ارسالها: 12930
#261
Posted: 15 Dec 2014 10:19
بخشش قاتل، ۱۴ ثانیه بعد از اجرای حکم
جوانی که ۶ سال قبل در جریان درگیری با جوان دیگری او را به قتل رسانده بود ۱۴ ثانیه بعد از آنکه به دار مجازات آویخته شده بود با اعلام رضایت اولیای دم از مرگ نجات یافت.
6سال قبل درگیری بین 2جوان در یکی از روستاهای اطراف کازرون رنگ خون بهخود گرفت. در جریان این درگیری یکی از طرفین با ضربات چاقو به قتل رسید. بهدنبال این نزاع مرگبار متهم به قتل بازداشت و در دادگاه کیفری استان فارس محاکمه شد. هرچند او مدعی بود ناخواسته مرتکب قتل شده است اما با اصرار اولیای دم برای مجازات او، قضات دادگاه حکم به قصاص وی دادند.
این رأی در دیوان عالی کشور نیز تأیید و برای اجرا به واحد اجرای احکام دادگستری کازرون فرستاده شد. درحالیکه تلاشهای جوان محکوم به قصاص و خانوادهاش برای جلب رضایت اولیای دم بینتیجه مانده بود او پای چوبه دار رفت. خانواده مقتول اصرار داشتند که قاتل پسرشان باید قصاص شود. در چنین شرایطی طناب دار بر گردن قاتل انداخته و حکم اجرا شد اما درحالیکه جدال او با مرگ آغاز شده بود پدر و مادر مقتول اعلام کردند وی را بخشیدهاند. به این ترتیب قاتل از چوبه دار پایین کشیده شد و زندگی دوبارهای یافت.
مادر مقتول درباره انگیزهاش از بخشش قاتل گفت: او را بهخاطر امام حسین(ع) بخشیدم. در آخرین لحظات چیزی در وجودم به من گفت که باید قاتل پسرم را ببخشم. به همین دلیل فریاد زدم که قاتل را بخشیدم و مسئولان هم قاتل را از بالای دار پایین آوردند.
اکرمی، رئیس دادگستری کازرون هم در اینباره گفت: فرد قاتل 14ثانیه بالای دار بود اما خانواده مقتول در اقدامی بزرگ او را بخشیدند. امیدوارم این بخشش برای همه افراد جامعه پیامدهای مثبتی داشته باشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#262
Posted: 15 Dec 2014 10:27
تنبیه با لوله پولیکا , دانش آموز گناوه ای را راهی بیمارستان شیراز کرد
تنبیه بدنی دانشآموزان همواره از خطوط قرمز آموزش و پرورش محسوب شده و میشود؛ البته این موضوع در گذشته و پیش از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی کشورمان به گونه دیگری دنبال میشد؛ تنبیهبدنی و به اصطلاح فلک کردن دانشآموزان یک امر بدیهی در مدارس بود که اتفاقاً دولت آن زمان هم به این موضوع اصرار میکرد.
اما با گذشت سال های بسیار از آن روزهای وحشتآور در مدارس و پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباطی دیگر تنبیه بدنی موضوع پذیرفته شدهای درون مدارس نیست و در سال های اخیر هم تمامی مدیران و مسئولان آموزش و پرورش به آن تأکید داشتهاند.
با این وجود شاهد هستیم در استان بوشهر و شهر کوچکی مانند گناوه در مدت کوتاهی دو بار اتفاقی ناگوار رخ می دهد که نه تنها اقدامی جهت جلوگیری آن صورت نمی گیرد، بلکه با ظاهرپوشانی بر گذار از این اتفاقات اهتمام ورزیده می شود.
تنبیه به نوبت!/ وقتی همه دانش آموزان یک کلاس در صف تنبیه می ایستند
ماجرا از این قرار است که در یکی از مدارس گناوه وقتی معلم در کلاس حاضر می شود تا ارزشیابی را از دانش آموزان صورت دهد، متوجه می شود که اغلب آنان در وضعیت مطلوب درسی قرار ندارند. همین دلیل کافیست تا معلم مربوطه –که مدیر مدرسه نیز است- همه دانش آموزان آن کلاس را به حیاط مدرسه ببرد و تک به تک آنان را تنبیه بدنی کند!
در پی این تنبیه حال یکی از دانش آموزان به شدت رو به وخامت می رود، طوری که اثرات آن روی دست های وی روز به روز نمایان تر می شود. طبق گفته یک منبع آگاه در گناوه، بعد از این حرکت ناپسند، دانش آموزان توسط معاون مدرسه در رابطه با مسئله ی پیش آمده مورد تهدید قرار می گیرند و در نتیجه این دانش آموز 15 ساله تا سه روز هیچ حرفی در رابطه با این ماجرا نمی زند!
عیادت مسئولان استانی و شهرستانی از مصدوم/ مدیرکل هزینه ها را تقبل کرد
به محض وقوع اتفاق مزبور، مدیریت آموزش و پرورش شهرستان گناوه تمام اهتمام خود را برای پیگیری و بررسی موضوع نشان داد و البته مدیرکل آموزش وپرورش استان و معاون و مشاور اداره کل به گناوه آمدند تا از نزدیک در جریان وضعیت دانش آموز و حادثه مزبور قرار بگیرند.
اعضای خانواده این دانش آموز از حضور مسئولان آموزش و پرورش تشکر و قدردانی کردند و اعلام نمودند که ما تا این لحظه هیچ گونه شکایتی نکرده ایم و در حال حاضر تنها سلامت و بهبودی فرزندمان برای ما مهم است.
