ارسالها: 12930
#272
Posted: 18 Dec 2014 17:08
بعد از قتل معلم بروجردی/ یک معلم قزوینی تهدید به قتل شد
به گزارش پارسینه، دانش آموز ۱۷ ساله مقطع سوم هنرستان در رشته برق بعد از اخراج شدن از کلاس توسط معلم خود، درگیری فیزیکی ایجاد کرده و خواستار عذرخواهی معلم از خود شد که با امتناع معلم روبرو شد و در نهایت معلم را تهدید به قتل کرد.
این معلم هنرستان در مصاحبه با خبرنگار یک سایت محلی در قزوین در خصوص اتفاق اخیر گفت: بعد از اتفاق رخ داده از سوی این دانش آموز، خود شخص و اولیا آن برای عذرخواهی پیش قدم شدند ولی عمل آن ها مورد قبول واقع نشد.
وی ادامه داد: با توجه به قضیه ای که برای معلم بروجردی اتفاق افتاد اینگونه موارد باید پیگیری شود در همین راستا شکایت خود را از این عمل اعلام کرده ام.
این معلم هنرستان خاطرنشان کرد: خانواده دانش آموز تاکید داشتند که این شخص با توجه به تصادفی که در قبل داشته دچار عارضه ضربه مغزی شده و اینگونه اعمال از بیماری شخص نشات می گیرد ولی این دانش آموز در اوایل سال نیز با یکی از همکاران درگیر شده بود که با وساطت و بخشش معلم موضوع به اتمام رسید.
وی بیان کرد: در اینگونه موارد تنبیه قانونی موثرتر خواهد بود چه بسا که اگر این مراحل انجام نشود هیچگونه اصلاحی صورت نخواهد گرفت و هر روز شاهد اعمالی از این دست خواهیم بود.
این معلم تصریح کرد: در جامعه امروز به راحتی به معلمان توهین شده و آن ها را تهدید به قتل می کنند اما آموزش و پرورش و مسئولین مربوطه کار خاصی انجام نداده و حتی به دنبال پیگیری آن نیز نیستند.
وی تشریح کرد: در چند سال اخیر شاهد قتل های متعددی در این زمینه در استان قزوین بوده ایم. خشونت در مدارس به ویژه در مدارس پسرانه رو به افزایش است و اگر در این مورد اقدامات لازم انجام نشود جامعه دچار بحران خواهد شد.
این معلم در خصوص علت این رفتارها توضیح داد: افرادی که در مدرسه به هیچ وجه دیده نمی شوند و شرایط خانوادگی مطلوبی هم ندارند، کمبودهای خود را اینچنین بیان می کنند.
وی تاکید کرد: من از دانش آموز مربوطه شکایت کرده و به صورت جدی پیگیر این قضیه خواهم بود.
به گزارش پارسینه سوم آذر ماه نیز یک معلم بروجردی که دبیر فیزیک بود، توسط یکی از دانشآموزان خود به وسیله چاقو مجروح شد. وی که پس از این حادثه جهت مداوا به یکی از بیمارستانهای این شهرستان منتقل شدهبود، بر اثر جراحات وارده ،جان خود را از دست داد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#273
Posted: 18 Dec 2014 17:10
جشن تولد کوچکترین قربانی اسیدپاشی
http://postimage.org/
عصر 24 آذرماه سال جاری در روز تولد رعنا جشنی از سوی نیکوکاران و هنرمندان در خانه سرای محل فردوس در غرب پایتخت برگزار شد.
رعنا همراه مادر و خواهرش نازنین در این جشن تولد میهمانهای ویژهای داشتند «معصومه عطایی» یکیدیگر از قربانیان اسیدپاشی بود که همراه پسرش پای به این میهمانی گذاشت.
رعنا کوچولو با چهرهای آرام روی صندلی نشسته و خندههای کودکانهاش روی لب سوختهاش نشان از خوشحالی او داشت.رعنا پس از صحبتها و نقشپردازی هنرمندان در کنار نازنین و آرین پسر معصومه عطایی روی صندلیای نشست که پیش رویش کیک تولد هفت سالگیاش بود.عکسهای یادگاری گرفته شد و نوبت به خاموش کردن شمعها رسید که همزمان سمیه و معصومه کنار بچهها نشستند و رعنا کوچولو که دیگر از خوشحالی روی پاهای خود بند نبود با آرزوهایی که در دل داشت شمعها را خاموش کرد.سمیه 31 ساله در پایان این جشن که از سوی نیکوکاران برگزار شد به شوک گفت: در این سالها شرایط برای ما خیلی سختتر شده است و تنها دوستانم هستند که حمایتم میکنند.
