ارسالها: 12930
#171
Posted: 24 Nov 2014 14:41
مرگ معلم فیزیک دبیرستان حافظیه بروجرد با ضربات چاقوی یک دانشآموز
روزنامه شهروند از «حمله دانش آموز دبیرستان حافظیه بروجرد به محسن خشخاشی معلم فیزیک» این دبیرستان خبر داده و روزنامه اعتماد خبر دادهاست که این دبیر فیزیک ساعتی پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست دادهاست.
روزنامه شهروند از دانش آموز مهاجم با نام کوچک «محمد» یاد کرده و نوشتهاست: «محسن خشخاشی، معلم فیزیک کلاس ۱۰۲ دبیرستان حافظیه در خیابان ۴۵ متری بروجرد، صبح شنبه وقتی اسامی دانشآموزان اول دبیرستانی کلاسش را حاضر غایب کرد، به اسم «محمد. ک» رسید، جوابی نشنید» اما «خبر نداشت محمد با چاقویی در جیبش در راه مدرسه است و قرار است چند دقیقه بعد چنان او را با چاقو زخمی کند که قلبش از ضربان بایستد.»
به گزارش این روزنامه، محسن خشخاشی دبیر ۳۸ ساله فیزیک دبیرستان حافظیه بروجرد روز شنبه «ساعت ۱۱ صبح، پای تخته در حال درس دادن به دانشآموزان بود که در باز شد و «محمد» به او حمله کرد. بعد ضربههای چاقو یکی یکی به بدنش فرود آمدند؛ یکی به گردن، دو تا به قفسه سینه، یکی به شکم.»
شهروند نوشتهاست: «محمد بعد از آن برای حمله به معلم فیزیکش به کلاس ۱۰۲ رفت که با پدرش به مدرسه آمده بود تا غیبت او را در کلاس فیزیک موجه کند و بعد به اتاق مشاور مدرسه رفته بود اما بعد و درحالی که پدرش مشغول صحبت با مشاور بود، از اتاق خارج شد و با چاقو به محسن خشخاشی، معلم فیزیک پایه اول مدرسه حمله کرد» و ضربههای چاقوی این دانش آموز «رگ گردن» معلم فیزیک را پاره کرد.»
شهرام کریمی یکی از معلمان دبیرستان حافظیه بروجرد در گفتوگو با الناز محمدی خبرنگار روزنامه شهروند گفتهاست که روز شنبه سروصدای کلاس کناری او را از کلاس بیرون کشانده و «وقتی به کلاس ۱۰۲ رسیدم محسن [خشخاشی] را دیدم که غرق در خون است. من به چشم خودم جان کندن او را دیدم. دیدم که بعد از چند دقیقه دست و پا زدن، قلبش ایستاد، چون هنوز در کریدور مدرسه بودیم که خون او تمام شد. بعد از آن زنگ زدیم و آمبولانس آمد و ماموران اورژانس توانستند او را احیا کنند.»
روزنامه اعتماد نیز از «مرگ معلم فیزیک با ضربه چاقوی دانشآموز دبیرستانی» خبر داده و نوشتهاست: «خشونت در مدرسه، اینبار چاقوکشی دانشآموز دبیرستانی روی معلم فیزیک در حال تدریس منجر به مرگ او شد.»
این روزنامه از قول شاهدان عینی نوشتهاست که پس از حمله این دانش آموز به محسن خشخاشی دبیر فیزیک در کلاس درس، «در عرض چند دقیقه کریدور مدرسه از خون معلم پرشد و تا آمدن آمبولانس تنفس معلم قطع شد. معلم به بیمارستان منتقل میشود و در ساعت ۱۲:۳۰ نبض معلم برمیگردد اما به دلیل نرسیدن خون به مغز به مدت ۱۰ دقیقه، به اغما فرو رفت و نهایتا بعد از گذشت چند ساعت از اتاق عمل زنده بیرون نیامد.»
اعتماد از قول یکی از معلمان دبیرستان پسرانه بروجرد نوشتهاست: «دانشآموز چاقوکش بعد از زدن ضربه و درگیری با معلم از مدرسه متواری شد.»
این روزنامه با اشاره به اینکه «تا پیش از این بیشتر خبر خشونت معلمان در مورد دانشآموزان و اخبار تنبیه بدنی بود که رسانهای میشد»، از قول مهدی بهلولی، معلم و کارشناس آموزش و پرورش نوشتهاست: ««جریان روز گذشته دبیرستان بروجرد در مقوله کلیتری به نام خشونت در مدرسه جای میگیرد. خشونت در مدرسه سه جانبهاست که شامل خشونت دانشآموز نسبت به دانشآموز، معلم به دانشآموز، دانشآموز به معلم میشود.»
مهدی بهلولی با تاکید براینکه «این اقدامات ریشه فرهنگی و آموزشی دارد»، به اعتماد گفتهاست: «درسهای خستهکننده، شلوغی مدارس و کلاسهای درس در مدارس دولتی، عدم آموزشهای لازم مهارتهای ارتباطی و زندگی به دانشآموزان بخشی از دلایل وقوع چنین اتفاقاتی است.»
خشخاشی ٣٨ساله است و دو فرزند کوچک دارد. خبر را «شهرام کریمی»، معلم کلاس ١٠١ مدرسه حافظیه، یعنی کلاس کناری کلاسی که «محسن خشخاشی» به دست دانشآموزش زخمی شد، به «شهروند» داد. او که از بچگی با «محسن» بزرگ شده و حالا در مدرسه حافظیه بروجرد که یک مدرسه دولتی و در حاشیه شهر بروجرد است، درس میدهد، میگوید دیروز سروصدای کلاس کناری او را از کلاس بیرون کشاند و بعد همکارش را دید در خون خود میغلتد: «وقتی به کلاس ١٠٢ رسیدم محسن را دیدم که غرق در خون است. من به چشم خودم جان کندن او را دیدم. دیدم که بعد از چند دقیقه دست و پا زدن، قلبش ایستاد، چون هنوز در کریدور مدرسه بودیم که خون او تمام شد. بعد از آن زنگ زدیم و آمبولانس آمد و ماموران اورژانس توانستند او را احیا کنند.» سرهنگ علیرضا دلیری، فرمانده انتظامی بروج
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#172
Posted: 24 Nov 2014 14:41
سرگردانی مرگبار در راهروهای بیمارستان
شهروند: تشخیص اشتباه پزشکان متخصص در رابطه با بیماری کودک مرگ او را رقم زد. خانواده حسین ١٥ماهه که در بلاتکلیفی تشخیص بیماری فرزندشان در بیمارستان سرگردان بودند بعد از گذشت ٣ روز با جسد او روی تخت بیمارستان روبهرو شدند. هنوز چند روزی از مرگ کودک سهساله پلدختری نمیگذرد که نوپای ۱۵ماهه دیگری در شهرستان پلدختر به علت نبود امکانات درمانی کافی، درگذشت.