خبر می رسد که اصغر حصیری در بیمارستان گناوه، از دانش آموز مصدوم گناوه ای عیادت کردند و تمام هزینه های درمان وی را تقبل نمودند. وی با مشاهده وضعیت بیمار، درخواست کرد که دانش آموز برای ادامه درمان به شیراز اعزام شود.
نظر پزشک معالج/ ممکن است به قلب دانش آموز صدمه وارد شود
این نوجوان مضروب که از شدت درد و عفونت حتی ممکن است به قلبش نیز صدمه وارد شود، تا روز پیش در بیمارستان امیرالمومنین گناوه بستری بود اما اکنون جهت مداوا به شیراز منتقل شده است.
گفتنی است که طبق تایید پزشک معالج، عفونت دست ناشی از ضربه لوله پولیکا بر دستان دانش آموز و در نتیجه قطع شدن رگ دست وی است. پزشک معالج این دانش آموز گزارشی از روند درمان ارائه کرد و از وضعیت عمومی این نوجوان اعلام رضایت نموده است.
واکنش فرهنگیان گناوه در خصوص تنبیه نوجوان 15 ساله با لوله پولیکا چه بود؟
در پی این اقدام نامتعارف و غیر قانونی، جمعی از فرهنگیان در نامه ای از مدیرکل آموزش پرورش استان بوشهر بدون اظهار نظر در مورد این حرکت مدیر خاطی، خواستار نرمش در برخورد با وی گردیده و برای دانش آموز مضروب آرزوی سلامتی کرده اند! لازم به ذکر است که یکی از معاونان آموزش و پرورش گناوه پیگیر جمع آوری این نامه شده و خود آن نامه را در فضای مجازی منتشر کرده است. به همین دلیل برخی از رسانه ها به اشتباه از آن به عنوان اطلاعیه آموزش پرورش یاد کرده اند در صورتی که این نامه هیچ رسمیتی ندارد.
این اتفاق واکنش ها و نظرات متفاوتی را به دنبال داشت و برخی فرهنگیان در فضای مجازی به بحث راجع به آن پرداختند. عده ای عنوان می کنند که تنبیه در هر صورت راهکار مناسب برای آموزش نیست و دسته ای دیگر نظر بر این داشتند که دانش آموز سالاری در حال رواج است و باید به هر نحوی از آن جلوگیری شود.
اگر چه سلامتی دانش آموز بسیار مهم به شمار می رود اما حفظ حیثیت حرفه ای معلم و مدیر آن مدرسه نیز اهمیت خاص خود را دارد که نباید با اقدامات نسنجیده با آبروی کسی بازی شود. در هر صورت سلامتی دانش آموزان اولویت اول جامعه فرهنگی است و خانواده ها از مسئولان انتظار دارند تا فضای آرام، پرنشاط و دور از خشونت جهت تحصیل فرزندانشان محیا شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#263
Posted: 16 Dec 2014 13:50
از کابوس 17 ساله مرگ تا رؤیای شیرین آزادی
آفتاب از فراز دیوار بلند زندان ایلام در حال طلوع کردن بود. هوای سرد آبان ماه تا مغز استخوان نفوذ میکرد. همه در انتظار نور خورشید بودند تا خود را به آن گرما بسپارند. همه نگاهها به حیاط زندان خیره مانده بود. طناب دار حیاط انتظار دو محکوم را میکشید. مأموران اجرای حکم برای آخرین بار گره طناب را امتحان کردند. در ندامتگاه با صدای خشنی باز شد. اولیای دم در حالی که عکس عزیزشان را در دست گرفته بودند، پیشاپیش همه وارد محوطه شدند. آنها سالها برای چنین روزی لحظه شماری کرده بودند تا قاتل خواهر و پسرشان را قصاص کنند. صدای کشیده شدن زنجیر روی زمین خبر از ورود دو محکوم میداد. پاهایشان بشدت میلرزید و توان حرکت نداشتند. یکی از آنها 17 سال از عمرش را پشت میلههای زندان سپری کرده بود و تا دقایقی در میان جمعیت حاضر در اطراف محل اعدام به دنبال چهره آشنایی میگشت تا شاید بتواند برای ادامه زندگی به دامن او چنگ بزند. سال 76 پرونده زندگی همسرش با دست او برای همیشه بسته شده بود و امروز باید تاوان آن را با جان خود میپرداخت. صدای مسئول اجرای حکم سکوت فضای زندان را شکست. متهم در سال 76 پس از درگیری با همسر 26 سالهاش «اقلیم» او را به قتل رساند. متهم پس از دستگیری با وجود انکار این جنایت با توجه به گزارش پزشکی قانونی و همچنین دلایل و شواهد و برگزاری مراسم قسامه از سوی اولیای دم با حکم دادگاه ایلام به قصاص با چوبه دار محکوم شده و امروز این حکم به اجرا در خواهد آمد. نفسها در سینه حبس شده بود. پس از قرائت گزارش مسئول اجرای حکم طناب دار به گردن متهم انداخته شد. مرد زیر لب با خدا حرف میزد و گوشه چشمی به دایی همسرش داشت. گره طناب را پشت گردنش بخوبی حس میکرد. 17 سال کابوس این لحظه را دیده بود. همه منتظر اجرای حکم بودند، اما خورشید مهربانی و گذشت خیلی زود طلوع کرد و اولیای دم با گذشت از قصاص طناب دار را از گردن او باز کردند. زبانش بند آمده بود و نمیتوانست از چهارپایه پایین بیاید. خودش را به پای دایی همسرش انداخت و او را غرق بوسه کرد. شنیده بود که او برای گرفتن رضایت از خانواده همسرش در تلاش است، ولی باور نمیکرد از مجازات قصاص نجات پیدا کند. از شدت ضعف روی زمین نشست نگاهش به مرد دیگری بود که همزمان با او طناب دار به گردنش انداخته شده بود. جرم او قتل یک جوان بود چند لحظه بیشتر تا پایان زندگیاش باقی نمانده بود.
