ارسالها: 12930
#251
Posted: 13 Dec 2014 02:28
قتل پسرخاله با همدستی همسرش
پرونده مردی که متهم است پسرخالهاش را با همدستی همسر او به قتل رسانده است با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
براساس محتویات این پرونده شامگاه 22مردادماه امسال، مردی نزد مأموران پلیس رفت و گفت برادرش به نام هادی گم شده است و هیچکس، حتی زن و بچه او از وی اطلاعی ندارند. با تشکیل پرونده با موضوع مفقود شدن این مرد، بازپرس دادسرای امورجنایی به گروهی ازافسران اداره یازدهم پلیس آگاهی دستور داد تا درباره ناپدید شدن هادی تحقیق کنند. چند روز بعد از کلید خوردن تحقیقات، مأموران که جسد سوختهای را در حوالی شهرک واوان در اسلامشهر کشف کرده بودند از خانواده هادی برای شناسایی جنازه دعوت کردند.
با اینکه جسد سوخته بود اما برادر هادی با دیدن باقیمانده اجزای بدن برادرش او را شناسایی کرد. به این ترتیب پرونده به دستور جمشیدی، بازپرس ویژه قتل به اداره ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی فرستاده شد.در تحقیقات مقدماتی معلوم شد مقتول با پسرخالهاش به نام شاهین رفتوآمد داشته اما بعد از مفقود شدن وی، شاهین نیز یکباره ناپدید شده است. در چنین شرایطی انگشت اتهام به سوی شاهین گرفته و وی بعد از چند روز دستگیر شد.
او در جریان بازجوییها به قتل پسرخالهاش اعتراف کرد و گفت: من با هادی رفتوآمد خانوادگی داشتم. مدتی قبل همسر او شکایتش را به من کرد و گفت پسرخالهام او را کتک میزند. من هم با نیت برطرف کردن مشکلشان با هادی حرف زدم اما او عصبانی شد و همین موضوع باعث شد که او را به قتل برسانم. وی ادامه داد: یک روز که هادی به خانهام آمده بود با یک شال او را خفه کردم و جسدش را به نزدیکی واوان بردم و در آنجا به آتش کشیدم.
با وجود اعترافات متهم، کارآگاهان جنایی به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد نازیلا، همسر مقتول نیز در این جنایت دست دارد. به این ترتیب وی نیز بازداشت شد. او در اعترافاتش گفت که شاهین شوهرش را به قتل رسانده و او فقط در انتقال جنازه با وی همدستی کرده است. وی گفت: یک شب که شوهرم در خانه نبود، بچهام مریض شد و من هم برای کمک گرفتن به خانه شاهین رفتم اما شوهرم من را تعقیب کرده بود.
وقتی وارد آنجا شدم شوهرم سیلی محکمی بهصورتم زد و من بیهوش شدم. اما وقتی به هوش آمدم دیدم شاهین شوهرم را کشته است. او من را تهدید کرد که اگر به کسی چیزی بگویم من را هم میکشد. آن شب من به خانهام رفتم اما او با من تماس گرفت و گفت باید در حمل جسد به او کمک کنم. درحالیکه جنازه شوهرم داخل صندوق عقب خودروی شاهین بود من و بچههایم هم سوار ماشین شدیم و به اطراف واوان رفتیم. بچهها خواب بودند که شاهین جنازه پدرشان را از خودرو بیرون آورد و به آتش کشید.
بهدنبال ثبت اعترافات متهمان آنها صحنه جنایت را نیز بازسازی کردند و در نهایت پروندهشان با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و قرار است آنها بهزودی در دادگاه محاکمه شوند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#252
Posted: 13 Dec 2014 02:29
۲ طعمه دیگر در لیست سیاه پزشک اسیدپاش
۱۰ روز بعد از اسیدپاشی به مدیر بیمارستانی در تهران، عاملان این حادثه جزئیات بیشتری از این ماجرا را بازگو کردند و گفتند که قصد داشتند ۲پزشک دیگر را نیز طعمه اسیدپاشی قرار دهند.
یکشنبه هفته گذشته در شرایطی که خبر اسیدپاشی به مدیر بیمارستان ضیائیان تهران در صدر اخبار حوادث قرار گرفته بود، عاملان این حادثه که پزشکی 40ساله و برادرزاده 21سالهاش هستند بازداشت شدند. آنها با تعقیب دکتر سیامند انوری در نزدیکی خانهاش روی وی اسیدپاشیده و گریخته بودند اما تحقیقات گروههای ویژه پلیس موجب دستگیریشان شد.
پزشک 40ساله که از همکاران دکتر انوری است نقشه اسیدپاشی را طراحی کرده بود. او از یک هفته قبل با پرداخت پول به برادرزادهاش از او خواسته بود یک دستگاه موتورسیکلت پولسار و مقداری اسید تهیه کند تا با استفاده از آن یکی از همکارانش را تنبیه کند. او گفته بود دکتری به نام انوری او را از مسئولیت هایش در بیمارستان برکنار کرده و حتی باعث شده عضویت اودر هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی لغو شود.
به این ترتیب پسر جوان که ترم آخر رشته مهندسی نفت را در یکی از دانشگاههای معتبر میگذراند قبول کرد تا در گوشمالی همکار عمویش با او همدست باشد. با دستگیری متهمان و آغاز بازجوییهای مقدماتی 2متهم اتهام ضرب و جرح عمدی به وسیله اسیدپاشی و اخلال در نظم عمومی را پذیرفتند. طراح این حادثه اختلافات 4سالهاش با دکتر انوری را پیش کشید و گفت به همین دلیل این نقشه را طراحی کرده است اما برادرزادهاش که دانشجو بود گفت چون عمویش از او کمک خواست به او کمک کرد.
تحقیقات محرمانه
با وجود اعترافات متهمان، حسین پور، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی که رسیدگی به این پرونده را برعهده دارد بهدنبال کشف ابعاد دیگری از این حادثه بود. به همین دلیل در چند جلسه فشرده متهمان تکتک تحت بازجویی قرار گرفتند تا اینکه آنها ظهر دیروز در تازهترین اظهاراتشان جزئیات بیشتری از اسیدپاشی روی مدیر بیمارستان ضیائیان را بازگو کردند.
افشای نقشه 2 اسیدپاشی دیگر
صبح دیروز مثل جلسههای بازجویی قبلی 2متهم بهطور جداگانه از بازداشتگاه پلیس آگاهی به دادسرای امور جنایی منتقل شدند. ابتدا پزشک 40ساله تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: «اختلافی که درباره مسائل کاری با دکتر انوری داشتم باعث شد دست به این کار بزنم. من تحمل بعضی رفتارهای دکتر انوری و بعضی دیگر از همکارانم را نداشتم.