حالا پس از مرگ پسربچه نوک پیکان اتهامات به سوی پزشکان و پرستاران تنها بیمارستان شهرستان پلدختر نشانه رفته است. از طرفی مرکز بهداشت و درمان پلدختر مرگ کودک را عفونت شدید میداند و این درحالی است که خانواده این پسر نوزاد از کمکاری پزشکان شکایت کردهاند و ادعا دارند فرزندشان تنها به خاطر عدم وجود امکانات پزشکی و تیم پزشکی مجرب مرگ تلخی داشته است.
صبح روز ٢١ آبانماه حسین را که تب کرده بود از روستای هفتچشمه به بیمارستان امام(ره) پلدختر بردند، اما پدر و مادرش نمیدانستند این آغاز ماجرایی تلخ و دردناک برای آنها و فرزند پسرشان است.
دایی حسین درباره جزییات ماجرا به «شهروند» گفت: همان روز حسین را به بیمارستان بردند و او را بستری کردند. ٢٤ ساعت میگذشت که سر، صورت، دست و پای حسین ورم کرد و تغییر رنگ داد. پزشکان ادعا میکردند کودک ١٥ماهه اسهال و استفراغ دارد. وی در ادامه گفت: ما عشایر هستیم و به همین خاطر تجربههای زیادی داریم. طبق تجربهام وقتی حسین را دیدم متوجه شدم مشکلش اسهال و استفراغ نیست و داروهایی که پزشک برای حسین تجویز کرده اشتباه است. سریع موضوع را به پرستاران اطلاع دادم. آنها نیز وقتی حسین را در آن وضع دیدند با پزشک بیمارستان تماس گرفتند و او را به صورت تلفنی در جریان ماجرا قرار دادند. پزشک هم داروهایش را تغییر داد.
وی در ادامه میگوید: ٢ روز از این ماجرا میگذشت که پزشک بیمارستان دوباره خواهرزادهام را تحت معاینه قرار داد و اعلام کرد باید هرچه سریعتر او را به بیمارستان اهواز منتقل کنیم.
حسین در بیمارستان امام خمینی اهواز تحت معاینه قرار گرفت و بعد از سونوگرافی مشخص شد بدن وی هیچ عفونتی ندارد و قلب کودک دچار مشکل شده است.
حسین بهخاطر عفونت شدید در کیسه صفرا و کلیههایش باید هرچه سریعتر تحت عمل جراحی قرار میگرفت. اما آزمایشات نشان میداد که او دچار عارضه قلبی شده است. به همین خاطر او را به بیمارستان تخصصی کودکان ابوذر بردیم و بلافاصله وی را به آیسییو انتقال دادند اما کار از کار گذشته بود و پس از چند ساعت که او در بخش مراقبتهای ویژه تحت نظر بود جانش را از دست داد. پزشکان متخصص ادعا میکردند که او به خاطر اشتباه پزشکی جانش را از دست داده است. چند روز پس از مرگ حسین به دفتر فرماندار پلدختر رفتیم و نسبت به وضع بهداشت و درمان این شهر اعتراض کردیم و خواستار پاسخگویی مسئولان شدیم.
عیسی میر با بیان اینکه هیچگونه ادعای مالی در این رابطه نسبت به هیچکس ندارم، گفت: ما عشایر هستیم و هیچ وقت در زندگیمان به دنبال پول بادآورده نبودیم ما فقط میخواهیم مسئولان فکری کنند تا کودکان دیگری مثل حسین و یعقوب که دچار عقربگزیدگی شده بود دچار این سرنوشت شوم نشوند. یعقوب دچار سرماخوردگی شده بود و وقتی به او آمپول دگزامتازون تزریق کردند فلج شد و جانش را از دست داد و این یعنی اینکه ما یک نیروی متخصص و خبره در تنها بیمارستان پلدختر نداریم.
و اما پاسخ مسئولان به این حادثه
بیماری کودک پلدختری مادرزادی و کیسه صفرا بود. سرپرست بهداشت و درمان پلدختر در جلسه شورای اداری با اشاره به این موضوع در توضیح ماجرا گفت: این کودک ١٥ماهه به خاطر بیماری مادرزادی و مشکل کیسه صفرا نیاز به عمل جراحی داشت که به بیمارستان اهواز اعزام شد و متاسفانه جانش را از دست داده است. در ادامه غفاری یکی از مسئولان روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اهواز نیز گفت: کودک ١٥ماهه پلدختری به محض ورود به بیمارستان اهواز مورد معاینه پزشکان قرار گرفت. در پرونده پزشکان عفونت روده ای و قلبی را علت بیماری این کودک تشخیص دادهاند که بلافاصله به خاطر مشکل قلبی و اینکه نیازی به جراحی نداشت به بیمارستان اهواز انتقال داده شد.
وی گفت: پس از پذیرش این بیمار در بیمارستان اهواز تلاش کادر پزشکی برای نجات جان کودک با اقدامات اولیه آغاز شد، ولی این تلاشها به دلیل تأخیر فایدهای نداشت و این کودک ١٥ماهه پس از ٢ ساعت در ساعت یک بامداد مورخه ٢٤ آبان جان باخت.
مردم حق دارند، نگران باشند
فرماندار پلدختر با بیان اینکه از وضع بهداشت و درمان پلدختر راضی نیستم، گفت: بارها این نگرانیها را به مسئولان دانشگاه علوم پزشکی انتقال دادم. قدرتالله ترابینژاد افزود: هر روز ما شاهد پیشرفت علم و تکنولوژی هستیم و با پیشرفت آن باید پزشکان هم با آموزشهای لازم به روز شوند.
این مسئول درخصوص مرگ کودک ٤ ساله پلدختری که بر اثر نیش عقرب جان سپرد، گفت: اکیپ ویژهای از بازرسان استانداری در بازدید از بیمارستان پلدختر و گفتوگو با خانواده این کودک مشغول بررسی موضوع هستند. وی گفت: با عواملی که در این زمینه قصور کردهاند، برخورد میشود.
فرماندار پلدختر در پایان، حضور جمعی از خانوادههای پلدختر در اعتراض به وضع بهداشت و درمان پلدختر را تأیید کرد، اما توضیح بیشتری نداد.
٤ حادثه تلخ در بیمارستان پلدختر
اما با نگاهی به مرگهای دلخراشی که در پلدختر رخ داده است شاید به نگرانی شهروندان پلدختری باید حق داد. با مرگ زنی که در سرویس بهداشتی بیمارستان دولتی شهرستان کوهدشت زایمان میکند یا سیلاب شوراب که باعث مرگ معلم فداکار زندهیاد صفرزاده و سه دانشآموز همراهش شد که به گفته برادر معلم فداکار، اگر مرکز درمانی دولتی شهر ویسیان امکانات کافی درمانی داشت طبیعی است که برای مداوا نیاز نبود دانشآموز مصدوم به مرکز استان انتقال داده شود. همچنین مرگ کودک سهساله، یعقوب پاپی، در شهرستان پلدختر به علت اینکه او را عقرب نیش میزند و بیمارستان دولتی شهرستان پلدختر، «پادزهر» برای عقربزدگی ندارد. و در نهایت مرگ یک نوزاد ١٥ماهه که چهارمین حادثه تلخ در دانشگاه علوم پزشکی تهران است. همه خبرهای نگرانکنندهای است که شاید باید مسئولان فکری به حالی سیستم درمانی حال حاضر بکنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ویرایش شده توسط: pixy_666
ارسالها: 12930
#173
Posted: 24 Nov 2014 14:44
راز سیاه پزشکان قلابی در کلینیک لیزردرمانی در تبریز
زنان جوان وقتی در دام مردان شیطانصفت گرفتار شدند برای حفظ آبرویشان مهر سکوت بر لب زدند.