علی سیفی دایی قربانی جنایت که تلاش زیادی برای گذشت خانواده اولیای دم از قصاص کرد پرونده 17 ساله این جنایت و رضایت اولیای دم را برای ما ورق زد. خواهرزادهام اقلیم با هزاران امید و آرزو به خانه بخت رفت و در زندگی کوتاهی که داشت صاحب چهار فرزند شد. مدتی بود که آنها با هم اختلاف پیدا کرده بودند و پسر بزرگ او چند بار شاهد دعوایشان بود. روز حادثه خانواده خواهرم با من تماس گرفتند و گفتند «اقلیم» خودکشی کرده است. سراسیمه خود را به خانه آنها رساندم. بازپرس ویژه قتل نیز به همراه مأموران نیروی انتظامی در محل حضور داشتند. نمیتوانستم باور کنم خواهرزادهام خودکشی کرده باشد. صحنه بسیار دردناکی بود. دختر خردسال او بالای جنازه مادرش گریه میکرد و بشدت گرسنه بود و او سعی میکرد تا از سینه مادرش شیر بخورد. این صحنه اشک همه مأموران و حتی بازپرس ویژه قتل را درآورد. همسر او خونسرد در گوشهای ایستاده بود و ادعا میکرد «اقلیم» خودکشی کرده است، اما بازپرس پرونده بعد از مشاهده آثار کبودی روی بدن و همچنین نحوه مرگ او اعلام کرد خواهرزادهام به قتل رسیده است. او دستور بازداشت شوهرش را صادر کرد و جنازه برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شد. وقتی پسر 6 سالهاش به من گفت بارها شاهد دعوای آنها بوده و پدرش قصد داشت تا خانه شان را بفروشد اما مادرش با این کار مخالف بود و همین موضوع باعث درگیری آنها شده بود، متوجه شدم این اختلاف پایان سیاهی یافته است.
این مرد ادامه داد: مرگ خواهرزادهام ضربه روحی بزرگی به فرزندانش وارد کرده بود به طوری که یکی از پسرانش به افسردگی شدید مبتلا شد. او صحنه دلخراش مرگ مادر را دیده بود. چندی بعد پزشکی قانونی اعلام کرد آثار کبودی و درگیری روی بدن مقتوله مشاهده شد و او به قتل رسیده است. بعد از مرگ خواهر زادهام و زندانی شدن پدرشان بچههای آنها آواره و بشدت منزوی شدند. جلسات محاکمه در دادگستری ایلام برگزار میشد و متهم همواره ادعا میکرد نقشی در مرگ همسرش نداشته است اما من و 10 خواهرزاده دیگرم اطمینان داشتیم او همسرش را به قتل رسانده و باید به مجازات برسد. سرانجام بعد از چند سال دادگاه مراسم قسامه برگزار کرد و ما به همراه 50 نفر از بستگان در دادگاه حاضر شدیم و بر گناهکار بودن او قسم یاد کردیم. پس از مدتی قاضی حکم قصاص صادر کرد، ولی این حکم چند بار از سوی دادگاه تجدید نظر و دیوانعالی کشور نقض شد و سرانجام بعد از گذشت 17 سال شهریور ماه سالجاری حکم قصاص تأیید و برای اجرا به دایره اجرای احکام دادگستری ایلام ارسال شد. سرانجام لحظهای که منتظر آن بودیم فرا رسید. در سالهای اخیر بارها به این موضوع فکر کردم که سرنوشت بچههای خواهرم چه میشود؟ آنها بعد از مرگ مادرشان و زندانی شدن پدرشان روزهای سختی را سپری کرده بودند. آنها برای امرار معاش میان خانه شان دیواری کشیده بودند و نیمی از خانه را اجاره داده بودند و با پول این اجاره به سختی زندگی میکردند. یک بار وقتی به خانه شان رفتم از دیدن وضعیت زندگی آنها بشدت منقلب شدم. آنها نیازمند سایهای بودند که بتواند حمایتشان کند. پرستو دختر کوچک خانواده که در زمان قتل خردسال بود از خواهر و برادرهایش نگهداری میکرد. 17 سال بود که پدرشان را ندیده بودم. وقتی از خانه آنها بیرون آمدم به این موضوع فکر کردم که قصاص مشکلی را حل نخواهد کرد. آنها 17 سال قبل مادرشان را از دست داده بودند کسی هم نمیتوانست جای پدر را برای آنها پر کند. به همین خاطر تصمیم گرفتم رضایت دیگر اولیای دم را بگیرم و از آنها درخواست کنم تا از قصاص گذشت کنند. کار بسیار سختی بود. اقلیم 6 خواهر و 4 برادر داشت. مدتها تلاش کردم و با همه آنها صحبت کردم. به آنها گفتم این بچهها سرپناه میخواهند و میتوانیم با گذشت از قصاص اجازه دهیم سایهاش بالای سر بچه هایش باشد تا شاید بتواند مرهمی بر زخمهای آنها و همچنین پایانی بر سختیهای آنها باشد. اگرچه در این میان بسیاری از اقوام نزدیک به خاطر تلاشی که برای گرفتن رضایت انجام میدادم رابطه فامیلی شان را با من قطع کردند اما هیچگاه دلسرد نشدم و سرانجام رضایت همه