در این مدت خیلی تلاش کردم که این مشکلات را برطرف کنم اما نتوانستم، تصمیم گرفتم راه دیگری را انتخاب و آنها را تنبیه کنم. » متهم ادامه داد: «علاوه بر دکتر انوری قصد داشتم روی 2نفر دیگر از همکارانم که احساس میکردم با انوری همدست هستند اسید بپاشم. میخواستم آنها را بترسانم چون فکر میکردم اگر من از عضویت در هیأت علمی دانشگاه اخراج شدم نتیجه رفتار آنها بود. »
استفاده از شوکر الکتریکی
یکی از نکات مجهول پرونده ضربه شیئی نوک تیز بود که پیش از پاشیده شدن اسید به دکتر انوری به پیشانی او برخورد کرده بود. متهم در بازجوییهای دیروز این ماجرا را بهطور کامل توضیح داد و گفت: «قبل از اینکه برادرزادهام اسید را بپاشد با وسیلهای دفاعی به سوی دکتر انوری شلیک کردم.» وی ادامه داد:«وسیلهای شبیه به شوکر الکتریکی داشتم که از آن چیزی شبیه میخ شلیک میشد که برد آن حدود 15متر است.
من هم ابتدا از این وسیله استفاده کردم و میخ آن به پیشانی دکتر انوری برخورد کرد و در ادامه با او درگیر شدم. » هرچند این متهم تاکنون برای طراحی و اجرای نقشه اسیدپاشی ابراز ندامت نکرده بود اما در بازجوییهای دیروز گفت از کاری که کرده پشیمان است. او درحالیکه سرش را پایین انداخته بود گفت:« میدانم کاری که انجام دادهام درست نبود، به همین دلیل از کردهام پشیمانم و دنبال فرصتی هستم تا از دکتر انوری رضایت بگیرم. » بهدنبال اظهارات تازه این متهم برادرزادهاش تحت بازجویی قرار گرفت اما اظهارات او مثل گذشته بود. او گفت چون به حرفهای عمویش اعتقاد داشت دست به این کار زده است.
در پایان جلسه بازجویی دیروز بازپرس حسین پور درباره تازهترین یافتهها درخصوص این پرونده به خبرنگار همشهری گفت:« براساس نتایج آزمایشگاه مایعی که روی دکتر انوری پاشیده شده اسید سولفوریک است اما بررسیها نشان میدهد رقیق شده بود. »وی همچنین درباره گذشته طراح این حادثه گفت: «اعترافات این پزشک در شرایطی است که بررسی سوابق او نشان میدهد وی بارها بیماران نیازمند را بهطور رایگان جراحی کرده است و در طرحهای مختلف پزشکی در مناطق محروم کشور مشارکت داشته است. با این حال وی و برادرزادهاش اتهامشان مشارکت در ایراد ضرب و جرح است و تحقیقات از آنان همچنان ادامه خواهد یافت. »
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#253
Posted: 13 Dec 2014 02:33
اعترافات هولناک«گرگ های زرد»: بازداشت راننده تاکسی و پسرخاله اش به اتهام تجاوز به زنان مسافر
روزنامه خراسان : 2 فرد شیطان صفت که به «گرگ های زرد» معروف شده اند، روز گذشته در بازجویی های قضایی و انتظامی و در اعترافاتی تکان دهنده پرده از اعمال کثیف خود برداشتند. به گزارش خراسان، «ر- ب» که داخل تاکسی خود را با نام جعلی «احسان» معرفی میکرد، با اشاره به این که 25سال دارد، گفت: من راننده تاکسی پژو 405 هستم اما تاکسی متعلق به مادرم است که آن را خرداد یا تیر گذشته خریدیم و از همان زمان مسافرکشی در خط فریمان- مشهد و بالعکس را آغاز کردم.
قبلا کارگر ساختمانی بودم ولی نتوانستم این شغل را ادامه بدهم. ماجرای آزار و اذیت دختران را هم از حدود 40روز قبل شروع کردم. آن روز به پسرخاله ام که 24ساله و جوشکار است، پیشنهاد دادم که خانم ها رابه عنوان مسافر سوار کنیم و آنان را مورد آزار قرار بدهیم سپس به این قصد، از فریمان به مشهد آمدیم اولین دختر را در میدان آزادی مشهد به مقصد بولوار وکیل آباد سوار کردیم اما شرایط برای این کار فراهم نشد کرایه اش را گرفتیم و او را پیاده کردیم.
این کار 2 بار دیگر نیز تکرار شد اما هر بار ناموفق بودیم تا این که تصمیم گرفتیم با هر شرایطی که بود، دختران را به جاده بکشانیم. من رانندگی خودرو را به عهده داشتم و پسرخاله ام نیز در صندلی عقب می نشست. برای این که مسافر (طعمه) در صندلی جلو ننشیند، کیسه حاوی آچار و ابزار روی صندلی گذاشته بودم تا مسافر در صندلی عقب و کنار پسرخاله ام بنشیند؛ اما برای این که شناسایی نشویم و آن ها نتوانند شماره خودرو را یادداشت کنند، از ساعت 9 شب که هوا کاملا تاریک بود و خیابان ها خلوت می شد به دنبال دختران تنها می گشتیم.
چرا بولوار وکیل آباد را برای این کار انتخاب کردید؟
چون این بولوار بزرگ است و چراغ قرمز هم ندارد و در صورتی که با پلیس مواجه می شدیم و یا مورد ظن شهروندان قرار می گرفتیم، می توانستیم به راحتی فرار کنیم.
طعمه هایتان را کتک می زدید؟
نه! ولی موقعی که پسرخاله ام با زور سر آن ها را زیرصندلی می برد سروصورتشان زخمی می شد، حتی عینک یکی از آنها هم شکست. در صورتی که مقاومت شدیدی می کردند آنها را می ترساندیم که با چاقو می کشیم! ولی همه آن ها با گریه و زاری و التماس می خواستند که رهایشان کنیم.
اموالشان را هم سرقت می کردید؟
نه! ولی گوشی تلفن آن ها را می گرفتیم و باتری گوشی را بیرون می آوردیم که کسی تماس نگیرد.
آیا از طعمه های خود فیلم هم می گرفتید؟
نه! داخل خودرو تاریک بود فقط گاهی چراغ قوه گوشی را روشن می کردیم.