وی درباره جزئیات حادثه اسیدپاشی گفت: مدتی بود که به خاطر اعتیاد همسرم از او طلاق گرفته بودم، وی بهخاطر جدایی اقدام به این اسیدپاشی کرد.سمیه ادامه داد: شوهر و برادرشوهرم هنوز به این اقدام اعتراف نکردهاند و باید برای پیگیری پروندهام مراسم قسامه برگزار شود تا شوهر سابق و برادرش متهم پرونده شناخته شوند.
مادر جوان گفت: هیچکس ما را حمایت نمیکند و حتی برای مراسم قسامه از سوی خانواده همسرم تهدید میشوم.سمیه در پایان گفت: خوشحالم که خندههای دخترم را در این جشن حس میکنم و تنها امیدم در زندگی دو دختر کوچکم هستند.معصومه عطایی نیز که در سناریویی مشابه به خاطر جدایی از همسرش از سوی پدرشوهرش هدف اسیدپاشی قرار گرفته به شوک گفت: از ما قربانیان اسیدپاشی کسی حمایت نمیکند، من برای اینکه بتوانم بچهام را کنار خودم بزرگ کنم به ناچار برای گرفتن حضانت مجبور به رضایت دادن شدم.
وی ادامه داد: نمیدانم این مسأله چه ربطی به هم داشتند که آن را در برابر هم قرار دادند و مرا وادار به این کار کردند.
وی افزود: برای درمان چشمانم به امریکا رفتم اما بینتیجه بود و حالا با چشمان بسته کنار آرین زندگی میکنم و امیدوارم بتوانم برایش مادر خوبی باشم.
رعنا کوچولو که سرگرم بریدن کیک و بازی بود نیز گفت: مادرم را خیلی دوست دارم و میخواهم وقتی بزرگ شدم دکتر شوم.بنابر این گزارش، در این مراسم قرار شد حساب بانکیای برای حمایت مالی مردم از رعنا کوچولو افتتاح شود بهگونهای که تا سن 18 سالگی کسی قادر به برداشت پولهای حمایتی نباشد و رعنا بتواند برای ادامه زندگی و درمانهایش از این پولها استفاده کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#274
Posted: 18 Dec 2014 17:11
تنبیه عجیب دانش آموزان یک مدرسه
روزنامه شهروند:آن روز درسهایشان را نخوانده بودند؛ «حمید» و «مرتضی» و «یاسین» و «محمدرضا». درس نخواندن همان و تنبیه همان. ٤ دانشآموز کلاس سوم مدرسه (ح) پاکدشت فکرش را هم نمیکردند که قیمت نیاوردن کتابهایشان به مدرسه، چنین عاقبت عجیب و غریبی باشد.
دانشآموزان افغان مدرسه (ح) پاکدشت ورامین، هفته گذشته را خوب نگذراندهاند؛ مدرسهای که ویژه دانشآموزان اتباع این شهر است و حالا اتفاقی در آن افتاده که باعث شده دانشآموزان آن و پدر و مادرهایشان این مدرسه را دیگر دوست نداشته باشند؛ اتفاقی که مدیرکل اداره آموزش و پرورش پاکدشت آن را به صورت دیگری تأیید میکند و مدیر مدرسه آن را از بیخ و بن، تکذیب.
ماجرا هفته گذشته اتفاق افتاد؛ وقتی آقای ر، معلم کلاس سوم دبستان متوجه شد حمید و مرتضی و یاسین و محمدرضا، تکالیفشان را انجام نداده و کتابهایشان را با خود به کلاس نیاوردهاند. همین کافی بود تا آقای معلم، مبصر کلاس، امیرحسین را مامور کند تا آن ٤ نفر را به سرویس بهداشتی مدرسه ببرد، بالای سر آنها بایستد و آنها را مجبور کند تا دستشان را داخل کاسه توالت ببرند آن روز فقط این «حمید» بود که دستش را کامل داخل کاسه توالت کرد بعد، وقتی که او حالش بد شده بود و در حال استفراغ کردن بود، مبصر کلاس از ترس اینکه معلم او را کتک بزند، بقیه را هم مجبور کرد دستشان را در کاسه توالت فرو ببرند؛ حمید و مرتضی و یاسین و محمدرضا وقتی کارشان در دستشویی مدرسه تمام شده بود، درحال بیرون آمدن از آن بودند که ناظم آنها را دید و وقتی ماجرا را شنید، دانشآموزها را به دفتر مدرسه برد.