اولیای دم را گرفتم. روز اجرای مراسم وقتی اعلام کردم که اولیای دم از قصاص گذشت کردهاند همه صلوات فرستادند. او باور نمیکرد که ما از قصاص گذشت کرده ایم. آن روز یکی از بهترین روزهای زندگیام بود. وقتی شنید که ما گذشت کردهایم مات و مبهوت به ما نگاه میکرد. به او گفتهام فقط به خاطر فرزندانش از قصاص او گذشت کردیم و امیدواریم که بتواند به زندگی آنها سر و سامان بدهد. لحظهای که از محوطه زندان بیرون میآمدیم چشمم به سخن امام علی افتاد که فرمودهاند: لذتی که در عفو است در انتقام نیست. و براستی من این لذت را با همه وجودم چشیدهام.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#264
Posted: 16 Dec 2014 13:51
پدر مجنون دو کودکش را در رودخانه غرق کرد
روزنامه فرهیختگان : پدری که با انگیزهای نامعلوم دست به قتل دو فرزند خود زده بود شش ساعت پس از حادثه در بخش چغامیش شهرستان دزفول دستگیر شد. این مرد که 28 ساله است دو فرزند پنج و هفت ساله خود را در گونی گذاشت و به یکی از رودخانههای جنوب روستای بهشتی در دزفول انداخت.
دستگیری 6 ساعت پس از قتل
عصر بیست و دومین روز از آذرماه امسال بود که به پاسگاه مرکزی روستای شهید بهشتی خبری داده شد مبنیبر اینکه فردی دو کودک خود را در کانال انداخته است.
با اعلام این خبر، ماموران نیروی انتظامی استان، کارشناسان پزشکی قانونی، بازپرس ویژه قتل و تیم تشخیص هویت با حضور در محل، اقدامات لازم را انجام دادند.
تحقیقات نشان میداد که دو کودک به قتل رسیدهاند. شش ساعت پس از این حادثه یعنی حدود 12 شب ماموران توانستند متهم را که به خانه یکی از اقوام خود رفته بود شناسایی و دستگیر کنند.
سرهنگ چنداز، فرمانده انتظامی دزفول با اشاره به اینکه متهم پس از این حادثه به اقوام خود خبر داده بود که مرتکب این جنایت شده است، به فرهیختگان گفت: «متهم به دادسرا منتقل شده و اینطور که تحقیقات نشان میدهد، مشکلات روانی دارد.» فرمانده انتظامی دزفول با بیان اینکه متهم 28 سال دارد افزود: «این پدر فرزندان خود را در گونی دربستهای گذاشته بود و تحقیقات پزشکی قانونی حاکی از آن است که آنها پیش از خفه شدن تقلای زیادی برای خارج شدن از آن گونی کرده بودند. به هر حال جزئیات پرونده این پدر که در اقدامی جنونآمیز دو کودک خردسال خود را به قتل رسانده تحت بررسی است.»
احتمال اعتیاد متهم
روستای شهید بهشتی که از توابع بخش چغامیش در فاصله 30 کیلومتری شهر دزفول واقع شده است، جمعیت کمی دارد و به همین دلیل بیشتر افرادی که با فرهیختگان صحبت کردهاند از این حادثه باخبر بودند. یکی از همسایههای این خانواده درباره ماجرا به فرهیختگان گفت: «او اصلا بیماری روانی نداشت و تا جایی که ما اطلاع داریم مدتی بود به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بود.»
مهربان، یکی دیگر از همسایههای این فرد نیز با تایید این موضوع به فرهیختگان گفت: «من هم از تغییرات ظاهری و رفتاری او متوجه اعتیادش شده بودم و وقتی این موضوع را شنیدم زیاد تعجب نکردم، زیرا رفتارهای اخیر او بسیار عجیب شده بود.» وی در رابطه با رفتارهای روزهای اخیر این مرد 28 ساله، گفت: «یک روز صبح هنگام خارج شدن از خانه، او را دیدم که در کنار دیواری در کوچه نشسته بود و وقتی حالش را پرسیدم گفت از دیشب تا آن موقع همانجا کنار دیوار نشسته بوده است.» به هر روی تحقیقات برای کشف زوایای این حادثه و انگیزه مرد جوان از قتل فرزندانش ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#265
Posted: 16 Dec 2014 13:52
خانواده سیاهپوش فائزه , خواستار اعدام قاتل کینه جو در مـلأعـام شدند
روزنامه ایران : هنوز باور ندارند تهدیدهای مرد کینهجو آتش به جانشان نشانده و رنگ واقعیت به خود گرفته است.
داماد بدرفتارشان وقتی دختر 19 سالهشان را طلاق داد دست از مزاحمتهایش نکشید تا اینکه یکی از هولناکترین جنایات در شهر گرگان را رقم زد.
صحنه قتلی که پوریا 23 ساله سهشنبه هفته گذشته پشت چراغ قرمز خیابان ولیعصر گرگان به تصویر کشید نه تنها رهگذران و مغازهداران بلکه مقامات قضایی و پلیسی این شهر شمالی را شوکه کرد.