چند نفر را تاکنون مورد آزار قرار داده اید؟
6نفر را سوار کردیم ولی فقط 3 نفر از آن ها را اذیت کردیم.
چند ساعت قربانیان خود را به زور در جاده های تاریک نگه می داشتید؟
حدود 3 ساعت و بعد آن ها را به مشهد باز می گرداندیم و در نیمه های شب اطراف میدان های ورودی شهر رها می کردیم.
شاکیان عنوان کرده اند که پرده ای بر شیشه عقب تاکسی نصب بود؟
بله! آن را برداشتیم تا مدرکی برای اثبات جرم نباشد و پلیس نتواند از روی این سرنخ ما را دستگیر کند.
مواد مخدر هم مصرف می کنید؟
نه! من فقط قرص های ترک اعتیاد می خوردم؛ درباره پسرخاله ام هم اطلاعی ندارم!
دختران وقتی می فهمیدند که شما قصد ربودن آنها را دارید، چه وضعی داشتند؟
گریه می کردند! از وحشت به خود می لرزیدند حتی در یک مورد یکی از آنها بیهوش شد ولی ما توجهی نمی کردیم.
طعمه ها را به کجا می بردید؟
حدود 25کیلومتری جاده فریمان بعد از تپه سلام داخل فرعی های خاکی میپیچیدیم تا در تاریکی شب شناسایی نشویم.
چرا قربانیان خود را تهدید می کردید که شما را به خانه های تیمی می بریم؟
این موضوع را به دروغ مطرح میکردیم چون می خواستیم بترسند و مقاومت نکنند.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: «ع- ن» متهم 24ساله دیگر این پرونده نیز در بازجویی های انجام شده گفت: پیشنهاد این کار را پسرخاله ام داد که زنان و دختران را با تاکسی به خارج از شهر ببریم و آنها را مورد آزار و اذیت قراردهیم. من ابتدا استرس داشتم ولی بعد دیگر برایم عادی شده بود و بلافاصله با اشاره «ر» دختران را زیرصندلی عقب می کشاندم و دهانشان را می گرفتم که نتوانند سروصدا کنند.
من قصد کتک زدن آنها را نداشتم اما وقتی مقاومت میکردند ممکن بود مجروح شوند. دیگر این کارها را نمیکنم، غلط کردم. شیطان گولم زد!!
مقام قضایی اعلام کرد : هویت شاکیان «گرگ های زرد» محرمانه می ماند
هویت و اسامی همه شاکیان «گرگ های زرد» در پرونده به صورت محرمانه باقی می ماند. قاضی رسیدگی کننده به پرونده«گرگ های زرد» با بیان این مطلب به خراسان گفت: این احتمال وجود دارد که افرادی به خاطر حفظ آبروی خود و یا نگرانی های بعدی برای مراجعه به پلیس و یا دستگاه قضایی، دچار تردید شوند. قاضی سید جواد حسینی افزود: به همه شاکیان و افرادی که به نوعی نام آن ها در این گونه پرونده ها مطرح می شود اطمینان می دهیم که یقین بدانند همه اسرار و هویت آنان در پرونده به صورت محرمانه باقی میماند بنابراین افرادی که از متهمان شکایتی دارند میتوانند به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی مراجعه و یا با تلفن 2183700 تماس بگیرند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#254
Posted: 13 Dec 2014 02:35
گل می زنی یا ماری جوانا؟
ایران وایر : نام ایران، هم اکنون در کنار پنج کشورنخست مصرف کننده مواد مخدر صنعتی در دنیا قرار گرفته است. برپایه گزارشهای سازمان ملل نیز ایران به عنوان یکی از صادر کنندگان مواد مخدر صنعتی به جنوب شرق آسیا شناخته شده است.
یکی از مواد مخدر شایع در ایران شیشه است، این ماده در ایران بسیار آسان و با قیمتی پایین تولید میشود. شایان، جوان ۳۲ ساله ساکن مشهد است که ماده شیشه مصرف میکند.
او در گفتگو با ایران وایر توضیح میدهد که به راحتی میتواند در خانه با دو بطری پپسی و وصل کردنشان به یکدیگر از طریق یک لوله و ترکیب با چند ماده اولیه ارزان که در داروخانهها به فروش میرسند ماده مخدر شیشه را تولید کند.
دکتر محمدرضا یزدان نیاز، پزشک مشاور ساکن ایران در زمینه ترک اعتیاد مواد مخدربه ایران وایر میگوید: «هنگامی که تاثیر افدرین در درمان بیماریها کشف شد، تولیدکننده ها، دارویی مشابه به عنوان "پسودوافدرین" ساختند که به معنای مجازی افدرین است. پسودوافدرین و افدرین، مادهای است که تا مدتها پیش به عنوان داروی چربی سوز شبیه آنتی هیستامین شناخته شده بود که برای باز کردن مخاط ریه بکار میرفت، همان دارویی که گفته میشد ماردادونا از آن برای دوپینگ استفاده کرد.»
به گفته وی، این ماده تا سال ۱۳۸۸ در بیشتر داروها، قرصها و شربتها بکار میرفت، در هر قرص سی میلی گرم «پسودوافدرین» بود. این ماده از ترکیبات اولیه شیشه است. در طول سالهای اخیر ماده مخدر شیشه در ایران با مخلوط کردن ید، فسفر و پسودوافدرین تولید شده است. قیمت شیشه ناگهان در سال ۱۳۸۳ به شدت بالارفت به طوری که قیمت یک بسته ۱۰۰ عددی قرص «پسودوافدرین» که پیشتر ۴ تا ۵ هزار تومان بود به ۲۰ هزار تومان رسید. در این میان دولت، عقبتر از سازندگان ماده مخدر شیشه و جامعه بسیار دیر متوجه شد که ماده اولیه ساخت شیشه همان دارویی است که خودش ساخته و به داروخانهها میفروشد.
این تجربه در مورد مواد مخدر دیگر هم صدق میکند. به گفته دکتر یزدان نیاز: «اگر بخواهیم پرونده ماده مخدر کراک c را بررسی کنیم میبایست بسیاری از مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر را به میز محاکمه بکشانیم. نام این ستاد را باید به نام مبارزه با رواج مواد مخدر تغییر داد. در بهمن ماه سال گذشته، یکی از نمایندگان مجلس در یک سخنرانی اعلام کرد که به دلیل کم کاری رییس ستاد مبارزه با مواد مخدر او را باید شلاق زد. پس از این رسوایی مفتضحانه رییس قبلی ستاد از سمت خود کناره گیری کرد. با این وجود ریاست جدید نیز از سواد لازم در این حوزه برخوردار نیست وبه نظر میرسد ستاد مبارزه با مواد مخدر همچون یک تصویر فتوشاپی است که فقط صورت آن را عوض کردند.»
