و گریه میکردند.» پلیس بلافاصله به قربانگاه در محله عمرآباد ورامین رفت و پیگیر ماجرا شد.
در بررسیها مشخص شد به خانه این زن دستبرد زده شده و طلاهای وی به ارزش تقریبی 20 میلیون تومان به همراه گوشی تلفن همراهش دزدیده شده است.آثار شکستگی روی قفل خانه نمایان نبود. به این ترتیب فرضیه جنایت از سوی یک آشنا قوت گرفت.
پلیس در نخستین گام از تحقیقات به ردیابی تلفن همراه قربانی پرداخت و یک مرد 29ساله به نام وحید را بازداشت کرد. این مرد گفت: «برادرزنم ولی سیمکارت مرا گرفت و در یک گوشی تلفن جدید انداخت، به همین خاطر در ردیابی تلفن همراه من از طریق سیمکارتم دستگیر شدم. من نمیدانم ولی گوشی تلفن همراه را از کجا آورده بود.»
با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد نبی بازداشت شد. این مرد 32ساله در همان بازجویی مقدماتی به کشتن زن جوان با همدستی وحید اعتراف کرد. وی گفت: «خدیجه زن همسایهمان بود، چون میدانستیم طلای زیادی در خانهاش دارد از یکی از دوستانم به نام رویا خواستم با این زن طرح دوستی بریزد. صبح بیستویکم آذر 92 رویا به خانه خدیجه رفت و در را برای ما بازگذاشت. در فرصت مناسب من و ولی با نقشه از پیش طراحی شده به خانه خدیجه رفتیم و او و رویا را گروگان گرفتیم. خدیجه از ترس همه طلاهایش را به ما داد، اما در لحظهای که میخواستیم از خانه خارج شویم شروع به دادوفریاد کرد. وحید همان موقع با چاقو به گردنش زد. ما فرار کردیم و صبح روز بعد رویا طلاها را فروخت و پول را بین خودمان تقسیم کردیم.»
به دنبال اعترافهای تکاندهنده این مرد، وحید بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت. او حرفهای همدستش را تایید کرد و گفت: «وقتی با چاقو به گردن خدیجه زدم، ولی هم چند ضربه چاقو به شکم او زد که جان سپرد. همان موقع در را قفل کردیم و از خانه خارج شدیم.»
رویا نیز دستگیر شد و ادعا کرد در نقشه دزدی از خانه زن جوان دست نداشته و فقط طلاهای دزدی را به درخواست وحید و ولی فروخته است.
به دنبال بازسازی صحنه جرم کیفرخواست صادر و به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، همسر قربانی که قیم دو فرزند خردسالش است با اشاره به متهمان گفت: «این دو مرد با بیرحمی همسرم را مقابل چشمان دو فرزند خردسالم کشتند. فرزندانم ساعتها کنار جنازه مادرشان تنها ماندند تا من از محل کارم به خانه برگردم. من برای سه متهم پرونده اشد مجازات میخواهم.»
سپس وحید پشت تریبون دفاع ایستاد و منکر مشارکت در قتل شد.این مرد گفت: «من در اداره آگاهی تحت فشار به کشتن خدیجه و دزدان طلاهایش اعتراف کردم. برادرزنم به تنهایی خدیجه را کشت و طلاهایش را دزدید. من اصلا برای دزدی به خانه خدیجه نرفته بودم.»
وقتی ولی در جایگاه ویژه ایستاد، وحید را دروغگو خواند و گفت: «وحید در مرگ زن جوان مقصر است، اما حالا میخواهد خودش را بیگناه نشان دهد. او به دروغ پای رویا را هم به این پرونده کشانده است. او به دروغ گفته که رویا با زن جوان طرح دوستی ریخت و همراه ما به خانه او رفت.»
وی ادامه داد: «وحید خودش طراح نقشه سرقت بود. او به من گفت باید به یک خانه برویم و سرقت کنیم. او از بالای در وارد خانه شد و در را برای من باز کرد. گمان میکردم کسی در خانه حضور ندارد، اما زن جوان به محض روبهرو شدن با ما فریاد کشید و وحید با چاقو به گردنش زد. باور کنید من هیچضربهای به او نزدم. فقط یک چادر روی جنازهاش کشیدم. وحید به تنهایی کمدهای خانه را گشت و طلاها را برداشت.او طلاها را به رویا داد تا آنها را بفروشد.»