خبر را سکینه بهرهمندی، مادر یکی از دانشآموزان کلاس سوم مدرسه و عضو سابق انجمن اولیا و مربیان این مدرسه به «شهروند» میدهد. او میگوید پسرش اتفاقی را که برای همکلاسیهایش افتاده برای او تعریف کرده و او هم ماجرا را از طریق دانشآموزان و پدر و مادرهایشان پیگیری کرده است. او میگوید: «هفته گذشته بود که پسرم این ماجرا را برای من تعریف کرد. بعد از آن شنیدم مدرسه پدر و مادرها را خواسته، با آنها جلسه گذاشته و مدیر به آنها گفته که معلم خاطی را اخراج کرده و بهتر است که دراینباره شکایت نکنند، چرا که اگر به قول او دراینباره جار و جنجال راه بیندازند، مدرسه تعطیل میشود و فرزندانشان از درس و مشق میافتند. پدر و مادرهای این ٤ دانشآموز هم ترسیدند و به هیچکس گزارشی دراینباره ندادند. جالب اینجاست که این ٤ بچه از بس ترسیده بودند کلا ماجرا را برای پدر و مادرهایشان تعریف نکرده بودند و این مدیر مدرسه بود که با خانوادهها جلسه گذاشته و اتفاق را برای آنها تعریف کرده بود. بعد از آن بود که خانواده بچهها را پیدا کردم و با خود بچهها هم حرف زدم و آنها به من گفتند که چنین اتفاقی افتاده است.»
«حمید» و «مرتضی» و «یاسین» حالا در پاکدشت نیستند؛ آنها به همراه پدر و مادرهایشان به کربلا رفتهاند تا در مراسم اربعین شرکت کنند و «محمدرضا» به نمایندگی از آنها ماجرا را تعریف میکند.
«محمدرضا احمدی»، یکی از چهار دانشآموزی است که شب و روزش را در هفته گذشته با تصویر بردن دستش داخل کاسه توالت مدرسه گذرانده. او به «شهروند» درباره آن روز این طور میگوید: «ما آن روز دفترمان را به مدرسه نبرده بودیم. آقا به من و ٣ نفر دیگه گفت از این به بعد یا درس میخوانید، یا ... میخورید. ما خیلی گریه کردیم ولی آقا به امیرحسین گفت باید ما را به دستشویی ببرد، به او گفت که اگر ما این کار را نکنیم، او را خطکش میزند. بعدش امیرحسین ما را به دستشویی برد و حمید انگشت خودش را که داخل دستشویی کرده بود، خورد، من و بقیه اما انگشتمان را زدیم توی دستشویی بعد از آن یکی از بچهها زودتر از ما از دستشویی فرار کرد و آقای عظیمی، ناظم مدرسه را دید، او هم آمد و ما را به دفتر مدرسه برد. حمید را بردند و به سر و صورتش آب زدند.» «محمدرضا» آن روز ماجرا را برای خانوادهاش تعریف نکرد، ترسید. فردای آن روز اما وقتی پدر او به خانه برادرش رفته بود از زبان پسر برادرش که همکلاسی «محمدرضا» است، اتفاق را شنید. مادر او دراینباره به «شهروند» میگوید: «قبل از اینکه بچهها از مدرسه بیرون بیایند، ناظم مدرسه به آنها گفته بود که دراینباره حرفی نزنند، آنها هم به ما نگفتند.» او میگوید که دیروز یک نفر از آموزش و پرورش پاکدشت به این مدرسه رفته و با بچهها دراینباره صحبت کرده است.
«غلامعلی خانی»، مدیرکل اداره آموزش و پرورش پاکدشت ورامین اما در گفتوگو با «شهروند» میگوید معلم مدرسه، این ٤ دانشآموز را تنبیه کرده اما نه به شکلی که این دانشآموزان تعریف کردهاند: «معلم این دانشآموزان را تنبیه کرده نه به این شکل. من این تنبیهی را که شما میفرمایید، تأیید نمیکنم. معلم آن روز به این ٤ دانشآموز گفته که بروند سالن را تمیز کنند.» او میگوید این معلم اخراج نشده و به یکی دیگر از مدارس پاکدشت منتقل شده است. به گفته او پاکدشت، ٢٧٧ واحد آموزشی و ٦٢هزار دانشآموز دارد که از این تعداد حدود ١٠هزار نفر اتباع خارجیاند.