محمدرضا، دانشجوی رشته شیمی است که از سه سال پیش در شهریار، آشپزخانه تولید ماده مخدر شیشه برپا کرده، در گفتگو با ایران وایر توضیح میدهد که ماده اولیه شیشه را از مرزهای بانه و سردشت به تهران وارد میکند. سرتاسر محوطه اطراف لابراتواریا آشپزخانه محل تولید شیشه وی، مجهز به دوربینهای مدار بسته است و تمامی رفت و آمدها در حومه ساختمان به شدت کنترل میشود. با محاسبه این دانشجو، قیمت یک کیلو «سودوافدرین» یک و نیم میلیون تومان است که با افزودن ید و فسفر به شیشه تبدیل شده و به قیمت سه میلیون تومان فروخته میشود. این سود سرشار باعث شده که بسیاری برای به دست آوردن این سود هنگفت، به سوی تولید شیشه روی بیاورند.
محمدرضا میگوید: «هم اکنون در تهران، یک گرم شیشه را ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان میفروشیم البته در یکی دو سال اخیر سود تولید و فروش شیشه کاهش چشمگیری داشته است به طوری که در سال ۱۳۸۰ یک گرم شیشه را تا ۱۳۰ هزار تومان میفروختیم اما حالا قیمت آن افت کرده است.»
وی با بیان اینکه در سالهای اخیر لابراتوارهای تولید شیشه در عراق و کردستان هم برپا شدهاند میافزاید: «تولیدکنندگان، ماده شیشه را در همان کشورمی سازند و به ایران وارد میکنند. البته در تهران و اطراف آن مثلا در کوچه باغهای شهریار هم لابراتوارهای تولید شیشه به صورت شبانه روز مشغول تولید هستند.»
در حال حاضر «دزومورفین» جانشین تازهای است که برای ماده مخدر شیشه به وجود آمده و نام نام خیابانی آن در روسیه «کروکودیل» است. محمدرضا در این زمینه میگوید: «دزومورفین به اشتباه در ایران، هرویین فشرده یا کراک یا «مخدر سه دودی» نامیده میشود البته ماده اولیه ساخت «دزومورفین»، «کدئین» است.» این تولیدکننده ماده مخدر شیشه در شهریار توضیح میدهد که هم اکنون بیشتر سازندگان ماده شیشه به تولید «دزومورفین» روی آوردهاند که هر کیلوی آن با ۵۰۰ تومان ساخته میشود.
با این وجود، تاکنون هیچ مرجع قانونی و پزشکی در مورد تداخل مصرف داروها یا برخی از مواد غذایی با ماده مخدر شیشه اطلاع رسانی نکرده است، اینکه خوردن «آنتی هستامین» و «پرومتازین» یا نوشیدن قهوه پس از مصرف شیشه، انسان را دچار توهم و جنون آنی میکند. عدم اطلاع رسانی کافی، موثر و کارآمد درمورد ماده مخدر شیشه، نه تنها باعث شده که مصرف این ماده بسیار خطرناک در سطح جامعه گسترش پیدا کند، بلکه پیامدهای ناشی از مصرف آن همراه با دیگر مواد خوراکی نیز ناشناخته باقی ماند.
دکتر نیاز میگوید: «بسیاری از متخصصان ترک اعتیاد در رسانهها بارها گفتهاند که هنگام ترک شیشه، خوردن کافئین بسیار خوب است در حالی که نمیدانند مصرف شیشه، خوردن قهوه یا نوشابه انرژی زای حاوی کافئین، سبب ایجاد توهمی قوی شده و فرد را به سوی جنون آنی میبرد.»
اما ترک کردن ماده مخدر شیشه به آسانی امکان پذیر نیست. مصطفی یکی از کسانی است که پس از چند سال مصرف ماده مخدر شیشه را ترک کرده است. وی در زمان مصرف شیشه، همیشه فردی را همراه خود میدیده که با او صحبت میکرده و از وی خواستههای عجیبی داشته است. او به یکی از دوستانش اشاره میکند که دو سال پیش در حیاط خانه پدریش خود را حلق آویز کرد. آن جوان ۲۵ ساله از جنهایی صحبت میکرد که او را طلسم کرده و هر روز شکنجهاش میکنند.
تعدادی از بیماران زن و مرد دکتر یزدان نیاز برای افزایش مدت زمان رابطه جنسی خود شیشه مصرف میکردند که پس از گذشت مدتی، مصرف این ماده برای هر دو نفر اعتیاد ایجاد میکرد.
به گفته وی، بیشتر این افراد از طبقه کم سواد جامعه هستند. البته او به مواردی از زنان با مدارک تحصیلی لیسانس به بالا اشاره میکند که برای همراهی با شریک جنسی خود مجبور به مصرف شیشه شده بودند. بسیاری از زنانی که در عقد موقت هستند و مجبورند برای ادامه زندگی در چنین رابطهای بمانند یا زنان روسپی نیز برای بقای رابطه خود به مصرف شیشه روی میآورند.
در این میان، کمتر معتادی است که در ایران به مصرف یک ماده مخدر بسنده کند. معتادان در ایران تقریبا به صورت هم زمان، به شیشه، گل مصرف میکنند. به گفته دکتر یزدان نیاز: «جوانان زیر ۲۴ سالی که در ابتدای راه مصرف مواد مخدر هستند، بیشتر "مخدر گل" مصرف میکنند، نوعی ماری جوانای طبی که هفت برابر قویتر از برگ ماری جوانا است.»
مهرداد، کارشناس یکی از مراکز ترک اعتیاد نیز در این زمینه معتقد است که «مخدر گل» ماری جوانا نیست. مخدر گل Medical marijuana است. مخدر گل همان Medical cannabis آن ماری جوانایی که در امریکا آزاد شده، مخدر گل نیست.
وی میافزاید: «این روزها، کافی است در میدان ولی عصر یا هفت تیر قدم بزنید و به فروشگاههای لباس نگاهی بیاندازید. تصاویر و نقش و نگارهای برگ ماری جوانا را بر روی مانتو، تی شرت، کوله پشتی خواهید دید. متاسفانه، در ایران ۹۹ درصد از جوانان معتاد، به سوی ماری جوانای گل روی آوردهاند درحالی که نمیدانند آنچه در دست دارند، آن ماری جوانایی نیست که در امریکا مصرف میشود این فقط یک تشابه اسمی است.»