منشی و پزشک قلابی برای رسیدن به نیتهای شیطانیشان مرکز درمانی تأسیس کردند. با پردهبرداری از فعالیت غیرمجاز یک کلینیک جراحی لیزر، مشخص شد گردانندگان آن برای دختران و زنان دام پهن میکردند. نام پزشکان سرشناس در لیست جعلی این کلینیک قلابی قرار گرفته بود.
چندی پیش خبری مبنیبر فعالیت یک کلینیک غیرمجاز عملهای جراحی با دستگاههای لیزر به اداره عملیات ویژه تبریز ارجاع شد. بنا بر این اخبار کارآگاهان تحقیقات ویژه خود را جهت رسیدگی به این پرونده آغاز کردند. تحقیقات نشان میداد ٢ مرد با مدرک تحصیلی دیپلم و زیر دیپلم اقدام به تأسیس و راهاندازی مرکز کاشت مو در تبریز کردهاند. تا اینکه کارآگاهان در گام اولیه با معمای پیچیدهای روبهرو شدند. تحقیقات نشان میداد این دو موسس کلینیک، با استفاده از اسامی پزشکان معروف در بروشورهای تبلیغاتیشان زنان و دختران را به مرکز درمانی کشانده و سپس با آنها ارتباط برقرار میکنند.
همین سرنخها کافی بود تا تیم ویژهای از ماموران با اخذ دستور قضایی تحقیقات از محل فعالیت متهمان واقع در خیابان ١٧ شهریور تبریز را در دستور کار خود قرار دهند. ماموران در اولین اقدام برای تجسس در پروندههای پزشکی به این کلینیک مراجعه کردند. در جستوجو در فایلهای مراجعهکنندگان مطب، اسناد و مدارک موجود جمعآوری شد و ٢ مرد صاحب کلینیک درمانی بازداشت شدند.
اعترافات تکاندهنده
با انتقال متهمان به اداره آگاهی، تحقیقات از این ٢ مرد مرموز آغاز شد. این ٢ مرد که در ابتدا منکر هرگونه فعالیت غیرمجاز در مطبشان بودند وقتی در برابر بازجوییهای فنی کارآگاهان قرار گرفتند پرده از راز کلینیک قلابیشان برداشته شد. آنها که هرگز تصور نمیکردند بعد از یکسال و ٦ ماه فعالیت غیرمجاز در تله پلیسی گرفتار شوند، از تیرماه ٩٢ سناریوی فعالیتهای عجیبشان را کلید زده بودند. متهمان در اعترافات خود به کارآگاهان گفتند: «ما به مراجعهکنندگانمان مشاوره میدادیم و با کمک تکنسینهایی که از تهران دعوت میکردیم در روزهای پنجشنبه و جمعه عملهای جراحی مشتریانمان در کلینیک انجام میشد. در این مدت هم نسخههای مشتریانمان توسط پزشک پوست و مویی که مطب داشت نوشته میشد. کارآگاهان بلافاصله برای دستگیری این فرد وارد عمل شدند. وقتی ماموران به ساختمان کلینیک رسیدند، متوجه شدند تابلوی طبابت پزشک پوست و مو کنار تابلو کاشت موی متخلفان نصب شده اما مطبی مربوط به او در ساختمان وجود ندارد. در تحقیقات از این پزشک نیز مشخص شد او از غیرقانونی بودن این مرکز جراحی بیخبر بوده و از آبان ٩٢ بهعنوان مسئول فنی کاشت مو در مرکز فوق نظارت داشته که در طول مدت همکاری ٧ مورد کاشت مو توسط تکنسینهایی که کاشت را انجام میدادند با نظارت او صورت گرفته است.
لیست قلابی پزشکان سرشناس
کارآگاهان در ادامه تحقیقات این پرونده کلاهبرداری، پزشکانی را که نامشان در بروشورهای تبلیغاتی مرکز کاشت مو و لیزر ثبت شده بود، شناسایی کردند. با آغاز تحقیقات از ٢ پزشک متخصص پوست و مو و یک پزشک گوش و حلق و بینی مشخص شد آنها وقتی در جریان مجوز نداشتن این کلینیک قرار گرفته بودند از همکاریشان انصراف دادند. مؤسسان این مرکز از ما دعوت به همکاری کرده بودند که ابتدا تمایل به همکاری داشتیم اما چون مجوز نداشتند همکاری نکردیم و از بابت درج اسم ما در بروشور تبلیغاتی شکایتی از آنها نداریم.
پرونده پزشکان قلابی سنگینتر شد
سرهنگ عباسزاده رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجانشرقی در رابطه با ادامه تحقیقات پلیس از این کلینیک غیرمجاز گفت: مشخصات تعدادی از مشتریان خانم در فرمها و دفترچههای این مرکز ثبت شده بود. به همین خاطر با دستور قضایی به اداره آگاهی احضار شدند که در تحقیقات از آنها راز فعالیتهای غیرمجاز این ٢ مرد مرموز مشخص شد. تعدادی از این زنان و دختران پس از مراجعه به این مطب مورد سوءاستفاده آنها قرار گرفته بودند اما برای حفظ آبرو و فاش نشدن موضوع نزد خانوادههایشان حاضر به حضور در پلیس آگاهی جهت تحقیقات و طرح شکایت نشدند.
این مرکز با دستور مراجع قضایی و با همکاری معاونت دارو و درمان دانشگاه علوم پزشکی تبریز توقیف شد و از فعالیت آن ممانعت به عمل آمد. پرونده پس از تکمیل تحقیقات و جمعآوری دلایل و مدارک کافی به همراه متهمان به دادسرا ارسال شد و با قرار وثیقه سنگین روانه زند
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#174
Posted: 24 Nov 2014 14:46
قتل یک آهنگساز در کرج با 154 ضربه چاقو!
روزنامه «ایران» نوشت: یک آهنگساز جوان در فردیس کرج قربانی وسوسه یک آشنا شد و به قتل رسید.
ساعت 15:30 بعدازظهر 20 آبانماه سال جاری پسر جوانی با پلیس 110 تماس گرفت و ادعا کرد محل کار برادرش به نام آرش مورد دستبرد قرار گرفته و وی نیز که یک آهنگساز جوان است به طرز مرموزی ناپدید شده است.
مأموران خیلی زود وارد عمل شدند و تیم ویژهای از افسران آگاهی فردیس کرج خود را به استودیوی آهنگسازی پسر گمشده رساندند و به انگشتنگاری پرداختند.