اما با اینکه مدیرکل اداره آموزش و پرورش پاکدشت تنبیه دانشآموزان در مدرسه این شهر را تأیید میکند، «داوود تاجیک»، مدیر این مدرسه در گفتوگو با «شهروند» اتفاق افتادن هر نوع تنبیه در این مدرسه را تکذیب میکند. او میگوید: «در مدرسه ما هیچ اتفاقی نیفتاده و این موضوع شایعه است.» او سخنان دانشآموزان این مدرسه را صحنهسازی او و خانوادههایشان میداند، چرا که به قول او «آنها میخواهند با این حرفها مدرسهشان با مدارس ایرانی ادغام شود.» تاجیک دلیل جابهجایی آقای ر، معلم کلاس سوم را هم ناراحتی قلبی او میداند و میگوید «بنده خدا را به مدرسه دیگری فرستادیم تا کار سبکتری انجام دهد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#275
Posted: 18 Dec 2014 17:14
جنایت فجیع پایان رابطه پنهانی
تجسسهای کارآگاهان جنایی پایتخت برای رازگشایی از قتل دختری با جسد سوخته، راز قاتل مخوف را فاش کرد.
این مرد 23ساله نخست راننده آژانسی را بهدلیل اختلاف مالی به قتل رساند و در دومین جنایت جان دختر جوانی را بعد از یکماه آشنایی گرفت و گوشهایش را برید.
کشف جسد سوخته
ساعت 8صبح روز یکشنبه به بستان زاده، بازپرس کشیک دادسرای امور جنایی خبر رسید جسد دختری جوان حوالی بزرگراه آزادگان، پشت دیوار مرکز شمارهگذاری کشف شده است. جسد متعلق به دختری حدود 20ساله بود که به جز صورت، همه بدنش سوخته بود. با این حال معاینه جسد حاکی از آن بود دلیل اصلی مرگ مقتول اصابت ضربات جسم نوک تیز به بدنش است. از سویی صورت وی نیز دچار جراحتهای شدیدی شده بود. بهطوری که از بینی و گوش هایش اثری نبود. در چنین شرایطی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و به دستور بازپرس پرونده تجسسهای افسران اداره دهم پلیس آگاهی برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد.
قتل راننده آژانس
درحالیکه تحقیقات برای شناسایی عامل قتل دختر جوان در جریان بود گروه دیگری از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی که سرگرم تحقیق درباره پرونده جنایت دیگری بودند جوانی 23ساله را بهعنوان متهم به قتل شناسایی و دستگیر کردند. ماجرا از این قرار بود که روز چهارم مردادماه جسد مرد ناشناسی در اطراف بزرگراه آزادگان کشف و مشخص شد جسد متعلق به یک راننده آژانس است که چند روز قبل ناپدید شده بود. بررسیها نشان میداد مقتول آخرین بار مردی را بهعنوان مسافر سوار خودرواش کرده و دیگر هیچکس او را ندیده بود. کارآگاهان با انجام تحقیقات فنی و پلیسی عامل این جنایت را که مجید نام دارد در شهرک ولیعصر شناسایی و او را شامگاه دوشنبه بازداشت کردند.
او در بازجوییهای اولیه اعتراف کرد راننده آژانس را بهدلیل اختلافات مالی به قتل رسانده است. وی که در کار فروش کفش است، گفت: از مدتی قبل از مقتول مبلغی پول طلب داشتم. او بخشی از طلبم را پس داد اما باز هم 600هزار تومان بدهکار بود. وقتی دیدم نمیتوانم طلبم را از او بگیرم یک روز او را به اطراف بزرگراه آزادگان کشاندم و در محلی خلوت او را با چاقو به قتل رساندم و سوار بر خودروی پرایدش از آنجا فرار و چند روز بعد خودرواش را رها کردم.
رازگشایی از قتل دختر جوان
آنچه که متهم به قتل اعتراف کرد با واقعیت مطابقت داشت بنابر این تحقیقات از وی ادامه یافت تا اینکه اسرار جنایت دیگری نیز برملا شد. ماموران در همان ساعتهای اولیه بعد از دستگیری مجید خانه او را مورد بازرسی قرار دادند. آنها در آنجا ظرفی پر از الکل کشف کردند که داخلش 2گوش انسان قرار داشت. این موضوع یادآور کشف جسد دختر جوان بود که گوشهایش جدا شده بود؛ از اینرو بازجوییها از متهم ادامه یافت تا اینکه او اعتراف کرد یک روز قبل از دستگیری دختر جوانی به نام معصومه را در حوالی بزرگراه آزادگان به قتل رسانده و گوشهایش را بریده است.
اعترافات هولناک
در چنین شرایطی صبح دیروز متهم به شعبه دوم بازپرسی دادسرای امور جنایی منتقل شد و از سوی بازپرس بستانزاده تحت بازجویی قرار گرفت. او درباره انگیزهاش از قتل دختر جوان گفت: از حدود یکماه قبل با معصومه آشنا شدم و با او رابطه دوستانهای داشتم تا اینکه همسرم از این رابطه پنهانی با خبر شد. میخواستم به رابطهام با او پایان دهم اما او برای ادامه این ارتباط اصرار میکرد.