یک مصرف کننده ماری جوانای گل، ابتدا تمایلی به مصرف ماده شیشه ندارد با این باور که شیشه ماده مطلوبی نیست اما پس از مصرف ماری جوانای گل، ناخواسته به مصرف شیشه هم گرایش پیدا میکند چرا که مصرف کننده ماری جوانای گل قادر نیست در مقابل مواد مخدر دیگر خویشتنداری داشته باشد.
به گفته دکتر یزدان نیاز یک بسته از مخدر گل که درصد توهم زایی بسیاری دارد، در تهران با ۵ هزار تومان به فروش میرسد در حالی که یک بسته ماری جوانا در امریکا بین ۶۰ تا ۳۶۰ دلار قیمت دارد
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#255
Posted: 13 Dec 2014 02:37
سیب و سرطان ؛ چه باید کرد؟
عصرایران - "سیب را با پوست نخورید" ؛ این مهم ترین توصیه وزیر بهداشت به مردم است که عجالتاً حواس شان بیشتر به سرطان معده باشد که علت عمده آن، باقیمانده سموم کشاورزی در میوه ها و سبزیجات است.
در این باره نکات زیر قابل توجه است:
الف - این که بعد از سال ها کتمان و سکوت، یک مسؤول ارشد دولتی رسماً به وجود عوامل مرگبار در محصولات کشاورزی اذعان کرده ، یک اتفاق مهم و مثبت است. وزیر بهداشت نیز می توانست مانند بسیاری از مسؤولان دیگر، "تکذیب" کند و همه چیز را گل و بلبل جلوه دهد ، اما او این کار را نکرد و به مقتضای وجدان، سوگند پزشکی و وظیفه سازمانی اش، سلامت مردم را بر سیاست ترجیح داد. این جای قدرشناسی و امیدواری دارد.
ب - هر چند که وزیر به مردم توصیه کرده است که سیب را با پوست نخورند، اما محصولات دیگری مانند خیار، کاهو، گلابی، گوجه فرنگی، سبزیجات و ... نیز این نگرانی را همراه خود دارند که مبادا با خوردن شان، سموم پوست و درون شان نیز وارد بدن شود.
خلاصه مشکل این است که:
- برخی سموم کشاورزی تا زمان برداشت و مصرف بر روی محصولات باقی می مانند
- برخی میوه ها بعد از این که با پارافین و نظایر آن -که سرطان زا هستند- براق می شوند به بازار عرضه می شوند
- برخی محصولات با آبی که نیترات بیش از حد استاندارد و آلودگی های محیطی دارد آبیاری می شوند و این سموم به بافت محصولات راه می یابد
با این اوصاف، حتی اگر مشکل سیب بعد از کندن پوست آن حل شود، مردم می پرسند که با سایر محصولات چه کنیم؟ مخصوصاً محصولاتی که نمی شود پوست شان را کند، مانند کاهو، فلفل، گوجه فرنگی، سبزیجات و ... .
بدیهی است که همه محصولات عرضه شده در بازار، آلودگی ندارند ولی چون پای سلامتی و مرگ و زندگی انسان ها در میان است، حتی وجود درصد اندکی از محصولات آلوده می تواند نگران کننده باشد.
این نگرانی وقتی تشدید می شود که به یاد بیاوریم نه تنها وزیر بهداشت که 2 سال پیش، محمد دهقان، عضو هیأت رئیسه مجلس نیز هشدار داده بود: "یک سوم عامل سرطان ها مربوط به باقیمانده سموم و کودهای شیمیایی در محصولات کشاورزی است و این یک هشدار برای دولت و مسؤولان است زیرا دولت مسؤول سلامت مردم است."
این، یک وضعیت قرمز برای سلامت جامعه است و لازم است درست مانند زمانی که زلزله ای می آید و همه نهادهای کشور برای گذر از بحران بسیج می شوند، در خصوص عاری سازی جامعه از عوامل سرطان زا نیز چنین رویکردی اتخاذ شود.
بدیهی است که نمی توان تا همیشه نگران این بود که میوه و سبزیجاتی که می خوریم سرطان زا هستند یا خیر؟ باید بر این نگرانی، نقطه پایان گذاشت و روزی را دید که هر سبزی و میوه ای در هر نقطه ای از ایران که مورد آزمایش قرار گیرد، نتیجه اش "سالم" بودن آن باشد.
ج - با توجه به این که تولید محصولات غذایی محصول یک نهاد یا وزارتخانه خاص نیست ، لازم است حداقل در هفت حوزه زیر اقدامات فوری صورت بگیرد:
1 - وزارت جهاد کشاورزی: آموزش کشاورزان، نظارت بر کشت و زرع (با تأکید ویژه بر محصولات گلخانه ای)، نظارت بر نحوه استفاده از سموم و آفت کش، تلاش در جهت حمایت و ترویج تولید و استفاده از محصولات ارگانیک، شناسنامه دار کردن محصولات کشاورزی مانند بسیاری از کشورهای دنیا
2 - وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی: نظارت شدید بر محصولات عرضه شده، اطلاع رسانی مستمر با هدف آموزش مردم، بازتعریف استانداردهای سلامت مواد غذایی و ارتقا آن، معرفی متخلفان به دستگاه قضایی
3 - وزارت صنعت، معدن و تجارت: بازنگری در سیاست های وارداتی ناظر بر سموم و کودهای شیمیایی، نظارت بر تولید استاندارد سموم و کودهای کشاورزی، تشدید نظارت بر تولید کنندگان مواد غذایی (مانند تولیدکنندگان آب میوه ،مربا، کمپوت و ...)
4 - وزارت نیرو: تضمین سلامت آب های کشاورزی
5 - ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و نیروی انتظامی: تشدید مبارزه با قاچاق محصولاتی مانند سموم و کودهای غیراستاندارد کشاورزی
6 - رسانه ها: پیگیری مستمر موضوع سالم سازی مواد غذایی و نیز ارائه آموزش های لازم به مردم با همکاری نهادهای مسؤول.
7 - مردم: مطالبه سالم سازی مواد غذایی از مسؤولان و نمایندگان خود در مجلس ، رعایت نکات آموزش داده شده توسط کارشناسان در مصرف مواد غذایی.