دفتر صدابرداری آرش که واقع در یک آپارتمان در پاساژ تجاریای بود به شدت به همریخته شده و بعد از 10 دقیقه تجسس، یکی از افسران تجسس که چراغقوه در دستش بود از بقیه کسانی که آنجا در حال تجسس بودند خواست وسایل و مبلمان را کناری بزنند. «آرمین» که نگران برادرش بود همراه پسر عمویش با عجله وسایل را کنار زدند و خود را در برابر جسد خونآلود جوان آهنگساز دیدند.
در حالی که وحشت و غم به جان دو پسر نشسته بود، ماجرای این جنایت در استودیوی آهنگسازی به بازپرس ویژه قتل گزارش شد و همزمان تیمی از پزشکی قانونی و تشخیص هویت پای در قتلگاه جوان آهنگساز گذاشت.
در همان صحنه جنایت بررسیهای تخصصی نشان داد که آرش 38 ساله با 154 ضربه چاقو به کام مرگ فرو رفته است. خیلی زود تیمی از کارآگاهان ویژه قتل وارد عمل شدند و همزمان کارشناس پزشکی قانونی زمان مرگ آرش را به صورت تقریبی بین ساعت 9 تا 10 شب سهشنبه 20 آبانماه اعلام کردند.
در نخستین مرحله، نگهبان پاساژ تحت بازجویی کارآگاهان قرار گرفت و همزمان گروه تجسس به بررسی دوربینهای مداربسته پرداختند. روز چهارشنبه 21 آبانماه در حالی سپری شد که ردپایی از دزدان جنایتکار به دست نیامده بود تا اینکه ظهر پنجشنبه به خانواده سیاهپوش خبر دادند قاتل آرش دستگیر شده است.
قاتل، جوانی 23 ساله به نام «دانیال» بود که جرم قتل آرش و سرقت لوازم آهنگسازی و صدابرداری را به گردن گرفته بود.
وی در نخستین اعترافات خود به پلیس گفت: چند وقتی بود نقشه سرقت از دفتر آرش را کشیده بودم. ابتدا میخواستم فقط او را بیهوش کنم اما این نقشهام اجرایی نشد. چاقوی آشپزخانه را برداشتم و هر چه زور در بدن داشتم به کار بردم تا آرش را به قتل برسانم. برای اینکه مقاومتی نکند از پشت سر به او حمله کردم و تا توانستم و از ترس اینکه او مقاومت نکند خیلی ضربه به او زدم. همه جا غرق خون شده بود. همه اسباب و لوازم را به گوشهای کشیدم و با تی و دستمال وسط اتاق را تمیز کردم تا اثری از خون نباشد. کت آرش را پوشیدم و لباسهای خونآلود خودم را پنهان کردم.
ساعت دو بامداد بود که کارهایم تمام شد، منتظر شدم تا صبح شود. ساعت 6 صبح به نگهبانی پاساژ رفتم و خواستم در پاساژ را باز کند اما او امتناع کرد. به من مشکوک شد و پرسید چه نسبتی با آرش داری؟ گفتم خواهرزادهاش هستم. او حتی کتش را به من داده، این هم مدارک اوست. ساعت 8 صبح که شد در پاساژ باز شد و من همه لوازم قیمتی صدابرداری آرش را با خودم به پایین انتقال دادم و با گرفتن یک تاکسی از محل متواری شدم.
بین راه راننده تاکسی و دانیال بر سر قیمت کرایه با هم درگیر شدند و راننده تاکسی بلافاصله با پلیس تماس گرفته و افسر با میانجیگری سعی میکند بین آنها صلح ایجاد کند اما انگار قاتل فراری باید به دام بیفتد، آن هم با پای خودش!
راننده و دانیال هر دو برای بررسی درگیریشان به بازداشتگاه انتقال مییابند و صبح پنجشنبه 22 آبانماه با رأی قاضی پرونده هر دو آزاد میشوند.
زمان بازگشت دانیال از دادسرا به پاسگاه، او با سرباز همراه درگیر و دوباره برای بررسی درگیری به اتاق رئیس کلانتری فراخوانده میشود. رئیس کلانتری با کمی صحبت سعی میکند دانیال را آرام کند. از وی میپرسد این اجناس را از کجا آوردهای که او در پاسخ میگوید برای تعمیر از صاحبش گرفتهام.
این پاسخ او باعث شک و تردید در ذهن افسر کلانتری میشود. او با تماس با محدوده مبدأ سفرش از طریق راننده تاکسی متوجه میشود یک سرقت و قتل در همان محدوده رخ داده است. بنابراین دانیال توسط گشت پلیس به آگاهی ارجاع داده میشود تا کارآگاهان دایره جنایی در یک بازجویی فنی، اعتراف به قتل و سرقت را از او بگیرند.
ارزش ریالی سرقت دانیال 30 میلیون تومان گزارش شده است.
«آرش آغنده» آهنگساز و صدابردار جوانی بوده که دارای 12 سال سابقه هنری بوده و کنسرتهای مختلفی را در مناسبتهای عمومی و جشنوارهها اجرا کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#175
Posted: 25 Nov 2014 13:45
راز ناپدید شدن مرد میانسال در سینه زوج جوان
۹ روز بعد از ناپدید شدن مرد میانسال تحقیقات پلیس برای یافتن او به کشف جسدش در یک پارکینگ و دستگیری زن و شوهری به اتهام قتل وی منجر شد.
تحقیقات اولیه کارآگاهان جنایی نشان میدهد این زوج با اجرای نقشهای که از قبل طراحی کرده بودند این مرد را به خانهشان کشانده و او را به قتل رساندهاند.اواخر آبانماه خانواده مردی به نام بهروز به پلیس آگاهی رفتند و اعلام کردند او ناپدید شده است. صبح آن روز این مرد سوار بر خودرواش از خانه بیرون رفته و دیگر هیچکس وی را ندیده بود.
نام این مرد در فهرست پذیرش هیچ بیمارستان یا کلانتریای ثبت نشده بود و تلفن همراهش نیز از دسترس خارج شده بود. این شرایط نشان میداد بهاحتمال زیاد برای این مرد حادثهای اتفاق افتاده است. با وجود این هیچ مدرکی که این فرضیه را اثبات کند وجود نداشت. با این حال تحقیقات در این رابطه ادامه یافت تا اینکه چند روز بعد از ناپدید شدن بهروز بررسی مکالمات تلفنی او نخستین سرنخ را در اختیار پلیس گذاشت. فهرست تماسهای این مرد نشان میداد او آخرین مرتبه با زنی به نام شهین تماس گرفته است به همین دلیل مأموران بهطور نامحسوس به تحقیق درباره این زن پرداختند. این زن 37ساله متاهل همراه شوهرش در خانهای در غرب تهران زندگی میکرد و بررسی مکالمات تلفنی او و مرد ناپدیدشده حاکی از آن بود که آنها طی ماههای گذشته بارها با یکدیگر تماس گرفتهاند و برای یکدیگر پیامک فرستادهاند.