مجتبی برادر فائزه در مراسم عزاداریای که در روستای کفشگیری برپا است هنوز با ناباوری از قتل خواهرش میگوید. وی به خبرنگار اعزامی ایران گفت: ساعت 8 صبح خواهرم راهی آرایشگاه محل کارش بود، انگار پیش از رسیدن به آنجا داماد سابقمان را از دور دیده و از آنجایی که بارها توسط پوریا تهدید به مرگ شده بود سراسیمه راه خود را عوض کرده و سوار تاکسی دیگری شده است تا به سمت مرکز شهر فرار کند ولی زمانی که در ترافیک سنگین خیابان ولیعصر گرفتار میشود با ترس از تاکسی پیاده شده و پیاده شروع به فرار میکند. پوریا هم که با خودروی دیگری خواهرم را تعقیب کرد ه پیاده شده و به سمت فائزه میدود و در حالی که فریاد میزد کسی جلو نیاید و موضوع خانوادگی است وسط خیابان و لابهلای خودروها با سه ضربه شدید چاقو به گردن و پشت، فائزه را هدف قرار میدهد و هنگام فرار توسط یک راننده تاکسی و مردانی که او را تعقیب میکردند، دستگیر شد.
مجتبی آهی کشید و با اشاره به بارها تهدید به مرگ خواهرش توسط پوریا گفت: شش ماه بود پوریا با ارسال پیامک یا تماس تلفنی و حضوری مزاحمت و تهدیدهای خود را ادامه میداد. فائزه سه سال پیش به عقد او درآمد و در این مدت مرتب از شوهرش کتک میخورد، فائزه ماههای نخست حرفی از این بدرفتاریها نمیزد و مدارا میکرد. بعدها از او شنیدم که انگار پوریا تهدید کرده بود اگر کتککاریها را نزد ما بگوید انتقام خواهد گرفت و مرا که برادرش هستم از پشت با چاقو میزند و میکشد.
فائزه هم از ترس تا مدتها حرفی نمیزد اما سرانجام کبودیهای روی صورتش همهچیز را لو داد، اگر فائزه از روز نخست همهچیز را به ما میگفت شاید اوضاع بهتر میشد. جوان سیاهپوش ادامه داد: هر وقت به پلیس خبر میدادیم بخوبی در مسأله مداخله نمیکرد و موضوع را یک اختلاف خانوادگی میدانست و کسی توجهی نداشت که مشکل فراتر از اختلاف زن و شوهری بوده و پوریا یک شرور بود که به جان خانواده ما افتاده بود. سرانجام خواهرم پس از مدتها شکنجه در خانه شوهر تصمیم به طلاق گرفت. از داماد سابق پنج بار به دلیل پارگی گوش، آسیب به چشم، شکستگی بینی، کتک خوردن خواهرم در خیابان و تهدید خانواده با چاقو جلوی خانه شکایت کردیم و به این خاطر با گرفتن وکالت در طلاق توانستیم از سه و ماه نیم پیش طلاق وی را بگیریم اما پوریا تهدیدهای خود را عملی کرد و فائزه را به قتل رساند و پزشکی قانونی گفته که خواهرم به سبب بریدگی ریه و خونریزی شدید قفسه سینه جان خود را از دست داده است.
مجتبی گفت: من و خانوادهام که از هفته گذشته با حجم عظیمیاز همدردی مردم روبهرو شدهایم از مسئولان میخواهیم ماجرا را دقیق بررسی کنند و موضوع قتل زنی بیگناه که در صحنهای دلخراش در روز روشن جلوی دید همگان به قتل رسیده را ویژه رسیدگی کنند. این برادر گریان ادامه داد: پوریا خواهرم را در مسیر مدرسه دیده و به خواستگاریاش آمد که زیاد راضی به این ازدواج نبودیم چرا که وی نه تنها فقر مالی داشت، بلکه فرهنگ درست و حسابیای نیز نداشت و دلیل رفتارهای قاتل همینها بود. پوریا زمانی نگهبان بازارچه نعلبندان بوده و در شرطبندی فوتبال شرکت و در قهوهخانه نیز کار میکرد و به خاطر شرارت پرونده نیز دارد. مادرم این روزها آرامش ندارد اما پدرم صبورانه این داغ را تحمل میکند تا خانوادهمان را حفظ کند ولی همه ما ناراحت هستیم چرا که صحنههایی از این جنایت خشن در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شده و ما با دیدن لحظات آخر عمر فائزه لطمه روحی عمیقی خوردیم.
وی در پایان گفت: میخواهیم پوریا در همان محل جنایت اعدام شود تا درس عبرتی برای کسانی باشد که عاطفه در وجودشان مرده است.
بنابر این گزارش، عامل این جنایت در بازجوییهای قضایی و پلیسی جزئیات قتل را به گردن گرفته است و به گفته دادستان گرگان به صورت فوقالعاده محاکمه شده و به مجازت خواهد رسید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#266
Posted: 16 Dec 2014 13:53
بازداشت مدیر «نگینخودرو آفتاب» به اتهام کلاهبرداری میلیاردی
شرق: مدیر شرکت «نگینخودرو آفتاب» که متهم است از متقاضیان خرید خودرو چنددهمیلیاردتومان کلاهبرداری کرده است، دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار ما، پروندهای با موضوع «کلاهبرداری» در پی شکایت تعدادی از مالباختگان از شرکت «نگینخودرو آفتاب» در دادسرای ناحیهدو تهران تشکیل شد و برای رسیدگی در اختیار اداره چهاردهم پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان با تحقیق از دهها مالباخته که هرروز به تعداد آنها افزوده میشد، اطلاع پیدا کردند شرکت «نگینخودرو آفتاب» با تبلیغات بسیار گسترده رسانهای اقدام به جذب تعداد بسیار زیادی از متقاضیان خرید خودرو کرده و برابر قراردادهای تنظیمی مقرر شده شرکت پس از دریافت یکسوم پول خودرو آن را در مدت 45روز کاری تحویل بدهد اما با گذشت چندماه از زمان تعیینشده، هیچاقدامی برای تحویل خودرو به شکات انجام نداده است.