فراموش نکنیم که سرطان و از جمله سرطان معده، با کسی شوخی ندارد و اگر اقدامات فوق، به سرعت انجام نگیرند، سونامی سرطان همه ما را با خود خواهد برد، بی هیچ تمایزی و بی هیچ تعارفی.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#256
Posted: 14 Dec 2014 14:31
دستگیری مردی که همسرش را از پنجره به پایین پرتاب کرد
مرد جوان به دنبال مشاجره با همسرش، وی را از طبقه دوم ساختمان مسکونیشان به پایین پرتاب کرد.
سرهنگ امیرهوشنگ امیری رئیس کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهرانپارس، با اعلام خبر دستگیری مردی که همسرش را از پنجره طبقه دوم به پایین پرتاب کرده بود، گفت: ساعت ٣ بعدازظهر، گزارش سقوط زنی از طبقه دوم یک ساختمان در خیابان جشنواره تهرانپارس به مرکز فوریتهای پلیسی ١١٠ گزارش شد.
یک صحنه عجیب
رئیس کلانتری ١٤٤ جوادیه تهرانپارس ادامه داد: پس از ارسال این گزارش، مأموران واحد گشت به محل حادثه اعزام شدند و پس از بررسی موضوع متوجه شدند که فرد سقوط کرده، زنی به نام «فتانه» بوده است که از پنجره طبقه دوم یک ساختمان مسکونی به پایین سقوط کرده است.
وی افزود: در بررسیهای بعدی مشخص شد که سقوط این زن جوان به دنبال یک منازعه خانوادگی بوده است؛ این درحالی است که به گفته اهالی محل، این زن و «صمد» همسرش، از مدتها پیش با یکدیگر اختلاف داشته و مدام با یکدیگر مشاجره میکردند.
امیری گفت: همسایههای این زوج جوان در ادامه اظهاراتشان ادعا کردند که ساعتی پیش از این ماجرا، زوج جوان دوباره با یکدیگر درگیر شده بودند و درگیری آنها بالا میگیرد که در ادامه درگیری، صمد، فتانه را از پنجره طبقه دوم منزلشان به پایین پرتاب میکند که بر اثر سقوط زن جوان، وی دچار شکستگی از چند نقطه شده و با تلاش عوامل اورژانس به مرکز درمانی منتقل میشود.
شوهر خشن در دادسرا
رئیس کلانتری ١٤٤ جوادیه تهرانپارس با بیان اینکه ماموران کلانتری برای ادامه تحقیقات به بیمارستان محل بستری این زن جوان مراجعه کردند، افزود: متاسفانه بهرغم مراجعه مأموران به بیمارستان، این زن جوان به دلیل شدت جراحات وارده قادر به سخن گفتن نبود، مأموران همسر وی را برای بررسی بیشتر موضوع و سیر مراحل قانونی بازداشت کرده و پس از تشکیل پرونده، وی را در اختیار مراجع قانونی قرار دادند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#257
Posted: 14 Dec 2014 14:32
نوجوان 16ساله از اتهام قتل عمد تبرئه شد/ او ثابت کرد بدلیل نظر سوء مقتول از خود دفاع کرده
روزنامه اعتماد نوشت: پسر نوجوانی که دو سال پیش قربانی نقشه شیطانی صاحبکار خود شده و او را به قتل رسانده بود از زندان آزاد شد.
دی ماه سال ٩٢ به دنبال تماسهای مردمی با فوریتهای پلیسی ١١٠ ماموران پلیس آگاهی اردبیل در جریان وقوع یک فقره قتل در آپارتمانی نیمهکاره قرار گرفتند و به سرعت بررسی موضوع را در دستور کار خود قرار دادند. در صحنه جرم، پیکر بیجان و غرق خون مردی جوان که در گوشهیی از ساختمان افتاده بود، دیده میشد.
با آغاز آزمایشهای اولیه تیم پزشکی روی جسد مقتول، مرگ بر اثر ضربات متعدد چاقو به عنوان علت اصلی عنوان شد. به گفته سرهنگ موسی عالیزاده، رییس پلیس آگاهی اردبیل، در ادامه بررسیها هویت مقتول که صاحب یکی از پردهفروشیهای اردبیل بود مشخص شد و به این ترتیب شناسایی عامل یا عاملان قتل در دستور کار ماموران قرار گرفت. تحقیقات ماموران نشان میداد که مقتول روز حادثه با شاگرد نوجوان خود دیده شده است.
به این ترتیب ردپای نوجوان ١٦ ساله در وقوع قتل آشکار شد و ذهن ماموران را بر شناسایی و دستگیری او متمرکز ساخت. در حالی که تحقیقات ماموران وارد دومین ماه خود میشد با شناسایی مخفیگاه متهم، به سرعت عملیات دستگیری او در دستور کار پلیس قرار گرفت و طولی نکشید که نوجوان ١٦ ساله دستگیر و برای انجام بازجوییها به پلیس آگاهی منتقل شد.
به گفته سرهنگ موسی عالیزاده متهم در جریان بازجوییها ضمن اعتراف به جنایت، دفاع از خود را عامل وقوع این قتل دانست و گفت: من زمانی که مدرسهها تعطیل میشد برای کار به مغازه پردهفروشی مقتول میرفتم. اما پس از گذشت چند روز متوجه شدم که صاحب کارم نیت شومی در سر دارد. تا اینکه در نهایت یک روز مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و از این اقدام فیلم گرفت. او با این فیلم هر بار مرا تهدید میکرد و میگفت که اگر به خواستههایش تن ندهم فیلم را پخش میکند و آبرویم را پیش همه میبرد. برای همین مجبور بودم به خواستههایش عمل کنم.
اعترافات متهم نوجوان، نشان از حادثه هولناکی میداد که مدتها بر او رفته بود. او در ادامه اعترافاتش گفت: روز حادثه صاحب کارم با من تماس گرفت و گفت که باید همراه او بروم تا پارچهها را به دست مشتری برسانیم. آن روز خیلی التماسش کردم و گفتم که دیگر مرا اذیت نکند. او هم قول داد که مرا اذیت نکند. ما با هم رفتیم به یک ساختمان نیمه کاره و وقتی وارد آنجا شدیم وضعیت خیلی مشکوک بود و حتی پنجرهها هم با کاغذ پوشانده شده بود. برای همین خواستم فرار کنم اما او مانعم شد و وقتی متوجه شدم که باز هم نیت شومی در سر دارد، با چاقویی که برای اطمینان به همراه خودم برده بودم چند ضربه به او زدم و فرار کردم. من میخواستم از خودم دفاع کنم. با اعترافات متهم پرونده برای سیر مراحل قانونی به شعبه اول دادگاه کیفری استان اردبیل تحویل داده شد که در جریان آن، اولیای دم تقاضای قصاص متهم را کردند. با این حال قاضی پرونده با در نظر گرفتن روند وقوع قتل و اعترافات متهم نظر دیگری داشت.