اعتراف به قتل
در چنین شرایطی این موضوع برای کارآگاهان مسجل شد که این زن در مفقود شدن بهروز دخیل است و بهاحتمال زیاد از جزئیات ناپدید شدن وی اطلاع دارد. به این ترتیبشنبه شب مأموران اداره دهم پلیس آگاهی به خانه این زن و شوهر رفتند و آنها را بازداشت کردند.
شهین و شوهرش نادر در همان تحقیقات مقدماتی اعتراف کردند که بهروز را به قتل رسانده و جسدش را در صندوق عقب خودرواش قرار داده و در یک پارکینگ رها کردهاند. در شرایطی که هنوز ساعتی از برملا شدن اسرار این جنایت نمیگذشت مأموران با راهنمایی 2متهم جسد بهروز را کشف کردند. جنازه داخل یک گونی جا داده شده و در صندوق عقب خودروی خودش در یک پارکینگ قرار داشت. به این ترتیب جسد به پزشکی قانونی منتقل شد.
جزئیات جنایت
صبح دیروز این زن و شوهر به شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی منتقل شدند تا جزئیات بیشتری از این جنایت را بازگو کنند. شهین وقتی در برابر بازپرس جمشیدی قرار گرفت، گفت: ما وضعیت مالی خوبی داشتیم و من به پول نیازی نداشتم با این حال حدود یکسال قبل زنی شماره بهروز را به من داد و گفت او تولیدی دارد و میتواند کاری کند که من در خانهمان وسایل تزیینی درست کنم.
من هم چون در خانه حوصلهام سر میرفت با بهروز تماس گرفتم تا برایم کار بیاورد. چند روز بعد از نخستین تماس یک روز صبح او به خانه مان آمد اما چیزی با خودش نیاورده بود. او گفت آمده تا فقط خانه مان را ببیند. 2 هفته بعد از نخستین دیدارمان او بار دیگر به خانه مان آمد. در خانه تنها بودم و وقتی او وارد شد ترسیدم.
همان موقع بود که گفتم از کار در خانه منصرف شدهام. بعد از آن چند مرتبه با من تماس گرفت. شوهرم تا چندماه قبل از این ماجرا چیزی نمیدانست تا اینکه او فهمید که بهروز چند مرتبه با من تماس گرفته است. شوهرم به این موضوع حساس شد و گفت باید هرطور شده بهروز را ببیند.
او حتی به من بدبین شده بود و میخواست من را بکشد تا اینکه روز حادثه بهروز با من تماس گرفت و گفت نزدیک خانه مان است. من هم او را به خانه دعوت کردم. شوهرم داخل یکی از اتاقها پنهان شده بود. وقتی بهروز وارد شد نادر با یک میله آهنی به سر او کوبید و در نهایت با چاقو او را به قتل رساند.
ادامه این ماجرا را نادر تعریف کرد. او گفت: با اینکه بهروز را ندیده بودم اما از او کینه به دل گرفته بودم. میخواستم از او انتقام بگیرم به همین دلیل از همسرم خواستم او را به خانه مان بکشاند. روز حادثه وقتی بهروز به خانه مان آمد امانش ندادم و با میله آهنی6-5 ضربه به سرش و در نهایت چند ضربه چاقو هم به او زدم.
این ماجرا حدود نیم ساعت طول کشید و نمیدانستم با جسد چه کار کنم به همین دلیل آن را داخل یک گونی گذاشتم و از طریق آسانسور به پارکینگ بردم و داخل صندوق عقب خودروی خودش گذاشتم و به پارکینگی بردم و آنجا رهایش کردم. من 2فرزند دارم و قصد نداشتم بهروز را به قتل برسانم. میخواستم فقط او را تنبیه کنم اما آن موقع کنترل خودم را از دست داده بودم.بهدنبال تفهیم اتهام قتل عمدی به این زوج بازپرس جمشیدی با صدور قرار بازداشت موقت آنها را در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار داد تا بازجوییها از آنها ادامه پیدا کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#176
Posted: 25 Nov 2014 13:46
کلاهبرداری سریالی با دلارهای کارتونی
دو مرد جوان در توطئه سازمان یافتهای و با دلارهای کارتونی به کلاهبرداری سریالی در بازار تهران دست میزدند.
روز 12 مهرماه سال جاری مردی پای در کلانتری 109 بهارستان گذاشت و ادعا کرد که در سناریوی یک کلاهبرداری خاص گرفتار شده است. ردیابی مرد شیاد که در نقش پیک موتوری یا استفاده از پیک توانسته بود 600 هزار تومان پول بادآورده به جیب بزند با دستور بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 12 تهران در اختیار پایگاه هفتم پلیس آگاهی قرار گرفت.
در این مرحله مرد مغازهدار پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت و گفت: یک ناشناس به مغازه من واقع در خیابان بهارستان مراجعه و با نشان دادن یک بسته ادعا کرد پیک موتوری بوده و دلارهای رئیس شعبه بانک نزدیک ما را آورده اما به علت تعطیلی شعبه بانک نمیتواند آن را به رئیس بانک تحویل دهد. وی سپس به این بهانه از من خواست بسته را تحویل رئیس بانک بدهم و در ازای تحویل گرفتن بسته دلارها، هزینه خرید را بپردازم. من نیز وسوسه شدم تا با این همکاری، بیشتر با رئیس بانک محلهمان آشنا شوم. وی ادامه داد: فردای آن روز برای تحویل دادن بسته دلارها نزد رئیس بانک رفتم اما زمانی که موضوع تحویل گرفتن بسته دلارها را مطرح کردم وی عنوان کرد منتظر هیچ بسته پولی نبوده است. در حالی که هر دو کنجکاو شده بودیم بسته دلارها را باز کردم، داخل بسته دلار وجود داشت اما نه دلار واقعی بلکه دلارهایی که روی آنها تصویر شخصیتهای کارتونی وجود داشت که از آنها در جشن تولد کودکان استفاده میشود. در حالی که پلیس هیچ سرنخی از مرد شیاد نداشت روز 20 آبانماه سال جاری مردی موتورسوار به رستورانی واقع در باب همایون مراجعه میکند و مدعی میشود از پیک است و باید یک بسته پر از دلار را به رئیس بانک شعبه باب همایون تحویل دهد، اما چون شعبه تعطیل است وی با طرح درخواست تحویل گرفتن بسته دلار توسط صاحب رستوران، از وی میخواهد ارزش ریالی دلارها را تسویه کند و مرد رستوراندار نیز با این درخواست موافقت میکند اما پیش از تحویل دادن پول به راننده پیک موتوری و برای شمارش میزان دلارها اقدام به باز کردن بسته دلارها کرده و برخلاف انتظار، با تعدادی دلار تقلبی ویژه جشن تولد کودکان روبهرو میشود. راننده پیک موتوری که دستش رو شده بود از موضوع دلارهای تقلبی اظهار بیاطلاعی کرده و مدعی میشود تنها راننده پیک موتوری است اما مرد رستوراندار با مرکز 110 تماس گرفته و پس از دقایقی مأموران کلانتری 109 بهارستان این جوان مرموز را به دام میاندازند. تجسسها از جوان پیک موتوری مشخص کرد وی بسته دلارها را از همدستش در نزدیکی بازار تحویل گرفته است، بلافاصله مأموران که میدیدند با کلاهبرداریهای زنجیرهای و مشابهی روبهرو هستند به پاتوق عامل اصلی این کلاهبرداریها در خیابان صوراسرافیل رفتند و «مجتبی» 32 ساله را دستگیر کردند. مجتبی وقتی لب به اعتراف گشود که راز کلکسیون جرایمش که در آلبوم پلیس ثبت شده بود فاش شد و کارآگاهان پی بردند وی بارها به کلاهبرداری با صدور چکهای بلامحل دست زده است. این مرد در اعترافات خود به کلاهبرداریهای مشابه از مغازهداران محدودههای ناصر خسرو، بهارستان، جوادیه و میدان امام خمینی(ره) اعتراف کرده و گفت که در طول شش ماهه گذشته بدین شیوه و شگرد بارها به کلاهبرداری دست زده است. وی گفت: بسته دلارهای کارتونی را از مغازههای خاص فروش وسایل جشنها میخریدم و پس از بستهبندی فریبدهنده آنها را تحویل پیک موتوری که دوستم بود میدادم و میخواستم در ساعات تعطیلی بانکها به نزدیکترین مغازه رفته و با بیان ماجرا بستهرا تحویل آنها داده و پول بگیرد. از آنجا که میدانستم مغازهدارها علاقه زیادی دارند تا با رئیس بانک دوستی داشته باشند مطمئن بودم یکی از آنها میپذیرد و با همین روش توانستم پول زیادی به دست آورم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#177
Posted: 25 Nov 2014 13:46
«نیمی از بازار روغن موتور ایران در انحصار محصولات تقلبی است»
رییس اتحادیه صنف فروشندگان لاستیک، روغن ترمز و فیلتر میگوید بخش اعظم روغن ترمز و روغنی موتوری که در بازار ایران عرضه میشود، «از روغن سوخته خودروها» درست شده است.