او حتی یک مرتبه با همسرم تماس گرفت و به همین دلیل همسرم با 2فرزندم از خانه قهر کردند و من تنها ماندم. باید کاری میکردم تا زندگیام از هم نپاشد. با همسرم تماس گرفتم و گفتم میخواهم به رابطهام با معصومه پایان دهم اما او باور نمیکرد؛ به همین دلیل به او گفتم گوشهای معصومه را برایش میبرم تا ثابت کنم که دیگر به سراغ او نخواهم رفت.
به این ترتیب نقشه قتل دختر جوان را طراحی کردم. متهم به قتل ادامه داد: ساعت 8شب با معصومه قرار گذاشتم. گفتم هنوز به تو علاقه دارم و میخواهم برایت لباس بخرم. با این بهانه او را سوار خودروام کردم و چند ساعت در خیابانها بودیم تا اینکه حدود ساعت 10شب به محل قتل رسیدیم. در آنجا با او درگیر شدم. او را با ضربه لگد از خودرو پیاده کردم و در ادامه با چاقو به او ضربه زدم و سپس گوشهایش را بریدم و در نهایت جسد او را آتش زدم و گریختم.
با پایان بازجوییهای اولیه متهم با صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت تا تحقیقات از وی ادامه یابد. در همین حال سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در اینباره گفت: تاکنون خانواده دختر جوان شناسایی نشدهاند و تحقیقات در اینباره ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#276
Posted: 19 Dec 2014 18:20
کیفقاپیهای 4 دانشآموز سوار بر یک موتور
چهار پسر نوجوان سوار یک موتور میشدند تا به کیفقاپیهای خیابانی دست بزنند. این دزدان که همگی دانشآموز هستند وقتی کارت بانکیای به دست میآوردند به بهانه بیماری پدر یا مادر از مردان و زنان میخواستند با کارت به کارت پول را به آنها بدهند.
ساعت 9/5 شب سوم آبان سال جاری زمانی که زن جوانی در حال گذر از پیادهرو خیابان تهرانپارس بود ناگهان چهار موتورسوار از پشت سر به وی حملهور شدند و کیفدستیاش را قاپیدند.
زن جوان که شوکه شده بود فریادزنان از خودروهای عبوری و رهگذران کمک خواست انگار کار از کار گذشته بود و مهاجمان کیفقاپ با سرعت سرسامآور از محل حادثه گریختند.
همزمان گشت موتوری پلیس به محل سرقت رسید و زن وحشتزده گفت: دقایقی پیش در مسیر خانهام ناگهان چهار موتورسوار به من حمله کردند و کیف دستیام را که پر از مدارک، مقداری پول و کارت عابربانکم بود قاپیدند و متواری شدند.
با ادعاهای این زن جوان مأموران به گشتزنی در خیابانها پرداختند و وقتی ردپایی از چهار جوان موتورسوار به دست نیامد با دستور دادیار دادسرای ناحیه 34 تهران تیمی از کارآگاهان پلیس مأموریت یافتند دزدان خیابانی را دستگیر کنند.
کارآگاهان در نخستین گام پی بردند کیفقاپان با استفاده از روش کارت به کارت همه موجودی حساب طعمهشان را خالی کردهاند.
با گذشت دو هفته از این سرقت، مأموران موفق به ردیابی دو دزد 17 و 16 ساله شدند و آنان را به دام انداختند.
این دو نوجوان کیفقاپ وقتی دیدند هیچ راه گریزی ندارند لب به اعتراف باز کردند و سرقت کیف زن جوان با همدستی دو دوست دیگرشان را به گردن گرفتند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#277
Posted: 19 Dec 2014 18:21
تلاش ناکام دو مردجوان برای اسیدپاشی به صورت دخترجوانی که مدیر اجرایی شرکت شان بود
روزنامه ایران نوشت: عاملان اسیدپاشی نافرجام به یک دختر تهرانی دو آشنا بودند که نقشه انتقامجویانهای کشیده بودند.این اسیدپاشی ساعت 5 عصر روز دوشنبه در بلوار مرزداران تهران رخ داد که با تیزهوشی دختر جوان دو اسیدپاش موتورسوار تنها توانستند خودروی وی را هدف قرار دهند.
وقتی ماجرای این اسیدپاشی به پلیس 110 تهران مخابره شد مأموران بلافاصله واردعمل شدند و تیمی از اداره 16 پلیس آگاهی تهران دست به کار شد تا پرده از جزئیات این توطئه نافرجام بردارند.در تحقیقات میدانی و بررسی صحنه جرم مشخص شد که دو موتورسوار با نزدیک شدن به خودروی مدیر اجرایی یک شرکت اقدام به اسیدپاشی کردهاند که دختر جوان بلافاصله شیشه خودرو را بالا کشیده و صدمه آنچنانی ندیده است.