عبدالصمد خرمشاهی وکیل متهم در توضیح روند رسیدگی به پرونده گفت: قضات این شعبه پس از برگزاری جلسه دادگاه و شنیدن دفاعیات متهم، در حالی که او همچنان اصرار داشت که از خودش دفاع کرده است، با توجه به مدارک موجود اصل دفاع را پذیرفتند و این نوجوان در نهایت با حکم تبرئه از زندان آزاد شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#258
Posted: 14 Dec 2014 14:33
جنایت داماد کینهجو در خانه مادر زن
چندماه از مرگ دلخراش مادرشان میگذرد و حالا چشم انتظارند تا عامل این جنایت خونین پای میز محاکمه قرار بگیرد. تنها متهم این پرونده داماد خانواده است؛ او در بازجویی به قتل پیرزن اعتراف کرده و اولیایدم منتظرند تا روز دادگاه فرا برسد و قاتل مادرشان به قصاص محکوم شود. ٦فروردینماه امسال بود که مردی هراسان با نیروی انتظامی تماس گرفت و خبر از وقوع یک قتل در شهرستان بهارستان داد. وقتی ماموران نیروی انتظامی به محل حادثه رسیدند با بدن غرق در خون پیرزنی روبهرو شدند که به طرز فجیعی به قتل رسیده بود. با اعلام این جنایت هولناک بلافاصله بازپرس ویژه قتل و کارآگاهان اداره آگاهی به محل حادثه اعزام شدند تحقیقات جنایی برای رازگشایی از راز این جنایت مرگبار در دستورکار کارآگاهان قرار گرفت.
ماجرا از چه قرار بود؟
بیکزاده فرزند مقتول درباره روز حادثه به «شهروند» گفت: «آن روز سر کار بودم بعد از اینکه کارم تمام شد؛ در مسیر بازگشت به خانه ابتدا به خانه مادرم که در نزدیکی خانهام است رفتم. اما هرچه زنگ زدم کسی در را باز نکرد. به خانه برگشتم و با برادرم تماس گرفتم، او هم از مادرمان خبری نداشت. به خانه بازگشتم و پس از استراحتی کوتاه تصمیم گرفتم به خانه مادرم بروم. در راه بودم که برادرم با من تماس گرفت و گفت مادرم کشته شده است. با شنیدن این خبر شوکه شدم. با سرعت خودم را به خانه مادرم رساندم. وقتی وارد اتاق پذیرایی شدم چشمم به بدن غرق در خون مادرم افتاد که در نزدیکی آشپزخانه روی زمین افتاده بود. با دیدن مادرم در آن وضع با ١١٠ تماس گرفتیم و ماجرا را خبر دادیم.»
با انتقال جسد پیرزن به پزشکی قانونی تحقیقات برای پیدا کردن ردی از قاتل آغاز شد. کارآگاهان در بررسیهای صحنه قتل متوجه شدند قفلها شکسته شده و خانه کاملا بههم ریخته است. پس به این ترتیب این احتمال وجود داشت قاتل پس از کشتن پیرزن دست به سرقت زده است و این یعنی مقتول قربانی یک سرقت خونین شده است.
سرنخ طلایی
تحقیقات برای روشن شدن ماجرا همچنان ادامه داشت تا اینکه وقتی کارآگاهان فرزندان پیرزن را مورد بازجویی قرار دادند دختر مقتول سرنخ تازهای بهدست آنها داد. زن جوان به ماموران گفت: «من مدتهاست که با همسرم کامران مشکل دارم. کامران مدتها بود که سر کار نمیرفت و خرجش را مادرم به او میداد. بعدازظهر روز حادثه بود که کامران با کلی پول به خانه آمد. وقتی از او درباره پولها پرسیدم گفت از دوستش گرفته است اما من میدانم که همسرم هیچ دوستی ندارد که بخواهد آن همه پول به او بدهد.
با اظهارات زن جوان همسر او به نام کامران بهعنوان تنها مظنون این پرونده دستگیر و برای بازجویی به ادراه آگاهی منتقل شد. کامران در بازجوییهایی اولیه هرگونه ارتباطش را با قتل پیرزن منکر شد اما در ادامه وقتی مرد جوان توسط کارآگاهان اداره آگاهی تحت بازجوییهای کارشناسانه قرار گرفت و خود را در پایان راه دید لب به اعتراف گشود و گفت: «آن روز برای گرفتن پول به خانه مادرزنم رفتم اما او گفت پول ندارد. هرچه به او اصرار کردم فایدهای نداشت و در نهایت او عصبانی شد و به من فحش داد. خیلی عصبانی شدم و با چاقوی آشپرخانه ضربهای به گردنش زدم و او را کشتم. بعد از اینکه مادرزنم جان داد هرچه در خانه پول و طلا وجود داشت برداشتم و پا به فرار گذاشتم.
کامران بعد از اعترافاتش صحنه قتل را نیز بازسازی کرد و پرونده با توجه به شکایت اولیایدم و درخواست قصاص از سوی آنها به شعبه ١١٣ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم بهزودی پای میز محاکمه قرار خواهد گرفت.
بیکزاده فرزند مقتول در رابطه به قتل مادرش به «شهروند» گفت: «کامران همسر دوم خواهرم بود. همسر اول خواهرم به خاطر اعتیاد جانش را از دست داد و بعد از مرگ او خواهرم با کامران ازدواج کرد. ابتدا فکر میکردیم خواهرمان زهرا با کامران خوشبخت میشود اما متاسفانه اشتباه فکر میکردیم. کامران هیچوقت اهل کار نبود و چند سال بود که مادرم خرج و مخارج زندگیشان را میداد. او خانه و زندگی و حتی یکی از کلیههایش را هم فروخت و همه این پولها را خرج خودش کرد. خانواده ما در حقش خیلی خوبی کرده اما جواب خوبیهایمان را خیلی بد داد. کامران پس از اینکه مادرمان را به قتل رساند حدود ٢٠میلیون تومان پول نقد و طلاهایش را سرقت کرد. پس از دستگیری او توسط ماموران همه این پولها و طلاها کشف شد اما چه فایده او مادرم را از ما گرفته است. کاش همه پولها و طلاها را برمیداشت اما هیچوقت ما را از داشتن مادر محروم نمیکرد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#259
Posted: 14 Dec 2014 14:35
پسر بامیانی معشوقه را کشت
یک جوان بامیانی که عاشق یک دختر در این ولایت بود، در روز جمعه (۱۲ دسامبر) معشوقه اش را با ضربات چاقو کشت.