عباس سماواتی، رییس اتحادیه صنف فروشندگان لاستیک، روغن ترمز و فیلتر روز دوشنبه سوم آذر در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا گفت: «خیلی از واحدها نمیدانند روغن خریداری شده تقلبی است و از سویی سازمانهای نظارتی نمیتوانند تمام واحدهای صنفی را بررسی کنند لذا همواره مردم با روغنهای تقلبی روبه رو میشوند».
وی در خصوص این که «چرا فروشندگان غیرقانونی معرفی نشده و یا با آنها برخورد نمیشود»، گفت: «بارها فهرست متخلفان به سازمان های حمایت و استاندارد اعلام شده است. در این خصوص یا کاری از سوی مسئولان این بخش انجام نشده یا جریمهها به حدی ناچیز بوده که سیاست بازدارندگی نداشته است».
آقای سماواتی افزود: «از همین رو اعلام اسامی آنها (فروشندگان محصولات تقلبی) تنها باعث هدر رفتن وقت ما و ایجاد کدورت است».
رییس اتحادیه صنف فروشندگان لاستیک، روغن ترمز و فیلتر گفت: «روغن باید در مبدا (محل تولید) مورد بررسی قرار گیرد نه آنکه مسئولان بخواهند واحد صنفی را بررسی و جریمه کنند».
عباس سماواتی همچنین گفت: «تاکنون ۱۰ نشان به نام را به سازمانهای نظارتی معرفی کردیم که از روغن سوخته استفاده میکنند، اما هیچ پیگیری صورت نگرفته است».
گزارش ایرنا حاکی است که تولیدکنندگان با خرید روغن سوخته و تغییر شکل ظاهری آن به صورت غیراستاندارد و با بسته بندیهای شکیل و علامت استاندارد، محصولات خود را با قیمتهای بالا میفروشند و واحدهای صنفی هم امکان شناسایی آن را ندارند.
بر اساس گزارش یاد شده، این روغنها گیربکس، دیفرانسیل و ترمز خودرو را درگیر میکند و به مرور زمان خودرو با آسیب جدی روبه رو میشود.
عباس سماواتی گفته است: «روغنهای غیراستاندارد در کرج، اشتهارد و گرمسار تولید میشود و سازمانهای نظارتی میگویند مراکز تولید در زمره حوزه استحفاظی ما نیست».
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#178
Posted: 25 Nov 2014 13:49
جزئیات حادثه اسیدپاشی دیروز تهران
فارس نیوز : فرمانده انتظامی تهران بزرگ از دستگیری عامل اصلی اسیدپاشی در ساعت ۱۷ در شرق تهران خبر داد.
سردار ساجدینیا فرمانده انتظامی تهران بزرگ در گفتوگو با خبرنگار انتظامی خبرگزاری فارس در مورد حادثه اسیدپاشی که در شرق تهران به وقوع پیوست، اظهار داشت:دو نفر راکب موتورسوار به سمت یک خانم 21 ساله اسید پاشیدند که اسید به کمر فردی که همراه این خانم بود پاشیده شد و بلافاصله فرد اسیدپاش از سوی مردم و گشت بسیج که در آن حوالی بود، دستگیر شد و موتورسوار نیز از محل متواری شد.
وی گفت: مأموران نیروی انتظامی بعد از تماس مردم با 110 در محل حاضر شده و فرد اسیدپاش را تحویل گرفتند که در تحقیقات تکمیلی و بازجوییهای فنی پلیس مشخص شد که فردی که اسید به کمر آن پاشیده شده و خود را در این حادثه حائل قرار داده بود، عامل اصلی اسیدپاشی است.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ تصریح کرد:این فرد اعتراف کرد که چون رابطهاش با این خانم شکرآب شده بود با این برنامهریزی قصد داشته که خود را به این زن نزدیکتر ساخته و مجددا ارتباط برقرار کند و برای همین اینگونه برنامهریزی کرده بود که اسید بر روی لباسش در ناحیه کمر ریخته شود.
این مقام ارشد انتظامی ادامه داد: موتورسوار متواری شناسایی شده و تلاش برای دستگیری وی ادامه دارد.
سردار ساجدینیا افزود: متهم بعد از بازجویی تکمیلی به مراجع قضایی تحویل داده میشود.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ در پاسخ به دیگر پرسش فارس در مورد وضعیت سلامتی زن 21 ساله و خود متهم، خاطرنشان کرد: خانم 21 ساله سالم است و اسید به وی پاشیده نشده و همچنین متهم نیز که اسید به وی پاشیده شده سالم است چرا که اسید روی لباسش پاشیده شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#179
Posted: 25 Nov 2014 13:53
تشییع جنازه معلم بروجردی با شرکت هزاران نفر با دخالت پلیس کوتاه شد/فرهنگیان معترض تجمع کردند
در حالی که چندین هزار نفر از مردم بروجرد صبح دیروز برای تشییع پیکر معلم فیزیک بروجردی که به دست شاگردش کشته شد، مقابل اداره آموزش و پرورش این شهرستان واقع در خیابان مدرس غربی تجمع کرده بودند، جنازه او با دخالت پلیس به صورت مستقیم از خانه به آرامگاه دارالسلام منتقل شد.