این دختر که وحشت کرده بود در تحقیقات پلیسی گفت که در یک شرکت مدیر اجرایی است و احتمال میدهد دو اسیدپاش از کارمندان شرکت باشند که با وی اختلاف داشتهاند.وی در ادامه گفت که وقتی اسیدپاشها را با ظرف پر از مایع دیده است سریع شیشه را بالا کشیده و مسیر خود را تغییر داده بهگونهای که اسید روی بدنه خودرویش پاشیده شده است.
با این سرنخها، کارآگاهان بلافاصله دو کارمند انتقامجوی شرکت را تحت تعقیب قرار دادند و هر دو را بازداشت کردند.این دو مرد که سعی در انحراف مسیر تحقیقات داشتند وقتی دلایلی مبنی بر اسیدپاش بودن آنها فاش شد چارهای جز اعتراف ندیدند و پذیرفتند بهخاطر اختلاف کاری با مدیر اجرایی شرکت که همان دختر جوان بود کینه به دل گرفته و هر دو تصمیم داشتند با اسیدپاشی به این دختر وی را خانهنشین کنند و در شرکت نفس راحتی بکشند. بنابر این گزارش، این دو اسیدپاش با دستور بازپرس جنایی تهران روانه بازداشتگاه شدند و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#278
Posted: 19 Dec 2014 18:23
نقشه شوم خواستگار قلابی با حلوای مسموم
خواستگار قلابی به بهانه آشنایی با خانواده دختر جوان راهی خانه آنها شد و پس از بیهوش کردن اعضای این خانواده، نقشه خود را عملی کرد.
این مرد با سفر به استانهای مختلف، دختران دم بخت را شناسایی میکرد و پس از بیهوشکردن آنها، دست به سرقت اموالشان میزد. آخرین نقشه شوم این مرد در شهرستان قم رقم خورد. طعمههای او اعضای خانواده دختری بودند که وی قرار بود از او خواستگاری کند.
مرد جوان آن شب درحالیکه یک بسته حلوا در دست داشت راهی خانه دختر شد تا ساعتی را در کنار آنها بگذراند. اعضای خانواده دختر اما پس از خوردن حلوا، بیهوش شدند و مرد جوان تمامی طلاها، پولها و اموال باارزش آنها را سرقت کرد. پس از فرار این مرد و با شکایت خانواده دختر، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان قم وارد عمل شدند و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری خواستگار قلابی شروع شد. مأموران متوجه شدند که مرد کلاهبردار از حدود 2 هفته قبل و از طریق یک واسطه با این خانواده آشنا شده بود.
با شناسایی واسطه و بررسیهای انجام شده، ردی از خواستگار قلابی در شهرستان تبریز بهدست آمد و مشخص شد که این مرد در این شهر نیز قصد دارد با همین روش دست به سرقت از دختر جوانی بزند. تیمی از کارآگاهان با دریافت نیابت قضایی راهی تبریز شدند و با شناسایی محلی که قرار بود خواستگار قلابی با طعمهاش ملاقات کند، توانستند او را در یک عملیات ضربتی دستگیر و در بازرسی بدنی او مقدار زیادی قرص و داروی بیهوشی کشف کنند.
مرد جوان که در پروندهاش سوابق متعدد کیفری به چشم میخورد، پس از انتقال به اداره آگاهی به چند سرقت مشابه اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل برای اجرای نقشههایم راهی شهرستان قم شدم. شگردم اینگونه بود که ابتدا سوار یک تاکسی شدم که رانندهاش فردی میانسال بود. در طول مسیر سر صحبت را با او باز کردم و گفتم که وضع مالی خوبی دارم و میخواهم به زندگیام سر و سامان بدهم و بهدنبال دختری از خانوادهای مناسب برای ازدواج میگردم. راننده تاکسی کمی فکر کرد و گفت که خانواده خوبی را میشناسد که دختر دمبخت دارند و میتواند مرا با آنها آشنا کند. من هم از او خواستم که این کار را انجام دهد و به این ترتیب مقدمات آشنایی من و خانواده شاکی فراهم شد.
خواستگاری با طعم سرقت
مرد جوان ادامه داد: چند روز پس از آشنایی با خانواده دختر، سرانجام آنها مرا به خانهشان دعوت کردند تا بیشتر با هم آشنا شویم. از قبل یک بسته حلوای مسموم تهیه کرده بودم که آن شب همراه خودم بردم. بعد از صحبتهای اولیه، همه اعضای خانواده بهجز یک نفر از حلوایی که خریده بودم، خوردند.