کارآگاهان در ادامه رسیدگی به پرونده با مراجعه به دفتر شرکت در خیابان «شادمهر» و بررسی اسناد اطلاع پیدا کردند این شرکت در سال89 بهمنظور خریدوفروش محصولات کشاورزی و بهصورت مشخص «خریدوفروش زعفران» و بهنام «نگینزعفران آفتاب» ثبت شده اما پس از مدتی، با تنظیم چندینصورتجلسه کاربری نسبت به تغییر فعالیت آن اقدام و عنوان شرکت به «نگینخودرو آفتاب» تغییر کرده است.
با توجه به گستردگی اقدامات صورتگرفته و ارزش چنددهمیلیاردتومانی پرونده، تحقیقات گستردهای برای دستگیری متهمان آغاز و کارآگاهان در چند نوبت موفق به دستگیری تمامی اعضای متواری شرکت شدند اما مدیر شرکت به نام «حمیدرضا- ح» که متهم اصلی پرونده شناخته میشد، از تهران متواری شده بود. اقدامات پلیسی برای شناسایی مخفیگاه متهم در دستور کار قرار داشت تا سرانجام کارآگاهان فهمیدند «حمیدرضا» در رامسر پنهان شده است. به این ترتیب متهم دستگیر و به پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد. سرهنگ عباسعلی محمدیان، رییسپلیس آگاهی تهران بزرگ، با تایید این خبر گفت: «در ادامه رسیدگی به پرونده، مشخص شد متهم اصلی پرونده با هدف جلب اعتماد افراد، دهها دستگاه انواع خودروهای سواری ایرانی (پراید، پژوپارس، ال90 و...) و تعدادی خودرو خارجی را به عدهای از متقاضیان تحویل داده است.»
سرهنگ محمدیان افزود: «با توجه به ادامه رسیدگی به پرونده در شعبهدوم بازپرسی دادسرای ناحیه دو تهران، مقرر شده تحویلگیرندگان خودرو طبق دستور مقام قضایی و با توجه به افتتاح حسابی از سوی دادسرای ناحیه دو نزد بانک ملی شعبه علامهطباطبایی سعادتآباد (کد 1455) به شمارهحساب 0346967366009، نسبت به واریز اقساط خود به این حساب اقدام و از واریز وجوه به سایر حسابها یا پرداخت وجه به اشخاص ثالث جدا خودداری کنند.»در حالیکه تحقیقات درباره شرکت «نگینخودرو آفتاب» ادامه دارد، با تلاش ماموران پلیس آگاهی شهرستان پاسارگاد استان فارس، فردی که از شهروندان تحت عنوان واگذاری خودروهای اقساطی مبلغ یکمیلیاردو۵۰۰میلیونریال کلاهبرداری کرده بود، شناسایی و دستگیر شد. سرهنگ کرمالله گودرزی، فرمانده انتظامی پاسارگاد در اینباره به باشگاه خبرنگاران گفت: «در پی شکایت چندنفر از شهروندان پیرامون کلاهبرداری از آنان، رسیدگی به موضوع بهصورت ویژه آغاز و مشخص شد فرد موردنظر فرار کرده است و در استان تهران بهسر میبرد.»
این مقام انتظامی افزود: «با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی مشخص شد متهم برای سرکشی از خانواده خود به شهرستان پاسارگاد مراجعه کرده است. بلافاصله با هماهنگی مقام قضایی، متهم در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد و در تحقیقات به ۱۰فقره کلاهبرداری به ارزش یکمیلیاردو۵۰۰میلیونریال اعتراف کرد.»فرمانده انتظامی شهرستان پاسارگاد درباره نحوه کلاهبرداری بیان کرد: «متهم با راهاندازی دفتر واگذاری خودروهای اقساطی و بدون مجوز اقدام به دریافت وجه نقد از شهروندان کرده و در عین حال در قبال مبالغ دریافتی به آنان خودرو تحویل نداده است.»سرهنگ گودرزی خاطرنشان کرد: «تحقیقات بیشتر پلیس در این خصوص همچنان ادامه دارد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#267
Posted: 17 Dec 2014 13:38
مقتول بهخاطر جثه کوچکم مسخرهام میکرد
پسری جوان که به اتهام قتل در دعوای خیابانی بازداشت شده است دو روز پیش پای میز محاکمه ایستاد و مدعی شد که ضربه چاقو را به عمد نزده است. او مدعی شد چاقویی که در کلاهش پنهان کرده بود، ناخواسته به قلب قربانی فرو رفته است.