به گزارش ایلنا، حدود سه هزار نفر از مردم بروجرد صبح دیروز در مراسم تشییع پیکر «محسن خشخاشی»، دبیر فیزیک دبیرستان پسرانه «حافظی» که سه روز پیش توسط یکی از دانش آموزانش به قتل رسید، شرکت کردند.
منابع خبری ایلنا حضور پلیس و ماموران نهادهای نظارتی در تجمع صبح امروز را پرشمار توصیف کردهاند.
بر اساس این گزارش، پلیس در تجمع صبح دیروز سعی میکرده است حاضران را متفرق کند اما برخورد خشنی از سوی این نهاد نظامی با مردم گزارش نشده است.
هنگامی که مردم حاضر مقابل اداره آموزش و پرورش از انتقال جنازه به دارالسلام مطلع شدند، به سمت این آرامگاه که در شمال شهر بروجرد و بالای منطقه رودکی واقع شده است حرکت کردند.
بیش از یک صد معلم که در مراسم تشییع جنازه محسن خشخاشی شرکت کرده بودند، به مقابل اداره آموزش و پرورش رفتند تا به نحوه برگزاری مراسم تشییع جنازه این معلم اعتراض کنند.یکی از معلمان حاضر در تجمع با انتقاد از محدودیتهای ایجاد شده برای شرکت کنندگان در مراسم تشییع جنازه این معلم به ایلنا گفت: «حتی یک بلندگو هم در اختیار صنف معلمان قرار ندادند تا مطالب خود را بیان کنیم یا برای معلم کشته شده مداحی کنیم.»
او در تشریح فضای مراسم افزود: «در این مراسم، فردی از جانب فرمانداری پشت بلندگو قرار گرفته بود که متنهای از پیش آماده شده را میخواند.»
به گزارش روزهای بروجرد، وزیر آموزش و پرورش به مناسبت درگذشت محسن خشخاشی، معلم کشته شده بروجردی پیام تسلیت صادرکرده است.
دکتر «علی اصغر فانی» در پیام خود ضمن تسلیت به خانواده وی و جامعه فرهنگی گفته است:« آموزش وپرورش ضمن بررسی ابعاد اجتماعی و تربیتی و علل وقوع این حادثه، خود را به صیانت از هویت و منزلت معلمان سراسر کشور موظف دانسته و بر حمایت قضایی ویژه نسبت به حقوق خانواده محترم این معلم گرانقدر تاکید می کند و از دستگاه های انتظامی و قضایی رسیدگی عاجل به ابعاد مختلف این واقعه اسف بار را خواهان است.»
مسوولان آموزش و پرورش استان لرستان در توضیح جزییات این قتل اعلام کردند این دانشآموز که در مقطع اول دبیرستان مشغول به تحصیل بوده است، غیبتهای متوالی داشته و در درسهایش نیز ضعیف بوده که معلم وی خواستار حضور والدینش به مدرسه میشود. پس از حضور والدین، این دانشآموز به کلاس برمیگردد و معلم از او میخواهد برای موجهکردن غیبتش به دفتر مدرسه مراجعه کند که او با چاقو به جان معلم میافتد و اصابت چاقو به شاهرگ وی منجر به مرگ وی می شود.
منابع ایلنا در بروجردروز گذشته گزارش کردند جو آموزشی این شهرستان ملتهب است و بسیاری از مدرسه ها به دلیل اعتراض معلمان به حالت نیمه تعطیل درآمده بودند. همچنین گزارش شده که دبیرستان حافظی از زمان حادثه تعطیل شده است. این دبیرستان در منطقه علی آباد از مناطق حاشیهای شهرستان بروجرد و در مجاورت زمینهای کشاورزی بنا شده است.
دیروزدر این شهر عزای عمومی اعلام شده و مدرسه ها تعطیل شدند.
به گزارش ایلنا، مدیر آموزش و پرورش بروجرد روز شنبه در دبیرستان و هم در بیمارستان حاضر شده و چندین بار به معلمان این دبیرستان گوشزد کرده که این حادثه را خبری نکنند.
در همین رابطه، «محمدرضا نیکنژاد» از فعالان صنفی معلمان و از همکاران سابق این معلم ، وی را دبیری «خوش رو» اما «سخت گیر» به لحاظ درسی توصیف کرده است.
اوگفته است:«سختگیری یک معلم به دانش آموزان از لحاظ درسی، دلیل موجهی برای استفاده دانش آموزان از خشونت علیه او نیست؛ همان طور که معلم حق ندارد از تنبیه بدنی برای دانش آموزان خود استفاده کند.»
وی با اشاره به شلوغی کلاسها در مدرسه های دولتی نیز به ایلنا گفت: «شلوغی کلاسهای درس، زمینه ساز خشونت از سوی طرفین، چه دانش آموز و چه معلم را فراهم میکند. وقتی که دانش آموزان گرفتار شرایط نامناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بیعلاقه به درس و با هیجان مجبورند ساعتها پشت میز کلاس بنشینند و معلم نیز مجبور است مطابق برنامههای درسی خسته کننده وزارت آموزش و پرورش تدریس کند، چنین فجایعی از دل آن بیرون میآید.»
نیک نژاد با انتقاد از بخشنامه اخیر وزارت آموزش و پرورش مبنی بر افزایش ۴۵ دقیقهای ساعات درسی مدرسه ها گفته است: «فقط یک معلم یا یک دانش آموز میتواند بفهمد افزایش ۴۵ دقیقهای ساعات درسی روزانه چه فشاری را ایجاد میکند.»
این فعال صنفی معلمان در عین حال از طرحهای این وزارت خانه برای شلوغتر کردن کلاسهای درس به قصد کاهش هزینههای آموزشی انتقاد کرد و گفت:« کاهش تعداد دانش آموزان از دوره اصلاحات تا الان از ۱۸ میلیون به ۱۲ میلیون نفر به بالا رفتن کیفیت آموزشی منجر نشده است.زیرا وزارت آموزش و پرورش از یک سو به موازات کاهش جمعیت دانش آموزان، مدارس با موقعیت خوب از لحاظ تجاری را به فروش میرساند و از سوی دیگر بودجه این نهاد متناسب با افزایش هزینهها بالا نرفته است.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#180
Posted: 26 Nov 2014 14:23
مرگ یک جوان ۲۵ ساله در تهران به دلیل تزریق آنتی بیوتیک
تجویز اشتباه آنتی بیوتیک قوی سفتریاکسون در حالی جان پسر جوان را گرفت که بیماری او تنها سرماخوردگی جزیی بود.
طهورا شهبازی: خطای پزشک تنها دریافت زیر میزی نیست. گاهی از زیر میز فراتر رفته و تعیین مرگ و زندگی بیمار تبدیل می شود. گاهی اوقات با تجویز غلط دارو برای بیمار می توانند نسخه مرگ او را امضا و مهر کنند. چنانکه دو سه روز پیش جوانی 25ساله سرنوشتش با این خطای پزشکی گره خورد و با مصرف دارویی غلط از ادامه حیات بازماند.