آن یک نفر هم گفت که حلوا دوست ندارد و من که از قبل پیشبینی این موقعیت را کرده بودم، مدعی شدم که استاد درستکردن قهوه هستم و برای او یک لیوان قهوه تهیه کردم و داخلش داروی خوابآور ریختم. به این ترتیب همه اعضای خانواده دختر به خواب رفتند و من با خیال راحت شروع به سرقت پولها، طلاها و لوازم باارزش آنها کردم و پس از آن هم از خانه خارج شدم. بعد از این سرقت به تبریز رفتم و باز هم از طریق یک واسطه با دختر دمبختی آشنا شدم. قصد داشتم با شگرد قبلی این دختر را نیز بیهوش و از او سرقت کنم که مأموران محل قرار ما را محاصره کردند و به این ترتیب دستگیر شدم.
نقشه شیطانی
هر چند خواستگار قلابی در شهرستان قم فقط دست به سرقت از خانواده شاکی زده بود اما بررسیها نشان میدهد که او در شهر دیگری با این شگرد دختر جوانی را بیهوش کرده و علاوه بر سرقت طلاها و پولهایش، وی را مورد آزار و اذیت نیز قرار داده است. متهم تاکنون به سرقتهای متعدد از بانوان در استانهای تهران، قم، گیلان، اردبیل و آذربایجانغربی اعتراف کرده و تحقیقات برای شناسایی دیگر جرایم احتمالی وی ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#279
Posted: 19 Dec 2014 18:28
دختر جوان سناریوی اسید پاشی بر روی خودش را طراحی کرد
باشگاه خبرنگاران نوشت: در ساعت 11:00 مورخه 23 آذر ماه وقوع یک فقره اسیدپاشی در خیابان مرزداران – خیابان سازمان آب – روبروی پارک پرند به کلانتری 139 مرزداران اعلام شد.
پرونده در اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "اسیدپاشی" و به دستور قاضی حسین پور ، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 27 تهران ، پرونده جهت تحقیقات در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
اظهارات شاکیه
خانم 27 ساله ای که از طریق تماس با مرکز فوریت های پلیسی 110 مدعی اسیدپاشی بر روی خودرو 206 خود شده بود ، پس از حضور در اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در اظهاراتش به کارآگاهان گفت : " در حالیکه در کنار خیابان توقف کرده و با تلفن همراه خود در حالب صحبت کردن بودم ، یک موتورسیکلت با دو سرنشین از کنار ماشینم عبور کرد که ناگهان ترک نشین موتور اقدام به پرت کردن یک قوطی به سمت خودرو بنده نمود ؛ خوشبختانه به واسطه بالا بودن شیشه ماشین محتویات قوطی به داخل ماشین نفوذ نکرد ؛ هر دو سرنشین موتورسیکلت کلاه ایمنی به سر داشتند و من موفق به مشاهده چهره آنها نشدم ؛ زمانیکه از ماشین پیاده شدم ، متوجه شدم که بطری پرتاب شده به سمت شیشه ی سمت راننده حاوی اسید است که بلافاصله موضوع را به 110 اطلاع دادم ".
شاکیه در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت : "از چندی پیش فرد ناشناسی از طریق تماس های تلفنی دائما برای من ایجاد مزاحمت می کرد و تهدید می کرد که خودرو مرا آتش خواهد زد و بر روی صورتم نیز اسید می پاشد ؛ این شخص چند پیش تهدید خود مبنی بر آتش زدن خودرو را عملی کرد و خساراتی به خودرو 206 بنده وارد کرد . مدتی از تهدیدهای این شخص خبری نبود تا اینکه مجددا مزاحمت و تهدیدها آغاز شد و اینبار فرد ناشناس مرا به اسیدپاشی تهدید می کرد ؛ احتمال می دهم که اسیدپاشی نیز توسط این همین شخص ناشناس صورت گرفته باشد".
دستگیری متهم پرونده حریق خودرو
با توجه به اظهارات شاکیه ، کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی موفق به شناسایی جوانی 25 ساله بنام "سعید . ف" در منطقه خلیج شده ، او را دستگیر و به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند .
"سعید . ف" در اظهارات اولیه منکر هرگونه اقدام به ایجاد مزاحمت برای شاکیه و همچنین حریق عمدی خودرو 206 شاکیه می شد اما در ادامه و با توجه به دلایل و مدارک بدست آمده از داخل منزلش ، به ناچار لب به اعتراف گشود و عنوان داشت که به دلیل جواب منفی شاکیه به پیشنهاد ازدواجش اقدام به ایجاد مزاحمت و نهایتا آتش زدن خودرو شاکیه وی نموده است .