عصر شانزدهم آذر به کلانتری نواب خبر رسید در یکی از خیابانهای جنوب تهران خون به پا شده است. پلیس وقتی به خیابان مورد نظر رفت با جنازه پسر 19 سالهای بهنام احسان روبهرو شد که بر اثر اصابت چاقو به قلبش از پا در آمده بود. شواهد نشان میداد این پسر در درگیری دستهجمعی کشته شده است. با انتقال جنازه به پزشکی قانونی، پلیس به بازجویی از شاهدان پرداخت و در بررسیها مشخص شد که احسان با ضربه چاقوی مرتضی 17 ساله جان سپرده است. به این ترتیب ردیابی متهم فراری آغاز شد و ساعتی بعد این پسر بازداشت شد.
مرتضی که بسیار ترسیده بود در همان بازجویی مقدماتی به درگیری خونین با مقتول اعتراف کرد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت.
به این ترتیب کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
این پسر که حالا 22 سال دارد، دیروز در شعبه 74 به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور چهار مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای این جلسه پدر و مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای قاتل پسرشان حکم قصاص خواستند.
سپس مرتضی پشت تریبون دفاع ایستاد و خود را بیگناه خواند. او گفت: «قبلا تحت فشار به قتل اعتراف کرده بودم، اما حالا میگویم من ضربه مرگبار را به مرتضی نزدم.»
او در تشریح جزئیات درگیری گفت: «من در بنگاه برادرم کار میکردم که احسان به آنجا آمد. او پیش برادرم از من گلایه کرد و گفت پشت سرش حرفهای بدی زدهام. همان موقع برادرم مرا صدا زد و به من ناسزا گفت. هر چه به برادرم گفتم اشتباه میکند و احسان دروغ میگوید، قبول نکرد.»
وی ادامه داد: «احسان از مدتها پیش نیز مدام مرا اذیت میکرد. او به خاطر جثه کوچکم در کوچه و خیابان مرا مسخره میکرد و هنگامی که به او اعتراض میکردم پیش برادرم میرفت. گمان میکنم احسان از اینکه میدید برادرم مرا کتک میزند، لذت میبرد.»
مرتضی در حالی که اشک میریخت، گفت: «احسان وقتی از برادرم خداحافظی کرد و رفت، مرا تهدید به قتل کرد. او گفت با قمه مرا میکشد. ساعتی بعد به ساندویچی رفته بودم که بار دیگر با احسان روبهرو شدم و او به رویم چاقو کشید. فرار کردم و به خانه دوستم تقی رفتم. او که ماجرا را میدانست یک چاقو به من داد که آن را در کلاهم مخفی کردم. در راه بازگشت به خانه بودم که این بار احسان و دوستانش با قمه به من حمله کردند. آنها بیش از 10 نفر بودند. از دیدن آنها ترسیدم و میخواستم فرار کنم، اما نشد. دوستان احسان مرا هل دادند که روی زمین افتادم. گمان میکنم همان موقع چاقویی که در کلاهم مخفی کرده بودم به سینه احسان برخورد کرد. باور کنید من ضربهای به احسان نزدم. درست است که اذیتم میکرد و دل خوشی از او نداشتم، اما راضی به مرگش هم نبودم.»
این پسر در ادامه دفاعیاتش ادعای تازهای مطرح کرد و گفت: «بعد از اینکه احسان روی زمین افتاد بلافاصله به خانه رفتم.» همانموقع دوستم تقی با من تماس گرفت و گفت: «او هم در درگیری حضور داشته و در هواخواهی از من احسان را با چاقو زده است. وقتی دستگیر شدم این ماجرا را به پلیس گفتم، اما هیچکس به حرفم اهمیت نداد.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#268
Posted: 17 Dec 2014 13:39
قتل مرد 94ساله بابلسری در برابر دیدگان همسر سومش
روزنامه ایران نوشت:نیمه شب پنجشنبه 20 آذرماه مأموران پلیس بابلسر با تماس تلفنی زن جوانی در جریان ماجرای یک قتل قرار گرفتند.
این زن در حالی که بشدت ترسیده بود و بسختی حرف میزد، ساعت 11 شب 20 آذر ماه 93 با مأموران تماس گرفته و ادعا کرد همسرش را به قتل رساندهاند.
دقایقی بعد خودروی گشت مأموران پلیس آژیر کشان در خیابان محبوبی بابلسر در مقابل در ورودی یک خانه ویلایی متوقف شد.
پلیس بلافاصله با ورود به داخل خانه ویلایی با چهره نگران زن جوان خانه در حالی روبهرو شد که بشدت ترسیده بود. وی با چشمانی اشکآلود با اشاره به اتاقی که جسد شوهرش در آنجا روی زمین افتاده بود مأموران را به محل وقوع جنایت راهنمایی کرد.
مأموران پس از ورود به قتلگاه با جسد مرد سالخوردهای روبهرو شدند که به پشت روی زمین افتاده و دست و پایش با چسب سفید رنگی بسته شده بود.
بررسیها در محل جنایت حکایت از آن داشت که قربانی حادثه از سوی مهاجمان ابتدا دست و پایش بسته شده و سپس هدف مشت و لگد قرار گرفته است و سرانجام با ضربات آنان از پای درآمده و به کام مرگ فرو رفته است.
به هم ریختگیهای موجود در خانه ویلایی نیز نشان می داد دزدان به قصد سرقت وارد خانه ویلایی شدهاند.
بدین ترتیب با انتقال قربانی جنایت به پزشکی قانونی اقدامات علمی کارشناسان در باره علت و چگونگی قتل مرد 94 ساله آغاز شد.
از سوی دیگر زن خانواده که خود به هنگام وقوع جنایت در محل حضور داشت از سوی پلیس تحت بازجویی قرار گرفت.