نوبت دفاع به رویا که رسید، منکر معاونت در قتل شد.این زن جوان گفت: «باور کنید از نقشه وحید و ولی بیخبر بودم. فقط وحید مقداری طلا به من داد تا آن را بفروشم. من نمیدانستم طلاها دزدی است. باور کنید من بیگناهم.»
در پایان این نشست هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#150
Posted: 15 Nov 2014 19:29
پسری که همسر 31ساله اش را از سایت همسریابی پیدا کرده بود به خاطر اخاذی از او دستگیر شد
روزنامه ایران نوشت: 21 شهریورماه سال جاری دختر جوانی پای در دادسرای جرایم رایانهای تهران گذاشت و از کلاهبرداری مرد شیاد در سایت همسریابی خبر داد.
این دختر 31 ساله وقتی روبهروی بازپرس شعبه دوم دادسرای جرایم رایانهای قرار گرفت، گفت: سال گذشته از طریق یک سایت همسریابی در فضای مجازی با پسری آشنا شدم که به دنبال شریک زندگیاش بود. در صحبتهایمان متوجه شدیم از نظر شرایط اخلاقی و زندگی کاملاً با هم تفاهم داریم به همین خاطر دوستیمان را ادامه دادیم. پس از گذشت مدتی وی از من خواست تا بیشتر با هم آشنا شویم. به همین خاطر وقتی پیشنهاد داد یکدیگر را ملاقات کنیم، قبول کردم. او در ظاهر پسری خوشبرخورد، خوش تیپ و مهربان بود و نوع رفتار و حرفهایش باعث شد به او اعتماد کنم. او حتی مرا به خانوادهاش معرفی کرده و قرار بود با هم ازدواج کنیم. وی ادامه داد: چند ماه از دوستی ما گذشته بود و او به بهانه بیماری مادرش از من سه میلیون تومان پول خواست، من نیز که «حسین» را به عنوان مرد زندگیام قبول کرده بودم خواستم در این شرایط سخت همراه و شریکش باشم به همین خاطر پول را به حسابش واریز کردم به خیال اینکه مرد رؤیاهایم را یافتهام اما .... افسوس او مرا به بازی گرفته بود. این دختر به بازپرس گفت: از روزی که از حسین خواستم پولم را پس بدهد تهدید و بداخلاقیهای او شروع شد. این رفتارش مرا شوکه کرده بود، در کمال ناباوری او میگفت اگر 10 میلیون تومان دیگر به حسابش واریز نکنم فیلم و عکسم را پخش میکند و آبرویم را میبرد. این مرد از سادگی و اعتماد من سوءاستفاده کرده است.
بازپرس پرونده وقتی ادعاهای دختر جوان را شنید به تیمی از پلیس سایبری مأموریت داد به ردیابی مرد کلاهبردار دست بزنند. تحقیقات پلیسی نشان میداد حسین سابقه کیفری و محکومیت در زندان دارد و با اطلاعات به دست آمده این مرد از سوی پلیس دستگیر شد.
وی در بازجوییها گفت: من پولی از «نگار» نخواستم، خودش در همان ابتدای دوستی در دو مرحله سه میلیون تومان به حسابم واریز کرد و گفت هر موقع داشتم به وی پرداخت کنم. من از او اخاذی نکردم چرا که در این یک سال به نگار علاقهمند شده و حتی او را به خانوادهام معرفی کرده بودم. من فقط میخواستم او را بترسانم و قصد آزارش را نداشتم، نمیدانم او چرا آنقدر نگران شده بود چرا که هیچ عکس و فیلمی از نگار دست من نبود. بنابر این گزارش، مرد تبهکار با سپردن قرار کفالت 25 میلیون تومانی آزاد شد تا قرار مجرمیت وی از سوی بازپرس صادر شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