سعید در اعترافات خود به کارآگاهان گفت : "حدودا یک سال پیش بواسطه ارتباط کاری که با شاکیه پیدا کرده بودم ، به او علاقه مند شده و تصمیم گرفتم تا با او ازدواج کنم اما او با پیشنهاد ازدواج من مخالفت کرد و همین موضوع انگیزه ایجاد مزاحمت و نهایتا آتش زدن خودرو وی شد ".
سعید در ادامه اعترافات خود منکر هرگونه اقدام به اسیدپاشی شد و اعلام کرد که هیچگونه اقدامی در خصوص اسیدپاشی نکرده و از این موضوع بی اطلاع است .
اعتراف به طراحی سناریوی اسیدپاشی :
با توجه به تحقیقات گسترده پلیسی و بررسی اظهارات متهم پرونده حریق خودرو ، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که سعید هیچگونه نقش و مشارکتی در پرونده اسیدپاشی نداشته است ؛ لذا در ادامه رسیدگی به پرونده اسیدپاشی ، تحقیقات از شاکیه در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت .
با انجام تحقیقات گسترده ، سرانجام شاکیه لب به بیان حقیقت گشود و به طراحی سناریو اسیدپاشی و اجرای آن توسط خودش اعتراف کرد ؛ این خانم جوان در اعترافاتش به کارآگاهان گفت : "زمانیکه تهدیدهای فرد ناشناس در خصوص اسیدپاشی آغاز شد ، ترسیده بودم که اینبار نیز همانند تهدید به آتش زدن خودرو این شخص اقدام به عملی نمودن تهدید خود نماید ؛ به همین علت و با اطلاع از حساسیت ایجاد شده در خصوص موضوع اسیدپاشی تصمیم گرفتم تا با طرح دروغین موضوع اسیدپاشی ، توجه پلیس را به موضوع جلب نمایم " .
متهمه در خصوص نحوه اجرای سناریوی اسیدپاشی ، به کارآگاهان گفت : "با خرید اسید به محله ی خلوتی در منطقه مرزداران رفته و در خلوتی خیابان اقدام به ایجاد صحنه اسیدپاشی بر روی خودرو 206 خود کردم ؛ پس از آن با پلیس تماس گرفته و مدعی شدم که سرنشینان یک دستگاه موتورسیکلت اقدام به اسیدپاشی کرده و از محل متواری شده اند ".
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : "با توجه به اعتراف متهم پرونده ی حریق خودرو ، قرار قانونی برای این متهم صادر و متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت " .
سرهنگ حاجی زاده در خصوص صدور قرار قانونی برای شاکی پرونده اسیدپاشی نیز عنوان داشت: " با توجه به اعتراف صریح متهمه در خصوص طرح شکایت دروغین در پرونده اسیدپاشی و ارائه اظهارات کذب ، از سوی مقام محترم قضایی قرار قانونی برای این شخص صادر شد " .
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#280
Posted: 20 Dec 2014 12:35
تلفن همراه، جایگاه سوخت را به آتش کشید
مرد جوان وقتی در پمپ بنزین مشغول بنزین زدن بود، نمیدانست پاسخ دادن به تلفن همراه آنجا را به آتش میکشد.
مرد جوانی در جایگاه سوخت بخش پارود شهرستان سرباز مشغول بنزینزدن بود که ناگهان تلفن همراهش زنگ خورد. او قصد داشت گوشی را از جیبش بیرون بیاورد اما در یک لحظه نازل پمپ بنزین از داخل باک خودرواش بیرون آمد و روی زمین افتاد و از سوی دیگر گوشی او که همچنان زنگ میخورد نیز از دستش رها شد. همهچیز در یک لحظه رخ داد و جرقه ناشی از زنگ خوردن تلفن همراه باعث ایجاد حریق شد.
آتش در یک چشم به هم زدن همه جا را فرا گرفت و استفاده از کپسولهای آتشنشانی نیز نتوانست مانع پیشرفت شعلههای آتش شود. با وجود این دقایقی بعد وقتی مأموران آتشنشانی به محل حادثه رسیدند توانستند آتش را خاموش کنند اما از پمپ بنزین چیز زیادی باقی نمانده بود. در این حادثه تلمبهها، دفتر جایگاه سوخت و 2دستگاه خودرو که در انتظار سوختگیری بودند کاملا در آتش سوختند و یک نفر نیز زخمی شد.حمیدالدین یوسفی، فرماندار شهرستان سرباز در اینباره گفت: خوشبختانه با اقدام بموقع آتشنشانان، از سرایت آتش به مخزن اصلی جلوگیری شد. درصورتی که آتش به مخزن میرسید خسارت جبران ناپذیری به واحدهای مسکونی اطراف وارد میشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