وی که 45 ساله و همسر سوم قربانی جنایت است در باره چگونگی وقوع این حادثه به مأموران گفت: شب حادثه ساعاتی قبل از حمله مهاجمان دختران و پسران و نوههای شوهرم در خانه ما بودند. وقتی آنها به خانههای خود رفتند ناگهان چند مرد نقابدار وارد خانه ما شدند.
آنها بسرعت با چسبهایی که همراهشان بود دست و پای هر دوی ما را بستند.
به طور مداوم درباره وسایل با ارزشی که در خانه داشتیم میپرسیدند. شوهرم مقاومت کرده و نمی خواست جای طلاها را لو بدهد آنها هم به شدت او را زیر مشت و لگد گرفتند. تا اینکه او بیحرکت ماند.
در این لحظه شروع به جستوجو در میان وسایل خانه کردند و مقداری طلا و جواهرات موجود در خانه را برداشتند و هنگام رفتن خودروی ما را نیز با خود بردند.
بعد از رفتن آنها به هر زحمتی بود دست و پایم را باز کرده و با پلیس تماس گرفتم.
با توجه به این ادعاها مأموران آگاهی بابلسر با دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب این شهر تجسس برای به دست آوردن ردی از مهاجمان ناشناس را آغاز کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#269
Posted: 17 Dec 2014 13:40
دستگیری دو نفر به خاطر اسیدپاشی به یک دختر جوان در تهران
اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، روز سهشنبه ۲۵ آذر در جمع خبرنگاران از وقوع اسیدپاشی به یک دختر جوان در تهران خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، آقای احمدی مقدم با ذکر اینکه این حادثه یک روز پیش از این، یعنی روز دوشنبه ۲۴ آذر رخ داده گفت: «دو نفر به ماشین دختری جوان اسید پاشیده بودند که همان موقع نیز دستگیر شدند که این موضوع ناشی از اختلافات شخصی بودهاست.»
وی توضیح بیشتری در این باره نداد.
در خبرگزاریهای رسمی ایران نیز جزئیاتی در باره این حادثه منتشر نشدهاست.
«عامل اسیدپاشیهای اصفهان هنوز دستگیر نشده»
به نوشته ایسنا، فرمانده نیروی انتظامی روز سهشنبه در ادامه سخنانش در پاسخ به پرسشی درباره دستگیری عامل اسیدپاشیهای اصفهان و سرانجام این پرونده گفت: «مطرح کردن سوالات زیاد در خصوص اسیدپاشی خودش به نوعی امنیت روانی جامعه را به خطر میاندازد؛ اما در این مورد باید بگویم که ما هنوز نتوانستهایم عامل اسیدپاشی اصفهان را دستگیر کنیم.»
وی افزود: «البته شهروندان باید این را هم بدانند که درصد کشف ما بسیار بالاست و با توجه به اینکه جرم اسیدپاشی از جرایم تکشمار محسوب میشود، هر پرونده را تا زمان دستگیری عامل در پلیس دنبال میکنیم و در این خصوص قدرت کشفمان حدود ۹۰ درصد است.»
پس از گذشت نزدیک به دو ماه از انتشار اولین خبر درباره اسیدپاشیهای زنجیرهای در اصفهان هنوز عامل یا عوامل این اقدام دستگیر نشدهاند.
در همین حال مهدیه گلرو، عضو کانون شهروندی زنان و از شرکتکنندگان در تجمع اعتراضی به اسیدپاشیهای اصفهان، همچنان در بازداشت به سر میبرد.
حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی وزیر کشور ایران به تازگی از بررسی «۱۹۱ هزار» نفر برای شناسایی عوامل این جنایت خبر داد و گفت که نمیتوان درباره خروج متهم اصلی از کشور با «قاطعیت» سخن گفت.
به گفته این مقام، علاوه بر بررسی ۱۹۱ هزار نفر از «یک قشر»، موتورسیکلتهای مشکیرنگ اصفهان، همه پروندههای طلاق و «تمام بیماران روانی اصفهان» برای شناسایی عوامل اسیدپاشیهای زنجیرهای در این شهر بررسی شده است.
در همین زمینه عبدالرضا آقاخانی، فرمانده نیروی انتظامی استان اصفهان، روز ۱۲ آذر گفته بود که پلیس بیش از «۱۷۰ موضوع» را درباره اسیدپاشیهای این شهر دنبال میکند.
رسول زرگرپور، استاندار اصفهان، نیز روز سهشنبه، ۲۷ آبان، از وجود تعداد «قابل توجهی مظنون» در رابطه با اسیدپاشیها در این شهر خبر داده بود.
اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، روز چهارشنبه، ۲۱ آبان، گفته بود که از ابتدای امسال تاکنون «۳۱۸ مورد اسیدپاشی» صورت گرفته است که اغلب عاملان آن دستگیر شدهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#270
Posted: 17 Dec 2014 13:42
سوسک در غذای دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک
دانشجویان حین خوردن غذا (لوبیاپلو ) در سلف دانشگاه پلی تکنیک در داخل غذا سوسک دیده اند.
آنها نسبت به پایین بودن سطح بهداشت در این دانشگاه ناراضی هستند و اعتراض دارند.در زیر تصاویری از عدم بهداشت در طبخ غذا در دانشگاه پلی تکنیک و وجود سوسک در آن دیده میشود ».
http://postimage.org/
http://postimage.org/
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