ساعت 12:15 شب بود که تبش بالا گرفت. صورت سرخ پسر، پدر را نگران کرد تا شبانه راهی درمانگاه شود. راه فلکه چهارم خزانه را در پیش بگیرد و پسر را به درمانگاهی برساند. دکتر دارو تجویز می کند. پدر با خوشحالی دارو به دست به سمت مطب برمی گردد. او در ذهنش به بهبود فرزندش فکر می کرد اما داروها مرگ را برای جوانش رقم زده بودند.
جوان 25ساله بر اثر اشتباه دکتر که داروی سفتریاکسون را برای درمان سرماخوردگی او تجویز کرده بود فوت کرد.
پدر بیمار فوت شده در مورد مرگ فرزندش به خبرآنلاین می گوید: «برای سرماخوردگی پسرم نصف شب به درمانگاه رفتیم. دکتر داروی سفتریاکسون به همراه چند ویتامین دیگر را در نسخه نوشت تا تهیه کنیم. من هم به دکتر اعتماد کردم و چون هیچوقت در کار پزشکی دخالتی نمی کنم، دارو ها را تهیه کردم. بعد از تزریق این دارو در سرم، پسرم فریاد کشید که سرم دارد می ترکد. دکتر به همراه تزریقاتچی سرم را قطع کردند.»
او از کمبود امکانات این درمانگاه و عدم وجود دستگاه های احیا می گوید: «بعد از اینکه سرم را قطع کردند کپسول اکسیژن را آوردند که اکسیژن آن تا دو دقیقه بیشتر دوام نیاورد. پسرم همینطور در حال کبود شدن بود. دکتر دوباره آمپولی به او تزریق کرد و از ما خواست آرامش خود را حفظ کنیم.»
در هیاهوی رفت و آمدها رنگ پسر کبودتر می شد. کپسول دیگری برای احیا آماده می شود که آن هم ناقص است. آچار کم دارد. اورژانس 115 چاره راه پدر می شود: «به اورژانس زنگ زدیم وقتی دیدیم اورژانس هم نیامد با ماشین خودم به همراه دکتر پسرم را به بیمارستان رساندیم. او را به بخش آی سی یو منتقل کردند.»
24ساعت، زمان دوام پسر پس از تزریق اشتباه سفتریاکسون می شود. پزشکان بیمارستان نیز اشتباه در تجویز را تایید می کنند.
سفتریاکسون چیست و چرا ممنوع است؟
سفتریاکسون در درمانعفونتهای ناشی از باکتریهای گرم مثبت و گرم منفی حساس به دارو از جمله عفونتاستخوان و مفاصل، پنومونی و پنومونی باکتریایی، عفونتهای پوستی و بافتهای نرم، اوتیت مدیا و عفونتهای مجاری ادرار مصرف میشود. اینها را دکتر مجتبی سرکندی داروشناس به خبرآنلاین می گوید.
او معتقد است که این دارو به هیچ عنوان نباید برای درمان سرماخوردگی تجویز شود.
سرکندی به بخشنامه ای اشاره می کند که تجویز این دارو را منع کرده است: «این بخشنامه بعد از ثبت ۷۱ مورد مرگ مشکوک به مصرف سفتریاکسون طی سالهای ۱۳۷۷ تا شهریور ۱۳۹۰ در مرکز ADR ایران و همچنین بیشترین تعداد عوارض (۲۳۸۸ مورد از ۲۸۲۵۱ مورد بیمار) دچار عارضه به ثبت رسیده در مرکز ADR ایران و نیز بیشترین تعداد موارد مرگ مرتبط با مصرف دارو را در بانک اطلاعاتی عوارض به ثبت رسیده به خود اختصاص می دهد، صادر شده است.
در این بخشنامه آمده است؛ رعایت موارد زیر توسط تمامی شاغلین در بخش پزشکی در تمامی مراکز دولتی و خصوصی الزامی است. بدیهی است عدم رعایت موارد زیر پیگرد قانونی خواهد داشت وبر اساس قانون برخورد خواهد شد :
۱. تجویز و مصرف سفتریاکسون در مواردی مانند سرماخوردگی و سایر مواردی که از جمله موارد مصرف تأیید شده این فراورده نیست، جداً خودداری شود .
۲. از تزریق سریع وریدی سفتریاکسون جداً خودداری شده ، انفوزیون وریدی در محلول مناسب حداقل ۱۵ تا ۳۰ دقیقه به طول انجامد.
۳. پیش از تجویز یا تزریق سفتریاکسون حتماً در مورد سابقه حساسیت داروئی بیمار نسبت به سفتریاکسون یا سایر سفالوسپورین ها ( مانند سفالکسین، سفیکسیم، سفتازیدیم، سفازولین و...) یا پنی سیلین ها از بیمار سؤال شود. مصرف سفتریاکسون در بیماران با سابقه حساسیت به سفتریاکسون یا سایر سفالوسپورین ها ممنوع است. همچنین با توجه به حساسیت متقاطع پنی سیلین ها و سفالوسپورین ها در صورت وجود سابقه حساسیت به پنی سیلین ها نیز تجویز این فراورده فقط در مواقع بسیار ضروری و با احتیاط فراوان صورت پذیرد .
۴. تزریق سفتریاکسون باید صرفاً توسط افراد مجرب، در مراکز مجهز به سیستم احیاء انجام گیرد و از تزریق توسط افراد غیر حرفه ای یا در مکانهای غیر از مراکز درمانی مجهز به امکانات احیاء جدا خودداری شود .
۵. مصرف همزمان سفتریاکسون با محلولها یا فراورده های حاوی کلسیم در نوزادان حتی به صورت انفوزیون از رگهای متفاوت ممنوع است.
۶. حتی الامکان از مصرف محلولها یا فراورده های حاوی کلسیم تا ۴۸ ساعت پس از آخرین دوز سفتریاکسون در تمام گروههای سنی اجتناب شود.
۷. مصرف سفتریاکسون در نوزادان مبتلا به هایپر بیلی روبینما ، بویژه نوزادان نارس ممنوع می باشد . مطالعات نشان داده است که سفتریاکسون قادر به جابجایی بیلی روبین از محل اتصال به آلبومین سرم می باشد ولذا امکان ایجاد آنسفالوپاتی ناشی افزایش بیلی روبین در این بیماران مطرح است.
۸. استفاده از رقیق کننده های حاوی کلسیم مانند محلول رینگر به منظور آماده سازی سفتریاکسون جهت تزریق ممنوع است.
۹. مسوولین فنی داروخانه ها باید از تحویل بدون نسخه این فراورده (همانند سایر داروهای تحت نسخه ) جدا خودداری کنند، بدیهی است تحویل بدون نسخه دارو توسط داروخانه پیگرد قانونی خواهد داشت وبر اساس قانون برخورد خواهد شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