ژنرال خدایار قدسی، فرمانده پلیس ولایت بامیان درباره جزئیات این حادثه به بیبیسی گفت که این جوان حدود ۲۰ سال سن دارد.
او توضیح داد که این پسر قبلا از دختر مقتول خواستگاری کرده بود و به دلایلی توافق با ازدواج این دو صورت نگرفته بود و بعدا دختر با شخص دیگری نامزد شد.
آقای قدسی افزود که دی دو روز پیش در ولایت بامیان مراسم اربعین برگزار شده بود و اغلب خانوادهها به این مراسم رفته بودند که پسر با استفاده از فرصت به خانه دختر آمده و براساس اطلاعات اولیه از او خواسته بود که همراهش فرار کند.
فرمانده پلیس بامیان میگوید که براساس اطلاعات اولیه پلیس، وقتی دختر حاضر نشده بود با پسر فرار کند، او چند ضربه چاقو به دختر میزند و دختر جان میدهد.
او گفت که قاتل این دختر که قصد فرار از ولایت بامیان را داشت حوالی ساعت چهار عصر از یک نقطه دیگر بامیان بازداشت و اکنون در زندان پلیس است.
به گفته آقای قدسی دختر کلاس ۱۱ بود و حدود ۱۷ سال سن داشته است.
چند ماه قبل نیز زکیه و محمدعلی دو جوان دلداده بامیانی پس از فرار با هم، از محلی به محلی دیگر و کوهها فرار میکردند و داستان دلدادگی آنها بر سر زبانها افتاد و رسانههای بینالمللی ماجرای آن دو را دنبال کردند.
محمدعلی و زکیه، عاشقان معروف بامیانی، پس از ماهها فرار از دست پلیس و خانواده زکیه، اکنون به شهر خود بازگشتند، اما هنوز هم زندگی پنهانی دارند چرا که به دلیل عشق منجر به ازدواج فراقومی تهدید به مرگ شدهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#260
Posted: 15 Dec 2014 10:18
شوخی یک دختر دبیرستانی با همکلاسی اش، او را راهی بیمارستان کرد
دانش آموز 17 ساله هنگامی که خواست بنشیند ناگهان زیرپایش خالی شد؛ اتفاقی که حاصل یک شوخی بچگانه بود و اکنون این دانش آموز را برای مدتی از پشت میز مدرسه به بستر بیماری کشانده است.
اتفاقی که در چشم بر هم زدنی رخ داد شوخی بچگانه ای بود. دختر نوجوان در یک لحظه خود را معلق در هوا دید. او دیگر کنترلی نداشت انگار جاذبه زمین چندین برابر شده بود. دختر دانش آموز فریادی کشید، صندلی نبود. او روی هوا چرخی زد و بعد در پلک بر هم زدنی دنیا روی سرش هوار شد. چشمانش سیاهی رفت درد تا کالبد استخوانش را فرا گرفت و...همکلاسی این دانش آموز 17 ساله نمیدانست که با اقدام بچگانه اش شرایطی را به وجود میآورد که دوست و همکلاسی اش تا مدتهای طولانی قادر به رفتن به مدرسه نخواهد بود. او از روی شیطنت برای لحظه ای خواست با دوستش شوخی کند. خیلی دفعات این شوخی را با دوستانش انجام داده بود. این بار اما چرخ روزگار سرنوشت را به نوعی دیگر برای معصومه رقم زده بود. وقتی صندلی از پشت سر او کنار گذاشته شد ناگهان زیر پایش خالی شد. دختر نوجوان با شدت به پشت سقوط کرد. گردنش به تیزی صندلی خورد. دانش آموز 17 ساله از درد فریادی کشید و دیگر چیزی نفهمید، وقتی به هوش آمد روی تخت بیمارستان بود. حادثه ساعت 9 صبح یک هفته قبل در هنرستان شهید سازگار بهشهر رخ داد. اولیای مدرسه به دنبال وقوع این حادثه به سرعت او را به بیمارستان منتقل کردند.
معصومه در این باره میگوید: در کلاس درس نشسته بودیم که معلم از در وارد شد. همه ما از روی صندلیهایمان به احترام معلم بلند شدیم. معلم اجازه نشستن داد. وقتی خواستم روی صندلی بنشینم ناگهان احساس کردم زیر پایم خالی شده است تعادلم را از دست داده و با شدت به زمین سقوط کردم. گردنم به لبه صندلی برخورد کرد و درد زیادی داشتم.
بعد از اینکه در بیمارستان حالم بهتر شد شنیدم یکی از همکلاسیهایم وقتی قصد نشستن داشتم صندلی را از زیرم کشیده و باعث افتادن من شده است. وی افزود: سه روز در بیمارستان بستری بودم اما بعد از آن برای ادامه درمان به خانه آمدم. پزشکان گفته اند باید استراحت کنم، درد زیادی دارم، گردنم درد میکند. امکان حرکت راحت از من سلب شده است. پزشکان مقداری دارو داده اند. بخشی از هزینه درمان را آموزش و پرورش متقبل شد اما از این پس دیگر هزینه ها شامل بیمه مدرسه نمیشود. با وجود اینکه پدرم فوت کرده و مادرم بیکار است مجبوریم به طریقی هزینه درمان را خودمان تقبل کنیم. مادر این دانش آموز روز سه شنبه در این باره گفت: متأسفانه یک شوخی نابجا صدمه ای را به دخترم وارد کرد که معلوم نیست در آینده چه عواقبی را برای وی به همراه خواهد داشت. رئیس اداره آموزش و پرورش بهشهر با اظهار تأسف شدید از بروز این حادثه وعده داد علاوه بر بررسی سریع وقوع این حادثه، حمایت لازم را از دانش آموز صدمه دیده انجام دهد. دانش آموز آسیب دیده با گذشت چند روز از حادثه هنوز سلامتی خود را بازنیافته است و دوران درمان را سپری میکند. پزشکان معالج این دانش آموز اعلام کرده اند این حادثه میتوانست به قطعی نخاع و حتی مرگ بینجامد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